نویسنده: سید محسن موسویزاده جزایری
بررسی ظاهری و سطحی اندیشهی امام خمینی (رحمت الله علیه) دربارهی اعطای حق رأی به زنان در دو دورهی پهلوی و جمهوری اسلامی، میتواند نشاندهندهی تضاد در آرای ایشان دربارهی مشارکت سیاسی زنان باشد؛ چرا که ایشان در سال 1341، در هنگام پیشنهاد لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، مخالف این کار بودند؛ در حالی که در جمهوری اسلامی از اعطای حق رأی به زنان دفاع میکردند. با این حال، بررسی دلایل موضعگیری ایشان دربارهی اعطای حق رأی به زنان در دو مقطع قبل و بعد از انقلاب اسلامی، این نکته را آشکار میکند که نه تنها تضادی در تفکر ایشان وجود ندارد، بلکه تفکر حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد از پیروزی انقلاب دربارهی حقوق زنان، تداوم خط فکری ایشان قبل از انقلاب است. در این راستا، نوشتار حاضر به بررسی دلایل نگاه متفاوت امام در این دو مقطع متفاوت میپردازد و به این سؤال پاسخ میدهد که چرا امام (رحمت الله علیه) حضور زنان در عرصهی سیاسی را در دورهی پهلوی برنمیتافتند، اما پس از آن و در مقطع جمهوری اسلامی، اصرار بر حضور و مشارکت سیاسی زنان در انتخابات داشتند.
چرا امام خمینی مخالف حق رأی زنان در زمان پهلوی بود؟
برای بررسی نظر امام (رحمت الله علیه) دربارهی حق رأی زنان میبایست کمی به عقب برگشت و به تحولاتی که در ابتدای دههی 40 در جهان و ایران روی داد، اشاره نمود تا درک نظرات ایشان راحتتر شود؛ زیرا درک این مسئله در کنار درک مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان ایران و جهان ممکن است. در این برهه و در سال 1961، جان اف کندی، به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شد. بررسیها نشان میدهد استراتژی وی دربارهی جهان سوم به شدت تحت تأثیر کسانی چون «روستو»، نظریهپرداز توسعهی جهان سوم است که به او مشاوره میدانند.
«روستو» (استاد گروه تاریخ اقتصاد در مؤسسهی علم و صنعت ماساچوست پوست) یک شخصیت فرهنگی بود که در پست ریاست برنامهریزی وزارت امور خارجه گمارده شد. روستو قبلاً در قالب یک اثر تحقیقی کارآمد، به نام مراحل رشد اقتصادی، یک مانیفست غیرکمونیست توسعهی اقتصادی را نوشته بود. این اثر بیان میکرد که چگونه استاندارد دانشگاه میتواند جنگ سرد را در میان ملل فقیر برپا و از منافع آمریکا در جهان سوم دفاع کند. دولت کندی برخی از نظرهای روستو را در این باره که چگونه میتوان شرایط توسعهی جهان سوم را به گونهای تغییر داد تا همچنان در بلوک غرب ماند، به اجرا درآورد. (1)
بر اساس این استراتژی، برای کنترل جهان سوم، به جای استفاده از ابزارهای نظامی، میبایست با ایجاد تغییراتی در ساختار اجتماعی و تغییر وضعیت زندگی مردم، شرایط و بسترهای قیامهای مردمی را از بین برد. در همین راستا، برگزاری همهپرسی ششم بهمنماه 1341 و تعقیب برنامههای اصلاحی از سوی شاه به اجرا درآمد. از این رو، کندی نخستین کسی بود که تصویب اصول ششگانهی انقلاب شاه و مردم را به محمدرضا پهلوی تبریک گفت: «پیروزی آن اعلیحضرت را در رفراندوم تاریخی روز شنبهی گذشته، صمیمانه تبریک میگوییم که بیش از پیش مایهی خوشبختی است که اکثریت عظیم ملت ایران، رهبری آن اعلیحضرت را در راهی که منعکسکنندهی خواستههای ایشان است، مورد تأیید قرار دادهاند. مسلم است که این پشتیبانی ملی اعتماد آن اعلیحضرت را به درستی در راهی که برگزیدهاند تقویت کرده و عزم شما را در رهبری کشور خویش به جانب پیروزی در مبارزهای که برای بهبود زندگی ملت خود در پیش گرفتهاید جزم خواهد ساخت.»(2)
رفرمهای اجتماعی که از سوی آمریکا تشویق میشد، دو هدف عمده را در نظر داشت؛ اولین هدف، تلطیف وضعیت اجتماعی به منظور آرامسازی جامعه بود تا از ایجاد انقلاب و خروج کشورها از بلوک غرب جلوگیری کند و هدف دوم، ایجاد تغییرات گسترده در زیرساختها اقتصادی و اجتماعی کشورهای جهان سوم و تطبیق آنها با وضعیت جدید بلوک غرب بود. در واقع از آنجا که استقرار و تداوم تولید برخی از صنایع، به دلیل افزایش هزینههای تولید و کارگری و ارتقای استانداردهای محیط زیست در جهان غرب، دیگر توجیه اقتصادی نداشت، در دههی 60 میلادی، غرب تصمیم گرفت تا بخشی از این صنایع را به کشورهای جهان سوم انتقال دهد تا از این کشورها هم به عنوان مناطق تولید ارزان قیمت کالا و پایلوتهایی صادرات به دیگر کشورهای جهان سوم استفاده کند و هم بازار مصرفی خود در این کشورها را ارتقا دهد.
این اقدام نیازمند تضعیف ساختار کشاورزی این کشورها و افزایش نیروهای انسانی ارزانقیمت بدون سرمایه بود. آمریکا به این منظور، انجام اصلاحات ارضی و ایجاد بسترهای ورود زنان به بازار کار و تضعیف ساختار خانواده به منظور تأمین نیروی ارزانقیمت در جهان سوم را در دستور کار خود قرار داد. به همین دلیل کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، در این مقطع، رژیم پهلوی را وادار به ایجاد اصلاحات ارضی و ایجاد برخی تغییرات اجتماعی نظیر اعطای حق رأی به زنان و تسهیل بهکارگیری آنها در مشاغل نمود. با این حال، هرچند رژیم پهلوی سعی کرد این اقدامات را با ظاهری اصلاحطلبانه انجام دهد، اما نیت واقعی این رژیم از چشمان تیزبین امام خمینی (رحمت الله علیه) پنهان نماد. از این رو، ایشان در دههی 40، در مقابل لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاحات ارضی، که قرار بود به منظور حفظ منافع آمریکا اجرا شود، موضعگیری کردند. یکی از مواضع ایشان موضعگیری علیه حق رأی زنان بود؛ مسئلهای که با ظاهری فریبنده بود، اما به منظور اجرای اهداف آمریکا در دستور کار شاه قرار گرفته بود.
امام خمینی (رحمت الله علیه) در زمان ارائهی لایحهی ایالتی و ولایتی، در تلگراف به علم، نخستوزیر وقت، در 28 مهرماه 1341 میگویند: «ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف است با قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی محول به علمای اعلام و مراجع فتواست و برای دیگران حق دخالت نیست.»(3)
ایشان در همین زمان بارها تأکید کردند که با اصل رأی دادن زنان مخالفتی ندارند، بلکه آنچه باعث موضعگیری علیه این اقدام دولت پهلوی شده نیت این رژیم به منظور به فساد کشاندن زنان است. در این باره ایشان در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاه تهران، که به مناسبت شروع محرم به ملاقات ایشان آمده بودند، میگویند: «موضوع حق شرکت دادن زنان در انتخابات مانعی ندارد. ما میخواهیم مشروطیت را حفظ کنیم. اکنون که در ایران حق آزادی از ما سلب شده، به فکر زنها افتادهاند! در حال حاضر، آزادی قلم، بیان، افکار و حتی حق حیات از مردم سلب گردیده است. (4) ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها آزادند که زنها میخواهند آزاد باشند؟ آزادمرد و آزادزن با لفظ درست میشود؟»(5) امام (رحمت الله علیه) بر اساس برداشت فوق، توضیح میدهد که «شاه زنها را به فساد میکشاند و میخواهد آنها را عروسک بار بیاورد. مذهب با این فاجعهها و دردها مخالف است، نه با آزادی زن.»(6)
همچنین امام خمینی (رحمت الله علیه) در مصاحبه با لوسین ژرژ، دربارهی مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، ضمن تأکید بر حفظ حقوق زنان توسط اسلام، میگویند: «در خصوص زنان، اسلام هیچ گاه مخالف آزادی آنان نبوده است. برعکس، اسلام با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده است؛ مسئلهای که شرافت و حیثیت او را به وی باز داده است. زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند، اما رژیم شاه است که با غرق کردن آنها در امور خلاف اخلاق، میکوشد تا مانع آن شود که زنان آزاد باشند. اسلام به شدت معترض به این امر است. رژیم آزادی زن را البته نظیر آزادی مرد از میان برده و پایمال ساخته است. زنان مانند مردان زندانهای ایران را پر کردهاند. در اینجاست که آزادی آنها در معرض تهدید و در خطر قرار گرفته است. ما میخواهیم که زنان را از فساد، که آنان را تهدید میکند، آزاد سازیم.»(7)
بر این اساس، میتوان استنباط کرد که مخالفت امام خمینی (رحمت الله علیه) با اعطای حق رأی به زنان، در لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، نه مخالفت با اصل مشارکت زنان در امور اجتماعی، بلکه جلوگیری از اجرای نیات پلید رژیم پهلوی بوده است.
چرا امام خمینی پس از پیروزی انقلاب، زنان را به مشارکت در امور سیاسی تشویق مینمود؟
با این حال، امام خمینی بعد از انقلاب اسلامی و برطرف شدن زمینههای فسادی که پهلوی به دنبال اجرای آن بود، همواره بر کرامت زنان و اینکه آنان نیز مانند مردان باید در کشور مشارکت داشته باشند، تأکید میکردند. به عنوان مثال، در این باره میفرمایند: «در نظام اسلامى، زن همان حقوق را دارد که مرد دارد؛ حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأى دادن، حق رأى گرفتن. در تمام جهاتى که مرد حق دارد، زن هم حق دارد، لکن هم در مورد مرد مواردى است که چیزهایی به دلیل پیدایش مفسده بر او حرام است و هم در مورد زن مواردى است که به دلیل اینکه مفسده میآفریند حرام است. اسلام خواسته است که زن و مرد حیثیت انسانیشان محفوظ باشد. اسلام خواسته است که زن ملعبهی دست مرد نباشد.»(8)
همچنین در جای دیگری دربارهی وضعیت زنان در جمهوری اسلامی میگویند: «زنان همچون مردان در ساختن جامعهی اسلامی فردا شرکت دارند. آنان از حق رأی دادن و رأی گرفتن برخوردار هستند. در مبارزات اخیر، زنان ایران سهمی چون مردان دارند. ما همه گونه آزادی را به زن خواهیم داد. البته جلوی فساد را میگیریم و در این مورد دیگر بین زن و مرد فرقی نیست.»(9) در جای دیگری نیز بر مشارکت زنان تأکید میکنند: «و شما زنان باید در همهی صحنهها و میدانها آن قدرى که اسلام اجازه داده، وارد باشید؛ مثل انتخابات که امروز عملى است که باید انجام بگیرد... همان طورى که مردها فعالیت میکنند براى انتخابات، خانمها هم فعالیت میکنند براى اینکه فرقى بین شما و سرنوشتتان با دیگران نیست.»(10)
این گفتههای امام خمینی (رحمت الله علیه) نشان میدهد که ایشان مشارکت زنان در ساختن جامعهی اسلامی را نه تنها مجاز، بلکه ضروری میدانستند. به همین جهت، در مناسبتهای گوناگون، زنان را به فعالیتهای اجتماعی ترغیب میکردند.
نتیجه
با بررسی مواضع امام (رحمت الله علیه) در قبل و بعد از انقلاب اسلامی، متوجه میشویم که ایشان نه تنها مخالف مشارکت اجتماعی زنان نبودهاند، بلکه همواره مشارکت اجتماعی زنان و حضور فعال در عرصههای گوناگون کشور توسط آنها را تشویق میکردند. با این حال، آنچه باعث شد تا ایشان در زمان پهلوی با اعطای رأی به زنان مخالفت کنند، نه اصل اعطای رأی، بلکه مخالفت با بسترسازی استفادهی ابزاری از زنان در جامعه بود. از این روست که ایشان در مصاحبههایی که در زمان ارائهی لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی انجام میدهند، بر این مسئله که اسلام مخالف پیشرفت و ترقی نیست تأکید میکنند و عنوان مینمایند که مخالفتشان با این مسئله مخالفت با فساد است. از این رو، میتوان استنباط کرد که امام، چه قبل از انقلاب و چه بعد از استقرار جمهوری اسلامی، مشارکت اجتماعی زنان در جامعهی اسلامی را نه تنها مجاز، بلکه ضروری میشمردند و اگر جایی با این مسئله مخالفت کردهاند، فقط به دلیل جلوگیری از دستیابی پهلویها به اهداف دیکتهشده از سوی آمریکا در جامعهی ایران بوده است.
کتابنامه
1. رابرت شولزینگر، دیپلماسی آمریکا در قرن بیستم، ترجمهی محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1379، ص 459.
2. وحید سینایی، دولت مطلقه نظامیان و سیاست در ایران (1299-1357)، تهران، نشر کویر، 1384، ص 478.
3. داود فیرحی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران، سمت، چاپ دوم، 1383، ص 270.
4. صحیفهی نور، جلد اول، بیانات در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران: «ماهیت اصلاحات ارضی»، ص 191:
www.tebyan.net/newindex.aspx?KW
5. همان، سخنرانی در جمع اقشار مردم: «15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما»، ص 305:
www.tebyan.net/newindex.aspx?KW
6. داود فیرحی، همان، ص 271.
7. صحیفهی نور، جلد سوم، مصاحبه با لوسین ژرژ دربارهی مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، ص 370:
www.tebyan.net/newindex.aspx?KW
8. فاطمه کاشف الغطاء، جایگاه و حقوق سیاسی زنان در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی، طهورا (فصلنامهی مطالعات زنان)، شمارهی 6، تابستان 1389، ص 45.
9. داود فیرحی، همان، ص 271.
10.فاطمه کاشف الغطاء، همان.
/ج