نویسنده: محمدرضا اکبری
یکی از مباحثی که ذهن های جستجوگر، آن را دنبال می کنند فلسفه عالم ذر است. هر کس که کمترین اندیشه ای به گذشته و آینده و سرنوشت خود داشته باشد و یکی از مقاطع وجودی خود را در عالم ذر مشاهده کند بلافاصله با این سوال روبرو می شود که به راستی فلسفه عالم ذر چه بود؟ و پاسخ آن این است که فلسفه عالم ذر که از آن به مقطع آغازین دنیای انسان یاد می کنیم همان فلسفه مقطع کنونی دنیاست.
آفرینش انسان در دنیا، آزمایش او و نیل به مراتب کمال است که با کسب معرفت، عبادت و اطاعت خداوند به دست می آید و اینها در فلسفه آفرینش او در عالم ذر هم مطرح است؛ زیرا عالم ذر و عالم کنونی دو مقطع از دنیا هستند که هر کدام بخشی از تاریخ زندگی انسان را تشکیل می دهند. البته عالم ذر فلسفه ویژه و یا بارزتری هم دارد و آن اتمام حجت و تجلی ربوبیت پروردگار، نبوت انبیاء و ولایت جانشینان آنها به ویژه امیرالمومنین(علیه السلام)است که همه آنها را مورد بحث قرار می دهیم.
خداوند، فلسفه عالم ذر و اتمام حجت در آن عالم را این گونه در قرآن بیان کرده است:
«و به یاد آور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری (و فرشته ها گفتند:)گواهی می دهیم که مبادا روز قیامت بگویید ما از این(پیمان)غافل بودیم یا بگویید پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم «که به ناچار از آنها پیروی کردیم.»(1)
بنابراین آیه، فلسفه عالم ذر گرفتن بهانه از دست انسان ها بود. خداوند این پیمان را گرفت تا کسی در قیامت نتواند بگوید من از ربوبیت خدای یکتا غافل بودم یا به خاطر شرک پدران خود مجبور به پذیرش شرک گردیدم.
خدای متعال در عالم ذر همه انسان ها را متوجه ربوبیت خویش کرد و از آنها پرسید آیا من پروردگار شما نیستم و آنها جواب مثبت دادند. با این جواب که خود یک اقرار صریح و قطعی است جای هیچ گونه عذری نیست که کسی در قیامت بگوید من از ربوبیت پروردگار غافل بودم. اگر این اقرار بزرگ و گسترده عالم ذر نبود انسان هایی که ربوبیت خدا را در دنیا انکار کردند می توانستند در قیامت با عذر غافل بودن خود، بر خدا احتجاج کنند و خود را از عذاب جهنم برهانند و یا حتی اگر خود را نرهانند جهنم رفتن خود را موجه ندانند چرا که غافل تکلیفی ندارد، اما با اعتراف در عالم ذر هیچ عذری نخواهند داشت. همچنین عالم ذر برای نفی هر گونه عذر و بهانه انسان های مشرکی است که بخواهند با شرک پدران خود بر خداوند احتجاج کنند و بگویند ما فرزندان آنها بودیم و به پیروی از آنها مشرک شدیم و از همین رو مقصر نبودیم. بنابراین عالم ذر ضمانت خوبی برای مؤاخذه در قیامت است.
نتیجه اینکه، عالم ذر، هر دو حجت مشرکان را باطل می کند و هیچ کس اگر چه در دنیا به دور از تبلیغات انبیاء بوده و یا در خانواده های کفر و شرک متولد شده و از هر آگاهی مکتوب و شفاهی به دور بوده باشد دست کم عذری بر ترک خداپرستی و توحید در عالم ذر نخواهد داشت. حال این سوال مطرح است که آیا فراموشی عالم ذر فلسفه وجودی آن را از میان نمی برد؟
در تفسیر نمونه آمده است:
هدف از چنین پیمانی چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که پیمان گذاران با یادآوری چنین پیمانی در راه حق گام نهند و جز راه خداشناسی نپویند باید گفت: چنین هدفی به هیچ وجه از این پیمان به دست نمی آید؛ زیرا همه آن را فراموش کرده و به اصطلاح به بستر «لا» خفته اند.(2) اما جواب آن همان گونه که در مباحث قبلی مطرح گردید این است که اگر چه بنابر مصالحی خداوند آن را از یاد انسان برد، اما وجود این پیمان سپاری را در دنیا به او گوشزد فرمود «همان گونه که در آیه (172)سوره اعراف و روایات معصومین(علیهم السلام)به آن اشاره شده است» و اعلام خداوند همان تأثیر را دارد که انسان خود آن را بداند ضمن اینکه تأثیر ناخودآگاه آن در ضمیر او باقی است و بر آن پایبند است و آزمایشی را هم به همراه خواهد داشت که چه اندازه به صدق سخن خداوند باور دارد.
2-تجلی توحید، نبوت و ولایت
فلسفه عالم ذر تجلی توحید، نبوت و ولایت در زندگی بشر است.
خداوند این سه اصل مهم الهی را بر همه انسان ها عرضه کرد و همه آنها با او سخن گفتند و انبیاء و جانشینان آنها را مشاهده کردند و به پذیرش آنها دعوت شدند.
پیمان سپاری در عالم ذر تأثیر بسزایی در دمیدن روح توحید در فضای جان انسان در آن عالم و مقطع کنونی دنیا و عوالم پس از آن دارد به طوری که می توان گفت عالم ذر از عنایات خاص و حکیمانه خدای مهربان به نوع بشر است تا با سپردن این پیمان در مسیر هدایت قرار گیرند. اگر عالم ذر نمی بود فلسفه آفرینش انسان و حتی مؤاخذه قیامت هم با دشواری روبرو می شد؛ زیرا اگر این پیمان سپرده نمی شد شرک گسترده می گردید و در قیامت به بهانه غفلت و تقلید از پدران مشرک توجیه می شد. بنابراین عالم ذر علاوه بر فلسفه های دیگری که دارد، گرایش های عقیدتی نابی را در روح انسان ها می دمد، شروع زندگی انسان در زمین را با توحید و سخن با خدا و دعوت به نبوت و ولایت همراه می کند و به استمرار آن در دنیا کمک کرده و به پاسخگویی او در عالم آخرت معنا می دهد و این از حکمت های بالغه الهی است که این گونه به بشر شرافت بخشیده است.
3-آزمایش انسان
فلسفه عالم ذر که از آن به مقطع آغازین دنیا یاد می کنیم همان فلسفه مقطع کنونی دنیا یعنی آزمایش فکری و عملی انسان ها است با این تفاوت که برخی از بهانه های انسان در آزمایش های عالم کنونی در عالم ذر وجود نداشت. همان گونه که در آیه(172) سوره اعراف آمده است کسی نمی تواند بگوید من در آزمایش های عالم ذر غافل بودم یا از پدران مشرک خود تبعیت کردم زیرا آن عالم، عالم شهود بود و غفلت در آن راه نداشت و وضعیت آن مانند دنیا نبود که فرزندان مجبور باشند از شرک پدران خود پیروی کنند. قرآن هم می فرماید: ما این پیمان را از شما گرفتیم که این دو بهانه را دستاویز قرار ندهید و چه فلسفه ای از این بالاتر که انسان در یک آزمایش بزرگ فکری در ابعاد گرایش به توحید، نبوت و ولایت شرکت کند و جوهره اعتقادی خود را آشکار سازد و نتیجه این آزمایش که با شهادت فرشته ها همراه است زمینه حرکت و عملی او در دنیا و معیار رسیدگی به امور او در آخرت باشد. البته این آزمایش ها در مقطع کنونی دنیا هم انجام می گیرد اما اراده و حکمت خداوند بر آن بوده است که در دو مقطع انجام گیرد.
4-کسب مراتب کمال
کمال انسان به انتخاب عقاید حق، عمل صالح و اخلاق نیکویی است که پروردگار عالم بر او عرضه کرده است. هدف از آفرینش انسان پیمودن قله های ترقی و نزدیکی به خدای بزرگی است که او را آفریده است. هر کس می تواند با قدری تحقیق آخرین دین خدا را که -اکنون اسلام است- و توسط پیامبران الهی بر بشر عرضه کرده است بشناسد و با آوردن ایمان به معارف الهی آن و عمل به بایدها و ترک نبایدهای آن و ریاضت در کسب ملوکات فاضله و ارزش های اخلاقی آن به کمال بار یابد و این مسیری است که از آن به راه خدا یاد می کنیم و باید طی شود چرا که جز طی این راه، راه دیگری برای کمال انسان وجود ندارد. حال آنچه در فلسفه آفرینش انسان در این مقطع بیان کردیم عیناً برای عالم ذر هم بیان می کنیم چرا که در آن عالم هم بحث پذیرش عقاید حق نظیر ربوبیت خداوند، نبوت انبیاء وولایت جانشینان آنها و هم چنین عمل صالح یعنی ورود در آتش به امر الهی مطرح بود. قبول عقاید حق و اطاعت از خداوند در آن عالم که جزئیات آن برای ما روشن نیست مسائلی بودند که انسان را در مراحل تکاملی خود قرار دادند و هر کس از آنها سر باز زد مانند کفار این عالم که ازمراتب کمال محرومند، بی بهره ماند.
عالم ذر آثار معرفتی دیگری هم دارد. روایات فراوانی در ابعاد گوناگون معرفتی وارد شده است که جبر و تبعیض از آنها استشمام می شود و یا تفسیر روشنی از آنها وجود ندارد و با وجود عالم ذر می توان به همه آنها نیز پاسخ داد بدون آنکه در ارائه معنای صحیح آنها به تکلف افتاده و یا به تمثیل و استعاره و کنایه توسل جوییم. به تعبیر دیگر عالم ذر کلید حل بسیاری از مشکلات و شبهات است که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1-عقل انسان ها تفاوت زیادی با یکدیگر دارد، برخی بسیار عمیق، فهیم و اندیشمند و برخی دیگر سطحی نگر و حتی سفیهند و بهره آنها از عقل بسیار کم است و به تعبیر دیگر درجات عقل انسان ها متفاوت است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمودند: فرشته ها به خداوند گفتند: پروردگارا! آیا چیزی بزرگ تر از عرش آفریدی؟ فرمود: بله عقل را آفریدم. گفتند: چه اندازه است؟ فرمود: شما به اندازه آن احاطه ندارید. آیا به عدد ریگ ها آگاهید؟ پاسخ دادند: خیر. خداوند فرمود: من عقل را به اصناف مختلفی مانند ریگ ها آفریدم. بعضی از انسان ها را یک حبه و بعضی را دو حبه و بعضی را سه حبه و بعضی را چهار حبه و بعضی را یک پیمانه و بعضی را یک کیل و به بعضی بیشتر از این عطا کردم.(3)
حال این تفاوت عقل که می تواند نقش مهمی در سرنوشت انسان داشته باشد چه توجیهی دارد؟ یک پاسخ آن این است که عقل از الطاف الهی است و به هر کس، هر اندازه بخواهد عطا می کند و لازم نیست خداوند به همه مردم به یک اندازه لطف داشته باشد. اما باز این سوال مطرح است که علت این تفاوتی که در لطف خداوند دیده می شود چیست؟ و پاسخ آن می تواند کم و کیف افکار و عقاید و اعمال انسان ها در عالم ذر باشد.
2-روایات متعددی درباره فرزندان نامشروع وارد شده است که به وضعیت نابسامان روحی و آخرتی آنها اشاره دارند.از جمله امام باقر(علیه السلام)فرمودند:«لاخیر فی ولد الزنا»(4)«خیری در فرزند زنا نیست» در معارف فقهی نیز به عدم صلاحیت آنها برای تصدی قضاوت، امامت جماعت و مرجعیت اشاره شده است.
حال این سوال مطرح است که آیا وضعیت بد روحی و حتی جسمی فرزندان نامشروع که امام صادق(علیه السلام)درباره آنها فرمودند:«خیری در پوست و گوشت و خون فرزند زنا نیست»(5)نوعی ستم به حساب نمی آید؟
علامه مجلسی می نویسد:
به شیخ صدوق، سید مرتضی و ابن ادریس منسوب است که نظر به کفر ولد زنا داده اند اگر چه کفر خود را آشکار نکند. آن گاه علامه در توجیه این سخن می گوید: این مخالف اصول عادلانه شیعه است چرا که او به اختیار خود کاری نکرده است که مستحق چنین عذابی باشد و خداوند به بندگانش ستم نمی کند و کفر او از این جهت است که خود با اختیار در دنیا کافر شود و از این رو حکم به کفر او شده است و (بنا بر روایات)وارد بهشت نمی شود. اما در جهنم هم عذاب نمی شود مگر بعد از آنکه آنچه استحقاق آن را دارد از او سرزند.
و در پایان می نویسد:
این مسئله از مسائلی است که عقل ها در آن حیران است و بزرگان در آن به تردید افتاده اند و وارد نشدن در آن به سلامت نزدیک تر است و چیزی بهتر از آن نیست که گفته شود: خدا بهتر می داند.(6)
اما بهترین پاسخی که می توانیم برای وضعیت افراد نامشروع ارائه کنیم نوع عقاید و عملکرد و انتخاب های آنها در عالم ذر است زیرا خداوند عادل است و بر کسی ستم نمی کند از طرفی این گونه افراد مورد نقص و کاستی قرار گرفته اند پس تنها سوء اختیار آنها در عالم ذر می تواند توجیه گر وضعیت نابسامان جسمی و روحی آنها باشد. البته اگر چه فرزند نامشروع از زمینه های منفی برخوردار است اما این به آن معنا نیست که نتواند از عقاید و اعمال صالح و نتایج مثبت آنها در آخرت برخوردار باشد و نجات پیدا کند چه اینکه ابی خدیجه گوید: امام صادق (علیه السلام)فرمودند: اگر کسی فرزند زنا باشد نجات می یابد.« سائح بنی اسرائیل» هم نجات پیدا کرد. گفته شد سائح بنی اسرائیل چه کسی است؟ فرمود: عابدی بود که به او گفته شد فرزند زنا هرگز پاک نمی شود و خداوند عملی را از او نمی پذیرد و از شهر بیرون رفت و در میان کوه ها فریاد می زد که گناه من چیست؟(7)
3-بدون شک، عده ای از زمینه های خوب جهت رشد معنوی برخوردارند که از جمله آنها پدر و مادری مؤمن و با تقوا و محیط اجتماعی دینی و تعلیمات هدایت کننده و امثال آن می باشد اما عده ای از داشتن این امتیازها محرومند و در نتیجه از رشدی که می توانند با وجود آنها داشته باشند بی بهره خواهند ماند.
امام صادق (علیه السلام)فرمودند: طبی لمن کانت امه عفیفه.(8)
خوشا به حال کسی که مادری عفیف دارد.
داشتن مادر عفیف یا غیر عفیف، مؤمن یا کافر و با تقوا یا بی تقوا در اختیار کسی نیست و البته این ویژگی های مادر نقش خاص خود را برای فرزند او دارد. در اینجاست که بحث تبعیض ناروا در میان انسان ها مطرح می شود و از طرفی می دانیم خداوند متعال کمترین ظلمی بر بندگان خود ندارد.
ممکن است گفته شود برخورداری ها و محرومیت های خانوادگی از امور اجتناب ناپذیر زندگی بشر است اما این سخن پاسخی برای شبهه تبعیض ناروا نخواهد بود و تنها جواب آن می تواند وضعیت اعتقادی و علمی انسان در عالم ذر باشد که چنین زمینه هایی را فراهم کرده است. البته این مسائل و آنچه در مباحث قبل و بعد خواهد آمد همان گونه که در بحث بازگشت از انتخاب عقیده در عالم ذر مورد بحث قرار گرفت در حد زمینه است و هر کس در برابر آنچه دارد مسئول است.
4-مالک بن دحیه گوید: در محضر امیرالمومنین(علیه السلام)بودیم که سخن از تفاوت های مردم به میان آمد و حضرت فرمودند: این آغاز سرشت مردم است که در میان آنها تفاوت به وجود آورده است زیرا آنها از قطعه ای از زمین شور و شیرین و سفت و سست ترکیب یافته اند و بر اساس نزدیک بودن خاکشان با یکدیگر نزدیکند و به اندازه اختلافی که در خاک آنهاست با یکدیگر متفاوتند.(9)
روایات فراوان دیگری تحت عنوان روایات طینت مؤمن و کافر وارد شده است که سرشت انسان ها را متفاوت می دانند. این روایات که در اصول کافی و منابع دیگر معتبر شیعه نقل شده اند چیزی مشابه این روایت امیرالمومنین(علیه السلام) هستند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «همانا خدای عزوجل مؤمن را از طینت بهشتی آفرید و کافر را از طینت دوزخی.» (10)
و امام باقر(علیه السلام)فرمودند:
اگر مردم بدانند که در ابتدای آفرینش، انسان چگونه بود دو نفر با یکدیگر «بر سر دین» اختلاف نخواهند کرد. به راستی خدای عزوجل پیش از آنکه مردم را بیافریند فرمود: آبی گوارا پدید آی تا از تو بهشت و اهل اطاعتم را خلق کنم و آبی شور و تلخ پدید آی تا از تو جهنم و اهل معصیتم را بیافرینم. آن گاه به هر دو آب دستور داد تا مخلوط شدند و از همین روست که مؤمن کافر بزاید و کافر مؤمن.(11)
مترجم اصول کافی پس از ترجمه این حدیث درباره آن می نویسد:
گویا مراد از آب و خاک، ماده ای است که استعداد قبول اشکال مختلف را دارد و نیز این دو ماده در سرشت و خلقت انسان ترکیب شده و مقصود از صفحه زمین، مرکز روییدن غذای انسان است که نطفه از آن حاصل شود و مقصود از مالش گل امتزاج و اختلاط مواد اولیه ترکیب انسان است به نحوی که مزاج انسان پیدا شود و مستعد حیات گردد و آمیختن آب شور و شیرین به یکدیگر کنایه از امتزاج خیر و شرو عقل و شهوت در سرشت انسان است. از این رو با کمال ارتباط و علاقه ای که پدر با پسر دارد گاهی پدر تابع عقل و هدایت ها شود و پسر پیرو شهوت و وساوس گردد و یا برعکس.(12)
اما مطالبی را که مترجم اصول کافی در ذیل روایت آورده است استحساناتی است که دلیلی بر آنها وجود ندارد و فاقد اعتبار علمی است. نمی توان باب کنایه و تمثیل و امثال آن را برای روایاتی که مفاد آن بعید به ذهن می رسد باز کرد و ظاهر الفاظ روایات را به کلی از معنای آن تهیه نمود. این گونه رفتارها با روایات، معارف دینی را دگرگون می کند و حقایق را مشتبه می سازد.
ظاهر روایات طینت که به چند نمونه آن اشاره شد موهم جبراست، از این رو پنج پاسخ در حاشیه تفسیر قمی مطرح شده است که آنها را نقل می کنیم:
1-سید مرتضی گفته است: اینها خبر واحد است و مخالف کتاب و سنت و اجماع می باشد پس باید رد شوند زیرا کتاب و سنت می گوید صدور خوب و بد به اختیار انسان است و طینت نقشی در آنها ندارد.
2-ابن ادریس گفته است اینها اخبار متشابه است و باید در برابر آنها توقف کرد و آنها را به ائمه(علیه السلام)واگذارد.
3-عده ای از محدثین گفته اند اینها را حمل بر مجاز و کنایه می کنیم همان گونه که در عرف به کسی که خوبی او به سوی بندگان خدا سرازیر است و اخلاق او نیکوست گفته می شود: طینت این مرد با کار خوب و دوستی و بزرگواری و تقوا عجین شده است.
4-خداوند از اول، احوال و اعمال خلق را تا ابد می دانست که آنها با اختیار خود چه می کنند از این رو طینت خبیث یا طینت خوب را برای آنها قرار داد و شقاوت و سعادت را قبل از اینکه به دنیا بیایند برای آنها نوشت اما همان گونه که آگاهی از سیاهی زید و سفیدی بکر علت سیاهی و سفیدی آنها نمی شود همین طور علم خدا به اینکه زید سعادتمند یا بدبخت است علت سعادت و بدبختی آنها نمی باشد بلکه سعادت و شقاوت، مستند به خود او می باشد.
5-سید نعمت الله جزایری گوید: خلق ارواح پیش از عالم ذر بوده است. خداوند آتشی برافروخته است و به آن ارواح دستور داده است وارد آن شوند. عده ای اطاعت کردند و عده ای سر باز زدند و از اینجا ایمان و کفر با اختیار به وجود آمد. وقتی خداوند خواست بدن های این ارواح را بیافریند متناسب با آن ارواح این بدن ها را آفرید و این جزای آن تکلیفی بود که به آنها کرده بود. بله وقتی این دو نوع طینت با هم ممزوج شدند این امتزاج در قبول اعمال خوب و بد اثر گذارد.(13)
مصحح تفسیر قمی همچنین درباره اخبار طینت آورده است:
خداوند از قبل می دانست که اینها چگونه عمل می کنند از این رو بدنی متناسب با آنها برای آنان آفرید و این در حد الجاء نیست و سبب فعل خوب و بد نمی شود بلکه اعمال آنها تابع اراده آنهاست و این طینت ها تنها می توانند موفقیت انجام عمل را بیشتر کنند.(14)
علامه مجلسی نیز در توجیه تفاوت طینت انسان ها می نویسد:
منشأ اختلاف الطینه هو التکلیف الاول فی عالم الارواح عند المیثاق.(15)
پیدایش تفاوت طینت ها همان تکلیف اول به هنگام پیمان سپاری در عالم ارواح است.
اما پاسخ هایی که در حاشیه تفسیر قمی نقل شده است همه قابل بررسی و دقت نظرند. پاسخ اول «که سید مرتضی گفته بود اینها خبر واحدند و مخالف کتاب و سنت می باشند» پذیرفته نیست زیرا این روایات کمترین مخالفتی با کتاب و سنت ندارند. قرآن و روایات انسان را دارای اختیار و آزادی می دانند و این روایات هم مخالفتی با اختیار او ندارند زیرا همان گونه که در فصل بازگشت از انتخاب در عالم ذر بیان گردید، طینت علت تامه خوب و بد اعمال انسان نیست و صرفاً یک زمینه است که موفقیت عمل را افزایش می دهد. بنابراین انسان مختار است و خوب و بدش هم به دست او خواهد بود و می تواند بر خلاف زمینه های موجود عمل کند. البته این نکته قابل توجه است که این زمینه هم به دست خود او ایجاد شده است.
اما پاسخ دوم که ابن ادریس گفته بود این اخبار متشابه است و باید در برابر آنها توقف کرد هم پذیرفته نیست زیرا می توان آنها را توجیه کرد چنان که برخی از این توجیهات را بیان کرده و خواهیم کرد.
اما پاسخ سوم که از قول محدثین گفته شده بود اخبار طینت را حمل بر مجاز و کنایه می کنیم هم صحیح نیست، زیرا هیچ قرینه ای بر مجازی بودن روایات طینت نیست و در نتیجه ظاهر الفاظ روایات حجت است.
پاسخ چهارم نیز محل اشکال است زیرا در هر صورت اعطای طینت بد قبل از عمل، ستم بر بندگان است و ذات اقدس حق تعالی از چنین ستمی مبراست و بر این اساس نظر مصحح تفسیر قمی هم مورد قبول نخواهد بود.
اما پاسخ پنجم که طینت انسان ها محصول عملکرد و انتخاب آنها در عالم ارواح و یا عالم میثاق است پاسخ صحیحی است و هیچ یک از اشکال های قبلی بر آن وارد نیست. در این پاسخ، اختیار، آزادی و عمل انسان مورد توجه قرار گرفته و بحث جزای قبل از گناه هم در آن منتفی است. بنابراین، توجیه صحیح و بدون تکلف و به دور از مجاز و کنایه و امثال آن همان است که بگوییم انتخاب ها و عملکردهای انسان در عالم ذر این زمینه های متفاوت را ایجاد کرده است.
سخن در این بود که روایاتی وارد شده است که موهم جبر و تبعیض هستند و عالم ذر کلید حل شبهات حاصل از این گونه روایاتند که چهار دسته از آنها مورد بحث قرار گرفت و اکنون گروه پنجم را مورد بحث قرار می دهیم.
5-در جلد پنجم بحارالانوار، باب یازدهم روایاتی وارد شده است که اهل برخی از شهرها و دارنده برخی از ویژگی های جسمانی را مذمت کرده و کاستی هایی را برای آنها ذکر کرده اند که مفاد آنها با عدل الهی منافات دارد ،
و علامه مجلسی در توجیه آنها می نویسد:
می توان این روایات را بنا بر قانون اهل عدل این گونه توجیه کرد که خداوند آنها را خلق کرد و می دانست که آنها به اختیار خود، افراد شروری خواهند شد از این رو آنان را اهل این شهرها قرار داد بدون آنکه این حالات آنها اثری در عملشان داشته باشند، یا اینکه مراد از روایات این باشد که آنها دارای درجات ناقصی از کمال هستند و قابلیت فضائل بلند و کمالات را ندارند بدون آنکه بر انجام زشتی ها و گناهان مجبور باشند.(16)
اما این جواب ها خالی از اشکال نیست؛ زیرا اگر چه خداوند می دانسته است که اینها در دنیا عملکرد بدی خواهند داشت اما آفریدن آنها در شهرهای مذموم و یا با ویژگی های جسمانی مورد مذمت که نشان از عدم توفیق و سلامت آنها در ابعاد روحی نیز دارد عقاب قبل از گناه است و پاسخ دوم علامه مجلسی که آنها قابلیت قبول فضائل و کمالات را نداشتند این نکته را مطرح می کند که چرا قابلیت نداشتند و دوباره به اصل سوال باز می گردیم که جواب آن عملکرد آنها در عالم ذر است.
6-زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام)شنیدم که می فرمایند وقتی نطفه در رحم قرار می گیرد چهل روز در آن استقرار می یابد و چهل روز علقه(خون بسته شده)و چهل روز مضغه (چیزی شبیه گوش جویده شده)خواهد بود آن گاه خداوند دو ملک خلاق می فرستد و به آنها گفته می شود آن گونه که خواست خداوند از پسر یا دختر است بیافرینید و به آنها شکل دهید و اجل و رزق و مرگ و بدبختی و خوشبختی و پیمانی را که خداوند در عالم ذر از او گرفت در میان دو چشم او بنویسید.(17)
ظاهر این روایت و روایات مشابه آن حاکمیت جبر بر انسان است زیرا اگر پیش از عمل در صحنه زندگی دنیا سعادت و بدبختی کسی نوشته شده باشد این سعادت و شقاوت به افکار و تصمیم گیری ها و عملکرد او در دنیا مربوط نمی شود و در این صورت انسان مجبور خواهد بود در حالی که جبری وجود ندارد و انسان ها آزادند و با این آزادی است که پاداش آنها در آخرت معنا پیدا می کند.
در پاسخ به این روایت و امثال آن گفته شده است مراد از سعادت و شقاوت در رحم مادر این است که از همان وقتی که انسان ها در شکم مادر خود هستند خدا می داند کدام خوشبخت و کدام بدبخت خواهد بود و روایتی هم به این مضمون وارد شده است اما راه حل دیگری هم می تواند مطرح باشد و آن زمینه خوشبختی یا بدبختی است که انسان در عالم ذر برای خود فراهم آورده است و غالب انسان ها از زمینه های فراهم شده قبلی خود فاصله ای نخواهد گرفت از این رو می توان هر کسی را در رحم خوشبخت یا بدبخت دانست.
آنچه در این شش مورد بیان گردید از باب نمونه بود و عالم ذر می تواند پاسخگوی نظیر آنچه مطرح گردیده باشد.
آفرینش انسان در دنیا، آزمایش او و نیل به مراتب کمال است که با کسب معرفت، عبادت و اطاعت خداوند به دست می آید و اینها در فلسفه آفرینش او در عالم ذر هم مطرح است؛ زیرا عالم ذر و عالم کنونی دو مقطع از دنیا هستند که هر کدام بخشی از تاریخ زندگی انسان را تشکیل می دهند. البته عالم ذر فلسفه ویژه و یا بارزتری هم دارد و آن اتمام حجت و تجلی ربوبیت پروردگار، نبوت انبیاء و ولایت جانشینان آنها به ویژه امیرالمومنین(علیه السلام)است که همه آنها را مورد بحث قرار می دهیم.
1-اتمام حجت
عالم ذر، عالمی آرام، بدون هیاهو و جنگ و خونریزی و به دور از تعاملات فریبکارانه انسان ها با یکدیگر و بدون هر گونه وسوسه های شیطانی و راه گریز از حضور در آزمایش های همگانی بود که هیچ کس حتی انبیاء از آنها استثناء نبودند، همه در پیمان های متعددی که به آن اشاره شد شرکت داشتند و کسی نبود که بتواند از ورود در این آزمایش ها شانه خالی کند و یا مثل دنیا بهانه آورد که مورد تبلیغ انبیاء قرار نگرفته یا کتاب های آسمانی به دست او نرسیده یا در استثمارفکری قرار داشته و از بستر فرهنگی مناسبی برخوردار نبوده و دستورات خداوند به او نرسیده است. همه مردم به طور مساوی مورد خطاب آسمانی «الست بربکم» قرار گرفتند، آن را شنیدند، درک کردند و موضع زبانی و قلبی خود را بروز دادند و در نتیجه حجت برای آنها تمام شد بهتر از آنچه که در مقطع کنونی دنیا حجت تمام می شود زیرا خداوند هر گونه واسطه را ازمیان خود و انسان ها برداشت، نه فرشته ای در میان بود و نه پیامبری واسطه شد. خداوند به طور شفاف، مستقیم و به دور از هر ابهام از آنها پیمان گرفت و حجت را بر آنان به بهترین شکل ممکن تمام کرد. آن گاه همه را در میدان عمل یعنی ورود به آتش مورد آزمایش قرار داد.خداوند، فلسفه عالم ذر و اتمام حجت در آن عالم را این گونه در قرآن بیان کرده است:
«و به یاد آور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری (و فرشته ها گفتند:)گواهی می دهیم که مبادا روز قیامت بگویید ما از این(پیمان)غافل بودیم یا بگویید پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم «که به ناچار از آنها پیروی کردیم.»(1)
بنابراین آیه، فلسفه عالم ذر گرفتن بهانه از دست انسان ها بود. خداوند این پیمان را گرفت تا کسی در قیامت نتواند بگوید من از ربوبیت خدای یکتا غافل بودم یا به خاطر شرک پدران خود مجبور به پذیرش شرک گردیدم.
خدای متعال در عالم ذر همه انسان ها را متوجه ربوبیت خویش کرد و از آنها پرسید آیا من پروردگار شما نیستم و آنها جواب مثبت دادند. با این جواب که خود یک اقرار صریح و قطعی است جای هیچ گونه عذری نیست که کسی در قیامت بگوید من از ربوبیت پروردگار غافل بودم. اگر این اقرار بزرگ و گسترده عالم ذر نبود انسان هایی که ربوبیت خدا را در دنیا انکار کردند می توانستند در قیامت با عذر غافل بودن خود، بر خدا احتجاج کنند و خود را از عذاب جهنم برهانند و یا حتی اگر خود را نرهانند جهنم رفتن خود را موجه ندانند چرا که غافل تکلیفی ندارد، اما با اعتراف در عالم ذر هیچ عذری نخواهند داشت. همچنین عالم ذر برای نفی هر گونه عذر و بهانه انسان های مشرکی است که بخواهند با شرک پدران خود بر خداوند احتجاج کنند و بگویند ما فرزندان آنها بودیم و به پیروی از آنها مشرک شدیم و از همین رو مقصر نبودیم. بنابراین عالم ذر ضمانت خوبی برای مؤاخذه در قیامت است.
نتیجه اینکه، عالم ذر، هر دو حجت مشرکان را باطل می کند و هیچ کس اگر چه در دنیا به دور از تبلیغات انبیاء بوده و یا در خانواده های کفر و شرک متولد شده و از هر آگاهی مکتوب و شفاهی به دور بوده باشد دست کم عذری بر ترک خداپرستی و توحید در عالم ذر نخواهد داشت. حال این سوال مطرح است که آیا فراموشی عالم ذر فلسفه وجودی آن را از میان نمی برد؟
در تفسیر نمونه آمده است:
هدف از چنین پیمانی چه بوده است؟ اگر هدف این بوده که پیمان گذاران با یادآوری چنین پیمانی در راه حق گام نهند و جز راه خداشناسی نپویند باید گفت: چنین هدفی به هیچ وجه از این پیمان به دست نمی آید؛ زیرا همه آن را فراموش کرده و به اصطلاح به بستر «لا» خفته اند.(2) اما جواب آن همان گونه که در مباحث قبلی مطرح گردید این است که اگر چه بنابر مصالحی خداوند آن را از یاد انسان برد، اما وجود این پیمان سپاری را در دنیا به او گوشزد فرمود «همان گونه که در آیه (172)سوره اعراف و روایات معصومین(علیهم السلام)به آن اشاره شده است» و اعلام خداوند همان تأثیر را دارد که انسان خود آن را بداند ضمن اینکه تأثیر ناخودآگاه آن در ضمیر او باقی است و بر آن پایبند است و آزمایشی را هم به همراه خواهد داشت که چه اندازه به صدق سخن خداوند باور دارد.
2-تجلی توحید، نبوت و ولایت
فلسفه عالم ذر تجلی توحید، نبوت و ولایت در زندگی بشر است.
خداوند این سه اصل مهم الهی را بر همه انسان ها عرضه کرد و همه آنها با او سخن گفتند و انبیاء و جانشینان آنها را مشاهده کردند و به پذیرش آنها دعوت شدند.
پیمان سپاری در عالم ذر تأثیر بسزایی در دمیدن روح توحید در فضای جان انسان در آن عالم و مقطع کنونی دنیا و عوالم پس از آن دارد به طوری که می توان گفت عالم ذر از عنایات خاص و حکیمانه خدای مهربان به نوع بشر است تا با سپردن این پیمان در مسیر هدایت قرار گیرند. اگر عالم ذر نمی بود فلسفه آفرینش انسان و حتی مؤاخذه قیامت هم با دشواری روبرو می شد؛ زیرا اگر این پیمان سپرده نمی شد شرک گسترده می گردید و در قیامت به بهانه غفلت و تقلید از پدران مشرک توجیه می شد. بنابراین عالم ذر علاوه بر فلسفه های دیگری که دارد، گرایش های عقیدتی نابی را در روح انسان ها می دمد، شروع زندگی انسان در زمین را با توحید و سخن با خدا و دعوت به نبوت و ولایت همراه می کند و به استمرار آن در دنیا کمک کرده و به پاسخگویی او در عالم آخرت معنا می دهد و این از حکمت های بالغه الهی است که این گونه به بشر شرافت بخشیده است.
3-آزمایش انسان
فلسفه عالم ذر که از آن به مقطع آغازین دنیا یاد می کنیم همان فلسفه مقطع کنونی دنیا یعنی آزمایش فکری و عملی انسان ها است با این تفاوت که برخی از بهانه های انسان در آزمایش های عالم کنونی در عالم ذر وجود نداشت. همان گونه که در آیه(172) سوره اعراف آمده است کسی نمی تواند بگوید من در آزمایش های عالم ذر غافل بودم یا از پدران مشرک خود تبعیت کردم زیرا آن عالم، عالم شهود بود و غفلت در آن راه نداشت و وضعیت آن مانند دنیا نبود که فرزندان مجبور باشند از شرک پدران خود پیروی کنند. قرآن هم می فرماید: ما این پیمان را از شما گرفتیم که این دو بهانه را دستاویز قرار ندهید و چه فلسفه ای از این بالاتر که انسان در یک آزمایش بزرگ فکری در ابعاد گرایش به توحید، نبوت و ولایت شرکت کند و جوهره اعتقادی خود را آشکار سازد و نتیجه این آزمایش که با شهادت فرشته ها همراه است زمینه حرکت و عملی او در دنیا و معیار رسیدگی به امور او در آخرت باشد. البته این آزمایش ها در مقطع کنونی دنیا هم انجام می گیرد اما اراده و حکمت خداوند بر آن بوده است که در دو مقطع انجام گیرد.
4-کسب مراتب کمال
کمال انسان به انتخاب عقاید حق، عمل صالح و اخلاق نیکویی است که پروردگار عالم بر او عرضه کرده است. هدف از آفرینش انسان پیمودن قله های ترقی و نزدیکی به خدای بزرگی است که او را آفریده است. هر کس می تواند با قدری تحقیق آخرین دین خدا را که -اکنون اسلام است- و توسط پیامبران الهی بر بشر عرضه کرده است بشناسد و با آوردن ایمان به معارف الهی آن و عمل به بایدها و ترک نبایدهای آن و ریاضت در کسب ملوکات فاضله و ارزش های اخلاقی آن به کمال بار یابد و این مسیری است که از آن به راه خدا یاد می کنیم و باید طی شود چرا که جز طی این راه، راه دیگری برای کمال انسان وجود ندارد. حال آنچه در فلسفه آفرینش انسان در این مقطع بیان کردیم عیناً برای عالم ذر هم بیان می کنیم چرا که در آن عالم هم بحث پذیرش عقاید حق نظیر ربوبیت خداوند، نبوت انبیاء وولایت جانشینان آنها و هم چنین عمل صالح یعنی ورود در آتش به امر الهی مطرح بود. قبول عقاید حق و اطاعت از خداوند در آن عالم که جزئیات آن برای ما روشن نیست مسائلی بودند که انسان را در مراحل تکاملی خود قرار دادند و هر کس از آنها سر باز زد مانند کفار این عالم که ازمراتب کمال محرومند، بی بهره ماند.
فواید عالم ذر
عالم ذر بخش آغازین دنیاست و عالم فعلی، بخش دوم و پایانی آن می باشد بنابراین فلسفه آفرینش انسان و آثار و فواید هر دو عالم قبلی و کنونی شبیه یکدیگرند اگر چه هر یک از این دو عالم، جایگاه و ویژگی های خاص خود را دارند. اگر مقطع کنونی دنیا مزرعه آخرت است مقطع آغازین آن هم مزرعه آخرت بود و انسان ها از آثار عملکرد و انتخاب های خود در آخرت برخوردارند، اگر این عالم محل اطاعت و معصیت است عالم ذر هم محل اطاعت و معصیت بود، اگر عالم فعلی محل بروز کفر و ایمان، فسق و تقوا و سبقت به سوی نیکی هاست آن عالم نیز همین گونه بود، اگر عالم کنونی محل آزمایش و رشد و صعود و نزول است عالم قبلی هم چنین بود، اگر اینجا ظرف بروز آثار عقل یا هواهای نفسانی است، آنجا هم ظرف تجلی اندیشه و یا هواهای نفسانی بود و این شباهت ها کافی است که هر دو عالم از فواید و فلسفه واحدی برخوردار باشند که بنابر حکمت الهی در دو مقطع از زندگی بشر تحقق یافتند تا انسان ها جوهره فکری، اعتقادی و عملی خود را در هر دو مقطع بروز دهند و حتی بتوانند در عالم کنونی نسبت به گذشته خود تجدید نظر داشته باشند تا با این فرصت ها حجت بر همه تمام شود.عالم ذر آثار معرفتی دیگری هم دارد. روایات فراوانی در ابعاد گوناگون معرفتی وارد شده است که جبر و تبعیض از آنها استشمام می شود و یا تفسیر روشنی از آنها وجود ندارد و با وجود عالم ذر می توان به همه آنها نیز پاسخ داد بدون آنکه در ارائه معنای صحیح آنها به تکلف افتاده و یا به تمثیل و استعاره و کنایه توسل جوییم. به تعبیر دیگر عالم ذر کلید حل بسیاری از مشکلات و شبهات است که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1-عقل انسان ها تفاوت زیادی با یکدیگر دارد، برخی بسیار عمیق، فهیم و اندیشمند و برخی دیگر سطحی نگر و حتی سفیهند و بهره آنها از عقل بسیار کم است و به تعبیر دیگر درجات عقل انسان ها متفاوت است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمودند: فرشته ها به خداوند گفتند: پروردگارا! آیا چیزی بزرگ تر از عرش آفریدی؟ فرمود: بله عقل را آفریدم. گفتند: چه اندازه است؟ فرمود: شما به اندازه آن احاطه ندارید. آیا به عدد ریگ ها آگاهید؟ پاسخ دادند: خیر. خداوند فرمود: من عقل را به اصناف مختلفی مانند ریگ ها آفریدم. بعضی از انسان ها را یک حبه و بعضی را دو حبه و بعضی را سه حبه و بعضی را چهار حبه و بعضی را یک پیمانه و بعضی را یک کیل و به بعضی بیشتر از این عطا کردم.(3)
حال این تفاوت عقل که می تواند نقش مهمی در سرنوشت انسان داشته باشد چه توجیهی دارد؟ یک پاسخ آن این است که عقل از الطاف الهی است و به هر کس، هر اندازه بخواهد عطا می کند و لازم نیست خداوند به همه مردم به یک اندازه لطف داشته باشد. اما باز این سوال مطرح است که علت این تفاوتی که در لطف خداوند دیده می شود چیست؟ و پاسخ آن می تواند کم و کیف افکار و عقاید و اعمال انسان ها در عالم ذر باشد.
2-روایات متعددی درباره فرزندان نامشروع وارد شده است که به وضعیت نابسامان روحی و آخرتی آنها اشاره دارند.از جمله امام باقر(علیه السلام)فرمودند:«لاخیر فی ولد الزنا»(4)«خیری در فرزند زنا نیست» در معارف فقهی نیز به عدم صلاحیت آنها برای تصدی قضاوت، امامت جماعت و مرجعیت اشاره شده است.
حال این سوال مطرح است که آیا وضعیت بد روحی و حتی جسمی فرزندان نامشروع که امام صادق(علیه السلام)درباره آنها فرمودند:«خیری در پوست و گوشت و خون فرزند زنا نیست»(5)نوعی ستم به حساب نمی آید؟
علامه مجلسی می نویسد:
به شیخ صدوق، سید مرتضی و ابن ادریس منسوب است که نظر به کفر ولد زنا داده اند اگر چه کفر خود را آشکار نکند. آن گاه علامه در توجیه این سخن می گوید: این مخالف اصول عادلانه شیعه است چرا که او به اختیار خود کاری نکرده است که مستحق چنین عذابی باشد و خداوند به بندگانش ستم نمی کند و کفر او از این جهت است که خود با اختیار در دنیا کافر شود و از این رو حکم به کفر او شده است و (بنا بر روایات)وارد بهشت نمی شود. اما در جهنم هم عذاب نمی شود مگر بعد از آنکه آنچه استحقاق آن را دارد از او سرزند.
و در پایان می نویسد:
این مسئله از مسائلی است که عقل ها در آن حیران است و بزرگان در آن به تردید افتاده اند و وارد نشدن در آن به سلامت نزدیک تر است و چیزی بهتر از آن نیست که گفته شود: خدا بهتر می داند.(6)
اما بهترین پاسخی که می توانیم برای وضعیت افراد نامشروع ارائه کنیم نوع عقاید و عملکرد و انتخاب های آنها در عالم ذر است زیرا خداوند عادل است و بر کسی ستم نمی کند از طرفی این گونه افراد مورد نقص و کاستی قرار گرفته اند پس تنها سوء اختیار آنها در عالم ذر می تواند توجیه گر وضعیت نابسامان جسمی و روحی آنها باشد. البته اگر چه فرزند نامشروع از زمینه های منفی برخوردار است اما این به آن معنا نیست که نتواند از عقاید و اعمال صالح و نتایج مثبت آنها در آخرت برخوردار باشد و نجات پیدا کند چه اینکه ابی خدیجه گوید: امام صادق (علیه السلام)فرمودند: اگر کسی فرزند زنا باشد نجات می یابد.« سائح بنی اسرائیل» هم نجات پیدا کرد. گفته شد سائح بنی اسرائیل چه کسی است؟ فرمود: عابدی بود که به او گفته شد فرزند زنا هرگز پاک نمی شود و خداوند عملی را از او نمی پذیرد و از شهر بیرون رفت و در میان کوه ها فریاد می زد که گناه من چیست؟(7)
3-بدون شک، عده ای از زمینه های خوب جهت رشد معنوی برخوردارند که از جمله آنها پدر و مادری مؤمن و با تقوا و محیط اجتماعی دینی و تعلیمات هدایت کننده و امثال آن می باشد اما عده ای از داشتن این امتیازها محرومند و در نتیجه از رشدی که می توانند با وجود آنها داشته باشند بی بهره خواهند ماند.
امام صادق (علیه السلام)فرمودند: طبی لمن کانت امه عفیفه.(8)
خوشا به حال کسی که مادری عفیف دارد.
داشتن مادر عفیف یا غیر عفیف، مؤمن یا کافر و با تقوا یا بی تقوا در اختیار کسی نیست و البته این ویژگی های مادر نقش خاص خود را برای فرزند او دارد. در اینجاست که بحث تبعیض ناروا در میان انسان ها مطرح می شود و از طرفی می دانیم خداوند متعال کمترین ظلمی بر بندگان خود ندارد.
ممکن است گفته شود برخورداری ها و محرومیت های خانوادگی از امور اجتناب ناپذیر زندگی بشر است اما این سخن پاسخی برای شبهه تبعیض ناروا نخواهد بود و تنها جواب آن می تواند وضعیت اعتقادی و علمی انسان در عالم ذر باشد که چنین زمینه هایی را فراهم کرده است. البته این مسائل و آنچه در مباحث قبل و بعد خواهد آمد همان گونه که در بحث بازگشت از انتخاب عقیده در عالم ذر مورد بحث قرار گرفت در حد زمینه است و هر کس در برابر آنچه دارد مسئول است.
4-مالک بن دحیه گوید: در محضر امیرالمومنین(علیه السلام)بودیم که سخن از تفاوت های مردم به میان آمد و حضرت فرمودند: این آغاز سرشت مردم است که در میان آنها تفاوت به وجود آورده است زیرا آنها از قطعه ای از زمین شور و شیرین و سفت و سست ترکیب یافته اند و بر اساس نزدیک بودن خاکشان با یکدیگر نزدیکند و به اندازه اختلافی که در خاک آنهاست با یکدیگر متفاوتند.(9)
روایات فراوان دیگری تحت عنوان روایات طینت مؤمن و کافر وارد شده است که سرشت انسان ها را متفاوت می دانند. این روایات که در اصول کافی و منابع دیگر معتبر شیعه نقل شده اند چیزی مشابه این روایت امیرالمومنین(علیه السلام) هستند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «همانا خدای عزوجل مؤمن را از طینت بهشتی آفرید و کافر را از طینت دوزخی.» (10)
و امام باقر(علیه السلام)فرمودند:
اگر مردم بدانند که در ابتدای آفرینش، انسان چگونه بود دو نفر با یکدیگر «بر سر دین» اختلاف نخواهند کرد. به راستی خدای عزوجل پیش از آنکه مردم را بیافریند فرمود: آبی گوارا پدید آی تا از تو بهشت و اهل اطاعتم را خلق کنم و آبی شور و تلخ پدید آی تا از تو جهنم و اهل معصیتم را بیافرینم. آن گاه به هر دو آب دستور داد تا مخلوط شدند و از همین روست که مؤمن کافر بزاید و کافر مؤمن.(11)
مترجم اصول کافی پس از ترجمه این حدیث درباره آن می نویسد:
گویا مراد از آب و خاک، ماده ای است که استعداد قبول اشکال مختلف را دارد و نیز این دو ماده در سرشت و خلقت انسان ترکیب شده و مقصود از صفحه زمین، مرکز روییدن غذای انسان است که نطفه از آن حاصل شود و مقصود از مالش گل امتزاج و اختلاط مواد اولیه ترکیب انسان است به نحوی که مزاج انسان پیدا شود و مستعد حیات گردد و آمیختن آب شور و شیرین به یکدیگر کنایه از امتزاج خیر و شرو عقل و شهوت در سرشت انسان است. از این رو با کمال ارتباط و علاقه ای که پدر با پسر دارد گاهی پدر تابع عقل و هدایت ها شود و پسر پیرو شهوت و وساوس گردد و یا برعکس.(12)
اما مطالبی را که مترجم اصول کافی در ذیل روایت آورده است استحساناتی است که دلیلی بر آنها وجود ندارد و فاقد اعتبار علمی است. نمی توان باب کنایه و تمثیل و امثال آن را برای روایاتی که مفاد آن بعید به ذهن می رسد باز کرد و ظاهر الفاظ روایات را به کلی از معنای آن تهیه نمود. این گونه رفتارها با روایات، معارف دینی را دگرگون می کند و حقایق را مشتبه می سازد.
ظاهر روایات طینت که به چند نمونه آن اشاره شد موهم جبراست، از این رو پنج پاسخ در حاشیه تفسیر قمی مطرح شده است که آنها را نقل می کنیم:
1-سید مرتضی گفته است: اینها خبر واحد است و مخالف کتاب و سنت و اجماع می باشد پس باید رد شوند زیرا کتاب و سنت می گوید صدور خوب و بد به اختیار انسان است و طینت نقشی در آنها ندارد.
2-ابن ادریس گفته است اینها اخبار متشابه است و باید در برابر آنها توقف کرد و آنها را به ائمه(علیه السلام)واگذارد.
3-عده ای از محدثین گفته اند اینها را حمل بر مجاز و کنایه می کنیم همان گونه که در عرف به کسی که خوبی او به سوی بندگان خدا سرازیر است و اخلاق او نیکوست گفته می شود: طینت این مرد با کار خوب و دوستی و بزرگواری و تقوا عجین شده است.
4-خداوند از اول، احوال و اعمال خلق را تا ابد می دانست که آنها با اختیار خود چه می کنند از این رو طینت خبیث یا طینت خوب را برای آنها قرار داد و شقاوت و سعادت را قبل از اینکه به دنیا بیایند برای آنها نوشت اما همان گونه که آگاهی از سیاهی زید و سفیدی بکر علت سیاهی و سفیدی آنها نمی شود همین طور علم خدا به اینکه زید سعادتمند یا بدبخت است علت سعادت و بدبختی آنها نمی باشد بلکه سعادت و شقاوت، مستند به خود او می باشد.
5-سید نعمت الله جزایری گوید: خلق ارواح پیش از عالم ذر بوده است. خداوند آتشی برافروخته است و به آن ارواح دستور داده است وارد آن شوند. عده ای اطاعت کردند و عده ای سر باز زدند و از اینجا ایمان و کفر با اختیار به وجود آمد. وقتی خداوند خواست بدن های این ارواح را بیافریند متناسب با آن ارواح این بدن ها را آفرید و این جزای آن تکلیفی بود که به آنها کرده بود. بله وقتی این دو نوع طینت با هم ممزوج شدند این امتزاج در قبول اعمال خوب و بد اثر گذارد.(13)
مصحح تفسیر قمی همچنین درباره اخبار طینت آورده است:
خداوند از قبل می دانست که اینها چگونه عمل می کنند از این رو بدنی متناسب با آنها برای آنان آفرید و این در حد الجاء نیست و سبب فعل خوب و بد نمی شود بلکه اعمال آنها تابع اراده آنهاست و این طینت ها تنها می توانند موفقیت انجام عمل را بیشتر کنند.(14)
علامه مجلسی نیز در توجیه تفاوت طینت انسان ها می نویسد:
منشأ اختلاف الطینه هو التکلیف الاول فی عالم الارواح عند المیثاق.(15)
پیدایش تفاوت طینت ها همان تکلیف اول به هنگام پیمان سپاری در عالم ارواح است.
اما پاسخ هایی که در حاشیه تفسیر قمی نقل شده است همه قابل بررسی و دقت نظرند. پاسخ اول «که سید مرتضی گفته بود اینها خبر واحدند و مخالف کتاب و سنت می باشند» پذیرفته نیست زیرا این روایات کمترین مخالفتی با کتاب و سنت ندارند. قرآن و روایات انسان را دارای اختیار و آزادی می دانند و این روایات هم مخالفتی با اختیار او ندارند زیرا همان گونه که در فصل بازگشت از انتخاب در عالم ذر بیان گردید، طینت علت تامه خوب و بد اعمال انسان نیست و صرفاً یک زمینه است که موفقیت عمل را افزایش می دهد. بنابراین انسان مختار است و خوب و بدش هم به دست او خواهد بود و می تواند بر خلاف زمینه های موجود عمل کند. البته این نکته قابل توجه است که این زمینه هم به دست خود او ایجاد شده است.
اما پاسخ دوم که ابن ادریس گفته بود این اخبار متشابه است و باید در برابر آنها توقف کرد هم پذیرفته نیست زیرا می توان آنها را توجیه کرد چنان که برخی از این توجیهات را بیان کرده و خواهیم کرد.
اما پاسخ سوم که از قول محدثین گفته شده بود اخبار طینت را حمل بر مجاز و کنایه می کنیم هم صحیح نیست، زیرا هیچ قرینه ای بر مجازی بودن روایات طینت نیست و در نتیجه ظاهر الفاظ روایات حجت است.
پاسخ چهارم نیز محل اشکال است زیرا در هر صورت اعطای طینت بد قبل از عمل، ستم بر بندگان است و ذات اقدس حق تعالی از چنین ستمی مبراست و بر این اساس نظر مصحح تفسیر قمی هم مورد قبول نخواهد بود.
اما پاسخ پنجم که طینت انسان ها محصول عملکرد و انتخاب آنها در عالم ارواح و یا عالم میثاق است پاسخ صحیحی است و هیچ یک از اشکال های قبلی بر آن وارد نیست. در این پاسخ، اختیار، آزادی و عمل انسان مورد توجه قرار گرفته و بحث جزای قبل از گناه هم در آن منتفی است. بنابراین، توجیه صحیح و بدون تکلف و به دور از مجاز و کنایه و امثال آن همان است که بگوییم انتخاب ها و عملکردهای انسان در عالم ذر این زمینه های متفاوت را ایجاد کرده است.
سخن در این بود که روایاتی وارد شده است که موهم جبر و تبعیض هستند و عالم ذر کلید حل شبهات حاصل از این گونه روایاتند که چهار دسته از آنها مورد بحث قرار گرفت و اکنون گروه پنجم را مورد بحث قرار می دهیم.
5-در جلد پنجم بحارالانوار، باب یازدهم روایاتی وارد شده است که اهل برخی از شهرها و دارنده برخی از ویژگی های جسمانی را مذمت کرده و کاستی هایی را برای آنها ذکر کرده اند که مفاد آنها با عدل الهی منافات دارد ،
و علامه مجلسی در توجیه آنها می نویسد:
می توان این روایات را بنا بر قانون اهل عدل این گونه توجیه کرد که خداوند آنها را خلق کرد و می دانست که آنها به اختیار خود، افراد شروری خواهند شد از این رو آنان را اهل این شهرها قرار داد بدون آنکه این حالات آنها اثری در عملشان داشته باشند، یا اینکه مراد از روایات این باشد که آنها دارای درجات ناقصی از کمال هستند و قابلیت فضائل بلند و کمالات را ندارند بدون آنکه بر انجام زشتی ها و گناهان مجبور باشند.(16)
اما این جواب ها خالی از اشکال نیست؛ زیرا اگر چه خداوند می دانسته است که اینها در دنیا عملکرد بدی خواهند داشت اما آفریدن آنها در شهرهای مذموم و یا با ویژگی های جسمانی مورد مذمت که نشان از عدم توفیق و سلامت آنها در ابعاد روحی نیز دارد عقاب قبل از گناه است و پاسخ دوم علامه مجلسی که آنها قابلیت قبول فضائل و کمالات را نداشتند این نکته را مطرح می کند که چرا قابلیت نداشتند و دوباره به اصل سوال باز می گردیم که جواب آن عملکرد آنها در عالم ذر است.
6-زراره گوید: از امام باقر(علیه السلام)شنیدم که می فرمایند وقتی نطفه در رحم قرار می گیرد چهل روز در آن استقرار می یابد و چهل روز علقه(خون بسته شده)و چهل روز مضغه (چیزی شبیه گوش جویده شده)خواهد بود آن گاه خداوند دو ملک خلاق می فرستد و به آنها گفته می شود آن گونه که خواست خداوند از پسر یا دختر است بیافرینید و به آنها شکل دهید و اجل و رزق و مرگ و بدبختی و خوشبختی و پیمانی را که خداوند در عالم ذر از او گرفت در میان دو چشم او بنویسید.(17)
ظاهر این روایت و روایات مشابه آن حاکمیت جبر بر انسان است زیرا اگر پیش از عمل در صحنه زندگی دنیا سعادت و بدبختی کسی نوشته شده باشد این سعادت و شقاوت به افکار و تصمیم گیری ها و عملکرد او در دنیا مربوط نمی شود و در این صورت انسان مجبور خواهد بود در حالی که جبری وجود ندارد و انسان ها آزادند و با این آزادی است که پاداش آنها در آخرت معنا پیدا می کند.
در پاسخ به این روایت و امثال آن گفته شده است مراد از سعادت و شقاوت در رحم مادر این است که از همان وقتی که انسان ها در شکم مادر خود هستند خدا می داند کدام خوشبخت و کدام بدبخت خواهد بود و روایتی هم به این مضمون وارد شده است اما راه حل دیگری هم می تواند مطرح باشد و آن زمینه خوشبختی یا بدبختی است که انسان در عالم ذر برای خود فراهم آورده است و غالب انسان ها از زمینه های فراهم شده قبلی خود فاصله ای نخواهد گرفت از این رو می توان هر کسی را در رحم خوشبخت یا بدبخت دانست.
آنچه در این شش مورد بیان گردید از باب نمونه بود و عالم ذر می تواند پاسخگوی نظیر آنچه مطرح گردیده باشد.
پی نوشت ها :
1-سوره اعراف، آیه 172 تا 174.
2-تفسیر نمونه، ج7، ص8.
3-محجه البیضاء، ج1،ص184.
4-بحارالانوار، ج5، ص285.
5-همان منبع.
6-بحارالانوار، ج5، ص288.
7-بحارالانوار، ج5،ص286.
8-بحارالانوار، ج5،ص285.
9-نهج البلاغه، خطبه 234.
10-کافی، ج2، ص3، باب طینت مؤمن و کافر، ح2.
11-بحارالانوار، ج5، ص252.
12-ترجمه اصول کافی به قلم آقای حاج سید جواد مصطفوی، ج3، ص10.
13-تفسیر قمی ، ج1،ص228.
14-همان منبع، ص 38.
15-بحارالانوار، ج5، ص235.
16-بحارالانوار، ج5، ص281.
17-بحارالانوار، ج57،ص365، ح58.