تلمود ریشه ی فساد و شرارت یهود

یهود ملّتی منسوب به یک نژاد و دارای یک کشور و زبان واحد هم چنین، منتسب به یک تمدّن نیستند. آن ها با یکدیگر در رنگ، زبان و کشور اختلاف دارند. برخی در شرق و بعضی در غرب به سر می برند، عده ای سرخ پوست،
سه‌شنبه، 3 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تلمود ریشه ی فساد و شرارت یهود
تلمود ریشه ی فساد و شرارت یهود

نوسینده: محمود النجیری
مترجمان: رضا عباسپور، قبس زعفرانی



 
یهود ملّتی منسوب به یک نژاد و دارای یک کشور و زبان واحد هم چنین، منتسب به یک تمدّن نیستند. آن ها با یکدیگر در رنگ، زبان و کشور اختلاف دارند. برخی در شرق و بعضی در غرب به سر می برند، عده ای سرخ پوست، گروهی سفید پوست و جمعی سیاه پوست هستند، در واقع، یهودی بودن آن را، دوران مختلف، پیرامون هم گرد آورده است. این دین است که تنها عامل ارتباطی و وجه مشترک ایشان است. بنابراین، آن ها نوادگان بنی اسرائیل نیستند که همراه موسی (ع) بوده اند تا تاریخ بر تجربه های بشری (ایشان نظیر» قدرت و ضعف؛ جنگ و صلح؛ شکست و پیروزِی؛ ایمان و کفرو جز این ها) گواهی دهد.
از این جا معلوم می شود که وعده ی الهی، به بنی اسرائیل، خاص دوره ی محدودی از تاریخ، در گذشته بوده است و شامل یهودیان امروزی نمی شود. با این حال، یهودیان امروزی اعتقاد دارند، آن ها صاحبان وعده ی الهی هستند و حاکمیت ایشان فقط شامل سرزمینی نمی شود که میان دو رود نیل و فرات است، بلکه خداوند تمام جهان را به ایشان بخشیده است و در این زمینه، به متون تحریف شده ای که خود، آن ها را تحریف کرده اند، استناد می جویند و می گویند این سخن خداست. در سفر تثنیه از صحاح هفدهم می خوانیم:
«چه وقت خدا، خدای تو، تو را به سرزمینی وارد ساخت تا آن را تملّک کنی و ملل بسیاری را از پیش رویت برداشت. بنابراین، تو بر آن ها حرام هستی و مبادا با ایشان عهدی ببندی و یا رحم و شفقتی در حق ایشان قائل شوی و یا با ایشان مراودت کنی، زیرا تو ملّت برگزیده ی خدایت هستی. بدان که خداوند تو را برگزید تا از میان سایر ملل روی زمین، ملّت برگزیده اش باشی. از ایشان مترس، چون خدای تو، بزرگ و مخوف با توست، پس او ملل را اندک اندک از پیش رویت برخواهد داشت و تو را پیش خواهد برد. در میان ایشان مشکل عظیمی خواهد انداخت تا نابود شوند و آن ها پادشاهان را نزد تو خواهند فرستاد و تو نام ایشان را از آسمان محو خواهی کرد و هیچ انسانی پیش رویت نخواهد ایستاد، مگر این که محو و نابود شود».
و در تلمود، پیرامون فرجام جهان، می خوانیم: «از زمین فطیر خواهد رویید و لباس هایی پشمی و خوشه های گندمی که دانه ی هر یک از آن ها به اندازه ی سرگین بزرگ گاوهاست. در آن زمان حاکمیت به یهود بازخواهد گشت و تمام ملل به خدمت آن مسیح «یهودی» درخواهند آمد و مقابل او سرفرود خواهند آورد. در آن ایام، هر یهودی دو هزار و هشت صد بنده خواهد داشت که به او خدمت می کنند و سیصد و ده خانه خواهد داشت که بر آن حاکم خواهد بود. اما مسیح ظهور نخواهد کرد، مگر پس از غلبه بر دولت اشرار (خوارج ازدین بنی اسرائیل).
ذلت و خواری و بیچارگی بر بنی اسرائیل ادامه خواهد یافت تا این که حکومت بیگانگان به فرجام خود برسد و پیش از آنکه یهود کاملا بر تمام ملل استیلا یابند و حاکم شوند، باید آتش جنگی برافروخته شود که طی آن یک سوم جهانیان از بین بروند آن گاه یهود، هفت سال متوالی، مشغول سوزاندن و از بین بردن تجهیزات و دست آوردهای این جنگ خواهند بود. در آن زمان دندان های دشمنان اسرائیل آن قدر بزرگ می شود که طول هر یک از آن ها به بیست و دو متر می رسد!
یهودیان اعتقاد دارند، که باید با ملل دیگر بسیار جنگ کنند و به انتظار آن روز باشند. که مسیح حقیقی و مسیح آن ها، پیروزی موعود را برای ایشان محقق سازد. در آن روز، مسیح هدایای تمام ملل را خواهد پذیرفت، امّا هدایای مسیحیان را رد خواهد کرد. چون امّت یهود، در آن روز به اندازه ای ثروتمند و غنی است، که از هدایای مسیحیان بی نیاز است، زیرا جهان را از آن خود ساخته است.
تلمود عنوان می کند: «این گنج ها خانه های بسیاری را پر خواهند کرد، به گونه ای که حمل کلیدهای آن، حتی با سیصد الاغ، امکان پذیر نیست! در آن روز، مردم را خواهی دید که گروه گروه وارد دین یهود خواهند شد، به جز مسیحیان که از نسل شیطان هستند، بنابراین، همه از بین خواهند رفت و با آمدن اسرائیل امید و آرزوی امّت یهود محقق خواهد شد که امّت حاکم بر جهان و سایر ملل، هنگام ظهور مسیح، خواهد بود» (1).
یهودیان معتقدند، پیش از ظهور روز واپسین، انحطاط دینی و مذهبی بر جهان حاکم خواهد شد. اخلاق تباه شده و مفاسد منتشر می شوند و بیماری ها گسترش خواهند یافت و قیام ها و انقلاب ها با شکست مواجه خواهند شد و گرسنگی و آوارگی و بلایای طبیعی افزایش خواهند یافت، بلایایی چون زلزله، آتشفشان، سیل، طوفان، اوضاع و احوال جهان- خورشید، ماه، زمین و کوه ها یکبار تغییر خواهد کرد. (این همان تصویر قیامت نزد مسلمانان است، اما نه با این تفصیلات. تمام انسان ها خواهند مرد تا دوباره زنده شوند و مورد محاسبه قرار گیرند).
یهود واقعا به روز واپسین، آن گونه که مسلمانان به آن معتقدند، اعتقاد ندارند. آن ها معتقدند، ظهور مسیح سرآغاز نجات جهان است، جهانی که در آن اشرار به جهنم خواهند رفت و نیکان در سعادت ابدی خواهند بود. این جهان، کاملاً با جهانی که امروز ما در آن به سر می بریم، تفاوت دارد. جهانی است که ویژگی های خاصّ خود را دارد: جهان زندگی سعاتمندانه ی ابدی؛ جهان نور و صلح؛ به گونه ای که در آن انسان به خواب و خوراک نیاز ندارد؛ در آن جهان درد و رنج و مرگ تا ابد پایان یافته است؛ در آن حقد و کینه توزی و جنگ نیست؛ در آن جهان پرهیزگاران در محضر خدای حضور می یابند و از حضور بای تعالی بهره می برند. امّا ماهیت این جهان، جهان زمینی است. از یهود، کسانی که نجات می یابند و یاران و پیروان ایشان، در این فردوس موعود به سر خواهند برد. به اعتقاد ایشان، در این روز، باید تمام ملل «بت پرست» برای جنگ با ایشان گرد آیند و در رأس این ملل، یأجوج و مأجوج قرار دارند که جنگی آغاز خواهند کرد و وارد اورشلیم خواهند شد و آن را به ویرانه ای تبدیل خواهند کرد، در آن وقت، خداوند برای نجات ملتش، وارد میدان جنگ خواهد شد و بر دشمنان بت پرست و کافر ملتش پیروز خواهد شد و آتشی را بر آن ها خواهد فرستاد که همه ی آن ها را نابود خواهد کرد و جنگ با پیروزی او و نجات یهود و غلبه بر یأجوج و مأجوج پایان خواهد یافت. این روز، یوم الله یا روز واپسین نامیده می شود.
لابی «یوسی» درباره ی عصر نجات مسیحایی یهود می گوید:
«خداوند بر عرش مبارک خویش خواهد نشست و بیگانگان (غیر یهودیان) را، یکی پس از دیگری، از بین خواهد برد و لگدمال خواهد کرد. در حالی که آن ها توان مقاومت در برابر او را ندارند، چون تورات به سان یوغ بزرگی برگردن ایشان خواهد بود که توان رهایی از آن را نخواهند داشت، و لابی «الیعازرین هیرکانوس» و لابی «یوسی مسکیت» می گویند: «اسرائیل از تمام ملل مجاور خویش بزرگ تر و قدرتمند و وسیع تر خواهد شد، به سان درخت ستبری که ریشه در خاک و سر به آسمان دارد. امّا دروازه های اورشلیم، بنا به گفته ی شعبای پیامبر، به دمشق خواهد رسید و ملل بسیاری خواهند گفت: برویم از کوه خداوند «یهود» و خانه ی آل یعقوب دیدن کنیم تا او راه خویش را به ما بیاموزد و ما آن را پیش گیریم، چون از صهیون، شریعت و از اورشلیم، سخن خداوند سر بر می آورد» و لابی دیگری اظهار می دارد: «خداوند می گوید: در روزهای بندگی و عبودیت با شما بودم و هنگام به بندگی گرفتن ملل و امم با شما خواهیم بود» (2).
این روز، روز نجات و رهایی اسرائیل، روز شکل گیری مملکت خداوند، روز تشکیل مملکت مؤمن به خدا و مطیع اوامر اوست، در این مملکت مسیحیایی موعود یهود، دوباره احیا و تمام جهان از آن ایشان خواهد شد و پیروزی از آن اسرائیل، ملّت خداوند، خواهد بود و از تمام دشمنان انتقام سختی گرفته خواهد شد و تمام پادشاهان خلع و پاپ از مقام و کرسی خویش در رم به پایین کشیده خواهد شد. کسی که این نجات و رهایی نهایی را رهبری خواهد کرد، به اعتقاد ایشان، مسیح موعود آن ها است که یهودی و از سلاله ی داوود (ع) و حاکم مملکت عصر نجات و رهایی است و دست خداوند، «یهوه»، (برای از بین بردن دشمنان و تحقق نجات و رهایی و برپایی مملکت خداوند) است.
مسیح، به نام خداوند، حاکم ابدی خواهد بود و او پدر یهودیان فرض می شود. این جاست که مرحله ی جدیدی از پیروزی و موفقیت یهود و حاکمیت بر جهان آغاز خواهد شد و تمام ملل مقابل پیامبرشان، «پیامبر صلح» و خدایشان، سر فرود می آورند. در این مرحله، تمام ملل با در دست داشتن هدایا و قربان هایی برای «ملّت خداوند» به پابوس ایشان خواهند آمد.
به این ترتیب ملاحظه می کنیم، اسطوره و خرافه و تفسیرات نژاد پرستانه، با مذهب در می آمیزد. بنی اسرائیل به جای این که به این بیندیشند که چگونه به راه راست هدایت شوند، به این می اندیشند که چگونه رهبر و حاکم جهان شوند و به جای این که با ایمان و عمل صالح در میان ملل به زندگی خویش ادامه دهند و مقابل اوامر خداوند سرفرود آورند، با مکر و خدعه، حیله و نیرنگ، خون و آتش، اشغالگری و تجاوز می خواهند به اهداف خویش دست یابند. به جای این که آن ها به دعوت پیامبران و راه راست، پرستش خداوند و ردّ پرستش بت ها، دوری از گناه و فساد اجتماعی و اخلاقی روی آورند، احبار تلمود و کاهنان و پیروانشان را می بینیم که به نجات و رهایی مفهومی نژاد پرستانه و مصیبت بار می دهند. به گونه ای که نجات و رهایی امکان پذیر نخواهد بود، مگر با ظهور پادشاهی یهودی که آسمان او را می فرستد و از قدرت جنگی خاصی برخوردار است و بنی اسرائیل را رهبری می کند و براساس این مفهوم آن ها را در رأس هرم بشری قرار خواهد داد.
در نتیجه خواری و خفت حاصله، از شکست های مکرر نظامی، در طول تاریخ و تحت تأثیر عقاید بت پرستانه ای که از آن الهام گرفته اند و ایشان را از شریعت و آیین موسی (ع) دور ساخته است، احبار تلمود شروط دیگری برای ظهور این مسیح در نظر می گیرند که به «زمان ولادت مسیح» معروف است و به طور کلی، منظور حالت و وضعیتی است که، طی آن، جهان و تمام ملل آن شاهد حوادث ویرانگر خواهند بود و در پی آن صلح و آرامش ابدی، بر جهان حکم فرما خواهد شد. هم چنین آن ها اعتقاد دارند که بر تمام ملل جهان حاکم می شوند و مردم سراسر جهان به یهود روی می آورند تا مطیع ایشان باشند و قربانی تقدیم آن ها کنند. بدین ترتیب، تصویری از خدای بنی اسرائیل ارائه می دهند که بگوید، فقط این شایسته ی عبادت است و سر فرود آوردن؛ در مقابل بنی اسرائیل، به معنای اطاعت از این خداست.
«مونکل»، از جمله پژوهشگران عهد قدیم، معتقد است که این عهد شامل افکار اسطوره ای است و تأکید می کند که، در منطقه ی شرق قدیم، اندیشه ی پادشاه و مملکت، اندیشه ای اسطوره ای یا شبه اسطوره ای بوده است، در ادامه می گوید: بر مملکت اسطوره ای باید پادشاهی اسطوره ای (مسیح یهودی) حکومت کند (3).
یهود با این شور و شوقی که به انتظار «روز واپسین» نشسته اند، تاریخ هایی را مشخص کرده اند که مسیح باید طی آن ظهور کند و به همین منظور خود را به سلاح های پیش رفته و بمب های هسته ای و نیتروژنی مجهز کرده و انبارهای خویش را از تسلیحات پر کرده اند که مسیح آن ها، برای تخریب و نابودی جهان و مطیع کردن جهانیان، از آن استفاده خواهد کرد. اما هیچ گاه، این تاریخ ها، محقّق نشدند و فقط باعث ترویج دروغ در میان یهود و سوءاستفاده از این عقیده برای اهداف و اغراض دنیویشان شد و عجیب این که، اسفاری که در دست یهود است، با وجود تحریفاتی که در آن صورت گرفته، باز به عقیده ی ایشان اشاره نمی کند و فقط به حوادثی اشاره می کند که مقدمه ی «یوم الله» است. و دکتر «منی کاظم»، در کتاب «مسیح یهودی و مفهوم حاکمیت اسرائیلی» این گونه به این عقاید اشاره می کند:
1. مجازات و کیفری بر بنی اسرائیل نازل خواهد شد، به دلیل گناهانی که در حق خدای خویش «یهوه» مرتکب شدند و خدایی دیگر را پرستیدند. این مجازات، گناهکاران و قاضیان ظالم و ستمگری را در بر می گیرد، که حق بیوه زنان و یتیمان را ادا نکردند. حتی پادشاهان و کاهنان نیز شامل این مجازات خواهند شد، چون ان ها نیز حقوق خداوند را ادا نکردند.
2. مجازات و کیفری، بر ملل دیگر (بت پرستان و کسانی که بر بنی اسرائیل ظلم و ستم روا داشتند و باعث پراکندگی و آوارگی ایشان شدند) نازل می شود.
3. نجات اسرائیل از دشمنان و کسانی که آن ها را مورد ظلم و ستم قرار داده اند و بازگشت از اسارت و بازگرداندن مملکت داوود و اعتراف ملل به شکوه و عظمت اورشلیم.
4. گسترش نوعی رفاه و خوشبختی و ایجاد صلح در سراسر زمین، به گونه ای که ثمرات و بارهای زمین افزایش خواهد یافت و همه از خوشبختی برخوردار خواهند شد.
به این ترتیب، یهود برداشتی تحریف شده ازآنچه در اسفار آمده دارند و چشم های خود را بر روی مطالبی می بندند که در سفر حزقیال، پیرامون فساد و تباهی «اورشلیم» و سقوط آن، آمده است:
«پس بگو، چنین می فرماید: ای شهری که در میانت خون ریختی، تا زمان تو فرا رسد (و برخلاف [قداست] خود، برای پلید شدنت، اصنام را ساختی و به سبب خونی که ریختی، آثم شدی و به جهت اصنامی که مرتب ساختی، پلیدی شدی، ایام خود را قریب کرده، به سال هایت رسیده ای. بنابراین)تو را برای طوایف موروث، علامت و برای تمامی ولایت، جهت استهزا دادم».(4)
پیرامون رهبران و بزرگان بنی اسرائیل حزقیال می گوید:
«اینک در درونت، سروران اسرائیل، هر کس بر طبق نیرومندیش، برای خونریزی آماده است. پدر و مادر را، در اندرونت، تحقیر می کنند و به غریبان، در فضایت ظلم می کنند و به یتیمان و بیوه زنان در تو ستم روا می دارند. اشیای مقدّس مرا تحقیر و روزهای سبت مرا تنجیس کردی. در تو اشخاصی هستند که به قیام تو مرتکب اند و در تو عورت پدر را مکشوف می کنند». (5)
در رویای ارمیا می خوانیم: «در آن زمان، به این قوم و به اورشلیم گفته می شود که باد خشکی از بلندی های بیابان به سمت دختر قوم من- نه به جهت بیختن و نه به خصوص پاک کردن- وزان است. باد شدیدتر از این ها به من می آید. پس من نیز از برای ایشان حکم ها بیان خواهم کرد». (6)
در سفر دانیال می خوانیم: «و جمیع اسرائیلیان از شریعت تو تجاوز کردند و روگردان شدند به قول تو گوش ندادند، به این سبب، لعنت و سوگندی که در تورات بنده ی خدا موسی مرقوم است بر ما مستولی کردی، زیرا به او کفر ورزیدیم و سخنان خود را به ما و به قاضیان حکم فرمای ما ثابت کرده استو بلای بزرگی که در زیر تمامی آسمان (مثل آن که در اورشلیم واقع شده است) واقع نشده، بر ما مستولی کرده است». (7)
در سفر اشعیا، پیرامون فتح قدس به دست مؤمنان، می خوانیم: «لکن متوکلان به خداوند قوت می آید که هنگام دویدن و روانه شدن، خسته و درمانده نخواهند شد».(8)
در سفر حزقیال می خوانیم: «و تو ای سلطان منافق شریر اسرائیل که روز عقوبت گناهش آمده است...» (9).
با کمال تأسف ملاحظه می کنیم، یهود [متعصّب] دین خود را بر پایه ی اعتقادات [تخیّلی، عقب مانده، جاهلانه و شبه] اسطوره ای خطرناک (که توصیف آن رفت و خطر آن، اعراب، مسلمانان و جهانیان، همه را، شامل می شود) بنا می نهند و تمام یهود، در تمام سطوح، این اسطوره را ترویج می کنند.
به گونه ای که دین نزد ایشان ماهیت و هویتی نژاد پرستانه و سیاستی افراطی پیدا می کند و پیشوایان آن، از اختلاط دین با سیاست، برای تأثیر بر جوامع یهودی و ساخت و شکل دهی مجدد آن، مطابق دیدگاه های خاصشان از دین، در برخی از اصول و مبادی آن مبالغه می کنند یا آن را وارد چارچوب های احزاب سیاسی می سازند و برخی دیگر، طایفه ی خویش را، مقابل دولت و قانون برتر و بالاتر می دانند و از این افراد، در اروپا و آمریکا بسیارند که اصل مساوات میان شهروندان را رد می کنند و راه گوشه گیری و عزلت از جامعه ی غیر یهودی را پیش می گیرند که تمام ان به احیای دوباره ی مسئله یهود، در جوامع غربی، خواهد انجامید.
دولت یهودی، از زمان اعلام موجودیت، شاهد فعالیت احزاب مذهبی، چه در جامعه و چه در کنیست بوده است. از این رو، در دهه ی هشتاد احزاب مذهبی و سیاسی بزرگی شکل گرفتند که در افکار و اندیشه ها و تدین، به گونه ای کاملا افراطی، و مدعی اجرای برنامه هایی بودند که هدف آن عمل به اوامر تورات و وصایای عهد قدیم بود. حزب مذهبی- قومی «مفدال» از جمله مهم ترین این احزاب و اوّلین حزب از این نوع است. به گونه ای که، آغاز تشکیل دولت اسرائیل [تاکنون، همواره] طرف اصل تمام ائتلافات و انتخابات بوده است. این حزب آشکارا بر هویت صهیونیستی- مذهبی و افزایش حضور دین در حیات سیاسی و اجتماعی، تأکید می کند و در برگیرنده ی تمام جنبش های افراطی تندرو مانند «گاش امیونیم» است که مبلغان و یاران و پیروان آن در مدارس مذهبی تلمودی بر آیین و اهداف این حزب آموزش می بینند.
غیر از آن طایفه ی بنیادگرای یهودی دیگری، به نام «طایفه حِسّیدی»، به معنای پرهیزگاران وجود دارد. این طایفه، طایفه ای صوفی است که خود را به درویشان منتسب می سازد و ادعا می کند، دارای علم غیب و پیش گویی و انجام معجزه است. بنابراین طایفه ای بدعت گذار و خرافاتی است. آن ها نمونه ی انحراف، انحطاط و تاریکی اندیشه های مذهبی هستند و یاران و پیروانشان را افراد ساده لوح و سبک مغز تشکیل می دهند.
تمام حسّیدیان در این حد از عزلت وگوشه گیری و رکود فکری قرار ندارند، امّا در میان ایشان طایفه ای به نام «لوبافیتز» وجود دارد که از این حیث سرآمد دیگر طوایف حسّیدی پراکنده در سراسر جهان، از روسیه و فلسطین گرفته تا آمریکاست و هدف آن ها احیای عادات مردمی یهود است و شبکه ی وسیعی از مدارس مذهبی و مراکز تلمودی، برای تربیت و آموزش کودکان و بزرگ سالان براساس اصول و مبادی خویش دارند و به آن ها سرور خویش را یاد می دهند که می گوید: «اکنون مسیح موعود را می خوانیم».
خاخام لوبافیتز دولت اسرائیل را نامشروع و غیرقانونی می داند، چون از دید او این دولت به اندازه ی لازم و کافی بنیادگرا نیست. اما معتقد است، حاکمیت یهود، بر سراسر «سرزمین اسرائیل»، شرط اساسی و مهمی است که نمی توان از آن صرف نظر کرد که یا شرط دیگری را به جای آن، برای ظهور مسیح موعود، در نظر گرفت. بنابراین، باید تمام تلاش خویش را بر پاک سازی اسرائیل؛ از آلودگی ها و ناپاکی ها و پلیدی های صهیونیستی متمرکز کرد و آن را به سوی «حاکمیت تورات» سوق داد. با این روحیه او در سال 1988م، سهم به سزایی، در حملات حزب «اگودات اسرائیل» داشت و توانست موفقیت انتخاباتی بزرگی را محقق سازد.
از این حیث، لوبافیتز با سیاست دولت، در مقابل صلح و بازگرداندن سرزمین های اشغالی یا عقب نشینی از آن ها، مخالف است. او معتقد است با وجود معاهدات صلح- بیش از هر زمان دیگر- باید انگیزه ی اقدامات فداکارانه را ایجاد کند تا اوضاع و احوال حاضر تغییر یابد، حتی اگر این موضوع به برخورد و رویارویی مستقیم با دولت صهیونیسم بینجامد.
خداوند متعال در قرآن کریم پیرامون یهود می فرماید:
«آن ها هرگز با شما نمی جنگندند، جز در دژهای محکم یا از پشت دیواره ها، در بین خودشان دچار خصومت و نفاق اند و در برابر مسلمانان نمی توانند مقاومت کنند؛ آن ها را متّحد می پنداری، در حالی که، دل هایشان پراکنده است؛ زیرا مردمانی فاقد عقل و شعورند.» (10)

پی نوشت ها :

1. از تلمود، مجلس اعلای امور اسلامی، درالتحریر، قاهره، ص 40 به بعد. هم چنین: دروغ های نهفته در تلمود، آگست راهلنگ، تحقیق و تدوین: دکتر محمد الشرقاوی، انتشارات الوعی الاسلامی، قاهره، 1410، ص 190 به بعد.
2. مسیح یهودی و مفهوم حاکمیت اسرائیلی، دکنر منی کاظم، الاتحادالصحانه و النشر، ابوطبی، 1406، ص 100.
3. مسیح یهودی...، همان، ص 66-98.
4. حزقیال: 4/22-3.
5. حزقیال: 9/22-6
6. رویای ارمیا: 12/4-11.
7. دانیال: 12/9-11.
8. اشعیا: 31/40.
9. حزقیال: 25/21.
10. حشر/14.

منبع: نجیری، محمود؛ (1387)؛ آرمگدون؛ ترجمه رضا عباسپور و قبس زعفرانی؛ تهران؛ نشر هلال.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.