از آغاز تشکیل اجتماعات بشری ورزش نیز وجود داشته است. انسان های غارنشین برای محافظت از خانواده و یا خانه های مسکونی شان مجبور بودند که با حیوانات وحشی و یا انسان های دیگر بجنگند.
همین امر سبب شد که اعضای یک خانواده غارنشین، در هنگام فراغت با یکدیگر به تمرین و ورزش بپردازند تا در صورت حمله حیوان و یا انسان متجاوز آمادگی لازم را داشته باشند.
با پیشرفت تمدن بشری و تشکیل اجتماعاتی در شهر کوچک، ارتش هایی برای دفاع از شهرها پدید آمدند. در این زمان تمرین های وزرش های رزمی شکل منسجم منظم به خود گرفت و اهالی هر شهر و مخصوصا” جوانان، وظیفه داشتند که در تمرین های ورزشی شرکت کنند.
در آثار باقیمانده از تمدنهای باستانی سومر و بابل، نشانه هایی از ورزشهای گوناگون وجود دارد. در مصر باستان هم انواع مختلف ورزش وجود داشته است. تصاویری که بر روی دیوارهای مقبره های فرعون های مصر باقیمانده، نشان میدهند که از 3400 سال قبل از میلاد، مردم مصر به بازیهای مختلف ورزشی علاقه مند بودهاند.
معمولا” اقوام مختلف و مردم هر تمدنی ورزشهای خاص خود را داشتند. در تمدن جزیره کرت، نمایش شگفت انگیز رقص بر روی شاخ های گاو جمعیت زیادی را به خود جلب میکرد. ورزش های رزمی با اوج گرفتن سه تمدن بزرگ ایران، یونان و روم نظم تازهای یافت.
در سال 416 قبل از میلاد، یک نظامی ثروتمند یونانی به نام آلسیبیاد 9 ارابه به میدان آورد و برنده اولین، دومین و چهارمین جایزه شد.
البته سالها قبل از آغاز مسابقات المپیک، جنگجویان یونانی به مسابقات ارابهرانی علاقه فراوان داشتند. هومر، شاعر یونانی، در آثار خود از اجرای مسابقات سخن میگوید که بخشی از مراسم به خاک سپردن جنگجوی معروف یونان پاتروکلوس بود.
در این مسابقات هر ارّابهای فقط با دو اسب کشیده میشد. پس از علامت دادن، ارابهرانان همگی اسب هایشان را شلاق میزدند و دهانه را میکشیدند و آنها را وادار به حرکت میکردند.
آنها در میان گرد و غبار برای آنکه اسب هایشان با سرعت بیشتری حرکت کنند، فریاد میکشیدند. مسابقات ارابهرانی از مسابقاتی بود که پس از ضعف و سقوط یونان، به روم برده شد
زئوس را پدر خدایان میدانستند و میگفتند که او خدای خدایان و خدای تمام انسان هاست. به عقیده آنها زئوس روزی جشنی گرفت و برای سرگری مردم این بازی ها را به راه انداخت.
یونانی ها افسانه دیگری هم داشتند. میگفتند که روزی شاه سرزمین الیس به زئوس بیاحترامی کرد. یکی از پسران زئوس، در دشت المپیاد با او کشتی گرفت و او را شکست داد.
آن وقت در آنجا زمینی را نشان کرد و دستور داد تا در آنجا بازیهای المپیک به افتخار زئوس برپا شود. البته اینها افسانههایی هستند که انسان های خیالباف یا بسیار وطن پرست افراطی یا وطن دوست ساختهاند. شروع بازی های المپیک داستان دیگری هم دارد که به واقعیت نزدیکتر است
وقایع مهم و عالی عبارت از نبرد افراد مسلح، تن به تن یا دسته جمعی، جنگجویان، اسیران جنگی، مجرمان محکوم یا بردگان عاصی بودند.
حق فاتحان نسبت به کشتار اسیران ایشان در سرار دنیای قدیم به طور کلی موردقبول بود و رومیان خودرا بزرگوار می پنداشتند که بدین اسیران فرصتی دادن تا در میدان ، زندگی خود را نجات دهند.
افرادی را که محکوم به ارتکاب قتل شده بودند از سراسر امپراتوری به رم می آوردند و به مدرسه گلادیاتور ها می فرستادند و اندکی بعد به مسابقات رزمی می کشیدند.
اگر به طور استثنایی شجاعانه می جنگیدند، ممکن بود فورا آزاد شوند؛ اگرصرفاً پس از رزم زنده می ماندند، مجبور بودند باز و باز در ایام تعطیل بجنگند. اگر سه سال دوام می آورند،تبدیل به برده می شدند...
اینگونه مدارس پیش زا 105 سال قبل از میلاد هم در روم موجود بود. در دوره امپراطوری چهار مدرسه در روم، چندمدرسه دیگردر ایتالیا و یک مدرسه در اسکندریه بود.
در زمان قیصر افراد ثروتمند مکتبهای خصوصی داشتند، که در آن بردگان تربیت می شدند تاگلادیاتور شوند. افرادی را از مکتب فارغ التحصیل می شدند در اوقات صلح مستحفظ (محافظ) شخصی و در اوقات جنگ دستیار خود می کردند، یا برای شرکت در مسابقات رزمی اجازه می دادند...(1)
هر جنگنده ای که بیزاری خود را از مرگ نشان می داد نفرت مردم را برمی انگیخت و با سیخ داغ مجبور به ابراز شجاعت می شد. کشتار مایهدار تر به وسیله ی نبردهای دسته جمعی عرضه می شد که در آن هزاران نفر با توحشی نومید می جنگیدند... گماشتگانی در لباس خارون، سیخی به تن افتادگان فرو می کردند تا مبادا تظاهر به مرگ کرده باشند.» (2)
این همه تعدی، تنها درباره ی انسانها جاری نمی شد؛ بلکه، حیوانات نیز به مثابه ی اشیا، موجبات سرگرمی و تفریح این خود کامگان را فراهم می کردند. موجودات بی اراده ای که ملعبه ی دست می شدند و در میدان های نبرد گلادیاتور ها به مسلخ برده می شدند.
به گزارش فرادید؛ تاریخ مکتوب حاوی روایات متعددی از گلادیاتورهای زن است. مورخانِ آن زمان زنان را در قرن نخست قبل از میلاد در حالِ نزاع با یکدیگر به عنوان سرگرمی بعد از شام، مبارزه با حیوانات و کوتولهها در نمایشهایی که امپراتوران نرون، تیتوس و دومیتیان میزبان آن بودند، توصیف میکنند.
گلادیاتورهای زن در شهر مترقی پُمپِی میجنگیدند. کتیبهای که در شهر بندری اوستیا یافت شده یک دادرس محلی را نشان میدهد که در حال لاف زدن است، چون از زمان تاسیس این شهر نخستین کسی بوده که شمشمیر را در اختیار زنان قرار داده است.
زنان طبقهی متوسط و اشرافی هم میجنگیدند به همان دلایلی که مردان جوان ممتاز میجنگیدند. پاتر میگوید: «هیجانانگیزه. متفاوته. والدیشون رو کفری میکنه.» آن زمان زنان در انواع مختلفی از رشتههای ورزشی فعالیت داشتند و حفظ ورزیدگی و تناسب اندام برای آنها اهمیت داشت.
مقامات رومی آنها را تشویق میکردند قوایشان را برای زایمان بالا ببرند. زنان ثروتمند استطاعت آموزش دیدن را داشتند و در اوقات فراغت ورزش میکردند. مدیران دستهی گلادیاتورهای حرفهای کسانی را که در کشتی مهارت داشتند تشویق میکردند تا نبردهای گلادیاتوری را تجربه کنند که برای آنها پول و زرق و برق بیشتری به ارمغان میآورد
در این موارد، مرگ باتمامی درد و رنج ممکن می آمد و جراحات چندان عمیق بود که پزشکان آن افراد را برای مطالعه ی تشریحی داخلی به کار می بردند. (3)
شارمندان خود را « مردم آزاد » میدانستند. مردم آزاد شهر رم و دیگر شهرهای امپراتوری وسیع روم به تماشای مسابقه علاقه بسیار داشتند، امّا تنها مسابقات نبود که آنان را به شور و هیجان وا میداشت.
نمایش مبارزه بیرحمانه و خونین گلادیاتورها با هم و یا با حیوانات وحشی که در کلوزیوم و دیگر میدانها انجام میشد، دهها هزار تماشاگر رومی را به خود جلب میکرد
سیرک روم و انجام مسابقات ارابه رانی درزمره ی بحث برانگیز ترین نمونه های غفلت، تفنن طلبی وخوی حیوانی ساکنان روم به حساب می آید.
«ادوارد گیبون» عبارت زیبایی دراین باره دارد. او می نویسد:
در مسابقات و ورزشهای اعصار باستان می توان به اختلافی اساسی و مهم پی برد: نامورترین یونانیان بازیگر بودند و برازنده ترین رومیان فقط تماشاگر. ورزشگاه المپیک به روی اغنیا و مردم کامران و جاه طلب باز بود. (4)
ارابه رانی در زمره ی مهیج ترین ورزش ها به حساب می آمد.مردانی با عضلات پیچیده با ارابه و لباسهای رنگین وارد میدان می شدند تا در حین انجام یک مسابقه پرسروصدا، خاطر تشنگان هیجان، تنوع و درآمدهای حاصله از شرط بندی را شاد سازند.
ده یا بیست تا چهل ارّابه، در آن واحد باهم ازمبدأ حرکت می کردند. تاجی از برگ پاداش برنده بود ونام وی، خانواده وکشورش چنان در بین ابیات غزلهای مغنیان و رامشگران عهد جا می گرفت که جاودانی تراز هر بنای یادبودی از مرمر و برنج می شد... مسابقات رومی به هزینه جمهوری، صاحب اختیاران یا امپراتوران برگزار می شد اما عنان اسبان درکف بندگان بود.(5)
انجام این مسابقه، به تبع بنیاد اخلاقی اش که تفریح و ارضای شهوت نفسانی را اساس عمل قرار داده بود، به دور از غوغا و کشمکش به پایان نمی رسید و حتی، یک بار چنان غوغایی به پا ساخت که قسطنطنیه ناگریز به پرداخت تاوانی سنگین شد.
شرح این ماجرا، نکته های بسیاری را می نمایاند.
ادوارد گیبون دراین باره می نویسد:
براثر نفرت متقابل و سازش آنی دو دسته متخاصم، فتنه ای بروزکرد که چیزی نمانده بود که تمامی قسطنطنیه را بدل به خاکستر کند. (6)
رقابت و جدال میان هواداران رنگ های سرخ و سبز و آبی و بلوای حاصله از این رقابت ها بخش خواندنی ماجرای ورزش روم قدیم است که در پی احیاء سنت های ورزش کهن به دوران جدید منتقل شد.
ویل دورانت در توصیف بازی ها یا مسابقات قهرمانی زندگی رومی ها می نویسد:
چابکسواران و ارابه رانان و ارابه های هراصطبل لباس مشخص با رنگ مشخص سفید و سبز و سرخ یا آبی داشتند ؛ و چون زمان این مسابقات نزدیک می شد. تمامی روم به دسته هایی که نام همان رنگ ها را داشت. خصوصاً سرخ و سبز تقسیم می شد...
در روز معینی 180000 زن و مرد درلباس های رنگینی به میدان عظیم اسبدوانی می رفتند. شور مردم به حد جنون می رسید.
هواخواهان ذوق زده پهن حیوانات را بو می کشیدند تا یقین کنند که اسب های ارابه رانان عزیز به طور صحیح غذا خورده اند. (7)
این فرهنگ و تمدن را می توان به صراحت نمونه ی بارز ظهور «نفس اماره ی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسنده ی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمی خواستند.
«سالوست» (8)مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان می گوید:
پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف وعرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری رااستهزا نمودن ، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتم. (9)
این بخش را با عبارت «ژورنال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه می دهیم. عبارتی که خلاصه وعصاره آمال و آرزوها وتمنیات غرب درعصر باستان را می نمایاند:
رومیان که سابقه ی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران می بخشیدند؛ امروز در اندیشه ی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه. (10)
این فرهنگ و تمدن را می توان به صراحت نمونه ی بارز ظهور «نفس اماره ی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسنده ی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمی خواستند.
«سالوست» (11) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان می گوید:
پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال مردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن ، احترام و شرم و ادب را بدرود گفتن. (12)
این بخش را با عبادت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه می دهیم. عبارتی که خلاصه وعصاره آمال و آرزوها و تمنیات غرب و عصر باستان را می نمایاند:
رومیان که سابقه حکومت واسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران می بخشیدند؛ امروز در اندیشه خویش خز دو چیز آرزوی دیگری ندارن؛ نان و بازیچه. (13)
همین امر سبب شد که اعضای یک خانواده غارنشین، در هنگام فراغت با یکدیگر به تمرین و ورزش بپردازند تا در صورت حمله حیوان و یا انسان متجاوز آمادگی لازم را داشته باشند.
با پیشرفت تمدن بشری و تشکیل اجتماعاتی در شهر کوچک، ارتش هایی برای دفاع از شهرها پدید آمدند. در این زمان تمرین های وزرش های رزمی شکل منسجم منظم به خود گرفت و اهالی هر شهر و مخصوصا” جوانان، وظیفه داشتند که در تمرین های ورزشی شرکت کنند.
در آثار باقیمانده از تمدنهای باستانی سومر و بابل، نشانه هایی از ورزشهای گوناگون وجود دارد. در مصر باستان هم انواع مختلف ورزش وجود داشته است. تصاویری که بر روی دیوارهای مقبره های فرعون های مصر باقیمانده، نشان میدهند که از 3400 سال قبل از میلاد، مردم مصر به بازیهای مختلف ورزشی علاقه مند بودهاند.
معمولا” اقوام مختلف و مردم هر تمدنی ورزشهای خاص خود را داشتند. در تمدن جزیره کرت، نمایش شگفت انگیز رقص بر روی شاخ های گاو جمعیت زیادی را به خود جلب میکرد. ورزش های رزمی با اوج گرفتن سه تمدن بزرگ ایران، یونان و روم نظم تازهای یافت.
یونان و تلاش برای داشتن ورزش همگانی و ایده دهنده به رومیان پس از سقوط امپراطوری
مردم یونان به تماشای مسابقات ارّابهرانی علاقه فراوان داشتند. این مسابقات با بازی های دیگر تفاوت داشت و معمولا” صاحبان ارابه و اسبها کسانی را استخدام میکردند که در ارابهرانی مهارت داشتند.در سال 416 قبل از میلاد، یک نظامی ثروتمند یونانی به نام آلسیبیاد 9 ارابه به میدان آورد و برنده اولین، دومین و چهارمین جایزه شد.
البته سالها قبل از آغاز مسابقات المپیک، جنگجویان یونانی به مسابقات ارابهرانی علاقه فراوان داشتند. هومر، شاعر یونانی، در آثار خود از اجرای مسابقات سخن میگوید که بخشی از مراسم به خاک سپردن جنگجوی معروف یونان پاتروکلوس بود.
در این مسابقات هر ارّابهای فقط با دو اسب کشیده میشد. پس از علامت دادن، ارابهرانان همگی اسب هایشان را شلاق میزدند و دهانه را میکشیدند و آنها را وادار به حرکت میکردند.
آنها در میان گرد و غبار برای آنکه اسب هایشان با سرعت بیشتری حرکت کنند، فریاد میکشیدند. مسابقات ارابهرانی از مسابقاتی بود که پس از ضعف و سقوط یونان، به روم برده شد
مسابقات المپیک از چه زمانی آغاز شد؟
ورزش در یونان باستان سرانجام به بازی های المپیک منجر شد، ولی هنوز هم هیچ کس بدرستی نمیداند که این بازی ها را چه کسی آغاز کرد یا چطور شد که این بازیها معمول شد.در یونان باستان مردم به یک خدا عقیده نداشتند. آنها خدایان ساختگی بسیاری را میپرستیدند و در واقع از نظر عقیدتی مشرک بودند.یونانی ها درباره هر کدام از خدایان خود افسانههایی ساخته بودند. یکی از خدایان آنها زئوس نام داشت.
زئوس را پدر خدایان میدانستند و میگفتند که او خدای خدایان و خدای تمام انسان هاست. به عقیده آنها زئوس روزی جشنی گرفت و برای سرگری مردم این بازی ها را به راه انداخت.
یونانی ها افسانه دیگری هم داشتند. میگفتند که روزی شاه سرزمین الیس به زئوس بیاحترامی کرد. یکی از پسران زئوس، در دشت المپیاد با او کشتی گرفت و او را شکست داد.
آن وقت در آنجا زمینی را نشان کرد و دستور داد تا در آنجا بازیهای المپیک به افتخار زئوس برپا شود. البته اینها افسانههایی هستند که انسان های خیالباف یا بسیار وطن پرست افراطی یا وطن دوست ساختهاند. شروع بازی های المپیک داستان دیگری هم دارد که به واقعیت نزدیکتر است
وقایع مهم و عالی عبارت از نبرد افراد مسلح، تن به تن یا دسته جمعی، جنگجویان، اسیران جنگی، مجرمان محکوم یا بردگان عاصی بودند.
حق فاتحان نسبت به کشتار اسیران ایشان در سرار دنیای قدیم به طور کلی موردقبول بود و رومیان خودرا بزرگوار می پنداشتند که بدین اسیران فرصتی دادن تا در میدان ، زندگی خود را نجات دهند.
افرادی را که محکوم به ارتکاب قتل شده بودند از سراسر امپراتوری به رم می آوردند و به مدرسه گلادیاتور ها می فرستادند و اندکی بعد به مسابقات رزمی می کشیدند.
اگر به طور استثنایی شجاعانه می جنگیدند، ممکن بود فورا آزاد شوند؛ اگرصرفاً پس از رزم زنده می ماندند، مجبور بودند باز و باز در ایام تعطیل بجنگند. اگر سه سال دوام می آورند،تبدیل به برده می شدند...
اینگونه مدارس پیش زا 105 سال قبل از میلاد هم در روم موجود بود. در دوره امپراطوری چهار مدرسه در روم، چندمدرسه دیگردر ایتالیا و یک مدرسه در اسکندریه بود.
در زمان قیصر افراد ثروتمند مکتبهای خصوصی داشتند، که در آن بردگان تربیت می شدند تاگلادیاتور شوند. افرادی را از مکتب فارغ التحصیل می شدند در اوقات صلح مستحفظ (محافظ) شخصی و در اوقات جنگ دستیار خود می کردند، یا برای شرکت در مسابقات رزمی اجازه می دادند...(1)
در میدان مبارزه ی گلادیاتورها چه میگذشت ؟
اگر کسی در جنگ تن به تن یک نفره سخت مجروح می شد سرپرست مسابقات رزمی میل تماشاگران را استعلام می کرد. اگر شست ها را بالا می گرفتند یادستمال تکان می دادند، نشان رحم بود واگر شست ها را روبه می گرفتند، نشان آن بود که غالب باید مغلوب را بکشد.هر جنگنده ای که بیزاری خود را از مرگ نشان می داد نفرت مردم را برمی انگیخت و با سیخ داغ مجبور به ابراز شجاعت می شد. کشتار مایهدار تر به وسیله ی نبردهای دسته جمعی عرضه می شد که در آن هزاران نفر با توحشی نومید می جنگیدند... گماشتگانی در لباس خارون، سیخی به تن افتادگان فرو می کردند تا مبادا تظاهر به مرگ کرده باشند.» (2)
این همه تعدی، تنها درباره ی انسانها جاری نمی شد؛ بلکه، حیوانات نیز به مثابه ی اشیا، موجبات سرگرمی و تفریح این خود کامگان را فراهم می کردند. موجودات بی اراده ای که ملعبه ی دست می شدند و در میدان های نبرد گلادیاتور ها به مسلخ برده می شدند.
آیا در روم باستان گلادیورهای زن وجود داشتند؟
در هنر، قوانین و گزارشات مکتوب شواهد اندکی وجود دارد که نشان میدهد زنان در اواخر جمهوری روم و اوایل امپراتوری روم در ورزشهای ددمنشانه شرکت میکردند و با خشونت به صورت مسلحانه میجنگیدند، اما نه به همان درجه از خشونت که مردان با هم میجنگیدند و این کار سرگرمی تازهی آنها بود.به گزارش فرادید؛ تاریخ مکتوب حاوی روایات متعددی از گلادیاتورهای زن است. مورخانِ آن زمان زنان را در قرن نخست قبل از میلاد در حالِ نزاع با یکدیگر به عنوان سرگرمی بعد از شام، مبارزه با حیوانات و کوتولهها در نمایشهایی که امپراتوران نرون، تیتوس و دومیتیان میزبان آن بودند، توصیف میکنند.
گلادیاتورهای زن در شهر مترقی پُمپِی میجنگیدند. کتیبهای که در شهر بندری اوستیا یافت شده یک دادرس محلی را نشان میدهد که در حال لاف زدن است، چون از زمان تاسیس این شهر نخستین کسی بوده که شمشمیر را در اختیار زنان قرار داده است.
برخی زنان گلادیاتور از نخبگان جامعه بودند
به نقل از دیوید اِس. پاتِر استاد مطالعات کلاسیک، زنان از تمام طبقات در مسابقات گلادیاتوری شرکت میکردند. زنان برده به طور کلی برای خانوادههای ثروتمند کار میکردند و صاحبان کارآفرین آنها احتمالاً موقعیتهای مناسب را شکار میکردند و به بردگان خود میگفتند: «تو قوی هستی. بیا تو رو به عنوان گلادیاتور تربیت کنیم. تو از نبردهات پول زیادی درمیاری.»زنان طبقهی متوسط و اشرافی هم میجنگیدند به همان دلایلی که مردان جوان ممتاز میجنگیدند. پاتر میگوید: «هیجانانگیزه. متفاوته. والدیشون رو کفری میکنه.» آن زمان زنان در انواع مختلفی از رشتههای ورزشی فعالیت داشتند و حفظ ورزیدگی و تناسب اندام برای آنها اهمیت داشت.
مقامات رومی آنها را تشویق میکردند قوایشان را برای زایمان بالا ببرند. زنان ثروتمند استطاعت آموزش دیدن را داشتند و در اوقات فراغت ورزش میکردند. مدیران دستهی گلادیاتورهای حرفهای کسانی را که در کشتی مهارت داشتند تشویق میکردند تا نبردهای گلادیاتوری را تجربه کنند که برای آنها پول و زرق و برق بیشتری به ارمغان میآورد
نمایش وحوش و انجام عملیات نمایشی با حیوانات ساده ترین واقعه ای بود که در آمفی تئاتر عرضه می شد، تاآنجاکه:
نبرد گاو نر با انسان که مدتها در کرت و تسالی رواج داشت، توسط قیصر به روم آورده شد و غالباً در آمفی تئاتر نمایش داده می شد. مجرمان محکوم را گاه پوست حیوانات در برشان می کردند تا به حیوانات شبیه شوند، نزد درندگانی می انداختند که خصوصا برای آن موقع گرسنه نگاه داشته شده بودند.در این موارد، مرگ باتمامی درد و رنج ممکن می آمد و جراحات چندان عمیق بود که پزشکان آن افراد را برای مطالعه ی تشریحی داخلی به کار می بردند. (3)
شارمندان
در روم باستان ساکنان شهرها به شارمندان، بردگان و خارجیان تقسیم میشدند. شارمندان از حقوق و مزایای مدنی خاصی برخوردار بودند که از جمله حق ازدواج قانونی و دارا بودن ملک در جامعه رومی نیز بود.شارمندان خود را « مردم آزاد » میدانستند. مردم آزاد شهر رم و دیگر شهرهای امپراتوری وسیع روم به تماشای مسابقه علاقه بسیار داشتند، امّا تنها مسابقات نبود که آنان را به شور و هیجان وا میداشت.
نمایش مبارزه بیرحمانه و خونین گلادیاتورها با هم و یا با حیوانات وحشی که در کلوزیوم و دیگر میدانها انجام میشد، دهها هزار تماشاگر رومی را به خود جلب میکرد
سیرک روم و انجام مسابقات ارابه رانی درزمره ی بحث برانگیز ترین نمونه های غفلت، تفنن طلبی وخوی حیوانی ساکنان روم به حساب می آید.
«ادوارد گیبون» عبارت زیبایی دراین باره دارد. او می نویسد:
در مسابقات و ورزشهای اعصار باستان می توان به اختلافی اساسی و مهم پی برد: نامورترین یونانیان بازیگر بودند و برازنده ترین رومیان فقط تماشاگر. ورزشگاه المپیک به روی اغنیا و مردم کامران و جاه طلب باز بود. (4)
ارابه رانی در زمره ی مهیج ترین ورزش ها به حساب می آمد.مردانی با عضلات پیچیده با ارابه و لباسهای رنگین وارد میدان می شدند تا در حین انجام یک مسابقه پرسروصدا، خاطر تشنگان هیجان، تنوع و درآمدهای حاصله از شرط بندی را شاد سازند.
ده یا بیست تا چهل ارّابه، در آن واحد باهم ازمبدأ حرکت می کردند. تاجی از برگ پاداش برنده بود ونام وی، خانواده وکشورش چنان در بین ابیات غزلهای مغنیان و رامشگران عهد جا می گرفت که جاودانی تراز هر بنای یادبودی از مرمر و برنج می شد... مسابقات رومی به هزینه جمهوری، صاحب اختیاران یا امپراتوران برگزار می شد اما عنان اسبان درکف بندگان بود.(5)
انجام این مسابقه، به تبع بنیاد اخلاقی اش که تفریح و ارضای شهوت نفسانی را اساس عمل قرار داده بود، به دور از غوغا و کشمکش به پایان نمی رسید و حتی، یک بار چنان غوغایی به پا ساخت که قسطنطنیه ناگریز به پرداخت تاوانی سنگین شد.
شرح این ماجرا، نکته های بسیاری را می نمایاند.
ادوارد گیبون دراین باره می نویسد:
براثر نفرت متقابل و سازش آنی دو دسته متخاصم، فتنه ای بروزکرد که چیزی نمانده بود که تمامی قسطنطنیه را بدل به خاکستر کند. (6)
رقابت و جدال میان هواداران رنگ های سرخ و سبز و آبی و بلوای حاصله از این رقابت ها بخش خواندنی ماجرای ورزش روم قدیم است که در پی احیاء سنت های ورزش کهن به دوران جدید منتقل شد.
ویل دورانت در توصیف بازی ها یا مسابقات قهرمانی زندگی رومی ها می نویسد:
چابکسواران و ارابه رانان و ارابه های هراصطبل لباس مشخص با رنگ مشخص سفید و سبز و سرخ یا آبی داشتند ؛ و چون زمان این مسابقات نزدیک می شد. تمامی روم به دسته هایی که نام همان رنگ ها را داشت. خصوصاً سرخ و سبز تقسیم می شد...
در روز معینی 180000 زن و مرد درلباس های رنگینی به میدان عظیم اسبدوانی می رفتند. شور مردم به حد جنون می رسید.
هواخواهان ذوق زده پهن حیوانات را بو می کشیدند تا یقین کنند که اسب های ارابه رانان عزیز به طور صحیح غذا خورده اند. (7)
این فرهنگ و تمدن را می توان به صراحت نمونه ی بارز ظهور «نفس اماره ی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسنده ی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمی خواستند.
«سالوست» (8)مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان می گوید:
پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف وعرض و ناموس را پایمال کردن، قوانین الهی و بشری رااستهزا نمودن ، احترام و شَرم و ادب را بدرود گفتم. (9)
این بخش را با عبارت «ژورنال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه می دهیم. عبارتی که خلاصه وعصاره آمال و آرزوها وتمنیات غرب درعصر باستان را می نمایاند:
رومیان که سابقه ی حکومت و اسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران می بخشیدند؛ امروز در اندیشه ی خویش جز دو چیز آرزوی دیگری ندارند: نان و بازیچه. (10)
این فرهنگ و تمدن را می توان به صراحت نمونه ی بارز ظهور «نفس اماره ی آدمی» دانست. چنان که به قول مورخ و نویسنده ی تاریخ رم ملت رم از امپراتورها جز تغذیه و تفریح چیز دیگری نمی خواستند.
«سالوست» (11) مورخ رومی برای نشان دادن آثار منحوس فتوحات در زندگانی رومیان می گوید:
پس از این، زندگانی جوانان، عبارت است از: ربودن، دریدن، اتلاف دارایی، چشم طمع به مال دیگران دوختن، شرف و عرض و ناموس را پایمال مردن، قوانین الهی و بشری را استهزا نمودن ، احترام و شرم و ادب را بدرود گفتن. (12)
این بخش را با عبادت «ژوونال» شاعر مشهور اروپایی خاتمه می دهیم. عبارتی که خلاصه وعصاره آمال و آرزوها و تمنیات غرب و عصر باستان را می نمایاند:
رومیان که سابقه حکومت واسباب ریاست و فرماندهی افواج و سایر افتخارات را به دیگران می بخشیدند؛ امروز در اندیشه خویش خز دو چیز آرزوی دیگری ندارن؛ نان و بازیچه. (13)
پی نوشت ها :
1. ویل دورانت، تارخ تمدن، ج3،صص454و455
2. همان
3. همان، ص453
4. گیبون، ادوارد، انحطاط وسقوط امپراطوری روم، ص 556
5. همان، ص 557ـ556
6. همان، ص558
7. ویل دورانت، تارخ تمدن، ج3، ص451
8. Salluste
9. ماله،آلبر، همان، ج2، ص139
10. همان، ص297
11. Salluste
12. ماله،آلبر، همان، ج2، ص139
13. همان، ص297
نویسنده : اسماعیل شفیعی سروستانی