نگاهی به نقش حیوانات در ادبیات
داستان های حیوانات پیش از همه محصول رابطه ی نزدیک انسان با حیوانات است. به درستی نمی توان نخستین داستان ها، یا نخستین کسانی که به داستان حیوانات پرداخته اند را نشان داد؛ چه بسیاری از داستان هایی که حیوانات در آن نقش دارند، در قلمرو ادبیات شفاهی بوده و سینه به سینه و دهان به دهان گشته و به روزگار ما رسیده است. اما می توان سرآغاز بسیاری از داستان های حیوانات را در دوران اساطیری ملل جستجو کرد، که شکل ابتدایی و نخستین خود را در قالب اساطیر نشان داده است. در داستان های اسطوره ای، حیوانات حضوری جدی دارند. برخی از حیوانات یاری کننده ی قهرمانان انسانی اند، و برخی از حیوانات دشمن و مزاحم و مانع قهرمانان محبوب اساطیری هستند. حیوانات در اساطیر و ادیان گاه مبارک و مقدس، و گاه شوم و منفور دانسته شده اند. مثل مار که در اعتقاد ادیان یهودیت و مسیحیت و اسلام، شریک شیطان شمرده شده است. در تورات و انجیل داستان ها و ماجراهای بسیاری وجود دارد که حیوانات در آن ها نقش دارند. در قرآن کریم نیز حیوانات زیادی موضوع سخن قرار گرفته اند، و برخی حیوانات همراه پیامبران و بزرگان دین بوده اند؛ مثل ماجرای حضرت سلیمان و سخن گفتنش با حیوانات، و نیز ماجراهایی چون شترصالح ( هود: 61، 62، 66، 89)، سگ اصحاب کهف ( کهف: 22) و ابابیل ( فیل: 3). ضمن آنکه برخی از سور قرآنی به نام های حیوانات نامیده شده است. نظیر سوره ی بقره، سوره ی نمل، سوره ی عنکبوت و سوره ی فیل، که این مسأله بیانگر جایگاه و اهمیت جایگاه در ادیان الهی و فرهنگ بشر است.اما نقش آفرینی حیوانات در آثار ادبی خود پیشینه و بستری طولانی و متنوع دارد. حضور حیوانات و اشیاء در داستان شیوه و شگردی است که تازگی و توانایی دیگری به اثر می بخشد، دست کم از حضور تکراری و یکنواخت شخصیت های انسانی می کاهد، و اثر را دارای جذابیت و تنوع می کند. بهره گیری از جانوران در آثار ادبی، و شخصیت بخشیدن به آن ها، پیشینه ی درازی دارد، و در قلمرو ادبیات نوعی از ادبیات را به وجود آورده است، که از آن با عنوان «فایل» ( Fable) یاد کرده اند. در تعریف این نوع ادبی گفته اند:
«فایل در اصطلاح ادبی، داستان ساده و کوتاهی است که معمولاً شخصیت های آن حیوانات هستند، و هدف آن آموختن و تعلیم یک اصل و حقیقت اخلاقی یا معنوی است. البته فایل گاهی نیز برای داستان های مربوط به موجودات طبیعی، و یا وقایع خارق العاده و افسانه ها و اسطوره های جهانی و داستان های دروغین و ساختگی به کار می رود. شخصیت ها در فایل اغلب حیواناتند، اما گاهی اشیاء بی جان، موجودات انسانی یا خدایان هم در آن حضور دارند. » ( تقوی، 1376: 92)
حکایت های حیوانات همیشه برای مردمان هر نسل و هر روزگاری، از کشش و جذابیت خاصی برخوردار بوده است؛ چه برای کودکان و مردمان عامی، و چه برای بزرگان و فرزانگان. حتی بسیاری از نویسندگان و عارفان و فیلسوفان، برای تعلیم و تبلیغ اندیشه ها و عقاید خود، از زبان حیوانات و به گونه ی تمثیلی بهره برده اند. معمولاً حیوانات با ویژگی های انسان ها مقایسه و سنجیده می شوند؛ برخی خیراندیش و نیکو کردارند، و گروهی خوی اهریمنی و شراندیشی دارند. «مثلاً قهرمانان به صورت حیواناتی با خصوصیات ممتاز و پسندیده یا شخصیت های شریر با صفاتی ناپسند و نکوهیده ظاهر می شوند. دوشیزگان معصوم به هیأت کبوتر و قو و خرگوش در می آیند، و آدم های بی رحم و حیله گر به شکل لاشخور و روباه و گرگ» ( میر صادقی، 1379: 84).
بنابر نوشته ی پژوهشگران و صاحب نظران، نخستین گونه های فابل را در سروده های افسانه ای ودا می توان جست؛ چه در بیش تر افسانه ها و حکایت های ودا، جانوران همچون آدمیان سخن می گویند و رفتار می کنند در ادبیات غرب، این رشته از داستان با ازوپ فابل نویس یونانی ( 620 - 560. م. ) شروع شده است. پس از ازوپ باید از هوراس، شاعر رومی ( 65- 8 ق. م. ) یاد کرد، که پیرو ازوپ بود و فایل هایی دل انگیز از خود به یادگار گذاشت. برجسته ترین فابل نویس دوره ی رنسانس، ادموند اسپنسر، شاعر انگلیسی ( 1552- 1599. م. ) است. قصه های مادر هابرد (1591 م. ) مجموعه ای از فابل های اسپنسر است، که به شیوه ی فابل های سده های پیشین پدید آمده است. در همین دوره، جان درایدن، شاعر انگلیسی ( 1631- 1700 م. ) با بهره گیری از تمثیل های حیوانی در مناظره های جدی مذهبی، در 1687 م. فابل های حیوانی را زنده کرد. با این همه، سرآمد فابل نویسان غربی، بی تردید ژان دو لافونتن، شاعر و فابل نویس فرانسوی ( 1621- 1695 م. ) است، که نخستین مجموعه ی فابل هایش فرانسوی ( 1621- 1695 م. ) است، که نخستین مجموعه ی فابل هایش در 1668 م. به چاپ رسید. وی در مجموعه ی فابل هایی که در 25 سال گرد آورد، از طرح و شیوه ی ازوپ، و مضامینی چون هجو دربار، دیوان سالاری، کلیسا، بورژوازی و تمام مسائل و مشکلات زندگی بشری بهره جسته است. همه ی فابل های لافونتن، از جمله «زاغک و روباه» و «گرگ و بره» تابلوهایی بزرگ از تجربه های انسان هستند. فابل های لافونتن به گفته ی خودش ریشه در پنچه تنترا دارند ( انوشه، 1376: ذیل واژه ی فابل). در روسیه ایوان اندره ویچ کریلف ( 1769 - 1844 م. ) در این زمینه از شهرت بسیاری برخوردار است. گفته می شود «خاصیت برجسته ی حکایات منظوم کریلف، این است که زندگی عصر و محیط خود و معایب زننده و برجسته ی مردان مقتدر روزگار خود را نمایش داده، و گفتار و رفتار و کردارشان را به جانوران نسبت داده است، و به همین جهت روح ادبی در آن ها پایدارتر و زنده تر است» (تقوی، 1376 : 110). نویسنده ی دیگر روس که از داستان های حیوانات برای انتقاد از مفاسد اجتماعی و مطرح ساختن عقاید خود کمک گرفته است. سالتیکوف شچدرین ( 1826- 1889 م) است. این هجونویس روس در مجموعه حکایات خود، در قالب داستان های حیوانات به طرح مباحث انتقادی پرداخته است. از نمونه های دیگر، و البته خوب و خواندنی فابل نویسی، می توان به رمان قلعه ی حیوانات اثر جورج اورول نویسنده ی انگلیسی ( 1903- 1950م. ) و داستان جوجه اردک زشت اثر هانس کریستیان آندرسن، داستان نویس دانمارکی ( 1805- 1875م) و سلطان بوزینگان اثر اَلکسی میخاییلوویچ رمیزوف، فابل نویس روس ( 1877- 1957 م. ) اشاره کرد (انوشه، 1376: ذیل واژه ی فابل).
البته امروزه فابل از رواج و رونق نیفتاده، بلکه به شکل کارتون های تلویزیونی، عرصه ی وسیعی را برای سرگرمی و آموزش مسائل اخلاقی و آموزشی و اجتماعی فراهم ساخته است. می توان گفت پر ماجراترین شخصیت های کارتونی ای که در ذهن و رؤیای کودکان، به ویژه بچه های دهه ی شصت و هفتاد ایرانی نقش بسته اند، شخصیت های برنامه هایی بود که حیوانات در آن ها نقش و حضور داشتند. (1)
البته در دنیای رسانه ها و نفوذ رایانه ها در روح و زندگی مدرن انسان های امروزین، و پیچیدگی های ناشی از آن، افزون بر حضور پر رنگ حیوانات، رباط ها و آدم های آهنی، ماشین ها، هواپیماها و سفینه های فضایی نیز نقشی گسترده و جدی پیدا کرده اند. ماشین ها و محصولات آهنی و فضایی حرف می زنند، اعمال و رفتارهای انسانی از خود نشان می دهند و به دنبال خیر و شر هستند. به ویژه در برنامه های کارتونی و انیمیشنی که نقش بی چون و چرایی در دنیای سرگرمی ها و بازی های کودکان دارند.
اما در پیشینه و پشتوانه ی فرهنگ و ادب فارسی، آثار نسبتاً فراوانی وجود دارد که به نحوی از حیوانات و پرندگان استفاده کرده اند، و می توان پیش از هر چیز، از افسانه ی منظوم درخت آسوریک، که شرح مناظره ی یک درخت و یک بز به زبان پهلوی است، نام برد. پس از ترجمه ی کتاب پنچه تنترا از زبان سانسکریت و پس از آن به فارسی، آثار زیادی نوشته شده که حیوانات و جانوران در آن نقش داشته اند. البته بسیاری از این آثار را نمی توان فابل دانست(2)؛ ولی به دلیل بهره گیری از شخصیت و نقش حیوانات، آن ها از توجه و اقبال بیشتری برخوردار بوده اند.
ابن سینا اولین کسی است که معراج را از عالم خاک به سوی افلاک، در رمز پرواز مرغ و عبور او از کوه ها بیان کرده است. قصیده ی عینیه وی نفس را به صورت مرغی نشان می دهد که از عالم علوی، هبوط کرده و گرفتار دام تن گردیده است ( پورنامداریان، 1375: 413). بوعلی سینا همچنین در رساله ی الطیر ( نگارش 412 ق. به عربی) خود که یادآور داستان کبوتران «باب الحمامه المطومه» در کلیله و دمنه است، جماعتی از صیادان را نشان می دهد که به صحرا می آیند، دام می گستردند و قهرمانان داستان که خود مرغی است در میان گله ی مرغان، روی به دامگاه می آورد و با سایر مرغان، اسیر دام می گردند. ( همان: 413). بعد از ابن سینا باید از رساله ی الطیر امام محمد غزالی ( وفات 505 ق. ) یاد کرد، که سفر روحانی عارف را به صورت داستان مرغانی که در جست وجوی غنقا سفر آغاز می کنند، به رشته ی تحریر در آورده است. غزالی این رساله را به عربی نوشته است؛ اما برادرش، یعنی خواجه احمد غزالی ( 520 ق. ) از این رساله، ترجمه ای به فارسی به دست داده که با عنوان رساله ی طیر معروف است، و بارها چاپ شده است. متن فارسی این رساله که درباره ی پرندگان است، مفصل تر و شیواتر از متن عربی آن است. اثر دیگر لغت موران از شیخ شهاب الدین سهروردی ( 587- 549) است، که با ده داستان نمادین که پاره ای از آن ها از زبان شخصیت هایی چون لاک پشت، هدهد؛ خفاش و پرندگان دیگر گفته می شوند ( مدرس صادقی، 1375 : 41). سهروردی در رساله ی عقل سرخ خود نیز از پرنده به عنوان رمز روح و نفس ناطقه ی انسان استفاده کرده است. در داستان عقل سرخ پرنده ای که اسیر دام می گردد، باز است ( پور نامداریان، 1375: 424).
شیخ اشراق که به راستی قصه نویس چیره دستی است، در اثر دیگری از خود با عنوان قصه ی مرغان، که ترجمه ای از آثار ابن سینا و یا امام محمد غزالی است، به ماجرای مرغانی می پردازد که «ابتدا به دام می افتند و پس از رهایی و عبور از کوه های نه گانه، به پیشگاه ملک می رسند. هنوز بندی بر پاهای مرغان است که نتوانسته اند بردارند. خود ملک هم، بند را بر نمی دارد، اما پس از شنیدن داستان آن ها و شرح اسارتشان، رسولی با آن ها می فرستد تا به آنکه بند بر پای آن ها گذاشته است بگوید که بند را بردارد» ( مدرس صادقی، 1375: 18).
پس از این آثار باید از ارزشمندترین اثر فابل نویسی در زبان فارسی، یعنی کلیله و دمنه نوشته ی نصرالله منشی ( ترجمه ی کتاب 536 الی 539 ق). یاد کرد، که از ترجمه ی عربی عبدالله بن مقفع، که خود برگردان عربی از ترجمه ی پهلوی اثری در اصل هندی بود، به فارسی نقل شده است. این اثر که مجموعه ی داستان هایی از زبان جانوران است، به راستی از شاهکارهای فابل نویسی در ادبیات فارسی محسوب می گردد، و در تعلیم آموزه های اخلاقی، اندرزی و حکیمانه بی تردید در جامعه ی زبان فارسی برد و نفوذ فراوانی داشته است، و بعدها با اشکال گوناگون، به نظم و نثر در ادب فارسی روایت شده است. مرزبان نامه دیگر اثری است مشتمل بر حکایت های پند آموز، که از زبان جانوران و به شیوه ی کلیله و دمنه نوشته شده است. این اثر ابتدا به دست اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین در اواخر سده ی چهارم هجری به لهجه طبری نوشته شده است، و سپس دو تن در سده ی ششم این اثر را به فارسی ترجمه کرده اند. نخستین آن دو، محمد بن غازی ملطیوی است که کتاب را با عنوان روضه العقول در 598 ق. ترجمه کرده، و دیگری سعد الدین وراوینی که این کتاب را با عنوان مرزبان نامه ترجمه کرده است.
بی گمان پر آوازه ترین اثر منظومی که پرندگان در آن نقشی اصلی دارند، منطق الطیر عطار ( 618- 540 ق). است، که در آن از زبان پرندگان، حکایتی تمثیلی و نمادین نقل می شود. پرندگانی که می بایست برای دست یابی به سیمرغ، با رهبری و راهنمایی هدهد، از هفت وادی پر مخاطره گذر کنند. (3) به نظر می رسد اجتماع مرغان و قشقرقشان بر سر کاری، در ادبیات فارسی نمونه ها و نشانه های دیگری نیز داشته باشد، و با شباهت ها و تفاوت هایی روایت شده که درنوع خود جالب و خواندنی است، و اوج آن در منطق الطیر عطار است، که آن هم برگرفته از آثار پیش از خود است. اما نمونه های دیگری از اجتماع مرغان چنین است: رساله الطیر امام محمد غزالی، که پیش تر به آن اشاره شد؛ اثری که بر محور اجتماع مرغان و اتفاق آنان برای یافتن پادشاهی عنقا است. خاقانی شروانی نیز قصیده ای دارد به نام «منطق الطیر» که دارای دو مطلع است؛ مطلع اول آن وصف صبح و مدح کعبه است، و در مطلع دوم مجلس باغ را توصیف می کند، که در آن گروهی مرغان گرد هم می آیند و هر یک گلی و درختی را می ستایند، و برگرفته ی خود دلیل می آورند و پس از آن عنقا را به داوری برمی گزینند. عنقا می گوید: اگر چه همه ی گل ها زیبا و دلکشند، اما گل سرخ، نغزتر و نیکوتر از همه است، زیرا روی مصطفی است (خاقانی، 1377: 41- 45).
«باب البوم والغربان» کلیله و دمنه بی گمان منبع و مأخذ بسیاری از آثاری چون منطق الطیر عطار و قصیده ی خاقانی بوده است. آنچه در کلیله و دمنه آمده مربوط به جمع شدن مرغان و اتفاق کردن آن ها بر اینکه بوم را بر خویشتن امیر گردانند است، که در این زمان کلاغی سر می رسد و با بیان زشتی ها و بی کفایتی بوم، پرندگان را از برگزیدن وی به امیری منصرف می کند، و همین امر باعث کدورت و کینه ورزی بین زاغ و بوم می شود ( نصرالله منشی، 1374: 201). از آن پس می توان به رساله ی هفدهم از جسمانیات بخش طبیعیات رسائل اخوال الصفا اشاره کرد. طرح داستان رسائل اخوان الصفا چنین است:
گروهی از حیوانات از ظلم انسان، به پادشاه بنی جن، «بیراست» شکایت می برند، و او فرمان می دهد تا حیوانات و طیور جمع شوند و درحضور او مباحثه کنند. وقتی رسول ملک به پادشاه طیور- که شاه مرغ است - می رسد، ندا می دهد تا اصناف طیور بر و بحر نزد او جمع شوند. آنگاه که نوبت سخن به طوطی می رسد، او خود را به عنوان زعیم گروهی از پرندگان معرفی کرده، و سپس می گوید که پادشاه آن ها عنقای مغرب است. پادشاه از جایگاه او سؤال می کند، و طوطی جواب می دهد که جایگاه او بر کوه های بزرگ و بلند در جزیره ی بحر اخضر است، که دست هیچ کس به آنجا نرسیده است. سپس طوطی وصف جزیره و عنقا را برای ملک می گوید ( پور نامداریان 1375: 423).
البته عطار غیر از منطق الطیر، در دیگر خود نظیر الهی نامه و اسرار نامه و مصیبت نامه نیز حکایاتی نغز درباره ی اَهوان، باز، زنبور، گرگ، کرم، شتر و موش و صعوه دارد، که هر کدام بیانگر رموزی از رموز عرفانی است. کاوه گوهرین در مقاله ای با عنوان «نقش وحوش و جانداران در آیینه ی کلام عطار» توجه ویژه ی این شاعر عارف به حیوانات را مورد بررسی قرار داده است؛ به ویژه آنکه عطار کشتن حیوانات را نکوهش کرده است ( گوهرین، 1374 : 53 و 55).
اثر دیگر مثنوی معنوی جلال الدین محمد بلخی ( 672- 604 ق. ) است، که در آن به پیروی از مثنوی های عطار و سنایی، و به شیوه ی حکایت در حکایت به بیان تمثیلی تعالیم عرفانی پرداخته شده است. جانوران در بسیاری از این حکایت های تمثیلی حضور دارند، که حکایت های «طوطی و بازرگان»، «شیر و نخچیران»، قصه ی «روباه و شیر و خر»، قصه ی «آهو در اَخور خران» و قصه ی «شکار رفتن شیر و گرگ و روباه» از آن شمارند. البته بسیاری از این حکایت ها را مولوی از آثار گذشتگان، چون کلیله و دمنه به نظم کشیده شده و با برداشت ها و شیوه های بیانی و تمثیلی خود، آن ها را به نقل کرده است.
چهل طوطی داستانی عامیانه است، که مجموعه ای از جهل حکایت که طوطی ای آن ها را در چهل روز برای زنی که همسرش به سفر رفته است، نقل می کند، تا او را از افتادن به دام پیر زالی که قصد فریبش را دارد باز دارد. این اثر نخستین بار به قلم عماد الله فقیر در 1927 م.
در پاریس چاپ شد. چهل طوطی خود اقتباسی از طوطی نامه است، که اصل آن به زبان سانسکریت بوده، اما بارها به فارسی تحریر شده و به ادب فارسی راه یافته است.
موش وگربه دیگر اثری است که در آن دو حیوان به شکل نمادین و تمثیلی، در قصیده ی انتقادی عبید زاکانی ( قرن هشتم) نقش آفرینی می کنند، و بی شک از عالی ترین آثار طنزآمیز و عمیق فارسی است، و مصداق «الگوری»(4) در ادبیات غرب به حساب می آید. آثار دیگری چون حدیقه ی سنایی، پنج گنج نظامی، بوستان و گلستان سعدی، بهارستان جامی، روضه ی خلد مجد خوافی و جوامع الحکایات محمد عوفی نیز به شکل پراکنده از زبان حیوانات، حکایاتی در خود دارند.
استفاده از حیوانات در برخی آثار کلاسیک متأخر نیز مشاهده می شود؛ از جمله در چند سروده ی ایرج میرزا ( 1334 - 1291 ق. ) نظیر اشعار «شیر و موش»، «کلاغ و روباه»، «دو صیاد» و «دو موش»( که برخی از آثار لافونتن را به فارسی ترجمه کرده است. همچنین مثنوی معروف و زیبای «عقاب و زاغ» از پرویز ناتل خانلری، و «مناظره زاغ و طاووس» از پروین اعتصامی.
در حوزه ی شعر نو نیز، نیما یوشیج در اشعاری همچون «مرغ آمین»، «ققنوس» و «غراب » و مهدی اخوان ثالث در شعرهای «قصه ی شهر سنگستان»، «سگ ها و گرگ ها» و «بازگشت زاغان» از حضور حیوانات استفاده کرده اند.
اما حضور حیوانات در داستان فارسی معاصر، بی گمان بی شمار و فراوان بوده، و در شکل ها و شگردهای متفاوتی به کار رفته است. از ژانر فابل نویسی گرفته تا همزیستی انسان با حیوان، و یا روایت داستان از نظرگاه حیوانات، که در یک چشم انداز کلی می توان به این موارد اشاره کرد:
نیما یوشیج در داستان هایی چون «تو کایی در قفس» و «اَهو و پرنده ها»، از عناصر فابل به خوبی بهره برده است. نیما در این داستان ها از ورای داستان های حیوانات، پیام تمثیلی خود را ارائه می کند. چند حیوان در جست وجوی آب، غازی را به راهنمایی برمی گزینند؛ اما غاز به مرور، مقام سرکردگی می یابد و حاصل تلاش های همگان را از آن خود می کند. عاقبت غاز سفیدی از راه می رسد، و با نویدهایش حیوانات را به تفکر بر می انگیزد ( میر عابدینی، 1377 : 182).
صادق هدایت در «قضیه ی خر دجال»، با بهره گیری از عناصر فابل به هجو و طنزی جاندار از دستگاه حکومت دست می زند: «استعمار درصدد دستیابی به گوهر شب چراغ (نفت ) کشور" خر در چمن"، عامل خود را به شکل روباه دم بریده روانه ی آنجا می کند، و او " دوالپای (5) لندهور" (رضا شاه) را به جان گوسفندها می اندازد. دراین افسانه، مردم گوسپندانی هستند که برای این که از "چریدن علف" نیفتند، سلطه ی هر قلدری را می پذیرند» (همان: 178).
محمد علی جمال زاده نیز داستانی در مایه ی طنز دارد، با عنوان «گفت وگوی دو پشه»، که در آن با به کار بردن شیوه ی داستان حیوانات، غرور و خود پسندی بشر را به انتقاد گرفته است: « دو پشه یکی لامذهب و دیگری خداپرست است، سخت مشغول بحث در مقولات و درباره ی خدا و کاینات هستند، که پشه ی سوم و عارف مسلکی وارد بحث می شود. حضرات پشه ها نزدیک است همدیگر را بزنند، که ناگهان ادرار کردن یک موش هر سه تا را چون سیلی در میان می گیرد و غرقشان می کند. در آخر داستان می بینیم که جسد آن ها غذای دو مورچه شده، که ضمن خوردن آن ها، حرف های گنده گنده می زنند و بحثی در مابعدالطبیعه می کنند. » ( جوادی، 1384: 297).
احسان طبری در داستان «شغال شاه»، از زبان حیوانات اختناق حاکم بر ایران در عصر رضا شاه را بازگو کرده است. زمان داستان، ماقبل تاریخ، و مکان آن سرزمین فرضی «ماکیان» است: «ماکیان طعمه ی شغال شاهند، تا اینکه روزی کلاغی زخمی از سرزمین همسایه به سرزمین آن ها می آید، و در خانه ی خروسی شجاع ساکن می شود. کلاغ پس از بهبودی، به آگاه کردن ماکیان ها می پردازد. خروس شجاع راه کلاغ را ادامه می دهد و بر سر آن جان می بازد. هنگامی که کشور ماکیان دچار تحولاتی می شود، شغال شاه از بین می رود و زندگی شادی آغاز می شود( میر عابدینی، 1377: 180).
جلال آل احمد در داستانی با عنوان سرگذشت کندوها، با نگاهی تمثیلی به توصیف زندگی زنبورهای عسل پرداخته است. کمند علی بک بی هیچ زحمت و کوششی از شیره ی جان زنبورها بهره برداری می کند، و زنبورها به نشان اعتراض به وضع موجود، چاره ای جز این نمی بینند که به سرزمین دیگری کوچ کنند.
نادر ابراهیمی می کوشد با انسانی کردن اشیاء و حیوانات، مفهومی اجتماعی به آثار خود ببخشد. ابراهیمی در فابل های خود، از ورای کنایه هایی درباره ی حیوانات، به توصیف شرارت های اجتماعی می پردازد. در داستان «خانواده ی بزرگ»، پرنده ای اسیر قفس، زندگی اش را برای مرغی تعریف می کند، که به زودی ذبح می شود. داستان «دشنام» ماجرای سنجابی است که به خاطر دشنام دادن به شیر، از جنگل رانده می شود، و هیچ جا پناهی نمی یابد؛ تا عاقبت زیر چرخ گاری می رود و می میرد. در داستان «کبوتر چاهی به خانه ای برگرد»، کبوتری که به دنبال جفتش همه جا را می گردد، او را با کبوتر دیگری در حال پرواز می یابد؛ کبوتر نومید، تن خسته ی خود را تسلیم باد می کند.
نمونه ی دیگر داستان «موش و پستو» نوشته ی اپرام شهیدی است، و آن داستان موشی است که آرزو دارد از پستوی تنگ و تاریک بگریزد؛ روزی های بسیار نقب می زند، اما چون به جایی نمی رسد به پستو باز می گردد. همچنین عباس حکیم نیز در داستان «کبوتر» از مجموعه ی گل ریواس، کبوترانی را تصویر می کند که اضطراب دایم، زندگی شان را تهدید می کند.
از دیگر کسانی که به فابل نویسی توجه داشت، ایرج پزشک نیا است، که چند افسانه ی زیبا از دیدگاه حیوانات می نویسد. وی در داستان های «خرگوش ها» و «پرواز »، زندگی را به صورت شکارگاه پر خطری توصیف می کند. که در آن قوی ترها در انتظار شکار ضعیفان به سر می برند. «خرگوش ها» از دید دو خرگوش کوچک روایت می شود پزشک نیا در صحنه ای زیبا و عاطفی، نفرت خود را از شکار نشان می دهد. در داستان «پرواز» قناری که از قفس آزاد شده است، با شادی به پرواز در می آید؛ تا شب می شود، خسته و ترسان، در تاریکی پناهی نمی یابد. می خواهد بر بامی بنشید، اما از گربه می ترسد؛ عاقبت در حالی که آرزوی بازگشت به قفس را دارد، خود را به باد می سپارد.
امیر گل آرا در داستانی به نام «بزی»، به بن بست رسیدن آرزوهای آدمیان را در فابلی از زندگی یک بز باز می گوید: بز به زندگی می اندیشد، اما نمی داند که همراه گله به سوی قصابخانه روانه است (میر عابدینی، 1377: 338 و 364)
داستان بلند شهر هشتم نوشته ی محمد قاسم زاده اثری است که با شخصیت های غیر انسان شکل گرفته، و پرندگان شخصیت اصلی آن هستند. این داستان نقیضه ای از داستان مرغان منطق الطیر عطار است؛ پرندگانی که با هدایت هدهد، سفر خود را آغاز می کنند، اما رویدادها و رخدادهای راه سخت و دشوار، آنان را در مسیری می اندازد که هیچ پیش بینی نمی کردند. هر بخش داستان با قول پرنده ای روایت می شود، که لحن طنزآلود آن، جالب توجه است. آغاز داستان از قول کلاغ اینگونه توصیف می شود:
«روز اول صد هزار مرغ بودیم؛ شاید بیشتر یا کمتر. خب می گوییم صد هزار، تا بی کرانگی اش را نشان بدهیم. با آن دشت وسیع که پر از پرنده بود، فکر می کنم خیلی بیشتر از صدهزار بود ولی شانه به سر گفت : صد هزار مرغ جمع شده؛ من هم نمی خواهم حرفی بالای حرفش زده باشم. از زمین که بلند شدیم، آسمان یکسره تیره شد. آنجا هیچ مرغی پیشاهنگ نبود. دسته ای نبودیم که سردسته داشته باشیم، فقط در هم می لولیدیم. خیلی ها سعی کردند سر دسته باشند، ولی همان اول کار فهمیدند بی فایده است. این جمع پراکنده را حتی صد تا مرغ هم نمی توانست رهبری کند، چه رسد به یکی. بعد، بعضی ادعایی کردند، ولی آن ها که از اول بودند، می دانند که حرف مفت است. » ( قاسم زاده، 1380: 12)
ناگفته روشن است که در داستان امروز فارسی، داستان های زیادی وجود دارد که حیوانات در مجاورت و در هم زیستی با انسان توصیف شده اند؛ حیواناتی که یا با برخورد خشونت بار و آزارنده ی انسان روبه رو شده اند، یا در سایه ی ترحم و دوستی آدمیزاد قرار گرفته اند. برخی از این داستان ها از این قرارند:
غلام حسین ساعدی در داستان پنجم عزاداران بیل، به جدال دلسوزی و خشونت آدم های روستا نسبت به حیوان می پردازد. عباس، قهرمان داستان که بی کس و بی کار است، دلش را به مراقبت از سگی ولگردی که پیر و مردنی است خوش می کند. تا آنجا که کار و زندگی خود را رها می کند، تا جوابگوی عاطفه ی سگی ولگرد گردد. اما بیلی ها، برای رفع بلا، نقشه ای سوار می کنند تا سگ را بکشند. آنان در فرصتی به بهانه ی زن دادن عباس، او را در خانه ی اسماعیل سرگرم گفت و گو می کنند، و در دل تاریکی، پسر مشدی صفر با همدستی بیلی ها، خشونت انسانی خودرا به نمایش می گذارد:
«پسر مشدی صفر یک قدم دیگر جلو آمد و ایستاد. کلنگ را دو دستی بر بالا و مثل برق آورد پایین، و کوبید به کمر خاتون آبادی (سگ). اول صدایی بلند شد، انگار که درختی را انداخته اند؛ بعد زوزه ی در مانده ای که ناگهان منفجر شد و تبدیل شد به نعره ی وحشتناک عجیبی که همه ی بیلی ها شنیدند. خاله گیج و مبهوت افتاد پای دیوار. پسر مشدی صفر دوباره کلنگ را برد بالا و آورد پایین و نعره را خاموش کرد. »( ساعدی، 1356 : 195، 196).
البته از داستان «گاو» غلام حسین ساعدی، که قصه ی چهارم مجموعه ی عزاداران بیل است، نباید گذشت. در آن اثر، وابستگی بیش از حد مشدی حسن به گاو، که تنها سرمایه ی اوست، چنان است که مرگ حیوان برایش ناباور است، و لذا روح گاو در وجود او حلول می کند و دچار مسخ شدگی و از خودبیگانگی می گردد.
دیگر اثری که در آن حیوانی محور اصلی است، داستان خروس از ابراهیم گلستان است؛ اثری که در سال 1349 نوشته و در سال 1374 در لندن منتشر شده است. ماجرای خروس چنین است:
«خروس که بانگش همواره در خانه ی طنین انداز است، پر می گشاید و بر بز گچ مال شده در خانه که حرمتی دارد، و سنتی پشتوانه ی آن است، فضله می اندازد. خروس چون سمبل آگاهی و اخطاراست، توقع جنبندگی و بیداری را بر می انگیزد، یعنی آنچه که آرزوی راوی است. همه ی اهل خانه به فرمان ناخدا در پی خروس می دوند. سنگ هایی که آنان برای خروس پرتاب می کنند، به بز می خورد و آن درهم می شکند، و ارباب خرافاتی را در بیم وقوع حادثه ای ناگوار قرار می دهد. اطرافیان به فرمان او مثل خروس بانگ می کشند و بال می زنند. جدا از آنان، پسرک ساکت و تنها و همواره مورد عتاب ارباب در اتاق دم کرده مدام بادبزن را به حرکت درمی آورد... داستان پس از اسارت و کشته شدن خروس از نفس می افتد. » (میرعابدینی، 1377: 783، 784)
داستان «مرغ پاکوتاه» از نجف دریابندری ماجرایی است درباره ی آدم های خانه ای، که هر یک بدبختی خاصی دارند، و در فقر و بیچارگی جان می دهند. آنان تلافی همه ی نتوانستن هایشان را بر سر مرغی درمی آورند که یگانه مونس آدمی تیره روزتر از خودشان است (همان: 399).
دیگر داستانی که در آن حیوان در مجاورت انسان آمده، و هم احساس ترحم و هم نفرت انسان نسبت به حیوان در آن دیده می شود، داستان کوتاهی با عنوان «سگی زیر باران» از نسیم خاکسار است، که می تواند قابل توجه باشد ( میر عابدینی، 1384 : 45). راوی با حس و حالی تنها و کسالت آور، در شهری که از بارش های پی در پی خیس است، سرگردان و آواره است، و هیچ همدم و هم صحبتی ندارد؛ جز سگی ولگرد که زیر باران مانده است، و همین سگ است که حس تنهایی اش را کابوس وار می کند.
داستان «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ » از هوشنگ گلشیری از علاقه ی فردی به طوطی سخن می گوید. یکی از شخصیت های داستان خواهان یک طوطی است، که با آن حرف بزند و درد دل کند؛ اما هر بار که طوطی ای می خرد تا با خواندنش همدمی برای خود بیابد، پرنده جز غارغاری خشک و گوش خراش ارمغانی برایش ندارد؛ و یا پرهایش مثل کلاغ سیاه می شود، و همین باعث دلخوری و عصبانیت بیشتر او می شود ( گلشیری، 1382 : 305)
در فصل هایی از رمان سووشون، سیمین دانشور به گوشه ای از دوستی و ارتباط بین انسان با اسب می پردازد؛ هر چند صحنه های آن گذرا و کم رنگ است، اما حادثه هایی است که در زمینه چینی و گسترش رمان نقش دارد. وقتی یوسف به ده رفته، از خانه ی حاکم می آیند تا اسب خسرو - پسر یوسف به ده رفته، از خانه ی حاکم می آیند تا اسب خسرو- پسر یوسف- را برای دختر حاکم برای چند روزی به امانت ببرند. زری از سر ناچاری، بی آنکه پسرش بویی ببرد، اسب ( سحر) را به فرستاده ی حاکم می دهد. وقتی خسرو از شکار باز می گردد، ابتدا سراغ اسبش را می گیرد به او می گویند: سحر به خاطر بیماری مرده. خسرو به هق هق می افتد و می گوید: «آخر چطور ممکن است؟ هیچ کره ای در دنیا جای سحر را برای من نمی گیرد. خسرو بر بالای سر قبر ساختگی اسبش، با حضور هم کلاسی هایش ختم مردانه ای می گیرد؛ تا این که یک روز حیوان در حالی که دختر حاکم را بر خود سوار دارد، با پای خود برمی گردد. خسرو اسبش را بر بالای تپه ای می بیند، و آن را دوباره به دست می آورد. توصیف پایانی رام کردن اسب به دست خسرو، در حالی که افسرها از مهار کردن آن عاجزند، چنین است:
«خسرو نزدیکی های قله رسیده بود. سوت کشید، از همان سوت هایی که معمولاً با دوانگشت به دهان برای سحر می کشید و سحر هر کجای باغ که بود، به طرفش می آمد و آستین هایش را بو می کرد. جمعیت ناگهان خاموش شد. زری به شوهرش نگاه کرد. تمام صورت یوسف، با لبخندی روشن شده بود، و ستاره های چشم های سبزش می درخشید. خسرو باز سوت کشید. سروکله سحر پیدا شد، که به چپ و راست سر می گردانید.
خسرو داد زد: « سحر من اینجایم»، و داد زد:« بچه نترس، پرتت نمی کند. » جمعیت چنان خاموش بود که انگار نه سحر رمیده ای بوده و نه سوار ترسیده ای. سحر شیهه ای کشید و آمد و آمد، تا به خسرو رسید و ایستاد، و مثل یک گربه ی دست آموز در برابرش رام، سرش را خم کرد. » ( دانشور، 1357: 145).
محمود دولت آبادی در جالی خالی سلوچ، صحنه ای از جدال انسان با حیوان مست را به نمایش می گذارد، که می توان آن را یکی از صحنه های زیبا و یاد ماندنی این رمان دانست. عباس پسر مرگان به شتربانی می پردازد، و شترهای سردار را به صحرا می برد. روزی در صحرا لوک سیاه به ارونه ی پیر می پیچد، و عباس با ضربه های چوب به شانه و پاچه و گیجگاه لوک، آن را از شتر پیر جدا می کند. شتر مست کینه ی عباس را به دل می گیرد، و در فرصتی سر به دنبال او می گذارد. عباس از ترس، پیش از آنکه زیر دست و پای لوک له شود، خودش را به درون چاهی می اندازد. اما شتر ول کن نیست، و همانجا لب چاه می ایستد و خشم ناله سر می دهد. وقتی عباس به هوش می آید، شب شده است و می بیند که شتر مست، همچنان بی قرار و کف بر لب بر سر چاه نشسته است. چند لحظه بعد احساس می کند که ماری به سمت او پیش می آید. مار، نرم نرم از روی زانو، شکم، و سینه و شانه و گردنش به بالا می خزد، و عباس از فرط وحشت یکباره تمامی موهایش سفید می شود، و اگر چه زنده می ماند، اما دیگر شبیه به آدم های زنده نیست ( دولت آبادی، 1374: 246- 260).
باید از چند داستان کوتاه دیگر که با نگاه متفاوت و شگرد دیگری نوشته شده اند نیز یاد کرد. بیژن نجدی در داستان «روز اسبریزی» از مجموعه ی یوزپلنگانی که با من دویده اند، می کشد تا رابطه ی عاطفی و پیوند بین انسان است و اسب را نشان دهد. «روز اسبریزی» داستان اندوه و نگرانی اسبی است که سرکشی کرده، و صاحبش برای تنبیه او، آن را به گاری می بندد. از یک طرف آسیه دختر خان با اسب پیوندی عاطفی دارد، و از سویی قالاخان، صاحب اسب، برخوردی ظالمانه و سخت گیرانه نشان می دهد. نکته ی هنرمندانه ی داستان نجدی، در هم آمیزی چند زاویه ی دید و تغییر ظریف راوی از اول شخص به سوم شخص است؛ به گونه ای که گاه توصیف حوادث داستان و درون اسب را از زبان خود حیوان دنبال می کنیم، و گاه داستان از زاویه دیدهای نویسنده و خان و دختر خان بازگفته می شود.
نویسنده ی دیگر رضا بابامقدم است که در داستان «اسب» به از خودگم گشتگی فردی، که چهره ای اسب نما دارد، پرداخته است. داستان «اسب» به صورت یادآوری خاطرات نوشته شده است. راوی از دوست دوران دبستان خود یاد می کند، که صورتی شبیه اسب داشته است. دوستش به مرور، بیش تر به اسب شباهت می یابد، تا اینکه بالاخره اسبی واقعی می شود و به صحرا می زند. راوی که گویا از تنهایی و بی دوستی در رنج است، ناخواسته و ناگزیر با انسانی اسب آسا احساس دوستی و همدردی نشان می دهد و هر چه کوشش می کند تا دوستش را به خانه و نزد خویش برگرداند، ناکام می ماند. اما سرنوشت و عاقبت دوست اسب نمایش هیچ گاه از ذهن و خاطرش بیرون نمی رود. در نتیجه زندگی اش چنان با یاد او عجین می شود، که در و دیوار اتاقش را از عکس ها و تابلوهای گوناگون اسب ها می پوشاند بابا مقدم در این داستان از یک طرف بیگانگی و بی مهری انسان نسبت به حیوان را نشان می دهد، و از سوی دیگر رفتار ناپسند مردم را با کسانی که از نقص جسمی رنج می برند نکوهش می کند.
داستان یادداشت های یک اسب نوشته ی یار علی پور مقدم، با بن مایه ای از نقیضه و طنز نگارش یافته است؛ به گونه ای که ماجرای رستم و سهراب از نظرگاه یک اسب (رخش) روایت می شود.
در زمینه ی ادبیات کودک، حیوانات و پرندگان البته جایگاه بسیار گسترده و ویژه ای دارند، و بی شک بخش شاخص و برجسته ای ادبیات کودک با نقش آفرینی و شخصیت پردازی حیوانات ساخته شده است. از معروف ترین آن ها می توان به «ماهی سیاه کوچولو» و «الدوز و کلاغ ها» نوشته ی صمد بهرنگی، و «خروس زری، پیرهن پری» اثر احمد شاملو اشاره کرد، که از نمونه داستان هایی هستند که حیوانات، شخصیت اصلی آن ها هستند. همچنین نمایش نامه ی معروف شهر قصه نوشته ی بیژن مفید را نباید نادیده گرفت، که شخصیت های این نمایش در نقش حیوانات چون سگ، خر، خرس، موش، سوسک... نشان داده شده اند. «شهر قصه برای اول بار در سال 1347 در جشن هنر شیراز به روی صحنه آمد، و بیژن مفید داستان نمایش نامه ی خود را بر روی قصه مشهور "خاله سوسکه" بنا می نهد، و در آن خاله سوسکه و آقا موشه به صورت بچه های ده دوازده ساله ظاهر می شوند، شخصیت ها در این قصه با ماسک حیوانات ظاهر می شوند و هر یک تیپی را در اجتماع ایران نشان می دهد» ( جوادی، 1384: 353).
اما یکی از مهم ترین داستان نویسان معاصر، که با نگاهی ویژه به حیوانات می پردازد، صادق چوبک است. حیواناتی چون اسب در داستان «عدل»، میمون در «انتری که لوطی اش مرده بود»، توله سگ ها در «یک شب بی خوابی»، سگ ماده در «مردی در قفس»، گربه در «بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود»، کفتر در «کفتر باز»، کلاغ در «اسائه ادب»، مرغ و خروس در «قفس»، موش در «پاچه خیزک»، عنکبوت در «سنگ صبور»، و گاو و بز و یک سگ گرسنه در بخش هایی از داستان بلند «تنگسیر». البته سبک و شیوه ی صادق چوبک از نوع فابل نویسی نیست، مگر در داستان های تمثیلی «اسائه ادب» و «همراه»، که داستان همراه به دو شیوه، یک بار به زبان شیوا و دیگر بار به زبان عامیانه نوشته شده است.
حضور حیوانات در داستان های چوبک به دوگونه دیده می شود: یک دسته داستان هایی است که محوریت با حیوان است، و طرح قصه پیرامون یک حیوان جریان دارد. داستان هایی چون «عدل» که تصویر اسب دست و پا شکسته ای است، که با تمام درد و ناله در جوی آب افتاده؛ یا «انتری که لوطی اش مرده بود. » که سرگذشت میمون درمانده و آواره ای است که صاحبش لوطی جهان مرده، و در بند زنجیر و جبر زندگی است؛ یا داستان «قفس» که حال و روز مرغ و خروس هایی است که در تنگنای قفس و در لجن و کثافت فرو رفته اند؛ هم چنین داستان «بچه گربه ای که چشمانش باز نشده بود» که محور داستان بر روی بچه گربه ای است، که در گودالی افتاده و پسر بچه ای در فکر بیرون آوردن آن است؛ نیز داستان «پاچه خیزک» که بر محور موشی گرفتار در تله است، وعده ای گرداگرد آن جمع شده اند تا با کشتن موش، تفریحی برای خود بسازند.
دسته ی دوم داستان هایی است که حیوان در کنار یک انسان ترسیم می شود، و معمولاً در این داستان ها یک علقه و وابستگی غریبانه ای بین انسان و حیوان مشاهده می شود. آدم هیای که اغلب از همه جا مانده و از جامعه رانده شده اند، و در بدبختی و فلک زدگی زندگی می کنند، دلخوشی و وابستگی خود را در کنار حیوانی به مراتب بدتر و مفلوک تر از خود می بینند. در داستان «یک شب بی خوابی»، مردی پریشان خواب و بی حال و بیمار، در غم و فکر توله سگ هایی است که مادرشان به زیر ماشین رفته و مرده، یا داستان «مردی در قفس»که تصویر روحیه ی مردی است گوشه گیر و علیل، که در غم تنهایی خود فرو رفته و تنها تعلق خاطر و دلبستگی اش به ماده سگی است به نام «راسو». همچنین در رمان سنگ صبور احمد آقا، روشنفکر سرخورده و معلم بی چیز و بیچاره ای است که با عنکبوت گوشه ی اطاقش درد دل می کند. در بخش هایی از رمان تنگسیر، زارمحمد با گاو یاغی سکینه، و یا سگ تیپاخورده ی گرسنه ای اُنس می گیرد، و غصه ها و دل پری هایش را با این حیوانات واگو می کند. باز در داستان «اَتما سگ من»، مردی عزلت گزیده و بیزار از اطراف خود، به ناخواست صاحب سگی می شود که خلوت خاموش او را به درونی آشفته و خیال باف بدل می کند. یا در داستان «عمرکشون» مهدی گو، که پسر خُل و سبک عقلی است، و مدام مردم سر به سرش می گذارند، تنها یار و یاور بچه گربه ها و توله سگ های مردنی است. و در داستان «کفتر باز» دایی شکری حیوان دوستی است که تمام دلخوشی و زندگی اش به انواع کبوترهای معیری، چتری، همدانی، یاهو و رسمی معطوف است.
شاید بتوان گفت هیچ نویسنده ای در ایران به اندازه ی صادق چوبک حیوانات را در داستان هایش راه نداده، و به روانکاوی آن ها نپرداخته است. البته روانکاوی و ورود به پهنه ی روان شناسی حیوانات، همیشه جالب و محرک کنجکاوی انسان بوده، و در قلمرو آثار ادبی همیشه مورد توجه نویسندگان قرار داشته است؛ ولی چوبک یکی از شاخص ترین و تواناترین نویسندگان در کار روانکاوی حیوانات است. اگر چه، چند چهره ی ادبیات ایران در خصوص حیوان شناسی و راه یابی حیوانات در آثارشان، می توانند در کنار چوبک قرار بگیرند؛ از جمله صادق هدایت و شهریار مندنی پور، که توجه نسبتاً بیشتری به حیوانات کرده اند.
صادق هدایت، نابغه ی نایاب و بی نظیر ادبیات ایران که ذاتاً حیوان دوست و احساساتی بود(6)، در یکی از بهترین داستان های خود، یعنی «سک ولگرد» به روانکاوی سگ می پردازد، و ترحم و دلسوزی خود را به این حیوان نشان می دهد. «پات» سگی از نژاد اصیل، هنگامی که به دنبال ارضای تمایلات جنسی خود می رود، گم می شود، و هر کسی به نوعی حیوان را می آزارد. در واقع صادق هدایت از زوایه ی دید یک سگ به زندگی سگی آدم ها می نگرد. این داستان در بخش دیگری از این نوشته، با داستان «انتری که طوطیش مرده بود» مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
در آثار شهریار مندنی پور، نویسنده ی نوگرای هم روزگار ما نیز، کم و پیش حضور حیوانات به چشم می خورد، و از جهاتی حضور حیوانات در آثارش بی شباهت به حضور و نقش حیوانات در آثار چوبک نیست، و آن شباهت همنشینی و قرابت زیستگاهی انسان و حیوان است. از داستان های او می توان «بشکن دندان سنگی را» از مجموعه ی مومیا و عسل، و «رنگ آتش نیمروزی» از مجموعه ی ماه نیمروز، و داستان «بانو» از مجموعه ی شرق بنفشیه، و «سایه ای از سایه های غار» از مجموعه ی سایه های غار را نام برد، که هر کدام به نوعی به پیوند و مجاورت انسان با حیوان می پردازند.
در داستان «رنگ آتش نیمروزی، از مجموعه ی ماه نیمروز، ماجرای یک شکارچی طرح می شود، که پلنگ دخترش را شکار کرده و می خواهد به هر شکلی که شده، با کشتن پلنگ انتقام بگیرد؛ اما وقتی به پلنگ نزدیک می شود از کشتن او صرف نظر می کند، و با این فریاد تکان دهنده خواننده را غافل گیر می کند: « نمی شد... . نمی شود. گوشت بچه ام توی تنش است... نمی شود. خون بچه ام تو رگ هایش هست... و تا پایین کوه، بی صدا گریه می کرد» ( مندنی پور، 1376 : 23).
در داستان «بشکن دندان سنگی را » از مجموعه ی مومیا و عسل، مردی که گویا تبعیدی است، هیچ همدم و مأنوسی ندارد، جز سگی که مورد نفرت و حمله ی اهالی روستاست ( مشابهت این مضمون، یعنی تنهایی و بی کسی آدم ها و پناه بردن به حیوانات، در داستان های چوبک از بسامد بیشتری برخوردار است)، و او با فداکاری سعی در محافظت از حیوان دارد. «اما حمله ی اهالی محل به سگ بی دفاع، سم دادن به آن، به دار آویختن و به آتش کشیدن آن در حالی که حیوان مستأصل روی زمین خوابیده دست هایش را روی چشم هایش گذاشته است، هر انسانی را از انسانیت خود شرمنده می کند» ( اولیایی نیا، 1379 : 287). در طول این داستان مقایسه های زیادی بین انسان و سگ صورت می گیرد. داستان «بشکن دندان سنگی را» در مفهومی استعاری بیانگر آن است که گاه انسان تا حد درنده خویی و خشونت از حیوان سبقت می گیرد. خشونت و سنگ دلی این داستان، یادآور حیوان آزاری داستان هایی چون «سگ ولگرد» هدایت، و «انتری که لوطی اش مرده بود» صادق چوبک، و قصه ی پنجم عزاداران بیل غلامحسین ساعدی است.
در داستان دیگری از شهریار مندنی پور، با عنوان «سایه ای از سایه های غار»، از مجموعه ای به نام سایه های غار، شاهد نزدیکی و قرابت انسان با حیوان هستیم، خانه ی آقای فروانه در مجاورت یک باغ وحش است، و بو و سرو صدای حیوانات باغ وحش، او را می آزارد. از میان ساکنین مجتمع آپارتمان، او تنها کسی است که اعتراض می کند. وی درباره ی حیوانات تحقیق می کند، و حتی مجموعه ای از کتب زندگی حیوانات تهیه می کند، و با دوربینی حرکاتشان را زیر نظر می گیرد. او میله ای مقابل پنجره ی اطاقش می کشد، و در واقع خود را همچون حیوانی گرفتار قفس می نماید. اما دیگران او را درک نمی کنند، و اعتراض او را ناشی از دیوانگی می پندارند؛ تا اینکه آقای فروانه درعزلت و غربت می میرد، و بوی تعفن او همه جا را فرا می گیرد. اما مفهوم کنایی و استعاری داستان قابل تأمل است. به قول هلن اولیایی نیا، منتقد آثار مندنی پور، « کنایه ی داستان، یعنی تبدیل انسانی چون فروانه، که مدعی دو آتشه ی انسانیت است، به حیوانی در قفس، با تصاویر حیوانی در داستان عجین می شود. در جای جای داستان فراوانه به حیوانات تشبیه شده است»؛ و باز به قول همان منتقد. «داستان یادآور مضمون داستان کوتاه کافکا به نام "هنرمند گرسنگی" است، که جای انسان هنرمند را حیوانی درنده پر می کند، بدون اینکه کسی از فقدان انسان دچار اندوه شود. بدین ترتیب فروانه که خود از تصور هبوط از شأن و هویت انسانی بر خود می لرزید، به حیوانات غار می پیوندند و خود سایه ای می شود از سایه های غار» (اولیائی نیا، 1379: 275). به هر حال حضور حیوانات درکنار شخصیت های انسانی در آثار مندنی پور، رنگی نمادین و استعاری دارد. انسان ها خوبی اهریمنی دارند، و گاه تا حد درنده خویی تنزل می کنند
پی نوشت ها :
1. کارتون هایی چون پلنگ صورتی ( محصول آمریکا، 1962 تا حال حاضر)، بامزی، قوی ترین و مهربان ترین خرس دنیا ( محصول سوئد 1966 تا 1990)، تام و جری( محصول متروگلدوین مایر و کمپانی های دیگر، از 1940 تا حال حاضر)، بنر (داستان سنجاب خاکستری، محصول نیپون ژاپن 1979)، پسر شجاع ( محصول ژاپن 1975)، رامکال ( محصول ژاپن 1977)، که همزیستی انسان و حیوان را نشان می دهد)، بل و سباستین ( محصول ژاپن 1981)، ماجراهای پینوکیو (محصول نیپون ژاپن 1976)، رابین هود ( محصول امریکا 1973)، دهکده ی حیوانات (محصول نیپون ژاپن 1979)، گوریل انگوری ( محصول آمریکا 1975)، سفید برفی و هفت کوتوله ( محصول 1973)، داستان اسباب باری (محصول 1995)، شیر شاه ( محصول 1994)، شرک (محصول 2001)، بتمن ( محصول 1995- 1992) و کارتون های فراوان دیگری که از خاطره انگیزترین و جذاب ترین فابل های کارتونی هستند.
از میان تولیدات ایرانی می توان از شهر موش ها، مدرسه ی موش ها، و خونه ی مادر بزرگه یاد کرد، که از فیلم های موفق عروسکی است که حیوانات در آن نقش محوری دارند، و در یاد و خاطره ی بسیاری از کودکان سال های نه چندان دور باقی مانده است.
2. کاوه گوهرین در مقاله ای در کتاب یادمان صمد بهرنگی درباره ی معادل های فابل در زبان فارسی نوشته است:
«واژه ی "فابل" در زبان فارسی معادلی ندارد. دکتر زرین کوب با تردید واژه ی "مثل" را پیشنهاد کرده اند دکتر وحیدیان کامیار از فابل به عنوان "قصه و افسانه" یاد کرده است. حسن جوادی از فابل با عناوین داستان و افسانه ی حیوانات سخن می گوید محمد علی جمال زاده برای فابل " کلیله" را پیشنهاد می کند، که اشاره است به کلیله و دمنه، قدیمی ترین نمونه ی داستان های حیوانات، جمال زاده هم چنین به نقل از دوستی می نویسد که در زبان افغانی برای "فابل" کلمه ی "باسنیا" و یا "باسنی نیا" و یا "باشی نیا" را دارند که شبیه به کلمه ی باسنی روسی است. » ( درویشیان، 1379 : 424)
3. شاید پرندگان بیش از حیوانان دیگر در آثار عرفانی و تمثیلی زبان فارسی نقش داشته باشند. دکتر تقی پور نامداریان در کتاب ارزشمند رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی، در بخش «پرنده رساله الطیرها» درباره ی سفرهای روحانی از اینکه در رمز، پرنده یا پرندگانی ممثل شده اند، به تفصیل سخن گفته، و در بیانی تحلیلی، داستان مرغان و گونه های مختلفش را نشان داده است. سفرهایی که «نفس یا روح انسانی به صورت مرغی مجسم شده است که سفر یا معراج روحانی نفوس بی باکی را که دست به این سفر پر خطر زده اند، تصویر می کند» ( پورنامداریان، 1375 : 413).
4. الگوری (Allegory) از ریشه ی الگوریای یونانی، به معنی طوری دیگر سخن گفتن است. الگوری شیوه ای بیانی است که در آن، یک شخص، یک عقیده ی مطلق یا یک واقعه، هم نشان دهنده ی خودش است، و هم نشان دهنده ی چیزی دیگر. الگوری را می توان به عنوان «استعاره ی گسترده» تعریف کرد. این اصطلاح اغلب برای داستانی به کار می رود که نویسنده ی آن از شخصیت ها یا اعمالی که ضمن داستان آمده، معنایی فراتر از ظاهر را در نظر دارد، و این سطح زیرین معنایی یا معنای گسترده، نسبت به خود داستان، جنبه های معنوی و اخلاقی بسیار بیشتری را در بر می گیرد (تقوی، 1376: 90).
5. دوالپا موجودی افسانه ای، به شکل پیرمردی که بر سر جاده در بیابان نشیند و گریه کند و از رهگذران خواهد که او را به دوش گیرند و به سوی نهر ببرند، و اگر چنین کنند ناگهان پاهای درازی از شکم او بیرون آید و به دور کمر رهگذر پیچد و محکم شود و رهگذر ناچار باشد که از آن پس همواره او را حمل کند، و از او فرمان ببرد ( نجفی، 1378: 712).
6. صادق هدایت ضمن تنفر و پرهیز از گوشت خواری، در کتاب فواید گیاه خواری، به ویژه در مقاله ی «انسان و حیوان»، سرسختانه و با تمام احساس به دفاع از حقوق حیوانات پرداخته است، و در مقایسه با حیوانات که باهوش، مهربان و بی آزارند، همنوعان خود را خودپسند، سنگدل، و ناپاک و خونخوار می شناساند، واین «مجسمه ی اخلاق» و «شاهکار خلقت» را مظهر سنگدلی و سبعیت می خواند. انسانی که برای جاه طلبی و خودخواهی خود یک جانی، یک ظالم، یک راهزن و یک جلاد تمام عیار است ( ر. ک : هدایت، 1383: 286 به بعد).
- آل احمد، جلال، 1360، سرگذشت کندوها، تهران: رواق.
- ازوپ، 1373، افسانه های ازوپ، ترجمه ی علی اصغر حلبی. تهران: اساطیر.
- انوشه، حسن، 1376، دانشنامه ی ادب فارسی. 2. تهران: وزارت ارشاد اسلامی.
- اولیایی نیا، هلن، 1379، داستان کوتاه در آیینه ی نقد چاپ اول، اصفهان: فردا.
- بابا مقدم، رضا، 1348، اسب. چاپ اول، تهران: صفی علیشاه.
- پور مقدم، یارعلی 1380، یادداشت های یک اسب. چاپ اول، تهران: آرویچ.
- پور نامداریان، تقی، 1375، رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی. چاپ چهارم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- تقوی، محمد، 1376، حکایت های حیوانات در ادب فارسی، چاپ اول، تهران : روزنه.
- جوادی، حسن، 1384، طنز در ادبیات فارسی. تهران: کاروان.
- چوبک، صادق، 1351، خیمه شب بازی. چاپ چهارم، تهران: انتشارات جاویدان.
- ـــــــ، 1344، انتری که لوطیش مرده بود. چاپ سوم، تهران: انتشارات جاویدان.
-، 1354، روز اول قبر. چاپ پنجم، تهران: جاویدان.
- -----، 1344، چراغ آخر. چاپ اول، تهران: جاویدان.
- ------، 1377، تنگسیر، چاپ ششم، تهران: جاویدان.
- -----، 1356، سنگ صبور، چاپ پنجم، تهران: جاویدان.
- -----، 1382، تنگسیر، با مقدمه و ویرایش کاوه گوهرین.
چاپ اول، تهران: نگاه.
- -----، انتری که لوطیش مرده بود و چند داستان دیگر. به انتخاب کاوه گوهرین، چاپ اول، تهران: آزاد مهر.
- خاقانی شروانی، 1377، گزیده ی اشعار خاقانی. به کوشش ضیاء ادلین سجادی، چاپ هفتم، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی.
- دانشور، سیمین، 1357، سووشون. چاپ نهم، تهران: خوارزمی.
- درویشیان، علی اشرف، 1379، یادمان صمد بهرنگی، تهران: کتاب و فرهنگ.
- دولت آبادی، محمود، 1374، جالی خالی سلوچ. چاپ دوم، تهران: چشمه.
- دهباشی، علی، 1380، یاد چوبک. چاپ اول، تهران: ثالث.
- ساعدی، غلامحسین، 1356، عزاداران بیل. چاپ یازدهم، تهران: آگاه.
- عطار نیشابوری، فرید الدین، 1370، منطق الطیر. به اهتمام سید صادق گوهرین. چاپ هفتم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- قاسم زاده، محمد، 1380، شهر هشتم. چاپ اول، تهران: کاروان.
- گلستان، ابراهیم، 1384، خروس. چاپ اول، تهران: اختران.
- گلشیری، هوشنگ، 1382، نیمه ی تاریک ماه. چاپ دوم، تهران: نیلوفر.
- گوهرین، کاوه، 1374، «نقش وحوش و جانداران در آیینه ی کلام عطار. » بینالود ( ویژه ی عطار نیشابوری). ش 9، پاییز 1374.
- مدرس صادقی، جعفر، 1375، قصه های شیخ اشراق، چاپ اول، تهران: مرکز.
- مندنی پور، شهریار، 1368، سایه های غار، چاپ اول، شیراز: نوید شیراز.
- ----، 1375، مومیا و عسل. چاپ اول، تهران: نیلوفر.
- -----، 1376، ماه نیمروز. چاپ اول، تهران: مرکز.
- میر صادقی، جمال، 1379، ادبیات داستانی. چاپ دوم، تهران، سخن.
- میر عابدینی، حسن، 1377، صد سال داستان نویسی. دوره ی چهار جلدی، تهران: چشمه.
- -----، 1384، هفتاد سال داستان کوتاه ایرانی. چاپ اول، تهران: کتاب خورشید.
- نجدی، بیژن، 1380، یوزپلنگانی که با من دویده اند. چاپ سوم، تهران: مرکز.
- نجفی، ابوالحسن، 1378، فرهنگ لغات عامیانه، چاپ اول، تهران: نیلوفر.
- نصرالله منشی، 1374، کلیله و دمنه. به تصحیح مجتبی مینوی. چاپ سیزدهم، تهران: امیر کبیر.
- هدایت، صادق، 1342، سگ ولگرد. چاپ هفتم، تهران: امیر کبیر.
- -----، 1344، سه قطره خون. چاپ هشتم، تهران: کتاب های پرستو.
- ----، 1383، نوشته های پراکنده. گردآوری حسن قائمیان، تهران: جامه داران.
منبع : مقالات منتخب از نشریات گوناگون.