1-ثواب تربیت کودک
خداوند سبحان، انسان را خلق کرده است و برای هدایت او پیامبران را فرستاده و هرکسی که برای سعادت بشر و تقرب او به سوی خداوند بزرگ گام بردارد و او را از پلیدیها و کجرویها و مفاسد و جنایات دور نگه دارد، در راه انبیاء گام برداشته است. از جمله علمای دین و پدران و مادران و معلمین باتقوا که در این مسیر قدم بر می دارند. اگر مادری باتقوا، فرزندی صالح و دیندار تحویل جامعه بدهد، در واقع همان کار بزرگ انبیاء را انجام می دهد.(1)امام خمینی می فرماید:«شغل تربیت فرزند...از همه شغلها بالاتر است، اگر یک فرزند خوب تحویل جامعه بدهید، برای شما بهتر از همه عالم است. اگر شما یک انسان تربیت کنید، برایتان به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم».(2)
«آن قدری که اخلاق مادر در بچه کوچک تاثیر دارد و به او منتقل می شود، از دیگران عملی نیست، مادرها مبدا خیرات هستند....یک مادر ممکن است یک بچه خوب را تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات دهد.»(3)
2-طرز تربیت کودک تا نوجوانی از نظر اسلام
استاد مجدالدین قطب از استادان جامعه و دانشگاه الازهر قاهره و از نویسندگان اسلامی است که کتابی به نام بحث از روش تربیت و تعلیم اسلامی نوشته است. او نقش تعلیمات عبادتی، مانند روزه و نماز و حج و دعا و عوامل اقتصادی و مالی و انفاق آن را از نظر اسلام، عوامل سازنده و جهت دهنده ذکر کرده است و نوع تربیتها را در تربیت روح و تربیت عقل و تربیت جسم، از نظر اسلام تقسیم بندی نموده... و سپس به انواع وسائل تربیتی از راه توجه به شخصیتهای الگویی مثل تربیت (بالموعظه) از راه پند و اندرز و نصیحت دستوراتی بیان داشته، و تربیت (بالعقوبه)که ازطریق توبیخ و کیفر و جریمه اشخاص، و تربیت(بالقصه) از طریق بیان امثله و مثالهای تاریخی و وقایع و حوادث تلخ و شیرین و از گذشته ها و یا معاصران بیاناتی داشته، و تربیت(بالعاده)از طریق عادتهای خوب برای کودکان و ترک دادن عادتهای بد و ایجاد نمودن عادتها و باور نمودن خوبی و اعمال و کردارهای خوب ونیک -که همگی عامل و عمل کننده به خوبیها باشند- بیان نموده وبا این کیفیت، طرز نوین تربیتی برای کودک تا سن نوجوانی را تشریح نموده اند...ما هم به این گونه می توانیم در اصلاح و تربیت کودکانمان کوشا باشیم و بهتر است درک را با اذکار الهی آشنا کنیم.... و از کودکی به آنها راز و نیاز با خداوند و قرائت قرآن کریم و ادعیه ای مثل دعای کمیل و ندبه و...را به آنها آموخته و قلب پاک و صاف و الهی شان را با انوار دعا ها آشنا نموده و منورتر سازیم.(4)3-مهر و محبت و لزوم آن در خانواده
بزرگترین رمز سعادت در هر خانواده ای مهر ومحبت است. بر اثر مهر و علاقه است که کودکان دارای تربیت صحیح می شوند؛ زیرا پرورش، آن گاه به دست می آید که میان پدرو مادر وفرزندان، مهربانی و محبت حکم فرما باشد. آری محبت است که پدر را وادار می کند برای تربیت جسمی و فکری فرزند، آن همه رنجها را برخود هموار کند و محبت مادرانه است که برای پرورش اطفال دلبند، آن همه مشکلات را تحمل می کند....در آغوش گرفتن فرزند و نوازش و بوسه زدن به گونه های او تاثیر عمیق روحی و روانی در کودک دارد و صدای قلب مادر، قلب کودک را آرامش می بخشد.آری؛ این محبتهای پی در پی، به فرزند الهام می کند که پدرومادر چون دوستی صمیمی و یکرنگ، خیرخواه و یار دلسوز او هستند و اگر خدای نخواسته، رشته محبت پاره گردد، بزرگترین ضربه به روان کودک وارد می شود.(5)
محبت و علاقه درخواست طبیعی کودک است و ازراه آن چشمش به دنیای آینده، باید روشن گردد و راه زندگی را در دل او زنده می سازد. برای اعمال محبت، مادر باید به قواعد و اصولی آشنا باشد و براساس آن رفتار کند، زیرا همان گونه که اعمال آن شرط اساسی ادامه حیات کودک است، زیاده روی و افراط در آن نیز خطراتی دارد...محبت مادر حتی سرنوشت زندگی طفل را معین می سازد.
براساس بررسیهای از عواملی که به هنگام بیماری، در درمان طفل تاثیر زیادی دارد محبت و مهر مادری است. نوازشهای مادرانه، به کودک دل و جرات می دهد و روحیه او را در برخورد با مشکلات و مسائل و از جمله بیماریها قوی می سازد و این خود یکی از عوامل تعجیل در بازیافتن سلامت است. از جهت دیگر، این که در آینده کودک فردی مصمم باشد یا غیرمصمم، مهرورز باشد یا خشن، با دیگران در جوشش باشد یا منزوی، بسته به محبت امروز مادر است...ابراز محبت مادر به طرق مختلفی انجام پذیر است که بهترین آن، در بغل گرفتن، نوازش کردن و بوسیدن است.
این امر مایه جلب محبت و اطمینان کودک در زندگی می شود و از امنیت خاطر بیشتر استفاده خواهد کرد. راز توصیه اسلام که«فرزندتان را ببوسید» از این جا کشف می شود. ازطرق دیگر ابراز عنایت، ازطریق سخن گفتن با صدای ملایم و دلپذیر و آهنگ و کلام موزون است. طریق دیگر رسیدگی و مراقبت بیشتر در غذا و لباس و آسایش اوست...
میزان محبت مادر باید به حدی باشد که تمام زوایای زندگی کودک را دربرمی گیرد و روشن کند و به مقداری باشد که رشد کافی جسمی و روانی او را تضمین نماید و او را فردی سالم و متعادل تحویل جامعه دهد...محبت و مهر نسبت به کودک خوب است، به شرطی که از حد نگذرد و او را پرتوقع و لوس بار نیاورد ...افراط در محبت زیانهایی به همراه دارد؛ از جمله آن که: احساس مسؤولیت را در کودک ضعیف می کند، از رشد عقلی او می کاهد، متجاوز به حقوق دیگران می شود، سلطه طلب و مستبد بار می آید و در بزرگسالی چون توقع او در جامعه خریدار ندارد، دچار اضطراب و هیجان می گردد و عقده حقارت پیدا می کند.(6)
4-تربیت دینی کودک
تربیت دینی برای طفل، امری ضروری و حیاتی است. او در زندگی آینده نیازمند ستون پایداری است که به هنگام تزلزل، بدان متکی شود و در مسیر هدف نلغزد و ایمان و عقیده، چنین ستون پایداری برای اوست. از سوی دیگر، آدمی در مواجهه با مشکلات و حوادث زندگی، اگر در عین تلاش، شکست بخورد، نیازمند به قدرت تسلی بخشی است؛ و مذهب، چنین زمینه را برای آدمی فراهم می سازد.در تربیت دینی، هدف آن است که رابطه ای بین کودک و خدا ایجاد گردد و در سایه آن وابستگی پدید آید و آدمی براساس آن قادر شود که خواسته ها و تمایلات نامشروعش را به بند بکشد... در تربیت دینی هدف آن است که تمام رشته های حیات آدمی به خدا متصل شود و هر عملی به خاطر خدا انجام گردد؛ آدمی در کار و فعالیت، دررفتار و کردار، خدا را در نظر داشته باشد؛ مسائل حلال و حرام را بیاموزد و حیات مادی و نفسانی خود را بر مبنای حکم خدا جهت دهد..
حال، نقش مادر در تربیت دینی چیست؟ کودک بیش از هر کس با مادر تماس دارد، مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد، در رفتارها او را نمونه و شاهد خود قرار می دهد. براین اساس، پرورش مذهبی و اخلاقی از وظایف اولیه اوست. این امر مخصوصا باید در سالهای اول زندگی پایه گذاری شود؛ هنگامی که طفل خود خردسال است، کلمه توحید را برزبانش جاری سازد و گوش او را با کلماتی مذهبی آشنا سازد. در چنین صورتی است که این خاطره ها، فراموش نمی شود و برای همیشه جاویدان می ماند.
پیش از آن که دیگران ذهن کودک را مغشوش و آلوده نمایند، مادر باید خود را سرگرم او کند و مفاهیم خوب و بد را در ذهنش استوار و ریشه دار سازد و بذرهای اعتقادی را در دل او بپاشد و خویها و رفتارهای او را براساس سنت الهی جهت دهد.
می دانیم که کودک از راه لمس، بوییدن، چشیدن، شنیدن و دیدن با جهان خارج ارتباط برقرار می کند. ایجاد ایمان در دوران کودکی براین اساس باید استوار باشد، او باید از راه شناخت پدیده های جهان، خدا را بشناسد و به وجود او مومن و معتقد گردد. مرحله درک مجردات و استدلال درباره آن، از مسایل سنین بعدی است. مادر با زبان ساده می تواند به کودک تفهیم کند که خدا او را می بیند، کارهای خوب و بدش را زیر نظر دارد و هیچ چیز از نظرش پنهان نیست و پاداش و کیفر جهانیان به دست اوست.
آنچه که مهم است این است که مادر به هر گونه ای که شده، بین کودک و خدا، اتصالی برقرار سازد به صورتی که نتیجه اش این شود: طفل آنچه عنوان حلال دارد در زندگی خود مورد پذیرش و عمل قرار دهد و آنچه حرام و ممنوع است، از زندگی طرد سازد.
مفهوم خدا از کودکی در ذهن طفل جای می گیرد و او را در می یابد که برای جهان آفریدگاری است، اما بحث این است که خدای جهان، چگونه به کودک معرفی شود. مادر می تواند، خدا را به عنوان منبع نیکیها، نیروها، رحمتها و محبتها به او معرفی کند و ذهن و روان او را آماده پذیرش لطف و مهر او نماید و یا او را خدایی سخت گیر، عقوبت کننده و کیفر ده معرفی نماید!
طفل را از کودکی نباید از خدا ترساند، بلکه همواره باید از مهر و عواطف او، محبت و دوستی او، مواهب و زیباییهای او بحث کرد. داشتن خدای مهربان برای کودک بمراتب بهتر از خدایی است که جبار و منتقم است. خدایی که در اثر جهالت مربیان برای کودک مایه ترس و وحشت معرفی شود، اثرش تا ابد در ذهن او باقی می ماند و او از خدایی که خشمگین، آزار رسان و جبار است و به هیچ وجه از حق خود صرف نظر نمی کند و حتما بدان کیفر می کند، فراری و متنفر است.
مادر باید بذر رحمت و امید را در دل او زنده سازد و حتی ناامیدی را گناهی بزرگ معرفی کند. مادر می تواند به طفل بفهماند که او می تواند با خدای خود صحبت کند و راز دل بگوید و زمینه دلبستگی او را به خدا چنان کند که طفل بزرگترین وظیفه اش را جلب رضای او بداند و تابع اوامر و نواهی او باشد.(7)
نکاتی در تربیت دینی: تا قبل از حدود هفت سالگی، دائم از مهر و محبت و لطف خدا بحث می شود و جنبه هایی که زاییده این احسان است، چون آفریدن آسمان، خورشید، ماه، پدر و مادر مهربان و ...برای طفل بیان می شود. از حدود هفت سالگی کوشش براین است که خوف خدا را هم در دل او اندازد و ضرورت مجازات برای گناه را گوشزد کند وبگوید: همان گونه که خداوند برای خوبان، مهر و عطا دارد، برای بدان کیفر و عقوبت دارد.
آموزش وظایف و سنن دینی مانند نماز از حدود هفت سالگی شروع می شود و مادر کوشش دارد که او را بدون اعمال خشونت وا دارد تا رکوع و سجود نماید. بدیهی است این کار برای طفل جنبه تفریح و بازی دارد، ولی تکرار و مداومت در آن باعث می شود که او تدریجا بدان خوگیرد، از انجام آن احساس خستگی نکند و در سنین بزرگسالی از آن ناراحت نباشد. این امر تا حدود ده سالگی، ادامه می یابد و دائما کودک مورد ترغیب و تشویق است، ولی از این سن چنانچه طفل از انجام وظیفه دینی امتناع کند، برای او تادیب است.(8)
5-اصلاح کودک از طریق تشویق، تذکر و تنبیه
الف-تشویق: در محبت و تشویق، احساسی شدید وجود دارد که افراد را به پاکی و دوستی می کشاند. از نظر روانی، ملایمت و مهر، بیشتر موجب فرو نشاندن خشم است تا ابزار تسلط و خشونت، زیرا آن موجب مقاومت و خطاکاری مجدد و انحراف طفل می شود. بسیاری از بزهکاریهای کودکان و حتی بزرگسالان ناشی از عجز در برقراری محبت بین مادر و کودک است و نشان می دهد که کودک از رشد عاطفی محروم بوده است.تشویق، کودک را خوشحال می کند، آن چنان که گویی جهان را بدو بخشیده اند. دلش می خواهد که دوباره آن را تکرار کند. این امر در سه سال اول زندگی مهمتر و مؤثرتر است، زیرا سن تحریک پذیری است و مهرو تشویق در تربیت و اصلاح او و ترقیات طبیعی اش سهم فوق العاده دارد.
تشویقات و مهر ورزیها، گاهی بدآموزیهایی ایجاد می کنند و به همان گونه که مفیدند، گاهی شخصیت انسانی را نیز می کشند و او را دچار خواری و زبونی می کنند و اعتماد به نفس را از دست او می گیرند...برای جلوگیری از تشویقات و مهر ورزیهای بدآموز نکاتی هست که باید مراعات شود:
1-عمل ستایش شود نه خود فرد 2-تشویق و مهر ورزی به شرط لیاقت باشد 3-تشویق به اندازه باشد 4-تشویق بموقع باشد 5-تشویق صورت رشوه به خود نگیرد 6-مهر ورزی به صورت غیرمستقیم باشد 7-تشویق صورت معنوی داشته باشد 8-حدود و استنباط کودک باید مورد نظر باشد.
ب-تذکر: تذکر از هرکسی که به دیگری داده شود، او را کمابیش تحت تأثیر قرار می دهد، ولی از آن بابت که مادر دائما با طفل در تماس و با او مأنوس است اثر آن بر کودک بیشتر است. تذکرات و القائات مادر بر کودک، موجب اصلاح و لااقل مقدمه اصلاح می شود و اگر آن را نپذیرفت، باید به صورت دیگری چون داستان، قصه گویی و حتی تنبیه درآید...هر تذکری بر جان کودک نمی نشیند و او را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
چه بسیار تذکرات که خود موجب برانگیختن جنبه مقاومتی در کودک است و کودک آن را در دل مسخره می کند. فی المثل پدر و مادر که دائماً در خانه با هم دعوا دارند، اگر درباره دعوای فرزندان خود به آنها تذکر دهند و عمل آنها را بد و ناروا معرفی کنند، پیداست که در دل کودک چه خواهد گذشت. معمولا چنین تذکراتی موثر نیست، زیرا پدر و مادر، خود عامل بدان نیستند. در این مورد، از مسایل متعددی باید سخن گفت که اهم آنها عبارتند از :
1-تذکراتی که به کودک داده می شود، باید آرام و لطیف باشد، نه توام با خشونت... 2-تذکرات باید با سطح فکر و رشد کودک مطابقت داشته باشد... 3-گاهی تذکرات باید توام با امر و نهی باشد تا در کودک موثر واقع شود، ولی این امر نباید به خرد کردن شخصیت کودک منجر شود و موجب تحقیر او گردد 4-تأثیر تذکر و تلقین، اغلب موقتی است. بدین نظر مادر با تذکر یکباره خود را بری الذمه و کار اصلاح کودک را تمام شده نپندارد، تذکر مجدد و تکرار به شرطی که از حد اعتدال نگذرد، ضروری است 5-در تذکر، هرگز نباید دیگران را به رخ کودک کشید و او را مورد مقایسه قرار داد، زیرا در آن صورت، حالت مقاومتی از درون کودک پیدا می شود و او را در برابر مادر خشمگین می سازد و حتی ممکن است حالت تنفر و انزجار یا بغض و کینه ای نسبت به مادر پیدا کند 6-در جنبه فیصله دادن به دعوای کودکان و ایجاد آشتی بین فرزندان، باید این نکته را مراعات کرد که این امر موجب لطمه ای برهیچ کدام نشود؛ بی حساب طرف کوچکتر را نگیرد و احساسات بزرگتر را جریحه دار نسازد 7-در زمینه اصلاح کودک و تذکر دادن به او می توان گاهی از استدلالات کودکانه استفاده کرد... 8-در حین تذکر اگر احساس کردید کودک اقناع شده، نباید آن را ادامه داد، زیرا این امر موجب یأس و سرخوردگی او می گردد و اسباب دلسردی او را فراهم می سازد 9-گاهی تذکر، خود موجبی برای اعتراض و زمینه ای برای تنقید از کار کودک است. بررسیها نشان داده است که اگر آبروی او را حفظ کنیم و خجالتش ندهیم، بیشتر در او موثر است 10-تذکر و القا گاهی باید قبل از وقوع یک عمل باشد، وگرنه بعدها کمتر موثر واقع می شود...(9)
ج-تنبیه: تربیت بدون تنبیه و منع مطلق آن، امری بی اثر است...منطقی نیست که مادر در تربیت فرزند تسامح روا دارد و یا تجاهل کند. عطوفت و رقت قلب خوب است، ولی نه چندان که موجب لطمه و صدمه ای برای کودک شود. از سوی دیگر اعمال تنبیه، مانع آن نمی شود که مادر صمیمی باشد و دوستی و محبت خود را به کودک ابراز کند، ولی چه بهتر که مادر کمتر به این کار -بخصوص تنبیه بدنی- اقدام کند. مادرباید ترس از پدر را که الگوی انضباط است، در دل کودک ریشه دار سازد و درباره خود به نحوی عمل کند که کودک دربرابر او دارای پروا و حیاء عقلی باشد...
هر خطا و اشتباهی قابل تنبیه نیست، بدین نظر نباید علیه او اقدامی انجام داد. مثلا اگر لیوان از دست کودک بیافتد و بشکند، نباید او را تنبیه کرد، زیرا نمونه همین اشتباهات از خود مادر هم صادر می شود. در عین حال در برخی موارد تنبیه کودک رواست، از جمله موردی که فرد دانسته و آگاهانه به انجام عملی بپردازد و از عقوبت آن هم با خبر باشد، یا موردی که موجب لطمه شدید جسمی و روانی به دیگران شود و این در اثر مسامحه و سهل انگاری باشد و نیز موردی که با علم به گناه کبیره بودن، آن را مرتکب شود و..
هر خطایی که از کودک سرزند، فوری درخور و مستحق تنبیه نمی شود .این امر باید به هنگامی صورت گیرد که راههای دیگر تربیتی از قبل درباره او اعمال شده و بی نتیجه مانده باشد... تنبیه ممکن است به صورت بدنی یا روانی باشد: طعنه ها، تحقیرها، دشنامها، ناسزاگوییها، سرزنشها و اهانتها انواعی از تنبیهات روانی است که از نظر مربیان، اعمال آن به صلاح کودک نیست. از خطاهای تربیتی مربیان یکی این است که تنبیه به صورت مضاعف باشد. یعنی هم کتک زدن باشد و هم طعنه و نیشخند. این گونه تنبیهات، بد آموزیهایی هم دارد، از جمله آن که روح تجاوز و دوری از اعتدال را در کودکان بیدار می سازد، به طوری که در سنین بزرگسالی به حق خود قانع نیست و تجاوز کار بار می آید.
نکته هایی در مورد تنبیه: 1-رفتارهای غیرمنتظره کودکان را تا حدودی باید تحمل کرد، خطای یک کودک را همیشه گناهی نابخشودنی تصور نکنید... 2-در تنبیه، ترساندن روا نیست، زیرا مضربه حال کودک و امری خلاف تربیت صحیح است 3-در تنبیه، عمل بد کودک را نکوهش کنید، نه خود فرد را 4-یا تنبیه نکنید، یا سطحی و ظاهری نباشد، بلکه اساسی و عمیق باشد؛ یعنی اندیشیده و حساب شده باشد 5-در انجام تنبیه، جنبه ضعف و قدرت کودک را در نظر بگیرید 6-تنبیه متناسب با جرم باشد، برای خطای کوچک، تنبیه بزرگ روا مدارید و برعکس 7-در تنبیه، احساسات را دخالت ندهید و چشم و هم چشمی در آن مطرح نباشد 8-تنبیه را آن چنان انجام دهید که بعد محتاج به نازکشی فوق العاده نشوید 9-هرگز پس از رفع قضیه او را تنبیه نکنید، بلکه تنبیه باید بموقع باشد 10-در هر حال بر اعصاب خود مسلط باشید، نکند ظرفی، استکانی یا ....به سوی کودک پرتاب شود که موجب گرفتاریهایی می شود 11-پس از تنبیه و جریمه دار کردن عواطف طفل، حال دیگر مجبورش نکنید که بیاید و عذرخواهی کند، مثلا دست تان را ببوسد .. (10)
6-آموزش کار و مسؤولیت
از مسایلی که پایه گذاری آن، در دوران کودکی باید انجام شود، مسأله کار و پرورش مسؤولیت در کودک است. کار و مسؤولیت شالوده ای برای زندگی بشر و امری شرافتمندانه است. اساس فکر در پرورش آن، این است که کودک، فردی است وابسته به خانواده و در عین حال، دارای شخصیتی جداگانه برای زندگی بعدی ناگزیر است مسؤولیت پیروزی و شکست را شخصا به عهده بگیرد؛ او باید آن چنان به کار عادت کند و آن چنان در پذیرش مسؤولیت ثابت قدم گردد که از حدود سیزده الی چهارده سالگی این امر به صورت طبیعتی ثانوی در او درآید.مادر به عنوان نخستین مسؤول این امر، موظف است که چنین روحیه را در کودکان به وجود آورد و با به کارگرفتن فرزند و دادن مسؤولیتهای مناسب به او و شرکت دادن به فعالیتهای خانوادگی، به حل مشکل بعدی طفل کمک کند و او را از حالت نازپروردگی بیرون آورد. این غلط است که برخی ازمادران از دادن مسؤولیت به کودک خودداری کنند و نام آن را مهرورزی و علاقه به کودک بگذارند. کودک خواه، ناخواه بزرگ می شود و باید برای ورود در دنیای بعدی آماده گردد و اگر حس مسؤولیت از کودکی در دلش جای نگیرد در بزرگسالی این امر، همراه با دشواریهایی خواهد بود.(11)
7-دختر و آموزش نقشها
دختران از دوران کودکی باید ساخته شوند، نه تنها برای این که فردی خود کفا شوند، بلکه برای این که بتوانند چرخ حیات خانواده و جامعه را به دست گیرند و نظام حیات اجتماعی را سروسامان دهند .آنها باید تربیت شوند که زن باشند؛ به گفته عالمی «این همه ناکامیها، عدم تجانسها، شکافها و بالاخره جداییها به علت آن است که زنان نخواسته اند حقیقتا زن باشند و نخواسته اند از آنچه طبیعت در نهادشان گذاشته است، استفاده کنند».اگر در تربیت، بنای سازندگی و اصلاح باشد: نخست باید دید زن دارای چه نقشها و وظایفی است؛ چه کارهایی در خانه از او انتظار می رود و چه تکالیفی از سوی شرع و فطرت در اختیار او نهاده شده است. با مختصر بررسیهایی که در این زمینه صورت گیرد، می توان نقشهای زیر را برای او تصور کرد:
الف-درنقش همسری: بخشی از آموزشها در خانواده -که باید بیشتر جنبه عملی داشته باشد- مربوط به نقش همسری دختر در آینده است. او مایه های اولیه زندگی همسر را از نوع روابط مادر و پدر خود اخذ می کند. این خطاست که کسی تصور کند با تهیه وسایل آسایش و خور و خواب، خانه را می توان مسکن ساخت. آنچه که خانه را مسکن می سازد انجام وظایف زنانه و حیات زن است و اوست که نفس سرکش شوهر را رام می کند. اوست که به شوهر اعتماد می دهد و خاطر او را در زندگی جمع می کند و به کار و تلاش امیدوارش می سازد.
ب-درنقش مادری: در آماده سازی دختران برای مادری، مهم این است که برای آنها احساس امنیت و ایفای وظایف عاطفی پدید آوریم تا با استفاده از شرایط امنیتی مناسب بتوانند رشد یابند. نظم خانه، زیباییهای کانون، حالت و رفتار مناسب والدین در ایجاد ذوق و رشد زیباییها و افزایش رغبت به مادری در آنان اثر دارد و آنان را به حب فرزند، شایق و علاقه مند می سازد. نقش مادر در این امر بسیار موثر است. حضور مادر در صحنه -مخصوصا در سه سال اول زندگی- بسیار مهم است. کودکانی که سه سال اول زندگی را دور از مادر پرورش می یابند، گرفتار تأخیر در رشد جسمانی می گردند و اولین نشانه آن تأخیر در تبسم است؛ بالاخره دختر را باید در خردسالی آماده زندگی کرد که هنوز قلبش سخت نشده است.(12)
«فبادرتک بالادب قبل ان یقسوا قلبک و یشتغل لبک».(13)
ج-درنقش مدیریت کانون خانواده: دختران را باید کانونی از فضایل و ملکات فاضله ساخت تا در سایه چنین شرایطی بتوانند کانون خانواده را آن چنان بسازند و بپرورانند. دختران ما باید دریابند که زنان شمع و چراغ خانه اند و بیشتر خوبیها از زنان ریشه می گیرد. خانه را باید چون کارخانه ای دانست که در آن شخصیت کودکان و حتی همسران در آن به قالب ریخته می شوند و امیال و عادات و خشونتها در آن رنگ می گیرد.
زن است که خانه را مرکز رشد و عدالت می کند، جاذبه های آن را در عین فقر و ناداری با شعله های محبت چنان می سازد که چون آهن ربایی دلهای اعضای خانواده را به سوی خود جلب می کند. خانه ای که جاذب باشد، روحها به سوی آن در حرکت است و دلها به سوی آن جلب و جذب می شود و کودکان حتی همسر، هرگز رغبت نمی کنند که در غیر آن به سر برند.
د-آموزش گرمی کانون خانواده: مادران باید به دختران خود بیاموزند که چگونه می توان کانون حیات را گرم داشت و چگونه در کانون باید روحهای حساس و آزاده را آرامش بخشید. او باید دریابد: الهی بودن که حاصل ازدواج است، در مودت و رحمت خلاصه می شود.
خانواده ای که غوطه ور در دوستیهای قلبی و عملی می باشد، زن و شوهری هم الهی است و این از جنبه های اثباتی خانواده است. او باید تمرین کند و بیاموزد که عطرش به فرموده پیامبر(ص)مشام جان اعضای خانواده را نوازش دهد. این سخن رسول خدا(ص)است که فرمود:«حبب الی من دنیاکم النساء والطیب و جعلت قرة عینی فی الصلاة». یعنی، من از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: زن و بوی خوش و روشنی چشم من در نماز است.(14)
البته مادران باید به دختران یاد دهند که در گرمی کانون، جانبداری از علایق همسر، پرهیز از مقابله با حساسیتها، زمینه سازی برای آرامش و استراحت او، نقش فوق العاده ای دارند.
ه-آموزش ساماندهی اقتصادی خانواده: زن سامان دهنده وضع اقتصادی خانواده است. کنترل درآمد و هزینه، نظام دادن زندگی براساس درآمد، با حداقل، بیشترین لذت و نما را برای زندگی پدید آوردن، از اموری است که زن از عهده آن برمی آید. قالبهای اقتصادی که در دوران کودکی به طفل می دهیم، در بزرگسالی می تواند از آن استفاده کند. او باید بداند که اسراف و تبذیر در زندگی نارواست، به همان گونه که اسراف و اقتار امری خطا است. قناعت در عین توانگری، هنر است؛ اسلام اجازه اسراف و اقتار را نمی دهد و می خواهد حد وسط این دو و یا به تعبیر روز، در حد اقتصاد باشد.
کیفیت عمل و رعایت آن توسط عملکرد مادر در خانه مشخص می شود و دختران در ضمن همراهی و همگامی با مادران از آن سر در می آورند و به اصطلاح می فهمند مادرشان تا چه حد کدبانو است و در تنگناها چگونه از حاصل صرفه جوییها وقناعت خود استفاده می کند.(15)
پی نوشت ها :
1-اسدلله محمدی نیا، بهشت جوانان، ص 84.
2-امام خمینی (رض)، صحیفه نور، ج7، ص 76.
3-همان، ج8، ص 162.
4-اصغر حسینی تهران، اخلاق اسلامی از دیدگاه قرآن، ص 149.
5-سید جعفر شیخ الاسلام ، پرورش کودک از نظر اسلام، ص 135.
6-دکتر علی قائمی، نقش مادر درتربیت، ص 79.
7-دکتر علی قائمی، نقش مادر در تربیت، ص 153.
8-همان، ص 156.
9-همان، ص 170.
10-همان، ص 177.
11-همان، ص 196.
12-محمد رشید العوید، سخنی با دختران جوان، مترجم زاهد ویسی، ص 298.
13-شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج15،ص 197.
14-مترجم ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه، ص 283، ح 1343.
15-محمد رشید العوید، سخنی با دختران جوان، مترجم زاهد ویسی، ص 298.