سفرای ایرانی و سرگردانی در میان نهادهای نوظهور سیاسی

با تداوم مسئله‌ی هرات تا دوران سلطنت ناصرالدین شاه تلاش‌های انگلستان برای تبدیل افغانستان به کشوری مستقل در راستای تأمین منافع خود در منطقه بالا گرفت و در نهایت با حمایت‌های گسترده از هرات در جنگ با ایران و تحت
يکشنبه، 15 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سفرای ایرانی و سرگردانی در میان نهادهای نوظهور سیاسی
سفرای ایرانی و سرگردانی در میان نهادهای نوظهور سیاسی

 

نویسنده: بهزاد جامه‌بزرگ




 
با تداوم مسئله‌ی هرات تا دوران سلطنت ناصرالدین شاه تلاش‌های انگلستان برای تبدیل افغانستان به کشوری مستقل در راستای تأمین منافع خود در منطقه بالا گرفت و در نهایت با حمایت‌های گسترده از هرات در جنگ با ایران و تحت فشار قرار دادن حکومت ایران و با اتکا به خدمات افرادی نظیر «میرزا آقاخان نوری» از درون دستگاه حکومتی ایران در 1857م. مطابق با 1273ه.ق. و در چارچوب معاهده‌ی پاریس موفق به انفصال هرات از خاک ایران و تأسیس افغانستان مستقل شدند.
سرپرست هیئت اعزامی ایران به پاریس به منظور انجام مذاکره‌ها بر سر مسئله‌ی هرات، «فرخ خان امین الدوله» بود. سفرنامه‌ی او که به قلم یکی از اعضای هیئت اعزامی به فرانسه، «حسین بن عبدا... سرابی» نگاشته شده است، شرح سفارت مکاتبات و اقدام‌های وی در جهت انجام مأموریت یاد شده در پاریس می‌باشد که علاوه بر این در برگیرنده‌ی اشاره‌هایی در باب اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی نظیر انگلستان و فرانسه و شرح و توصیف ابزار و وسائل نوظهور شکل گرفته در این کشورها می‌باشد.
دریافت گزارش‌ها و اطلاعات مختلف از مجاری مختلف نسبت به اوضاع و احوال ممالک اروپایی، تصوراتی را نسبت به شرایط این ممالک در ذهن فرخ خان امین الدوله پدید آورده بود. وی در حالی به اروپا گام می‌گذارد که برایش مسلم شده بود که «دول یروپ ساعت به ساعت ترقی و وسعت در هر خصوصی»[1] پیدا کرده بودند و «حکم‌داران یوروپ» تحت تأثیر این ترقی «مراتب پولتیک دولیه» را به درجه‌ای رسانده بودند که اگر «در مغرب یک هنگامه جزئی ظهور می‌کند به شرق سرایت کرده و احوال استراحت آنجا را به تزلزل می‌اندازد.»[2]
از این جهت بود که فرخ خان در سفر خود علاوه بر مأموریت رسمی دولت به واسطه‌ی تغییر و تحولات رخ داده در اروپا «استعلام و استفهام جزئی و کلی اوضاع یورپ»[3] را از مقاصد سفر خود به اروپا قرار می‌دهد و «تحصیل بعضی اسباب که باعث رفاه و سعادت ملت و سبب آبادی و ترقی مملکت فرنگستان شده است» را جزو برنامه‌های اصلی خود پس از فراغت از «امورات پولتیک» در حین حضور در اروپا قرار می‌دهد.[4]
طی مسیر هیئت ایرانی از خاک عثمانی به سمت اروپا و ورود ایشان به خاک اروپا ایشان را با طبیعت و آبادانی مواجه کرد که «در مسافت مسیر یک روز چهار فصلی مشاهده شد»[5] بنابراین اوضاع با شرایط ایران و ممالک شرق از حیث آب و هوا و آبادانی متفاوت بود:
«هر چه ملاحظه شد کلاً عجیب و غریب و هر چه مشاهده گردید عموماً حیرت آور بود اولاً این 200 فرسخ همه به نظر مثل یک شهر آمد، زیرا که این مسافت به هم متصل دهات و قصبچه‌ها و شهرهای دایر و آباد است و در این مملکت زمین بسیار کم و آدم متمول زیاد، یک وجب جا بی صاحب و لم یزرع پیدا نمی‌شود.»[6]
سرابی «کشتی‌های بخار بحری» و «کالسکه‌های بخار بری» که هر کدام از آن‌ها می‌توانستند 100هزار بار و 100هزار قشون را بدون هیچ مرارت سختی در سرما و گرما با همه‌ی قورخانه و توپخانه و آذوقه در «بر و بحر» روزی 100 فرسخ حرکت دهند را از نشانه‌های شکوه و عظمت سلاطین فرنگستان و از دستاورهای حیرت‌آور آن‌ها می‌داند به طوری که بساط حکومت هر یک از آن‌ها با این اوضاع با ملک حضرت سلیمان برابری می‌کند:
«به هر کار و شغلی و صنعتی که نظر می‌افتد عقل حیران و واله است. حضرت سلیمان از درگاه جناب احدیت درخواست نمود که رب هب لی ملکاً لا ینبغی باحد [لاحد]. جناب اقدس باری اجابت فرموده اساس بساط و باد بایشان عطا فرمود که در روی زمین آن طور سلطنت مخصوص و مختص حضرت او بود. این سلاطین فرنگستان را خداوند تعالی آن قدر قدرت داده است و اسباب موجود فرموده است که هر کدام یک بساطی را خود ایجاد نموده‌اند.»[7]
سرابی با مشاهده‌ی دستاوردهای یاد شده به علاوه «آن عمل تلغرافیا» که نمونه‌ای از «طی الارض» است و «آن روشنایی گاز [که] آتش را مثل آب جریان داده [و] به آسمان متصاعد می‌کند.»[8]
حواس و ذهن خود را متحمل رنج یافتن ریشه‌های دستیابی به این دستاوردها نمی‌کند و بدون اینکه سؤال کند چرا این مرتبه از ترقی و تحول تنها در اروپا رخ داده است، دستاوردهای اروپاییان را نمونه‌ای از «آثار قدرت خداوندی» که به مخلوق خود بی‌دریغ عطا فرموده است می‌داند.[9]
هیئت ایرانی در شهر «رنس» فرانسه از 2 مدرسه که برای تربیت اطفال ترتیب داده شده بود دیدن می‌نمایند که در یکی از آن‌ها 350 نفر طفل 3 الی 5 ساله مشغول تعلیم بودند و در مدرسه‌ی دیگر دختران 7 الی 10ساله مشغول خواندن و نوشتن بودند. نویسنده‌ی «مخزن الوقایع» که با توجه به مقوله‌ی تعلیم و تربیت در ایران، از «سن و تربیت و نظم اوضاع ایشان» حیرت زده بود با تعحب از اینکه «چگونه اطفال با این سن قابل تعلیم و تربیت می‌شوند» می‌نویسد: «آری تربیت بچه‌ی 3 ساله در نظر ما خیلی غرابت داشت ولی در فرنگستان تربیت را به جایی رسانده‌اند که موالید ثلاثه هر 3 قابل هر گونه تربیت به نظر آمد.»[10]
مشاهده‌ی محصولات و دستاوردهای کشورهای اروپایی هیئت ایرانی را متحیر و مجذوب خود می‌کرد. میل تمنای فرخ خان امین الدوله به منظور تحصیل اسبابی که سبب آبادی و ترقی ممالک فرنگستان گشته بود مستلزم آشنایی وی با این اسباب و پیش از هر چیز تشخیص اسباب ترقی بود. از نظر امین الدوله کارخانه‌های اروپا به واسطه‌ی تولید صنایع متعدد یکی از عوامل و اسباب ترقی در ممالک فرنگستان هستند.
از این رو وی که در پی شناخت و اخذ اسباب ترقی به منظور اشتغال به کشور خود بود «از برای صورت دادن و تکمیل این خیال به کارخانه‌های آن‌ها رفته و کارها و صنایع ایشان را با دقت تمام ملاحظه نموده و با آن‌ها در خصوص تجارت، حرف‌ها و صحبت‌ها کرده» تا از این راه با «احوال و اوضاع و رسومات» ایشان آشنایی به هم رساند.[11] مشاهده‌ی کارخانه‌های جوهر گوگرد، قلیاسازی، آیینه سازی، کارخانه‌ی گاز در پاریس[12] و همچنین کارخانه‌های «آلات حربیه» در لندن که مشاهده‌ی «آن همه‌ی اسباب آلات بی‌حد و حصر» در آن مایه‌ی حیرت می‌گردید.[13]
در این راستا توسط هیئت ایرانی صورت می‌گیرد؛ اما اشتباه فرخ خان در تشخیص علت پیشرفت و ترقی اروپاییان با دلایل آن و همچنین عدم تشخیص رابطه‌ی دستاوردهای جوامع اروپایی با بنیان‌های تمدنی اروپا مانع از شکل‌گیری فهمی عمیق از طریق این مشاهده‌ها می‌شود. نفهمیدن اجزای نوظهور شکل گرفته در غرب در ذیل یک نظام کلی که از تفکر که از تفکر جدید تغذیه می‌شد، مشکل اساسی سفرنامه نویسان ایرانی در مشاهده‌ها و گزارش‌های خود از جوامع غربی بود که همچون رادع و مانعی از ارائه‌ی درکی صحیح از تحولات شکل گرفته در غرب و اثر بخش مشاهده‌ها و گزارش‌ها در بهبود اوضاع جامعه‌ی ایران جلوگیری می‌کرد.
مسئله‌ای که گزارش‌ها و مشاهده‌های مندرج در مخزن الوقایع نیز به واسطه‌ی وجود نواقص مزبور به آن دچار بود. جاری شدن سامان نوآیین در حوزه‌های مختلف جامعه با ظهور مفاهیم جدید همراه بود. آزادی یکی از مفاهیم عمده و اساس فلسفه‌ی سیاسی جدید بود که نقش مهمی را در بنای جوامع جدید اروپایی ایفا می‌کرد. درک این مفهوم تا حد زیادی راهگشای فهم شرایط سیاسی و اجتماعی در ممالک اروپایی بود. نگارنده‌ی مخزن الوقایع که به واسطه‌ی حضور در جامعه‌ی فرانسه با این مفهوم آشنایی پیدا کرده بود. در قسمت‌هایی از سفرنامه به مناسبت شرح برخی مناسبات اهالی پاریس از این مفهوم استفاده می‌کند:
«زن و مرد از صغیر و کبیر با تغییر لباس وآزادی مشغول گشت و گردش می‌شوند»[14]، «با آزادی تمام و صحبت و شوخی‌ها می‌نمایند و رقص می‌کنند»[15]، «در بوسه‌ آزادی تمام حاصل است» و «این مجالس برای عیش مهیا و آزادی تام در میان ملت برای صحبت حاصل»[است].»[16]
با توجه به این عبارت می‌توان گفت که دریافت سرابی از مفهوم آزادی در سطح پست و مبتذل آن صورت می‌گیرد و هرگز وی آزادی را به عنوان مفهومی مهم و اساسی در فلسفه‌ی سیاسی جدید غرب که جایگاه خاصی در ساختار اجتماعی و سیاسی جوامع اروپایی دارد، نمی‌فهمد.
هیئت سفارت در زمان امپراتوری ناپلئون سوم از فرانسه دیدن می‌کرد. «لویی بناپارت» به دنبال کودتایی بسیاری از نهادهای نظام جمهوری فرانسه را تعطیل کرد و به این اعتبار نمونه‌ی بارز یک نظام آزاد به شمار نمی‌آمد و این امر، با توجه به استقرار نظام خودکامه در ایران عصر ناصری، توصیف تجربه‌ی فرانسه را آسان‌تر می‌کرد. در ایران عصر ناصری، نظام جمهوری نوعی نظام فتنه به شمار می‌آمد و نویسنده شرح سفارت فرخ خان امین الدوله، با بیان اینکه «اوضاع سابق فرانسه را در تواریخ مفصلاً مذکور نموده‌اند {و} دخلی به ما نحن فیه ندارد»، به سابقه‌ی جمهوری خواهی در فرانسه اشاره‌ای نمی‌کند و می‌نویسد:
«اعلی حضرت به لوی ناپلیون سیّم مشهور است.»[17]
نویسنده گزارش این توضیح را از این حیث می‌آورد که همسانی نظام سیاسی و وحدت ساختار قدرت در 2 کشور ایران و فرانسه را برجسته کند و نشان دهد که نظام خودکامه‌ی ایران عصر ناصری می‌تواند به تقلید از نظام سیاسی فرانسه نهادهایی برای حسن اداره‌ی کشور برقرار کند و کشور دچار هرج و مرج نشود. دریافت سرابی از نهاد پارلمان به عنوان یک نهاد مرتبط با مفاهیم سیاسی جدید نظیر آزادی و قانون نیز در حد ادراک حسی و توصیف ظواهر آن متوقف می‌ماند. وی به مناسبت افتتاح دارالشوری فرانسه در تبیین کارکرد و جایگاه آن در عباراتی کوتاه می‌نویسد:
«در اوضاع سال گذشته‌ی مملکت را ملاحظه می‌نمایند، نفع و ضرر و خیر و شر و مداخل و مخارج را محال به محال از رعیت و قشون و تجارت و خرابی و آبادی هر چه شده است کما هو حقه رسیدگی نموده در مقام تعدیل آن بر می‌آیند.»[18]
نویسنده‌ی مخزن الوقایع مجالس مشاوره را که مایه‌ی برکت و اتفاق ملت و دولت است، از مصادیق «محکم نص صریح و شاورهم فی الامورات» می‌داند و می‌نویسد که حتی امپراتور فرانسه، ناپلئون سوم، نظر به منافعی که رایزنی برای پیشبرد کارهای مهم دارد، مقرر کرده است که مجالس مشاوره «علی الاتصال، در تدبیر امور مملکت‌داری» باشند و خود پادشاه نیز «با اعیان دولت و وکلای رعیت در گفت‌وگوی اصلاح کار و تعدیل فروع قوانین» باشد.
هیچ قانونی، اگر به تصویب مجالس رایزنی نرسیده باشد، قابل اجرا نیست و هر قدرتی در قلمرو اجرایی نیز از مجالس مشاوره ناشی می‌شود و از این رو «یک قانون و یا یک امر خارج که می‌خواهند اقدام نمایند تا همه‌ی مجالس تصدیق نکنند و اتفاق ننمایند، ابدا مجری نخواهد بود.»[19]
البته با توجه به این فقره و سایر اشاره‌هایی که نویسنده‌ی مخزن الوقایع از نهادهای سیاسی فرانسه به شکل ناقص ارائه می‌دهد، محتمل است که شرح نهادهای دولت فرانسه، به این سیاق، از روی برگردان نه چندان دقیقی از جزوه‌ای درباره‌ی نظام سیاسی آن کشور- که نویسنده تعریف نامه می‌خواند[20]- بازنویسی کرده باشد. در خصوص پارلمان انگلستان نیز توضیحات سرابی به وصف عمارت پارلمان و برخی آداب ظاهری وکلای پارلمان محدود می‌شود.[21]
بدین ترتیب ناکامی و ناتوانی سفرنامه نویسان ایرانی در فهم و توجه به مفاهیم و نهادهای نوظهور در غرب در مخزن الوقایع تداوم می‌یابد. در گزارش سفارت فرخ خان امین الدوله نکته‌هایی نیز درباره‌ی برخی از الزامات اندیشه‌ی تجدد به صورت هشداری به رجال ایران وجود دارد.[22]
نویسنده‌ی گزارش در بخشی از مخزن الوقایع به نظام آموزشی و پرورشی و جایگاه آن در پیشرفت کشور فرانسه اشاره می‌کند و می‌نویسد که فرانسویان تربیت اولاد را در رأس امور و «فرض واجب» می‌دانند و «احدی از دختر و پسر غنی و فقیر نمی‌شود که داخل مدرسه نشود.»
سرابی به نقل از «تعریف نامه»‌ی پاریس، شمار مدرسه‌های آن شهر را نزدیک به 500 [فضای آموزشی] می‌داند که بالغ بر 50 مدرسه از میان آن‌ها در شمار مهم‌ترین مدرسه‌های دولتی هستند. در پاریس، 16 «مجلس آکادمی که عبارت از مجلس علما و مؤلفین باشد»، وجود دارد که «دائماً در باب مدارس و تحصیل علوم و فراهم آوردن اسباب آن‌ها در مشاوره و محاوره می‌باشند» زیرا این نکته بر اهل فرنگستان روشن شده است که «هیچ منفعتی و حرفتی و کسبی و زراعتی و تحصیلی نمی‌شود، مگر از روی علم.»[23]
نویسنده‌ی گزارش در بحث درباره‌ی اهمیت علم و شیوه‌های پیشبرد آن به نکته‌ی مهمی اشاره می‌کند که در نظر ایرانیان آن دوره حیرت انگیز می‌نمود. مقامی که زنان در همان زمان در پیشبرد علم و در رقابت با مردان پیدا کرده بودند. مفهوم رقابت و بیشتر از آن، تصور حضور زنان در کنار مردان و در رقابت با آنان امری نو آیین بود. سرابی می‌نویسد:
«امروز در فرنگستان، عالم و صاحب هنر و صانع شهرت کردن خیلی مشکل است، زیرا که همه‌ی مرم قدر علم و هنر را می‌دانسته، به تعصب یک‌دیگر کار می‌کنند. البته هر سال، چند هزار جلد کتاب از زن‌ها تألیف می‌شود؛ جماعت زن‌ها کتاب‌ها بر ردّ مسائل و دلایل مردمان عالم و دانشمند نوشته‌اند و کرور کرور کتاب‌ها از هر علم نوشته می‌شود که مباحثه‌ی همه در شکافت حقیقت و قدرت خالق و در احوال حال و مآل است.»[24]
جدای از فرانسه که اوضاع و شرایط آن به واسطه‌ی جاری شدن نظام جدید مورد توجه هیئت ایرانی قرار می‌گیرد و بخش اعظم مخزن الوقایع را مشاهده‌های صورت گرفته در این کشور به خود اختصاص می‌دهد، انگلستان نیز از حیث برخورداری از نظام جدید و حرکت در مسیر ترقی و پیشرفت، نه تنها کمتر از فرانسه نبود بلکه در «جمیع کارهای دنیاداری» سرآمد تمامی ممالک فرنگستان بودند:
«امروز هیچ‌کدام از دول یروپ این اتفاق ملت و کثرت ثروت و وسعت تجارت و استحکام بنیان دولت و سلطنت مثل انگلیس ندارد. هر بنایی که ملاحظه شد چون میخ آهنی بود که همه بر سنگ کوبیده بشود دولةً و ملةً از عیش و عشرت بری و همه حواسشان بر پیش‌بینی و ضبط اسباب سازندگی و از نقش و نگار ساده هستند و بناهای خوب دارند و کارهای پسندیده، ابداً مال خود را ضایع نمی‌گذاردند. اسباب کسب را به طوری فراهم آورده‌اند بدون اخبار جنگ و قشون کشی و آدم کشی جمیع پول دولت روی زمین را متصرف می‌شوند. هر قاعده و بنایی که می‌گذراند دولت و ملت به اتفاق و مشورت یک‌دیگر می‌گذرانند و هر بنایی که بر می‌دارند در استحکامی که ممکن است به اقصی الغایه می‌کوشند. یک قطعه زمین لم یزرع و یک وجب راهی از کوه و صحرا خراب ندارند در اوضاع کشتی و کالسکه‌ی بخار و در امور کاسبی و در اختراع چرخ‌های کرور کارخانجات کم وکسری نگذارده‌اند.»[25]
حضور هیئت ایرانی در کشور فرانسه و انگلستان به عنوان مهد تمدنی جدید غرب، ایشان را با دنیایی جدید آشنا کرد که به سبب جاری شدن نظم جدید در آن و تغییر و تحولات ناشی از آن شرایط جدیدی در این کشورها ظهور کرده بود که تفاوت‌های فراوانی با مملکت ایران داشت. سرابی و فرخ خان امین الدوله با سیاحت در جامعه‌ی فرانسه و انگلستان به اطلاعات زیادی در خصوص اروپای جدید و دستاوردها و نظام‌های جاری از آن به دست آوردند ولی همانند سایر سفرنامه‌های این دوره بنا به دلایلی که پیش‌تر نیز ذکر شد، این مشاهده‌ها جز بر افزودن اطلاعات ایشان ثمر دیگری را برای سرابی و فرخ خان به همراه نداشت.
اطلاعات تازه‌ای که به علت ناکامی و ناظران تمدن جدید غربی در فهم بنیادهای تمدنی غرب و در پی آن ناتوانی در خلق الگویی به منظور نوسازی جامعه‌ی ایران، تا عمل فاصله‌ی فراوانی داشت و در مجموع تأثیری بر اوضاع ایران نگذارد. در میان رسایل و سفرنامه‌هایی که هیئت‌ها و سفرای ایرانی عصر قاجار از سفر به اروپا بر جای گذاردند 2 سفرنامه‌ی «سیف الملک» به روسیه و همین طور سفرنامه‌ی «عبدالصمد میرزا سالور» به اروپا نیز وجود دارد که اگرچه به لحاظ حجم تُرهات و حشر و زواید بیش از حد و فقدان نگاهی عمیق و کارگشا به ظاهر و باطن تمدن جدید غرب که در این 2 سفرنامه وجود دارد، ولی به هر ترتیب به سبب شأن هیئت اعزامی و رجال موجود در آن نمی‌توان بدون توجه از کنار آن‌ها گذشت.
از این رو در ادامه اشاره‌ای گذرا به این 2 سفارت نامه‌ی باقی مانده از این دوره خواهیم داشت.
سفرنامه‌ی سیف الملک به روسیه و توقف در گزارش‌های رسمی
به خلاف راهیان نخستین کاروان معرفت که به عنوان نخستین دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپایی و نیز برخی از نخستین سفرنامه نویسان ایرانی که التفاتی به نهادهای جدید و وجوهی از نظریه‌ی حکومت قانون پیدا کرده بودند، فرستاده‌های عصر ناصری توجه کمتری به نمودهای معنوی تمدن جدید نشان دادند.[26]
نمونه‌ی بارز سفرنامه‌های بی‌توجه به نظم جدید، سفرنامه‌ی سیف الملک، فرستاده‌ی مخصوص شاه به روسیه بود. این سفرنامه که نخستین سفرنامه‌ی عصر ناصری است، در حد فاصل سال‌های 1271 تا 1273ه.ق. و به منظور رساندن پیام تسلیت شاه ایران به مناسبت درگذشت الکساندر اول و تهنیت به مناسبت جلوس الکساندر دوم برتخت امپراتوری روسیه انجام شد.
بخش اعظم سفرنامه شامل گزارش‌های رسمی «میرزا حبیب ا... افشار قزوینی» نگارنده‌ی سفرنامه از دیدارها و ملاقات‌های رسمی سیف الملک در روسیه است. قزوینی و سیف الملک کمتر به نهادها و صنایع روسیه توجه می‌کردند و در معدود موارد مورد توجه هم اشاره‌ها و گزارش‌های آن‌ها بدون اینکه ارائه‌گر درک صحیحی از تحولات جدید در روسیه باشد، تنها منعکس کننده‌ی میزان حیرت ناظران از مشاهداتشان بود. افشار قزوینی به مناسبت دیدار سیف الملک از کارخانه‌ی اسلحه سازی شهر طول و مشاهده‌ی به کارگیری ابزار و ادوات جدید در تولید تجهیزات جنگی می‌نویسد:
«الحق اسبابی که به نظر رسید خیلی امتیاز تمام داشت و آلاتی که جهت انجام کارها فراهم آورده‌اند زیاده از حوصله‌ی تقریر و تحریر است ... کاری که با 100 نفر عمله انجام نمی‌شود، با 10 نفر که مواظب انداختن اسباب به دم چرخ‌ها هستند تمام می‌شود ... تفصیل آن کارخانه[را] چون هیچ متبادر به ذهن اهل ایران نیست به طور تحریر نمی‌توان گنجانید، جز به مشاهده نمی‌توان فهمید.»[27]
سیف الملک و افشار بدون اینکه قادر به ارائه‌ی تبیین و درک صحیحی از آنچه که مشاهده می‌کردند باشند در غالب مواقع با بی‌توجهی از کنار نهادهای مدنی، سیاسی و فرهنگی که از لوازم دوران جدید بود، عبور می‌کردند از این رو گزارش‌های ایشان به ابراز واکنش به برخی پدیده‌ها خارق عادت مثل «پل نیکالای» که «صنعت غریبی بود»[28] یا «فتُ گراف» که «بدون اعانت رنگ و قلم و مدد مداد صورت را به طرفه عینی» بر می‌داشت[29] محصور و محدود می‌گردید.
سفرنامه‌ی عبدالصمد میرزا سالور و حکایت چشمان باز بسته
یکی از اعضای هیئت همراه ناصرالدین شاه در سفر اول به فرنگ عبدالصمد میرزا سالور برادر شاه بود که شرح مسافرت خود به اروپا را در قالب سفرنامه به نگارش درآورد. عبدالصمد میرزا همچون سایر اعضای هیئت ایرانی همراه شاه درک روشنی از تحولات رخ داده در اروپا نداشت، از این رو سفرنامه‌ی وی خالی از هرگونه درک و تلقی عمیق از نظم جدید و تحولات ناشی از آن در اروپا می‌باشد.
خروج عبدالصمد میرزا از ایران و ورود وی به اروپا فضای جدیدی را در برابر وی گشود که از بسیاری جهات با اوضاع ایران متفاوت بود ولی او جز حیرت از برخی مظاهر شهری قادر به ارائه‌ی درک و تلقی از اوضاع جدید مواجه با آن نبود. وی پس از خروج از ایران و ورود به شهرهای روسیه که در همسایگی ایران قرار داشت با مشاهده‌ی پاکیزگی اسباب و عمارات شهرهای روسیه می‌نویسد:
«اگر کسی بخواهد فی الواقع پاکیزگی و سلیقه را بفهمد باید فرنگستان بیاید.[30]مشاهده‌ی کالسکه‌های بخار [که] در معنا طی الارض می‌کردند[31] کارخانجات و صنایع [32]و تماشاخانه‌ها و اوپرا و باغ وحش[33]در شهرهای اروپا، این شهرها را در نظر عزالدوله به غایت مطلوب جلوه می‌داد. بدین جهت بود که در فرنگستان مبدل به «بهشت دنیا» شده بود[34] و هر یک از متعلقات آن تجلی جزئی از اجزای بهشت در دنیا بود.» سالور به مناسبت حضور در تماشاخانه‌ی پطرزبورغ در حالی که با مشاهده‌ی لطافت زنان و دختران آوازه خان که به «رقاصی و دلبری» می‌پرداختند، احساساتش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود، می‌نویسد:
«مغنی‌ها مشغول حاضران همه خاموش از تماشای گلعذاران مدهوش. وا... بهشت همین مکان است. اگر گویند حوری هست بلی هست وا... به چشم دیدم اون که باور نمی‌کردم انسان باشد گمان کردم مقواست یا فی الواقع پری است اینجا رقص می‌کند. بعد از یک ساعت چشم پر شد فهمیدم که انسان است. لاحول ولا قوة الا بالله انسان هم به این لطافت می‌شود و به این لطافت می‌شود و به خدا عقلم باور نمی‌کرد. قریب به 400 حوریه هستند که شغل ایشان رقاصی و دلبری است انواع اقسام بازی‌ها و شیرین کاری‌ها را تماشا کردیم به تحریر راست نمی‌آید. اگر کسی شیخ صنعان را منع کند وا... بنده او را منع خواهم کرد زیرا که ندیده تکذیب می‌کنند، اگر راست می‌گویند ببینند آن وقت این‌ها را بد بدانند.»[35](*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]. حسین بن عبدا... سرابی، مخزن الوقایع: سفرنامه‌ی فرخ خان امین الدوله، به کوشش کریم اصفهانیان، قدرت ا... روشن، (تهران: اساطیر، 1373)، ص 61
[2]. همان، ص 64
[3]. همان، ص 5
[4]. همان، ص 267
[5]. همان، ص 187
[6]. همان، ص 184
[7]. همان، صص 188-187
[8]. همان، ص 188
[9]. همان، ص 188
[10]. همان، ص 325
[11]. همان، ص 271
[12]. همان، صص 273-271
[13]. همان، ص 265
[14]. همان، ص 217
[15]. همان، ص 235
[16]. همان، ص 215
[17]. مخزن الاوقایع، جلد دوم، به کوشش کریم اصفهانیان و قدرت ا.. روشنی، ضمیمه‌ی پژوهش‌های ایران‌شناسی. ج 11، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار 1378، ص 13
[18]. همان،ج1، ص 226
[19]. مخزن الوقایع، ج 2، ص 13
[20]. همان، ج 2، ص 14
[21]. همان، ج1، ص 250
[22]. طباطبایی، سید جواد، مکتب تبریز، تبریز: ستوده، 1385، ص 255
[23]. مخزن الوقایع، ج2، ص 95
[24]. مخزن الوقایع، ج 2، ص 339
[25]. همان، ج1، ص 372
[26]. مکتب تبریز، ص 246
[27]. میرزا حبیب ا... افشار قزوینی، سفرنامه‌ی سیف الملک به روسیه، محمد گلبن، (تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380)، صص 78-77
[28]. همان، ص 114
[29]. همان، ص 132
[30]. عبدالصمد میرزا سالور، سفرنامه‌ی عزالدوله به اروپا، مسعود سالور، (تهران: نامک، 1374)، ص 187
[31]. همان
[32]. همان، ص 193
[33]. همان، ص 198
[34]. همان، ص 193
[35]. همان، صص 189-188

منبع: برهان



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.