نویسنده: احمد موسوی
اگوست کنت فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی قرن نوزدهم (۱۸۵۷ -۱۷۹۸) در خانواده ای کاتولیک در مونپولیه به دنیا آمد. در غرب مدرن، کاتولیک بودن همواره با نوعی هواخواه سلطنت بودن قرین بوده است، به همین دلیل خانواده کنت نیز سلطنت طلب بودند. اما اگوست کنت در همان دوران جوانی الهیات را کنار گذاشت و به تبع آن جمهوریخواه شد.
او استعداد علمی فوق العاده ای داشت. در علوم از ریاضیات شروع کرد و در هجده سالگی در آن استاد شد و به تدریس ریاضیات در پاریس پرداخت. وی مدتی بعد نیز در دانشکده پلی تکنیک پاریس تدریس ریاضیات را ادامه داد.
اگوست کنت را پایه گذار پوزیتیویزم دانستهاند. او از کسانی بود که منکر فلسفه عقلی شد و طبق دیدگاه تاریخیاش دین و فلسفه را مربوط به دوره های گذشته میدانست و معتقد بود علم مثبت «positive» علم تجربی است که علت هر پیشامد را در پیشامد تجربی دیگر میجوید و بدین سان به قانونهای علمی که را به طه ثابت میان نمودها هستند دست مییابد.
او در بیست و هشت سالگی (۱۸۲۶) مجلس درسی در خانه خود فراهم کرد که عقاید علمی و فلسفی خود را بیان کند. وی در آن جلسات شروع به تدریس فلسفه تحصلی یا تحققی خود کرد که بیان کننده نگاه تاریخی و علمی او بود. وی بعدها همین مباحث را در نخستین کتاب خود «دروس فلسفه تحصلی» در ۶ جلد به نگارش درآورد و در فاصله سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۲ به چاپ رسانید.
۱. دوره ربانی یا الهیات: که انسان همه اتفاقات را به امور ماورایی و فوق طبیعی نسبت میداد. انسان در این دوره به این دلیل که علل اتفاقها را نمیدانست یا به تعبیری مشاهداتش را متعلق شناسایی خود قرار نداده بود کارها را به خدایان نسبت میداد.
۲. دوره فلسفی یا مابعدالطبیعه: در این دوره انسان به «اصل علیت» و درنتیجه به وجود «قوه» در طبیعت پی برده بود و همه امور را به آن قوهها نسبت میداد.
۳. دوره علمی یا تحققی : در این دوره بشر همه چیز را در برابر خود و برای خود قرار داده است و برای همین به تفصیل، علل اشیاء را بر میشمرد. در این دوره بشر از تفکر کلی و فلسفی روی گردانید و روش تجربی و پدیده شناسی را پیشه ساخته و پدیدهها را با یکدیگر تعلیل کرد.
این سیر تاریخی که اگوست کنت طرح کرد را باید تاریخ تطور و نهایتاً تولد اومانیزم دانست که در آن بشر از موجودی «در جهان» و همراه طبیعت به موجودی «بر جهان» و با نگاه تملک و تصرف در طبیعت تبدیل شد. این نگاه تاریخی در دوران شور و قوت اومانیزم بیان شده است و از آن دوران به بعد تصور غالب از تاریخ شد، اما امروز با رسیدن به دوران خستگی و ضعف اومانیزم، معناداری این نگاه همچون سایر نظریه های آن سالها به خطر افتاده است، هر چند هنوز نگاه رسمی و رسانه ای مدرنیته همین نگاه است.
اما جامعه شناسی برای او یک علم معمولی نیست. کنت علوم را نیز به مانند تاریخ دارای مراحل و مراتب میداند. او علوم را از لحاظ شمول قوانین آنها و به تبع آن از لحاظ سادگی یا پیچیدگی طبقه بندی میکند.
بدین سان کنت ملاحظه کرد که علوم مثبت از لحاظ تاریخی با ریاضیات و بر مبنای آن شروع میشود. ریاضیات هم به واسطه شمول قوانین آن بر همه علوم و هم به لحاظ سادگی در اول طیف قرار میگیرد. بعد از آن نجوم، فیزیک، شیمی و زیست شناسی در رده های میانی قرار دارند و در نهایت جامعه شناسی در قله علوم قرار گرفته است. همان طور که گفته شد تقسیم بندی علوم کنت، بر دوره های سه گانه تاریخی او نیز منطبق است. به همین لحاظ به اعتقاد او جامعه شناسی مخصوص دوره علم گرایی و عالم جدید است.
بدین سان جامعه شناسی برای او از حد علم بالاتر رفته است و در حقیقت مرز بین علم و دین و به تعبیر دیگر آغاز یک دین جدید است.
از میان همین زندگی و از اعماق تفکرات تحصلی اش کم کم گرایش دیگری نیز در او به وجود آمد: انسان گرایی و انسان دوستی.
نکته قابل توجه این است که او این گرایش را نه به صورت روش مشهور و به عنوان مکتبی فکری که به عنوان دین و شریعتی تمام عیار مطرح کرد و خود را پیامبر این دین جدید دانست.
او از این «انسان دوستی» به عنوان امری درونی پا فراتر نهاد و دین و مذهب جدیدی را تأسیس کرد. کنت برای آئین نوین خویش، یک سلسله تشریفات و شعائر دینی و ادعیه وضع کرد و وجود کیششان را توصیه کرد. وی همچنین تقویمی ترتیب داد که صورتی از تعطیلات تاریخی را در برداشت ولی این ایام به جای فتوحات جنگی، خاطره اقداماتی را به یاد میآورد که طبق نگاه تحصلی موجب پیشرفت و ترقی انسان به حساب میآمد.
دین «بشر دوستی» به سرعت در سرتاسر اروپا انتشار یافت. کلیساهای این آئین جدید در تعدادی از ممالک به خصوص در انگلستان بر پا شد.
اگوست کنت در ابتدای زندگیش ابتدا الوهیت و فلسفه را رد کرد و رو به تجربه گرایی و سوبژکتیویته آورد و طبق آن دوباره فلسفه ای جدید بنیان نهاد که همان فلسفه تحصلی است و بعد از سوبژکتیویته به حقیقت آن یعنی اومانیزم روی آورد. اینجا بود که به دست خود دین و شریعت جدیدی را به نام «مذهب بشر دوستی» آورد.
او همچنین نشان داد اومانیزم نه یک علاقه به نوع انسان، که در واقع یک دین است که برای خود شریعت و مناسک نیز دارد.
اگوست کنت تقدیر و باطن تمدن غرب را به انسان نشان میدهد و شاید برای همین است که خیلیها به دنبال پنهان کردن او هستند و کسانی چون برتراند راسل نیز در «تاریخ فلسفه غرب» اش حتی نامی هم ازآن عنوان نمیکند. حال آنکه او به یقین شروع کننده جامعه شناسی است. اما چون همان طور که گفته شد جامعه شناسی برای او نه یک علم محض، که آغاز یک دین است، برای همین شاید نمیتوان از او نام برد.
امروز که فلسفه منشأ و تکیه گاه تمدن غرب است، در بحران به سر میبرد، تنها شریعت اومانیزم است که تمدن غرب را سرپا نگه داشته است و اگوست کنت در بسیاری جهات پیامبر شریعت اومانیزم است. سازمان ملل، خدمات فرا ملیتی، پژوهشهای علمی فراملیتی و… همه از شرایعی است که او برای جهان آینده پیش بینی کرده بود.
حال اگر اومانیزم یک دین است، باید پرسید آیا میتوان نسبتی غیر از این دو با آن برقرار کرد: ایمان آوردن یا کافر شدن؟
منبع مقاله: روزنامه ایران ۱ بهمن ۱۳۸۵
منبع: سایت نصور
او استعداد علمی فوق العاده ای داشت. در علوم از ریاضیات شروع کرد و در هجده سالگی در آن استاد شد و به تدریس ریاضیات در پاریس پرداخت. وی مدتی بعد نیز در دانشکده پلی تکنیک پاریس تدریس ریاضیات را ادامه داد.
اگوست کنت را پایه گذار پوزیتیویزم دانستهاند. او از کسانی بود که منکر فلسفه عقلی شد و طبق دیدگاه تاریخیاش دین و فلسفه را مربوط به دوره های گذشته میدانست و معتقد بود علم مثبت «positive» علم تجربی است که علت هر پیشامد را در پیشامد تجربی دیگر میجوید و بدین سان به قانونهای علمی که را به طه ثابت میان نمودها هستند دست مییابد.
او در بیست و هشت سالگی (۱۸۲۶) مجلس درسی در خانه خود فراهم کرد که عقاید علمی و فلسفی خود را بیان کند. وی در آن جلسات شروع به تدریس فلسفه تحصلی یا تحققی خود کرد که بیان کننده نگاه تاریخی و علمی او بود. وی بعدها همین مباحث را در نخستین کتاب خود «دروس فلسفه تحصلی» در ۶ جلد به نگارش درآورد و در فاصله سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۲ به چاپ رسانید.
فلسفه تحصلی و دوره های تاریخ
کنت تاریخ زندگی بشر را به سه دوره تقسیم میکند که به تعبیری دوره های زندگی خود او نیز هست.۱. دوره ربانی یا الهیات: که انسان همه اتفاقات را به امور ماورایی و فوق طبیعی نسبت میداد. انسان در این دوره به این دلیل که علل اتفاقها را نمیدانست یا به تعبیری مشاهداتش را متعلق شناسایی خود قرار نداده بود کارها را به خدایان نسبت میداد.
۲. دوره فلسفی یا مابعدالطبیعه: در این دوره انسان به «اصل علیت» و درنتیجه به وجود «قوه» در طبیعت پی برده بود و همه امور را به آن قوهها نسبت میداد.
۳. دوره علمی یا تحققی : در این دوره بشر همه چیز را در برابر خود و برای خود قرار داده است و برای همین به تفصیل، علل اشیاء را بر میشمرد. در این دوره بشر از تفکر کلی و فلسفی روی گردانید و روش تجربی و پدیده شناسی را پیشه ساخته و پدیدهها را با یکدیگر تعلیل کرد.
این سیر تاریخی که اگوست کنت طرح کرد را باید تاریخ تطور و نهایتاً تولد اومانیزم دانست که در آن بشر از موجودی «در جهان» و همراه طبیعت به موجودی «بر جهان» و با نگاه تملک و تصرف در طبیعت تبدیل شد. این نگاه تاریخی در دوران شور و قوت اومانیزم بیان شده است و از آن دوران به بعد تصور غالب از تاریخ شد، اما امروز با رسیدن به دوران خستگی و ضعف اومانیزم، معناداری این نگاه همچون سایر نظریه های آن سالها به خطر افتاده است، هر چند هنوز نگاه رسمی و رسانه ای مدرنیته همین نگاه است.
جامعه شناسی و آغاز دین جدید
اگوست کنت را همچنین واضع علم جامعه شناسی نیز دانستهاند. او نخستین کسی است که آن علم را به صورت یک علم منظم با مسائل و قوانین خاص و روش خاص آن در آورده، و نام «Sociologie» را به آن داده است.اما جامعه شناسی برای او یک علم معمولی نیست. کنت علوم را نیز به مانند تاریخ دارای مراحل و مراتب میداند. او علوم را از لحاظ شمول قوانین آنها و به تبع آن از لحاظ سادگی یا پیچیدگی طبقه بندی میکند.
بدین سان کنت ملاحظه کرد که علوم مثبت از لحاظ تاریخی با ریاضیات و بر مبنای آن شروع میشود. ریاضیات هم به واسطه شمول قوانین آن بر همه علوم و هم به لحاظ سادگی در اول طیف قرار میگیرد. بعد از آن نجوم، فیزیک، شیمی و زیست شناسی در رده های میانی قرار دارند و در نهایت جامعه شناسی در قله علوم قرار گرفته است. همان طور که گفته شد تقسیم بندی علوم کنت، بر دوره های سه گانه تاریخی او نیز منطبق است. به همین لحاظ به اعتقاد او جامعه شناسی مخصوص دوره علم گرایی و عالم جدید است.
بدین سان جامعه شناسی برای او از حد علم بالاتر رفته است و در حقیقت مرز بین علم و دین و به تعبیر دیگر آغاز یک دین جدید است.
از میان همین زندگی و از اعماق تفکرات تحصلی اش کم کم گرایش دیگری نیز در او به وجود آمد: انسان گرایی و انسان دوستی.
نکته قابل توجه این است که او این گرایش را نه به صورت روش مشهور و به عنوان مکتبی فکری که به عنوان دین و شریعتی تمام عیار مطرح کرد و خود را پیامبر این دین جدید دانست.
او از این «انسان دوستی» به عنوان امری درونی پا فراتر نهاد و دین و مذهب جدیدی را تأسیس کرد. کنت برای آئین نوین خویش، یک سلسله تشریفات و شعائر دینی و ادعیه وضع کرد و وجود کیششان را توصیه کرد. وی همچنین تقویمی ترتیب داد که صورتی از تعطیلات تاریخی را در برداشت ولی این ایام به جای فتوحات جنگی، خاطره اقداماتی را به یاد میآورد که طبق نگاه تحصلی موجب پیشرفت و ترقی انسان به حساب میآمد.
دین «بشر دوستی» به سرعت در سرتاسر اروپا انتشار یافت. کلیساهای این آئین جدید در تعدادی از ممالک به خصوص در انگلستان بر پا شد.
اگوست کنت در ابتدای زندگیش ابتدا الوهیت و فلسفه را رد کرد و رو به تجربه گرایی و سوبژکتیویته آورد و طبق آن دوباره فلسفه ای جدید بنیان نهاد که همان فلسفه تحصلی است و بعد از سوبژکتیویته به حقیقت آن یعنی اومانیزم روی آورد. اینجا بود که به دست خود دین و شریعت جدیدی را به نام «مذهب بشر دوستی» آورد.
اگوست کنت و امروز
عجیب بودن اگوست کنت از همین لحاظ است که تقدیر تمدن مدرن را در وجودش به نمایش گذاشت. او نشان داد که فلسفه تحصلی و سوبژکتیویته مکتبی در کنار دیگر مکاتب نیست، بلکه تفکری است که با عبور از همه فلسفهها سر بر میآورد و همه آنها را نفی میکند.او همچنین نشان داد اومانیزم نه یک علاقه به نوع انسان، که در واقع یک دین است که برای خود شریعت و مناسک نیز دارد.
اگوست کنت تقدیر و باطن تمدن غرب را به انسان نشان میدهد و شاید برای همین است که خیلیها به دنبال پنهان کردن او هستند و کسانی چون برتراند راسل نیز در «تاریخ فلسفه غرب» اش حتی نامی هم ازآن عنوان نمیکند. حال آنکه او به یقین شروع کننده جامعه شناسی است. اما چون همان طور که گفته شد جامعه شناسی برای او نه یک علم محض، که آغاز یک دین است، برای همین شاید نمیتوان از او نام برد.
امروز که فلسفه منشأ و تکیه گاه تمدن غرب است، در بحران به سر میبرد، تنها شریعت اومانیزم است که تمدن غرب را سرپا نگه داشته است و اگوست کنت در بسیاری جهات پیامبر شریعت اومانیزم است. سازمان ملل، خدمات فرا ملیتی، پژوهشهای علمی فراملیتی و… همه از شرایعی است که او برای جهان آینده پیش بینی کرده بود.
حال اگر اومانیزم یک دین است، باید پرسید آیا میتوان نسبتی غیر از این دو با آن برقرار کرد: ایمان آوردن یا کافر شدن؟
منبع مقاله: روزنامه ایران ۱ بهمن ۱۳۸۵
منبع: سایت نصور