نویسنده: ورنر سومبارت
مترجم: رحیم قاسمیان
مترجم: رحیم قاسمیان
یک یادداشت مقدماتی
سه دلیل موجب شده اند تا بر آن شوم که یک فصل ویژه را به بررسی نقش دین در میان مردم یهود اختصاص دهم و در عین حال، تأثیر شگرف آن را بر فعالیت های اقتصادی یهودیان به نمایش بگذارم. دلیل اول اینکه، دین یهود را از دیدگاه اقتصادی فقط هنگامی توان به طور جامع مورد بررسی قرار داد که از درون به آن نگریست و به جزییات آن توجه کرد. دلیل دوم اینکه، این کار نیازمند برخورداری از روش روی کرد ویژه ای است و دلیل سوم هم اینکه این روش برخورد موقعیتی بینابین عناصر ذهنی و عینی گسترش و توسعه ی نقش اقتصادی یهودیان دارد چون تا آنجا که دین بیانگر برخی چشم اندازهای معنوی ویژه است، جنبه ی ذهنی دارد و از آنجا که به فرد متولد شده در آن حال و هوای دینی مربوط می شود، از جنبه ی عینی برخوردار است.اهمیت دین در میان یهودیان
در این، جای هیچ بحث و تردید نیست که دین قومی یا مجموعه ای از آدم ها در میان هر قوم خاص، می تواند تأثیر بسیار گسترده و جامعی بر حیات اقتصادی آن مردم داشته باشد. همین اواخر بود که ماکس وبر ارتباط میان پیوریتانیسم (1) و سرمایه داری را نشان داد. در واقع، این کتاب ثمره ی تحقیقات ماکس وبر است چون هر کسی که این بحث را تعقیب می کند، احتمالاً از خود می پرسد که آیا هر آنچه را ماکس وبر به پیوریتانیسم منتسب می کند، نمی توان به همان ترتیب در مورد یهودیت هم به کار برد و حتی شاید در مورد یهودیت مصداق بهتر و بیشتری هم داشته باشد یا شاید بتوان پا را از این هم فراتر نهاد و پیشنهاد کرد که منظور از آنچه پیوریتانیسم خوانده می شود، در واقع یهودیت بوده است. درباره ی این ارتباط، در موقع مناسب آن بیشتر سخن خواهیم گفت.حال، اگر پیوریتانیسم می توانسته تأثیری اقتصادی به جا گذاشته باشد، پس تأثیر دین یهود چقدر بوده است، به ویژه آنکه در میان هیچ مردم متمدن دیگری دین به اندازه ای که در میان مردم یهود نفوذ کرده و بر تمامی عرصه های زندگی روزمره ی ایشان تأثیر گذاشته، با نفوذ نبوده است. برای مردم یهود، دین یک ماجرای عادی مربوط به یک شنبه ها و ایام مقدس نبوده است. در میان آنها، دین بر تمامی ارکان زندگی روزمره شان حتی در ریزترین جزییات هم اثر نهاده و تمامی فعالیت های انسانی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد و تنظیم می کند. هر یهودی در هر قدمی که برمی دارد، از خود می پرسد آیا این کاری که انجام می دهم، به شکوه نام پروردگار می افزاید یا آن را مورد هتک حرمت قرار می دهد؟ قوانین دین یهود نه تنها تنظیم کننده ی روابط میان انسان و خداوند است و برداشت های متافیزیکی از آن را فرمول بندی می کند، بلکه قواعد رفتاری بعدی برای تمام روابط، چه روابط انسان ها با یکدیگر و چه رابطه ی انسان با محیط را در اختیار می نهد. در واقع، قوانین دین یهود به اندازه ی اخلاقیات دین یهود، جزیی از نظام دینی آن هستند. قانون دین از سوی خداوند فرمان داده شده است و در دین یهود قوانین اخلاقی و فرامین الهی از هم جدایی ناپذیرند. در نتیجه، در عمل در دین یهود، جایی برای اخلاقیات ویژه وجود ندارد و اخلاقیات دین یهود اصول زیربنایی دین به حساب می آیند.
هیچ قومی به اندازه ی یهودیان در تأمین زمینه های لازم برای آموزش های دینی اصرار نداشته است. همان طور که جوزفوس (2) می گوید «به اولین فرد یهودی که برخوردید، از او درباره ی قوانین دین یهود پرسش کنید و خواهید دید که او آنها را حتی از اسم و رسم خود بهتر بلد است.» دلیل این امر را شاید بتوان در آموزش هایی که یهودیان به فرزندان خود می دهند، پیدا کرد. افزون بر آن، این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که مراسم عبادی آنها در ضمن شامل روخوانی و تفسیر بخش هایی از کتاب های مقدسشان است. یهودیان در طی سال، تورات را از ابتدا تا به انتها می خوانند. یکی از وظایف اصلی و اساسی یهودیان مطالعه ی تورات است. در کتاب مقدس آنها آمده است «وقتی در خانه ات نشسته ای یا وقتی پیاده به جایی می روی، وقتی دراز کشیده ای و وقتی که از خواب بیدار شدی، باید این کتاب را بخوانی.»
از سوی دیگر، به عقیده ی من، هیچ امتی به وسواس و با کمال یهودیان شریعت دینی خود را رعایت نمی کنند و هیچ امتی به اندازه ی آنها در تبعیت از اصول و فرایض دینی خود، به این اندازه دقیق و مصّر نبوده اند. اینجا و آنجا گفته می شود که یهودیان از همه ی مردم دیگر به دین کمتر توجه نشان می دهند. این حرف چنان پوچ است که حتی ارزش تکذیب هم ندارد. در این تردیدی نیست که یهودیان خداترس ترین مردمی هستند که تاکنون به کره ی ارض پا نهاده اند. آنها همواره در ترس، ترس از غضب پروردگار زندگی کرده اند. در یکی از دعاهای آنها آمده است «تن من از هراس غضب تو می لرزد و من از داوری های تو خوف دارم.» این مطلب در مورد یهودیان تمام ادوار مصداق دارد. در دعایی دیگری آمده است «شاد کسی است که همواره در ترس از خداوند به سر برده است. زاهد کسی است که هرگز ترس خود را کنار نمی نهد.» درک این مطلب تنها وقتی میسر است که لحظه ای به خدای یهودی بیندیشیم؛ یهوه ای که بسیار باجبروت، ترسناک، انتقام گیر و ناسزاگو است. در تاریخ ادبیات جهان، چه قبل و چه بعد از دین یهود، هرگز بشریت به این جدیت و هولناکی ای که یهوه وعده می دهد، تهدید نشده است. او در فصل مشهور 28 از تثنیه، در عهد عتیق در بخش مربوط به عواقب نااطاعتی، کسانی را که با فرامین او گردن ننهند، به شدت تهدید می کند.
اما فقط همین عمل، یعنی ترس از پروردگار هم نبود. عوامل دیگری هم وجود داشت که در ترکیب با آن، عملاً این تمایل را پدید آوردند که یهودیان را مجبور کنند تا فرامین دینی خود را با دقت و وسواس تمام به انجام برسانند. یکی از پایه ای ترین این عوامل بانفوذ، سرنوشت ملی آنها بود. وقتی کشور یهود ویران شد، فریسیان (3) و کاتبان، یعنی کسانی که بیش از بقیه در حفظ سنن دینی کوشا بودند و اطاعت از قوانین دینی یهود را تنها هدف زندگی خود قرار داده بودند، عملاً زمام امور را به دست گرفتند و طبعاً مسیر روی دادها را به سوی جریان هایی هدایت کردند که باب میل خودشان بود. یهودیان بدون کشور و بدون عبادتگاه های خود، تحت رهبری این رهبران دینی دور اصول اعتقادات دینی خود که هاینه آن را وطن متحرک خوانده است، گرد آمدند و به یک برادری دینی بدل شدند که تحت رهبری و هدایت گروهی از کاتبان زاهد و دین دار بودند. در این مرحله، این رهبران دینی بودند که راه را مشخص می کردند. ربی های شاخص قوم یهود عملاً به فقهای برجسته تبدیل شدند که امور دینی و دنیوی تمامی یهودیان سراسر عالم را تعیین و تنظیم می کردند. قدرت ربی ها از اینجا و به این ترتیب آغاز شد و سرگردانی ها و ناملایماتی که یهودیان در قرون وسطا تحمل کردند، صرفاً مایه ی تقویت آنها شد، اما وظایفی که این ربی ها بر دوش مردم می نهادند، گاه چنان دشوار و طاقت فرسا می شد که خود یهودیان هم از آن شکوه می کردند، اما هرچه تعداد یهودیانی که شکوه می کردند کم تر می شد، قدرت و اقتدار ربی ها نیز افزایش می یافت و بقیه ی یهودیان را راحت تر می شد به اطاعت از قوانین واداشت. اما رعایت قانون که در اصل توسط ربی ها بر ایشان اعمال می شد، قاعدتاً می بایست بنا به دلایلی درونی هم از نیازهای اولیه ی یهودیان بوده باشد. این اطاعت و پیروی از قوانین، در واقع آرزوهای قلبی ایشان را برآورد می کرد و به نظر می رسید ارزشمندترین هدیه ای است که زندگی می توانست عرضه کند. چرا چنین بود؟ چون در بینابین تمامی فشارها و ناملایماتی که از هر سو به یهودیان وارد می آمد، همین یک عامل به آنها امکان می داد تا غرور خود را که بدون آن زندگی ارزشی نداشت، حفظ کنند. برای مدتی طولانی آموزه های دینی در تلمود برای تلمود و از خلال تلمود، محفوظ و مصون نگه داشته می شد. تلمود ارزشمندترین مایملک هر یهودی بود. به مثل نفس او عزیز و محترم بود، روح و روان او بود. تلمود به تاریخ خانوادگی برای نسل های متمادی بدل شده و همه ی اعضای خانواده با آن آشنا بودند. گراتس می نویسد «هر متفکری از اندیشه ها و هر شاعری از آرمان گرایی ناب آن الهام می گرفت. جهان بیرونی، جهان طبیعت و انسان، عناصر قدرتمند روی زمین و رخ دادهای تاریخی در نظر هر یهودی سانحه یا اوهامی بیش نبودند. در نظر او واقعیت فقط در چهارچوب تلمود تجلی می یافت.» تلمود را به یک پوسته ی بیرونی تشبیه کرده اند که یهودیان آواره و سرگردان در پهنه ی جهان، زیر پوشش آن زندگی می کنند. این پوسته ی بیرونی، آنها را در برابر تمام عناصر نفوذی بیرونی حفظ می کرد و از درون به آنها قدرت و نیرو می بخشید.
بنابراین می بینیم چه نیروهایی در کار بودند که تا به امروز سبب شده اند تا یهودیان خداترس ترین مردم و تا بطن وجود خود مذهبی باشند و تا آنجا که به اصول اعتقادات مذهبی مربوط می شود، در مراتب مختلف اجتماعی خود حسّ پذیرش مذهب و تبعیت از اصول اعتقادی آن را جا بیندازند و برای کار و هدفی که ما داریم، باید که این ویژگی را در میان تمام قوم یهود و در هر شرایطی که بوده اند، مرعی بداریم و از جمله آن گروه یهودیانی که در سده های شانزدهم تا هیجدهم میلادی در ظاهر به مسیحیت گرویدند، اما در باطن همواره یهودی ماندند نیز در این رده به حساب آوریم. به آنها نیز باید به عنوان یهودیان متعصب بنگریم. کایزرلینگ یکی از موثق ترین و معتبرترین کارشناسان در مورد این دوره ی خاص از تاریخ یهود چنین می گوید «اکثریت عظیمی از یهودیان به ظاهر مسیحی شده (4)، خیلی بیشتر از آنچه که معمولاً فرض می شود، به اصول اعتقادات دینی یهود پایبند مانده بودند. آنها به خاطر فشارهای اجتماعی ظاهراً از دین خود دست کشیده بودند، ولی در باطن تا عمق وجود خود یهودی ماندند. آنها شیوه ی زندگی یهودی خود را حفظ کردند و تمامی مراسم دینی یهود را به مورد اجرا درمی آوردند و ایام مقدس دین یهود را گرامی می داشتند... . این ثابت قدم و استواری قابل تحسین هنگامی به طور کامل درک خواهد شد که دست مایه های غنی موجود در کتاب خانه های آلکالیا دو هنارس (5)، کتاب های خانواده ی سیمانکا (6) و مناطق دیگر، دسته بندی، مطالعه و کاوش شود.»
اما در میان یهودیانی که به صراحت یهودی مانده بودند، ثروتمندترین ایشان معمولاً بهترین و خبره ترین کارشناسان تلمود هم بودند. آیا علم و آگاهی به تلمود، خود راهی سریع برای دستیابی به افتخار، ثروت و جلب توجه در میان یهودیان نبود؟ آنها که بیش از همه به تلمود تسلط داشتند، در ضمن هوشمندترین سرمایه گذاران، بهترین پزشکان، جواهرسازان و کاسب کاران هم بودند. برای مثال، در منافع مختلفی آمده است که برخی از وزرای خزانه داری، بانک داران و پزشکان دربار اسپانیا کسانی بودند که نه تنها تمام روز یک شنبه ی خود را به مطالعه این کتاب دینی اختصاص می دادند، بلکه دست کم هفته ای دو شب نیز وقف مطالعه ی تلمود می کردند. در عصر حاضر نیز آمشل روتچیلد (7)، که به سال 1855 درگذشت، همواره همین برنامه را رعایت می کرد. او با وسواس تمام بر اساس قوانین دین یهود زندگی کرد، هرگز در منزل آدم هایی که نمی شناخت، حتی اگر امپراتور بودند، از بیم آنکه گوشت مطابق قوانین دین یهود تهیه نشده باشد، غذای گوشتی نمی خورد. یکی از کسانی که از نزدیک با او آشنایی داشت، تعریف می کند که «به او به عنوان دین دارترین یهودی تمام فرانکفورت نگاه می کردند. من هرگز آدمی به وسواس و سخت گیری او ندیده ام. او هنگام دعا و مناجات در روز توبه گریه می کرد و به سر و سینه ی خود می کوفت. او آن قدر دعا می کرد و مناجات می خواند که بعضی اوقات حالت غش و ضعف به او دست می داد. در این مواقع گیاهان معطری که در باغچه ی خانه اش کاشته بود، جلوی بینی او می گرفتند، تا به حال آید.» ویلیام چارلز روتچیلد (8) برادرزده ی او نیز که به سال 1901 درگذشت و آخرین عضو خانواده ی روتچیلد فرانکفورت بود نیز تمامی دستورات دینی را با وسواس تمام و همه ی جزییات آنها به مورد اجرا درمی آورد. هر یهودی مقید و اهل وسواسی می داند که نباید به چیزی که احتمالاً و تحت شرایط خاصی ناپاک شده است دست بزند و به همین خاطر او مستخدمانی داشت که جلوی او راه می رفتند و دست گیره های درها را پیش از آنکه او آنها را لمس کند، پاک می کردند. افزون بر آن، او هرگز اسکناسی را که به دست افراد دیگری خورده بود، لمس نمی کرد و تنها پولی که او به آن دست می زد، پولی بود که تازه از چاپ خانه بیرون آمده بود.
فقط روتچیلدها نبودند که به این روش زندگی می کردند. در کتاب های مختلف به بازرگانان یهودی سیاری برمی خوریم که حتی شده شش ماه تمام گوشت نمی خوردند، مگر آنکه اطمینان حاصل می کردند که گوشت مزبور متعلق به حیوانی باشد که مطابق قوانین دین یهود ذبح شده باشد.
اما اگر کسی بخواهد مشرب یهودیان ارتدوکس را مورد مطالعه قرار دهد، بهتر آن است که به اروپای شرقی برود که هنوز اصول و مبانی این مشرب به صورت اصیل و دست نخورده باقی مانده است. چنین کسی یا باید شخصاً به آنجا سفر کند یا درباره ی یهودیان ارتدوکس آنجا کتاب بخواند. یهودیان ارتدوکس در غرب اروپا اقلیت کوچکی هستند، ولی وقتی از تأثیر مذهب یهود حرف می زنیم، منظور ما مذهبی است که تا یک نسل قبل نیز تأثیر عام و جامع خود را کماکان حفظ کرده بود؛ مذهبی که یهودیان را به پیروزی ها و موفقیت های متعددی رهنمون شد.
سرچشمه های دین یهود
(حضرت) محمد یهودیان را اهل کتاب خوانده است. حق با او بود. هیچ امت دیگری نیست که به وسواس و دقت نظر یهودیان مطابق کتاب دینی خود، زندگی و رفتار کنند. مذهب یهود در تمامی مراحل و وجنات آن، در کتاب های مختلف گنجانده شده است و این کتب را می توان منابع اصلی دین یهود دانست. در زیر فهرستی از این کتب عرضه می شود که هر کدام در عصر خاصی پدید آمده اند و مکمل یک دیگرند:1. انجیل، عهد عتیق، تا زمان انهدام معبد دوم یهودیان. این کتاب در فلسطین به زبان عبری و در دوران آوارگی قوم یهود به زبان یونانی مطالعه می شد.
2. تلمود، به ویژه تلمود بابلی از سده ی دوم تا ششم که گنجینه ی اصلی آموزه های دین یهود بود.
3. مجمع القوانین ابن میمون و میمونیان که در سده ی دوازدهم گردآوری شد.
4. مجمع القوانین یعقوب ابن عاشر (1340-1248) که «توریم» (9) نام دارد.
5. مجمع القوانین جوزف کارو (10). (سده ی شانزدهم)
این منابع که حیات دین یهود به آنها وابسته بوده است، بسته به اینکه از منظر علمی یا دیدگاه یهودیان مؤمن و معتقد به آنها نگریسته شود، به نحو متفاوتی به نظر خواهد رسید. از منظر اول، همان طور که هستند دیده خواهند شد و از منظر دوم، برداشتی آرمان گرایانه را عرضه می دارند.
اما این منابع در واقع چه هستند؟ انجیل یا به عبارت دیگر، عهد عتیق، زیربنا و پایه ای است که کلّ ساختار دین یهود، بر پایه ی آن بنا استوار شده است. دست های متعددی در نگارش آن در ادوار مختلف دخالت داشتند و لاجر در نهایت، یک اثر ترکیبی خلق شده است. مهم ترین بخش این مجموعه تورات یا اسفار خمسه است. این اثر شکل حاضر خود را از ترکیب دو اثر کامل، در دوره ی بعد از عزرا (11) به دست آورد. یکی از آنها کتاب «قانون قدیم و جدید» یا تثنیه مربوط به سال 650 قبل از میلاد و دیگری کتاب «قانون عزرا» در سال 440 قبل از میلاد است. تورات شکل ویژه ی خود را مدیون عزرا و نحمیا (12) است که نظام قانونی سفت و سختی مطرح کردند. دین یهود به آن شکلی که امروزه صاحب آن است، با عرزا و مکتب کاتبان (فقیهان) که او بنا نهاد، آغاز شده است و عملاً از آن دوره تاکنون ثابت باقی مانده است.
ما علاوه بر تورات باید به مجموعه آثار شامل «مزامیر حضرت داوود»، کتاب «ایوب»، کتاب «جامعه» و کتاب «امثال» هم که در مجموع به ادبیات خرد مشهور هستند، اشاره کنیم. این بخش از ادبیات یهود، به طور کامل به دوره ی بعد از بازگشت به بابل مربوط می شود. این کتاب فقط در این دوره می توانسته نوشته شده باشد، چون در آن از وجود و تثبیت قوانین و تأکید بر این باور صحبت می شود که خداوند بر اطاعت از قوانین حکم کرده و فقط بعد از آن بوده که حیات را جاری ساخته است. مجموعه کتاب خرد، برخلاف آثار دینی، بر اصول و مبانی زندگی روزمره تأکید دارد. برخی از آنها شامل عصاره ی برداشت های خردمندانه و تجربه های آموزنده ای هستند که طی نسل های متمادی به دست آمده و به دوران نسبتاً قدیمی نظر دارند. مثلاً کتاب «امثال» که برای کار ما مفیدترین است، به سال 180 قبل از میلاد مربوط می شود.
از انجیل دو جریان مختلف سرچشمه گرفت؛ یکی به طور عمده از طریق ترجمه ی یونانی تورات، از یک سو به فلسفه ی یونان و از سوی دیگر به مسیحیت پولسی راه یافت. این بخش به بررسی های ما نامربوط است و به آن کاری نداریم.
بخش دیگر، عمدتاً از طریق انجیل عبری که در فلسطین رایج بود، در نهایت به قوانین یهودی منتهی شد و این بخش است که مورد توجه ما قرار خواهد گرفت.
توسعه و تکوین برداشت صرفاً یهودی از کتاب مقدس، از زمان عزرا آغاز شده بود. این امر ناشی از اولین مکاتب کاتبان (فقیهان) و مکاتب بعدی هیلل (13) و شامای (14) است که آنها فقط کاری را که در زمان عزرا آغاز شده بود، ادامه و توسعه دادند. توسعه ی عملی و واقعی شامل توصیف و تشریح کتاب مقدس بود که در واقع، ثمره ی مناظره هایی بود که انجام می شد. این مناظره ها در مجموعه ی فلسفه ی یونان بسیار متداول بود، اما باید توجه داشت که توسعه ی مورد نظر در اصل، چیزی جز تنگ تر کردن چهارچوب های قانونی نبود و هدف آن نیز حفظ و مراقبت از دین یهود در برابر تاخت و تازهای فلسفه ی یونان عنوان می شد. در اینجا هم مثل همیشه یهود بیان گر واکنشی در برابر عناصر و نیروهای متلاشی کننده بود. قانون تثنیه واکنشی در برابر بت پرستی بود. مجمع القوانین کاهنان نیز عنصری در مقابله با نفوذ بابلی ها به حساب می آمد. مجمع القوانین بعدی که توسط اصحاب ابن میمون، آشر و کارو تدوین شدند نیز سدّ مقاومی در برابر نفوذ فرهنگ اسپانیایی بودند.
سنت دیرین و شفاهی ادبیات خرد در حدود سال دویست میلادی بود که توسط آر. جودا هاناسی (15)، ملقب به شاه زاده، تدوین و تنظیم شد. اثر او «میشنه» (16) نام دارد. بعد از این اثر، توضیحات و اضافات بیشتری جمع آوری و در سده ی ششم میلادی به شکل نهایی تدوین شد. این کار توسط «سابورایم» (17) یا صاحبان عقیده و نظر انجام گرفت. آن بخش هایی که فقط به «میشنه» نظر داشت، تحت عنوان «گمارا» (18) نام گرفتند و نویسندگان آنها، آمورایم به معنای سخن وران لقب داشتند. «میشنه» و «گمارا» در کنار همدیگر، مجموعه ی تلمود را تشکیل دادند که از آن دو نسخه ی اصلی موجود است؛ نسخه ی فلسطینی و نسخه ی بابلی که نسخه ی بابلی اهمیت بیشتری دارد.
تلمود به آن صورتی که توسط سابورایم گردآوری و تدوین شده است، به گنجینه ی اصلی آموزش های دینی یهود بدل شده است و مرجعیت جهانی آن ناشی از کشورگشایی مسلمانان است. اول از همه اینکه، تلمود به زیربنای حقوقی و اساسی حیات اجتماعی یهودیان در بابل بدل گشت که در رأس آن شاه داوودی و رؤسای دو مکتب تلمودی قرار داشتند. با پیشروی اسلام در مناطقی که یهودیان در آنها می زیستند، ارتباط یهودیان آن مناطق با این مکاتب دینی در بابل بیشتر شد. آنها از سردمداران این مکاتب پرسش های دینی، اخلاقی و قوانین روزمره می پرسیدند و بر تصمیماتی که اتخاذ می شد و همه براساس تلمود بود، وفادارانه گردن می نهادند. کار به آنجا رسید که یهودیت بابلی به عنوان مرکز جدید دین یهود شناخته شد.
به مجرد آنکه «گمارا» نوشته شد و شکل نهایی خود را پیدا کرد، توسعه ی دین یهود از نظر احکام دینی متوقف ماند. با این همه، باید به دو دلیل سه مجمع القوانینی را که در دوره ی بعد از تلمود، تجسم بخش تمامی اصول دین یهود بودند نیز متذکر شویم. دلیل اول اینکه آنها دین یهود را در کسوت تازه ای مطرح کردند و دوم اینکه در تنظیم مقررات زندگی روزمره می بایست به تحولات رخ داده نیز توجه نشان می دادند. هر سه ی این مجمع القوانین هم تراز تلمود، مورد شناسایی و قبول یهودیان است و مجمع القوانین سوم از نظر یهودیان متعصب یا ارتدوکس، امروز به عنوان منبع رسمی وظایف دینی شناخته می شود. آنچه در مورد این کتاب های سه گانه برای ما اهمیت دارد این است که این آثار زندگی دینی یهودیان را حتی بیش از پیش متحجر کردند. تا آنجا که گراتس درباره ی مجمع القوانین ابن میمون چنین می گوید «بخش وسیعی از قوانین و آدابی که در تلمود هنوز قابل تحول بودند، در این کتاب به قوانین غیر قابل تغییر بدل شدند... . ابن میمون با این کار سبب شد تا دین یهود قدرت تحول و دگرگونی خود را از دست بدهد... . او بدون ملاحظه ی عصری که در آن قواعد و قوانین تلمودی پا به عرصه ی وجود نهادند، همان قوانین را بر تمامی اعصار و شرایط تحمیل می کند و عملاً راه را بر تحولات بعدی می بندد.» یعقوب بن عاشر حتی از ابن میمون و هواداران او هم پافراتر می نهد و جوزف کارو از او هم سبقت می گیرد و این محدودیت ها را به حدّ اعلای خود می رساند. کتاب او سرشار از وسواس ها و مراقبت های موشکافانه است. به گفته ی یکی از محققان «حیات دینی یهودیان با کتاب جوزف کارو از تنوع افتاد و یک دست شد، اما این کار به قیمت از دست رفتن زمینه های تفکر جدید پدید آمد و دین یهود درهای بیرون نگری را به روی خود بست. کارو به دین یهود شکل ثابتی داد که همان شکل تا به امروز هم دست نخورده باقی مانده است.»
به این ترتیب، این مجموعه آثار، جریان اصلی حاکم بر حیات دینی یهودیان را تشکیل می دهند و منابعی هستند که دین یهود اندیشه ها و آرمان هایش را از آن اخذ می کند. البته پای یک رشته جریان های فرعی هم در میان بود که از آن جمله می توان به ادبیات آخرالزمانی عصر پیش از مسیحیت اشاره کرد که هوادار نوعی یهودیت آسمانی، جهان شمول و فرد گرایانه بود یا می توان به مشرب عرفانی کابالا (19) اشاره کرد که بیش از هر چیز خود را به اعداد و نمادها سرگرم داشته است. اما این جریان های فرعی در توسعه ی کلی حیات دین یهود سهم اندکی داشتند و تا آنجا که به تأثیر آنها بر تاریخ یهودیت مربوط می شود، می توان از آنها صرف نظر کرد. از سوی دیگر، هیچ وقت سردمداران رسمی دین یهود هم این شاخه های فرعی را به عنوان منابع اصلی دین یهود، مورد شناسایی قرار ندادند.
این از برداشت واقع گرایانه از این منابع، ولی از نقش این منابع در محافل یهودیت متعصب چه باید گفت؟ از خیلی نظرها، اینکه برداشت درست از نظام دینی یهود، برداشت یهودیان متعصب است، پی آمدهای فراوانی دارد که باید سعی کنیم این باور را مورد مطالعه قرار دهیم.
دیدگاه سنتی که مورد قبول همه ی یهودیان ارتدوکس است، از این قرار است که نظام یهودی دارای دو منشأ است؛ یکی وحی و دیگری الهام ناشی از مجموعه ی ادبیات خرد. منظور از وحی، مطالبی است که مکتوب شده یا دهان به دهان منتقل شده است. مکتوبات آنهایی هستند که در بخش های انجیل ثبت شده است و سه بخش دارد؛ تورات یا اسفار خمسه، کتاب های نبوی و «مکتوبات» یا باقی مانده ی مطالب مکتوب.
طبق باور یهودیان، تورات در کوه سینا به موسی داده شد و او طی دوره ی سرگردانی چهل ساله ی قوم یهود، به تدریج مطالب آن را به قوم خود آموخت و در اواخر عمر خود بود که اموزش تورات یا اسفار خمسه را به پایان رساند و آنها را برای قوم اسرائیل باقی گذاشت. یهودیان بر این باورند که باید هر حرف و کلمه از تورات مکتوب را وحی پروردگار بدانند. بقیه ی کتب هم از سوی خداوند وحی شده بودند یا دست کم منبع الهام آنها خداوند بوده است، اما دیدگاه یهودیان نسبت به این آثار و اخبار و سیره ی سایر اولیای دین یهود، تا حدودی آزادتر از دیدگاه های آنها نسبت به تورات است.
تورات شفاهی در واقع شرحی است بر تورات مکتوب. آن هم در کوه سینا به موسی الهام شد، اما بنا به دلایل ویژه ای موسی مجاز نبود تا همه ی آن را در یک نشست مکتوب کند. این کار مدت ها بعد، یعنی بعد از انهدام معبد دوم انجام گرفت و در کتاب های «میشنه» و «گمارا» متجلی است که به این ترتیب، حاوی تنها شروح صحیح بر توراتند. در تلمود در ضمن فرامین و احکام مربوط به امور و وظایف ربی (خاخام) و نیز هاگاده (20) یا شروع بخش هایی از کتاب مقدس، سوای فرامین حقوقی، هم مندرج است. شرح و توصیف این بخش ها هالاچه (21) نام دارد و هالاچه و هاگاده همدیگر را کامل می کنند. این آثار در کنار سه مجمع القوانینی که پیش تر مورد اشاره قرار گرفتند، مجموعه قوانین و احکام دین یهود را پدید می آورند.
اهمیت این آثار در حیات دینی یهودیان چه بود؟ یهودیان به چه اعتقاد داشتند و فرامینی که به آن گردن می نهادند، چه بود؟
در وهله ی اول باید خاطرنشان شود که تا آنجا که من می دانم، در دین یهود نظام اعتقادات جزمی جایی ندارد. هر کجا کوشیده شده است تا چنین نظامی پدید آید، همواره دست غیر یهودیان در کار بوده است. سرشت دین یهود و به ویژه ساختار درونی تلمود که ویژگی بارز آن فقدان نظم است، با فرمول بندی رایج در نظام های جزمی هم آهنگی ندارد. با این همه، برخی اصول جزمی را می توان در دین یهود پیدا کرد و روح آن را می توان در آداب دینی یهودان دید. در واقع حتی برشمردن این عوامل چندان دشوار نخواهد بود، زیرا از همان ابتدا تاکنون، دست نخورده و بدون تغییر باقی مانده اند. آنچه به عنوان روحیه ی ازکیل (22) نامیده شده است، از دوران عزرا تاکنون، مقام مهمی در دین یهود داشته است. این اصول به مرور زمان توسعه یافت و به پی آمدهای منطقی خود رسید. بنابراین، برای آنکه کشف کنیم این روحیه چیست، فقط کافی است که به اصل و منشأی دین، یعنی انجیل، تلمود و آثار برجسته ی بعدی نگاهی بیندازیم.
کار دشوارتر آن است که بخواهیم معین کنیم که این یا آن نظریه، هنوز تا چه حد مورد قبول و پذیرش است. برای مثال، آیا این توصیه ی تلمودی که «حتی بهترین غیر یهودیان را هم باید هلاک کرد.» هنوز هم معتبر است؟ آیا کلمات قصار وحشتناک دیگری که در ادبیات دین یهود از زبان پفرکون (23)، آیزنمنگر (24) رولینگ (25)، دکتر یوستوس (26) و بقیه ی افراد نظیر آنها بیان شده، هنوز به قوت خود باقی است، یا آن طور که ربی های امروز با خشم و تغیر می گویند، کاملاً بی پایه و چرند است؟ البته کاملاً روشن است که نظریه های منفرد در اعصار مختلف و به انحای گوناگون بیان می شوند و اگر کلّ آثار دینی مورد مطالعه قرار گیرند و به ویژه تلمود به دقت خوانده شود، نقاط مثبت و منفی در آنها پیدا خواهد شد. به عبارت دیگر، به احتمال زیاد می توان هر چیزی را در تلمود اثبات کرد و بنابراین، ضدّ یهودیان و مخالفان یهودی یا غیر یهودی ایشان، می توانند تا ابد به منازعات خود ادامه دهند. به همین خاطر ممکن است که یکی براساس ارجاعات مختلف به تلمود ثابت کند که فلان چیز صحت دارد و گروهی دیگر هم با اشاره و ارجاع به تلمود ثابت کنند که همان نکته صحت ندارد. این مسأله اصلاً جای تعجب ندارد، به ویژه اگر به یاد داشته باشیم که تلمود تا حدّ زیادی چیزی جز مجموعه ای از مباحث بحث انگیز بیان شده توسط محققان دینی مختلف نبوده است.
برای کشف آن دسته از احکام دینی که زندگی روزمره ی مردم را شکل می دادند، باید تمایزی را قایل شویم و درک کنیم، که به عقیده ی من خیلی واقعی و ملموس است. این تمایز میان آدم هایی است که براساس مطالعات و دریافت های شخصی می کوشند تا قوانین و احکام دینی را درک کنند و خود را با آنها تطبیق دهند و آنهایی که تحت مرجعیت دیگران این احکام را می پذیرند یا به عبارت دیگر، تمایز میان کسی که خود صاحب نظر است و کسی که فقط پیروی می کند. در مورد دسته ی اول، نکته ی مهم این است که افکار تازه ای مطرح خواهند شد. در عین حال، تعجبی نخواهد داشت که افکاری دقیقاً خلاف آنها هم وجود خارجی داشته باشد. در نظر یهودی متعصب و خشکه مقدسی که خود براساس مطالعات خویش به نتایج مورد نظر خود می رسد، یک دیدگاه مشخص کافی است. این دیدگاه می تواند در او انگیزه ای برای در پیش گیری یک جهت خاص پدید آورد یا دلیل دیگری به او بدهد تا در مسیری که از پیش انتخاب کرده بود، با اصرار و عزم راسخ تری قدم پیش بنهد. در نظر او تأیید کتاب کافی بود؛ که در اغلب موارد انجیل می بود و چه بهتر که می توانست این تأیید را از تورات هم بگیرد. از آنجا که هر دوی این کتابها از سوی پروردگار نازل شده بودند، بیانات حاضر در آنها به یک اندازه لازم الاجرا می بودند. همین نتیجه گیری در مورد انجیل، تلمود و سایر کتاب های بعدی ربیانی نیز مصداق دارد.
اما زمانی وضع فرق می کند که اگر فرد نتواند یا نخواهد که شخصاً به مطالعه ی کتاب های مذهبی بپردازد و در عوض، به مسیری که مشاور معنوی او پیشنهاد می کند گردن می نهد یا احکام مندرج در کتاب هایی را که او پیشنهاد می کند، مورد قبول قرار می دهد. چنین فردی فقط با یک دیدگاه مواجه می شود؛ دیدگاهی که ماحصل تفسیر مناسب و صحیح متونی متناقض است. بی تردید این دیدگاه براساس سنت های ربیانی هر عصر و دوره ای، در طی زمان های مخلتف با هم متفاوت بوده اند. لاجرم برای یافتن قوانینی که در هر دوره ی خاصّ خود حاکم بودند باید سنت های ربیانی آن دوره را پیدا کنیم که این کار از زمان انتشار مجمع القوانین ربانی کار دشواری نیست. از سده های یازدهم تا چهاردهم، کتاب «دست قوی» اصحاب میمون را داریم. از سده های یازدهم تا چهاردهم، کتاب «دست قوی» اصحاب میمون را داریم. از سده های چهاردهم تا شانزدهم کتاب «تور» یعقوب ابن عاشر و بعد از سده ی شانزدهم نیز کتاب جوزف کارو موجود است. هر کدام از این آثار حاوی تعالیم پذیرفته شده ی عصر خود هستند و هر کدام اقتدار و مرجعیتی تردیدناپذیر دارند. در سه سده ی اخیر قرن و در هر کجا که اختلاف نظری موجود بوده است، کتاب کارو مرجع حلّ اختلافات بوده است. یکی از صاحب نظران یهودی در این باره چنین می نویسد «تمامی امت اسرائیل در وهله ی اول و مهم تر از همه، به کتاب کارو و در کنار آن به یادداشت های آر. موزس ایسرلین و شروح و حواشی دیگر اعتقاد دارند و آن را مجمع القوانینی می دانند که الگوی سنت های دینی است.»
ال. استرن می نویسد «براساس سنت آموزگاران ما، خداوند به دست موسی شش صد و سیزده حکم به قوم اسرائیل اعطا کرد که دویست و چهل و هشت حکم آن جنبه ی مثبت داشت و سیصد و شصت و پنج حکم جنبه ی نهی. این احکام تا ابد برای همه لازم الاجرا خواهد بود. تنها اعضای دولت یهود، کشاورزانی که در فلسطین زراعت می کنند و خادمان معبد در اورشلیم و یهودیان سرگردان و آواره ای که نمی توانند این احکام را به مورد اجرا درآورند، مستثنا هستند. ما یهودیان سرگردان می توانیم از سیصد و شصت و نُه حکم تبعیت کنیم که صد و بیست و شش مورد آن جنبه ی مثبت و دویست و چهل و سه حکم جنبه ی نهی دارند و علاوه بر آن باید به هفت فرمان ربیانی نیز گردن نهیم.»
زندگی یهودیان متعصب تا سده ی پیشین (سده ی نوزدهم) و حتی تا به امروز (اوایل سده ی بیستم)، مادام که هدایت قوانین ربیانی مورد قبول بود و دیدگاه های شخصی براساس مطالعات فردی شکل نگرفته بود، براساس این احکام و فرامین تعیین و تنظیم می شد. بنابراین باید براساس این احکام و فرامینی که در بالا به آنها اشاره شد، به قوانینی برسیم که در تک تک موارد حیات دینی هر یهودی لازم الاجرا بودند. به این ترتیب، ما را با یهودیت مورد تجدید نظر قرار گرفته کاری نیست و کتبی که برای تطبیق با اندیشه های جدید دست کاری شده اند، که از جمله بخش اعظم کتاب های تازه منتشر اخلاقیات دین یهود را تشکیل می دهند، به هیچ وجه به درد مطالعات ما نمی خورند؛ مطالعاتی که طی آن قصد داریم ارتباط میان سرمایه داری و تعالیم اصلی دین یهود را نشان دهیم و بر اهمیت آن در حیات مدرن اقتصادی انگشت بنهیم.
پی نوشت ها :
1. Puritanism
2. Josephus
3. Pharisees
4. Marannos
5. Alcalia de Henares
6. Simanca
7. Amschel Rothschild
8. William Charles Rothschild
9. Turim
10. Joseph Caro
11. Ezra
12. Nehemiah
13. Hillel
14. Shammai
15. R. Judah Hanass
16. Mishna
17. Saboraim
18. Gemara
19. Kabbala
20. Haggada
21. Halacha
22. Ezekiel
23. Pfefferkon
24. Eisenmenger
25. Roling
26. Justus