جریان های اسلامی در عصر سیاسی معاصر

بزرگترین و اصیل ترین جریان سیاسی کشور ما جریان اسلامی است. اسلام به منزله روح ایران، عمیق ترین تأثیر را در گسترده ترین قلمرو، بر وجود آحاد ملت ایران داشته است. از این لحاظ هیج یک از جریان های فکری - سیاسی
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جریان های اسلامی در عصر سیاسی معاصر
جریان های اسلامی در عصر سیاسی معاصر

نویسنده: آیت مظفری




 
بزرگترین و اصیل ترین جریان سیاسی کشور ما جریان اسلامی است. اسلام به منزله روح ایران، عمیق ترین تأثیر را در گسترده ترین قلمرو، بر وجود آحاد ملت ایران داشته است. از این لحاظ هیج یک از جریان های فکری - سیاسی دیگر در حد و اندازه این جریان نبوده، در مقام مقایسه با این رود بزرگ همچون جویبارهای کوچکی به چشم می آیند.

1-1. تعریف

جریان اسلامی، جریانی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در اسلام ناب محمدی (ص)، یعنی تشیع دارد که پس از ورود به ایران، روح تشنه اقشار مختلف جامعه را سیراب کرده است. این جریان، که جریان همیشگی تفکر سیاسی در ایران بوده است. در شرایط مختلف تجلیات گوناگونی داشته است و جنبش های عظیم ضد استبدادی و ضد استعماری را سامان داده است. رهبری جریان اسلامی نخست بر عهده معصومان (ع) است و سپس، یعنی در عصر غیبت کبرای امام زمان (عج)، بر عهده فقهای عادل. هدف این جریان حفظ، ترویج و حاکمیت اسلام در ایران است.

1-2. تاریخچه

چنان که گذشت، سرچشمه جریان اسلامی، همان تشیع است و تاریخ پیدایی آن به ظهور اسلام باز می گردد. پیامبر گرامی اسلام، محمد بن عبدالله (ص) پس از بعثت تنها به نصیحت و موعظت اخلاقی بسنده نکرد، بلکه انقلابی عظیم آفرید و جاهلیت حاکم بر حجاز را به زیر انداخت. آن حضرت پس از موفقیت در جذب توده های مردم، افزون بر تأسیس نهادهای مذهبی، دولت دینی خود را بر اساس «اطاعت از الله» و «اجتناب از طاغوت» در مدینه- یثرب سابق- بنیان نهاد. پیامبر (ص) با نفی همه الهه ها و رژیم های سیاسی غیر اسلامی، اعلام کرد:
فالله هو الولی (شوری: 9)
تنها خدا حاکم و سرپرست است.
در دولت دینی پیامبر (ص)، رئیس دولت بی واسطه از طرف الله تعیین شد و به دلیل پیوند دین و سیاست در نظام و ساختار سیاسی، مرجعیت دین و نصوص دینی اصل به حساب می آمد و حکومت جنبه الهی و قدسی داشت.
با رحلت رسول الله (ص)، میان مسلمانان اختلاف افتاد و دو جریان بزرگ مذهبی به نام شیعه و اهل سنت پدید آمد که اولی بر نظام «امامت» و دومی بر «خلافت» پای می فشرد.
آنچه تحت عنوان «جریان اسلامی» در ایران امروز از آن یاد می کنیم، استمرار همان جریان امامت شیعی است. رهبری این حرکت ناب اسلامی، پس از پیامبر (ص) با امامان دوازده گانه منصوب الهی بود و در عصر غیبت صغرای امام مهدی (عج) به چهار نایب خاص آن حضرت واگذار شد و در دوره غیبت کبرا زعامت آن به دست فقهای عادل می رسد.
با غیبت امام دوازدهم (ع) درسال 260 ه./874 م. چهار تن از نواب خاص آن حضرت، تحت رهبری ایشان، هدایت جریان اسلامی را برای هفتاد سال بر عهده گرفتند. با آغاز دوره غیبت کبری درسال 326 ه. 940 م، رهبری و هدایت این جریان به روحانیت شیعه رسید و استمرار یافت.
فقهای بزرگی همچون شیخ مفید (م 413 ه.) سید مرتضی (م 436 ه.)، شیخ طوسی (م 460 ه.) این ادریس (م 598 ه.) دیگر عالمان بزرگ با عنایت امام زمان (عج) تداوم بخش این جریان شدند.
با روی کار آمدن صفویّه در قرن دهم هجری (907 ه./1501 م.) جریان اسلامی از موقعیت ممتازی برخودارشد. با رسمی شدن تشیّع در ایران، روحانیان با کمک نیروهای مسلمان در ابعاد مختلف جامعه و حکومت به ایفای نقش پرداختند. سرانجام، سقوط صفویه، از نیروی جریان اسلامی کاست. حتی با روی کار آمدن افغان های سنّی مذهب و نادرشاه افشار، بسیاری از علمای شیعه ناچار شدند به عتبات عالیات هجرت کنند. جریان اسلامی در این دوره همچنین از یک چالش درونی رنج می برد و آن درگیری میان اصولیان و اخباریان بود.
نهضت اخباری گری به رهبری محمد امین استرآبادی منبع استنباط فقه شیعه را در کتاب (قرآن) و سنت منحصر می دانست و برای عقل حجّیتی قائل نبود. این جریان، اجتهاد مرسوم علمای اصولی را نفی می کرد و به اصول فقه اعتقادی نداشت. (1) در برابر، علمای اصولی با اعتقاد به جامعیت شریعت و پذیرش صلاحیت عقل و استفاده از اصول برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب، بر نقش کلیدی اجتهاد برای پاسخگویی به مسائل شرعی پای می فشردند.
با پیروزی علمای اصولی در اواخر دوره زندیه و اوایل حاکمیت قاجار و با احیای اندیشه ولایت فقیه از سوی علمای بزرگی همچون ملا احمد نراقی و صاحب جواهر (2) در همین دوره، قدرت مجتهدان شیعه افزایش یافت.
تحول مهم دیگری که در مسیر حرکت جریان اسلامی نقش آفرین بود، پدید آمدن نهاد مرجع کل، مرجع اعلی یا عام با تلاش های فقیه بزرگ عصر ناصرالدین شاه قاجار، شیخ مرتضی انصاری دزفولی بود. (3) شیخ انصاری از این نهاد استفاده سیاسی نکرد؛ امّا این امر در واقع احیای عملی نظریه ولایت فقیه بود که در جریان نهضت تنباکو با رهبری میرزای شیرازی نقش بسیار مهم خود را نشان داد.
سید جمال الدین اسد آبادی، ‌سلسله جنبان نهضت های اصلاحی اخیر نیز طی نامه ای به میرزای شیرازی به جایگاه بلند مرجعیت شیعه، ‌ولایت و نیابت امام زمان (ع) اشاره می کند و او را به استفاده از این قدرت نهادی تشویق می نماید. (4)
جریان اسلامی، که اینک از رهبری واحد برخوردار بود و نظام امامت را استمرار می بخشید، توانایی مقابله با استبداد و رهبری جنبش عدالتخواهی را پیدا کرد. رهبران جریان از چنان قدرت و نفوذی در جامعه برخوردار شدند که سلاطین ناچار به حفظ شئون آنها و احترام به اسلام گشتند.
در دوره سلطنت مظفرالدین شاه قاجار جریان اسلامی به رهبری آخوند خراسانی، سید محمد طباطبائی، سید عبدالله بهبهانی، ‌شیخ فضل لله نوری و میرزای نائینی، انقلاب مشروطه را به پیروزی رساند و نظام سلطنت حاکم را متحول ساخت. امّا پس از آن در درون خود دچار شکاف مشروطه- مشروعه شد. آیت الله شیخ فضل الله نوری که خود در نهضت ضد استبدادی مشروطه، نقش داشت، پس از این که احساس کرد روشنفکران غرب گرا، می خواهند نهضت عدالتخواهی را از مسیر اصلی خود خارج سازند و مشروطه غربی را پی گیرند، بر مشروطه مشروعه پای فشاری کرد. او نتیجه مشروطه غربی را اضمحلال دین و انحطاط اسلام و مسلمانان می دید. در حالی که علمای مشروطه خواه نسبت به پی آمد مشروطه خوش بین بودند و بیشتر به مبارزه با استبداد حاکم توجه داشتند شیخ فضل الله با تیز هوشی و آینده نگری پی آمد ضد اسلامی مشروطه را از پیش می نگریست و از بی توجهی علمای مشروطه خواه به این موضوع رنج می برد. بدشانسی او در این بود که جریان سلطنت طلب حاکم نیز ضد مشروطه بود و از این رو، فریادهای حق طلبی اش به ثمر نرسید و سرانجام به شهادت رسید.
با شکست نهضت مشروطه و اختلاف در رهبری جریان اسلامی، ‌این جریان تا حدود زیادی تضعیف شد. امّا به دلیل اصالت و نفوذش در جامعه همچنان از قدرت بالایی برخودار بود. جریان اسلامی، که تا عصر مشروطه بیشتر با استبداد داخلی و استعمار خارجی درگیربود، هم اینک با جریان های سیاسی- فکری دیگری که از دنیای غرب وارد شده بودند، روبرو شد.
با شکست مشروطه و سپس به وجود آمدن استبداد کبیر رضاخانی، رهبران جریان اسلامی، یعنی مراجع بزرگی همچون آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم- آیت الله بروجردی، سیاست حفظ نهاد روحانیت و عمق بخشیدن به فعالیت های علمی را در پیش گرفتند. این سیاست، تلاش رضاشاه را که می خواست جریان اصیل اسلامی به رهبری روحانیت شیعه را از میان بردارد ناکام کرد و همچنین زمینه را برای پرورش کادر رهبران انقلابی برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی فراهم ساخت. جریان اسلامی به رهبری علمای بزرگی همچون آیت ا... شهید مدرس، آیت الله کاشانی، شهید نواب صفوی و مراجع عظام ادامه یافت تا سرانجام امام خمینی (ره) در سال 1341 در عصر محمدرضا شاه پهلوی، در رأس آن قرار گرفت.
جریان های سیاسی مارکسیستی، ملی گرایی لیبرال و التقاطی ناتوانی خود را در مقابله با جریان سلطنت طلب حاکم به وضوح نشان داده بودند. در این هنگام بود که جریان اسلامی به رهبری امام خمینی مبارزه خود را با هدف سرنگونی نظام استبداد شاهنشاهی، کوتاه کردن دست دشمنان استعمارگر خارجی مانند آمریکا از ایران و حاکمیت اسلام در کشور آغاز کرد.
جریان اسلامی با بسیج توده های مسلمان و هواداران جان برکف خود انقلابی الهی به راه انداخت و با وجود مخالفت ابر قدرت هایی چون دولت آمریکا، انگلیس و شوروی، در بهمن 1357، نظام 2500 ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد. دست استعمارگران را از کشور برید و دولت دینی خود را تحت عنوان نظام جمهوری اسلامی برپا ساخت؛ تحول بسیار مهمی که هیچ یک از جریان های سیاسی دیگر قادر به انجام آن نبودند.
با این پیروزی، جریان اسلامی، در رأس قدرت سیاسی ایران قرار گرفت و با وجود توطئه های بیشمار دشمنان اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، سی سال است که با موفقیت، شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را تحقق بخشیده است.

مبانی فکری

مهم ترین مبانی اندیشه سیاسی جریان اسلامی را به قرار زیر می توان برشمرد:
• وحدت دین و سیاست
ماهیت دین اسلام، آیات قرآن، روایات و سیره معصومان همگی بر پیوند دین و سیاست گواهی می دهند. اسلام به عنوان دین کامل- به شهادت آیه کریمه «الیوم اکملت لکم دینکم» (5) که از قبل از تولد تا پس از مرگ انسان برای او قانون و حکم دارد نمی تواند به موضوع مهم سیاست بی اعتنا باشد.
امام خمینی رهبر جریان اسلام ناب محمدی (ص) در عصر حاضر بر این نکته به درستی پای می فشارد و می فرماید:
اسلام دین سیاست است [با تمام شئونی که سیاست دارد]. این نکته را هر کس که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار می گردد. پس هر که را گمان بر این برود که دین از سیاست جداست، ‌نه دین را شناخته است و نه سیاست را. (6)
• توحید یا خدا محوری
جریان اسلامی با اعتقاد به خدای واحد، مرجع اقتدار و قدرت در نظام هستی اعم از تکوین و تشریع را خداوند می داند. بر این اساس حق حاکمیت، ولایت و اطاعت تنها از آن او و کسانی است که او اجازه داده است.
از این منظر هرگونه شائبه ی اومانیسم یا انسان محوری را نفی می کند و به جای «اصالت انسان» بر اساس آیه کریمه «و لقد کرمنا بنی ءادم» (7) «به کرامت انسان» معتقد است.
• نبوّت
از نظر این جریان، اصل نبوت، پس از انحصار حاکمیت به خداوند بر اساس اصل توحید، مجرای تحقق حاکمیت تشریعی الهی را روشن می کند. این اصل، دو رکن بنیادی حاکمیت خداوند یعنی حاکم الهی و قانون الهی را مشخص می نماید؛ آنجا که می فرماید:
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم (نساء: 59)
خدا را اطاعت کنید و رسول را اطاعت کنید و صاحب امر از خود را اطاعت کنید.
فالحکم لله العلی الکبیر (غافر: 12)
پس حکم تنها برای خدای بلند مرتبه ی بزرگ است.
و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (حشر: 7)
هرچه پیامبر (ص) به شما داد بستانید و از هرچه شما را منع کرد اجتناب کنید.
پس عامل مهمی که جریان اسلامی را از دیگر جریان ها جدا می کند، اختصاص تشریع یعنی قانون گزاری به خداوند است.
• معاد
جریان سیاسی اسلامی، به دنیای پس از مرگ معتقد است و ایمان دارد که باید در برابر اعمال خود- اعم از سیاسی و جز آن- در جهان آخرت پاسخگو باشد و برخلاف دیگر جریان ها، اخلاق و سیاست و نیز دین و سیاست را به هم پیوسته می بیند و از فعالیت های سیاسی خود، خشنودی خداوند، انجام تکلیف الهی و پاداش بهشت را پی می جوید. از هرگونه زشتکاری و فساد سیاسی هراسان است. می داند که روزی باید پاسخگوی اعمال خود باشد.
• امامت
از مهم ترین مبانی فکری جریان اسلامی، امامت یا ولایت امامان دوازده گانه معصوم (ع) است. جریان اصیل اسلامی، امامت را منصبی الهی می داند و معتقد است که انتخاب امام از توان بشر خارج است. امامت از نظر این جریان، استمرار نبوت است و در عصر غیبت کبری با ولایت فقیه تداوم می یابد. بنابراین دیدگاه، فقیه عادل، پرهیزگار، حافظ دین، مخالف هوای نفس و مطیع امام زمان (ع)، حاکم مشروع جامعه است. جریان اسلامی، هرگونه مشروعیت حاکم و حکومت را الهی دانسته، ضمن جایگه والایی که برای مردم قائل است، آنان را در فعلیت و مقبولیت، نقش آفرین می داند.
• عدالت
اصل مهم دیگر در مبانی فکری جریان اصیل اسلامی، عدالت است. این جریان هدف از تشکیل حکومت را اجرای قسط و عدل می داند:
لقد ارسلنا رُسُلَنا بالبینات و انرلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (حدید: 25)
و بی گمان ما رسولانمان را با آیات روشن فرستادیم و همراهشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط برخیزند.
• مهدویّت
جریان اسلامی، با توجه به اصل امامت و عدالت، معتقد است که در پایان تاریخ، حضرت حجة بن الحسن العسکری (عج)، امام زمان، پس از ظهور به اذن خداوند، عدالت را بر سراسر هستی حاکم می سازد و با شکوه ترین قطعه تاریخ را سامان می بخشد، پس از اینکه جهان پر از ظلم و جور شده است. آن حضرت با تشکیل دولت کریمه روزگاری پر نعمت و مبارک خواهد آفرید.
• مرجعیت و ولایت فقیه
جریان اصیل اسلامی، تقلید از مجتهد اعلم را واجب می شمارد و با توجه به پذیرش رهبری ولی فقیه، کوشش ها و فعالیت های خود را بر اساس نظر او تنظیم می کند. جریان اسلامی، رابطه ی مرجع و مقلد را از باب رجوع غیر متخصص به متخصص می داند. پیروی از مرجع اعلم یا عام که پیش از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی نیز در میان مؤمنین وجود داشت و در واقع همان رهبری و ولایت فقیه در حوزه ی اجتماعی قبل از حاکمیت سیاسی است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با عنوان «ولایت مطلقه فقیه» در قانون اساسی گنجانده شد و جریان اسلامی، سخت به آن معتقد و پای بند است و این اصل را جزو اصول فکری خود می داند.
• اسلام فقاهتی
دین اسلام به دلیل جامعیت خود پاسخگوی همه مسائل و مشکلات زندگی دنیوی و اخروی آدمی است. فقه شیعه (فقه اکبر و اصغر) به دلیل غنای فراوانش
منبع پاسخگویی به نیازهای زمان و مکان است. از دیدگاه جریان اسلامی، فقه شیعه نه تنها وظایف و احکام فردی، بلکه احکام اجتماعی، سیاسی- حکومتی، اقتصادی، نظامی و جز آن را تعیین کرده است. بر این اساس همه ی قوانین در حکومت، باید از فقه اسلام سرچشمه بگیرند. هر نوع تفکر اسلام منهای فقاهت بنابر مبانی این جریان، ‌تفکری انحرافی تلقی می گردد.
• استبداد ستیزی
جریان اسلامی بر اساس آموزه های ظلم ستیز شیعه، هیچ استبداد فردی یا حکومتی و ظلم و ستمی را نمی پذیرد و به این دلیل بوده است که این جریان در تاریخ معاصر ایران همواره در رأس جنبش های ضد استبدادی جای داشته است.
• استعمار ستیزی
جریان اسلامی با هرگونه حاکمیت بیگانگان بر کشور اسلامی مخالف است و هوشیارانه با هر جریانی که کشور را به سوی بیگانگان سوق دهد، رویارویی می کند. در مبنای فکری این جریان بر اساس قاعده ی نفی سبیل و آیه « لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلاً » (8) هر گونه سلطه کفار و بیگانگان بر کشور اسلامی مردود است. رهبری نهضت ضد استعماری تنباکو علیه انگلیس و ایستادگی در برابر تجاوز حکومت روسیه و آمریکا نمودی است از ثمره ی چنین دیدگاهی.
• دفاع از تمامیت ارضی کشور اسلامی
جریان اسلامی دفاع از تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران را واجب می داند. و هنگام تجاوز بیگانگان، بر اساس آموزه های شریعت اسلام با هر شکل ممکن به دفاع از میهن اسلامی می پردازد. گواه این حقیقت، هزاران شهید و جانباز است که جریان اسلامی در رویارویی با حکومت هایی متجاوز مانند حکومت روسیه، انگلیس و نیز جنگ تحمیلی هشت ساله ی عراق تقدیم کرده است.
• مردم سالاری دینی
از جمله اصول دیگر این جریان اعتقاد به مردم سالاری دینی است. بر این اساس مردم سالاری مطلق یا جمهوری مطلق به گونه ای که در آن مردم در مقابل اسلام بایستند، مردود است. البته حاکمیت مردم در تعارض بر حاکمیت خداوند نیست و در عرض آن قرار ندارد. دین با مردم سالاری کاملاً سازگاراست. مردم از طریق شرکت در انتخابهای گوناگون، بر اساس ضوابط شرعی، مسئولان نظام سیاسی اعم از رهبر، رئیس جمهور، ‌نمایندگان مجلس، اعضای شوراهای شهر و روستا را به طور مستقیم یا غیرمستقیم برمی گزینند. جریان اسلامی با تأکید بر کرامت مردم و اعتبار والای آرای مردمی برای آنها در همه ی مراحل استقرار نظام سیاسی نقش قایل است.
• آزادی خواهی
جریان اسلامی، آزادی را یک نعمت خدادادی می داند، امّا برای آن حدود و ثغور عقلانی و شرعی برمی نهد. انسان آزاد است، ولی در چارچوب قوانین و حدود الهی. بر این اساس بی بند و باری و آزادی به سبک غربی را برنمی تابد که حاصل آن وِلنگاری اخلاقی است.
• پیوند اسلام با روحانیت
روحانیت در منظر جریان اسلامی، متخصص، مبیّن، مبلّغ، مروّج، مفسّر و حافظ دین است. این جریان معتقد است افراد مسلمان در صورتیکه امکان تحصیل تخصصی در دین تا سطح اجتهاد و دین شناسی برایشان مقدور نباشد، باید اسلام را از عالمان اصیل، با تقوا و متبحر دریافت کنند، لذا هرگونه تفکر جدایی اسلام از روحانیت، غیر تخصصی و انحرافی است.

نهادها، احزاب و گروه ها

جریان اسلامی با توجه به اصالت و عمق نفوذش در جامعه اسلامی، نهادها، احزاب، گروه ها و انجمن های پرشماری را بنیان نهاده است که مهمترین آنها نهاد روحانیت شیعه و حوزه های علمیه است. اینک پس از معرفی این نهاد، خواهیم کوشید احزاب، ‌تشکل ها و گروه های مرتبط با جریان اسلامی را در انقلاب مشروطه، عهد پهلوی و دوره جمهوری اسلامی باز شناسیم.
• نهاد روحانیت شیعه
روحانیت شیعه به آن گروه از افراد اطلاق می شود که با تحصیل در حوزه ها ی علمیه به طور رسمی مبلغ، ‌مروّج و مفسّر مذهب شیعه به شمار می آیند. آنان به تعبیر امام خمینی (ره)، به عنوان کارمندان اسلام «حفظ اسلام» را در همه ابعاد وظیفه خود می دانند. (9)
این نهاد در واقع همزاد اسلام است، قرآن کریم می فرماید:
و ما کان المؤمنون لینفروا کافّةً فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لینفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون. (توبه: 122)
و مؤمنان نباید همگی کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه ای، کسانی برای فهم دین آماده نباشند تا قوم خود را هنگام بازگشت انذار کنند شاید آنان [از نافرمانی ] حذر کنند.
در روزگار صدر اسلام علاوه بر دستور خداوند در قرآن، توصیه های پیامبر (ص) نیز لزوم تعلیم تازه مسلمانان به ویژه کسانی را که از مرکز وحی دور بودند اثبات می کرد. دفاع نظری از اسلام هدفی دیگر بود که وجود این گروه را ضروری می ساخت. (10)
به هر روی، نهاد روحانیت در اسلام، از آغاز وجود داشته و در بستر زمان متحول و پویا شده است به گونه ای که روحانیت شیعه در ایران، همواره تداوم بخش حرکت پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در ترویج دین و حفظ اسلام بوده است.
نهاد روحانیت به عنوان اصیل ترین تشکیلات وابسته به جریان اسلامی و قوی ترین ارگان سیاسی- اجتماعی، نقش بسیار مؤثری در امور سیاسی کشور و خدمت به مردم، به ویژه پس از عصر صفویه داشته است. این نهاد با وجود حوادث مختلف در طول زمان، امروزه به عنوان یک نهاد مقتدر اجتماعی، از سازماندهی مؤثر و کارآمدی در ایران، از پایتخت گرفته تا کوچک ترین شهرها و روستاها برخوردار است. نهاد روحانیت از گونه ای سلسله مراتب برخوردار است که در رأس آن مراجع تقلید و در مرحله بعد آیات، حجج اسلام و طلاب علوم دینی جای دارند.

پی نوشت ها :

1. دهخدا، علی اکبر: لغت نامه دهخدا.
2. روحانی، سید حمید: بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، قم، 1362.
3. روحانی، سید حمید: شریعتمداری در دادگاه تاریخ، دفتر اسناد انقلاب اسلامی، قم، 1361.
4. روحانی، سید حمید: شریعتی در اسناد ساواک، ج 2.
5. زراعی، سعد الله: روند کارکرد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، گزیده اخبار و تحلیل، معاونت دریایی ندسا، ش 99.
6. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: مجموعه بیانیه ها و اطلاعیه ها، ج 1، انتشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران، بی تا.
7. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: تاریخچه گروه های تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ج 1 و 2، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران، 1360.
8. سلطانی، مجتبی: خط سازش، ج 1، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1367.
9. سلیمی بنی، صادق: جامعه شناسی سیاسی احزاب شماره (1) ، جامعه روحانیت مبارز، تحسین، قم، 1381.
10. شادلو، عباس: احزاب و جناح های سیاسی، گستره، تهران، 1379.

منبع : مظفری( قنبری) ، آیت، (1341)، جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، قم: زمزم هدایت ، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط