مقدمه
از زمان های قدیم تاکنون، موضوع تأدیب و تنبیه کودکان در خانواده و شاگردان در مدارس و محیط های تربیتی – آموزشی همواره مورد بحث و گفت و گو بوده و درمیان دانشمندان و صاحب نظران تربیتی موافقان و مخالفانی داشته است. پرسش اساسی این است که آیا از تنبیه می توان به مثابه ی یک روش تربیتی استفاده کرد؟ آیا روان شناسان در عصر حاضر آن را تجویز می کنند؟ درمنابع اسلامی و روایی و فقهی این مسئله چگونه بیان شده است؟ مقاله ی حاضر درصدد پاسخ گویی به این گونه پرسش هاست. بر این اساس، ابتدا مفهوم شناسی موضوع و سپس بررسی آن از منظر روان شناسی، روایی و فقهی بیان شده است. در پایان پس از جمع بندی، راهکارهایی کاربردی ارائه شده است.الف)مفهوم شناسی
1.تنبیه
«تنبیه» (Punishment) در لغت، به معنای آگاه کردن (1)، و بیدار کردن (2) است و دراصطلاحِ دانش های تربیتی، به ویژه از دید روان شناسان، تعاریف مختلفی برای آن ارائه گردیده که از نظر محتوا قرین همدیگرند. در کتاب روان شناسی پرورشی، تنبیه این گونه تعریف شده است: «ارائه ی یک محرک آزارنده، یا تنبیه کننده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن آن رفتار. برای مثال، اگر بعد از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک مثل گفتن یک حرف زشت، با ارائه ی یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او، خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم، او را تنبیه کرده ایم».(3) در این تعریف، از اصطلاح «محرک آزارنده» می توان تأدیب یا تنبیه بدنی کودک را نیز، به شرطی که به دیه نینجامد، استفاده کرد که در موارد خاصی، به عنوان آخرین شیوه در اصلاح رفتار کودکان تجویز گردیده است.
2.تعزیر
علامه مجلسی می فرماید: «التعزیر و هو التّأدیب دون الحدِّ و یکون برأی الامام و الحاکم».(4) اجماع فقهای شیعه (5) و حتی فقیهان عامه (6) بر این است که افراد غیر مکلف یا غیر بالغیا مجنون اگر محرمات شرعی را، که در قرآن برای آن حدی مشخص گردیده مرتکب شوند، باید تعزیر گردند. چه تعزیر به معنای تأدیب و تنبیه بدنی است و به تمام مجازاتی اطلاق می شود که در اسلام حد ثابتی ندارد یا اگر حد ثابتی دارد، مرتکب آن غیرمکلف است، با این حال، تعزیر با تنبیه اصطلاحی تفاوت دارد؛ چون اولاً، تعزیر در برابر فعل حرام است؛ ثانیاً، مقدار ضرب تازیانه آن کمتر از حد و منوط به نظر امام یا حاکم اسلامی است؛ در حالی که تنبیه ممکن است برای فعل حرام یا غیرحرام – مثل اعمالی که عادتاً به حد حرمت شرعی نمی رسد – صورت گیرد و مقدار ضرب آن هم قطعاً از تعزیر کمتر است. همچنین تنبیه و تأدیب متربی ممکن است به وسیله ی ولی یا معلم و مربی او که اذن تنبیه دارد، انجام گیرد.3.حد
«حد»، که در لغت به معنای حایل و حاجز میان دو چیز است، در شرع عبارت است از وارد ساختن عقوبت و کیفری بر مکلف به دلیل معصیتی که مرتکب شده بدان اندازه که شارع مقدس مقدر و مقرر داشته است.(7) در واقع، حد مجازات معینی است که در اسلام برای برخی جرایم در نظر گرفته شده است. برخی از این مجازات ها تعداد مشخصی ضربه شلاق و مانند آن می باشد. حدود باید زیر نظر حاکم اسلامی اجرا شود و منظور از آن، حفظ نظام اجتماع و ریشه کن ساختن فساد و تبهکاری از جامعه ی انسانی و اسلامی است. حدود شامل حد زنا، حد لواط، حد قذف، حد شرب خمر، حد دزدی و حد محارب است.با توجه به معنا، «حد شرعی» اصولاً برای گناهان کبیره ای معین گردیده است که در آن اولاً، حرمت شرعی وجود دارد؛ ثانیاً، مقدار حد یا نوع مجازات آن معین است؛ ثالثاً، مرتکب گناه مکلف باشد؛ رابعاً، هیچ کسی، حتی حاکم شرع، نمی تواند آن را کم یا زیاد کند، در حالی که تنبیهِ مصطلح هیچ یک از شروط مزبور را ندارد؛ یعنی تنبیه درباره ی خطاهایی به کار می رود که نه تنها حد ندارد، بلکه حتی گاهی حرمت شرعی نیز ندارد، بلکه کارهای ناسزاوار اخلاقی است.
4.تقویت
در تعریفی ساده، «تقویت» را به تثبیت یک رفتار از راه کنترل پیامدهای آن معنا می کنند.(8) تنبیه با تقویت، هم از لحاظ روشی و هم از لحاظ شرایط به کارگیری تفاوت دارند، اگر چه ممکن است در برخی موارد نتیجه ی یکسان داشته باشند. تقویت با عوامل مثبت و منفی سروکار دارد، اما تنبیه به حضور محرک آزارنده ی منفی و فقدان محرک مثبت مربوط می شود. همچنین در حالی که تقویت در مورد استوار ساختن پاسخ به کار می رود، تنبیه فرایندی است که انجام پاسخ را تضعیف می کند یا از بین می برد. به عبارت دیگر، هنگامی که محرک برای استحکام و استمرار پاسخ به کار می رود، می گویند: رفتار تقویت شده است، اما وقتی وجود یا فقدان محرکی در موقعیتی سبب تضعیف پاسخ شود، در این صورت، تنبیه صورت گرفته است؛ مثلاً وقتی به شاگرد بداخلاقی جریمه بدهند یا او را از کلاس اخراج کنند تنبیه صورت گرفته است. در مورد اول، وجود محرک منفی و مزاحم دادن جریمه ودر مورد دوم، حذف محرک مثبت و اخراج از کلاس، گرایش به پاسخ بداخلاقی را احتمالاً تضعیف می کند. تقویت در ایجاد رفتار مطلوب یا افزایش آن مؤثر است، اما تنبیه سرانجام ممکن است هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد. بنابراین، تنبیه جز در مواردی خاص، وسیله ی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب یا ترک عادت نیست.5.تنبیه یا تشویق؟
تشویق یا پاداش در لغت به معنای به شوق آوردن، راغب کردن، آرزومند ساختن و کار کسی را ستودن و او را دلگرم کردن است.(9) تشویق در مواردی به کار می رود که رفتاری دلخواه و مطلوب از متربی سر بزند و بخواهیم آن رفتار تقویت و تکرار شود و به صورت عادت در آید. اما تنبیه در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و برخلاف موازین دینی و مقررات است و می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم. این دو روش باید به طرز صحیح و بجا به کار روند تا سبب آرامش خاطر و تعادل شوند.باید از تنبیه های شدید در برابر خطاهای کوچک یا از تنبیه های گروهی برای اشتباهات فردی، به ویژه تنبیه های بدنی، کنایه آمیز و توهین دار خودداری کرد؛ چون این تنبیهات غالباً در ضمیر و روان متربی کینه و روحیه ی انتقام جویی ایجاد می کند. در واقع تنبیه دو نقش در انضباط ایفا می کند: یکی اینکه سبب تضعیف و تکرار نشدن رفتار ناپسند می شود و دیگر اینکه کودک را متوجه می کند که رفتارش مورد قبول محیط اجتماع نیست و در واقع او را با انتظارات اجتماعی آشنا می کند. برای اینکه این روش تربیتی مؤثر واقع شود، باید متناسب با خطا باشد و بلافاصله اعمال گردد. همچنین دلیل آن نیز برای کودک و متربی روشن باشد. از جمله عوامل اثر گذار در این روش، ثبات و وحدت روش اولیا و مربیان است. از مجموع مباحث و دیدگاه روان شناسان در باب آموزش ویادگیری کودکان (10) چنین بر می آید که آنان غالباً بر تقویت مثبت و دادن پاداش در مقابل رفتارهای مطلوب تکیه کرده اند و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده اند که این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی (11) روش اولیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است؛ در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب با خطا به مثابه ی داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
ب)تنبیه از نظر روان شناسی
از نظر روان شناسان، چون اساس زندگی کودک، به ویژه در سال های اول زندگی، مبتنی بر جلب لذت و دفع الم است، از هرچه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال می کند و از هر چه برایش دردآور و رنج آفرین باشد، می گریزد. بدین روی، طبیعی است که تنبیه برای کودک امری دردآور و سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. امروزه روان شناسان به دلایل اخلاقی، استفاده از تنبیه بدنی، مانند سیلی زدن، را توصیه نمی کنند و حتی هنگامی که می خواهند تأثیر این نوع محرک ها را در مهار و کاهش رفتار آزمایش کنند، از حیوانات کمک می گیرند، و سپس نتیجه ی اصلاح شده ی داده های آزمایشی خود را در مورد انسان تجربه می کنند. ولی آنجا که رفتار فرد از خود تنبیه به مراتب مخرب تر باشد، کاربرد تنبیه موجه و منطقی تلقی شده است.(12) از زمان های قدیم، مسئله ی تنبیه در آموزش و پرورش و چگونگی و کیفیت تأثیر آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب روان شناسان با این مقوله به صورت محتاطانه بر خورد کرده اند و از نظریاتشان بر می آید که در صورت اصلاح شدن رفتار کودک با روش های مطلوب و تقویت کننده های «مثبت و منفی»، مربیان مجاز به استفاده از تنبیه به منزله ی یک محرک آزارنده نیستند. اما اگر تمام روش های ممکن و انسانی به کار گرفته شد و نتیجه ی مثبت و مطلوب به بار نیاورد، همچنین رفتار ناهنجار کودک ناپسند و بسیار حاد بود، استفاده از تنبیه بدنی به نظر برخی از آنان، مفید و حتی لازم است. برای نمونه، به برخی از نظرهای روان شناسان اشاره می شود: گیج و برلاینر(13) می گویند: اگر رفتاری را که می خواهید مانع آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایند است، در آن صورت، تنبیه به منزله ی راهی برای دفع آن رفتار چیزی خوب است.(14)گاتری (15) نیز می گوید: تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتاری ناهمساز است.(16) در کتاب تغییر رفتار و رفتاردرمانی، بحثی درباره ی استفاده از روش تنبیه و آثار آن مطرح شده است، و با این حال، مؤلف عقیده دارد که گاهی ممکن است رفتار نابهنجار فرد آن چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگری برای تغییر رفتار یا اصلاح آن جواب ندهد و به ناچار کاربرد تنبیه یگانه روش ممکن باشد؛ مثل وقتی که رفتار نامطلوب فرد سلامت و بقای خود او یا افراد دیگر را تهدید می کند.(17) بنابراین، از نظر روان شناسان تنبیه می تواند یک روش تربیتی باشد، اما بر اساس مقررات و در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و برخلاف مقررات است و ما می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم.
ج)تنبیه در نظام تربیتی اسلام
1.اهمیت و ضرورت تنبیه از نظر اسلام
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هر گونه افراط و تفریط مبراست و به شیوه ای اعتدالی تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می پذیرد. اسلام سفارش اکید می کند که بزرگ ترها در برابر کوچک ترها بیشتر احساس مسئولیت کنند و حقوق آنها را مراعات نمایند. اسلام به جامعه به صورت یک «کل» می نگرد، به موجودیت انسان ها اهمیت خاصی می دهد؛ خودسازیِ آحاد امت را لازم می داند؛ و رفق و شفقت با دیگران را جزو وظایف می شمارد و می گوید: المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه.(18) بر این اساس، تنبیه بدنی را ابتدائاً حتی برای حیوانات نمی پسندد و ترحم بر آنها را از وظایف هر کس می داند. پس بجاست که اولیا و مربیان در مورد خطاهای جزئی کودکان خشم نورزند و به آنان غضب نکنند، بلکه با قدری مسامحه، از خطای آنها بگذرند تا آنان شخصیت واقعی خود را بیابند. اصولاً معلم و مربی پیش از آنکه سخت گیری کند، باید در کارش آگاه باشد.البته باید به این نکته توجه داشت که درموارد خاصی، به ضرورت استفاده از تنبیه در نظام تربیتی اسلام تصریح شده است و این معنا هم از آیات متعددی که رسالت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را منحصر به تبشیر و انذار می داند بر می آید، و هم از آیات و روایاتی که حدود الهی و تعزیرات اسلامی را تبیین می کند. اما اسلام برای هر جرم و خطا تنبیه و مجازات در خور آن را ارائه می کند؛ آن هم در صورتی که عوامل دیگر تربیتی – همانند رفق و مدارا و نرمی که با طبیعت و روحیات کودک هماهنگ است – مؤثر نیفتد. در این صورت، مربی و ولی ّکودک ناگزیر از تنبیه و مجازات بدنی است که در تربیت دینی و اخلاقی کودک از نظر اسلام، به مثابه ی یک روش احتیاطی و استثنایی تلقی می شود. ثانیاً از آنجا که فرزندان و متربیان نزد انسان مسلمان امانت اند و او در برابر آنان مسئولیت دارد، در حالی که تأمین نیازهای جسمی کودک لازم است، تأدیب او از آن واجب تر می باشد. پرورش قوای فکری، عقلانی، روحی، عاطفی و مذهبی کودکان از وظایف مهم است و تحصیل فضایل اخلاقی، مانند صداقت، پاک دامنی، امانت داری، مراعات نظافت، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است ضرورت دارد، که تحقق آنها گاهی نیازمند روش ها و مراتبی از تأدیب و تنبیه غیربدنی است. وانگهی همان گونه که انسان در اجرای تکالیف دینی و اجتماعی نسبت به خودش مسئولیت دارد، در برابر خانواده اش نیز از لحاظ حفظ و نگهداری آنان از عذاب آخرت مسئول است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یا أیُّها الّذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودها النَّاس و الحجارة علیها ملائکةٌ غلاظٌ شدادٌ لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون.(19) رسیدن به انسان به مقامات عالی و درجات والای معنوی و الهی و حتی تکامل و رشد در جنبه های اخلاقی و اجتماعی به مربی و مؤدب نیاز دارد و کودک تمام لحظات حیات، ملازم والدین و مربی خویش است. بنابراین، برای تحقق آنها همیشه و در تمام حالات نمی توان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. گاهی نیز لازم است از تنبیهات بدنی استفاده کرد که حتی ممکن است گاهی استفاده از آن نه تنها مجاز، بکله مستحب باشد.
2.تنبیه به مثابه ی روش تربیتی
در نظر روان شناسان مشهور است که تنبیه در ابتدا روش مطلوبی در تربیت نیست؛ زیرا عوارضی بر آن مترتب است. اما غالب دانشمندان اسلامی و مربیان تعلیم و تربیت در شرایط خاصی، از تنبیه به مثابه یک روش تربیتی نام می برند؛ زیرا وقتی از این روش برای حل مشکل و اصلاح رفتار استفاده می شود که راه حل های دیگر مؤثر نبوده است. باید به این نکته توجه کرد که تأدیب و تنبیه روش تربیتیِ اولی نیست تا در تمام حالات و موقعیت ها از آن استفاده گردد و از آن نتیجه ی مطلوب گرفته شود. تنبیه یک روش تربیتی ثانوی است که از لحاظ دینی و ارزشی، از همه ی روش های اصلاح رفتار کودک متأخر است؛ یعنی اگر تمام روش های ممکن و متناسب در موقعیت های گوناگون برای تغییر و اصلاح رفتار کودک به کار گرفته شد و نتیجه ی مطلوب از آن به دست نیامد، در آن صورت می توان از روش تنبیه استفاده کرد. این مطلب را می توان، هم از آثار روان شناسان و مربیان دریافت و هم از روایات اسلامی به دست آورد.نکته ی مهم در این بحث آن است که تنبیه آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقی شده و هدف از تنبیه، در واقع، اصلاح رفتار و تربیت کودک است. بنابراین، استفاده از این روش باید به گونه ای باشد که اصلاح کننده و در تربیت متربی مؤثر باشد.
3.تنبیه در روایات
روایاتی را که در باب تنبیه آمده می توان از سه جنبه بررسی کرد:اول.روایاتی که اذیت دیگران را نکوهش و تحریم کرده است. تنبیه کودک نیز در واقع نوعی اذیت و اضرار به غیر محسوب می شود. بنابراین، استفاده از این روش جایز و صحیح نیست. برای نمونه:
1.النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) من آذی مؤمناً فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله عزّوجلّ و من آذی الله فهو ملعونٌ فی التوراة و الانجیل و الزًّبور و الفرقان (20)؛ «هر کس مؤمنی را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند در حقیقت خدا را اذیت کرده است و هر که خدا را اذیت کند، طبق حکم تورات و انجیل و زبور و قرآن ملعون است»؛
2.الصادق (علیه السلام) قال الله تعالی عزّوجلّ: لیأذن بحرب منّی من آذی عبدی المؤمن (21)؛ «خداوند متعال فرموده است، هر کس بنده ی مؤمن مرا اذیت کند به من اعلان جنگ داده است»؛
3.الصادق (علیه السلام) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): انَّ اعتی النّاس علی الله عزّوجلّ من قتل غیر قاتله و من ضرب من لم یضربه (22)؛ «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود سرکش ترین مردم در برابر خدای متعال کسی است که غیر قاتل خود را بکشد و کسی را بزند که او را نزده است».
4.ابن ابی عمیر ازمعاویه نقل می کند که گفت: سألت ابا عبدالله (علیه السلام) عن قول الله عزّوجلّ «و من یرد بالحاد بظلم...» قال: کل ظلم الحادٌ و ضرب الخادم من غیر ذنب من ذلک الالحاد(23)؛ «از امام صادق (علیه السلام) درباره ی تفسیر آیه ی و من یرد فیه... پرسیدم. حضرت فرمود: هر نوع ستمی الحاد است و زدن خدمت گزار بی تقصیر نیز یکی از مصادیق الحاد است».
از مجموع این گونه روایات بر می آید که ضرب، ظلم و اذیت غیر و تنبیه بدنی و مطلقاً هر نوع ایذایی ستم محسوب می شود و حرام است. بنابراین، تأدیب و تنبیه کودکان و متربیان در غیر موارد نص، شرعاً جایز نیست؛
دوم.روایاتی که درباب اکرام و محبت به کودکان و متربیان است و به طور کلی، در آنها توصیه شده که در ارتباط با غیر، به رفق و مدارا عمل کند و از هر نوع خشونت و تندی، به ویژه در برخورد با کودکان، بپرهیزند:
1.رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من قبل ولده کتب الله له حسنةً (24)؛ «هر کس فرزند خود را ببوسد، خدای متعال برای او یک حسنه خواهد نوشت»؛
2.رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): لینّوا لمن تعلمّون و لمن تتعلّمون منه(25)؛ «با دانش آموز و آموزگار خود مهربان و نرم خو باشید»؛
3.شکی الی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): رجلٌ من خدمه فقال: اعف عنهم تستصلح به قلوبهم. فقال یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یتفاوتون فی سوء الأدب. فقال:اعف عنهم(26)؛ «فردی از خادمان خویش به محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کرد. حضرت فرمود: عفوشان کن. عرض کرد: ای رسول خدا! آنها در بی ادبی متفاوت اند. فرمود: از همه ی آنها درگذر»؛
4.رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): احبّوا الصبیان وارحموهم و اذا وعدتموهم شیئاً ففوا لهم فانّهم لا یدرون الاّ انّکم ترزقونهم (27)؛ «کودکان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید، هر گاه به آنها وعده می دهید وفا کنید. آنان چیزی نمی دانند جز اینکه شما را روزی دهنده ی خود می پندارند»؛
5.رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): یا انس ارحم الصّغیر، ودِّ الکبیر، تکن من رفقائی (28)؛ «ای انس! به خردسال رحم کن و بزرگ را دوست بدار تا از دوستان و رفقای من باشی»؛
6.الصادق (علیه السلام): اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم یغفرلکم (29)؛ «فرزندانتان را احترام کنید و آنان را نیکو ادب کنید تا آمرزیده شوید»؛
7.الصادق (علیه السلام): انّ الله لیرحم الرَّجل بشدَّة حبّه لولده (30)؛ «خداوند به انسان بر اثر شدت محبتش به فرزند خود، رحم می کند»؛
8.علی (علیه السلام): احسن الممالیک الأدب واقلل الغضب و لا تکثر العتب فی غیر ذنب فاذا استحق احدٌ منک ذنباً فانَّ العفو مع العدل اشُّد من العذّب لمن کان له العقل (31)؛ «غلامان را نیکو ادب کن. کمتر به آنان غضب نما، در غیر مورد گناه زیاد عتاب نکن. هر گاه کسی از تو بر اثر گناه مستحق عقوبت شد، او را ببخش، چون عفو همراه عدل برای عاقل از مجازات سخت تر است»؛
9.قال بعضهم شکوت الی ابی الحسن (علیه السلام): ابناً لی. فقال: لا تضربه واهجره و لا تطل (32)؛ «یکی از اصحاب از پسرش شکایت کرد، حضرت فرمود او را نزن و با او قهر کن، اما طولش نده»؛
10.رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): علّموا و لا تعنِّفوا فانّ المعلم العالم خیرٌ من المعنف (33)؛ «آموزش دهید اما درشت خوبی نکنید، زیرا معلم دانا بهتر از درشت خوی است»؛
11.نهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عن الأدب عند الغضب (34)؛ «پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ازتأدیب در حال غضب و خشم نهی فرموده است»؛
12.امیرالمؤمنین (علیه السلام): الافراط فی الملامة تشُّب نیران اللجاج (35)؛ «زیاده روی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعله ور می سازد»؛
بنابراین، از بررسی روایات پیش گفته، به دست می آید که اکرام، محبت، رفق، مدارا وارزش قایل شدن به کودکان باید جزو اصول تربیتی باشد. برخورد تند، غضب آلود یا خشونت در برخورد با کودکان و متربیان ناپسند است.
همچنین می توان نتیجه گرفت که محبت، اکرام، عفو، رحم و اغماض از خطای کودکان و متربیان در تربیت، بر سایر روش ها مقدم است، اما اگر با این روش ها، غرض حاصل نشد، باید از تأدیب و تنبیه در حد متعارف استفاده کرد. البته باید در مقام تربیت و موقعیت های تأدیب، همواره قاعده و قانون الهی ادفع بالَّتی هی أحسن (36) را مراعات کرد و حتی در مبارزه با بدی های متربی از طریق نیکی استفاده کرد؛ زیرا این، روش تربیتی بسیار مهمی است و اگر مربی و معلم آن را به موقع و بجا به کار گیرند، می تواند تحلیل عمیقی در فرد به وجود آورد و در صورت به کارگیری بی موقع، نتیجه ای جز ترغیب و تشویق به ستم و بدی و کمک به رواج آن در جامعه نخواهد داشت؛
سوم.روایاتی که در آنها به تنبیه و تأدیب کودک و متربی تصریح شده است و شمار این روایات هم زیاد است، برای نمونه:
1.ابی عبدالله (علیه السلام) قال: انّ فی کتاب علی (علیه السلام) انّه کان یضرب بالسّوط و بنصف السَّوط و ببعضه فی الحدود و کان اذا اتی بغلام و جاریة لم یدرکا، لم یبطل حدّاً من حدود الله عزّوجلّ. قیل له و کیف کان یضرب؟ قال: یأخذ السَّوط بیده من وسطه او من ثلثه، ثمَّ یضرب به علی قدر اسنانهم و لا یبطل حدّاً من حدود الله (37)؛ «امام صادق (علیه السلام) فرمود: در کتاب علی (علیه السلام) آمده است که حضرت در اجرای حدود تازیانه یا نصفش یا بخشی از آن را می گرفت و اجرای حد می کرد، و هنگامی که پسر و دختر نابالغی عمل خلافی مرتکب شده بود، هیچ حدی از حدود الهی را تعطیل نمی کرد. پرسیدند: چگونه؟ فرمود: تازیانه را از وسط یا یک سوم آن می گرفت و بر اساس سن آنان، آنها را می زد و اجازه نمی داد حدود الهی تعطیل شود»؛
2.معتبرة حمّاد ابن عثمان قال: قلت لابی عبدالله (علیه السلام) فی ادب الصبّی و المملوک. فقال (علیه السلام): خمسةً او ستةً ارفق (38)؛ «حماد بن عثمان نقل می کند، از امام صادق (علیه السلام) درباره ی تأدیب کودک ونوجوان پرسیدم، حضرت فرمود: پنج یا شش تازیانه با رفق و مدارا [زده شود]»؛
3.ابی عبدالله (علیه السلام): اتی علی (علیه السلام) بجاریة لم تحض قد سرقت، فضربها اسواطاً و لم یقطعها (39)؛ «از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است دختری را که به حد بلوغ نرسیده و سرقت کرده بود نزد امام علی (علیه السلام) آوردند، حضرت انگشتانش را قطع نکرد، لکن با چند تازیانه او را تأدیب کرد»؛
4.ابی عبدالله (علیه السلام): اتی علی (علیه السلام) بغلام یشک فی احتلام،فقطع اطراف الاصابع (40)؛ «امام صادق (علیه السلام) فرمود: نوجوانی را که شک در بلوغش بود و دزدی کرده بود نزد علی (علیه السلام) آوردند، حضرت نوک انگشتانش را زخمی کرد»؛
5.ابی عبدالله (علیه السلام): قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): ادّب الیتیم ممّا تؤدّب منه ولدک و اضربه ممّا تضرب منه ولدک (41)؛ «امام صادق (علیه السلام) به نقل از علی (علیه السلام) فرمود: پسر بچه ی یتیم را آن طور که فرزندت را ادب می کنی تأدیب کن و همان طوری که فرزند خودت را می زنی او را بزن»؛
6.عن اسد ابن وداعه: انّ رجلاً یقال له جزی، اتی النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: یا رسول الله انّ اهلی یعصونی فبم اعاقبهم؟ قال: تعفوا، ثمَّ قال الثّانیة حتی یقال ثلاثاً، قال: ان عاقبت فعاقب بقدر الذَّنب و اتَّق الوجه (42)؛ «شخصی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرض کرد یا رسول الله افراد خانواده ام نافرمانی می کنند، چگونه آنان را تأدیب کنم؟ حضرت فرمود: ببخش. آن مرد سخن خود را سه مرتبه تکرار کرد، حضرت فرمود: اگر خواستی مجازات کنی به اندازه ی گناه و خطایشان مجازات کن و از زدن به صورت آنان بپرهیز».
7.ابی عبدالله (علیه السلام): ان امیرالمؤمنین (علیه السلام) القی صبیان الکّتاب الواحهم بین یدیه لیخیِّر بینهم، فقال: اما انّها حکومةٌ و الجور فیها کالجور فی الحکم؟ ابلغوا معلّمکم إن ضربکم فوق ثلاث ضربات فی الادب اقتض منه(43)؛ «امام صادق (علیه السلام) فرمود: شماری از کودکان نوشته های خود را پیش حضرت علی (علیه السلام) آوردند تا ایشان بهترین آنها را انتخاب کند. حضرت فرمود: این انتخاب نوعی قضاوت کردن است و جور در آن همانند جور در داوری است. سپس فرمود: به معلمتان بگویید که اگر در تأدیب شما بیش از سه ضربه بزند قصاص خواهد شد»؛
8.رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) علّموا الصَّبّی الصَّلوة ابن سبع سنین واضربوه علیها ابن عشر سنین (44)؛ «درهفت سالگی به کودک نماز را آموزش دهید و در ده سالگی اگر نماز را ترک کرد تأدیبش کنید»؛
9. علی (علیه السلام): ادّب صغار اهل بیتک بلسانک علی الصَّلوة و الطُّهور، فاذا بلغوا عشر سنین فاضرب و لا تجاوز ثلاثاً(45)؛ «فرزندان خردسالت را با زبان به نماز خواندن و وضو گرفتن تشویق کن، آن گاه که به ده سالگی رسیدند، در صورت ترک نماز آنها را بزن، ولی پیش از سه ضربه نباشد».
ادامه دارد ...
پی نوشت ها :
1.محمد معین، فرهنگ معین، ج1، ماده ی «تنبیه».
2.علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ماده ی «تنبیه».
3.علی اکبر سیف، روان شناسی پرورشی، ص 246.
4.محمدباقر مجلسی، روضة المتقین، ج10، کتاب الحدود،ص3.
5.شیخ طوسی، النهایة، کتاب الحدود، ص 365؛ همو، المبسوط، ج8، کیفیة الحدود و الضرب، ص 69؛ امام خمینی (رحمه الله)، تحریر الوسیله، ج2، فی بقیة الحدود، ص477؛ محمد حسن النجفی، جواهر الکلام، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا]، ج41، ص 444-446.
6.عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1406 ق، ج5، کتاب الحدود، ص 292.
7.محمود شهابی، ادوار نقد، ج2، ص 230.
8.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2، ص 538.
9.فرهنگ عمید،ص269.
10.ر.ک: ریتا اتکینسون، زمینه ی روان شناسی، ترجمه ی محمد تقی براهنی، ج1، ص 384.
11.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج2، ص543.
12.ر.ک: همان، ج1.
13.Gage & Berliner.
14.نیت ل. گیچ، روان شناسی تربیتی، ترجمه ی غلامرضا خوی نژاد، ص 345.
15.Gutry
16.ارنست هیلیگارد، نظریه های یادگیری، ترجمه ی محمد تقی براهنی، ص 289.
17.علی اکبر سیف، تغییر رفتار و رفتار درمانی، ص 397.
18.کلینی، کافی، ج2، ص 232.
19.تحریم(66)،6.
20.محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ص 350.
21.همان،ص274.
22.همان،ج4، ص227.
23.شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص 202.
24.شهید ثانی (زین الدین بن علی عاملی)، منیة المرید، ص 193.
25.میرزا آقا نوری طبری، مستدرک الوسائل، ج9، ص 7.
26.کلینی، همان، ج6، ص 49.
27.کنز العمّال، ج3، ص 180.
28.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج104، ص 15.
29.شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج15، ص98.
30.محمد ری شهری، میزان الحکمة، ج1،ص76.
31.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج104،ص99.
32.همان، ج77،ص175.
33.همان، ج74،ص177، باب7.
34.ابن شعبه حرّانی، تحف العقول،ص84.
35.شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18،ص307.
36.فصّلت(41)،34.
37.شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج18، ص 339 ،524،523 ،581 و ج15،ص197 و ج18 ص 582.
38.همان.
39.همان.
40.همان.
41.همان.
42.همان.
43.همان.
44.علی بن حسام الدین المتقی، کنزالعمّال، ج16، ص 440.