شهادت ثالثه (4)

مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالنبی عراقی قدس سره در بحث استدلالی خود به بیش از دلیل فقهی استاد جسته و شهادت به ولایت را مثل دیگر فصلهای اذان و اقامه جزء آنها دانسته که تقریرات درس آن مرحوم توسط یکی از شاگردانش به رشته
سه‌شنبه، 14 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهادت ثالثه (4)
 شهادت ثالثه(4)

نویسنده: حسین تهرانی




 

اقوال فقها پیرامون شهادت به ولایت در اذان و اقامه

فتاوی و نظرات فقهاء شیعه در مورد «شهادت ثالثه» بدین قرار است:
1) شهادت به ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام جزو اذان و اقامه است.
2) شهادت به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در اذان و اقامه واجب است.
3) شهادت به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در اذان و اقامه مستحب است.
4) شهادت ثالثه جزو اذان و اقامه نیست ولی خوب است که بعد از «اشهد انّ محمداً رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» به قصد قربت گفته شود.

فقهائی که «شهادت ثالثه» را جزء اذان و اقامه می دانند

1) مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالنبی عراقی قدس سره در بحث استدلالی خود به بیش از دلیل فقهی استاد جسته و شهادت به ولایت را مثل دیگر فصلهای اذان و اقامه جزء آنها دانسته که تقریرات درس آن مرحوم توسط یکی از شاگردانش به رشته تحریر و به زیور طبع درآمده، به نام:
«الهدایه فی کون الشهاده بالولایه فی الاذان و الاقامه جزءاً کسائر الاجزاء».
2) مرحوم آیه الله آقامیرزا آقا اصطهباناتی قدس سره شهادت به ولایت را جزء اذان و اقامه می دانستند و می فرمودند که اوضاع مساعد نشد که پیامبراکرم صلی الله علی و آله و سلم را به امت اسلامی اعلام فرماید.(1)
گروهی دیگر از فقهاء به این قاطعیت نگفته اند ولی احتمال داده اند که «شهادت ثالثه» جزء اذان و اقامه باشد که نظرات برخی از آنها را در اینجا متذکر می شویم:
1) مرحوم علّامه مجلسی قدس سره(متوفی 1110) در کتاب پر ارج « بحارالانوار» می فرمایند:
«بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزاء مستحبّه اذان باشد، زیرا که شیخ طوسی، علامه حلی و شهید اول تصریح کرده اند که احادیثی در این باره وارد شده است(2)».
2) صاحب حدائق مرحوم شیخ یوسف بحرانی قدس سره (متوفی 1186) پس از نقل بیانات مرحوم علامه مجلسی قدس سره آن را تأیید کرده و می گزیند.(3)
3) مرحوم کاشف الغطاء قدس سره (متوفی 1373) در حاشیه خود بر «عروه الوثقی» می فرماید:
«ممکن است از عمومات ادله استفاده کنیم که شهادت بر ولایت و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از اجزاء مستحبّه اذان و اقامه می باشد»(4).

فقهائی که فتوا به وجوب «شهادت ثالثه» داده اند

برخی از فقهاء هم نظر به اهمیت «شهادت ثالثه» قائل به وجوب آن در اذان و اقامه شده اند. از جمله:
مرحوم آیه الله حکیم قدس سره در کتاب «مستمسک العروه الوثقی» می فرمایند:
«لا بأس بالاتیان به بقصد الاستحباب المطلق لما فی خبر الاحتجاج-اذا قال احدکم لا اله الا الله، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فلیقل علی امیرالمؤمنین-بل ذلک فی هذه الاعصار معدود من شعائر الایمان و رمز الی التشیع، فیکون من هذه الجهه راجحاً، بل قد یکون واجباً»(5).
«شهادت دادن به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در اذان و اقامه به قصد استحباب کلی اشکال ندارد، به دلیل روایتی که در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی قدس سره وارد شده است و آن اینکه:
پس زمانی که یکی از شما بگوید: «لا اله الا الله محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» پس باید بگوید: «علی امیرالمؤمنین علیه لاسلام». در عصر ما «شهادت ثالثه» از شعائر ایمان و رمز تشیع است و از این جهت رجحان شرعی دارد و گاهی گفتن آن واجب می شود».

فقهائی که فتوا به استحباب «شهادت ثالثه» داده اند

عده کثیری از فقهاء قائل به استحباب «شهادت ثالثه» در اذان و اقامه شده اند و گفته اند:
«شهادت به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام در اذان و اقامه مستحب است به شرط عدم قصد جزئیت».
که اینک به اسامی گروهی از آنها در ذیل اشاره می شود:
1) ملامحمّدباقر مجلسی قدس سره -«بحارالانوار»
2) شیخ یوسف بحرانی قدس سره -«حدائق»
3) الاغا بهبهانی قدس سره -«حاشیه بر مدارک»
4) سیدبحرالعلوم قدس سره -«منظومه»
5) شیخ جعفر کاشف الغطاء قدس سره -«کشف الغطاء»
6) سیدعلی طباطبایی قدس سره -«ریاض المسالک»
7) محقق القمی قدس سره - «الغنائم»
8) محقق نراقی قدس سره - «مستند الشیعه»
9) میرزای کرباسی قدس سره - «المناهج و النخبه»
10) شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر قدس سره - «جواهر» و «نجاه العباد»
11) شیخ مرتضی انصاری قدس سره - «النخبه»
12) شیخ مشکور حولاوی قدس سره - «کفایه الطالبین»
13) ملاآقا دربندی قدس سره - «رساله عملیه»
14) سیدعلی بحرالعلوم قدس سره- «برهان القاطع»
15) سیدحسن ترک قدس سره -«رساله عملیه»
16) شیخ جعفر شوشتری قدس سره -«منهج الرشاد»
17) میرزامحمد حسن قمی قدس سره -«مصباح الفقاهه»
18) فاضل ایروانی قدس سره -«نجاه المقلدین»
19) زین العابدین حائری قدس سره- «ذخیره العباد»
20) میرزامحمدحسن شیرازی قدس سره -«حاشیه بر نجاه العباد»
21) حاج الاشرفی قدس سره -«رساله عملیه»
22) محمد بن علی بن صاحب حاشیه قدس سره- «رساله عملیه»
23) سیّد اسماعیل نوری قدس سره -«شرح نچاه العباد»
24) حاج آقا رضا همدانی قدس سره -«مصباح الفقیه»
25) شیخ محمدطه نجفی قدس سره- «حاشیه بر نجاه العباد»
26) شیخ حسن مامقانی قدس سره -«رساله عملیه»
27) سیدمحمد بحرالعلوم قدس سره -«وجیزه»
28) میرزا حسین خلیلی قدس سره -«حاشیه بر نجاه العباد»
29) ملامحمدکاظم خراسانی قدس سره -«ذخیره العباد»
30) شیخ عبدالله مازندرانی قدس سره -«حاشیه بر رساله اشرفی»
31) شیخ محمدتقی آقا نجفی قدس سره - «رساله عملیه»
32) ملامحمدعلی امامی قدس سره - «رساله عملیه»
33) میرزا ابوالقاسم اردوبادی قدس سره- «کتاب فی الفقه»
34) میرزامحمد علی چهاردهی قدس سره- «زیده العبادات»
35) شیخ محمدجواد حولاوی قدس سره -«حاشیه بر رساله والدش»
36) سیدمهدی حیدر قدس سره -«رساله عملیه»
37) سیدمحمدکاظم یزدی قدس سره -«طریق النجاه»
38) میرزامحمدتقی شیرازی قدس سره -«حاشیه بر نجاه العباد»
39) سیداسماعیل صدر قدس سره -«انیس المقلّدین»
40) شیخ الشریعه اصفهانی قدس سره -«الوسیله»
41) شیخ احمدکاشف الغطاء قدس سره -«سفینه النجاه»
42) شیخ عبدالنبی نوری قدس سره - «حاشیه بر مجمع المسائل»
43) سیدمحمد فیروزآبادی قدس سره -«ذخیره العباد»
44) شیخ شعبان رشتی قدس سره - «وسیله العباد»
45) شیخ عبدالله مامقانی قدس سره- «مناهج المتقین»
46) سیدحسن صدر قدس سره -«مسائل المهمه»
47) سیدمحمدمهدی صدر قدس سره - «بغیه المقلدین»
48) میرزای نائینی قدس سره - «وسیله النجاه»
49) حاج آقا حسین قمی قدس سره - «منتخب المسائل»
50) شیخ عبدالحسین رشتی قدس سره - «حاشیه بر ذخیره»
51) شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء قدس سره - «حاشیه برعروه»
52) سیدنعمت الله جزائری قدس سره -«انوار النعمانیه»
53) حجه الاسلام شفتی قدس سره- «تحفه الابرار»
54) ملاعلی زنجانی قدس سره - «نظام الفرائد»
55) سیدعبدالحسین شرف الدین قدس سره - «النّص و الاجتهاد»
56) شیخ محمدحسین مظفّر قدس سره - «وجیزه المسائل»
57) حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی قدس سره - «مسائل الفقیهه»
58) سیدعبدالهادی شیرازی قدس سره -«رساله عملیه»
59) سیدمحمود شاهرودی قدس سره -«رساله عملیه»
60) سیدابوالقاسم خوئی قدس سره -«منهاج الصالحین»
و...
و اما فقهائی که فتوی داده اند که «اشهد ان علیاً امیرالمؤمنین ولی الله» در اذان و اقامه مستحب است به قصد امتثال به دو حدیث نه ب قصد جزئیت، ذیلاً به اسامی آنها اشاره می شود:
1) شیخ ضیاء الدین عراقی قدس سره.
2) سیدجمال الدین گلپایگانی قدس سره
3) شیخ محمدکاظم شیرازی قدس سره
4) سیدمحمد مهدی قزوینی قدس سره
5) سیدمحمد حجّت قدس سره
6) سیدصدرالدین صدر قدس سره
7) سیدیونس اردبیلی قدس سره
8) سیدیونس اردبیلی قدس سره
9) شیخ آقا رضی تبریزی قدس سره
10) شیخ محمد امامی خوانساری قدس سره
11) شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدس سره
12) سیدابوالحسن اصفهانی قدس سره
13) سیدمحمدتقی خوانساری قدس سره
14) سیداحمدخوانساری قدس سره
15) سیدمحمدکاظم شریعتمداری قدس سره
16) سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی قدس سره (6)

نظرات دیگر پیرامون «شهادت ثالثه»

1) از محضر مبارک استاد الفقهاء و المجتهدین و غُرّه عیون الصالحین حضرت آیت اله مرحوم حاج سید احمدخوانساری قدس سره سؤال شد که آیا «اشهد انّ علیاً ولی الله» جزء اذان هست یا خیر؟
ایشان در جواب فرمودند:
«اذان جزء-اشهد انّ علیاً ولی الله-می باشد»(7).
2) مرحوم علامه مجاهد، آیه الله سیدعبدالحسین شرف الدین موسوی جبل عاملی قدس سره در کتاب «النص و الاجتهاد» می فرماید:
«کسی که می گوید گفتن-اشهد انّ امیرالمؤمنین علیاً ولی الله-بدعت است، به خطا رفته، زیرا که معمولاً مؤذن ها در بین هربندی، جمله هایی از قبیل: «الصلاه و السلام علیک یا رسول الله»، یا قبل از اذان می گویند: «الحمدلله لم یتخذ صاحبه و لا ولدا» و غیره. در صورتی که اینها از شارع مقدس در اذان نرسیده است و قطعاً بدعت و حرام هم نیست، زیرا مؤذن ها آنها را جزء بندی های اذان نمی دانند، بلکه به ادله عمومی که شامل آنها نیز می شود، آن را ذکر می کنند، همین طور شهادت به ولایت علی علیه السلام نیز بعد از شهادت به رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه و اله و سلم همان حکم را دارد. علاوه، سخنان کوتاه آدمیان، اذان و اقامه را باطل نمی کنند، و گفتن آن در اثنای اذان و اقامه، حرام نیست. سپس این حرام و بدعت از کجا آمده است؟ و منظور از این تفرقه انداختن در بین صفوف مسلمین در این عصر چیست؟ (8)
3) سیدبحرالعلوم قدس سره در منظومه فقهی خود هنگام ذکر سنن و آداب اذان می گوید:
او سنه لیس من الفصول
لکنّها من اعظم الاصول
و اکمل الشّهادتین بالتی
قد اکمل الدین بها فی المله
فانّها مثل الصلوه خارجه
عن الخصوص، بالعموم و الجه
«شهادت به ولایت در اذان سنّتی است که از فصول اذان به شمار نمی آید ولی از بزرگترین اصول (دین) است».
«تو شهادت به توحید و نبوت را با شهادت به ولایت کامل ساز، که دین در آیین اسلام بدان کامل گردیده است».
«این شهادت مانند صلوات است که دلیل خاصی ندارد ولی به دلیل عموم وارد است (و گفتن آن لازم است)».
4) مرحوم آیه الله حاج میرزا باقر زنجانی قدس سره می فرماید:
«بر جوانان شیعه لازم است که از خَلَف صالح خود پیروی کنند و این شعار مشروع خود را ترک نکنند، زیرا که فقهاء بر استحبابش فتوی داده اند و کسی نمی تواند بر آن خُرده بگیرد(9)».
5) فقیه بزرگ شیعه مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء قدس سره در راه زیارت حضرت امام رضا علیه السلام خطاب به فتحعلی شاه فرمود:
«سزاوار است که دستور فرمائید که اهل ایران در اذان خود شهادت بدهند به اینکه-علی بن ابیطالب علیه السلام امیرالمؤمنین-است و گفتن-علی ولی الله-به تنهایی کفایت نمی کند، زیرا که سیدمحسن اعرجی نیز ولی الله است(10)».
6) مرحوم آیه الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی قدس سره در حاشیه خود بر کتاب «عروه الوثقی» می فرماید:
«شهادت به ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام از روشن ترین شعائر شیعه می باشد».
7) مرحوم محدّث قمی قدس سره در کتاب «سفینه البحار» از مرحوم علامه حلی قدس سره در رابطه با «شهادت ثالثه» مطلبی را نقل کرده و می گوید که آن مرحوم در کتاب «منتهی المطلب» می فرمایند:
«حدیثی از امام صادق علیه السلام را وارد است که می فرماید: هرگاه یکی از شما گفت:-لا اله الا الله، محمد رسول الله-سپس بگوید:-علی امیرالمؤمنین-و این حدیث دلالت دارد بر استحباب گفتن آنبه طور عموم و اذان یکی از آن موارد است(11).
8) مرحوم آیه الله حاج شیخ محمدصالح مازندرانی معروف به علاّمه سمنانی قدس سره در رابطه با اهمیت «شهادت ثالثه» می فرمایند:
«گفتن-اشهد انّ علیاً ولی الله-چون اظهار ایمان به مفاد آیه-انما ولیّکم الله...- است که سنّی و شیعه متفقند بر آنکه درباره حضرت امیر علیه السلام که در حال رکوع خاتم (انگشتر) به سائل داده می باشد، بسیار مناسب است و موجب رضای خدا و رسول و اولی القربی است بلکه ولایت علی علیه السلام یکی از پنج ستون اسلام است.
بنابراین همانطور که مراعات آداب و ادعیه گوناگون و اذکار مهمه و لباس فاخر و بوی خوش زینت نماز است، همچنان شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بهترین زینت و آداب برای اذان است.
همانطور که بعد از شهادت به رسالت، صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده می شود و بعد از تکبیر و شهادت به توحید، تمجیدهای گوناگون از وارد و غیر وارد یاد می شود، با آنکه جزء اذان نیست، ولی مهمترین زینت و آداب و تأکیدات در ایمان و توحید و اسلام است و بعد از هر فصلی نیز همین اذکار نیکو گفته می شود، بلکه دستور هم داده شده و اذان را بهترین صورت جلوه گر می نماید. همچنان شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بهترین زینت و آداب و موجب سرور خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اولی الامر است، بلکه اقرار به ولایت که اقرار به کتاب الله و نص رسول الله است، اعلان به اطاعت خدا و رسول و اولی الامر که مفاد آیه-اطیعوا الله و اطیعوا الرسول اولی الامر منکم-می باشد.
آیا جای شگفت نیست که بعضی خلفاء-حی علی خیرالعمل-را به گمان اینکه حسّ جهاد را ضعیف می نماید، ساقط نموده و به جای آن راجع به نمازی که عمود دین است، دستور داده که بگویند-الصلوه خیر من النوم-و اهل سنت آن را قبول نموده و تاکنون به آن عمل می نمایند. پس چگونه شهادت به ولایت، از بالاترین محسنّات و زیباترین زینت ها برای اذان نباشد، با اینکه ساقط نمودن-حی علی خیرالعمل-و تبدیل آن به جمله ای که در نهایت رکاکت است به گمان ضعیف شدن حسّ جهاد، اشتباهی بزرگ بود، زیرا-حی علی الصلوه-دوبار گفته شد و نیز-حی علی خیرالعمل-چرا تفسیر به جهاد نشود و تفسیر آن به صلوه که گفته شده مورد ندارد. تازه اگر می توان تصرفی در متن فصل مقرر نمود، چرا دستور نداده که بگویند-حی علی الجهاد-و نیز از جمعی از سیّاحان مطلع که کتابخانه های اسلامی را در ممالک روی زمین دیده اند، شنیدم که در کتابی از کتب اهل سنّت و جماعت از کتابهای خطی قدیم آمده است که پس از نزول آیه -انما ولیکم الله ...-نخستین کسانی که در اذان نماز جماعت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم-اشهد ان علیاً وی الله-را گفت، سلمان بود. و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تمام اصحاب و مأمومین انکاری بر او ننمودند، زیرا که ایمان به آیه-انما ولیکم الله ... بود، که همان روز نازل شده بود.
علاوه بر آنچه که گفتیم اقرار علنی به ولایت علویه که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر اهتمام به آن آیه نمود، از مهمترین شعائر اسلامی است و تعظیم شعائر الهیه واجب است، که فرمود:-و من یعظّم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب-و هیچ کجا برای گوشزد کردن ملل عالم به این شعار عظیم بلکه اعظم، از اذان مناسب تر و بهتر نیست.
آیا کدام ذی شعوری قبول می کند که اقرار و ایمان به این اشعار را در پرده و در نهانی و در اطاق در بسته بگوئید که مبادا گوشی بشنود و مسلمانی به یاد ولایت علی علیه السلام افتد... .
آیا اقرار شیعه به اینکه شهادت به ولایت جزء فصول اصی اذان نیست بلکه همدوش فصول اصلیه در جمیع آثار مطلوبه و تقربات الهیه می باشد، گناه شمرده می شود و گویندگان آن از اصحاب سعیر خواهند بود، لیکن ساقط کردن فصل اصلی که-حی علی خیر العمل-و به جای آن دستور دادن اعلان به اینکه نماز بهتر از خواب است، گناه نیست و گویندگان آن از اصحاب سعیر نیستند؟!! وانگهی چگونه نماز فقط بهتر از خواب است که در مَثَل فارسی آمده که آن سرکه ای که از آب تندتر است-سهل-است.
آیا نماز که عمود دین است و اگر قبول شود، ماسوای آن قبول است، واگر قبول نشود، ماسوای آن مردود است، فقط بهتر از خواب است. نعوذ بالله من نزغات الشیاطین.
آیا آیه-إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ (12)-شامل کلمه-اشهد ان علیاً ولی الله-نیست؟ آیا همانطوری که این ولایت از آسمان نزول فرموده به آسمان صعود نمی کند؟ آیا کلمه-الصلوه خیر من النوم-همان کلمه طیبه ای است که صعود می نماید و برذروه عرش جایگزین می گردد؟!!
تلک ذاً قسمه ضیزی.
و همچنین آیه-کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ (13)-آیا شامل کلمه-اشهد انّ علیاً ولی الله-نیست؟
آیا کلمه-الصلوه خیر من النوم-از کلمات خبیثه نیست؟ با آنکه نوم محل خباثت و نماز جایگاه طیّبات است. اینگونه حق کشی ها بسی جای تعجب است... .
پس ظاهر شد که گفتن-اشهد انّ علیاً ولی الله-به قصد ایمان به آیه-انّما ولیکم الله...-از بهترین مقربّات الهیه و بالاترین قربات اسلامیه و تعظیم مهمترین شعائر دینیه است، بلکه از ارکان دین خالص است که فرمود:-الا الله الدین الخالص-و نیز اقرار و اعتقاد به آن و استقامت ورزیدن بر اعلان آن در اعلانات اسلامی که اهمّ آنها اذان در مقابل ناقوس اهل تثلیث است، مصداق استقامتی است که خداوند در وصف مؤمنین فرمود:- الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا -(14) و از مصادیق صراط مستقیم است که فرمود:-اهدنا الصراط المستقیم.(15)
وانگهی خداوند در آیه مباهله علی علیه السلام را نفس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار داده. پس شهادت به ولایت، بعد از شهادت به رسالت، از مراتب شهادت به رسالت خاتم النبین صلی الله علیه و آله و سلم و تصدیق به گفتار آن حضرت است و نیز مقرون نمودن شهادت به ولایت با شهادت به رسالت همانا تمسک به کتاب و عترت علیه السلام است که هرگز از یکدیگر جدا نشوند. مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نفرمود:
انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و لن یفترقا حتی یردا عَلیَّ الحوض.(16)
پس مقرون نمودن این دو شهادت به یکدیگر فی الحقیقه تمسک به کتاب و عترت علیهم السلام است.
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنتهدی لولا ان هدانا الله(17).

چرا قبل از دوران امام صادق علیه السلام «شهادت ثالثه» رایج نبود؟

تردیدی نیست که نشر حق و ابلاغ حقیقت، زمینه مناسب لازم دارد وگرنه نتیجه معکوس خواهد داشت و همانطوری که قبلاً متذکر شدیم در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امر پروردگار حکیم، در صحرای غدیر خم، امام امیرمؤمنان علی علیه السلام به عنوان خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منصوب گردید، ولی پس از آن حضرت برخلاف آن عمل کردند و دیگران را به عنوان خلیفه جایگزین نمودند. این گروه همواره در صدد بودند تا نه تنها امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت نرسد، بلکه نام او نیز به فراموشخانه تاریخ سپرده شود. در چنین دورانی آیا می توانستند سخن از شهادت ثالثه «اشهد انّ علیاً ولی الله» به میان آورند؟
مهم تر آنکه به گونه ای خزنده تلاش می کردند که حتی شهادت ثانیه «اشهد ان محمداً رسول الله» هم در کار نباشد.
«زبیر بن بکّار» مورّخ معروف اهل سنت در کتاب «الاخبار الموفقیّات» می نویسد:
مطرّف بن مغیره نقل می کند که شبی پدرم از نزد معاویه بازگشت ولی عصبانی و ناراحت بود. سبب آن را جویا شدم، گفت: من در خلوت به معاویه گفتم: حالا که پیرشده ای و نیز بر حکومت و بر قدرت تسلّط یافتی، عدالت را پیشه خود ساز و در حق بنی هاشم نیکی کن.
او برافروخت و گفت:
هرگز، هرگز، برادر تیم (ابوبکر) عدالت پیشه بود، اما پس از فوتش یاد او با او دفن شد، و برادر عدی (عمر) پس از او آستین خود را بالا زد، ولی با مرگش، یادش فراموش شد. ولی همه روزه در مناره ها یاد فرزند ابی کبشه (پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم) پنج بار بر زبان است و مردم در اذان-اشهد انّ محمداً رسول الله-می گویند. سوگند به خدا تا نام رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم] را دفن نکنم از پای نخواهم نشست(18)».

سؤال 1

آیا در چنین روزگاری با وجود آن همه سختگیری و خفقان که دشمنان اسلام حتی حاضر نبودند که کسی نام آورنده اسلام، یعنی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را در اذان ببرد، چگونه پیروان راستین آن حضرت می توانستند که نام خلیفه بلافصل و وصیّ و نفس او یعنی امام امیرمؤمنان علی علیه السلام را در اذان و اقامه ببرند؟!!

سؤال 2

کسانی که در مورد گفتن «شهادت ثالثه» به شیعه خُرده می گیرند، چرا نسبت به معاویه که حتی حاضر نیست «شهادت ثانیه» «اشهد ان محمداً رسول الله» در اذان گفته شود، تا جائی که به آن حضرت جسارت نموده و در صدد دفن نام آن حضرت برمی آید، سکوت اختیار می نمایند؟!

سفارش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد درود فرستادن بر اهل بیت خود

در روایتی که عامه و خاصه از نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده اند، آن حضرت فرمود:
«لا تصلّوا علیّ الصلاه البتراء، فقالوا: و مالصّلاه البتراء؟ قال: تقولون: اللهم صلی علی محمد و تمسکون، بل قالوا: اللهم صلی علی محمد و آل محمد(19)».
«بر من صلوات بَتراء (ناقص، دم بریده شده) نفرستید. سؤال شد: یا رسول الله صلوات بَتراء (بریده شده) چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید) و بگوئید-اللهم صلی علی محمد-ولی درباره آل من(20) ساکت باشید. شما باید بگوئید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
با توجه به سفارش اکید پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر درود فرستادن بر خاندان پاکش (21)، در عین حال اهل سنت و جماعت این توصیه حضرت را نادیده گرفته و فقط بر پیامبراکرم صلی الله علی و آله و سلم درود فرستاده و می گویند «صلی الله علیه و سلم» و بر اهل بیت او درود نمی فرستند، حال چگونه می شود انتظار داشت که آنها در اذان خود، شهادت به ولایت خلیفه بلافصل آن حضرت، اما امیرمؤمنان علی علیه السلام بدهند!!

آیا «حی علی خیرالعمل» جزو اذان و اقامه می باشد یا خیر؟

اذان و اقامه در آغاز (در سال اول هجرت) از سوی پروردگار حکیم توسط جبرئیل به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم ابلاغ شد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز اذان گفتن را به امّت آموخت. در برخی از روایات آمده است که هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به معراج رفتند، جبرئیل اذان گفت و نماز جماعت به امر خدا طبق تعلیم جبرئیل، توسط پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم برپا گردید. رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم همان اذان و اقامه را پس از بازگشت از معراج به اصحاب خود از جمله بلال حبشی آموزش داد. و اذان و اقامه ای که اکنون در میان شیعه امامیّه رایج است، همان است که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آموزش داده شده است.
بخاری در صحیح خود نقل می کند:
هنگامی که آیه شریفه «اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه» بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، پیشنهادهایی از سوی بعضی از مسلمانان شد تا جهت اعلام نماز، ناقوس به صدا درآید، یا آتش بیفروزند، یا بوق بزنند، یا کسی داد بزند و برپائی نماز را به گوش مردم رسانند. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم به بلال فرمود:
یا بلال قم فناد بالصلوه».
در ادامه این مبحث آمده است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم چگونگی اذان و اقامه را به بلال آموخت.(22)
اذان و اقامه در دوران پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا زمان ابوبکر و حتی تا اوایل حکومت عمر رایج بوده است. متأسفانه از آن پس، در میان سایر فِرَق اسلامی حذف و اضافه ای در آن دیده می شود.
از جمله اینکه «حیّ علی خیرالعمل» را از اذان و اقامه حذف کردند و در اذان صبح به جای آن «الصلوه خیر من النّوم» را به آن افزودند.
درباره علت حذف جمله «حی علی خیرالعمل» که توسط عمر بن الخطاب صورت گرفت، گفته اند:
«اگر این جمله در اذان باقی بماند مردم با شنیدن آن به جهاد، کمتر تمایل نشان می دهند».(23)
حال باید پرسید:
اگر جمله فوق روحیه روی آوردن به جهاد را در جامعه تضعیف می کند، پس چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را حذف نکردند؟ آیا در آن زمان جهاد ضرورتی نداشته است؟!!
ناگفته نماند که در مورد افزوده شدن جمله «الصلاه خیر من النوم» به اذان صبح، که از یادگارهای عمر بن الخطاب می باشد، نه تنها فقهاء امامیه بدان عنایتی ندارند، بلکه اصحاب ابوحنیفه نیز «تثویب در اذان»، یعنی گفتن «الصلاه خیر من النوم» را مکروه می دانند.(24)
شافعی، پیشوای مذهب شافعیه در «کتاب الاُم» متعرّض آن شده و گفتن آن را مکروه می داند و استدلال می کند که اذانی که ابامحذوره، موذن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در زمان او می گفت، حاوی چنین جمله ای نبوده است(25).
شیخ طوسی قدس سره فقیه بزرگ شیعی مذهب نیز در نفی این جمله «الصلاه خیر من النوم» می نویسد:
«اثبات بودن این جمله جزء اذان و اقامه دلیل شرعی لازم دارد، که وجود آن منتفی است و اجماع امت بر نفی جزئیت آن است(26)»
جالب توجه اینکه خود عمر «الصلاه خیر من النوم» را بدعت نامیده است(27)! پسر عمر نیز آن را بدعت می دانست و در مسجدی که این بدعت گفته می شد، از مسجد بیرون می رفت و در آنجا نماز نمی خواند.
مجاهد می گوید:
«با عبدالله بن عمر وارد مسجدی شدیم که در آن نماز بخوانیم. مؤذن اذان می گفت، در ضمن اذان «تثویب» می کرد و گفت: «الصلاه خیر من النوم» عبدالله از مسجد خارج شد و به من گفت: مجاهد! زودباش، بیا بیرون، که از نزد این بدعتگزار بیرون رویم. و عبدالله در آنجا نماز نخواند(28)».
مالک بن انس، پیشوای مالکی ها، در رابطه با آغاز این بدعت می گوید:
«یک روز مؤذن عمر، نزد او رفت تا عمر را از فرا رسیدن وقت نماز صبح آگاه سازد، او را خوابیده یافت. برای بیدارکردن عمر با صدای بلند گفت: «الصلوه خیر من النوم» عمر از خواب بیدار شد و دستور داد که این جمله را داخل اذان کنند و در اذان صبح آن را بگویند(29)».
همچنین در سایر روایاتی که از اهل سنت رسیده است، تصریح شده است که جمله «الصلوه خیرمن النوم» در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجود نداشت و در زمان عمر و توسط او به اذان افزوده گشت(30).
و نیز در کتب حدیث، تاریخ و عقاید اهل سنت آمده است که روزی عمر بن الخطاب در بالای منبر گفت:
«ایها الناس! ثلاث کنّ علی عهد رسول الله انا انهی عنهنّ و احرمهنّ و اعاقب علیهنّ و هی: متعه النساء و متعه الحجّ و حیّ علی خیرالعمل...(31)».
«سه چیز در زمان پیامبر[صلی الله علیه و آله و سلم] حلال بود، که من از آنها نهی می کنم! و آنها را حرام می کنم! و هر کس مرتکب آنها بشود عقاب و تعزیر می کنم! آنها عبارتند از:
1) متعه (ازدواج موقت)
2) تمتع در حجّ
3) گفتن «حیّ علی خیرالعمل».
قوشچی که یکی از اندیشمندان متبحر اهل سنت در علم کلام می باشد، در کتاب خود «شرح تجرید» پس از نقل حدیث فوق، به پاسخ این اشکال که چرا چیزهائی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حلال بوده اند، توسط عمر مورد تحریم قرار گرفته اند؟ پرداخته و می نویسد:
«مخالفت دو مجتهد در مسائل فرعی اجتهادی بدعت نیست(32)!!».
در جواب او باید گفت:
اولاً: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و عمر بن الخطاب را نباید در یک ردیف قرار داد، در حالی که یکی پیامبر خدا و دیگری امت اوست.
ثانیاً: هر دو را نباید مجتهد پنداشت. در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم فقط از طریق وحی حکم خدا را دریافت می کرد و بر اساس اجتهاد خود عمل نمی نمود ولی کار عمر نوعی اجتهاد در مقابل نصّ بوده است.
ثالثاً: جناب قوشچی برخلاف حکم رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم عمل نمودن را جایز می شمارد و مخالفت عمر را بدعت به حساب نمی آورد!!
سؤال: اگر مخالفت نمودن با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم که یکی از مصادیق بارز بدعت است، جایز می باشد و بدعت به شمار نمی آید، پس بدعت چیست؟ و در چه صورتی صدق پیدا خواهد کرد؟
پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به بلال پیشنهاد شد که همچون گذشته اذان بگوید. او گفت: برای غیر رسول خدا صلی الله علهی و آله و سلم اذان نمی گویم.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«وقتی که او از اذان گفتن برای ابوبکر خودداری کرد، آنها جمله «حیّ علی خیرالعمل» را از اذان حذف کردند(33)».
و در اذان رسمی خلفاء، این جمله همچنان نادیده گرفته شد تا هنگامی که سلطان محمد خدابنده به مذهب شیعه گروید. او دستور داد که در اذان رسمی جمله «حیّ علی خیرالعمل» را زنده کنند.(34)
قاضی نورالله شوشتری قدس سره در کتاب «مجالس المؤمنین» نقل می کند که صلاح الدین ایّوبی در سال 570 ه وقتی که از مسائل ولایت مصر فراغت حاصل کرد، به تسخیر بلاد شام همت گماشت و به این منظور به شامات آمد و در نزدیکی حلب اردو زد. استاندار حلب در خود یارای مقاومت را ندید. لذا مردم حلب را گردآورد و نسبت به آنها اظهار محبت و خوشرفتاری کرد و آنها را به جنگ با صلاح الدین تشویق نمود. مردم حلب برای او شرایطی را مطرح کردند، که از جمله آن شرایط، اعاده «حی علی خیرالعمل» در اذان بود. استاندار نیز این شرایط را پذیرفت و مردم حلب هم با او پیمان بستند که از او دفاع کرده و با صلاح الدین نبرد کنند.(35)
مرحوم علامه مجلسی قدس سره در کتاب «الاعتقادات» خود می فرماید:
«گفتن-حی علی خیرالعمل-در اذان، از ضروریات مذهب امامیه می باشد(36)».
بنابراین «حیّ علی خیرالعمل» همانگونه که قبلاً عنوان کردیم در عهد رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم در اذان و اقامه گفته می شد، ولی عمر به خاطر انگیزه ای که داشت آنرا از اذان و اقامه حذف کرد.

سؤال:

به اتفاق همه فرق مسلمین «حی علی خیرالعمل» جزء اذان و اقامه بوده است(37)، پس چرا عمر آن را از اذان و اقامه حذف نمود و شما هم به تعبیت از او «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه نمی گویید؟!!
اگر به عقیده شما گفتن «اشهد ان علیاً ولی الله» در اذان بدعت است، آیا گفتن «الصلوه خیر من النوم» که در زمان رسول اکرم صلی الله علهی و آله و سلم جزء اذان نبوده و بعدها بر فصول آن اضافه گردیده است، بدعت نمی باشد؟!!

مراد از «حیّ علی خیرالعمل» چیست؟

پرسش فوق را «فضل بن شاذان» از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نمود و آن حضرت در پاسخ او فرمود:
«فانّ حی علی خیرالعمل الولایه(38)».
«مراد از جمله-حی علی خیرالعمل-همان ولایت امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد».
امام رضا علیه السلام سپس به راز اصرار بر ترک این جمله از سوی مخالفان اشاره کرد و فرمود:
«منظور آنان که در حذف این جمله، از اذان تلاش نمودند آن بود که شنوندگان اذان، توجه به ولایت و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام نکنند و به سوی آنان فراخوان نگردند(39)».
«ابن ابی عمیر» از امام رضا علیه السلام پرسید:
چرا جمله «حی علی خیرالعمل» را از اذان حذف کردند؟
امام رضا علیه السلام پاسخ داد: علت ظاهری آن را بازگو کنم یا علت باطنی آن را؟
«ابن عمیر» گفت: هر دو را.
امام علیه اسلام فرمود:
«آنان در ظاهر گفتند: مردم با شنیدن این جمله، به یاد نماز افتاده و از جهاد روی گردان می شوند، لذا بر این اساس آن را حذف کردند، لکن در واقع آنها می دیدند که مردم با شنیدن آن به یاد امامت و ولایت امام امیرمؤمنان علی علیه السلام می افتند روی این جهت آن را حذف نمودند(40)».
البته پرسش فوق در محضر امام صادق علیه السلام نیز به عمل آمد که آن حضرت در پاسخ فرمود:
«خیرالعمل، الولایه و برّ فاطمه و ولدها(41)».
«بهترین عمل، همان ولایت و امامت امیرمؤمنان علی علیه السلام و نیکی روا داشتن به فاطمه علیه السلام و فرزندان او می باشد».

پی نوشت ها :

1. شرح رساله الحقوق، ج2، ص 103.
2. بحارالانوار، ج84، ص 111.
3. حدائق، ج7، ص 403.
4. کلمات الاعلام، ص 32.
5. مستمسک العروه الوثقی، ج5، ص 545.
6. ر.ک: سرّ الایمان، آیه الله مرحوم سیدعبدالرزاق مقرّم قدس سره.
7. ندای حق، سیدعلی اکبر موسوی، ص 141.
8. النص و الاجتهاد، سیدشرف الدین، ط 4، ص 208، با مقدمه سیدمحمد صادق صدر و سیدمحمد تقی حکیم.
9. شرح رساله الحقوق، ج2 ص 126.
10. ندای حق، سیدعلی اکبر موسوی، ص 141، به نقل از رساله ذکر المحسنین، سیدحسن صدر.
11. سفینه البحار، ج1، ص 16.
12. سوره فاطر، آیه 10.
13. سوره ابراهیم، ایه 24.
14. سوره فصلت، آیه 30.
15. سوره حمد، آیه 6.
16. در مورد مدارک حدیث فوق به جلد اول کتاب حاضر ص 180 -142 مراجعه شود.
17. کشکول امامت، ج2، ص 140-136.
18. الاخبار الموفقیات، زبیربن بکّار، ط بغداد، ص 577-576؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج5، ص 130-129؛ مروج الذّهب، ط مصر، ج2، ص 342-341.
19. صواعق، المحرقه، ص 87، 146، باب 11، فصل اول؛ تفسیر درالمنثور، ذیل آیه 56؛ سوره احزاب؛ ینابیع الموده، ص 295، رشفه الصادی، ص 29.
20. علمای عامّه اتفاق نظر دارند بر اینکه منظور از آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین علیه السلام می باشند.
ابن حجر مکّی در «صواعق المحرقه» می گوید:
«یقیناً لفظ آل، همسران پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم را در بر نمی گیرد...»
(صواعق المحرقه ص 225).
21. جهت اطلاع بیشتر در مورد کیفیت صلوات فرستادن بر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم به بخش 34 کتاب حاضر مراجعه شود.
22. ر.ک: صحیح بخاری، ج1 ص 157- 158.
23. الغدیر، ج6 ص 213.
24. الانتصار، سیدمرتضی، ص 39-38.
25. الخلاف، شیخ طوسی، کتاب الصلوه، ج1 ص 286 مساله 30.
26. همان.
27. کنزالعمال، ج8 ص 357 ح 23252.
28. سنن ترمذی، ج1 ص 382.
29. موطا مالک، ج1 ص 55؛ کنزالعمال، ج8 ص 355.
30. ر.ک: سنن دار قطنی ج1 ص 243؛ سنن ترمذی، ج 1 ص 382؛ سنن ابی داود، ج1 ص 89؛ کنز العمّال، ج8 ص 357-355؛ موطا مالک، ج1 ص 55؛ و ... .
31. شرح تجرید قوشچی، مبحث امامت، ص 484؛ کنزالعرفان، ج2 ص 158؛ الغدیر، ج6 ص 213؛ و فخررازی نیز در ذیل آیه شریفه: «فمن تمتّع بالعمره» و «فمااستمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ» آن را نقل کرده است.
32. شرح تجرید قوشچی، ص 484.
33. بحارالانوار، ج22، ص 142 ح 127.
34. سفینه البحار، محدث قمی، ماده شیعه.
35. البدایه و النهایه، ج12 ص 389، خاتمه المستدرک، ج3 ص 475.
36. ر.ک: الاعتقادات، ملامحمدباقر مجلسی، ص 26.
37. کنزالعمال، کتاب الصلوه، ج4 ص 266.
عن الطبرانی:
کان بلال یؤذّن بالصبح فیقول: «حی علی خیرالعمل».
(سنن بیهقی، ج1 ص 425 و 424؛ موطا مالک، ج1 ص 93).
38. وسائل الشیعه، ج5 ص 420؛ ابواب الاذان و الاقامه، باب 19 ح 16.
39. وسائل الشیعه، ج5 ص 420، ابواب الاذان و الاقامه، باب 19 ح 16.
40. همان.
«اترید العله الظاهره او الباطنه؟ قلت: اریدهما جمیعاً. فقال امّا العلّه الظاهره فلئلا یدع الناس الجهاد اتکالاً علی الصلاه، واما الباطنه فانّ حی علی خیرالعمل الولایه فاراد من امر بترک حی علی خیرالعمل من الاذان ان لا یقع حث علیها و دعاء الیها».
41. مسائل السائل، ابن قولویه، ص 137.

منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.