نویسنده: ابوالقاسم حسینی
وقتی به مراکز آموزشی خود نظر افکنیم مشاهده می نماییم که برنامه های درسی و محتوای آنها توسط مسؤولان آموزشی تدوین می گردند و این عمل مهم به دانش آموزان و دانشجویان سپرده نمی شود. در این جا می توان این سؤال را مطرح ساخت که برنامه زندگی انسان باید توسط خود او تدوین گردد و یا توسط آفریننده اش؟ به منظور جوابگویی به پاسخ فوق، اصول برنامه ریزی را مورد بررسی قرار می دهیم. یک برنامه ریزی موفق، نیاز به مراحل و امکانات زیر دارد: (1)
1ــ علم و اگاهی کامل راجع به موضوعی که باید برنامه ریزی در مورد آن انجام شود یعنی تنظیم کننده برنامه باید ابعاد مختلف نیازهای افراد تحت پوشش خود را بشناسد و از واکنشهای آنها نسبت به برنامه پیشنهادی آگاه باشد.
2ــ آگاهی از امکانات، قابلیتها و تواناییهای افراد تحت پوشش خود.
3ــ آگاهی کامل به مصالح و مفاسد احتمالی ناشی از کاربرد برنامه توسط افراد تحت پوشش.
4ــ تنظیم کننده برنامه نباید منافع شخصی خود را در نظر بگیرد.
5 ــ هدف برنامه ریزی باید طوری باشد که امکان دستیابی به آن وجود داشته باشد.
6ــ برنامه های تنظیم شده در بهبود وضع و ایجاد رشد در فرد و جامعه مفید باشند.
اگر زندگی کردن را به راندن وسیله نقلیه تشبیه نماییم، می توان گفت فردی می تواند راهنما باشد که به تمام مسائل و ویژگیهای لازم در راهنمایی و رانندگی آشنا باشد. راههای اصلی و فرعی، موارد انحرافی جاده های پرنشیب و فراز، پرتگاهها، گردنه ها و جاده های خطرناک را بشناسد و بر مسائل آن آگاه باشد. در غیر این صورت راهنمایی او نه تنها موجب آسایش نخواهد بود بلکه ممکن است خطرات جدیدی ناشی از عدم آگاهی را به بار بیاورد.
باید توجه داشت که هیچ انسانی نمی تواند ادعا نماید که به تمامی جنبه های فوق آگاهی و تسلط کامل دارد و می تواند قوانینی را برای جوامع بشری تدوین نماید که در تمام طول تاریخ و در هر منطقه جغرافیایی و همه اقشار قابل استفاده باشند. زیرا شناخت ابعاد روانی انسان و تغییرات و نوسانها و بحرانهایی که در زندگی فرد و جامعه به وجود می آیند، از عهده یک انسان خارج است. از طرف دیگر در صورت تدوین یک قانون فرضی، کاربرد آن بطور اختیاری برای سایر انسانها الزامی نیست.
یک «انسان موحد» برای رشد خویش تنها برنامه هایی را می پذیرد که توسط آفریننده او تدوین شده اند. آفریننده ای که به تمام زوایای روانی و فعل و انفعالات حیاتی او آگاهی دارد و خود، آنها را تنظیم نموده و مبانی رشد و سقوط انسان را می داند و در این آگاهی، کوچکترین شکی وجود ندارد. از طرف دیگر باید توجه داشت که برنامه ریزان دنیای کنونی که خود را ملزم به پیروی از قوانین رشد و معیارهای توحیدی نمی نمایند، فقط به رفع نیازهای ظاهری جوامع انسانی توجه دارند و حتی اگر برنامه ریزی آنها موفق باشد، حداکثر به رفع نیازهای ظاهری انسان توجه می نمایند، زیرا آنها نه فطرت را به رسمیت می شناسند، نه به عوامل رشد و سقوط انسان آگاهی دارند. در نتیجه سعادت جاوید انسان را در تمامی ابعادش نمی توانند تأمین نمایند.
نظری واقع بینانه به جوامع بشری و پیشرفتهایی که مخصوصاً در دهه های اخیر به دست آمده اند، نشان می دهند که بیشترین سرمایه گذاری برای پیشرفت در صنایع نظامی و ایجاد سلاحهای مخرب بوده است که نه تنها برای جهان بشری امنیت ایجاد نمی نمایند، بلکه موجب تشویش خاطر نیز می گردند. در صورتی که برنامه های الهی که براساس «رشد فطری» طرح ریزی شده اند، ایجاد برادری در جوامع بشری و ایجاد امنیت خاطر در آنها را جستجو می کنند که همزیستی و بهزیستی، حداقل نتایج حاصل از آنها می باشد.
قرآن مجید، زندگی کفار و عوارض ناشی از آن را در آیه 31 سوره رعد مطرح فرموده است و چنین می بینیم «و لا یزال الذین کفروا تصیبهم بما صنعوا قارعه اوتحل قریبا من دارهم حتی یاتی وعدالله». ترجمه: همواره به آنان که کفر ورزیده اند مصیبت و بلیّت کوبنده ای در نتیجه ی آنچه ساخته اند خواهد رسید یا آن بلیّت فرود خواهد آمد به جایی که به دیار آنها نزدیک است.
روند خلقت و آموزشهای الهی براساس حکمت استوار می باشند و انسان هر گاه بخواهد به رشد دست یابد باید آموزشهای الهی را بپذیرد.
در قرآن مجید بارها بر حکمت آمیز بودن آموزشهای الهی تأکید شده و «حکیم» یکی از اسماء الهی است. حکیم، از خردمند ارجمندتر و بالاتر است. خردمند در معنای لغوی، در مقابل سفیه است. سفیه کسی است که چیز پرارزشی را از دست بدهد و بدون آنکه نتیجه پرارزشی را برای خود یا فرد دیگری که مورد علاقه او است تحصیل نماید.
حکیم و خردمند کسی است که پیوسته در تمام کارهایش دست آوردی پرارزش وجود داشته باشد. حکیم امر واجبی را ترک نمی کند و قبیحی را به جای نمی آورد. چیزی را، نابجا قرار نمی دهد و هر کار را به موقع و در جای خود انجام می دهد. تمام کارهای او طبق ضابطه و قانون مشخص است و در نتیجه همه کارهای او شایسته می باشند. بررسی تکوین و تشریع الهی نشان می دهد که تمام مشخصات فوق در نهایت کمال در انسان وجود دارند. بررسی اجمالی در زیست شناسی نشان می دهد که چگونه خداوند، اندام موجودات زنده را براساس حکمت خلق فرموده است و در نتیجه تمام نیازهای موجود زنده در طول زندگی و در موقعیتهای متفاوت بوسیله آنها برآورده و تأمین می شود. این واقعیت، هم در موجودات تک سلولی جلب توجه می نماید و هم در موجودات پرسلول که اندامهای پیچیده دارند. بررسی عامل حیات در انسان، فعل و انفعالات حیاتی را به حرکت می آورد و تمام اعضای بدن را به فعالیت وادار می نماید. انرژی انسان مربوط به آن می باشد و در این مورد مانند موتور و نیروی محرکه آن عمل می نماید که اتومبیل را به حرکت وامی دارد و از پستی و بلندیها با کمال قدرت می گذرد. وضع عامل حیات و انگیزه های مربوط به آن طوری است که ناملایمترین کارها را با کمال میل می پذیرد و انجام می دهد و از انجام تکلیف احساس رضایت می نماید. در فرآیندهای روانی انسان، عامل کنترل کننده ای که درست مانند «ترمز اتومبیل» عمل می کند، نیز وجود دارد و او را از سقوط و انحراف بازمی دارد. دستورالعملهایی را که خداوند به انسان در مورد اجرای آنها امر فرموده است می توان به عنوان عوامل رشد بشر تلقی نمود که خداوند، آنها را به تناسب فعل و انفعالات روانی انسان و عوامل سقوط دهنده او تنظیم نموده و هر کدام از حکمتی خاص برخوردار می باشند. نکته بسیار مهم که در مقوله حکمت الهی باید مورد توجه قرار گیرد، این واقعیت است که در بیشتر موارد، انسان در فهم حکمت الهی قاصر و از درک و تبیین علل آن عاجز است. با توجه به این مطلب، دستورات الهی بایستی درست مانند دستور پزشک و بدون چون و چرا انجام شوند. البته انسان در بعضی موارد می تواند حکمت دستورات الهی را تا اندازه ای درک نماید ولی حق ندارد انجام تکالیف را تا فهم علت و حکمت آن به تأخیر اندازد و یا اصولاً هدف از انجام دستورات الهی را فقط در دستیابی به نتیجه دستورات جستجو کند. به عنوان مثال، در ضمن نماز، مقداری حرکات بدنی وجود دارند و در مقدمه آن، انسان باید وضو بسازد و خود را پاکیزه نماید. هرگاه قصد و نیت انسان از انجام نماز پاکیزگی و ورزش باشد، یقیناً نمازش باطل است و تکلیف از او ساقط نیست.
رمز تکامل انسان، احساس وابستگی و عبودیت خداوند و انجام دستورات او با انگیزه «قربة الی الله» یعنی برای نزدیک شدن به خداوند می باشد و در صورتی که «ذرة المثقالی» هوای نفس یا خواست خویش را در آن دخالت دهد اعمالش فاسد خواهد شد و موجب سقوط، انحراف و انحطاط او خواهد گردید زیرا به تعبیر علی (ع) هوای نفس عبادت را فاسد می کند و انسان را به اسفل السافلین می کشاند.
به طور خلاصه می توان گفت که انسان موقعی به «رشد» دست می یابد که برنامه ریزیهای خداوند را در مورد خویش بپذیرد و تمام اعمال خویش را با «آموزشهای توحیدی» وفق دهد و تنها یک انگیزه برای رفتار خویش در نظر گیرد و آن انگیزه، رفتار برای دستیابی به مرتبه «قرب الهی» می باشد و این به حقیقت خلاصه تمامی تعالیم پیامبران خدا می باشد که انسان دریابد زندگی او توسط خداوند برنامه ریزی شده است و تخطی از این برنامه نه تنها متوجه شخص، بلکه کل جامعه می شود.
پی نوشت ها :
1- این از مقاله استاد محمد حسین بهاری که در شماره 4 آذر ماه 1364 روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسیده است اقتباس شده است. این مقاله توسط نگارنده از کتاب دستنویس ایشان خلاصه شده است.
منبع :حسینی، ابوالقاسم، (1378)، اصول بهداشت روانی: بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، شرکت به نشر