تاریخچه ی حروف چینی

«حروف چینی دستی یکی از تنگناهای واقعی بود و هیچ مالک روزنامه ای نبود که از ماشینی که بتواند به حروف چینی سرعت بدهد، استقبال نکند. نخستین شخصی که می توانست چنین ماشینی را بسازد به ثروت هنگفتی دست می یافت. همه
جمعه، 24 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه ی حروف چینی
 تاریخچه ی حروف چینی

نویسنده: مایکل پولارد
مترجم: محمد رضا افضلی



 

حروفچینی ماشینی

«حروف چینی دستی یکی از تنگناهای واقعی بود و هیچ مالک روزنامه ای نبود که از ماشینی که بتواند به حروف چینی سرعت بدهد، استقبال نکند. نخستین شخصی که می توانست چنین ماشینی را بسازد به ثروت هنگفتی دست می یافت. همه این را می دانستند، اما کسی نمی توانست ماشین مورد نظر را بسازد.»
شان، جِنِت، نقل از کتاب «پیشگامان چاپ»
در فرایند چاپ، حروفچینی دستی بیش از هر بخش دیگر وقتگیر بود.
حروف چین ماهر می توانست در هر ساعت حدود 1000 حرف و نشانه را بچیند و یک روزنامه از صدها هزار حرف و نشانه تشکیل می شد. تقاضا برای کتاب و روزنامه همچنان رو به افزایش بود، اما ناشران نمی توانستند محصولات خود را با سرعت کافی تولید کنند.
چاپخانه دارها به ماشینی نیاز داشتند که سطرهایی با طول یک نواخت بچیند. حروف چین دستی با قرار دادن قطعات نازک فلز بین کلمات و حروف، سطر را تکمیل می کرد. گاهی حروفچین ناگزیر می شد با استفاده از خط تیره کلمه ای طولانی را بین دو سطر تقسیم کند. استفاده از این شگردهای مختلف تا حدودی مستلزم استفاده از قوه ی قضاوت انسانی بود و به ماشین نمی شد آموزش داد تا به جای انسان فکر کند.
در سال 1886 ، این بار در امریکا، موفقیت حاصل شد. اوتمار مِرگِنتالِر ساعت سازی آلمانی بود که به ایالات متحده ی آمریکا مهاجرت کرده بود. مرگنتالر پس از هشت سال کار، در تابستان سال 1886، ماشین خود را در معرض تماشای گروهی از روزنامه نگاران امریکایی قرار داد. آنچه او نمایش داد، نوع ماشینی روش حروف ریزی گوتنبرگ بود.
درماشین مرگنتالر ، اُپراتور با استفاده از صفحه کلید یک سطر از ماتریسهای حروف مختلف را در کنار هم قرار می داد و فلز مذاب در این ماتریسها ریخته می شد. در نتیجه ی این فرایند، نواری ازحروف فلزی به دست می آمد که «سطر ماشینی» نام داشت و طول آن به اندازه ای بود که اپراتور قبلاً انتخاب کرده بود. وقتی سطرهای ماشینی به تعداد کافی ریخته می شد، آنها را از ماشین حروفچینی خارج می کردند و به صورت فرم ریز هم می چیدند. پس از چاپ هر فرم، سطرهای ماشینی را ذوب می کردند و به ماشین حروفچینی باز می گرداندند تا دوباره از فلز آنها استفاده شود.
ماشین مرگنتالر که لاینوتایپ نام گرفت، نخستین ماشین از ماشینهای مشابهی بود که تا اوایل دهه ی 1980 در دفاتر روزنامه از آن استفاده می کردند.

حرف به حرف

مرگنتالر در کار روی ماشین حروفچینی مکانیکی بی رقیب نبود. امریکایی دیگری به نام تالبِرت لانستون که کارمند اداری دولت بود، افکار مشابهی در سرداشت. لانستون هنگامی به حرفچینی مکانیکی علاقه مند شد که ماشین حسابی را دید که در آن برای کنترل مدارهای الکتریکی از کارتهای منگنه شده استفاده می شد. او به این فکر افتاد که از کارت منگنه شده به منظور انتخاب ماتریسهای مختلف برای ریختن حروف استفاده کند.
ماشینی که لانستون اختراع کرد، ماشین مونوتایپ نامیده شد. این ماشین درحقیقت دو ماشین بود. اُپراتور پشت صفحه کلید می نشست و به دکمه های مربوط به حروف و نشانه هایی که باید ریخته می شدند، ضربه می زد. این صفحه کلید نواری کاغذی تولید می کرد که سوراخهایی روی آن منگنه شده بود؛ برای هر حرف یا نشانه، سوراخها به ترتیب متفاوتی منگنه می شدند. سپس این نوار را در ماشین حروف ریزی قرار می دادند. ترتیب سوراخها تعیین کننده ی محل محفظه ی کوچکی بود که ماتریسها در آن قرار داشتند و هر حرف در یکی از آنها ریخته می شد.
بین مرگنتالر و لانستون مسابقه در گرفت و هر یک می کوشید زودتر از دیگری ماشین خود را تکمیل کند و به معرض فروش بگذارد. مرگنتالر یک سال زودتر کار خود را تمام کرد، اما این سرعت عمل تأثیری در نتیجه ی کار نداشت. ماشین لاینوتایپ سریعتر کار می کرد و برای حروف چینی روزنامه مناسب بود، اما حروف آن چشم نواز نبودند. این عیب در نظر روزنامه خوانها اهمیتی نداشت زیرا آنها به مطالعه ی جدیدترین اخبار علاقه داشتند و شکل ارائه آن برایشان مهم نبود. به علاوه وقتی روزنامه را می خواندند آن را دور می انداختند. اما کتاب می بایست ظاهر چشم نواز داشته باشد و توجه خواننده را جلب کند. مونوتایپ برای حروف چینی کتاب مناسبتر بود و بدین ترتیب هر یک از این دو ماشین جای خود را پیدا کرد.
با وجود اصلاحات و پیشرفتهای مداوم، تا اواسط قرن بیستم روش ساخت حروف اساساً همان بود که گوتنبرگ ابداع کرده بود: ریختن فلز مذاب در ماتریس حروف یا نشانه هایی که باید ساخته می شد. سپس به طور نسبتاً ناگهانی، انقلاب دیگری روی داد.

لیتوگرافی

بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945، روش جدیدی برای حروفچینی معرفی شد. در این روش به جای ریخته گری حروف از فلز، از عکاسی برای ایجاد تصویری از حروف روی فیلم استفاده می شد. باریکه های نور را از حروفی که شکل آنها را در فیلم نازکی بریده بودند عبور می دادند؛ این روش لیتوگرافی نام داشت و تقریباً برای هر نوع چاپ مناسب بود.
لیتوگرافی روشی بسیار متفاوت با روشهای متداول چاپ بود. گوتنبرگ از حروف برجسته استفاده می کرد. در چاپ لیتوگرافی، سطح چاپ کاملاً تخت بود. سطح چاپ یا «زینک» را با عبور دادن نور از پشت صفحه ی حروفچینی شده و انداختن تصویر آن روی ورق حساس می ساختند.
ماشینهای لیتوگرافی بسیار سریعتر از ماشینهای چاپ سربی قدیمی کار می کردند. اما حروفچینی به شیوه ی عکاسی، در ابتدا بسیار پر هزینه بود.
بخش عمده ی هزینه از آنجا ناشی می شد که یافتن غلطهای فیلم، پیش از ظهور صفحه ی کامل، امکانپذیر نبود. در نتیجه ی غلط گیری متن بسیار دشوار می شد. حتی برای بر طرف کردن کوچکترین اشتباه می بایست تمام صفحه را از نو حروفچینی می کردند. دردهه ی 1960، با استفاده از کامپیوتر برای حروفچینی، این مشکل برطرف شد.
حروفی که روی نمایشگر کامپیوتر پدیدار می شدند، قبل از چاپ قابل رؤیت بودند، بنابراین قبل از ظهور فیلم می توانستند غلطهای متن را پیدا و آنها را تصحیح کنند. استفاده از کامپیوتر انجام بسیاری ازکارهای دیگر، مانند تغییر اندازه یا شکل حروف، را نیز آسان کرد. کامپیوتر می توانست انبوهی از صفحه های حروف چینی شده را ذخیره کند و در صورت نیاز، به سرعت آنها را روی نمایشگر نشان دهد.

باریکه ی لیزر

«درست همانند اختراع خط در زمانهای دور که به نوعی سبب «تثبیت» زبان، گسترش کلمات متداول و نحوه ی کاربرد آنها شد، چاپ نیز به این فرایند بیشتر کمک کرد. املای کلمات یک نواخت تر شد، اصطلاحات محلی فقط کاربرد شفاهی داشتند، اما از مطالب چاپی در نواحی گسترده ای استفاده می شد که قبلاً لهجه ها و اصطلاحات محلی آنها را از هم جدا نگه می داشت.»
جِی. اِم. رابِرتس، نقل از کتاب «تاریخ مصور جهان»
امروزه به جای نور دادن به حروف، از روش دیجیتالی استفاده می کنند. حروف را به رمزهایی تبدیل می کنند که بااستفاده از باریکه های لیزر به روی فیلم منتقل می شوند. با این روش می توان در هر ساعت میلیونها حرف را به روی فیلم انتقال داد که سرعت آن، در مقایسه با دوران حروف ریزی از طریق ذوب سرب، شگفت آور است. اکنون عکسها را هم می توان دیجیتالی کرد و در نتیجه عکس و متن را با هم به روی زینک انتقال داد.
ظهور کامپیوتر و روشهای دیجیتالی چهره ی صنعت چاپ و نشر را تغییر داده است. دیگر لزومی ندارد که همه ی کارکنان یک مؤسسه ی انتشاراتی زیر یک سقف کار کنند. اکنون می توان کارهای مربوط به انتشار یک کتاب را به طور هم زمان و در نقاط مختلف جهان انجام داد. امروزه بسیاری از روزنامه های مهم به طور هم زمان در چندین شهر چاپ می شوند.
حروفچینی کامپیوتری، باریکه های لیزر و ماشینهای چاپ با سرعت بالا، به طور کامل جانشین بقایای روش اولیه ی گوتنبرگ شده است. امروزه تقریباً همه ی روزنامه ها، مجله ها و اغلب کتابها با استفاده از این روشهای جدید چاپ می شود و آن نوع چاپ که گوتنبرگ اختراع کرده بود، فقط ممکن است در بعضی از چاپخانه های کوچک که کارهای متفرقه انجام می دهند، یا در چاپخانه هایی که در چاپ کتابهای خاص هنری (و گران قیمت) تخصص دارند مشاهده شود.
منبع: پولارد، مایکل، (1385)، یوهان گوتنبرک، افضلی، محمدرضا، انتشارات فاطمی، چاپ دوم 1390.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط