تألیف و ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
ارسطو، فیلسوف یونانی در قرن چهارم قبل از میلاد، بر این عقیده بود که تصاویر ابرهای اطراف زمین بر ماه انعکاس دارد. البته با وجود اطلاعاتی که امروزه از ستارگان، سیارات و فضا در دست است، شاید در نظر نخست، چنین عقیدهای خندهدار به نظر آید. ولی پس از اندکی تعمق و بررسی، این سؤال پیش میآید که آیا به راستی هیچ گونه شباهتی بین شکل ظاهری نقاط مختلف ماه و قارههای زمین وجود ندارد. زمین شناسان وقتی در اوقات فراغت خود با دستگاههای دقیق زاویه سنج و تلسکوپهای بسیار قوی به سطح ماه نگاه میکنند گاهی میل دارند قبول کنند که اَشکال ظاهری سطح ماه درست با شکلهای ظاهری قارههای روی زمین قرینهاند. بدین معنی که فرو رفتگیهای روی زمین که دریاها و اقیانوسها را تشکیل دادهاند شبیه برآمدگیها و کوههای سطح ماه هستند، و برعکس. گویی تکههایی از کرهی زمین را درآورده (که فرو رفتگیهای زمین را به وجود آورده است) و همان تکهها را روی سطح ماه قرار دادهاند (که برجستگیهای کرهی ماه را به وجود آورده است)، درست مثل نیم هندوانهای که تکهی مخروطی شکلی از آن درآورده و روی نیم هندوانهی دیگری قرار دهند.
همان طور که در بالا اشاره شد شکلها با هم نسبت عکس دارند. یعنی شکلی که در محور طولی، شرقِ زمین قرار گرفته است در سطح ماه در محور طولی غرب است، و برعکس. برای مثال، شکلهای دریاهای غربی ماه، شبیه قارهی آسیاست که در شرق کرهی زمین قرار دارد. دریای بارانها قرینهی اروپاست. دریای ابرها شبیه سواحل افریقای جنوبی است. و بالاخره گروه دریاهای شرقی که آنها را دریاهای آرامش نامیدهاند شبیه قارهی امریکاست (امریکای شمالی و جنوبی).
احتمالاً در تشریح و مشخص نمودن شکلها کمی دچار سردرگمی شده باشیم. مثلاً در اطراف قطب شمال کرهی ماه دریای سرما، و در شرق قارهی امریکا، که طبق فرضیه باید برجستگی باشد، دریای کراسیز وجود دارد. باز در قسمتی دیگر، امریکای شمالی و جنوبی بسیار به هم نزدیک و حتی مرتبط هستند حال آنکه با در نظر گرفتن فاصلهی بین دریاهای گروه شرقی ماه باید بین امریکای شمالی و جنوبی فاصله وجود داشته باشد.
با اندیشه در این زمینه، فرضیهای را به خاطر میآوریم که طبق آن باید قارههای موجود زمین از یک مادر قاره به نام گوندووانا به وجود آمده باشد که در جهات مختلف تغییر جهت داده است. امکان دارد که واقعاً شکلهای موجود در سطح ماه نمونهی کاملی از انعکاس شکلهای کرهی زمین باشد اما نه کرهی زمینِ عصر حاضر بلکه کرهی زمین عهد باستان. در صورت قبول چنین فرضیهای تشریح بقیهی مطلب بسیار ساده میشود.
قسمت شمالی اقیانوس اطلس، هزاران سال بعد از قسمت جنوبی آن فرو رفتگی پیدا کرد. یعنی بیست و پنج میلیون سال قبل در قسمت جنوبی اقیانوس اطلس، به جای فرو رفتگی کنونی، برجستگی وجود داشته است که این برجستگی مانند پلی، اروپا را از طریق گرینلند به امریکای شمالی متصل میساخته است. البته باید گفت که به نظر میرسد در امتداد این پل شکافی وجود داشته است. با توجه به تمام این مسائل به آسانی میتوان فهمید که دریای سرما در ماه با چه قسمتی از کرهی زمین قرینه است.
حالا میتوان به این سؤال که دریای کراسیز و فکوندیتی از چه اصل و نسبی هستند پاسخ داد، زیرا بسیاری از قسمتهای کرهی زمین که امروزه دریا و اقیانوس هستند زمانی خشکی بودهاند و برعکس. مثلاً اکثر زمین شناسان عقیده دارند که اقیانوس کبیر در عهد باستان، زمین خشکی بیش نبوده است، و جزایر گالاپاگوس و دیگر جزایر، نمونههایی از خشکی عهد باستان هستند که زیر آب فرو نرفتهاند. وجود این شکل و تشابه آنها نسبت به یکدیگر این قابلیت را دارد که چه از نظر تئوری و چه از جنبهی عملی به گونهای جالب مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، و البته این امکان وجود دارد که کل این نظریه اشتباه بوده باشد.
همان طور که در بالا اشاره شد شکلها با هم نسبت عکس دارند. یعنی شکلی که در محور طولی، شرقِ زمین قرار گرفته است در سطح ماه در محور طولی غرب است، و برعکس. برای مثال، شکلهای دریاهای غربی ماه، شبیه قارهی آسیاست که در شرق کرهی زمین قرار دارد. دریای بارانها قرینهی اروپاست. دریای ابرها شبیه سواحل افریقای جنوبی است. و بالاخره گروه دریاهای شرقی که آنها را دریاهای آرامش نامیدهاند شبیه قارهی امریکاست (امریکای شمالی و جنوبی).
احتمالاً در تشریح و مشخص نمودن شکلها کمی دچار سردرگمی شده باشیم. مثلاً در اطراف قطب شمال کرهی ماه دریای سرما، و در شرق قارهی امریکا، که طبق فرضیه باید برجستگی باشد، دریای کراسیز وجود دارد. باز در قسمتی دیگر، امریکای شمالی و جنوبی بسیار به هم نزدیک و حتی مرتبط هستند حال آنکه با در نظر گرفتن فاصلهی بین دریاهای گروه شرقی ماه باید بین امریکای شمالی و جنوبی فاصله وجود داشته باشد.
با اندیشه در این زمینه، فرضیهای را به خاطر میآوریم که طبق آن باید قارههای موجود زمین از یک مادر قاره به نام گوندووانا به وجود آمده باشد که در جهات مختلف تغییر جهت داده است. امکان دارد که واقعاً شکلهای موجود در سطح ماه نمونهی کاملی از انعکاس شکلهای کرهی زمین باشد اما نه کرهی زمینِ عصر حاضر بلکه کرهی زمین عهد باستان. در صورت قبول چنین فرضیهای تشریح بقیهی مطلب بسیار ساده میشود.
قسمت شمالی اقیانوس اطلس، هزاران سال بعد از قسمت جنوبی آن فرو رفتگی پیدا کرد. یعنی بیست و پنج میلیون سال قبل در قسمت جنوبی اقیانوس اطلس، به جای فرو رفتگی کنونی، برجستگی وجود داشته است که این برجستگی مانند پلی، اروپا را از طریق گرینلند به امریکای شمالی متصل میساخته است. البته باید گفت که به نظر میرسد در امتداد این پل شکافی وجود داشته است. با توجه به تمام این مسائل به آسانی میتوان فهمید که دریای سرما در ماه با چه قسمتی از کرهی زمین قرینه است.
حالا میتوان به این سؤال که دریای کراسیز و فکوندیتی از چه اصل و نسبی هستند پاسخ داد، زیرا بسیاری از قسمتهای کرهی زمین که امروزه دریا و اقیانوس هستند زمانی خشکی بودهاند و برعکس. مثلاً اکثر زمین شناسان عقیده دارند که اقیانوس کبیر در عهد باستان، زمین خشکی بیش نبوده است، و جزایر گالاپاگوس و دیگر جزایر، نمونههایی از خشکی عهد باستان هستند که زیر آب فرو نرفتهاند. وجود این شکل و تشابه آنها نسبت به یکدیگر این قابلیت را دارد که چه از نظر تئوری و چه از جنبهی عملی به گونهای جالب مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد، و البته این امکان وجود دارد که کل این نظریه اشتباه بوده باشد.
/ج