ترجمه: حجتالله جودکی و احمد درویش
در فاصله زمانی که جنبش صهیونیزم دشمنی خویش را با دولت عثمانی آشکار میکرد، یهودیان ساکن امپراتوری عثمانی ناخرسندی خویش را از سلطان عبدالحمید آشکار کردند، از این رو از هر خلل و کاستی در دولت عثمانی به سود خود بهرهبرداری کردند. صهیونیزم جهانی همگام با برخی از کشورهای اروپایی و نیز با هماهنگی یهودیان دونمه1 به این واقعیت پی بردند که حکومت سلطان عبدالحمید ضرورتاً مضمحل خواهد شد. زیرا تحقق آرمان صهیونیستها در فلسطین تا زمانی که سلطان عبدالحمید قدرت را در دست دارد، امکانپذیر نیست. و این در زمانی بود که کشورهای اروپایی نیز تقسیم امپراتوری عثمانی را، البته برای دستیابی بر آن اراضی و ایجاد تشکیلات مستقل و خودمختار برای اقلیتهای یهودی، ارمنی، یونانی، و بعضی اقلیتهای دیگر که بطور طبیعی تکوین آنها جز به خواست اروپائیان شکل نمیگرفت، امری اجتناب ناپذیر میدانستند. از این رو دولتهای یاد شده تاکید داشتند که روح ملیگرایی و جدایی طلبی را در شهروندان تحت سلطه عثمانی احیاء نموده و بارور کنند. اگرچه روحیه ملیگرایی در برخی افراد به علت انگیزههای درونی، و در نتیجه شرایط سیاسی مشخصی پیشتر جوانه زده بود.
واقعیت این است که سلطان عبدالحمید دوم، بر این حقیقت در خاطراتش تاکید و چنین میگوید: «کشورهای بزرگ اروپایی تصمیم داشتند جهان را تماماً و از جمله امپراتوری عثمانی را در میان خود تقسیم کنند، لذا آنها جهت احقاق حق مسیحیان در امپراتوری بهانهگیری میکردند. اما بدین نتیجه رسیدهایم، که این مطلب صرفاً ادعایی بیش نیست بلکه مقصود از طرح آن تقسیم امپراتوری است.» وی اضافه میکند که:
کشورهای اروپایی سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» را بین طوایف مختلف دولتی شایع کردهاند. و برای رسیدن به این هدف به دو شیوه عمل میکردند: یکی حمایت و تائید مسیحیان بر علیه مسلمانان که کمک به آنها در ایجاد شورش و جنگ برضد مسلمانان. دیگری، ایجاد فتنه و آشوب داخلی بین مسلمانان، که این اقدامات جهت ضعیف گردانیدن ما صورت میگیرد، و راه را برای کشورهای اروپایی هموار میسازد.2
انگلیس و آمریکا نیز برای ایجاد فتنه و آشوب با هم همکاری میکردند و بروز ناآرامیهای ناشی از آن فتنه و آشوب ارامنه به سال 1890، و پس از آن، به وضوح دیده میشود. اثبات این مطلب از آنجا میشود که انگلیس برای آنان مهمات و اسلحه ارسال میکرد و آنها را در ایجاد عصیان و آشوب تحریک میکرد. روزنامههای عربی زبان مانند «الاهرام» و «المنار» و جراید خارجی مانند «نیویورک هیرالد» دخالت آنها را مورد تائید قرار دادند. همچنانکه کشیش «سایروس هملن» در 23 دسامبر 1893 در روزنامه «نصیر الاستقلال الکنسی»3 صحت این دخالت را تصدیق کرده است. و خاطر نشان میسازد که فرستادگان امریکایی در برانگیختن فتنه و آشوب ارامنه، با هدف ناتوان کردن دولت عثمانی مشارکت میکردند. تا از این رهگذر ایالت متحده امریکا بتواند در اندک زمان، حکومت عثمانی را ساقط کند.4
نتیجه همکاری اقلیتها با کشورهای اروپایی موجب شد، گروهی از عثمانیها با صدور پیامهایی خطاب به ارامنه و دیگران اعلان نمایند که ایجاد بلوا توسط ارامنه و هر طایفه دیگری با مساعدت و تحریک اجانب ممنوع بوده و بمنزله خیانت و جنایت و ضرر به منافع مشترک ملی است. این پیام زمانی صادر شد که ترکها بر این باور بودند که انگلیس در نظر دارد کشوری ارمنی البته زیر نظر و حمایت خود تأسیس نماید.5 اما انگلیس در انجام این طرح ناکام شد و جهتگیری نوینی را با همکاری جنبش صهیونیستی به منظور تأسیس «دولتی یهودی» در فلسطین آغاز کردند. دخالت بینالمللی در امور داخلی دولت عثمانی تا بدانجا رسید که کشورهای اروپایی در معاهده برلین که بین این کشورها و حکومت عثمانی به امضاء رسیده بود بر گنجاندن ماده ویژهای برای یهودیان و مسیحیان ساکن اراضی دولت عثمانی مبنی بر اینکه «مسیحیان و یهودیان از اجرای آداب و رسوم دینی و توسعه فعالیت مراکز و رهبران دینیشان منع نخواهند شد» اصرار میورزیدند.6
انگلیس در سال 1838 به اعتبار اینکه یهودیان فلسطین جزء شهروندان بریتانیا هستند، حمایت خود را از آنها اعلان نمود. سپس این کشور هیأتهای اروپایی ـ انگلیسی و آلمانی ـ را به سرزمینهای تابع دولت عثمانی به بهانه کشف آثار باستانی اعزام کرد. در صورتی که هدف واقعی از اعزام این گروهها کشف نفت بود. البته سلطان از اهداف هیأتهای آنها آگاه بود. عبدالحمید این مطلب را چنین بیان میکند: «البته من با فعالیتهای مربوط به کشف نفت به شرط آنکه با من صراحتاً در میان بگذارند موافقت میکنم، اما اگر آنان مانند جاسوسان بیایند، هرگز بدان راضی نخواهم شد.»7
با توجه به این رخداد، سلطان عثمانی هیأتی را به سرپرستی «صلاحالدین افندی» برای کسب تخصص در زمینه نفت روانه امریکا کرد. این هیأت پس از گذشت یک سال بدون نتیجه بازگشت. زیرا آمریکا که در آن زمان قدرتمندترین دولت نفتی به شمار میرفت، از قبول اهداف این هیأت سرباز زد، و نمیخواست که نفت در اختیار کشور دیگری باشد. سلطان چنین اضافه میکند: «من از ژاپن طلب مساعدت کردم، ولی متأسفانه هنگامی که هیأت ژاپنی به عثمانی آمد، من بر سر کار نبودم.»8
واقعیت اینست که کشورهای اروپایی، بطور جد در پی آن بودند که از وضعیت داخلی دولت عثمانی اعم از اقتصادی، سیاسی و نظامی شناختی پیدا کنند. زیرا این کشورها عزم خود را بر تقسیم ترکه (ارثیه) مرد مریض در زمان مناسب جزم کرده بودند. از اینرو کنسولگریها و سفارتخانههای اروپایی نسبت به ارسال گزارشهای مفصل از وضعیت امپراتوری عثمانی به دولتهایشان اهتمام نشان میدادند. در این میان «دیکسون» کنسول بریتانیا در قدس، بیش از دیگر کنسولهای انگلیس به جوانب نظامی توجه داشت و در خلال مأموریتش گزارشهای فراوانی را در این خصوص فرستاد. در سال 1905 وی گزارشی از تحرکات نظامی ترکیه در بندر الحُدیدة9 ارسال کرد. «فالانگا»10 قائم مقام کنسول بریتانیا در یافا، گزارش مشابهی را ارسال کرد که در آن خواسته شده بود 1600 نفر از نابلس به یافا بیایند تا آنها را از طریق کانال (سوئز) به یمن اعزام نماید و گروه دیگری را به بیروت بفرستد.11 و بدینترتیب به طور مشخص بریتانیا تلاش وافری برای جمعآوری اطلاعات مربوط به تحرکات نظامی ترکیه در منطقه عربی صورت میداد تا با زیر نظر گرفتن این تحرکات بتواند در وقت مناسب از آنها بهرهبرداری نماید و این همان چیزی است که قبل از جنگ جهانی اول در سال 1914 اتفاق افتاد.
در راستای روشهایی که بریتانیا و کلیه کشورهای اروپایی از آن پیروی میکردند، این کشور علاوه بر استفاده از مزدوران محلی و بیگانه بطور یکسان، در همکاری با اقلیتها بویژه یهودیان بانفوذ در دولت عثمانی، توجه ویژه نشان میداد.
در این مورد مصطفی کامل حقیقتی را بازگو میکند:
درون دولت ]عثمانی [بسیاری از زنان و مردان بیگانه نفوذ کردند، و برای خود اسامی اسلامی برگزیدند و برای رسیدن به مقامهای عالی کوشیدند حتی برخی از آنها به پستهای مهمی رسیده و از نزدیکترین عناصر نفوذی در دوره پیشین، در کلیه بخشهای دولت علّییه حتی در ارتش شدند. اینان از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار بودند، در میان وزرای دولت علّییه کسانی پیدا میشدند که برای منافع روسیه تلاش میکردند و مدعی بودند که سیاست آنها روسی است. و بعضی دیگر در جهت منافع انگلیس میکوشیدند و مدعی بودند که سیاست آنان انگلیسی است، اما در میان آنها کسی که سیاستش عثمانی باشد، یافت نمیشد.»12
در اهمیت این سخن اینکه، این افراد بیگانه که در دولت نفوذ کرده بودند نقش بارزی را در نابودی و کاهش عمر این دولت بازی میکردند. این بدان خاطر بود که آنها دوست و مرید عثمانی نبودند بلکه به قول مصطفی کامل: دوست و مرید بیگانگان بودند. و کار برخی از آنها به جایی رسید که از جنبه نظامی به دولت خیانت میکردند، بعضی از آنها ترک نژاد هم بودند. گفته شده است آنگاه که جنگ روسیه و ترکیه در سال 1295 هجری / 1877 میلادی درگرفت و در این جنگ روسها به برخی از روستاهای قسطنطنیه رسیدند و بر شهر «اَدرنَه» مستولی شدند مردم در میان خود با ذکر وقایع جنگ، این شکست را ناشی از خیانت وزیران و دولتمردان میدانستند و امیران و فرماندهان ارتش را به قصور متهم میکردند و در مورد فرمانده سپاه، وزیر و درباریان صحبت کرده و بر این باور بودند که طرفداران مدحت پاشا در دارالخلافه آنها را به امید فتنهانگیزی فریب دادند.13 بویژه اینکه ترکها مدحت پاشا و افرادش را به ترور سلطان عبدالعزیز بعد از خلع وی در سال 1876 متهم میکردند.
برخی چنین گفتهاند که مرگ سلطان عبدالعزیز توطئهای بود که بوسیله مدحت پاشا و حسین عونی پاشا و دیگران طراحی شده بود. آنها چون یقین داشتند مادامی که ]سلطان عبدالعزیز[زنده باشد از آنها انتقام خواهد گرفت، جملگی بر قتل وی همداستان شدند. این جنایت با همدستی انگلیس صورت پذیرفت.14
آن چنان که سلطان عبدالحمید دوم بر این مطلب صحه گذاشته و میگوید: «حسین عونی پاشا با انگلیسیها همکاری و از آنها پول دریافت میکرد. به نظر من هر کسی که از دولتی بیگانه پولی دریافت کند، مسلماً برای تحقق اهداف و خواستههای آن کشور کار خواهد کرد. این موضوع فقط در دوره من رخ نداده است بلکه در دوران عمویم عبدالعزیز و برادرم مراد نیز اتفاق افتاده است».
سلطان در مورد مدحت پاشا میگوید:
او با انگلیسیها همکاری نموده و سیاست آنها را تایید میکرد و مدحت پاشا در راس کسانی بود که به همکاری انگلیسیها عمویم عبدالعزیز را از سلطنت خلع کردند و همکاری با انگلیس یک جرم محسوب میشود، همانگونه که ابقای شخصی مثل او از سوی من در حاکمیت، نیز، یک گناه به حساب میآید. مدحت پاشا صدراعظم، اموالی را از دولتی که دشمن ما بود، دریافت کرد و این مسألهای است که من شخصاً مادامی که بر سر کار هستم، نمیتوانم آن را بپذیرم و سرانجام کاسه صبرم لبریز شده و او را از حکومت خلع کردم.15
واقعیت اینست که اقدامات سلطان نتوانست جلوی افزایش نفوذ اروپائیان را در اراضی عثمانی، بخاطر امتیاز بیگانگان که به کاپیتالاسیون معروف بود، بگیرد. و از آثار آن، حمایت دولتهای اروپایی از یهودیان فلسطین بود، به این اعتبار که یهودیان جزء شهروندان آنها محسوب میشوند. و این ]حمایت[ از سوی کنسولهای آنها در دولت عثمانی صورت میگرفت. آنچنانکه روسیه به حمایت از ارتدکسها، و فرانسه به حمایت از کاتولیکها، و انگلیس به حمایت از پروتستانها و یهود پرداختند. و از رهگذر این امتیازات دولت عثمانی افزایش مالیتهای گمرکی بیش از 8% را ممنوع کرد.16 در سال 1907، مالیاتها را دولت 3% افزایش داد و در مجموع ارزش مالیاتهای گمرکی به 11% رسید. در صورتی که دولتهای اروپایی شرط کرده بودند که این افزایش در رابطه با انجام اصلاحات در ولایات سه گانه معروف به مقدونیه شامل سلانیک، مناستر و کوزوو17 تخصیص و سرمایهگذاری شود به این اعتبار که این مناطق جزء حوزه نفوذ اروپا به حساب میآمد. در یکی از این مناطق یعنی سالانیک، دستجات یهودی اکثریت مطلق ساکنان را تشکیل میدادند. و در سال 1905 دولتهای اروپایی تصمیم گرفتند سیستم اخذ مالیات دولت عثمانی را بویژه در ولایتهای سه گانه مقدونیه تحت کنترل بینالمللی درآورند. اما سلطان عبدالحمید با این درخواست موافقت نکرد و بر تصمیم خود پافشاری کرد.18 این کشورها به پیروی از شیوه فشار نظامی رو آوردند، در نتیجه به انجام مانورهای نظامی در ازمیر، ]تنگه[ داردانل و اشغال مناطق همجوار آن مانند جزیره «مدللی» دست زدند. تا آنجا که سلطان ناچار شد با تعیین هیأت اروپایی شامل نمایندگانی از کشورهای وام دهنده موافقت نماید. دولت عثمانی مصرانه تلاش میکرد که از تحت نفوذ و کنترل این هیأت رهایی یابد. دولت ترکیه چارهای نداشت جز اینکه این دیون را از طریق گرفتن وامهای جدیدی از بانکها و مراکز مالی و یا موقتاً با گرفتن وام از همین بانکها، پرداخت نماید. و این بانکها در دست صهیونیستهایی بود که نسبت به رهایی دولت عثمانی از دیون خود امتناع میکردند و البته این مساله با نظر موافق کشورهای اروپایی صورت میگرفت.19 آژانس یهود جز به عملی شدن طرح صهیونیستی و مهاجرت بیقید و شرط یهودیان به فلسطین فکر نمیکرد. و سرمایهگذاران اروپایی نظیر «اورلاندو توبینی و شرکایش» از سرمایهداران بزرگ فرانسوی طرف همکاری با ترکیه بودند. این افراد نیز به نوبه خود تحت سلطه مراکز مالی یهود قرار داشتند. و در این دوران، هر یک از کشورهای انگلیس، فرانسه و روسیه به علت اینکه سلطان عثمانی امتیاز خطآهن (B. B. B) را به آلمان واگذار کرده بود، خشمگین بودند. بخاطر اینکه این کشورها مساله فوق را موجب نفوذ رو به افزایش آلمان تلقی میکردند، و این امتیاز را علت کاهش نفوذ کشورهای سه گانه در دولت عثمانی بحساب میآوردند. از این رو این دولتها و در راس آنها انگلیس نسبت به بهرهبرداری عناصری که در فروپاشی امپراتوری عثمانی، سهمی داشتند مثل، «ترکهای جوان» و یهودیان دونمه و دیگر دستجات، اهتمام فراوان نشان میدادند. هر چند که جنبش صهیونیستی در دورهای از دوران فعالیت سیاسی خود از همکاری با انگلیس روی بر تافت، و با آلمان بخاطر مصالح مشترک، دست همکاری داد. و جای تعجب است که همه اقلیتها در دولت عثمانی به جز یهودیان که منتظر افزایش قدرت در این دولت بودند، علیه دولت دست به شورش و اغتشاش زدند. و به طور پنهانی با همکاری برخی از قدرتهای مؤثر در براندازی سلطان عبدالحمید، خصوصاً پس از اینکه طی دوران حکومت عبدالحمید تمام آمال و آرزوهای آنها به یأس و ناامیدی مبدل گشته بود، نقشههایی را طراحی کردند.
در سال 1908 اقدامات اروپائیان نسبت به قبل دو برابر گشته بود. بویژه بعد از اینکه نفوذ آلمانها در خاور نزدیک بعد از پایان طرح راهآهن افزایش یافته بود، لذا آلمان میتوانست از طریق خطآهن بغداد ـ حجاز به خلیج فارس ]عربی[ و جنوب جزیرةالعرب و عدن دست یازد. و این خود به مثابه ضربهای بود که بر منافع بریتانیا در منطقه وارد میشد. بروز این وضعیت، اهمیت طرح وصل راهآهن در مناطق فلسطین و سوریه را افزایش میداد. بدین معنا که عثمانیها میتوانستند از جنوب تا فلسطین و از آنجا به مصر پیشروی کنند، بریتانیا از این واقعه دچار واهمه شد، برای اینکه بریتانیا به اهمیت فلسطین بعنوان پایگاه مهم حمله به مصر یا دفاع از آن پی برده بود. طبیعی بود که چنین مسالهای، کانال سوئز را که شاهرگ حیاتی استعمار بریتانیا محسوب میشد، به مخاطره میانداخت.
پی نوشت ها :
1. برای اطلاعات بیشتر از یهودیان دونمه نگاه کنید به: مصطفی طوران: یهود الدونمة، برگردان عربی: کمال خوجه، دارالسلام ـ بیروت 1977. د. محمد عمر: یهود الدونمة، مؤسسة الدراسات التاریخیة ـ بیروت، 1978 .
2. انتشارات مجله ترجمان ترکیه Sultan Abdul Hamit; in: Hatira Defleri;
3. به معنای حامی استقلال کلیسا.
4. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: الاهرام 20 آگوست 1890، شماره 83. المنار، 10 آوریل1900، م 3، ج 7، ص 167. المنار، 9 ژوئن 1900، م 3 ج 10، ص 235. المنار 23 نوامبر 1908، م 11، ج 10، ص 758، 759، همچنین نگاه کنید به: مصطفی کامل: المسألة الشرقیة، ص 305 .
5. مصطفی کامل: المسألة الشرقیة، ص 315 .
6. نسخه خطی: سلاطین آل عثمان، ج 23 ویژه سلطان عبدالحمید دوم، ص 75. به شماره 10704، کتابخانه ظاهریة ـ دمشق.
7. Sultan Abdol Hamit, in: Hatira Defleri
8. سلطان در خاطراتش میگوید: اینها حوادث بینهایت جالبی از هیأتهای انگلیسی ـ آلمانی هستند، سلطان نقل میکند که هیأتهای کارشناسی انگلیسی به وی میگفتند: هدف هیأت اعزامی علمی تاریخی است که بزودی بسیاری از دادههای تاریخی را متحول خواهدکرد. سپس این هیأت به بهانه کاوش در آثار باستانی رهسپار موصل و بغداد شد و بعد از مدتی آنها برخی از مجسمهها و کوزهها و سکههای قدیمی را برای سلطان فرستادند. همچنین آنها یک شمشیر قدیمی را برای سلطان فرستادند یعنی اینکه هیأت همچنان درپی کشف آثار باستانی است. بعدها روشن شد که شمشیر و بقیه آثار به تازگی ساخته شدهاند ولی برای رد گم کردن آنها را بشکل قدیمی آراستهاند. این حقایق موجب شد که سلطان آنها را از اراضی عثمانی اخراج نماید. سلطان رخدادهای مشابهی را در خصوص هیأت آلمانی نیز نقل میکند.
9. Dickson to O'Conor, 5 June 1905, No. 18. in F. O. 195 / 2199
10. Falanga
11. Dickson to O'Conor, 22 April 1905, No. 11. in F. O. 195 / 2199
همچنین نگاه کنید به :Dickson to O'Conor, 22 June 1905, No. 34. in F. O. 195 / 2199. برای اطلاعات بیشتر پیرامون تحرکات نظامی ترکیه بعد از انقلاب 1908 نگاه کنید به گزارشات ذیل :Blesh to Lowther, 4 Feb. 1909, No. 8. in F. O. 195 / 2321.Blesh to Lowther, 11 Feb. 1909, No. 9. in F. O. 195 / 321.Blesh to Lowther, 20 Feb. 1909, No. 11. in F. O. 195 / 2321.Blesh to Lowther, 21 April. 1909, No. 32. in F. O. 195 / 2321
12. مصطفی کامل، همان منبع ص 11 .
13. نسخه خطی: سلاطین آل عثمان، ج 23 ویژه سلطان عبدالحمید دوم، ص 73 .
14. اسماعیل سرهنگ: حقائق الاخبار عن دول البحار، ج 1، ص 722، 723 و بعد از آن. مصر 1896 .
15. Sultan Abdol Hamit, in: Hatira Defleri
16. نگاه کنید به: سلیمان موسی: الحرکة العربیة 1908-1924، ص 21، ولیم فهمی: الهجرةالیهودیة الی فلسطین المحتلة، ص 20. همچنین نگاه کنید به «عن الامتیازات الاجنبیة» :R. Pinon: L'Europe et L'Empire ottoman, PP. 456 - 547. زین زین: الصراع الدولی فی الشرق الأوسط، ص 40، 41.
17. ساطع الحصری: البلاد العربیة و الدولة العثمانیة، ص 144 .
18. ـــــــــــــــــــــــ : همان منبع، ص 149 .
19. عودة عودة: القضیة الفلسطینیة فی الواقع العربی، ص 194