پژوهشگر: انوشه میر مرعشی؛
روز 9 مه برابر با 19 اردیبهشت، سالروز اعلام آتش بس جنگ جهانی دوم است. جنگی خانمانسوز و ویرانگر که باعث شد بیش از 60 میلیون نفر در سرتاسر دنیا به خاطر قدرت طلبی و جهانگشایی ابرقدرتها کشته و بسیاری دیگر مجروح، آواره و آسیب دیده شوند. کشور ایران اما گرچه در این جنگ از همان اول اعلام بی طرفی کرده بود؛ ولی به خاطر نقض بی طرفی کشورمان از سوی ارتش اشغالگر سه کشور انگلستان، روسیه و آمریکا خسارات فراوانی دید و سختی زیادی به مردم وارد شد.
ایران در جنگ جهانی اول؛
در جنگ جهانی اول هم که به خاطر رقابت شدید کشورهای اروپایی و روسیه برای استعمار و چپاول ثروت کشورهای آفریقایی و آسیایی به وقوع پیوسته بود؛ ایران اعلام بی طرفی کرده بود ولی بیطرفیاش نادیده گرفته شد. آن هم ایرانی که تجربهی به انحراف کشیده شدن مشروطه را پشت سر گذاشته بود، پادشاه جوان و بیتجربهاش احمد شاه پی خوشگذرانیهایش بود و از طرف دیگر هم نمایندگان «روسوفیل» و «انگلوفیلش» در مجلس و دولت، مشغول دعوا، مرافعه و زورگویی به مردم بودند اما در آن روزگار نیز تعدادی افراد خداشناس و وطن خواه مانند: «شهید مدرس، ملک الشعرای بهار، محی الدین شیرازی و علی کازرونی و ...» در مجلس و دولت پیدا میشدند که صلاح مملکت برایشان اصل باشد.با تلاش این افراد، «ایران» در جنگ اول جهانی اعلام بیطرفی کرد تا دو کشور هم پیمان، یعنی روسیه و انگلیس که دشمن دیرینهی ایران بودند، نتوانند بهانهای برای غارتگری بیشتر کشور پیدا کنند اما فایدهای نداشت؛ چون بر اثر بیکفایتی همان حاکمان وابسته و نالایق و در ضمن اوضاع به هم ریختهی سیاسی کشور، انگلیسیها از جنوب، روسها از شمال و عثمانیها هم که هم پیمان آلمانها در جنگ جهانی اول بودند، بیطرفی ایران را نقض کردند.
گرچه همان دینداران وطن خواه تمام تلاششان را به کار بستند و در زمان اشغال کشور سعی کردند با تشکیل دولت سایه جلوی اشغالگران را بگیرند ولی تلاششان راه به جایی نبرد و به این شکل ارتش این سه کشور خاک ایران را از شمال، جنوب و غرب اشغال کردند و ... بالاخره در آن جریان ایران بعد از آسیبهای بسیار کاملاً به چنگ انگلستان افتاد و رضاشاه بر آن تحمیل شد ...
بهانهای برای اشغال دوباره؛
روابط دو کشور ایران و آلمان از اواخر دورهی قاجار به خاطر ورود یکسری از کارشناسان فنی و تجار آلمانی به ایران کمی گسترده شده بود. به دلایل متعددی مردم ایران از این گسترش روابط با آلمان استقبال میکردند. اول اینکه تجار ایرانی در مسایل بازرگانی با تجار آلمانی احساس حقارت و پایمال شدن حقوقشان را نداشتند و از انصاف و احترام متقابل تجار آلمانی راضی بودند. دیگر اینکه کارشناسان فنی آلمان ماشین آلات جدیدی را به ایران وارد میکردند و ایرانیان عاشق علم را با روشهای علمی واقعی، آشنا میکردند؛ اما شاید اصلیترین دلیل علاقه و استقبال ایرانیان از گسترش روابط با آلمان، نداشتن خاطرهی بد تاریخی از حضور آلمانها در ایران بود. یعنی ایرانیان، آلمانیها را هیچگاه به چشم استعمارگر و غارتگر منابع خود، ندیده بودند.با روی کار آمدن «هیتلر» و رسیدن اخبار مربوط به پیشرفت آلمان در علوم نظامی و اقتصادی در حدود سالهای 1314 و 1315 شمسی به ایران، مردم و حتی دیکتاتور وابستهای چون رضاشاه خوشحال میشدند. کمی بعد با شروع جنگ و حملهی آلمان به انگلستان این پیگیری و رضایت مردم از عملکرد آلمانها ادامه یافت.
رضا شاه البته به دلیل ترسی که از انگلیسیها داشت و گمان میکرد که با نزدیک شدن به آلمانها میتواند خود را از زیر یوغ صاحبش! نجات دهد، از هیتلر خوشش میآمد؛ اما دلیل مردم برای دوست داشتن آلمانها، متفاوت بود. در واقع نفرت عمیق مردم ایران از کشور استعمارگر انگلستان و روسهای تجاوزگر، باعث شده بود، از خبرهای پیروزی ارتش آلمان در جنگ با انگلستان و همچنین خبر تصمیم حملهی آلمان هیتلری به روسیه خوشحال شوند وگرنه مردم صلح طلب ایران همیشه از درگیری، جنگ و کشتار متنفر بوده و هستند.
به هرحال به خاطر همین علاقهمندی و پیگیری مردم دربارهی شکستهای انگلستان از آلمان، این بهانه به دست انگلیسیها افتاد، تا اعلام بیطرفی کشور ایران را در همان ابتدای شروع جنگ نادیده بگیرند و حضور تعدادی جاسوس آلمانی را در ایران بهانهی دیگری قرار دهند که اول رضا شاه را به جزیرهی «موریس» تبعید کنند و سپس به همراه ارتشهای همپیمانش یعنی روسیه و آمریکا خاک ایران را به اشغال خود در آوردند.
قحطی تحمیلی و کودکان گرسنهی ایرانی
بر سر موضوع اشغال ایران از شمال و جنوب توسط ارتش متفقین، در عمل پس از سال (1319.ش) روابط تجاری بازرگانان ایرانی با سایر تجار کشورها قطع شد و امکان صادرات و واردات کالاها به دلیل بسته شدن مرزهای شمالی، غربی و جنوبی ایران توسط اشغالگران، غیرممکن شده بود. از طرف دیگر شبکهی حمل و نقل ایران هم کاملاً در اختیار ارتش کشورهای اشغالگر قرار گرفته بود. آخر در آن روزگار راه آهن شمال – جنوب کاملاً در اختیار متفقین قرار گرفته بود و رساندن کالاها از جنوب شرقی به نواحی شمالی از این راه، غیرممکن بود اما مسألهی مهمتر در حمل و نقل کالا در ایران وجود کامیونهایی بود که تمام نیازهای مردم را در سرتاسر کشور جابهجا میکرد.به دلیل وضعیت بیسر و سامان سیاسی کشور، شاه بیتجربه و البته سرسپردهی جوان به خاطر پیمانی[1] که مجبور شده بود با رؤسای کشورهای انگلستان، شوروی و آمریکا در کنفرانس تهران امضا کند؛ تمام کامیونها و راه آهن را در اختیار متفقین قرار داده بود.
البته قرار بود براساس همین پیمان هم کشورهای انگلستان، شوروی و آمریکا بعد از تمام شدن جنگ غرامت آسیبهای وارده به ایران و هزینههای تحمیلی بر مردم ایران را بپردازند اما این تازه اول ماجرا بود. زیرا در مرحلهی اول متفقین تنها از امکانات مواصلاتی ایران استفاده میکردند، با طولانی شدن جنگ و در سال (1321.ش) شوروی برای تأمین غذای روزانهی سربازانش شروع به مصادرهی گندم و سایر غلات سیلوهای منطقهی حاصلخیز آذربایجان کرد و آن را به روسیه فرستاد.
این میزان غارتگری در پایان مهرماه سال (1321.ش) به حدود 10 هزار تن غله رسید. به این ترتیب روند ارسال گندم و جو سیلوهای آذربایجان که با حیوانات به مناطق دیگر ایران میرسید، قطع شد و قحطی و فقر شدید به ویژه در مناطق شهری گسترش پیدا کرد. آن وقت به غیر از شرایط موجود و هزینهی حضور متفقین در ایران، کسری بودجهی دولت و تورم شدید هم باری شده بود سنگینتر و طاقت فرساتر که امان مردم را بریده بود. علاوه بر اینها شیوع بیماریهای واگیردار مثل «تیفوس» و «وبا» در ایران به خاطر ورود جنگ زدههای لهستانی و خود سربازان بیمار متفقین، درد بیدرمان دیگری برای مردم ایران شده بود. در چنین شرایطی خانوادههای فقیر که توانایی تأمین نان را نداشتند، با مرگ کودکان گرسنه و بیمار خود مواجه میشدند، مرگی دردناک که مقصر اصلی آن اشغالگران زیاده طلب و زورگو بودند.
غرامتی را که به طور حتم میگیریم
جنگ جهانی دوم، 6 سال به طول انجامید. یعنی از سال 1318 تا 1324شمسی و در 4 سال آخر آن، ایران و ایرانی تاوان جنگی را پرداخت که هیچ دخالتی در شروع و یا ادامهاش نداشت اما در مقابل، بعد از جنگ، کشورهای انگلستان، شوروی و آمریکا تنها به پیامهای تشکر ساده بسنده کردند و هیچ خبری هم از پرداخت غرامتی که باید به ایران میدادند، نشد. البته چند سال بعد همین کشورها چنان تشکر مبسوطی!! از ایران در موضوع ملی شدن صنعت نفت کردند که تا امروز از خاطرهی ایرانیان پاک نشده و هیچگاه هم نمیشود ...تا چند وقت پیش گرچه مورخین زیادی هر از چندگاهی مسألهی خسارات فراوان ایران را از ناحیهی سه کشور انگلستان، روسیه و آمریکا در جریان جنگ جهانی دوم، روایت میکردند ولی مسألهی پیگیری گرفتن غرامت از این سه کشور را دکتر احمدی نژاد در حاشیهی اجلاس تغییرات اقلیمی در کپنهاگ دانمارک در سال 1388مطرح کرد. پس از آن، رییس جمهور اعلام کرد که کمیتهای را هم برای پیگیری این مسأله، تشکیل داده است. گرچه همان زمان عدهای با طرح این مسأله مخالفت کردند و مسألهی غرامت گرفتن از عراق را واجبتر دانستند و عدهای دیگر هم از کسری بودجه و شرایط بد اقتصادی این سه کشور صحبت کردند ولی به طور حتم میتوان با پیگیری این موضوع در سطح بین المللی، امتیازات فراوانی را در قالب بستن قراردادهای تجاری، سیاسی و حتی فرهنگی از دو کشور روسیه و انگلستان و (انشاءالله) در آینده از عراق گرفت اما غرامت گرفتن از کشور آمریکا به خاطر همهی جنایاتی که در حق مردم ما کرده، داستانی است که آیندگان دربارهاش بسیار خواهند نوشت...
منابع تحقیق :
1- ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، دکتر ایرج ذوقی، انتشارات پاژنگ
2- قتل اتابک، مجموعه مقالاتی از دکتر جواد شیخ الاسلامی، انتشارات کیهان
3- بلوای نان- فاجعهی 17 آذر 1321-، محمد عتیق پور، نشر شریف
پی نوشت ها :
[1] - براساس این پیمان، دولت «محمدعلی فروغی» به دو کشور انگلستان و شوروی تعهد داده بود که برای حمل مهمات و مایحتاج غذایی متفقین، تمام راههای مواصلاتی ایران را مانند راه آهن، جادهها و حتی کامیونها و لنجهای ایرانیان را در اختیار آنها قرار دهد.(*)
منبع : برهان