نویسنده: دکتر همایون همتی
تعبیر جهانی شدن (Globalization) یا جهانی سازی از اصطلاحات نوینی است که اخیراً وارد ادبیات سیاسی - اجتماعی ما شده است وهنوز بر سر معادل یابی دقیق برای آن نزاعهایی در جریان است. بحث جهانی شدن پیچیدگی های خاص خود را دارد. ابعاد گسترده ی این بحث ونیز حجم حیرت انگیز ادبیات مربوط به آن هر پژوهشگر علاقمندی را در وهله ی نخست غرق شگفتی ورعب می سازد.
درعین حال ابهامها ومناقشه های فراوانی که این موضوع را احاطه کرده اند نیز به نوبه خود رماننده و هراس انگیزند. بااین همه جذابیت و حساسیت، جایگاه بی بدیل و خطیر بودن این موضوع به حدی است که از آن نمی توان گذشت زیرا اشتغال خاطر صدها وهزاران جامعه شناسی، فیلسوف، دانشمند، اقتصاددان و سیاستمدار، الهیدان، دین پژوه ومردمشناس و به چنین بحث و موضوعی حکایت از منزلت ویژه آن دارد و ضرورت تحقیق و اندیشیدن در باره ی آن را تأکید می کند و نزاع ها ومناقشه های عملی در جهان خارج و ظهور حرکت های له و علیه موافقان و مخالفان آن در سرتاسر دنیا نشان از تأثیرات و پیامد(Consequences) های ملموس وعینی آن دارد و به خوبی باز می نماید که این موضوع تنها یک بحث فکری و فلسفی انتزاعی یا مناقشه ای صرفاً تئوریک نیست بلکه دارای آثار و پیامدهای حقیقی و عینی و خارجی است که فراتر از مفاهیم ذهنی و مجادلات مرسوم کلامی و منطقی است و با عینیت ( Objectivity) و زندگی عملی و واقعی آدمیان پیوند دارد . و این همه دلالت بارزی بر اهمیت ویژه ی این موضوع دارد.
وجود تلقی های متفاوت و حتی متعارض وکاملاً ناسازگار در باره ی جهانی شدن نیز نشان از پیچیدگی این پدیده یا پروسه دارد وکار را بر محقق دشوار می سازد. ارباب ادیان گاه جهانی شدن را همسان ومترادف با "منجی گرایی" و "فلسفه ی فرج"(1) وحکومت واحد جهانی آخر الزمان" گرفته اند وبرخی متألهان مسیحی نیز در نوشته هایشان گاه آن را به معنای تأسیس وظهور" ملکوت خدا" (Kingdom of God) بر روی زمین تلقی کرده اند(2) که هر دو رأی یکسان ناصواب ومردودند.جهانی شدن به ویژه در ابعاد اقتصادی و سیاسی اش ربطی به "ظهور منجی" و یا استقرار "ملکوت خدا" ندارد و چنین تلقی هایی نشان از بی خبری و ناآشنایی با ادبیات مربوط به جهانی شدن و فرافکنی نوستالژیک وحسرت اندیشانه ی این نویسندگان دارد. جهانی شدن که محصول تکنولوژی ارتباطات (Communication Technology) است و پدیده ای زاییده ی فناوری اطلاعات (IT) درعصر ماست ماهیتاً ربطی به موعود گرایی ودولت آخرالزمانی ندارد وباید آنرا درست شناسایی کرد ودر جای خودش به مطالعه گرفت. ازهمین روست که تصور درست ودقیق از این مسئله به حصول و تصدیق صحیح در مورد آن کمک شایانی می کند و هر گونه تلقی فرافکنانه، آرمان اندیشانه و یا قرائت دینی تحکمی و دلبخواهی (Arbitrary) راه را بر قضاوت صحیح و واقع بینانه فرو می بندد وموجب انحراف در داوری می شود.
نگارنده دراین مقاله برای جلوگیری از اینگونه تلقی های ناصواب و تحمیلی ونیز برای ارائه تصویر صحیحی از "جهانی شدن" بر سر آن است تا به مدد بهره گیری از آثار معتبر و ادبیات اصلی مربوط به جهانی شدن ودیدگاه های صاحب نظران شهره ی این وادی گسترده در آغاز، فهم وتلقی خود در این باره را به اختصار عرضه کند و سپس به رابطه ی آن با فرهنگ وهنر به منزله ی بخشی از فرهنگ بپردازد.نگاه نویسنده نیز به طور عمده نگاه الهیاتی، دین پژوهانه، فلسفی و شناخت شناسانه است. زیرا با نهایت تأسف باید اعتراف کرد که بحث جهانی شدن در ایران معاصر و در جامعه ی کنونی ما محدود ومنحصر به ابعاد سایسی و اقتصادی شده است و ابعاد مهم الهیاتی، فلسفی و معرفت شناختی آن به شدت مغفول مانده است و برخی نوشته های معدود نیز که خواسته اند دیندارانه به این مسئله بنگرند بی توجه به ادبیات و آثار معتبر و اصلی به تفسیری نامستند، نامعقول، مغالطه آمیز، شعار آلود، سطحی و خود ساخته دست زده اند که در مباحث فکری کاری بسیار خطرناک است. نباید عقاید یا خواسته های مطلوب خود را در تئوریها وافکار دیگران بازخوانی کنیم، بلکه باید بکوشیم تا مقصود متفکران و صاحبان نظریه ها را درست و بی تعصب و مستند ودقیق بفهمیم ، آنگاه مجالی برای مقایسه داوری علمی ونهایی فراهم خواهد شد.
جهانی شدن چه به عنوان یک "پروژه" و چه به منزله یک "پروسه" و فرایند تاکنون از نظر اقتصادی، سیاسی، روابط بین الملل و جامعه شناسی مورد بحث قرار گرفته و پدیده ای صرفاً سیاسی و البته توطئه آلود، ویا پروسه ای اقتصادی وتجاری تلقی شده است و حجم عظیم ادبیات پدید آمده دراین زمینه بهترین گواه این مدعاست. درترجمه ها و تألیف هایی که تاکنون در جامعه نشر یافته غالباً به جهانی شدن به عنوان یک پروژه ی توطئه آمیز امپریالیستی و یابرنامه ای اقتصادی با جهتگیری خاص سرمایه داری جهانی نگریسته شده است که پیداست چنین نگرشهای یکسویه و دلبخواهی و محدود نگرانه راه را بر داوری عالمانه و واقع نگرانه مسدود می سازد. تاکنون آراء ودیدگاه های برخی جامعه شناسان، کارشناسان امور بین الملل ، فعالان عرصه سیاست ، سیاست ورزان، اقتصاددانان از طریق ترجمه به فضای فرهنگی جامعه ما وارد شده است اما کمتر دیده ایم که نگرش فیلسوفان ، معرفت شناسان و اندیشمندان سترگ دیگر عرصه های علوم انسانی مورد بحث قرار گرفته باشد. جایگاه دین پژوهان، متکلمان ادیان ونگرش عالمان الهیات وکوشش های الهی دانان ومعرفت شناسان بزرگ معاصر که کاملاً خالی است و به وضوح غفلت وقصور چشمگیر و دردناک ما را به نمایش می گذارد. لذا برای جبران این خلا و کاستی، دراین مقاله به گزارش اجمالی برخی متخصصان برجسته ی عرصه ی دین پژوهی و دانش ادیان همت می گماریم تا این بعد این بحث نیز بیش ازاین مغفول نماند. هر چند که درمقاله ای کوتاه ومجالی اندک و محدود نمی توان انتظار بحثی گسترده وتفصیلی در این خصوص داشت.اما طرح ابعاد جدید این مسئله و ارتباطی که با هنر و عرصه ها وتجلیات هنری دارد می تواند گام آغازین مؤثری باشد که با گامهای پخته و سنجیده پسین توسط محققان وعالمان بزرگ جامعه ما تکمیل گردد.
پیشینه کاربرد ومعنای واژه جهانی شدن
نظر به اهمیت اصطلاح و تعبیر" جهانی شدن" وارائه معنا ومدلول صحیح آن در سیر بحث و تحقق داوری صحیح دراین باب، ضروری می نماید که به طور اجمال به تاریخچه ی پیدایش واستعمال این واژه ونیز معانی گوناگونی که به آن نسبت داده اند بپردازیم تا راه برای ارائه ی تلقی صحیح و داوری صواب وفهم معنای درست و دقیق این اصطلاح گشوده وهموار گردد.در ادبیات سیاسی رایج در جامعه ما جهانی شدن و جهانی سازی را به منزله ی دو واژه ی مترادف و نیز به عنوان معادلی برای واژه انگلیسی Globalization به کار می برند . درحالی که پیداست این دو واژه به لحاظ ساختار گرامری ومعنای دستور زبانی با یکدیگر تفاوت دارندو یکی شکل لازم دارد ودیگری متعدی. وهمین تفاوت ساختار ظاهری تا حدودی نشانگر تلقی نهفته در ورای این دو معادل نیز هست که یکی آن را پدیده یا واقعیتی (Fact) تاریخی، بیرونی، طبیعی وعینی (Objective) می داند و طبق تلقی دیگر، پروژه ای استعماری وعامدانه وتحمیلی است که برای بلعیدن ثروت و منابع ملی کشورهای فقیر توسط کشورهای قدرتمند و سلطه گر طراحی شده است . به همین سبب است که گاه می بینیم به گونه ای کاملاً بدبینانه از تعبیراتی همچون امریکایی شدن / کردن (Americanization) ، غربی سازی جهان(Westernization) ، یکسان سازی (Integration) فرهنگ ها، یکپارچه ساختن فرهنگ ها، یکدست سازی، همسان سازی و همگونی فرهنگ ها و یا مک دونالدی شدن / کردن (Mc Donaldization) جوامع به عنوان معادلهای واژه ی Globalization استفاده می شود. طبق این تلقی، جهانی سازی، غربی سازی یا بسط سلطه ی امریکا بر جهان به معنای بسط فقر و فلاکت، عقب ماندگی وتوسعه ی نیافتگی، افزایش فقر، تورم، بیکاری و تبعیض نژادی است و ناگفته پیداست که چنین پروژه ی خطرناک و زیانباری از همان آغاز در ترازوی خرد وانصاف ونزد همه ی بشر دوستان و آزادگان عالم کاملاً محکوم و مردود است. دراین تلقی، جهانی شدن در واقع نوعی استعمار جدید(Neo- Colonialism) است، نوعی جهانخواری و سلطه گری وتجاوز کاری امپریالیستی است که در جامعه ای نوین وبا ابزارهایی جدید همچون فناوری ارتباطات، در پی بلعیدن جهان و گسترش سیطره ی ددمنشانه خویش است. درتعبیرات ملایمتر نیز جهانی شدن را نوعی جهان وطنی گری ( Cosmopolitanism)، بین المللی کردن ( Internationalization)، جهانی اندیشیدن (Global Thinking/ Thinking Globally)، جهان گرایی (Globalism)، جهان شمول گرایی (Universalism) ومانند این تعبیرات خوانده اند تا بلکه موجه تر جلوه نماید واقبال و پذیرش بیشتری پیدا کند.
برخی متکلمان مسیحی معاصر نیز کوشیده اند تا آن را با "نهضت جهانی کلیساها"(3) و جهان گرایی کلیسایی وتقریب مذاهب مسیحی پیوند بزنند و ریشه های آن را در تعالیم مسیحیت جستجو کنند و از "کتاب مقدس" شواهدی برای تأیید آن ارائه کنند.(4) این نهضت جهانی مسیحیت را که در عُرف متألهان مسیحی "اکیومنیسم" نامیده شده از واژه ی یونانی به معنای کل جهان یا همه عالم گرفته شده ونخستین بار در قرن بیستم به کار برده شده است و به معنای اتحاد همه کلیساهای سراسر جهان یا جهان گرایی و وحدت کلیسایی (5)است. این آموزه را متکلمان مسیحی از فرمان عیسی مسیح استنباط می کنند که طبق گزارش انجیل یوحنا (باب 17، آیه 21) گفته است:" که همه ی جهانیان یکی باشند". نخستین مرحله ی آغاز این "نهضت جهان گرایی مسیحی" را معمولاً نخستین کنفرانس جهانی مسیحیان در ادینبورگ می دانند که در سال 1910 برگزار شد و در سال 1948"شورای جهانی کلیساها" (WCC) به دنبال آن پدید آمد که در برگیرنده ی همه ی مذاهب مسیحی یعنی اُرتدکس ها، کاتولیک ها، پروتستانها وبعدها کلیساهای فرعی کوچکتر محلی و منطقه ای مثل متُدیست ها(6)، مشایخی ها(7)، کنگریگشنالیست ها(8) یا جماعت گرایان نیز بدان پیوستند. بعدها برخی اُسقف نشین ها در دیگر کشورها مثل هند یا افریقا نیز به عضویت این "نهضت جهانی کلیسایی" در آمدند.(9)
قصد ما از آوردن این نکات و طرح اینگونه مطالب توضیح تلقی های نادرست و نابجایی است که در باره ی پدیده ی جهانی شدن وجود دارد. مسلمانان، مسیحیان و دیگر ارباب ادیان گاه مطابق آرمان ومیل خود، حسرت اندیشانه به ترسیم یک تصویر غیر واقعی و خود مدارانه از جهانی شدن پرداخته و موجب تحریف این اصطلاح و کژفهمی در باره ی آن شده اند. ظهور منجی، تشکیل حکومت جهانی واحد در آخرالزمان ومحو ظلم و بهره کشی بدون شک خواسته وعقیده هر مسلمان واقعی است، اما نباید آن را با پدیده جهانی شدن یکی وهمسان گرفت. همچنین مسئله تقریب یا وحدت کلیساها ونهضت جهانی کلیسایی هر چند که از نظر مسیحیان، آرمانی والا و خواستنی باشد ولی باید دانست که چنین آرمان و تشکیلاتی غیر ازمسئله جهانی شدن است.
کسانی نیز جهانی شدن را به معنای تکثیر گرایی (Pluralism)، مُدرنیته و تجدّد (Modernity) و یا حتی ظهور عصر پُست مدرن (Post- Modernity) دانسته اند که فوراً باید افزود جهانی شدن، هر چند که با این امور ارتباط یا ملازمه دارد اما عین آنها نیست. مسئله هویت وبحران هویت و نیز بحث مهم و ارزشمند حقوق بشر که از واژه های رایج ادبیات سیاسی روزگار ما هستند گرچه با موضوع جهانی شدن بی ارتباط نیستند ولی باید هوشمندانه از خلط و در آمیختن آن با چنین عقاید و آرمانهایی حذر کرد.
اکنون نوبت آن است که بگوییم " جهانی شدن چیست؟" پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده شده است که برخی را در اینجا نقل می کنیم اما در مورد برخی ارکان ومؤلفه های جهانی شدن نوعی "اجماع" و توافق عمومی میان محققان به چشم می خورد که راه را بر فهم درست و دقیق این پدیده و قضاوت واقع بینانه در باره ی آن تا حدودی هموار می سازد. ما نیز بر همین موارد مورد توافق عام تکیه می کنیم تا هم بحث ما مستند باشد وهم بتوان به قضاوتی منصفانه ودقیق در این مورد دست یافت.
جهانی شدن را بیشتر محققان به فرایندی اطلاق می کنند که طی آن شتاب گرفتن وتشدید تعامل های اجتماعی و فرهنگی و ارتباط استوار میان اقوام و ملت ها، شرکت ها ، دولت ها وکشورهای مختلف به وقوع می پیوندد. این جریان رشد تعاملات اجتماعی و تشدید و شتابگیری روابط واطلاعات بین ملتها موجب از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و نیز ظهور نوعی شیوه زندگی خاص می شود که طی آن دسترسی به اطلاعات برای همگان و به ویژه نخبگان همه ی جوامع بسیار سهل و آسان شده و گویی فضا و زمان به هم گره خورده یا درهم تنیده وادغام شده اند".(10) طبق این تعریف کلید واژه های جهانی شدن عبارتند از :
* شتاب گیری (Acceleration)
* تشدید تعاملات (Intensification of Interactions)
* ادغام (Merger)
* اطلاعات (Information)
* شیوه زندگی (Way of Life)
طبق این تعریف با این کلید واژه ها (Key words) و مؤلفه ها، جهانی شدن یک پروسه و فرآیند است. فرایند درهم فشرده شدن زمان و مکان و از میان رفتن مرزهای مرسوم جغرافیایی و سهولت دسترس به اطلاعات وانجام مبادلات، تعامل ها و ارتباطات فرهنگی، تجاری، سیاسی، اقتصادی واجتماعی. طبق نظر محققان، این فرایند تأثیری قطعی وتحول ساز بر شیوه ی زندگی، ارزشها ، باورها ( Beliefs)، فرهنگ، نظام سیاسی، دین، هنر و سبک های هنری، موسیقی، معماری، اندیشیدن، جهان بینی ها، محیط زیست، رفاه، حقوق بشر در سراسر جهان و درهمه ی جوامع بر جا خواهد نهاد. وهمین تأثیرات قطعی وگسترده است که موجب مناقشه و جدال میان متفکران و صاحب نظران شده است واز آغاز تاکنون مورد بحث و چالش بوده است. درحقیقت، چالش های جهانی شدن بیشتر برخاسته و زاییده ی تأثیرات و پیامدهای این فرایند هستند و رد و قبولها یا مواضع مثبت ومنفی در قبال این فرایند نیز در عمق به همین نتایج و پیامدها باز می گردند.
طبق این تلقی که نوعی "اجماع"(Consensus) درمیان محققان ونظریه پردازان " جهانی شدن" در باره ی آن وجود دارد، اصل این فرایند، نه توطئه ای بوده است و نه پروژه ای طراحی شده توسط سازمانهای جاسوسی مخوف یا دولت های سلطه گر ونژاد پرست. این فرایند در بستر تاریخی طبیعی خود به مثابه مرحله ای از رشد تکنولوژی و انقلاب ارتباطی و رشد فزاینده ی اطلاعات پدید آمده است و کسی را یارای مداخله در آن نبوده است. هر چند که به طور ماهوی پیامدهای خوشایند یا ناخوشایندی را سبب شده و برخی آن را فرصتی مغتنم تلقی کرده و برخی دیگر ابزاری برای استفاده ی سلطه (Hegemony) جویانه و عقب نگهداشتن وتهدید (Threat) فرهنگ های بومی و هویت های قومی (Ethnicity) بر شمرده ا ند. اینها همه عوارض و پیامدهای جهانی شدن اند نه خود آن . جهانی شدن طبق این تلقی فرایندی تکنولوژیک ودستاوردی علمی مربوط به حیطه وحوزه ی فناوری اطلاعات و ارتباط است. نه به معنای استعمار نوین و فرانوین است ونه به معنای عرفی سازی (Secularization) دین واین جهانی ساختن ارزشها و باورها یا تخریب هویت های ملی، محلی وقومی در جوامع مختلف. همه ی این موارد به نوع مصرف، استعمال و به کارگیری این پدیده ی تکنولوژیک مربوط می شوند، ولی در ذات آن هیچ گونه تجاوز کاری و سلطه گری نهفته نیست. این محققان به صراحت ابراز می دارند که جهانی شدن، نوعی رابطه ی بینا فرهنگی (Cross- Cultural) است که البته می تواند موجب تحول ( مطلوب یا نامطلوب) باورها، ارزشها وتأثیرات فرهنگی خوب یا بد شود. و این عوارض و پیامدها بستگی به نوع کار برد و به کارگیری این فناوری شگفت و تأثیر گذار دارند. ما بعداً در توضیح ارتباط جهانی شدن با فرهنگ و تأثیر آن بر هنر به برخی از این پیامدها و چالشها اشاره خواهیم کرد. اما فعلا بحث بر سر این است که از نظر بسیاری از اندیشمندان به ویژه در تلقی فرهنگی و علمی از جهانی شدن، این پدیده ذاتاً نه خوب است ونه بد. بلکه برخی از ابعاد و وجوه آن دارای تأثیراتی بر فرهنگ، عقاید وارزشها هستند که ممکن است در ارزیابی و ارزشگذاری و ارزشداوری، آنها را بد یا خوب به شمار آوریم. متأسفانه تلقی یک سویه وتک بُعدی از جهانی شدن و تأکید افراطی بر بُعد اقتصادی و سیاسی آن موجب چنین برداشت های ناصوابی شده است که آن را صرفاً ابزاری برای سلطه گری واستثمار دیگران تلقی کنند. جهانی شدن فرایند و پدیده ای مرکب، ذوابعاد و پیچیده است که باید آن را درکلیت اش شناسایی کرد ومورد قضاوت قرار داد و هر گونه فروکاستن آن به امر سیاسی یا اقتصادی یا عاملی در روابط بین المللی ما را از تمیز کنه آن دور خواهد ساخت و حجاب فهممان خواهد شد.
تاریخچه و پیشینه ی کار برد این واژه نیز، چنانکه محققان نوشته اند به ادبیات فلسفی اواخر قرن نوزدهم واوائل قرن بیستم می رسد، اما رواج آن به عنوان یک اصطلاح جا افتاده درعلوم انسانی واجتماعی به حدود یک یا دو یا سه دهه قبل یعنی اواخر دهه 70 میلادی می رسد. در 1970 بحثی در باره ی از بین رفتن فاصله های زمانی ومکانی و سهولت مسافرت از طریق راه آهن یا هواپیما میان محققان درگرفت و هاروی (11) در 1989 نوشت:
" اندازه جهان تغییر یافته وفاصله ها درحال محو شدن است و جهان دارد به یک شهر بزرگ تبدیل می شود"
وهاینریش هاینه، شاعر یهودی سرود که :
"راه آهن مکان و فاصله را کشته است ومن کوه ها و جنگل ها را می بینم که همه در یک جا جمع شده و کشوری واحد ایجاد کرده اند."
کارل مارکس در آثار خویش در باره ی بسط و گسترش سرمایه داری جهانی و وابستگی متقابل کشورها(12) به همدیگر و پیدایش سرمایه داری صنعتی، در آمیختن مرزها و جهات و یکی شدن بشریت و نیز امکان ارتباط همزمان و کسب خبر، جهان وطنی گری و از بین رفتن مرزهای سنتی وتقسیم بندیهای اقلیمی(13) رایج سخن رانده بود. حتی نویسندگان و شاعران نیز در نوشته ها و سروده هایشان از قانون سرعت و شتاب (14) سخن می گفتند و ازحاکمیت این قانون فراگیر بر کل جهان و پیامدهای آن برای بشر. جان دیویی(15)، فیلسوف پراگماتیست امریکایی و متخصص تعلیم و تربیت نیز از پیدایش مفهوم جدید "شهروندی" (Citizenship) و دموکراسی و تحولات جدید شیوه ی زندگی، رفتار، اندیشه و شخصیت وانتخاب فرد در اثر ظهور وسایل ارتباطی جدید مثل نیروی بخار، الکتریسته ، تلفن و مخابرات سخن می گفت و نسبت به چالش های آن برای جوامع کوچک و فرهنگ های محلی و بومی هشدارمی داد. او از جنون (Mania) حرکت و سرعت و بلعیدن مرزها وتمایزها سخن می راند مارشال مک لوهان (16) نیز از "شتاب حیرت آور در همه ی سطوح زندگی بشر" و از " دهکده جهانی"(17) که محصول چنین فرآیندی از شتاب و حرکت وهمزمانی پدیده ها ومحو مرزها و فاصله هاست خبر داد.
مارتین هیدگر، متفکر بلند آوازه ی آلمانی نیز به صراحت اعلام کرد که: " همه ی فاصله های زمانی و مکانی در حال فرو ریختن اند"(18)، او از سهولت مسافرت و نیز درهم تنیدن مکانها و شب و روز سخن گفت. او از امکان نوعی "واقعیت مجازی" (19) خبر داد که به زودی در اثر توسعه ی فناوری و ماشین ارتباطات ظهور وگسترش خواهد یافت وهمچون تلویزیون اخبار دیگر نقاط را به خانه ی شما خواهد آورد.او به نمایش فرهنگ های کهن واقوام و جوامع دور دست به طور همزمان در تلویزیون اشاره کرد واعلام نمود که این فرایند به زودی بر کل جهان سیطره خواهد یافت. تجربه ی دسترس همزمان به اطلاعات و اخبار چیزی بود که هیدگر بسیار بر آن تأکید می کرد ومعتقد بود که تصویر جهان و نقشه ی جغرافیایی وتاریخی جهان را دگرگون خواهد ساخت. به تعبیر خود او در جهان جهانی شده ( Globalized World) دیگر " همه چیز به طور یکسان دور و نزدیک اند."(20) ، هیدگر آشکارا از جهانی بی فاصله (Distanceless)، سخن می راند وهشدار می داد. به عقیده ی او دیگر تمایز معنا داری میان دور بودن و نزدیک بودن نمی توان یافت. همه چیز در دسترس است واین تجربه ی جدیدی است که بشر با آن مواجه می شود.
نظریه پردازان جهانی شدن دو دسته اند: یک گروه بر بعد اقتصادی و سیاسی این فرایند تکیه می کنند، مثل هلد،(21) مک گرو(22)، گُلدبلت(23)، پراتون(24) و گیدنز(25) که تا حدودی رویکرد مارکس گرایانه دارند و بر عوامل اقتصادی تأکید زیادی دارند. اما دیگر گروه نظریه پردازان بحث جهانی شدن همچون دیوید هاروی (26) یا فیلسوفانی نظیر هیدگر رویکردی فلسفی و تحلیلی یا فرهنگی و فکری به مسئله دارند. ژان آرت شولته(27)، برای مثال بر وقوع رویدادهای همزمان (28) و نیز نقش رسانه های ارتباطی در بحث جهانی شدن تأکید می کند. او معتقد است رسانه های ارتباطی که تقریباً به طور همزمان حوادث جهان را در اختیار همگان درهمه ی جوامع قرار می دهند موجب در هم فشرده شدن (29) جهان و از بین رفتن فاصله ها(30) شده اند واین همان پدیده ای است که نامش را "جهانی شدن" نهاده اند. رایانه ها، ماهواره ها، وسایل ارتباط تصویری، دیجیتالی ودیگر ابزارهای خبر رسانی سمعی وبصری همه به طور همزمان (31) تقریباً درهمه جای جهان حضور دارند و حوادث جهان را روایت می کنند و دنیا را به هم پیوند زده و آن را به صورت یک خانه ی واحد در می آورند.
برخی تحلیلگران معاصر جهانی شدن، از تعبیر غیر سرزمینی شدن(32)، غیر بومی شدن یا بین المللی شدن برای رساندن مقصود استفاده می کنند. آنها از طریق این مفهوم می خواهند به امکان اقدام همزمان میان اقوام و ملل مختلف جهان اشاره کنند. انقلاب ارتباطی عملاً مرزهای جغرافیایی را در نوردیده است. تلویزیون، ماهواره واینترنت کسب خبر را سهل و آسان گردانده و آگاهی از خبرها را از انحصار یک طیف خاص یا گروه نخبگان و نظارت و مهار دولت ها در آمده است مردم ا مروز می توانند به فعالیت های اجتماعی، تجاری مشترک، همزمان و غیررسمی دست بزنند و در محل های مختلف و وضعیت های گوناگون جوامع یکدیگر حضور یابند و مشارکت کنند. این پدیده در تاریخ بی سابقه بوده است. و به تعبیر هیدگر "تجربه ی جدیدی" برای بشریت است. دراین تلقی فرهنگی، فلسفی وتکنولوژیک از جهانی شدن، به جای تکیه بر سلطه وتجاوز جهانخواران، به امکانات جدید ارتباطی تکیه می شود و به پیوند انسانها بر پهنه ی زمین و امکان ارتباط درهم تنیده ی متقابل آن ها(Interconnectedness) دراین تلقی، جهانی شدن " فرایند سرعت و شتاب در فعالیت های اجتماعی"(33) است. یعنی برقراری سریع ارتباطات، ترابری و حمل ونقل، اطلاعات، انتقال فناوری و ادغام فضاها، مکانها و تجربه ی بی مرز بودن، جهانی بودن و مشارکت با دیگران در اندیشه و زیستن. دراین تجربه ی جدید، تلقی آدمیان از خانه، خانواده، جهان، سرزمین بومی، قومیت، هویت، فرهنگ، عقاید، ارزشها، هنر ودین نیز دگرگون می شود. اینکه چنین تحولی مطلوب است یا نه، به بحث کنونی ما ربط زیادی ندارد و موضوع ارزشگذاری و ارزشداوری است و چه بسا در جوامع مختلف تفاوت پیدا کند. همچنان که درجه ی شدت وضعف جهانی شدن نیز ممکن است متفاوت باشد. پیامدهای آن نیز می تواند درجوامع مختلف فرق داشته باشد و بسته به عوامل محیطی، قومی، ملی، فرهنگی و زمینه های خاص و شرایط ویژه ی هر جامعه تجلیات و آثار خاصی را سبب گردد.
پی نوشت ها :
1. برای نمونه بنگرید به: جهانی شدن ودین، فرصت ها و چالش ها، مقالات چهارمین کنگره ی دین پژوهان کشور، به اهتمام محمد جواد صاحبی، 1382 ونیز کتاب نقد، شماره ی 25- 24، پاییز و زمستان 1381.
2. Catholic Social Teaching Ernst Leuninger, p. 119, Frankfurt, 2002.
3. Ecumenism
4. Catholic Social Teaching, pp. 112-120
5. Church Unity
6. Methodists
7. Presbyterians
8. Congregationalists
9. مراجعه به منبع زیر برای آشنایی با این نهضت وکلیساهای عضو آن سودمند است:
Aconcise Encyclopedia of Chtistianity, Geoffrey Parrinder, Oxford, 1998.
10. Laurence E. Rothenberg
11. Harvey
12. Universal interdependence of nations
13. Territorial divisions
14. Law of acceleration
15. Johan Dewey
16. Marshall Mc Luhan
17. Global Village
18. All distances in time and space and are shrinKing
19. Virtual Reality
20. Everything is equally far and equally near
21. Held
22. Mc Grew
23. Goldblatt
24. Perraton
25. Giddens
26. David Harvey
27. Jan Aart Scholte
28. Global Events
29. Compression
30. Annihilation of space
31. Simultaneously
32. Deterritorialization
33. Speed or Velocity of Social Activity