رابطه هنر وجهانی شدن (2)

جهانی شدن یک فرایند است نه یک ایدئولوژی. یک فرایند چند بُعدی است که متأسفانه درجامعه ی ما غالباً فقط به ابعاد سیاسی واقتصادی آن توجه شده واز ابعاد فلسفی، الهیاتی، فرهنگی، دینی وحتی اخلاقی آن غفلت شده است
سه‌شنبه، 25 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه هنر وجهانی شدن (2)
رابطه هنر وجهانی شدن(2)


نویسنده: دکتر همایون همتی



 

جهانی شدن یک فرایند است نه یک ایدئولوژی. یک فرایند چند بُعدی است که متأسفانه درجامعه ی ما غالباً فقط به ابعاد سیاسی واقتصادی آن توجه شده واز ابعاد فلسفی، الهیاتی، فرهنگی، دینی وحتی اخلاقی آن غفلت شده است غفلتی که بسیار پر هزینه و زیانبار بوده است. به ویژه تأثیر گسترده، جهانشمول، پایدار و عمیق آن بر هستی بشری (Dasein) که دغدغه ی فیلسوفان وجودی مهم معاصر همچون هیدگر بوده ، یکسره مغفول مانده است.مخالفان و منتقدان جهانی شدن که در ادبیات رایج جهانی شدن شکاکان ( Skeptics) نیز خوانده شده اند. معمولاً با استناد به حمله های تجاوز گرانه و خوی جهانخواری برخی ابر قدرتها ومداخله در امور کشورهای کوچک یا عقب مانده به رد و نفی جهانی شدن پرداخته اند. کسانی مثل هابرماس نیز از نوعی "دموکراسی جهانی" (1) و پیشنهاد مداخله ی بشر دوستانه(2) برای استقرار صلح در ابعادی فراملّی دفاع می کنند که پیشنهاد و دیدگاهی بسیار مبهم است ودر معرض سوء استفاده های زیادی نیز هست.
شکاکان یا مخالفان جهانی شدن غالباً نگران سرنوشت فرهنگ ملی و هویت قومی و دینی خود هستند ودر مقابل آنها، مدافعان جهانی شدن به هویت سیال، چند لایه و طیفی گسترده و تجدید شونده باور دارند. آنان دغدغه انهدام فرهنگ بومی(3)، محلی(4)، منطقه ای(5) و نیز هویت قومی و فرهنگی خود را دارند و در مقابل، مدافعان جهانی شدن از چندگانگی فرهنگی(6)، تنوع(7) وتکثر فرهنگی وفکری، سیالیت هویت (Identity) و "شهروندی جهانی" سخن می رانند.
نکته ای که در ابتدای این نوشتار به تکرار مطرح کردم و بر آن تأکید ورزیدم ، غفلت از تلاشهای دین پژوهان، اصحاب الهیات (تئولوگها) و متخصصان دانش ادیان است. فیلسوفان دین، جامعه شناسان دین، متألهان ادیان و دین پژوهان برجسته ای در روزگار ما با نگرشی الهیاتی و دین پژوهانه به مسئله ی جهانی شدن و چالش ها یا امکانات آن پرداخته اند که متأسفانه هنوز هیچ یک از آثار مهم آنان به فارسی ترجمه نشده است ودر ادبیات مربوط به جهانی شدن نیز ذکری ونامی از آنها نیست. راقم این سطور به تناسب رشته ی تحصیلی وتخصصی خود راغب است که در اینجا اشاره ای هم به بُعد الهیاتی جهانی شدن ونوع نگاه ونگرش دین پژوهان برجسته معاصر نماید وسپس پیامدها و تأثیرات جهانی شدن را بر هنر، شخصیت هنرمند، اثر هنری و نگرش هنری به اختصار مورد بحث قرار دهد.
حقیقت این است که در عصر ما جامعه شناسان دین مثل رابرت بلا(8)، پیتر برگر(9)، برایان ترنر(10)، آنتونی گیدنز، پیتر بایر(11)، برایان ویلسون(12)، ووثنو(13)، هاموند(14)، اینو نوبوتاکا(15)، رونالد رابرتسون(16) به این مسئله مهم پرداخته اند و مقاله ها و رساله هایی سودمند و آگاهی بخش دراین خصوص نگاشته اند. ده ها و صدها آکادمی، کالج، بنیاد، انجمن، مؤسسه و مرکز تحقیقاتی نیز با در اختیار داشتن متفکران و نظریه پردازان بزرگی درمناطق مختلف جهان به پژوهش جدی وحتی آموزش دروس و واحدهای تخصصی در این مورد اشتغال دارند که حتی نام آنها نیز حجمی فراتر از یک کتاب قطور را به خود اختصاص خواهد داد.(17) صدها وهزاران متکلم دینی از ادیان مختلف بودیسم، شینتوئیسم، کنفوسیوس، یهود، مسیحیت، سیک، هندوئیسم ودیگر ادیان جهان درباره ی الهیات جهانی شدن(18)، دین جهانی(19)، اخلاق جهانی(20) و جهانی شدن دین(21) به بحث وبررسی پرداخته اند و کتابها و رساله ها نوشته اند. کثرت و وسعت آثار و ادبیاتی که این متکلمان و دین پژوهان پدید آورده اند، به قدری زیاد و چشمگیر است که تهیه ی فهرستی کوتاه از آن همه تلاش علمی، سمینارها، کنفرانس ها ، بیانیه ها، اعلامیه ها، قطعنامه ها، کارگاه های آموزشی وتحقیقات انجام گرفته نیز در مجالی چنین اندک ونوشتاری کوتاه و فشرده مثل مقاله حاضر امکانپذیر نیست. برای آگاهی پژوهشگران جوان وعلاقمند تنها به ذکر نام چند تن از آنان بسنده می کنم. ویلفرد کنتول اسمیث(22)، استنلی سامارتا(23)، لیونارد سویدلر(24)، پل نیتر(25)، ریموند وپانیکار(26)، هانس کونگ(27)، فلیکس ویلفرد(28)، رابرت شرایتر(29)، دیوید چیدستر(30)، یاکوب بالینگ(31)، فیلیپ جنکینز(32)، لامین سانه(33)، آلن آندرسون(34)، جیم اسپیکارد(35)، تنها نمونه ی بسیار اندکی از جمع فراوان عالمان الهیات و دین پژوهان معاصرند که درخصوص جهانی شدن و ربط آن با دین، معرفت دینی، مناسک دینی، اعمال و باورهای دینی و نیز الهیات واخلاق با رویکردهای متفاوت آثاری نگاشته و دهها سخنرانی، مقاله، مصاحبه انجام داده اند و دریغا که در جامعه ی ما الهیات هنوز در قالب های کهن خود محصور مانده و جز بخش محدود وکوچکی از عالمان دینی به این مسئله نپرداخته اند ونوعی رکود الهیاتی سنگین و زیانبار بر ما حاکم است هر چند تک جوانه های نوید بخشی روییده اند، که امید است نپژمرند و بشکفند. پژوهندگانی فرهنگ شناس همچون ریچارد گروسمن(36)، نکوسیناتی سوتشانگانه(37)، سم گرگ(38)، مقاله های سودمندی دراین مورد ارایه کرده اند واین همه البته غیر از کارهای درخشانی است که برخی قله های الهیات مسیحی معاصر مثل پل تیلیش (39) در اثر ارزشمند "الهیات فرهنگ"(40) انجام داده اند و کسانی همچون جان دیلنبرگر(41) آن را ادامه داده و تکمیل ساخته اند. منظور از یاد آوری نام این اندیشمندان هشداری است به اهالی اندیشه و قلم که نباید از مباحث الهیات جهانی شدن " و کوشش های خردمندانه دین پژوهان بزرگ در باره ی چنین موضوع حساسی غافل ماند.
در عرصه دانش ادیان، دیری است که فیلسوفان دین، جامعه شناسان دین، پدیدار شناسان ونیز عالمان الهیات پا به پای اقتصادانان وعالمان سیاست و متخصصان روابط بین الملل، به جهد وتلاش علمی در باره جهانی شدن و پیامدها و تأثیرات آن برای دین، فرهنگ، الهیات، دینداری (Religiosity) و معرفت دینی پرداخته اند. همچنین معرفت شناسان بزرگی دراین خصوص به تحلیل وتحقیق مشغولند که جهانی شدن را از منظری اپیستمولوژیک و فلسفی مورد بحث و ژرف نگری قرار داده اند وذکر نام آنها در حوصله ی این نوشتار نیست.(42)

جهانی شدن وهنر

تا اینجا کوشیدیم تا بسیار شتابان و فشرده توضیحاتی درمورد تلقی های رایج از جهانی شدن و نیز پیشینه وتاریخچه کار برد آن در آثار متفکران و نویسندگان برجسته و پاره ای فیلسوفان ژرف اندیش بیاوریم. همچنین سعی کردیم تا پرتوی بر پاره ای ابعاد مفغول مانده الهیاتی، دینی ودین پژوهانه و معرفت شناسانه فرایند جهانی شدن بیفکنیم. اکنون نوبت آن است که تأثیرات این روند بر هنر و سبک ها ونگرش هنری را به کوتاهی مورد بررسی قرار دهیم.
اگر جهانی شدن را نه یک توطئه بلکه یک "عصر" (Age) یا "وضعیت" (Situation) که زاییده ی صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات است به شمار بیاوریم و صرفاً بر ابعاد سیاسی، اقتصادی واهداف بین الملی آن تأکید نورزیم بلکه به فرصت هایی که این فرایند پدید آورده است توجه کنیم و درو نمایه ی فرهنگی و بُعد فکری (Intellectual) وعلمی آن را نیز مورد نظر قرار دهیم و صرفاً دست بورژوازی و کاپیتالیسم متجاوز و سلطه گر را در کار نبینیم، بلکه نیم نگاهی هم به متخصصان این فناوری وعالمان، فیلسوفان و اندیشمندان وسهم گرانقدر آنان در فراهم آوردن چنین امکانی برای ابناء بشر نیز بیفکنیم و لختی از فضای توطئه آلود وغبار گرفته و وهم آمیز خیانت اندیشی برون آییم و نگاهی عالمانه به این فرایند مهم و دستاورد عظیم علمی بشر بیندازیم، خواهیم دید که نه تنها هنر، بلکه کل قلمرو فکر وفرهنگ بشری را تحت تأثیر خود قرار داده ومتحول ساخته و خواهدساخت. بی هیچ تردیدی باید گفت که روند جهانی شدن، هنر و همه فرآورده های فکری وعاطفی بشر را به شدت، عمق و گستردگی قیاس ناپذیری متأثر کرده ودگرگون خواهد ساخت. جریان وسیع و مستمر ریزش و بارش اطلاعات وسهل شدن امکان برقراری ارتباطات وسیع ودامنه دار به طور قطع بر تلقی ما از هنر، رفتار، اندیشه، شخصیت هنرمند ونیز سبک های هنری و پیام هنر و کاربرد آن در زندگی و نیز جایگاه اجتماعی آن تأثیر قطعی وتحول ساز خواهد داشت. هنر هر گونه که تعریف شود، سرانجام پیوندی با عواطف آدمی دارد و به همین سبب است همواره با دین در آمیخته است زیرا که در دین نیز عواطف و احساسات بشری در طی فرایند"تجربه ی دینی" مدخلیتی تام و انکار ناپذیر دارند و اساساً از نگاه و منظر دین پژوهان و فیلسوفان دین،" تجربه ی دینی" در کلیت خویش همانندی زیاد و پیوند استوار با "تجربه ی هنری" و"تجربه ی عرفانی" دارد که میان آنها جدایی وگسستی نمی توان قایل شد. درتجربه ی دینی نیز ذوق وشهود، بعد عرفانی، فراعقلانی ونیز بعد زیبایی شناختی کاملاً حضور دارد. بی سبب نیست که برخی فیلسوفان دین و متألهان معاصر بین این سه گونه تجربه تمایز حقیقی قابل نیستند و آنها را از یک سنخ و جنس و مراتب متفاوت یک نوع دریافت واحد وهمگون می شمارند. دیگران نیز به تداخل و درهم تنیدگی و شباهت بنیادین آنها اعتراف کرده اند. به ویژه در آثار متکلمان وابسته به سنت رمانتیک وعاطفه گرایان و عارف مشربانی مثل فریدریش شلایر ماخر و سورن کی یر که گور، تمایزی گوهری و فرقی ماهوی بین آنها نیست وتفاوت به درجات و مراتب است وگرنه همه ی این تجربه ها به یک سنخ (Type) باز می گردند که همانا احساس امر قدسی یا مینوی وحضور در بیکرانه ها وساحت های برین هستی، احساس فراروی، شیفتگی، درک حضور، پیوند با ابدیت، روشن شدگی، الهام و اشراق وعروج روح است. در گزارشهای عارفان و دینداران حقیقی بارها این نکات تکرار وتأکید شده است. چشیدن حلاوت اُنس واحساس سبکی و آرامش در روح، رسیدن به یقین واطمینان، در نور دیدن عالم تنگ حسانی وچار چوب قفس آسای طبیعت، رفتن به بیکرانه ها و سیر و تفرج در شگفتنی های صنع تقریباً مضامین مشترک حالات همه عارفان است. رسیدن به بلندای مقام شهود وایستادن بر بام هستی، درگذشتن از تنگنای خاک و اوج گرفتن وتا خدا رفتن و در آستان آن محبوب بی بدیل قرار یافتن و آرام شدن ازتجربه های ناب و لطیف و پر رمز و راز همه ی عارفان است. به ویژه عارفان مسلمان ایرانی با بهره گیری از نثری فاخر ودلکش و پرمایه و به کارگیری زبان زیبا و آهنگین شعر به خلق شاهکارهای حیرت آوری دست یازیده اند که تا جاودان پایدار و ماندگار مانده وخوراک نشاط بخش وحرکت زای تمامی روانهای روشن و روح های مستعد خواهند بود. هنر نیز نوعی تجربه است که طی آن هنرمند به تعالی می رسد، حصار" خود" را می شکند و از" خود" برتر می رود و فراتر می نشیند و جهانهای پاک، نور، جاری، آب، سبزه و آینه را در جان خود تجربه می کند و خود را به آنها پیوند می زند و چه شگفتی هاست در جهان جان! هنرمند به جان جان و ژرفای هستی می رسد. خود را وهمه چیز را "آینه" می بیند، آینه و آینه گردان آن زیبای بی همتا، محبوب ازلی ، خداوند مهربان بنده نواز.
پس هنرمند دارای نگرش خاصی به هستی وانسان و جهان است. دارای "جهان بینی" (World View) است و از ورای این تصویر (Image) که با جان او در آمیخته خود را و جهان را وهمه چیز را می بیند. هنرمند آفرینشگر است. بهره ای از الوهیت دارد، به این معنا که جلوه ای ومظهری از خالقیت (Creativity) خداوند است. صنع او همان اثر هنری یا کار هنری است که گویی قطعه ای از هستی خود اوست که تجسد وتبلور یافته و به تعبیر هیدگر بیرون نشسته است و با صد زبان او رامی نمایاند. اثر هنری، آینه وجود هنرمند است ، ادامه وجود اوست. بخشی از هستی اوست، نه فراتر برویم اصلا خود اوست! خود حقیقی بی حجاب و روپوش اوست که خارج از او جلوه کرده و بیرون آمده است تا او را بنمایاند. شکی نیست که درخلق آثار هنری هنرمند به ابزارهایی نیاز دارد. رعایت تناسب، تقارن، موزون بودن، مقیاسها ، گویا بودن، راز آلود بودن، صداقت، وفا، امید، بی فریبی ودوست داشتن همه از لوازم کار هنری یا وسایل خلق اثر هنری است. جان پاک و برکشیده هنرمند با چشم دل، دیوار وهم آلود این فریبستان را حفره می کند و روزنی به ملکوت عالم، به جهانهای فراخ می گشاید و به شهود ونظاره جمال مطلق غبار راه را از روح خود می فشاند وغرق حیرت و محو تماشا می شود.اینگونه نگرش، بی تردید نیاز به نوع خاصی از شیوه زیستن ، اندیشه و رفتار دارد. آموزشی ویژه می خواهد. منش و کرداری ویژه می طلبد و ابزار خاصی نیاز دارد تا به خلق و "ابداع" اثر هنری متعالی - ونه هر روزینه و کلیشه و مبتذل- نائل شود.
اگر جهانی شدن را فرایندی از ریزش اطلاعات و دمیدن شتاب و سرعت به زندگی بدانیم آیا مجالی برای هنرمند باقی خواهد ماند تا درخلوت خویش، در درون جان خویش به تأمل در راز هستی بپردازد؟ آیا انباشت حجمی عظیم وگسترده از مفاهیم واطلاعات فرصتی به او می دهد تا تصویری دل انگیز و شهودی ازهستی بیابد؟ آیا سرعت و شتاب فزاینده و نفسگیر جریان جهانی شدن او را به غفلتی ناخواسته و هستی سوز نخواهد کشاند؟ این همان خطر جدی ومهمی است که تحت عنوان الیناسیون یا از خود بیگانگی آدمی از آن نام می برند و فیلسوفان و مربیان بزرگی مثل جان دیویی و هیدگر از آن تعبیر به جنون ( Mania) حرکت و سرعت کرده اند و عالمانه هشدار داده اند. تراکم اطلاعات فرصت و فراغت اندیشیدن و با خود بودن را از آدمی می گیرد ، زیرا از در و دیوار اطلاعات می بارد و مفاهیم، واژه ها وداده ها ذهن و جان آدمی را بمباران می کنندو دیگر دلی نمی ماند که عشق بورزد یا به تأمل در اسرار صنع بپردازد. آدمی ربوده ی غفلت می شود و چنان خود اصیل و من حقیقی اش را فراموش می کند که گویی نه تاکی در کار بوده است ونه تاک نشان! غفلت، این بلای بزرگ روزگار ما که آفتی جانسوز و روح کش است از پیامدهای جهانی شدن است وهنرمند راهدان حقیقت شناس که دلی آشنا با لطافت های آفرینش وجانی رازنیوش وحق بین دارد دم به دم محتاج مجاهدتی تازه است تا خود را از ورطه ی بیداری سوز غفلت برهاند. خود را بشوید و طراوت بخشد تا سخن تازه بگوید تا دو جهان تازه شود. اگر تهدیدی یا خطری هست در اینجاست. باید مراقب بود تا آدمی تبدیل به شیء نشود. کالا شدن آدمی، شیء شدگی (Objectification) آدمی، از خود غافل ماندن ودر غوغای زندگی ومعاش وانبوه مفاهیم وسیل بنیان افکن اطلاعات، خود راگم کردن! این است خطر جدی. مسخ شدن آدمی در غوغای تکنیک و فن. از خود غافل شدن و خدا را فراموش کردن. خطر اینجاست. سقوط در ورطه ی نیست انگاری، سرگشتگی، بی هدفی و آنچه که پل تیلیشن، متأله نامدار پروتستان معاصر آن را " بحران بی معنایی"(43) خوانده است. جهت وسمت زندگی را گم کردن و خود را از یاد بردن. از دیگر سو، انصاف را، جهانی شدن امکاناتی فراهم می آورد برای رشد و شکوفا ساختن استعدادها. انکار نمی توان کرد که هنرمند امروز تسهیلات و زمینه های بهتر، مهیا تر و بیشتری برای کارهای اساسی وخلق آثار ماندنی در اختیار دارد که در قرون گذشته و سده های پیشین در دسترس نبود. هنرمند عصر جهانی شدن از امکانات بیشتری جهت شکوفایی استعدادهایش و خلق آثارش برخوردار است.ابزارها مهیا هستند باید از غفلت و عبث نگری و پوچی، هنرمندانه وهشیارانه حذر کرد. این جهد و جهاد مهم هنرمند زمانه ی ماست.
کوتاه سخن اینکه پروسه ی جهانی شدن از چند جهت بر هنر و هنرمند اثر می گذارد که فهرست مختصر آن بی ادعای جامعیت ویا استقراء تام و احصای کامل همه ی موارد وعوامل بدین قرار است:
1. تأثیر بر شخصیت ، رفتار، اندیشه و جهان بینی هنرمند
2. تأثیر بر محتوا و پیام هنر
3. تأثیر بر فرایند و مراحل خلق اثر هنری.
4. تأثیر بر اُفق وتفسیر اثر هنری توسط مخاطبان ( که مربوط به هرمنویتیک هنر است).
5. تأثیر بر زبان هنر
6. تأثیر بر شیوه ها وسبک های هنری
7. تأثیر بر نحوه ی عرضه و ارائه کارها و کالاهای هنری
8. تأثیر بر رویدادها وارتباطات هنری
9. تأثیر بر شیوه زندگی هنرمندان
10. تأثیر بر عوارض ، کارکردها، پیامدها و تأثیرات کارها و امور هنری
والبته پیداست که این فهرست تنها گویای بخشی از تأثیرات وسیع فرایند جهانی شدن بر حیطه ی هنر وامور هنری و شخص هنرمند است و استقرای تام و بر شمردن همه تأثیرات روند جهانی شدن در گنجایی یک مقاله نیست وباید کتابی نگاشت.
روند جهانی شدن هم می تواند راهگشا، مددکار و زمینه ساز کار هنری باشد وهم می تواند بازدارنده ، غفلت زا و دور کننده باشد. ولی هر گونه که باشد، روند جهانی شدن جغرافیای جهان در نتیجه هویت آن را تغییر خواهد داد و فضاهای اجتماعی و نیز هویت های فردی و جمعی و فرهنگی جدیدی پدید خواهد آورد که با شرایط واوضاع و هویت های پیشین بشر و جهان قدیم کاملاً متفاوت خواهد بود. زیستن در چنین جهانی متمایز با هویت های اجتماعی، فرهنگی جدید نیاز به احراز آمادگی دارد. باید خود را برای زیستن در چنین جهانی آماده ساخت و گرنه مطرود ومنزوی خواهیم شد. ظهور جهانی متفاوت با فضاها و هویت های متمایز و متغایر، نیازهای جدید و اقتضائات خاص و جدیدی را به همراه خواهد آورد که باید آنها را به درستی شناخت و از آنها نیک بهره گرفت. جهانی که جهانی (A Globalized World) شده است، به طور قطع با جهان قدیم متفاوت خواهد بود. باید خود را آماده ی درک این تفاوتها بسازیم تا بتوانیم در تعاملات پُر شتاب جهان جدید، مشارکتی مؤثر ، سازنده وفعال داشته باشیم. درغیر این صورت از تعامل باز می مانیم ودر انزوا فرسوده ومضمحل خواهیم شد. درک مقتضایات چنین جهانی نیاز به آگاهی و تعامل با دیگران دارد. تعاملی آگاهانه، ارادی، انتخابگرانه، خلاق و مستمر. تنها از این طریق است که می توان به بقای خود در چنین جهانی امیدوار بود و پیام جهانشمول دین و فرهنگ خود را به زبان هنری جهانشمول به دیگران انتقال داد. جهانی شدن، اگر به عنوان یک پروسه و فرایند تلقی شود، دستاوردی تکنولوژیک و سودمند است که مقتضی تعامل با دیگران است ودر چنین صورتی بیش از آنکه یک "تهدید" باشد یک "فرصت" و یک "امکان" است بکوشیم تا از این فرصت وامکان نیک استفاده کنیم تا ازتهدیدات آن در امان بمانیم.

پی نوشت ها :

1. Global Democracy
2.Humanitarian intervention
3. Native / Domestic
4. Local
5. Regional
6. Multiculturalism
7. Diversity
8. Robert Bella
9. Peter Berger
10. Bryan Turner
11. Peter Beyer
12. Bryan Wilson
13. Wuthnou
14. Hammond
15. Inoue Nobutaka
16. Ronald Robertson
17. برای نمونه می توان به "بنیاد اخلاق جهانی" که زیر نظر پروفسور هاینس کونگ اداره می شود، اشاره کرد. نیز"انجمن مطالعات مربوط به جهانی شدن" (GSA) و دانشگاه های کانادا، آلمان، ژاپن وهلند فعالیت های وسیعی در این مورد دارند.
18. Thelogy of Globalization
19. Global Religion
20. Global Ethic
21. Globalization of Religion
22. Wilfred Cantwell Smith
23. Stanley Samartha
24. Leonard Swidler
25. Paul Knitter
26. Reymondu Pannikar
27. Hans Kung
28. Flix Wilfred
29. Robert j. Schreiter.
30. David Chidester
31. Jakob Balling
32. Philip Jenkins
33. Lamin Sanneh
34. Allan Anderson
35. Jim Spickard
36. Richard L. Grossman
37. Nkosinathi Sotshangane
38. Sam Gregg
39. Paul Tillich
40. Theology of Culture
41. Johan Dillenberger
42. متأسفانه درجامعه ی درحال گذار ما تنها به ترجمه ی نه چندان دقیق برخی کارهای نوام چامسکی یا آنتونی گیدنز وحداکثر رونالد رابرتسون و دیوید هلد یا تافلر بسنده می شود وهیچ نشانی از اصحاب الهیات و دین پژوهان و سهم و میزان مشارکت آنان در بحثی چنین عمیق، گسترده و حساس نیست. لذا سعی نگارنده دراین مقاله بر آن بوده که دست کم نام تنی چند از این اندیشمندان را بیاورم شاید موجب انگیزش کنجکاوی شود و برای محققان جوان و پرنشاط سرنخی در راه پژوهش باشد.
43. Meaninglessness Crisis

منبع :همتی، همایون( 1387)، فهمِ هنر و هنرِ فهم، آبادان: پُرسش

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.