نویسنده: دکتر ولی الله نقی پورفر
در خصوص تبعیت «عقل» از «وحی» در حوزه عقلانی، برخی اشکال می کنند:
همانطوری که عقل بشر در حوزه طبیعت، فعالیت ها و دستاوردهایی دارد، در حوزه دین و قرآن هم مطالعه و برداشت هائی می کند، حال اگر «عقل» در حوزه طبیعت خطاپذیر است، در برداشت از قرآن هم خطا پذیر است.
معنی دیگر این اشکال این است که اگر علم ابطال پذیری دارد، استنباط ما از دین هم ابطال پذیری دارد لذا اجتهاد ما از دین دائماً در تغییر است و دین قرائت های مختلف دارد!
در طرح این نوع بحثها یک خطای اساسی صورت می گیرد که برای رفع آن ذکر دو نکته لازم است:
در اصول اعتقادات: اصل وجود خدا، اصل معاد، اصل حقانیت قرآن، اصل خاتمیت پیامبر اکرم (ص) اصل حقانیت امامت اهل بیت (ع)، اصول ثابت دین، و مبنای اجتهاد کلیه مجتهدین است و به هیچ وجه، قرائت بردار نیست.
در اخلاق هم مسلمات داریم، صداقت و وفای بعهد، احسان به پدر و مادر، امانت داری و... جزء اصول اخلاقی ثابت اسلام است.
در حوزه احکام نیز اینکه نماز، روزه، حج، زکوه و... واجب است از مسلمات و ثابتات است بلکه بسیاری از جزئیات این فروعات ثابت است همچون رکعات نماز، قیام، رکوع، سجود در نماز و وجوب روزه در ماه رمضان از طلوع فجر تا غروب آفتاب، امساک از خوردن و آشامیدن و...
اجتهادات اسلامی همیشه مبتنی بر این اصول ثابت صورت می گیرد و مجتهدین تلاش می کنند تا در تفصیل دین تحقیقاتی را انجام بدهند و ثابتات دینی راهنمای آنهاست تا اینکه از مسیر صحیح خارج نشده و دچار خطا نشوند.
بعنوان مثال، فلاسفه اشیاء را به دو گروه جاندار و بی جان تقسیم بندی کرده اند که جاندار شامل انسان، حیوان، گیاه است. بی جان همان جمادات هستند در حالیکه «قرآن» این تقسیم بندی را نمی پذیرد.
از نظر قرآن، موجود بی جان (بی شعور) اصلاً وجود ندارد چرا که همه مخلوق خدای حیِّ لایموت و مظهر اسماء و صفات خدا در سطح وجودی خویش می باشند:
«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» (اسراء /44)
«و هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح بهمراه حمد او می گوید ولیکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید»
یعنی تمام موجودات عالم، اعم از سنگ و گیاه و حیوان باشعورند و خدا را می شناسند و تسبیح می کنند اما شما درک نمی کنید!
تفسیری که عقل از طبیعت می کند با تفسیری که قرآن از طبیعت می کند تفاوت دارد لذا قرآن کریم راهنمای عقل و تصحیح کننده خطاهای عقل در تلاش استقلالی اش می باشد.
درست است که اجتهاد اسلامی می تواند خطا کند، اجتهاد علمی هم خطا می کند اما احتمال اشتباه عقل در طبیعت بیش از عقلی است که در قرآن سرمایه گذاری کرده و بیانات واضحه قرآن را بررسی کرده تا به یک نتیجه برسد.
و از طرفی دیگر، مجتهدان با توجه به تعارض دستاوردهای بشری با اجتهادات ظنی شان، به بازنگری در متون دینی و استنباط حقائق دینی از راه و روش استنباط خاص متون اسلامی خواهند پرداخت.
ولیکن همیشه در جامعه دینی، عمل به دستاوردهای استنباط دینی، تقدم بر عمل به دستاوردهای ظنیِ بشری، خواهد داشت.»
منبع: نقی پورفر، ولی الله، مجموعه مباحثی از مدیریت در اسلام، تهران: ماه، 1382، چاپ اول.
همانطوری که عقل بشر در حوزه طبیعت، فعالیت ها و دستاوردهایی دارد، در حوزه دین و قرآن هم مطالعه و برداشت هائی می کند، حال اگر «عقل» در حوزه طبیعت خطاپذیر است، در برداشت از قرآن هم خطا پذیر است.
معنی دیگر این اشکال این است که اگر علم ابطال پذیری دارد، استنباط ما از دین هم ابطال پذیری دارد لذا اجتهاد ما از دین دائماً در تغییر است و دین قرائت های مختلف دارد!
در طرح این نوع بحثها یک خطای اساسی صورت می گیرد که برای رفع آن ذکر دو نکته لازم است:
1- ثابتات و متغیرات دینی
در بخشی از دین، همیشه استنباط ها ثابت است و هیچ گونه قرائت متعددی وجود ندارد.در اصول اعتقادات: اصل وجود خدا، اصل معاد، اصل حقانیت قرآن، اصل خاتمیت پیامبر اکرم (ص) اصل حقانیت امامت اهل بیت (ع)، اصول ثابت دین، و مبنای اجتهاد کلیه مجتهدین است و به هیچ وجه، قرائت بردار نیست.
در اخلاق هم مسلمات داریم، صداقت و وفای بعهد، احسان به پدر و مادر، امانت داری و... جزء اصول اخلاقی ثابت اسلام است.
در حوزه احکام نیز اینکه نماز، روزه، حج، زکوه و... واجب است از مسلمات و ثابتات است بلکه بسیاری از جزئیات این فروعات ثابت است همچون رکعات نماز، قیام، رکوع، سجود در نماز و وجوب روزه در ماه رمضان از طلوع فجر تا غروب آفتاب، امساک از خوردن و آشامیدن و...
اجتهادات اسلامی همیشه مبتنی بر این اصول ثابت صورت می گیرد و مجتهدین تلاش می کنند تا در تفصیل دین تحقیقاتی را انجام بدهند و ثابتات دینی راهنمای آنهاست تا اینکه از مسیر صحیح خارج نشده و دچار خطا نشوند.
2- قرآن مفسر عالم خلقت
«قرآن» که «وحی الهی» است، حاکم بر دستاوردهای مستقل نظری «عقل» است یعنی بعبارت دیگر تلاش عقل در استنباط از قرآن قویتر از تلاش عقل در طبیعت است چرا که کتاب خداوند سبحان آیت عظمای الهی است لذا مفسر و روشنگر حقایق عالم طبیعت است.بعنوان مثال، فلاسفه اشیاء را به دو گروه جاندار و بی جان تقسیم بندی کرده اند که جاندار شامل انسان، حیوان، گیاه است. بی جان همان جمادات هستند در حالیکه «قرآن» این تقسیم بندی را نمی پذیرد.
از نظر قرآن، موجود بی جان (بی شعور) اصلاً وجود ندارد چرا که همه مخلوق خدای حیِّ لایموت و مظهر اسماء و صفات خدا در سطح وجودی خویش می باشند:
«إِن مِن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» (اسراء /44)
«و هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح بهمراه حمد او می گوید ولیکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید»
یعنی تمام موجودات عالم، اعم از سنگ و گیاه و حیوان باشعورند و خدا را می شناسند و تسبیح می کنند اما شما درک نمی کنید!
تفسیری که عقل از طبیعت می کند با تفسیری که قرآن از طبیعت می کند تفاوت دارد لذا قرآن کریم راهنمای عقل و تصحیح کننده خطاهای عقل در تلاش استقلالی اش می باشد.
3-تقدم اجتهاد در دین بر اجتهاد علمی
وقتی قرآن کریم مفسر عالم خلقت است، قطعاً تحقیقاتی که «عقل» در قرآن کریم انجام می دهد روشن تر، قوی تر و حاکم است بر تحقیقاتی که «عقل» مستقلاً انجام می دهد از این رو دستاورد مجتهدین در قرآن، حاکم بر دستاورد مجتهدین در علوم طبیعی و علوم انسانی است یعنی هر جا تعارض رخ داد بین دستاوردهای این دو مجتهد در مسائلی که جزء مسلمات نیست، حکمِ مجتهد دین، بر مجتهد علوم انسانی و عقل حاکم است.درست است که اجتهاد اسلامی می تواند خطا کند، اجتهاد علمی هم خطا می کند اما احتمال اشتباه عقل در طبیعت بیش از عقلی است که در قرآن سرمایه گذاری کرده و بیانات واضحه قرآن را بررسی کرده تا به یک نتیجه برسد.
خلاصه:
«اصل راهنما بودن وحی الهی همه معرفت های ثابت و متغیر را در برمی گیرد الا اینکه در حوزه معرفتهای متغیر همیشه ضرورت بازنگری و تجدید نظر برای علمای اسلام و صاحب نظران مطرح خواهد بود که در واقع پژوهشگرِ مسلمان با توجه به اجتهادات دینی به پژوهش می پردازد.و از طرفی دیگر، مجتهدان با توجه به تعارض دستاوردهای بشری با اجتهادات ظنی شان، به بازنگری در متون دینی و استنباط حقائق دینی از راه و روش استنباط خاص متون اسلامی خواهند پرداخت.
ولیکن همیشه در جامعه دینی، عمل به دستاوردهای استنباط دینی، تقدم بر عمل به دستاوردهای ظنیِ بشری، خواهد داشت.»
منبع: نقی پورفر، ولی الله، مجموعه مباحثی از مدیریت در اسلام، تهران: ماه، 1382، چاپ اول.