قدم اوّل براى عمل کامل به قرآن، آشنایى با متن قرآن است. در دورهى رژیم طاغوت، مردم ما با قرآن آشنا نبودند. کسانى که مىتوانستند قرآن را از رو بخوانند آن هم به صورت غلط محدود بودند. جوانان و کسانى که در مدارس دورهى پهلوى رشد پیدا کرده بودند، هیچ با قرآن آشنایى نداشتند. اگر یکوقت پدر و مادر مؤمنى داشتند، آنها را در گوشهاى دورهى قرآنى مىگذاشتند و خودشان یاد مىگرفتند. مدارس ما در آن روز، حامل مسئولیت تربیت قرآنى نبود؛ قرآن در فضاى جامعه، غریب بود. در این شهر تهران بزرگ، دورههاى قرآن که چند نفر دور هم مىنشستند و استادى به آنها درس مىداد تجوید، یا قرائت معدود بودند. در شهرهاى دیگر هم همینطور بود. وقتى قرآن وارد جامعه مىشود، حضور قرآن، حلاوت خود را به کامها مىچشاند. امروز قرآن در کشور ما سیطره دارد. قدمِ اوّل، یاد گرفتن متن قرآن است و این باید روز به روز زیاد شود. اگر بخواهیم همه قرآن را بیاموزند، عدّهاى باید در اوج قرار گیرند مثل همه چیز دیگر همینطور که اگر بخواهید ورزش، همگانى شود، بایستى عدّهاى قهرمان را جلوِ چشم مردم نگهدارید. اگر بخواهید قرآن در خانهها، بین بچهها، بین بزرگها، بین زنها و مردها رواج پیدا کند، بایستى قهرمانان قرآنى را احترام کنید. این است که ما به اینها احترام مىکنیم. اینها حامل قرآنند، اینها عزیزند. زبان اینها عزیز است، لبها و دلهاى اینها عزیز است؛ چون با قرآن مأنوس است. جان ما به قربان قرآن! اما اینجا تمام نمىشود؛ حفظ قرآن، فهمیدن مفاهیم و ترجمهى کلمه کلمهى قرآن، براى کسانى که به زبان عربى آشنایى ندارند، لازم است. وقتىکه کلمات قرآن را فهمیدید، آن وقت تدبّر لازم است. حتى آن کسى که الفاظ عربى را هم خوب بلد است، اگر تدبّر نکند، بهرهى کمى از قرآن خواهد برد. در قرآن، تدبّر لازم است تدبّر یعنى اندیشیدن در مفاهیم قرآنى این سخن عمیقى است، این سخن بزرگى است؛ باید در آن تدبّر کرد. گویندهى آن، ذات اقدس الهى است. کلمات آن هم مال ذات اقدس الهى است یعنى الفاظش، نه فقط مفاهیمش لذا بایستى در آن دقّت کرد، باید آن را فهمید، باید در آن غور کرد. اینها حاصل نمىشود، مگر با انس با متن قرآن.23
*******
امروز بحمد اللّه در کشور ما جوانان با همان سرمایهى معنویت و نورانیّت و صفایى که در آنها هست، گامهاى بلندى را برداشتهاند. امروز قرآن یک امر مهجور در جامعهى ما نیست. جوانان و نوجوانان با قرآن آشنا مىشوند؛ طبقات مردم با قرآن انس مىگیرند، ارتباط پیدا مىکنند و معارف قرآن را مورد استفاده قرار مىدهند؛ بسیارى از احکام اسلام هم در کشور اجرا مىشود. البته ما به قدر ظرفیت و توان و به قدر آنچه که همّت خود ما بود، پیش رفتهایم؛ اما این پایان راه نیست؛ این، همهى ظرفیت اسلام نیست. اگر ملتى همّت کند و دلسوزان این ملت وجود خود را وقف حرکت عمومى این ملت به سمت معارف اسلامى و حقایق اسلامى کنند، آنچه که به دست آنها خواهد آمد، به قدرى درخشان است که از افق حدس و گمان انسان هم خارج است. در زیر سایهى اسلام، براى پیشرفت، میدان باز است؛ هم پیشرفت علمى، هم پیشرفت عملى، هم پیشرفت اخلاقى، هم پیشرفت سیاسى، هم عزّت و اعتلاى مدنى و هم آزادى و عدالت و آرمانهاى بزرگ انسانى. در محیط اسلامى و زیر سایهى اسلام، هیچ حجاب و حدّى براى انسان وجود ندارد. بىهمّتى و کمهمّتى ماست، کوتاهى انسانهاست که نمىگذارد آنها از اسلام استفاده کنند. در محیط اسلامى، بازگشت به اسلام و بهره بردن از معارف اسلام، کارى عظیم است که اگر روشنفکران و اندیشمندان و دانشمندان و اهل علم و معرفت در هر کشورى از کشورهاى اسلام به آن بپردازند، خواهند توانست بهرههاى زیادى ببرند.
اسلام را آنچنان که فهم صحیح انسانى و در متون اصیل اسلامى هست، باید فهمید، باید دانست و با هدایت قرآنى از آن بهره برد. خودِ قرآن «تبیاناً لکلّ شیء» است؛ راهنماست، بیان است، خطّ است. در جوامع اسلامى، به اهل فکر و نظر تلقین مىکنند که این تلقین هم دنبالههاى همان تسلّط فکرى غرب و فرهنگ غربى است که از سیطرهى تفکّر اسلامى واهمه دارد که اسلام را بایستى با ابزار و با فهم معارف غربى دانست! اینطور نیست. البته همهى معارف، انسان را آگاه مىکنند و براى فهم بهتر مجهّز نمایند؛ اما اسلام را از خود اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را از متون اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را با مصطلحات خود اسلام بایستى دانست و فهمید و مورد عمل قرار داد. اسلام مشعل راهنماى فکر و ذهن انسانها و هدایتگر انسانهاست. قرآن، کتاب هدایت و کتاب نور است. آن کسانى که به قرآن مراجعه و تدبّر مىکنند و زمینهى لازم و استعداد لازم را در خود به وجود مىآورند، براى اینکه از معارف قرآن استفاده کنند، آنها مىتوانند از قرآن بهره ببرند. نباید ملاحظه کرد که آنچه ما از اسلام مىفهمیم، در قضاوت کسانى که با اسلام میانهاى ندارند، از اسلام خوششان نمىآید و اسلام را مزاحم خودشان مىدانند چه در زمینههاى اقتصادى و چه در زمینههاى سیاسى چه تأثیرى دارد؛ آیا آنها خوششان مىآید، آیا فهم ما را از اسلام قبول دارند یا نه؟ اسلام به عنوان هدایت انسانها در دنیایى قرار گرفت و وارد بشریت شد که از همه طرف انکار و تکذیب بود. پیامبر را با انواع تهمتها متّهم مىکردند. شما قرآن را ملاحظه کنید؛ تعبیراتى که دشمنان پیامبر در بارهى پیامبر به کار مىبردند، تعبیراتى است که هر انسانى را که ضعیف باشد، خُرد مىکند، مىشکند و جرأت و جسارت او را براى بیان مراد خود از بین مىبرد؛ اما پیامبر اعتنایى نکرد و حرف خدا را که بر زبان او جارى و بر دل او الهام شده بود، بیان نمود و نورانیّت کلام الهى کار خود را کرد.24
*******
اصلًا تدبّر براى تفسیر کردن نیست؛ براى فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانهاى را دوگونه مىتواند تلقّى کند: یکى سرسرى و با سهلانگارى؛ یکى با دقّت و کنجکاوانه. این اصلًا به مرحلهى تفسیر کردن و تعبیر کردن نمىرسد. تدبّرى که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسرى نگریستن در قرآن است؛ یعنى شما هر آیهى قرآنى را که مىخوانید، با تأمّل و ژرفنگرى باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبّر است و بدون اینکه نیازى به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند که همان تفسیر به رأى است خواهید دید که بابهایى را از معرفت، به حسب محتواى آیه هرچه که محتواى آیه است باز مىکند.
اشکال عمده در کار قرآنخوانىهاى بىتأمّل، این است که اصلًا روى جملات درنگ نمىکنند. خوب؛ شما وقتى سخن حکیمى، یا سخنِ حکمتآمیزى را مىشنوید، باید به آن دل بدهید؛ بدون دل دادن که اصلًا انسان مُراد را نمىفهمد. هر کتاب عادّى بخصوص اگر کتاب پُرمغزى باشد، بخصوص اگر حکیم فرزانهى بزرگى آن را نوشته باشد همین حالت را دارد. اگر سرسرى بخوانید و رد شوید، از آن چیزى نمىفهمید. قرآن مىگوید: «مرا سرسرى نخوانید» قرآن از عالىترین مقام است؛ از قلّهى معرفت عالم وجود است. این است که انسان باید تأمّل کند و چون عمق این آیات و این مفاهیم، خیلى زیاد است، هرکسى تأمّل کند، از آن استفاده خواهد کرد حتّى خود پیغمبر خودِ پیغمبر هم اگر تأمّل کنند که البته پیامبر و ائمّه (علیهمالسّلام) همیشه قرآن را با تأمّل و تدبیر مىخواندند از قرآن استفاده مىکنند.
البته ما هم استفاده مىکنیم. مثل سطوح مختلف دریاست که هرکس در هر سطحى برود، بهرهاى از آن خواهد بُرد حالا این تشبیه نارسایى است، لیکن براى تقریب به ذهن است البته هر چیزى را که انسان نفهمید، هر معنایى را که درست، سر در نیاورد و ترکیب یا عبارتِ مشکلى بود، به تفسیر مراجعه مىکند. منظورم این است که تدبّر، اصلًا به عالم «تفسیر به رأى» نزدیک نمىشود.25
ماه رمضان، ماه مبارکى است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانى که مىخواهند در ضیافت الهى در این ماه وارد شوند، شروع مىشود؛ از دلها شروع مىشود. اوّلین حقیقتى که تحت تأثیر برکات این ماه قرار مىگیرد، دل و جان مؤمنین و روزهداران و وارد شوندگان به عتبهى مقدّس و مبارک این ماه است. از طرفى روزهى این ماه، از طرفى تلاوت قرآن در این ماه و از طرفى انس با ادعیهاى که در این ماه وارد شده است، انسان را در معرض یک تزکیه و تهذیب و تصفیهى باطنى قرار مىدهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.
علاوه بر اینکه هر فرد مسلمانى احتیاج دارد به اینکه در این ماه ذخیرهى تقوا و پرهیزکارى و تهذیب و تزکیه را براى خود فراهم کند، ما منسلکین در سلک روحانیت، بیشتر از دیگران به این معنا احتیاج داریم. به قول آن عارف معروف که مىگوید: «آب که از برکات الهى است، همهى پلیدیها و ناپاکیها را از بین مىبرد؛ هر جسمى که با آب تماس مىگیرد، پاک مىشود؛ ولى خود آب تحت تأثیر تماس با ناپاکها و ناپاکیها، به تصفیه احتیاج پیدا مىکند و خداى متعال در یک گردش طبیعى، آب را به بخار تبدیل مىکند؛ به آسمان مىبرد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمین برمىگرداند، پلیدیها را از آن جدا مىکند، آن را تصفیه مىکند و باز به صورت ماء طهور در اختیار افراد انسان و سایر موجودات قرار مىدهد.»
گویندهى این سخن حکمتآمیز مىگوید: «این جان شما، معارف شما، نصایح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهورى است که ناپاکیها را از انسانها مىزداید؛ اما خود این ماء طهور بتدریج به تصفیه و تزکیه احتیاج پیدا مىکند و تزکیه و تصفیهى آن، جز با یک عروج معنوى، جز با یک گردش معنوى به سمت علویّات که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد ممکن نمىشود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکّر در آیات آفاقى و انفسى، این ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست مىآورد؛ آماده مىشود تا بازهم با پلیدیها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزداید. بنابراین، ماه رمضان فرصت این عروج معنوى است.
همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همینطور است. ایام دیگر سال هم براى انسانهایى که اهل ذکر و توجّهند، همینطور است؛ «انّما تنذر من اتّبع الذّکر». پیروى از ذکر یعنى به یاد آوردن و توجّه کردن مایهى نجات جان بشر است. در همهى ایام سال، در همهى شبها، در نیمهشبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهاى پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانهاى که در این دعاها هست بخصوص ادعیهى صحیفهى مبارکهى سجّادیه مىشود این تسویهى باطن را به وجود آورد؛ ولى ماه رمضان یک فرصت استثنایى است. لیالى و ایام این ماه، هر ساعت و هر دقیقهاش براى انسان بخصوص براى جوانان یک فرصت است.26
*******
این رابطه با خدا را همه باید داشته باشند؛ اما شما که مسئول هستید و یکى از مدیریّتهاى بالا در دست شماست شما که مىگویم، یعنى ما مسئولان، که من خودم از شما به این کار اولى هستم جزو شایستهترین افرادى هستید که باید این رابطهى ویژه را با خدا داشته باشید. نمازِ با توجّه و با حضور بخوانید؛ به نوافل اهمیت دهید و سعى کنید که در روز مقدارى قرآن تلاوت کنید. هیچ روزى بر شما نگذرد که مقدارى قرآن و لو ده آیه، پنج آیه با تدبّر تلاوت نکنید. این، به شما نورانیّت مىبخشد. انتظار این را نداشته باشیم که اگر امشب نافله خواندیم، فردا مثلًا گشایش مهمّى در کارمان بشود و اثرش ظاهر گردد؛ نه. در دعاهاى ما، نفس رابطهى با خدا، جزو بدیهیّات و محکمات ادعیهى ماست و خداى متعال، متضرّعین الیه را مورد توجه و عنایت خاص قرار مىدهد. تضرّع، این خواص را دارد.27
*******
آقایان محترم که به شهرهاى مختلف تشریف مىبرید و با مردم حرف مىزنید! به جوانان اقبال کنید؛ حقایق دینى را صریح با مردم در میان بگذارید؛ ارواح و نفوس مردم را تصفیه کنید. مردم احتیاج دارند؛ اهل شنیدن و باور کردن و پذیرفتن هستند. دلها پاک است. آیات کریمهى قرآن و روایات نورانى اهل بیت را با دقّت، با تأمّل، با تدبّر و با بیان شافى و وافى مطرح کنید. آن چیزهایى را که متضمّن نصایح اخلاقى و هدایتهاى فکرى است و به ذهنها نور مىافشاند، به این دلها فروبخوانید. آنها را هدایت کنید.28
*******
من یکوقت مىخواستم بحثى قرآنى در این خصوص عرض کنم که فعلًا مجالش نیست. بحث قرآنى مربوط به ماجراى حضرت موسى علیهالسّلام است که از آن ماجراهاى عبرتآمیز و عجیب تاریخ است. در بارهى این ماجرا هرچه بگویم تمام نمىشود. واقعاً قرآن گنجینهى عظیمى از تجربهى موسوى براى ماست. در این ماجراى عجیب، یکى از نقاط برجسته، خراب و فاسد شدنِ کسانى از همراهان موسى علیهالسّلام است که از همراهىِ او برگشتند. من اینها را عرض مىکنم تا کسانى که اهل تأمّل در آیات قرآنند، دنبالش بروند.29
*******
امروز بحمد اللّه در کشور ما جوانان با همان سرمایهى معنویت و نورانیّت و صفایى که در آنها هست، گامهاى بلندى را برداشتهاند. امروز قرآن یک امر مهجور در جامعهى ما نیست. جوانان و نوجوانان با قرآن آشنا مىشوند؛ طبقات مردم با قرآن انس مىگیرند، ارتباط پیدا مىکنند و معارف قرآن را مورد استفاده قرار مىدهند؛ بسیارى از احکام اسلام هم در کشور اجرا مىشود. البته ما به قدر ظرفیت و توان و به قدر آنچه که همّت خود ما بود، پیش رفتهایم؛ اما این پایان راه نیست؛ این، همهى ظرفیت اسلام نیست. اگر ملتى همّت کند و دلسوزان این ملت وجود خود را وقف حرکت عمومى این ملت به سمت معارف اسلامى و حقایق اسلامى کنند، آنچه که به دست آنها خواهد آمد، به قدرى درخشان است که از افق حدس و گمان انسان هم خارج است. در زیر سایهى اسلام، براى پیشرفت، میدان باز است؛ هم پیشرفت علمى، هم پیشرفت عملى، هم پیشرفت اخلاقى، هم پیشرفت سیاسى، هم عزّت و اعتلاى مدنى و هم آزادى و عدالت و آرمانهاى بزرگ انسانى. در محیط اسلامى و زیر سایهى اسلام، هیچ حجاب و حدّى براى انسان وجود ندارد. بىهمّتى و کمهمّتى ماست، کوتاهى انسانهاست که نمىگذارد آنها از اسلام استفاده کنند. در محیط اسلامى، بازگشت به اسلام و بهره بردن از معارف اسلام، کارى عظیم است که اگر روشنفکران و اندیشمندان و دانشمندان و اهل علم و معرفت در هر کشورى از کشورهاى اسلام به آن بپردازند، خواهند توانست بهرههاى زیادى ببرند.
اسلام را آنچنان که فهم صحیح انسانى و در متون اصیل اسلامى هست، باید فهمید، باید دانست و با هدایت قرآنى از آن بهره برد. خودِ قرآن «تبیاناً لکلّ شیء» است؛ راهنماست، بیان است، خطّ است. در جوامع اسلامى، به اهل فکر و نظر تلقین مىکنند که این تلقین هم دنبالههاى همان تسلّط فکرى غرب و فرهنگ غربى است که از سیطرهى تفکّر اسلامى واهمه دارد که اسلام را بایستى با ابزار و با فهم معارف غربى دانست! اینطور نیست. البته همهى معارف، انسان را آگاه مىکنند و براى فهم بهتر مجهّز نمایند؛ اما اسلام را از خود اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را از متون اسلام باید گرفت؛ حقایق اسلام را با مصطلحات خود اسلام بایستى دانست و فهمید و مورد عمل قرار داد. اسلام مشعل راهنماى فکر و ذهن انسانها و هدایتگر انسانهاست. قرآن، کتاب هدایت و کتاب نور است. آن کسانى که به قرآن مراجعه و تدبّر مىکنند و زمینهى لازم و استعداد لازم را در خود به وجود مىآورند، براى اینکه از معارف قرآن استفاده کنند، آنها مىتوانند از قرآن بهره ببرند. نباید ملاحظه کرد که آنچه ما از اسلام مىفهمیم، در قضاوت کسانى که با اسلام میانهاى ندارند، از اسلام خوششان نمىآید و اسلام را مزاحم خودشان مىدانند چه در زمینههاى اقتصادى و چه در زمینههاى سیاسى چه تأثیرى دارد؛ آیا آنها خوششان مىآید، آیا فهم ما را از اسلام قبول دارند یا نه؟ اسلام به عنوان هدایت انسانها در دنیایى قرار گرفت و وارد بشریت شد که از همه طرف انکار و تکذیب بود. پیامبر را با انواع تهمتها متّهم مىکردند. شما قرآن را ملاحظه کنید؛ تعبیراتى که دشمنان پیامبر در بارهى پیامبر به کار مىبردند، تعبیراتى است که هر انسانى را که ضعیف باشد، خُرد مىکند، مىشکند و جرأت و جسارت او را براى بیان مراد خود از بین مىبرد؛ اما پیامبر اعتنایى نکرد و حرف خدا را که بر زبان او جارى و بر دل او الهام شده بود، بیان نمود و نورانیّت کلام الهى کار خود را کرد.24
*******
اصلًا تدبّر براى تفسیر کردن نیست؛ براى فهمیدن مراد است. انسان هر سخن حکیمانهاى را دوگونه مىتواند تلقّى کند: یکى سرسرى و با سهلانگارى؛ یکى با دقّت و کنجکاوانه. این اصلًا به مرحلهى تفسیر کردن و تعبیر کردن نمىرسد. تدبّرى که در قرآن لازم است، پرهیز کردن از سرسرى نگریستن در قرآن است؛ یعنى شما هر آیهى قرآنى را که مىخوانید، با تأمّل و ژرفنگرى باشد و دنبال فهمیدن باشید. این همان تدبّر است و بدون اینکه نیازى به این باشد که انسان، سلایق خودش را به قرآن تحمیل کند که همان تفسیر به رأى است خواهید دید که بابهایى را از معرفت، به حسب محتواى آیه هرچه که محتواى آیه است باز مىکند.
اشکال عمده در کار قرآنخوانىهاى بىتأمّل، این است که اصلًا روى جملات درنگ نمىکنند. خوب؛ شما وقتى سخن حکیمى، یا سخنِ حکمتآمیزى را مىشنوید، باید به آن دل بدهید؛ بدون دل دادن که اصلًا انسان مُراد را نمىفهمد. هر کتاب عادّى بخصوص اگر کتاب پُرمغزى باشد، بخصوص اگر حکیم فرزانهى بزرگى آن را نوشته باشد همین حالت را دارد. اگر سرسرى بخوانید و رد شوید، از آن چیزى نمىفهمید. قرآن مىگوید: «مرا سرسرى نخوانید» قرآن از عالىترین مقام است؛ از قلّهى معرفت عالم وجود است. این است که انسان باید تأمّل کند و چون عمق این آیات و این مفاهیم، خیلى زیاد است، هرکسى تأمّل کند، از آن استفاده خواهد کرد حتّى خود پیغمبر خودِ پیغمبر هم اگر تأمّل کنند که البته پیامبر و ائمّه (علیهمالسّلام) همیشه قرآن را با تأمّل و تدبیر مىخواندند از قرآن استفاده مىکنند.
البته ما هم استفاده مىکنیم. مثل سطوح مختلف دریاست که هرکس در هر سطحى برود، بهرهاى از آن خواهد بُرد حالا این تشبیه نارسایى است، لیکن براى تقریب به ذهن است البته هر چیزى را که انسان نفهمید، هر معنایى را که درست، سر در نیاورد و ترکیب یا عبارتِ مشکلى بود، به تفسیر مراجعه مىکند. منظورم این است که تدبّر، اصلًا به عالم «تفسیر به رأى» نزدیک نمىشود.25
ماه رمضان، ماه مبارکى است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانى که مىخواهند در ضیافت الهى در این ماه وارد شوند، شروع مىشود؛ از دلها شروع مىشود. اوّلین حقیقتى که تحت تأثیر برکات این ماه قرار مىگیرد، دل و جان مؤمنین و روزهداران و وارد شوندگان به عتبهى مقدّس و مبارک این ماه است. از طرفى روزهى این ماه، از طرفى تلاوت قرآن در این ماه و از طرفى انس با ادعیهاى که در این ماه وارد شده است، انسان را در معرض یک تزکیه و تهذیب و تصفیهى باطنى قرار مىدهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.
علاوه بر اینکه هر فرد مسلمانى احتیاج دارد به اینکه در این ماه ذخیرهى تقوا و پرهیزکارى و تهذیب و تزکیه را براى خود فراهم کند، ما منسلکین در سلک روحانیت، بیشتر از دیگران به این معنا احتیاج داریم. به قول آن عارف معروف که مىگوید: «آب که از برکات الهى است، همهى پلیدیها و ناپاکیها را از بین مىبرد؛ هر جسمى که با آب تماس مىگیرد، پاک مىشود؛ ولى خود آب تحت تأثیر تماس با ناپاکها و ناپاکیها، به تصفیه احتیاج پیدا مىکند و خداى متعال در یک گردش طبیعى، آب را به بخار تبدیل مىکند؛ به آسمان مىبرد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمین برمىگرداند، پلیدیها را از آن جدا مىکند، آن را تصفیه مىکند و باز به صورت ماء طهور در اختیار افراد انسان و سایر موجودات قرار مىدهد.»
گویندهى این سخن حکمتآمیز مىگوید: «این جان شما، معارف شما، نصایح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهورى است که ناپاکیها را از انسانها مىزداید؛ اما خود این ماء طهور بتدریج به تصفیه و تزکیه احتیاج پیدا مىکند و تزکیه و تصفیهى آن، جز با یک عروج معنوى، جز با یک گردش معنوى به سمت علویّات که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد ممکن نمىشود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکّر در آیات آفاقى و انفسى، این ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست مىآورد؛ آماده مىشود تا بازهم با پلیدیها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزداید. بنابراین، ماه رمضان فرصت این عروج معنوى است.
همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همینطور است. ایام دیگر سال هم براى انسانهایى که اهل ذکر و توجّهند، همینطور است؛ «انّما تنذر من اتّبع الذّکر». پیروى از ذکر یعنى به یاد آوردن و توجّه کردن مایهى نجات جان بشر است. در همهى ایام سال، در همهى شبها، در نیمهشبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهاى پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانهاى که در این دعاها هست بخصوص ادعیهى صحیفهى مبارکهى سجّادیه مىشود این تسویهى باطن را به وجود آورد؛ ولى ماه رمضان یک فرصت استثنایى است. لیالى و ایام این ماه، هر ساعت و هر دقیقهاش براى انسان بخصوص براى جوانان یک فرصت است.26
*******
این رابطه با خدا را همه باید داشته باشند؛ اما شما که مسئول هستید و یکى از مدیریّتهاى بالا در دست شماست شما که مىگویم، یعنى ما مسئولان، که من خودم از شما به این کار اولى هستم جزو شایستهترین افرادى هستید که باید این رابطهى ویژه را با خدا داشته باشید. نمازِ با توجّه و با حضور بخوانید؛ به نوافل اهمیت دهید و سعى کنید که در روز مقدارى قرآن تلاوت کنید. هیچ روزى بر شما نگذرد که مقدارى قرآن و لو ده آیه، پنج آیه با تدبّر تلاوت نکنید. این، به شما نورانیّت مىبخشد. انتظار این را نداشته باشیم که اگر امشب نافله خواندیم، فردا مثلًا گشایش مهمّى در کارمان بشود و اثرش ظاهر گردد؛ نه. در دعاهاى ما، نفس رابطهى با خدا، جزو بدیهیّات و محکمات ادعیهى ماست و خداى متعال، متضرّعین الیه را مورد توجه و عنایت خاص قرار مىدهد. تضرّع، این خواص را دارد.27
*******
آقایان محترم که به شهرهاى مختلف تشریف مىبرید و با مردم حرف مىزنید! به جوانان اقبال کنید؛ حقایق دینى را صریح با مردم در میان بگذارید؛ ارواح و نفوس مردم را تصفیه کنید. مردم احتیاج دارند؛ اهل شنیدن و باور کردن و پذیرفتن هستند. دلها پاک است. آیات کریمهى قرآن و روایات نورانى اهل بیت را با دقّت، با تأمّل، با تدبّر و با بیان شافى و وافى مطرح کنید. آن چیزهایى را که متضمّن نصایح اخلاقى و هدایتهاى فکرى است و به ذهنها نور مىافشاند، به این دلها فروبخوانید. آنها را هدایت کنید.28
*******
من یکوقت مىخواستم بحثى قرآنى در این خصوص عرض کنم که فعلًا مجالش نیست. بحث قرآنى مربوط به ماجراى حضرت موسى علیهالسّلام است که از آن ماجراهاى عبرتآمیز و عجیب تاریخ است. در بارهى این ماجرا هرچه بگویم تمام نمىشود. واقعاً قرآن گنجینهى عظیمى از تجربهى موسوى براى ماست. در این ماجراى عجیب، یکى از نقاط برجسته، خراب و فاسد شدنِ کسانى از همراهان موسى علیهالسّلام است که از همراهىِ او برگشتند. من اینها را عرض مىکنم تا کسانى که اهل تأمّل در آیات قرآنند، دنبالش بروند.29
پینوشتها:
23. بیانات در دیدار کارگزاران نظام - 1377/08/26
24. بیانات رهبر انقلاب و سخنان بانوان در دیدار ویژه آنها به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(سلاماللَّهعلیها) - 1377/07/18
25. بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/03
26. بیانات در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت - 1376/06/02
27. بیانات در دیدار مردم قم - 1375/10/19
28. بیانات در خطبههای نمازجمعه - 1373/11/28
29. بیانات در مراسم اختتامیهی مسابقات قرآن - 1373/10/14
/ج