آنگاه که اَنو ی پاک، پادشاه اَنوناکی، و بعل، پروردگار آسمان و زمین، که سرنوشت این سرزمین را مقرر داشت، سلطنت بر انسان زمینی را به مَردوک، پسر اِئا، خدای عدالت، واگذار کرد
متنی که در ادامه می خوانید، پیش درآمدی است که حمورابی شاه بابل (۱.۷۹۲ ۱۷۵۰ ق.م) بر مجموعه قوانین خود نوشته است. متن مجموعه قوانین ۲۸۲ ماده ای حمورابی نیز به خواست خدا در یادداشت های بعدی نوشته خواهد شد.
پیش درآمد
آنگاه که اَنو ی پاک، پادشاه اَنوناکی، و بعل، پروردگار آسمان و زمین، که سرنوشت این سرزمین را مقرر داشت، سلطنت بر انسان زمینی را به مَردوک، پسر اِئا، خدای عدالت، واگذار کرد، و او را در میان مردمان بزرگ گرداند، این سرزمین را به نام اعظم خود، بابل خواند، آن را در زمین بزرگ گرداند، و یک نظام پادشاهی جاودانه ای در آن پایه گذاری نمود، که پایه هایش همچون پایه های آسمان و زمین، استوار است؛ سپس، اَنو و بعل، مرا به نام فراخواندند، حمورابی، آن شاهزاده بلندمرتبه، که به خدا تقوا می ورزید، تا حاکمیت عدالت را در این سرزمین به اجرا درآورم؛ تا گناه کاران و بدکاران از میان بروند، تا دیگر قوی به ضعیف زیان نرساند؛ تا بر مردم تیره روز همچون شَمَش [خورشید] فرمانروایی کنم، و این سرزمین را روشن سازم، تا آسایش بشر، بیشتر گردد.
حمورابی، آن شاهزاده، فراخوانده شده از سوی بعل، منم، که توانگر می سازم و می افزایم، توانگر می سازم نیپّور و دور ایلو را، نگاهبان بلند پایه اِ کور، کسی که اریدو را از نو برقرار ساخت و پرستش اِ اَپسو را پالود؛ کسی که چهارسوی چهان را تسخیر نمود، نام بابل را بزرگ کرد، به قلب مَردوک، پروردگارش، که نیایش هایش را هر روز برای او به جا می آورد، شادی بخشید، کسی که اور را توانگر ساخت، آن فروتن، آن محترم، که برای گیش شیر گَل ثروت به بار آورد؛ آن شاه سفید، گوش شَمَش، آن مقتدر، که پایه های سیپّار را از نو استوار ساخت؛ کسی که سنگ قبر های مَلکَت را با سبزه پوشاند، کسی که اِ بَبَر را بزرگ گرداند، که همچون آسمان ها می ماند، آن جنگجویی که از لارسا نگاه بانی کرد و اِ بَبَر را از نو ساخت، همراه با شَمَش که یاور او بود، پروردگاری که به اوروک زندگی تازه بخشید، کسی که آب وافر برای ساکنان آن [شهر اوروک] آورد، سر اِ آننا را برافراشت، و زیبایی اَنو و نانا را کامل کرد، نگاهبان این سرزمین، کسی که ساکنان پراکنده ایسین را از نو یکپارچه ساخت؛ که بدرستی به اِ گَل مَخ شاه نگاهبان آن شهر، برادر خداوندگار زاماما، موهبت بخشید؛
کسی که کشتزارهای کیش را به محکمی بنا کرد، برای اِ مِه تِه اورسَگ با افتخار تاج گذاری کرد، گنجینه های بزرگ و مقدس نانا را دوچندان نمود، نیایشگاه هَرسَگ کَلَمَه را را اداره کرد؛ آن گور دشمن، که یاری او سبب پیروزی شد؛ کسی که قدرت کوثا را افزایش داد؛ اِشیدلَم را باشکوه کرد؛ آن گاو اخته سیاه، که به دشمن شاخ زد؛ محبوب خدا نِبو؛ کسی که برای اهالی بورسیپّا شادی آورد؛ آن بلند مرتبه؛ کسی که برای اِ زیدا خستگی ناپذیر است؛ آن خدا شاه شهر، آن سفید، آن باهوش؛ کسی که مزارع دیلبَت را گسترش داد؛
کسی که نگاهبان خرمن های اوراش بود؛ آن مقتدر، کسی که خداوند عصا و تاج سلطنتی را به او داد، با چیزی که بدان خود را می پوشاند، برگزیده ما ما؛ کسی که محدوده های نیایشگاه کِش را مرمت کرد، کسی که ضیافت های مقدس نین تو را غنی
ساخت؛ آن مال اندیش دلواپس، که برای لاگاش و گیرسو آب و خوراک فراهم آورد؛ کسی که پیشکش های قربانی برای نیایشگاه نینگیرسو فراهم می آورد؛ کسی که بر دشمن غلبه کرد؛ برگزیده سروشی که پیشگویی حلب را به انجام رسانید، کسی که برای قلب آنونیت شادی آورد؛ آن شاهزاده اصیل، که دعایش از سوی اَدَد پذیرفته شد؛ کسی که قلب اَدَد را خشنود ساخت، آن جنگجو، در قرقر، که کشتی ها را برای پرستش در اِ اود گَل گَل بازپس گرفت؛ کسی که به شهر آداب زندگی بخشید؛ آن راهنمای اِ مَخ؛ شاه شاهانه آن شهر، آن جنگجوی ایستادگی ناپذیر، که به ساکنان مَشکَنشَبری زندگی بخشید، و برای نیایشگاه شیدلَم فراوانی به بار آورد؛ آن سفید، نیرومند، که به غار سرّی راهزنان رخنه کرد، اهالی مَلکا را از بدبختی نجات داد، و میهنشان را به سرعت و در ثروت مرمت کرد؛ کسی که برای اِئا و دَم گَل نون نَه هدایای پاک قربانی برپا ساخت،
کسی که قلمرو پادشاهی اش را برای همیشه بزرگ نمود؛ شاه شاهانه شهر، کسی که نواحی آبراه اود کیب نون نا را برای اهتزاز داگون، آفریگارش، تحت کنترل درآورد؛ کسی که از ساکنان مِرا و توتول چشم پوشید؛ آن شاهزاده بلند پایه، که رخسار نینّی را تابان ساخت؛ کسی که خوراک های مقدس را به الوهیت نین اَزو اهدا کرد؛ کسی که نیازهای ساکنانش را برآورده ساخت؛ آن شبان ستمدیدگان و بردگان؛ کسی که برای آنونیت در نیایشگاه دومَش در حومه آگاده فرآهم آورد؛ کسی که حق را می شناسد؛ کسی که بر طبق قانون فرمانروایی می کند؛ کسی که خدای نگاهبان شهر آشور را به آن شهر بازگرداند؛ کسی که اجازه داد تا نام ایشتار [خدای شهر] نینوا در اِ میش میش باقی بماند؛ کسی که در محضر خدایان بزرگ فروتنی می کند؛ جانشین سومولا ایل؛ فرزند مقتدر سین موبالیت؛ فرزند شاهانه جاودان؛ آن شهریار مقتدر؛ آن خورشید بابل؛ که پرتوهایش برفراز سومر و اکّد نورافشانی می کنند؛ آن شاه، که چهار سوی جهان از او فرمانبرداری می کنند؛ دوستدار نینّی، منم.
آن گاه که مَردوک مرا برای فرمانروایی بر انسان ها فرستاد، تا نگاهبان حق در این سرزمین باشم، به حق و عدالت رفتار کردم، و برای ستمدیدگان، آسایش به بار آوردم.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
متنی که در ادامه می خوانید، پیش درآمدی است که حمورابی شاه بابل (۱.۷۹۲ ۱۷۵۰ ق.م) بر مجموعه قوانین خود نوشته است. متن مجموعه قوانین ۲۸۲ ماده ای حمورابی نیز به خواست خدا در یادداشت های بعدی نوشته خواهد شد.
پیش درآمد
آنگاه که اَنو ی پاک، پادشاه اَنوناکی، و بعل، پروردگار آسمان و زمین، که سرنوشت این سرزمین را مقرر داشت، سلطنت بر انسان زمینی را به مَردوک، پسر اِئا، خدای عدالت، واگذار کرد، و او را در میان مردمان بزرگ گرداند، این سرزمین را به نام اعظم خود، بابل خواند، آن را در زمین بزرگ گرداند، و یک نظام پادشاهی جاودانه ای در آن پایه گذاری نمود، که پایه هایش همچون پایه های آسمان و زمین، استوار است؛ سپس، اَنو و بعل، مرا به نام فراخواندند، حمورابی، آن شاهزاده بلندمرتبه، که به خدا تقوا می ورزید، تا حاکمیت عدالت را در این سرزمین به اجرا درآورم؛ تا گناه کاران و بدکاران از میان بروند، تا دیگر قوی به ضعیف زیان نرساند؛ تا بر مردم تیره روز همچون شَمَش [خورشید] فرمانروایی کنم، و این سرزمین را روشن سازم، تا آسایش بشر، بیشتر گردد.
حمورابی، آن شاهزاده، فراخوانده شده از سوی بعل، منم، که توانگر می سازم و می افزایم، توانگر می سازم نیپّور و دور ایلو را، نگاهبان بلند پایه اِ کور، کسی که اریدو را از نو برقرار ساخت و پرستش اِ اَپسو را پالود؛ کسی که چهارسوی چهان را تسخیر نمود، نام بابل را بزرگ کرد، به قلب مَردوک، پروردگارش، که نیایش هایش را هر روز برای او به جا می آورد، شادی بخشید، کسی که اور را توانگر ساخت، آن فروتن، آن محترم، که برای گیش شیر گَل ثروت به بار آورد؛ آن شاه سفید، گوش شَمَش، آن مقتدر، که پایه های سیپّار را از نو استوار ساخت؛ کسی که سنگ قبر های مَلکَت را با سبزه پوشاند، کسی که اِ بَبَر را بزرگ گرداند، که همچون آسمان ها می ماند، آن جنگجویی که از لارسا نگاه بانی کرد و اِ بَبَر را از نو ساخت، همراه با شَمَش که یاور او بود، پروردگاری که به اوروک زندگی تازه بخشید، کسی که آب وافر برای ساکنان آن [شهر اوروک] آورد، سر اِ آننا را برافراشت، و زیبایی اَنو و نانا را کامل کرد، نگاهبان این سرزمین، کسی که ساکنان پراکنده ایسین را از نو یکپارچه ساخت؛ که بدرستی به اِ گَل مَخ شاه نگاهبان آن شهر، برادر خداوندگار زاماما، موهبت بخشید؛
کسی که نگاهبان خرمن های اوراش بود؛ آن مقتدر، کسی که خداوند عصا و تاج سلطنتی را به او داد، با چیزی که بدان خود را می پوشاند، برگزیده ما ما؛ کسی که محدوده های نیایشگاه کِش را مرمت کرد، کسی که ضیافت های مقدس نین تو را غنی
ساخت؛ آن مال اندیش دلواپس، که برای لاگاش و گیرسو آب و خوراک فراهم آورد؛ کسی که پیشکش های قربانی برای نیایشگاه نینگیرسو فراهم می آورد؛ کسی که بر دشمن غلبه کرد؛ برگزیده سروشی که پیشگویی حلب را به انجام رسانید، کسی که برای قلب آنونیت شادی آورد؛ آن شاهزاده اصیل، که دعایش از سوی اَدَد پذیرفته شد؛ کسی که قلب اَدَد را خشنود ساخت، آن جنگجو، در قرقر، که کشتی ها را برای پرستش در اِ اود گَل گَل بازپس گرفت؛ کسی که به شهر آداب زندگی بخشید؛ آن راهنمای اِ مَخ؛ شاه شاهانه آن شهر، آن جنگجوی ایستادگی ناپذیر، که به ساکنان مَشکَنشَبری زندگی بخشید، و برای نیایشگاه شیدلَم فراوانی به بار آورد؛ آن سفید، نیرومند، که به غار سرّی راهزنان رخنه کرد، اهالی مَلکا را از بدبختی نجات داد، و میهنشان را به سرعت و در ثروت مرمت کرد؛ کسی که برای اِئا و دَم گَل نون نَه هدایای پاک قربانی برپا ساخت،
کسی که قلمرو پادشاهی اش را برای همیشه بزرگ نمود؛ شاه شاهانه شهر، کسی که نواحی آبراه اود کیب نون نا را برای اهتزاز داگون، آفریگارش، تحت کنترل درآورد؛ کسی که از ساکنان مِرا و توتول چشم پوشید؛ آن شاهزاده بلند پایه، که رخسار نینّی را تابان ساخت؛ کسی که خوراک های مقدس را به الوهیت نین اَزو اهدا کرد؛ کسی که نیازهای ساکنانش را برآورده ساخت؛ آن شبان ستمدیدگان و بردگان؛ کسی که برای آنونیت در نیایشگاه دومَش در حومه آگاده فرآهم آورد؛ کسی که حق را می شناسد؛ کسی که بر طبق قانون فرمانروایی می کند؛ کسی که خدای نگاهبان شهر آشور را به آن شهر بازگرداند؛ کسی که اجازه داد تا نام ایشتار [خدای شهر] نینوا در اِ میش میش باقی بماند؛ کسی که در محضر خدایان بزرگ فروتنی می کند؛ جانشین سومولا ایل؛ فرزند مقتدر سین موبالیت؛ فرزند شاهانه جاودان؛ آن شهریار مقتدر؛ آن خورشید بابل؛ که پرتوهایش برفراز سومر و اکّد نورافشانی می کنند؛ آن شاه، که چهار سوی جهان از او فرمانبرداری می کنند؛ دوستدار نینّی، منم.
آن گاه که مَردوک مرا برای فرمانروایی بر انسان ها فرستاد، تا نگاهبان حق در این سرزمین باشم، به حق و عدالت رفتار کردم، و برای ستمدیدگان، آسایش به بار آوردم.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
/ج