نویسنده: دکتر امین رحیمی
پروین شراب معرفت از جام علم نوش
ترسم که دیر گردد و خالی کنند جام
(دیوان، ص 82)
در طول تاریخ ادبیات ایران اسلامی، شعرا و نویسندگان فارسی زبان توجه خاصی به قرآن کریم و تعالیم آن داشته و کلام خود را با پیوند بدان کتاب آسمانی جاودانگی بخشیده اند که در این میان می توان پروین اعتصامی را نام برد که در بین شاعران معاصر نسبتاً توجه بیشتری به این معجزه ی جاوید پیامبر اعظم (ص) داشته است و این نکته هم از آنجاست که وی در دامان پدری دانشمند نشو و نما کرد که ادبیات فارسی را به خوبی می دانست و بر زبان و ادبیات عربی تسلط کامل داشت. به گونه ای که آثار عربی او مورد توجه دانشگاه های عرب زبان قرار گرفته بود (از صبا تا نیما، ج2، ص 112) لذا این نکته بر آگاهی پروین از ادبیات عرب و در رأس آن قرآن دلالت دارد و همین آگاهی باعث شده تا آموزه های قرآنی بر افکار و اشعار او سایه بیفکند. پروین و شعر او ویژگی هایی دارند که قطعاً این مقدمه با ذکر آن اوصاف کمال بیشتری می یابد و بر زینت آن افزون می گردد.
یکی از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و مردمی و تقوا در عصر حاضر خانم پروین اعتصامی است. (از نیما تا روزگار ما، ص 538) پروین که در سن 35 سالگی یعنی آغاز بالندگی خود با دنیای پست و فانی وداع نمود، شاعری بود گوشه گیر و مردم گریز که کمتر سخن می گفت و بیشتر می اندیشید، مدافع حقوق رنجبران و ستمدیدگان بود و شریک درد و غم زحمتکشان و شعرش آنچنان مورد توجه ادبا قرار گرفت که ملک الشعرای بهار قریحه و استعداد، توانایی و تتبع و تحقیق او را می ستاید و از نوادر به حسابش آورده، علاوه بر آنکه بر تمام زنان شاعر برتریش داده است، وی را شایسته ی هزاران تمجید می داند (از نیما تا روزگار ما، ص 541) و سعید نفیسی نیز وی را در بین زنان شاعر فارسی زبان از همه برتر دانسته و معتقد است که هیچ زنی تاکنون به خوبی او شعر نگفته است (تذکره شعرای معاصر ایران، ج1) زبانش ساده است مانند شعر خراسانی قرن پنجم اما شعرش پر احساس و پر شور است همچون کلام لطیف عراقی و بیشتر رنگ اندرز و آموزش دارد اما نه چنانکه خواننده را از لحن نصیحت دلزده کند. قصه هایی کوتاه و گفتگوهای دلاویز است که پس از خواندن آن، خواننده درسی از آن می گیرد. (ادبیات دوره بیداری و معاصر، ص 369) افکار این گوینده ی متجدد متضمن نصایح و اندرز است که به وسیله ی افسانه های دلکش و شیرین بیان شده است (سخنوران نامی ایران، ص 27) علامه ی قزوینی پروین را از جهت حسن انتخاب الفاظ و کلمات و جمل و تعبیرات و اصطلاحات می ستاید و در خصوص جنبه ی صنعتی و فنی شعر یعنی جنبه ی فصاحت لفظی آن وی را خنساء عصر و رابعه ی دهر لقب داده است. (چشمه ی روشن، ص414)
در این گفتار بر آن شده ایم تا تجلی انوار و قرآن را در شعر این شاعر اندیشمند معاصر جستجو کنیم و از جنبه های مختلف ظاهر و باطن به اشعار نغز و دلکش او نظری افکنده، تجلیات قرآنی را استشمام نماییم چون شعرش را همانند شعر رودکی تلو نبی(پیرو قرآن) می دانیم:
به سخن ماند شعر شعرا
رودکی را سخنش تلونبی است
(شهید بلخی، تاریخ ادبیات صفا، ج1، ص 376)
شعر پروین، شعر تربیت و تهذیب و تعمیم اخلاق کریمه است، ترانه ی روح فزای مهر و عاطفت و فضیلت است، نغمه ی جذاب سعی و عمل و همت و اقدام است، سرود بیداری و پرهیزگاری و رستگاری است. (چشمه ی روشن، ص 423) که این خصال همگی برگرفته از پیام قرآن است:
بسی است پرتگه اندر ره هوی پروین
مپوی جز ره پرهیز و باش نیک انجام
(دیوان، ص 82)
او شخصیتی است با عزت نفس که در مقابل هیچ چیز و هیچ کس غیر از پروردگار صانع یکتای خود سرفرود نمی آورد. ریا و تظاهر را دشمن می دارد و عبادت را فقط برای خالقی رئوف و مهربان جائز می داند و علی رغم تحسین فراوان در خدمت به خلق، به اعمال شرک آمیز افراد می تازد:
انباز ساختیم و شریکی چند
پروردگار صانع یکتا را
(دیوان، ص 18)
دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش بی اعتبار می داند و آدمی را به سوی قناعت فرا می خواند که گنج را در کنج قناعت باید یافت.
همچو پاکان گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
(دیوان، ص 122)
در روز حادثه و سختی، صبر و مدارا به یاری اش می آید و با سپر صبر با مصائب و مشکلات مقابله می کند چون دستور قرآن چنین است که " اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ " (بقره/153)
پروین به روز حادثه و سختی
درکاربند صبر و مدارا را
(دیوان، ص 19)
گذشتن از دنیای زودگذر را شعار خود قرار داده تا جهان باقی را به دست آورد و بدان دل خوش کرده زیرا "وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَى " (اعلی/17)
گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو بازجو دولت جاودان را
(دیوان، ص 20)
روحیه ی ظلم ستیزی پروین از اخلاق قرآنی است؛ آزاده ای که در هنگامه ی ظلمت مطلق و دیکتاتوری سیاه رضاخان این گونه به حمایت مظلومان بر می خیزد آنگاه که پرده ی سیاه و ستم بر سراسر کشور گسترده بود و کسی جرأت اظهار وجود نداشت، شاعری جوان، مردانه به ستمگران بتازد و به حمایت از ستمدیدگان پردازد، و این اخلاقی است که باعث شده اشعار پروین در دل ها رسوخ کرده، و مقبولیت عامه پیدا کند. با شمشیر زبان به جنگ ستمگران و زورگویان می رود و راهی را که اهرمن در آن رهنما باشد، راه خدا نمی داند:
ای عجب این راه نه راه خداست
زانکه در آن اهرمنی رهنماست
(دیوان، ص 31)
شعر او شعر ضعیفان و پابرهنگان است. ندای مظلومان و غم دیدگان تاریخ است، شرح حال ستمدیدگان است و فریاد یتیمان و شکوه و ناله ی بینوایان و ای همان شعر است که تلو نبی است. پروین به سرزمین شهیدان می اندیشد چون شهید و شهادت فرهنگ قرآن است و عبرت گرفتن دستور الهی "فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ " (حشر/2)
این دشت خوابگاه شهیدان است
فرصت شمار وقت تماشا را
(دیوان، ص 15)
دل را کعبه ی واقعی می داند و جای خدای یگانه نه جایگاه شیطان و این عین اندیشه ی قرآنی است که "ان الشیطان للانسان عدو مبین" یا "إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً " (فاطر/6)
کعبه ی دل مسکن شیطان مکن
پاک کن این خانه که جای خداست
(دیوان، ص 32)
و چون در این راه رهزنان بسیارند سفارش می کند که از راه راست و صراط مستقیم روگردانی نکنیم:
دیو بسیار بود در ره دل پروین
کوش تا سر زره نپیچانی
در شعر او همه چیز نشانی از خداست، دنیا را بی اعتبار می داند نه شایسته ی دلبستگی و خواننده را در شعرش به طرف کمال سوق می دهد و کمال را همان کمال اخلاقی و تزکیه ی نفس می داند و سرمایه ی زندگی را فضل و بنیاد افتخار را علم و دانش نه ثروت دنیوی که هدف انبیا همان تزکیه و تعلیم بوده؛ " یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ : (جمعه /2)(آل عمران/164)
فضل است که سرمایه ی بزرگی است
علم است که بنیاد افتخار است
(دیوان،29)
او توصیه می کند که تا فرصت باقی است در کسب علم و دانش کوشیده شود چون دانش اساس معرفت و شناخت است و علما و دانشمندان خشیت واقعی دارند. إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (فاطر/28)
پروین شراب معرفت از جام علم نوش
ترسم که دیرگردد و خالی کنند جام
(دیوان، ص 19)
علم است میوه، شاخه هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را
(دیوان، ص 17)
از پیروی نفس هراسان است چون نفس وارد کننده ی به بدی است "إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ " (یوسف، آیه 53)
کارمده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
بلا و آزمایش را رحمت الهی می داند و بیم از آن دارد که مبادا در آزمایش ها آدمی شکست بخورد. چون آزمایش های فراوانی در زندگی رخ می دهد: " وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ " (بقره/155) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ (عنکبوت/2)
هر بلایی کز تو آید رحمتی است
هر که را فقری دهی آن دولتی است
هزار آزمایش بود پیش از آن
که بیرونت از این دبستان کنند
(دیوان، ص 60)
او زن را مایه ی انس و شفقت می داند و انس همان آرامش است که خداوند هدف از خلقت زوج را مایه ی آرامش دانسته " خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا " (روم/21) و فضل و دانش را بهترین زیور و زینت برای همان مایه ی آرامش می داند نه گوهرالوان را:
درآن سرا که زن نیست انس و شفقت نیست
در آن وجود که تن مرد مرده است روان
چه حیله است گرانتر ز حیلت دانش
چه دیبه ایست نکوتر زدیبه عرفان
برای گردن و دست زن نکو پروین
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان
(دیوان، ص 315 قطعه ی فرشته انس)
آنچه تاکنون گفته آمد تنها اشاراتی بود و سایه ای بر افکار پروین از فرهنگ قرآنی اما در این قسمت به تلمیحات، تضمین ها و اقتباسات پروین از آیات قرآن کریم می پردازیم:
راند از بهشت آدم و حوا را
(دیوان، ص 16)
اشاره دارد به هبوط حضرت آدم و حوا (در سوره های بقره/36 و 38، طه/123، اعراف/24)
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
(دیوان، ص 122)
چو شدی نیک چه پروات ز بد روزی
چو شدی نوح چه اندیشه ات از طوفان
(داستان حضرت نوح در سوره های یونس/71 و هود به طور مفصل آمده است)
به هر سرگشته سامانی فرستم
(دیوان، ص 139)
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
(دیوان، ص 122)
جز در نخیل خوشه ی خرما کسی نیافت
جز بر خلیل شعله گلستان نمی شود
(دیوان، ص 61)
اشاره به آیه ی شریفه "کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ " (انبیاء/69)
مرا دست خلیل الله بر افراشت
خداوندم عزیزم و نامور داشت
(دیوان، ص 335)
ترا گرساخت ابراهیم آزر
مرا بفراشت دست حی داور
(دیوان، ص 337)
اشاره به ساختن خانه ی کعبه به دست حضرت ابراهیم و «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ »
(بقره/127)
مترس از جانفشانی گرطریق عشق می پویی
چو اسماعیل باید سرنهادن روز قربانی
(دیوان، ص 109)
تلمیح به ماجرای حضرت اسماعیل و تسلیم محض او در مقابل امر خداوند "قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ " (صافات/102)
در این قسمت باید به ماجرای نمرود هم اشاره کرد که در داستان لطف حق به خوبی او را توصیف کرده است و به ماجرای نمرود و تصمیم او برای جنگ با خداوند یکتا پرداخته است. قابل ذکر می باشد که در قرآن آیه ای بدین موضوع تصریح ندارد ولی در کتب تاریخی بدان اشاره شده است. (تاریخ گردیزی به نقل از لغت نامه دهخدا)
خواست تا لاف خداوند زند
برج و باروی خدا را بشکند
(دیوان، ص 400)
بگذار بحر و ز فرعون هوا مندیش
دهر دریا و تو چون موسی عمران
(دیوان، ص 106)
اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) که در آیات فراوانی تجلی یافته است. از جمله (اعراف/ 63، 117 و 107، نمل/10، شعرا/45، 32 و 63)
عصا را اژدها بایست کردن شعله را گلزار
تو با دعوا گه ابراهیم و گاهی پورعمرانی
(دیوان، ص 110)
حمله نیارد به تو ثعبان دهر
تا چو کلیمی تو و دینت عصاست
(دیوان، ص 32)
آیاتی که به دست حضرت موسی (ع) (یدبیضا) اشاره دارد (اعراف/108، طه /22، شعرا، /33، نمل/12، قصص/32)
هر رهنمورد را نبود پای راه شوق
هر دست دست موسی عمران نمی شود
(دیوان، ص 61)
آیاتی که علاوه بر ید بیضا به نور تجلی نیز اشاره دارد (اعراف، 143) فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً
ساحر فسون و شعبده انگارد
نور تجلی و ید بیضا را
(دیوان، ص 118)
حدیث نور تجلی به نزد شمع مگوی
نه هر که داشت عصا بود موسی عمران
(دیوان، ص 362)
در این آیه علاوه بر نور تجلی بر کلیم الله بودن حضرت موسی نیز اشاره دارد وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیماً (نساء/164)
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
تلمیح به مبارزه ی حضرت موسی با سحره ی فرعون و ایمان آوردن آنان (اعراف/ 109 تا 113، شعرا/ 37 تا 46، قصص/36، طه/70، یونس/80)
سحر باز است فلک لیک چه خواهد کرد
سحر با آنکه بود چون پسر عمران
(دیوان، ص 92)
اشاره به بهانه ی بنی اسرائیل و درخواست منّ و سلوی " وانزلنا علیکم المنَّ و السلوی" (بقره/57 و با کمی اختلاف اعراف/ 160 و طه /80)
چو اسرائیلیان کفران نعمت
مکن چون هست هم سلوی و هم من
(دیوان، ص 278)
در پایان ماجرای حضرت موسی(ع) به مثنوی زیبای «لطف حق» باید اشاره کرد که ماجرای تولد حضرت موسی و افکندن او را به رود نیل شرح می دهد: فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی (قصص/7) و با اندکی اختلاف (طه/39)
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی گناه
(دیوان، ص 139)
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
(دیوان، ص 122)
غمی را ره ببندم با سروری
سلیمانی پدید آرم ز موری
(دیوان، ص 139)
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه
دیگران را ز دیو ترساندن
(دیوان، ص 281)
(داستان حضرت سلیمان را می توان در آیات 15 تا 18 سوره ی نمل مطالعه کرد)
مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
(دیوان، ص 448)
(سوره ی یوسف/13 و 14 و 17) به ماجرای برادران یوسف و دروغ آنان مبنی بر خوردن یوسف توسط گرگ اشاره دارد.
پیراهن یوسف چرا نیارند
یعقوب به کنعان در انتظار است
(دیوان، ص 30)
ألقاه علی وجهه فارتدّ بصیراً (یوسف/69)
صبح رحمت نگشاید همه تاریکی
یوسف مصر نگردد همه زندانی
(دیوان، ص 104)
ماجرای زندانی یوسف (ع) در آیات مختلف سوره ی یوسف از آیات 32 به بعد وارد شده است.
جز بر خلیل شعله گلستان نمی شود
(دیوان، ص 61)
مصرع اول اشاره دارد به آیه "وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً " (مریم/25)
همچو عیسی بی پروا و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
(دیوان، ص 122)
مصرع اول تلمیح دارد به ماجرای حضرت عیسی(ع) و آسمان. همان گونه که قرآن فرموده است: وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ(نساء/157)
همه را کشتی نسیان کشتی است
همه را راه به دریای فناست
(دیوان، ص 364)
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
(دیوان، ص 499)
این ابیات به آیات: کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ (قصص/88)کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (عنکبوت/57) اشاره دارد. ولی در خصوص معاد و اثبات آن می توان به بیت زیر اشاره کرد که به آیه ی : یوم تبلی السرائر (طارق/9) توجه دارد.
چو شمع حق برافروزند و هر پنهان شود پیدا
تو دیگر کی توانی عیب کار خود بپوشانی
(دیوان، ص 111)
1- موارد مختلف:
به کس نداد توانایی این سپهر بلند
که از پی اش نفرستاد ناتوانی را
(دیوان، ص 164)
و من ننکسه فی الخلق أفلا یعقلون (یس/68)
تنها نه خفتن است و تن آسایی
مقصود ز آفرینش و ایجادت
(دیوان، ص 25)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ (مؤمنون/115)
روان آید به جسم این مردگان را
ز باران و ز باد نو بهاری
(دیوان، ص 159)
وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (حج/5)
واعظیم اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم
(دیوان، ص 86)
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
(دیوان، ص 18)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ (صف/2 و 3)
مکن هرگز به طاعت خود نمایی
بران زین خانه نفس خودنما را
(دیوان، ص 165)
یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً (نسا/142)
گر گرانباریم جرم چرخ چیست؟
بار کردار بد خود می بریم
(دیوان، ص 85)
هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاءَ مَا یَزِرُونَ (انعام/31)
(دیوان، ص 166)
أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (حج/28) فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ (روم/38) وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (ذاریات/19)
بار هر کس در خور یارای اوست
موزه ی هر کس برای پای اوست
(دیوان، ص 172)
لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ (بقره/285)
بگرداندیم روی از نورو بنشستیم با ظلمت
رها کردیم باقی را و بگرفتیم فانی را
(دیوان، ص 23)
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (بقره /257) و مصراع دوم اشاره دارد به آیه: مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ (نحل/96)
مرا امید راحتهاست زین رنج
من این پای ملخ ندهم به صد گنج
(دیوان، ص 271)
یَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً (طلاق/7)فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (انشراح/ 5و 6)
بی رنج کسی نیافت آرام
بی سعی نخورد مرغ دانه
(دیوان، ص 418)
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى (نجم/39)
توشه ای گیر که بس دور بود منزل
شمعی افروز که بس تیره بود هامون
(دیوان، ص 98)
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى (بقره/197)
به وقت بخشش و انفاق پروین
نباید داشت جز در دل خدا را
(دیوان، ص 166)
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ (بقره/ 265)
بر تن خاکی دمیدم جان پاک
خیرگی ها دیدم از یک مشت خاک
(دیوان، ص 210)
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (حجر/29، ص/72)
سختی کشی زدهر چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک غلط و اشتباه نیست
(ص 283)
نه بر خیره گردون تباهی کند
سیاهی چو بیند سیاهی کند
(ص 286)
هر چه کنی کشت همان بدروی
کار بد و نیک چو کوه و صداست
(290)
همه کردار تواز تست چنین تیره
چه کنی شکوه زماه و گله از اختر
این ابیات اشاره دارد به اعمال آدمی. هرگاه عمل صالح داشته باشد پاداش می بیند و عمل بد موجب کیفر می گردد: مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارَِ (نمل/90) مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا (فصلت/46) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا(اسراء7)
چون سرشتم از گل است از نور نیست
گر گلم ریزند بر سر دور نیست
(ص 360)
لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین (مؤمنون/12) آیات فراوانی بر این موضوع دلالت دارند. از جمله (انعام2، اعراف/12، سجده/7، صافات/11، ص71 و 76، اسراء/61)
بسی مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر جاهدوا کردیم
(ص 331)
آیات فراوانی در قرآن لفظ جاهدوا دارند ولی آیه ی شریفه: و الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت/69) بیشتر مد نظر شاعر است.
در اینجا رخصت تیغ آختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
(دیوان، ص 336)
اشاره دارد به امنیت در مکه: وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً ! (آل عمران/97) وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً (بقره/125)
بنده شایسته ی تنهایی نیست
حق تعالی و تقدس تنهاست
(ص364)
آیات فراوانی بر یگانگی خداوند دلالت دارد از جمله سوره ی اخلاص و آیات دیگری چون "وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ "(بقره/163) (نساء/171)(مائده/73) و...
خون یتیم درکشی و خواهی
باغ بهشت و سایه ی طوبی را
(ص18)
بسی مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر جاهدوا کردیم
(ص331)
بید خرما و تبر خون ندهد میوه
دیو طه و تبارک نکند از بر
(ص67)
دانی چه گفت نفس به گمراه تیه خویش
زین راه باز گردد گرت راه دیگر است
(ص31)
رهنمون گشتند در تیه ضلال
توشه ها بردند از وزر وبال
(ص399)
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
(449)
منابع تحقیق :
1- القرآن کریم
2- آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما. انتشارات زوار، تهران، چاپ پنجم، 1372.
3- آرین پور، یحیی. از نیما، تا روزگار ما، چاپ سوم. تهران: انتشارات زوار، 1379.
4- استعلامی، محمد. ادبیات دوره ی بیداری و معاصر. تهران: انتشارات دانشگاه سپاهان انقلاب ایران، 1355.
5- اسحاق، محمد. سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر. تهران: نشر طلوع، 1371.
6- خلخالی، سید عبدالمجید. تذکره ی شعرای معاصر ایران. تهران، 1333.
7- شاهرودی، اسماعیل. دیوان اشعار پروین اعتصامی. تهران: انتشارات فخر رازی، چاپ سوم، 1374.
8- صفا، ذبیح اله. تاریخ ادبیات در ایران، ج اول. تهران: فردوس، چاپ دوازدهم، 1371.
9- عبدالباقی، محمد فؤاد. المعجم الفهرس لالفاظ القرآن الکریم. دارالکتب المصریه، قاهره، 1364ق.
10- دهخدا، علی اکبر. لغت نامه. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، دوره ی جدید، 1377.
11- یوسفی، غلامحسین. چشمه ی روشن، چاپ پنجم، تهران: انتشارات علمی، 1373.
منبع: پروین پژوهی
ترسم که دیر گردد و خالی کنند جام
(دیوان، ص 82)
در طول تاریخ ادبیات ایران اسلامی، شعرا و نویسندگان فارسی زبان توجه خاصی به قرآن کریم و تعالیم آن داشته و کلام خود را با پیوند بدان کتاب آسمانی جاودانگی بخشیده اند که در این میان می توان پروین اعتصامی را نام برد که در بین شاعران معاصر نسبتاً توجه بیشتری به این معجزه ی جاوید پیامبر اعظم (ص) داشته است و این نکته هم از آنجاست که وی در دامان پدری دانشمند نشو و نما کرد که ادبیات فارسی را به خوبی می دانست و بر زبان و ادبیات عربی تسلط کامل داشت. به گونه ای که آثار عربی او مورد توجه دانشگاه های عرب زبان قرار گرفته بود (از صبا تا نیما، ج2، ص 112) لذا این نکته بر آگاهی پروین از ادبیات عرب و در رأس آن قرآن دلالت دارد و همین آگاهی باعث شده تا آموزه های قرآنی بر افکار و اشعار او سایه بیفکند. پروین و شعر او ویژگی هایی دارند که قطعاً این مقدمه با ذکر آن اوصاف کمال بیشتری می یابد و بر زینت آن افزون می گردد.
یکی از بدیع ترین و دلاویزترین شکوفه های ادب فارسی و یکی از منادیان محبت و مردمی و تقوا در عصر حاضر خانم پروین اعتصامی است. (از نیما تا روزگار ما، ص 538) پروین که در سن 35 سالگی یعنی آغاز بالندگی خود با دنیای پست و فانی وداع نمود، شاعری بود گوشه گیر و مردم گریز که کمتر سخن می گفت و بیشتر می اندیشید، مدافع حقوق رنجبران و ستمدیدگان بود و شریک درد و غم زحمتکشان و شعرش آنچنان مورد توجه ادبا قرار گرفت که ملک الشعرای بهار قریحه و استعداد، توانایی و تتبع و تحقیق او را می ستاید و از نوادر به حسابش آورده، علاوه بر آنکه بر تمام زنان شاعر برتریش داده است، وی را شایسته ی هزاران تمجید می داند (از نیما تا روزگار ما، ص 541) و سعید نفیسی نیز وی را در بین زنان شاعر فارسی زبان از همه برتر دانسته و معتقد است که هیچ زنی تاکنون به خوبی او شعر نگفته است (تذکره شعرای معاصر ایران، ج1) زبانش ساده است مانند شعر خراسانی قرن پنجم اما شعرش پر احساس و پر شور است همچون کلام لطیف عراقی و بیشتر رنگ اندرز و آموزش دارد اما نه چنانکه خواننده را از لحن نصیحت دلزده کند. قصه هایی کوتاه و گفتگوهای دلاویز است که پس از خواندن آن، خواننده درسی از آن می گیرد. (ادبیات دوره بیداری و معاصر، ص 369) افکار این گوینده ی متجدد متضمن نصایح و اندرز است که به وسیله ی افسانه های دلکش و شیرین بیان شده است (سخنوران نامی ایران، ص 27) علامه ی قزوینی پروین را از جهت حسن انتخاب الفاظ و کلمات و جمل و تعبیرات و اصطلاحات می ستاید و در خصوص جنبه ی صنعتی و فنی شعر یعنی جنبه ی فصاحت لفظی آن وی را خنساء عصر و رابعه ی دهر لقب داده است. (چشمه ی روشن، ص414)
در این گفتار بر آن شده ایم تا تجلی انوار و قرآن را در شعر این شاعر اندیشمند معاصر جستجو کنیم و از جنبه های مختلف ظاهر و باطن به اشعار نغز و دلکش او نظری افکنده، تجلیات قرآنی را استشمام نماییم چون شعرش را همانند شعر رودکی تلو نبی(پیرو قرآن) می دانیم:
به سخن ماند شعر شعرا
رودکی را سخنش تلونبی است
(شهید بلخی، تاریخ ادبیات صفا، ج1، ص 376)
شعر پروین، شعر تربیت و تهذیب و تعمیم اخلاق کریمه است، ترانه ی روح فزای مهر و عاطفت و فضیلت است، نغمه ی جذاب سعی و عمل و همت و اقدام است، سرود بیداری و پرهیزگاری و رستگاری است. (چشمه ی روشن، ص 423) که این خصال همگی برگرفته از پیام قرآن است:
بسی است پرتگه اندر ره هوی پروین
مپوی جز ره پرهیز و باش نیک انجام
(دیوان، ص 82)
او شخصیتی است با عزت نفس که در مقابل هیچ چیز و هیچ کس غیر از پروردگار صانع یکتای خود سرفرود نمی آورد. ریا و تظاهر را دشمن می دارد و عبادت را فقط برای خالقی رئوف و مهربان جائز می داند و علی رغم تحسین فراوان در خدمت به خلق، به اعمال شرک آمیز افراد می تازد:
انباز ساختیم و شریکی چند
پروردگار صانع یکتا را
(دیوان، ص 18)
دنیا را با تمام مظاهر فریبنده اش بی اعتبار می داند و آدمی را به سوی قناعت فرا می خواند که گنج را در کنج قناعت باید یافت.
همچو پاکان گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
(دیوان، ص 122)
در روز حادثه و سختی، صبر و مدارا به یاری اش می آید و با سپر صبر با مصائب و مشکلات مقابله می کند چون دستور قرآن چنین است که " اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ " (بقره/153)
پروین به روز حادثه و سختی
درکاربند صبر و مدارا را
(دیوان، ص 19)
گذشتن از دنیای زودگذر را شعار خود قرار داده تا جهان باقی را به دست آورد و بدان دل خوش کرده زیرا "وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقَى " (اعلی/17)
گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو بازجو دولت جاودان را
(دیوان، ص 20)
روحیه ی ظلم ستیزی پروین از اخلاق قرآنی است؛ آزاده ای که در هنگامه ی ظلمت مطلق و دیکتاتوری سیاه رضاخان این گونه به حمایت مظلومان بر می خیزد آنگاه که پرده ی سیاه و ستم بر سراسر کشور گسترده بود و کسی جرأت اظهار وجود نداشت، شاعری جوان، مردانه به ستمگران بتازد و به حمایت از ستمدیدگان پردازد، و این اخلاقی است که باعث شده اشعار پروین در دل ها رسوخ کرده، و مقبولیت عامه پیدا کند. با شمشیر زبان به جنگ ستمگران و زورگویان می رود و راهی را که اهرمن در آن رهنما باشد، راه خدا نمی داند:
ای عجب این راه نه راه خداست
زانکه در آن اهرمنی رهنماست
(دیوان، ص 31)
شعر او شعر ضعیفان و پابرهنگان است. ندای مظلومان و غم دیدگان تاریخ است، شرح حال ستمدیدگان است و فریاد یتیمان و شکوه و ناله ی بینوایان و ای همان شعر است که تلو نبی است. پروین به سرزمین شهیدان می اندیشد چون شهید و شهادت فرهنگ قرآن است و عبرت گرفتن دستور الهی "فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ " (حشر/2)
این دشت خوابگاه شهیدان است
فرصت شمار وقت تماشا را
(دیوان، ص 15)
دل را کعبه ی واقعی می داند و جای خدای یگانه نه جایگاه شیطان و این عین اندیشه ی قرآنی است که "ان الشیطان للانسان عدو مبین" یا "إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً " (فاطر/6)
کعبه ی دل مسکن شیطان مکن
پاک کن این خانه که جای خداست
(دیوان، ص 32)
و چون در این راه رهزنان بسیارند سفارش می کند که از راه راست و صراط مستقیم روگردانی نکنیم:
دیو بسیار بود در ره دل پروین
کوش تا سر زره نپیچانی
در شعر او همه چیز نشانی از خداست، دنیا را بی اعتبار می داند نه شایسته ی دلبستگی و خواننده را در شعرش به طرف کمال سوق می دهد و کمال را همان کمال اخلاقی و تزکیه ی نفس می داند و سرمایه ی زندگی را فضل و بنیاد افتخار را علم و دانش نه ثروت دنیوی که هدف انبیا همان تزکیه و تعلیم بوده؛ " یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ : (جمعه /2)(آل عمران/164)
فضل است که سرمایه ی بزرگی است
علم است که بنیاد افتخار است
(دیوان،29)
او توصیه می کند که تا فرصت باقی است در کسب علم و دانش کوشیده شود چون دانش اساس معرفت و شناخت است و علما و دانشمندان خشیت واقعی دارند. إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (فاطر/28)
پروین شراب معرفت از جام علم نوش
ترسم که دیرگردد و خالی کنند جام
(دیوان، ص 19)
علم است میوه، شاخه هستی را
فضل است پایه، مقصد والا را
(دیوان، ص 17)
از پیروی نفس هراسان است چون نفس وارد کننده ی به بدی است "إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ " (یوسف، آیه 53)
کارمده نفس تبه کار را
در صف گل جا مده این خار را
بلا و آزمایش را رحمت الهی می داند و بیم از آن دارد که مبادا در آزمایش ها آدمی شکست بخورد. چون آزمایش های فراوانی در زندگی رخ می دهد: " وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ " (بقره/155) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ یُفْتَنُونَ (عنکبوت/2)
هر بلایی کز تو آید رحمتی است
هر که را فقری دهی آن دولتی است
هزار آزمایش بود پیش از آن
که بیرونت از این دبستان کنند
(دیوان، ص 60)
او زن را مایه ی انس و شفقت می داند و انس همان آرامش است که خداوند هدف از خلقت زوج را مایه ی آرامش دانسته " خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا " (روم/21) و فضل و دانش را بهترین زیور و زینت برای همان مایه ی آرامش می داند نه گوهرالوان را:
درآن سرا که زن نیست انس و شفقت نیست
در آن وجود که تن مرد مرده است روان
چه حیله است گرانتر ز حیلت دانش
چه دیبه ایست نکوتر زدیبه عرفان
برای گردن و دست زن نکو پروین
سزاست گوهر دانش نه گوهر الوان
(دیوان، ص 315 قطعه ی فرشته انس)
آنچه تاکنون گفته آمد تنها اشاراتی بود و سایه ای بر افکار پروین از فرهنگ قرآنی اما در این قسمت به تلمیحات، تضمین ها و اقتباسات پروین از آیات قرآن کریم می پردازیم:
الف) داستان پیامبران:
1- آدم و حوا:
خود رای می نباش که از خود راییراند از بهشت آدم و حوا را
(دیوان، ص 16)
اشاره دارد به هبوط حضرت آدم و حوا (در سوره های بقره/36 و 38، طه/123، اعراف/24)
2- حضرت نوح(ع)
کشتی صبراندر این دریا درافکندن چو نوحدیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
(دیوان، ص 122)
چو شدی نیک چه پروات ز بد روزی
چو شدی نوح چه اندیشه ات از طوفان
(داستان حضرت نوح در سوره های یونس/71 و هود به طور مفصل آمده است)
3- حضرت ابراهیم(ع):
به هر آتش گلستانی فرستمبه هر سرگشته سامانی فرستم
(دیوان، ص 139)
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
(دیوان، ص 122)
جز در نخیل خوشه ی خرما کسی نیافت
جز بر خلیل شعله گلستان نمی شود
(دیوان، ص 61)
اشاره به آیه ی شریفه "کُونِی بَرْداً وَ سَلاَماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ " (انبیاء/69)
مرا دست خلیل الله بر افراشت
خداوندم عزیزم و نامور داشت
(دیوان، ص 335)
ترا گرساخت ابراهیم آزر
مرا بفراشت دست حی داور
(دیوان، ص 337)
اشاره به ساختن خانه ی کعبه به دست حضرت ابراهیم و «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ »
(بقره/127)
مترس از جانفشانی گرطریق عشق می پویی
چو اسماعیل باید سرنهادن روز قربانی
(دیوان، ص 109)
تلمیح به ماجرای حضرت اسماعیل و تسلیم محض او در مقابل امر خداوند "قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ " (صافات/102)
در این قسمت باید به ماجرای نمرود هم اشاره کرد که در داستان لطف حق به خوبی او را توصیف کرده است و به ماجرای نمرود و تصمیم او برای جنگ با خداوند یکتا پرداخته است. قابل ذکر می باشد که در قرآن آیه ای بدین موضوع تصریح ندارد ولی در کتب تاریخی بدان اشاره شده است. (تاریخ گردیزی به نقل از لغت نامه دهخدا)
خواست تا لاف خداوند زند
برج و باروی خدا را بشکند
(دیوان، ص 400)
4- حضرت موسی(ع):
ماجرای حضرت موسی و گذشتن او از دریا و غرق شدن فرعون (یونس/90، طه/77، شعراء/63، دخان/24، بقره/50، اعراف/138)بگذار بحر و ز فرعون هوا مندیش
دهر دریا و تو چون موسی عمران
(دیوان، ص 106)
اژدها شدن عصای حضرت موسی(ع) که در آیات فراوانی تجلی یافته است. از جمله (اعراف/ 63، 117 و 107، نمل/10، شعرا/45، 32 و 63)
عصا را اژدها بایست کردن شعله را گلزار
تو با دعوا گه ابراهیم و گاهی پورعمرانی
(دیوان، ص 110)
حمله نیارد به تو ثعبان دهر
تا چو کلیمی تو و دینت عصاست
(دیوان، ص 32)
آیاتی که به دست حضرت موسی (ع) (یدبیضا) اشاره دارد (اعراف/108، طه /22، شعرا، /33، نمل/12، قصص/32)
هر رهنمورد را نبود پای راه شوق
هر دست دست موسی عمران نمی شود
(دیوان، ص 61)
آیاتی که علاوه بر ید بیضا به نور تجلی نیز اشاره دارد (اعراف، 143) فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً
ساحر فسون و شعبده انگارد
نور تجلی و ید بیضا را
(دیوان، ص 118)
حدیث نور تجلی به نزد شمع مگوی
نه هر که داشت عصا بود موسی عمران
(دیوان، ص 362)
در این آیه علاوه بر نور تجلی بر کلیم الله بودن حضرت موسی نیز اشاره دارد وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیماً (نساء/164)
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
تلمیح به مبارزه ی حضرت موسی با سحره ی فرعون و ایمان آوردن آنان (اعراف/ 109 تا 113، شعرا/ 37 تا 46، قصص/36، طه/70، یونس/80)
سحر باز است فلک لیک چه خواهد کرد
سحر با آنکه بود چون پسر عمران
(دیوان، ص 92)
اشاره به بهانه ی بنی اسرائیل و درخواست منّ و سلوی " وانزلنا علیکم المنَّ و السلوی" (بقره/57 و با کمی اختلاف اعراف/ 160 و طه /80)
چو اسرائیلیان کفران نعمت
مکن چون هست هم سلوی و هم من
(دیوان، ص 278)
در پایان ماجرای حضرت موسی(ع) به مثنوی زیبای «لطف حق» باید اشاره کرد که ماجرای تولد حضرت موسی و افکندن او را به رود نیل شرح می دهد: فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی (قصص/7) و با اندکی اختلاف (طه/39)
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته ی رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی گناه
(دیوان، ص 139)
5- حضرت سلیمان (ع):
همچون پاکان گنج در کنج قناعت یافتنمور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
(دیوان، ص 122)
غمی را ره ببندم با سروری
سلیمانی پدید آرم ز موری
(دیوان، ص 139)
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه
دیگران را ز دیو ترساندن
(دیوان، ص 281)
(داستان حضرت سلیمان را می توان در آیات 15 تا 18 سوره ی نمل مطالعه کرد)
6- حضرت یوسف (ع):
یوسف نام نهادند و به گرگت دادندمرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
(دیوان، ص 448)
(سوره ی یوسف/13 و 14 و 17) به ماجرای برادران یوسف و دروغ آنان مبنی بر خوردن یوسف توسط گرگ اشاره دارد.
پیراهن یوسف چرا نیارند
یعقوب به کنعان در انتظار است
(دیوان، ص 30)
ألقاه علی وجهه فارتدّ بصیراً (یوسف/69)
صبح رحمت نگشاید همه تاریکی
یوسف مصر نگردد همه زندانی
(دیوان، ص 104)
ماجرای زندانی یوسف (ع) در آیات مختلف سوره ی یوسف از آیات 32 به بعد وارد شده است.
7- حضرت عیسی و مریم(ع):
جز در نخیل خوشه ی خرما کسی نیافتجز بر خلیل شعله گلستان نمی شود
(دیوان، ص 61)
مصرع اول اشاره دارد به آیه "وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً " (مریم/25)
همچو عیسی بی پروا و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
(دیوان، ص 122)
مصرع اول تلمیح دارد به ماجرای حضرت عیسی(ع) و آسمان. همان گونه که قرآن فرموده است: وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ(نساء/157)
ب- تجلی آیات قرآن در موارد مختلف
1- اشاره به مرگ و معاد و سرانجام بشر:همه را کشتی نسیان کشتی است
همه را راه به دریای فناست
(دیوان، ص 364)
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
(دیوان، ص 499)
این ابیات به آیات: کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ (قصص/88)کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (عنکبوت/57) اشاره دارد. ولی در خصوص معاد و اثبات آن می توان به بیت زیر اشاره کرد که به آیه ی : یوم تبلی السرائر (طارق/9) توجه دارد.
چو شمع حق برافروزند و هر پنهان شود پیدا
تو دیگر کی توانی عیب کار خود بپوشانی
(دیوان، ص 111)
1- موارد مختلف:
به کس نداد توانایی این سپهر بلند
که از پی اش نفرستاد ناتوانی را
(دیوان، ص 164)
و من ننکسه فی الخلق أفلا یعقلون (یس/68)
تنها نه خفتن است و تن آسایی
مقصود ز آفرینش و ایجادت
(دیوان، ص 25)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ (مؤمنون/115)
روان آید به جسم این مردگان را
ز باران و ز باد نو بهاری
(دیوان، ص 159)
وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (حج/5)
واعظیم اما نه بهر خویشتن
از برای دیگران بر منبریم
(دیوان، ص 86)
آموزگار خلق شدیم اما
نشناختیم خود الف و با را
(دیوان، ص 18)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لاَ تَفْعَلُونَ (صف/2 و 3)
مکن هرگز به طاعت خود نمایی
بران زین خانه نفس خودنما را
(دیوان، ص 165)
یُرَاءُونَ النَّاسَ وَ لاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلِیلاً (نسا/142)
گر گرانباریم جرم چرخ چیست؟
بار کردار بد خود می بریم
(دیوان، ص 85)
هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاءَ مَا یَزِرُونَ (انعام/31)
(دیوان، ص 166)
أَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (حج/28) فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ (روم/38) وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (ذاریات/19)
بار هر کس در خور یارای اوست
موزه ی هر کس برای پای اوست
(دیوان، ص 172)
لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ (بقره/285)
بگرداندیم روی از نورو بنشستیم با ظلمت
رها کردیم باقی را و بگرفتیم فانی را
(دیوان، ص 23)
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (بقره /257) و مصراع دوم اشاره دارد به آیه: مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ (نحل/96)
مرا امید راحتهاست زین رنج
من این پای ملخ ندهم به صد گنج
(دیوان، ص 271)
یَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً (طلاق/7)فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (انشراح/ 5و 6)
بی رنج کسی نیافت آرام
بی سعی نخورد مرغ دانه
(دیوان، ص 418)
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى (نجم/39)
توشه ای گیر که بس دور بود منزل
شمعی افروز که بس تیره بود هامون
(دیوان، ص 98)
وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى (بقره/197)
به وقت بخشش و انفاق پروین
نباید داشت جز در دل خدا را
(دیوان، ص 166)
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ (بقره/ 265)
بر تن خاکی دمیدم جان پاک
خیرگی ها دیدم از یک مشت خاک
(دیوان، ص 210)
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (حجر/29، ص/72)
سختی کشی زدهر چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک غلط و اشتباه نیست
(ص 283)
نه بر خیره گردون تباهی کند
سیاهی چو بیند سیاهی کند
(ص 286)
هر چه کنی کشت همان بدروی
کار بد و نیک چو کوه و صداست
(290)
همه کردار تواز تست چنین تیره
چه کنی شکوه زماه و گله از اختر
این ابیات اشاره دارد به اعمال آدمی. هرگاه عمل صالح داشته باشد پاداش می بیند و عمل بد موجب کیفر می گردد: مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارَِ (نمل/90) مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا (فصلت/46) إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا(اسراء7)
چون سرشتم از گل است از نور نیست
گر گلم ریزند بر سر دور نیست
(ص 360)
لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین (مؤمنون/12) آیات فراوانی بر این موضوع دلالت دارند. از جمله (انعام2، اعراف/12، سجده/7، صافات/11، ص71 و 76، اسراء/61)
بسی مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر جاهدوا کردیم
(ص 331)
آیات فراوانی در قرآن لفظ جاهدوا دارند ولی آیه ی شریفه: و الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا (عنکبوت/69) بیشتر مد نظر شاعر است.
در اینجا رخصت تیغ آختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
(دیوان، ص 336)
اشاره دارد به امنیت در مکه: وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً ! (آل عمران/97) وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً (بقره/125)
بنده شایسته ی تنهایی نیست
حق تعالی و تقدس تنهاست
(ص364)
آیات فراوانی بر یگانگی خداوند دلالت دارد از جمله سوره ی اخلاص و آیات دیگری چون "وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ "(بقره/163) (نساء/171)(مائده/73) و...
ج- اثر پذیری واژگانی:
در این قسمت به ابیاتی اشاره می شود که پروین تنها برای بیان مقصود خود کلماتی از قرآن را در اشعار خود ذکر می کند که جهت اختصار تنها زیر کلمات مورد نظر خط کشیده می شود:خون یتیم درکشی و خواهی
باغ بهشت و سایه ی طوبی را
(ص18)
بسی مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر جاهدوا کردیم
(ص331)
بید خرما و تبر خون ندهد میوه
دیو طه و تبارک نکند از بر
(ص67)
دانی چه گفت نفس به گمراه تیه خویش
زین راه باز گردد گرت راه دیگر است
(ص31)
رهنمون گشتند در تیه ضلال
توشه ها بردند از وزر وبال
(ص399)
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
(449)
نتیجه
از تمام این گفتار چنین بر می آید که علی رغم توجه کمتر ادیبان معاصر به آیات و احادیث پروین اعتصامی توجه فراوانی به آیات قرآن و مضامین آنها داشته است که در موقعیت های مختلف بر اشعارش تجلی کرده از جمله تلمیحات به داستان های پیامبران و چون اشعار پروین غالباً پند و اندرز و مباحث اجتماعی است و قرآن نیز کتاب انسان سازی لذا تجلی آیات در اشعار خنساء عصر، رابعه دهر و اختر چرخ ادب به خوبی آشکار است.منابع تحقیق :
1- القرآن کریم
2- آرین پور، یحیی. از صبا تا نیما. انتشارات زوار، تهران، چاپ پنجم، 1372.
3- آرین پور، یحیی. از نیما، تا روزگار ما، چاپ سوم. تهران: انتشارات زوار، 1379.
4- استعلامی، محمد. ادبیات دوره ی بیداری و معاصر. تهران: انتشارات دانشگاه سپاهان انقلاب ایران، 1355.
5- اسحاق، محمد. سخنوران نامی ایران در تاریخ معاصر. تهران: نشر طلوع، 1371.
6- خلخالی، سید عبدالمجید. تذکره ی شعرای معاصر ایران. تهران، 1333.
7- شاهرودی، اسماعیل. دیوان اشعار پروین اعتصامی. تهران: انتشارات فخر رازی، چاپ سوم، 1374.
8- صفا، ذبیح اله. تاریخ ادبیات در ایران، ج اول. تهران: فردوس، چاپ دوازدهم، 1371.
9- عبدالباقی، محمد فؤاد. المعجم الفهرس لالفاظ القرآن الکریم. دارالکتب المصریه، قاهره، 1364ق.
10- دهخدا، علی اکبر. لغت نامه. تهران: انتشارات دانشگاه تهران، دوره ی جدید، 1377.
11- یوسفی، غلامحسین. چشمه ی روشن، چاپ پنجم، تهران: انتشارات علمی، 1373.
منبع: پروین پژوهی