از بارزترین شباهت های میان نازیسم و صهیونیسم، «سیاست توسعه طلبی» است. این سیاست در نزد صهیونیست ها مبتنی بر باورهای قومی و دینی بوده و ریشه در افسانه های توراتی دارد.
تجاوزات نظامی و ضمیمه سازی خاک دیگران به اراضی اشغال، نتیجه ی مستقیم باور خرافی سران یهود به اسطوره ی «اسرائیل بزرگ» است.
در تورات آمده است(1)
... به موسی گفتم هر جا که قدم بگذارید، آن جا را به تصرّف شما درخواهم آورد.
حدود سرزمین شما از صحرای نِگِب(2) در جنوب تا کوه های لبنان در شمال و از دریای مدیترانه در غرب تا رود فرات و سرزمین حیتی ها در شرق خواهد بود.
در سراسر تورات، از چنین وعده ای به فراوانی سخن رفته است.(3)
بن گوریون در سال 1937 /م، با استناد به همین وعده های توراتی، مرزهای اسرائیل را چنین ترسیم کرد:
سرزمین اسرائیل باید پنج منطقه را در برگیرد، جنوب لبنان تا رود لیطانی، جنوب سوریه، سرتاسر اردن، فلسطین و شبه جزیره ی سینا. مرز شمالی باید از عرض جغرافیایی حمص (در سوریه) بگذرد؛ زیرا به اعتقاد او این شهر با حمات (Hamath) یک سان است (بنابر نقل تورات، سلیمان حدود مملکت خود را تا حمات گسترش داده بود/ کتاب اوّل ملوک، فصل 8، جمله ی 65 و کتاب دوم تواریخ ایّام، فصل 8، جمله ی 4).(5)
نامبرده در سال 1956/م، در برابر کف زدن های نمایندگان پارلمان، اعلام نمود که شبه جزیره ی سینا، بخشی از «قلمرو داود و سلیمان» است.(6)
وی در جای دیگری خطاب به دانشجویان گفت:
این نقشه، نقشه ی کشور ما نیست. ما نقشه ی دیگری داریم که شما جوانان و دانشجویان مدارس اسرائیل باید آن را تحقّق بخشید. ملت اسرائیل باید قلمرو خود را از فرات تا نیل توسعه دهد.
این مطامع و افزون طلبی ها در اظهارات و سخنان دیگر رهبران صهیونیسم نیز آشکارا دیده می شود و آنان هیچ گونه نگرانی و بیمی از تصریح بدان ندارند.
مناخیم بگین، چنین نوشته است:
به شمال که می نگریم، دشت های حاصل خیز سوریه و لبنان را می بینیم ... چون نگاهمان را متوجّه شرق می کنیم، درّه های وسیع و حاصل خیز دجله، فرات و نفت عراق را مشاهده می کنیم و چون بر غرب نظر می افکنیم، سرزمین مصر را ... ما تا مسائل ارضی خویش را از موضع قدرت حل و فصل نکنیم، قادر به پیشرفت نیستیم. ما باید اعراب را به تسلیم محض وا داریم.(7)
ایوانف، پس از نقل اظهارات بگین می افزاید: شماره ی گفتارهایی که در این مورد وجود دارد، چندان هست که بتوان دائره المعارفی چندین جلدی از آن پرداخت.
ارض موعود، به تصریح تورات، سرزمینی است که خداوند در آن سکونت دارد. این منطقه به لحاظ ارتباط با خداوند و پیوندی که با ملت برگزیده دارد، از همه ی نقاط جهان مقدّس تر است.
نظر به این که در سفر دانیال (فصل 11، جمله ی 16) از فلسطین با عنوان «سرزمین زیبای اسرائیل» یاد شده است، یهودیان در اطلاق لفظ اسرائیل به منطقه ی مزبور، اصرار و تأکید تمام داشته و از به کار بردن واژه فلسطین به شدّت پرهیز می کنند؛ زیرا نام فلسطین، ناظر بر سوابق تاریخی حضور غیر یهودیان در این سرزمین است.
از این رو، سرزمین موعود در اندیشه ی یهود، مقوله ای ماورای طبیعی بوده و فوق مفاهیم تاریخی و جغرافیایی است؛ زیرا بنا به تصریح تورات، این سرزمین، هدیه ی هیچ کسی جز خداوند به قوم یهود نیست.
ناگفته پیداست که سران صهیونیسم در دست یابی به اهداف خویش، از این مفاهیم به طور کامل بهره می برند.
تعبیرهایی که در تورات درباره ی ارض موعود آمده، موجب شده است که یهودیان همواره نسبت به این منطقه از جهان، خود را صاحب حق بشناسند. به ویژه که تورات (از جمله در سفر پیدایش، فصل 13، جمله های 13-14) اعلام می دارد که خداوند به ابراهیم وعده داده است که تمام این سرزمین را تا ابد به تو و نسل تو می بخشم.
با این نگرش توراتی نسبت به سرزمین فلسطین، یهودیانی که در خارج از ارض موعود به سر می برند، مبتلایان به نوعی بیماری مزمن تلقّی می شوند. آن ها از این بیماری شفا نمی یابند، مگر با مهاجرت و اقامت در سرزمین یهوه، خدای تورات. چنان که ملاحظه می شود، این توجیهات، مهاجرت به سرزمین های اشغالی را برای یهودیان رفتاری دینی و الهی می شمارد که رهبران صهیونیسم، طی سال های 1917-1948/م، از آن به فراوانی بهره بردند.
باری، این اهداف طمع جویانه، اسرائیل را تنها عضو سازمان ملل قرار داده است که دارای مرزهای تعیین شده نیست. در حقیقت این رژیم، مرزهای خود را نامشخّص و مبهم رها ساخته است تا هر زمان بتواند نسبت به تصرّف خاک کشورهای همسایه و توسعه ی مرزهای خویش، اقدام کند.
موشه دایان در اوت 1967/م گفت: «اگر ما، مالک توراتیم و خویشتن را پیرو تورات می شمریم، باید سرزمین های تورات، سرزمین های قضات و پیامبران یهود را نیز در اختیار خود داشته باشیم».
براساس این اصول خودساخته، مرزها نیز قابل کشش و تغییر می شوند. «اعلامیه ی استقلال آمریکا را ملاحظه کنید، هیچ گونه اشاره ای به مرزهای خاکی در آن نمی بینید. ما نیز مجبور به ثابت نگه داشتن مرزهای خود نمی باشیم».(8)
سران یهود، در پاسخ به این پرسش که مرزهای سرزمین شما کجاست؟ گاه با یک پاسخ مبهم و پوشیده اعلام می کنند: «مرزهای حقیقی دولت ما، مرزهای سرزمین اسرائیل است»، و هر از چند گاه، این سخن نامفهوم، بر حسب مصالح و منافع ایشان، مورد شرح و تفسیر قرار می گیرد.
آنان می گویند: «خداوند تنها مرجعی است که مرزهای اسرائیل را تعیین کرده و حقوق آن را نسبت به سرزمین فلسطین مورد تأیید قرار داده است. یهودیان دارای حقوقی تاریخی، دینی و قانونی در فلسطین هستند».
پرفسور اسرائیل شاهاک می نویسد: مرزهای توراتی سرزمین اسرائیل که طبق حقوق الهی و بنابر تأویل مقامات حاخامی، به دولت یهود تعلّق دارد، عبارت است از: در جنوب، همه ی شبه جزیره ی سینا و بخشی از مصر سُفلا تا حدود قاهره. در خاور، همه ی اردن یک تکه درشت از عربستان سعودی، کویت و جنوب غربی فرات در عراق. در شمال، همه ی سوریه و لبنان و یک جزء وسیع از ترکیه تا دریاچه ی وان. در باختر قبرس.
شاهاک می افزاید:
... سازمان های (صهیونیستی) متنفّذی چون گوش امونیم، نه فقط خواهان فتح این سرزمین ها به دست اسرائیل هستند، بلکه متقاعد شده اند که چنین اقدامی، یک فرمان الهی است. لذا کام یابیِ آن تضمین شده می باشد.
در دیده ی برخی از شخصیّت های مذهبی، اسرائیل یک گناه ملی مرتکب گشته - وانگهی به دست خداوند تنبیه هم شده است- و آن این که از انجام این جنگ مقدّس، سر باز زده و بدتر از آن، سینا را به مصر بازگردانده است ... . (لذا) شکست فتح لبنان در 1982-1985/م، همین کیفر الهی است.
پی نوشت ها :
1. سفر یوشع، فصل 1، جملههای 3-4.
2. صحرای مثلثی شکلی است به وسعت 12175 کیلومتر مربع، در جنوب فلسطین اشغالی که اهمّ شهرهای آن بئر السبع است (منیر البعلبکی، موسوعه المورد، ج 7، واژهی Negev).
3. مثلاً فقط در نخستین بخش تورات (سفر پیدایش) این موارد قابل ذکر است: فصل 12، جمله ی 7 و فصل 13، جملههای 14-15 و فصل 15، جمله ی 18 و ...
4. ر.ک: روژه گارودی، ماجرای اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمهی منوچهر بیات مختاری، ص 27.
5. همان.
6. یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمهی ابراهیم یونسی، ص 166.
در تبیین سیاست های توسعه طلبانهی صهیونیسم، این جنبش را به یک افعی بزرگ و خطرناک تشبیه کردهاند که دُم آن در فلسطین ثابت است و سر آن در سرزمین های دیگر منطقه میچرخد و حرکت میکند و چون به اهداف توسعه طلبانه ی خویش دست یابد، به بیت المقدس بازگشته و زیر پرچم اسرائیل آرام میگیرد. (ر.ک: محمد حسن وزیری، اسرائیل فاشیسم جدید، ص 62).
7. روژه گارودی، ماجرای اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمهی منوچهر بیات اسعدی، ص 149 (به نقل از: روزنامهی ژروسالم پست، دهم اوت 1967/م).
8. اسرائیل شاهاک، تاریخ یهود- مذهب یهود، بار سنگین سه هزاره، ترجمه ی مجید شریف، ص 46-47.