
نویسنده: آنا اسپراول
مترجم: محمدرضا افضلی
مترجم: محمدرضا افضلی
در ایالات متحده ی آمریکا، تابستان به اورویل هم خوش گذشته بود. هنگامی که در ماه اوت به فورت مِیِر رفت تا پرواز آزمایشی انجام دهد، با نگرانی مشاهده کرد که میدان پرواز بسیار کوچک است. اما تصمیم گرفت از این مشکل به نحو احسن استفاده کند و با عملیاتی که با هواپیمایش انجام داد، همه را حیرت زده کرد.
رکوردهایی که در علفزار هوفمان به دست آمده بود کم کم کوچک و بی ارزش می شد. اورویل به سرعت رکود پرواز را به بیش از یک ساعت رساند و تا ارتفاع بیش از 61متر و بالاتر اوج گرفته بود. اکنون معامله با ارتش قطعی به نظر می رسید.
آنگاه، در هفدهم سپتامبر سال 1908 حادثه ای که فکرش را نمی کردند روی داد.
فاجعه برای اورویل
اورویل تا آن زمان دو مسافر را با خود به هوا برده بود. اکنون مسافر سومی نیز داوطلب شده بود: ستوان توماس سلفریج بیست و شش ساله. در چند دقیقه ی اول پرواز، همه چیز خوب پیش رفت. آن گاه اورویل حس کرد که ماشین درست کار نمی کند. قصد داشت با شتاب فرود بیاید، اما ناگهان کنترل هواپیما از دست او خارج شد.اورویل نومیدانه سعی می کرد هواپیما را سالم به زمین بنشاند. اما گرانش از او قویتر بود.
هواپیما با سر به زمین خورد. سلفریج که جمجمه اش شکسته بود، همان روز در بیمارستان جان سپرد.
اورویل به طرز معجزه آسایی نجات یافت و فقط پا و دنده هایش شکست و آسیبی دید که تا دوازده سال بعد تشخیص داده نشد؛ استخوان لگنش از سه جا ترک خورده بود. این سقوط نخستین حادثه ی مرگبار در تاریخ هوانوردی بود.
به سبب مرگ سلفریج، ویلبر پروازهای آزمایشی خود را چند روز تعطیل کرد. او شخصاً خود را مسئول این فاجعه می دانست. اگر در فورت مِیِر می بود، می توانست باری از دوش اورویل بردارد؛ در آماده سازی هواپیما، بازرسی، یا گفتگوهای وقتگیر با بازدیدکنندگان به او کمک می کرد. اما همان استقامت و سرسختی که او را از چنگال بیماری و افسردگی رهایی بخشیده بود، باز هم به یاریش شتافت. او گناه را به گردن گرفت و کار خود را ادامه داد.
روزهای افتخار
اورویل در دورانی که در بیمارستانی در امریکا بستری بود، همچنان مصمم و با اراده باقی مانده بود. کسی از او پرسیده بود که آیا شهامت خود را از دست داده است؟ مدتها بعد جواب این سؤال را داد، تنها نگرانی او در آن دوران این بود که به موقع بهبود پیدا کند تا بتواند سال بعد آزمونهای مورد نظر ارتش را انجام دهد.در ماه نوامبر، از بیمارستان بیرون آمد. در اوایل سال 1909 در فرانسه به ویلبر ملحق شد؛ کاترین وفادار و ثابت قدم را نیز همراه برده بود. به دلیل فرا رسیدن فصل زمستان، عملیات پرواز به پو در جنوب غربی فرانسه انتقال یافته بود.
در آن زمان یک شرکت فرانسوی تصمیم گرفته بود روی هواپیماهای رایت سرمایه گذاری کند. وظیفه ی اصلی ویلبر تربیت خلبان برای این هواپیماها بود. اگرچه برای اورویل و کاترین در بهترین هتل پو جا ذخیره کرده بودند، اورویل به آشیانه ی هواپیمایش رفت تا در کنار آن بخوابد، درست همان کاری که در له مان انجام می داد. چیزی نگذشت که آشیانه ی هواپیمای او پربازدیدکننده ترین اتاقک فرانسه شد و بازدیدکنندگان هر روز بیشتر می شدند.
آلفونسو، پادشاه اسپانیا و ادوارد هفتم شاه انگلستان به دیدار ماشین پرنده ی او آمدند. لرد نورث کلیف، مالک روزنامه انگلیسی دِیِلی میل، که مدتی بعد در همان سال مسابقه ای برای پرواز بر فراز کانال مانش به راه انداخت، نیز از دیگر بازدیدکنندگان هواپیمای اورویل بود. برنده ی این مسابقه، هوانوردی فرانسوی به نام لویی بلریو، با هواپیمای تک بال خود به نام بلریو11 بود. در آن زمان، فرانسوی ها با شنیدن اخبار کارهای برادران رایت در امریکا جرئت کرده بودند و خودشان هواپیما ساخته بودند.
شاه آلفونسو مشتاق سوار شدن بر ماشین پرنده ی ویلبر بود. اما همسرش و وزرای دولت او مانع این کار شدند. کاترین رایت چنین مانعی بر سر راه خود نداشت و دو بار با هواپیما پرواز کرد.
برادران رایت از پو به ایتالیا رفتند و در آنجا در برابر شاه امانوئل پرواز کردند. در ایتالیا نیز مذاکره برای فروش هواپیمای رایت در جریان بود و ویلبر به آموزش هوانوردان ایتالیایی پرداخت. در دورانی که ویلبر مشغول این امور بود بار دیگر آلمانیها، که روز به روز علاقه ی بیشتری پیدا می کردند، به سراغش آمدند. در این زمان آنها تصمیم گرفته بودند یک شرکت هواپیماسازی رایت هم تأسیس کنند. موفقیت برادران رایت جهانی شده بود.
دِیتون به فرزندان خود خوشامد می گوید
سران تاجدار کشورها، معاملات بازرگانی، نشانها، هدایا: همه ی اینها دیگر جزئی از زندگی روزمره ی برادران رایت شده بود. در ماه مه سال 1909، آنها به ایالات متحده ی آمریکا بازگشتند؛ به جایی که شهر موطن آنها در انتظارشان بود. اهالی دِیتون که قصد جبران بی اعتنایی اولیه ی خود را داشتند، مراسم استقبالی رسمی برگزار کردند که دو روز به طول انجامید. برادران رایت به اتفاق کاترین ایستگاه راه آهن را در میان صفی از کالسکه های آراسته با فانوس ترک کردند؛ ده هزار نفر برای دیدن آنها در خیابان هاثورن تجمع کرده بودند. اما همه ی اینها در مقایسه با جشنی که یک ماه بعد برگزار شد، چیزی نبود. در هفدهم ژوئن ناقوس همه ی کلیساها و سوت همه ی کارخانه های دیتون در یک زمان به صدا درآمد. پرچمها برافراشته شد و دسته های ارکستر به نواختن پرداختند و ویلبر و اورویل از جلو جمعیتی که از فرط هیجان از خود بی خود شده بود، رژه رفتند. شب مراسم آتشبازی برگزار شد. روز بعد دو مراسم رژه ی دیگر نیز برگزار شد و برادران رایت از مجلس نمایندگان، از ایالت اوهایو و از شهر خودشان نشان افتخار گرفتند.آن همه شادمانی چه شد؟
در نظر برادران رایت، جشن دیتون هم مراسمی بود در میان انبوه مراسم دیگر. هنوز فریادها و هلهله ها کاملاً فروکش نکرده بود که برادران رایت به واشینگتن برگشتند تا آزمایشهای خود را در فورت مِِیِر تکمیل کنند. به محض آنکه معامله با ارتش به نتیجه رسید کاترین و اورویل دوباره عازم اروپا شدند. مقصد آنها برلین بود و در آنجا اورویل قرار بود دوره ای برای آموزش هوانوردان آلمانی برای پرواز با هواپیماهای رایت برگزار کند.در این شهر با کنت فون زپلین معروف و خانواده ی سلطنتی آلمان ملاقات کرد. در همین حین، در امریکا، ویلبر با انجام پروازی به مسافت 34 کیلومتر در طول رودخانه هودسن، هیجان دوستداران پرواز در آمریکا را یک درجه ی دیگر افزایش داد.
اورویل و کاترین در آغاز نوامبر به امریکا بازگشتند و تا آخر همان سال، در ایالات متحده نیز شرکت رایت تأسیس شد و در نتیجه برنامه های برادران رایت از پیش فشرده تر شد. باید خلبان تربیت می کردند، کارخانه ای می ساختند و آن را اداره می کردند (البته در دِیتون)، هواپیماها را آزمایش می کردند و نمایشهای هوایی برگزار می کردند تا هیجان و علاقه ی مردم را باز هم افزایش دهند.
کار بسیار دشوار بود و برادران رایت با اندوه شاهد بودند که هر روز از آنچه می خواستند انجام دهند دور و دورتر می شوند. در روزهای هیجان انگیز کیتی هاک آموخته بودند که پرواز مایه ی لذت و تحقیق مایه ی نشاط آنهاست و اکنون آنها بازرگانی ثروتمند شده بودند که معامله های چشمگیر انجام می دادند و با طراحانی که حقوق اختراع آنها را رعایت نمی کردند به مبارزه برمی خاستند. مدیر شرکت، که کسی جز ویلبر نبود، به دلیل درگیریهای حقوقی به ندرت شانس پرواز پیدا می کرد.
منبع: اسپراول، آنا؛ (1385)، برادران رایت: تولد هوانوردی مدرن، محمدرضا افضلی، تهران، مؤسسه فرهنگی فاطمی، چاپ دوم.