زیستن در گتو، اجبار یا اختیار؟

یهودیان همواره تلاش دارند تا وانمود کنند که طی قرون گذشته، زندگی آنان در محله‌های گتو، معلول سیاست‌های جبر و عنف دشمنان بوده و هرگز خود، به اختیار خویش، به درون دخمه‌های گتو نخزیده‌اند؛ ولی دلایل روشن...
چهارشنبه، 6 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیستن در گتو، اجبار یا اختیار؟
زیستن در گتو، اجبار یا اختیار؟

نویسنده: احمد کریمیان




 

یهودیان همواره تلاش دارند تا وانمود کنند که طی قرون گذشته، زندگی آنان در محله‌های گتو، معلول سیاست‌های جبر و عنف دشمنان بوده و هرگز خود، به اختیار خویش، به درون دخمه‌های گتو نخزیده‌اند؛ ولی دلایل روشن و ادله متقن، نشان می‌دهد که این قوم به علت داشتن روحیه انزواطلبی، زندگی در گتو را بهترین راه کناره گیری و عزلت از دیگر بافت‌های اجتماعی تشخیص داده و بدان پناه برده‌اند.
یهودیان هرگونه آزادی و حقوقی را که گاهی به آنان داده می‌شد، رد کرده و برای باقی ماندن در محله‌های گتو، اصرار می‌ورزیدند.
ابراهام ارتسبورگ، پژوهشگر صهیونیست، در کتاب اندیشه صهیونیستی، می‌گوید:
یهودیان در گتو، اوضاع ویژه و زندگی کاملی داشتند. زندگی در خارج از گتو، اطمینان بخش نبود و در معرض خطر قرار داشت؛ اما در میان دژ گتو، زندگی یهودیان بسیار استوار و پایدار بود و همه عناصر اجتماعی موردنیاز یهودیان را در خود جمع داشت.
از آنجا که یهودیان، آثار مفید زندگی در محیط خودی گتو را به خوبی تجربه کرده بودند، در مناسبات با دیگران نیز، خود را در یک گتو روحی نامرئی قرار می‌دادند که دیوارهای نامحسوس آن بسی بلندتر از دیوارهای سنگی محله گتو بود. عادات و سنن و مراسم آنان، همه به منظور صیانت از هویت یهودی و جلوگیری از اختلاط با غیر یهودیان و در نتیجه یادآوری این نکته به یهودیان بود که نابودی آنان، منوط به دست کشیدن از ویژگی‌های یهودی است.
بدین ترتیب، عزلت و انزوا، بنیاد مناسک دینی یهود و اساس حقیقت ایمان به شمار آمد.(1)
آنچه در بیانات ارتسبورگ، گتوِ روحی نامرئی خوانده شده، نوعی خوی گتویی است که مبتنی بر روحیه عزلت طلبی این طایفه می‌باشد، به گونه‌ای که حتی پس از برچیده شدن محله‌های گتو، این خوی هم همچنان تداوم یافت. به موجب این بینش، جهان به دو حیطه متمایز تقسیم می‌شود: اخیار که یهودیانند و اغیار یاگوییم، که غیر یهودیان می‌باشند. این قوم همواره به غیر خود با دیده دشمنی و وحشت می‌نگریست و هرگز در میان آنان احساس آرامش و امنیت نمی‌کرد. از این رو، هر چه دیوارهای گتو بلندتر و دروازه‌های آن محکم‌تر بود، بیشتر احساس آسایش و ایمنی می‌داشت.
در میان صهیونیست‌ها، ژاکوب کلاتسکین (1882-1948/م) بیش از دیگران بر انزوای یهود تأکید ورزیده است. او می‌گفت:
کناره گیری و عزلت از دیگران، یک ویژگی اخلاقی برای ما محسوب نمی‌شود، بلکه جزء جداناشدنی قوانین و نظام دینی یهود است. دین ما در تعارض با اخلاق محض است.
وی تأکید می‌کند:
زندگی در حاشیه جوامع و عدم تعامل با دیگران، حاصل تجربیات یهود و نتیجه تربیت توراتی است.(2)
بدین ترتیب زیستن در قلعه گتو، نتیجه مستقیم دیوارهای ستبر و بلندی است که یهودیان با ویژگی‌های روحی و اخلاقی خویش، از دوران باستان، به سبب عدم اختلاط با دیگر اقوام، به دور خود کشیده بودند.
یهودیان، پیش از آن که در گتو اسکان یابند، به دلیل داشتن ویژگی‌های روحی درون گرایانه و التزام به حفظ اصالت نژادی خویش، به عنوان قوم برتر و ملت برگزیده خدا، همواره در هر جامعه‌ای که زیسته‌اند، سعی کرده‌اند؛ چون جزیره‌ای مستقل، در درون گتویی با دیوارهای نامرئی، خود را محصور کنند.
«خود برتر بینی» و «انزوای اجتماعی»، فلسفه قرون وسطا و جدید یهودیان بود، که ریشه در تعالیم تورات دارد. این طایفه به شیوه‌های مختلف، از آن سوی دیوارهای بلند گتو، ثروت و دارایی مردمان را به آرامی تصاحب می‌کردند و همین امر خشم و نفرت عمومی را نسبت به آنان برمی‌انگیخت و یهودیان را در نگاه ایشان، قومی پست و حقیر قرار می‌داد.
از سوی دیگر، نه تنها عامه یهود، که چهره‌های شاخص و سرشناس این جماعت نیز خویشتن را با دیگر اقوام و ملل، برابر نمی‌نهادند، و خود را از جوهره و سرشتی جدای از ابنای بشر می‌شمردند.
یهودالیب پنسکر (1821-1892/م) می‌گوید:
زمانی که به یک یهودی، حقوق شهروندی اعطا می‌شود، نباید فراموش کند که او پیش از هر چیز، یک یهودی است ... و برخورداری از حقوق شهروندی به معنای رها شدن از هویت یهودی نیست.(3)
ماکس نورداو (1849-1923/م)، نویسنده و پزشک یهودی و صهیونیست معروف، گفته است:
گتو به منزله پناهگاه و دنیای اختصاصی یهود، و بلکه زیستگاه معنوی و اخلاقی اوست ... آزادی در مفهوم یهودی آن، عبارت است از : انزوا و عزلت.(4)
اعتقاد راسخ دینی یهودیان به ممتاز بودن خویش از دیگر ملل جهان، سنگ زیرین تعصبات نژادی و عامل اصلی انزوای ایشان از دیگر مردمان است. در تورات و تلمود تاکیدات فراوانی نسبت به بافت ممتاز قوم یهود و برتری ایشان از دیگر اقوام، صورت گرفته است.
تورات (در سفر لاویان، فصل 20، جمله 24) تصریح می‌کند:
... من خداوند، خدای شما هستم که شما را از قوم‌های دیگر جدا کرده‌ام.
و در جمله 26 همان فصل، گوید:
برای من مقدس باشید؛ زیرا من که خداوند هستم، مقدس می‌باشم و شما را از سایر اقوام جدا ساخته‌ام تا از آن من باشید.
در سفر تثنیه، فصل 14، جمله 2 گفته است:
شما منحصراً به خداوند، خدایتان تعلق دارید و او شما را از میان قوم‌های روی زمین برگزیده است، تا قوم خاص او باشید.
اما تلمود (Talmud)(5) گام را فراتر نهاده و افزون بر تأکید آشکار در خصوص برتری یهود نسبت به دیگر اقوام، در تحقیر «گوییم»(6) و تحریم اختلاط با آنان، به فراوانی سخن گفته است. از جمله در مبحث «عفوداه زاراه، ص 4، الف» آمده است:
خداوند به اسرائیل گفت: هرگز رفتار من نسبت به شما و سایر اقوام، یک سان نیست. من شما را تا آنجا مورد حمایت و عنایت قرار می‌دهم که اگر تنها اندکی رفتار نیک بی ارزش، مانند فضله پراکنده مرغان در زمین انجام دهید، آن را به اعمال نیک و طیب تبدیل می‌کنم تا شما را حسناتی فراوان باشد.
همین کتاب در مبحث «یباموث، ص 109، ب» دستور عدم اختلاط با «گوییم» می‌‌دهد. تلمود اعلام می‌دارد که یهودیان در نزد خداوند برتر از فرشتگانند و تفاوت میان انسان و حیوان، چون تمایز میان یهود با دیگر اقوام است.
تلمود حتی تصریح می‌کند که جز یهودیان، کسی را استحقاق ورود به بهشت نیست.(7)
این تأکیدات و تعلیمات خودبینانه و نژاد پرستانه، چون خونی در شریان اعتقادات یهود جاری است و از عمق جان بر این باورند که گوهر وجودشان افضل، و تار و پود نژادشان برتر از دیگران است.(8)
همین اعتقاد قلبی است که گاهی در اظهارات نفرت‌زا و مشمئز کننده رهبران دینی یهود دیده می‌شود.
اباربانیل، حاخام یهودی می‌نویسد: ملت برگزیده، ملتی است که شایسته حیات جاودانه است؛ اما دیگر ملت‌ها چون گله خرانند! و معبدهایشان به مانند اصطبل چارپایان.
حاخام مناخیم نیز گفته است: ای یهودیان! شما از نسل انسانید؛ زیرا مبدأ ارواح شما، روح خداست؛ اما ملت‌های دیگر چنین نیستند؛ زیرا خاستگاه روحشان، پلیدی است.
ادبیات قومی یهود نیز از گذشته همواره افسانه برتری نژاد یهود را زمزمه می‌کرده است. برای نمونه، شاؤول چرنیکوفسکی شاعر یهودی، در قصیده‌ای با عنوان «ترانه گهواره» چنین سروده است:

کوچولوی من! تو یک یهودی هستی
نیک بختی تو و هم مصیبت تو در همین است.
انسانی از دودمان ملتی اصیل
فرّ و شکوه تو بر همه ملل فایق است.(9)
از جمله آثار بیرونی و مظاهر اجتماعی این باور، مردود شمردن هم زیستی با غیر یهود و روی آوردن به محیط بسته و مستقل گتو بوده است.
زندگی در محله گتو، ادبیات داستانی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. اسرائیل زانگویل (1864-1926/م) قصه پرداز یهودی انگلیس، با الهام از فرهنگ گتو، کتاب‌هایی را به رشته تحریر درآورد؛ از جمله: کودکان گتو، پسران گتو (1892/م)، تراژدی گتویی (1893/م)، آن‌ها که خواب گتو می‌بینند (1898/م) و کمدهای گتویی (1907/م).
ناگفته نماند که نظام فئودالی حاکم بر اروپای سده‌های میانی، نقش مؤثری در پناهنده شدن یهودیان در حصار گتو داشته است.
در توضیح این مطلب باید گفت: اصولاً جوامع فئودالی دارای شاکله‌ای بسته بوده و افراد آن، هرکدام در جایگاه طبقاتی معینی قرار داشته‌اند. از این رو، وجود فاصله و شکاف طبقاتی، بارزترین ویژگی جوامع زراعی و فئودالی غرب در سده‌های میانی بوده است.
در این جوامع، افراد بیگانه، معمولاً اجازه نداشتند به صورت درازمدت در یک شهر اقامت کنند و حتی گاه ناچار بودند برای اقامت موقت نیز عوارض سنگینی بپردازند.
در جوامع مزبور، هر دسته از صاحبان حرفه‌ها و شغل‌ها، افزون بر آن که هنر و تخصصشان به صورت موروثی به فرزندانشان منتقل می‌شد، در محله و منطقه ویژه‌ای نیز زندگی می‌کردند.
یهودیان به عنوان یک طبقه اجتماعی خاص، در همین جوامع به کسب و تجارت و رباخواری اشتغال داشتند. آنان در برابر عوارض و وجوهی که به حاکم و یا فئودال منطقه پرداخت می‌کردند، از حمایت و تأیید وی بهره‌مند می‌شدند.
اما از آنجا که این یهودیان، نسبت به تاجران بومی، بیگانه به شمار می‌آمدند، حضور و فعالیتشان در شهر، برای تاجران محلی، نامطبوع و گاه خطرناک به شمار می‌آمد. به همین جهت پناه بردن به قلعه گتو مناسب‌ترین راه تأمین امنیت و احساس آرامش برای یهودیان محسوب می‌شد.
از سوی دیگر، یک یهودی هرگز نمی‌توانست خود را با مقتضیات جامعه فئودالی هماهنگ سازد و با پرداختن به امر کشاورزی و یا مشاغل نظامی، یعنی دو حرفه اصلی جوامع غربی در قرون وسطا، تن در دهد و بدین ترتیب با آن سرزمین پیوند یابد. از این رو او نیز در آنجا بیگانه تلقی می‌شد. به همین لحاظ زندگی در گتو برای یهودیان، یک امر حیاتی بوده و نه تنها بقا و موجودیت آنان را تضمین می‌کرد، بلکه هویت یهودی ایشان را نیز محفوظ می‌داشت.(10)
از این رو باید گفت که زندگی یهودیان در گتو، محصول احساس نیاز روحی و روانی این طایفه و ناشی از نوع نگرش آنان نسبت به جامعه اکثریت (میزبان) بوده است.
امّا این تمایل و گرایش روحی، مانع آن نیز نبوده است که از سوی جامعه اکثریت و یا قوای حاکمه، مقررات محدود کننده‌ای برای یهودیان مقرّر شود.
مسیحیان فرانکفورت هر سه ماه یک بار قراردادی را با ایشان منعقد می‌ساختند که به امضای شورای شهر و نمایندگان یهود نیز می‌رسید. در این قرارداد تأکید می‌شد:
یهودیان تنها مجازند در محله‌هایی که ویژه آنان است، سکونت گزینند. آنان اجازه ندارند مغازه و فعالیت اقتصادی در بازارهای عمومی شهر داشته باشند.
مسیحیان با انعقاد این معاهده، بازرگانان یهود را در عمل ناچار می‌ساختند که در روزها و ساعات قانونی خروج از گتو، کالاهای خود را تنها به شیوه دست فروشی و مراجعه خانه به خانه به مردم عرضه کنند.
اما تحمیل این محدودیت، نه تنها عرصه تجارت را بر یهودیان تنگ نساخت، بلکه عامه مردم به سبب کیفیت بالاتر و قیمت نازل‌تر اجناس یهودیان، بیشتر تمال داشتند که از ایشان خرید کنند.
علت این امر آن بود که سرمایه داران یهود، از وضعیت حاکم بر فضای گتو و باورهای ذهنی هم کیشان خود نسبت به غیر یهودیان و روحیه انزواجویی ایشان، بهره‌های لازم را می‌بردند.
این سرمایه‌داران، شمار فراوانی از کارگران ورزیده و جوان یهودی را در اختیار داشتند که حاضر بودند با کمترین دستمزد، برای آنان کار کنند. این امر موجب می‌شد که سرمایه داران مزبور، تولیدات و کالاهای خود را با بهایی بس نازل به بازار عرضه کنند، به گونه‌ای که همتایان مسیحی آنان قادر به رقابت با ایشان نبودند.(11)
باری، اصولاً یهودیان، اختلاط و هم زیستی با دیگر مردم را موجب آلودگی نژادی و از دست رفتن اصالت دینی و خصایص قومی خویش می‌شمارند. آنها بر خود می‌بالند که در میان همه اقوام و نژادهای بشری، تنها ایشانند که در طی قرون و اعصار، با بیگانگان در نیامیختند و حریم طایفه و دودمان خویش را از امتزاج با دیگر اقوام حفظ کردند.
از جمله راه‌های دسترسی به این خواسته، پناه گرفتن و زیستن در قلعه مستقل و یک دست گتو بوده است.
آنچه یهودیان را به زندگی در گتو علاقمندتر می‌کرد، پای‌بندی به اجرای مجموعه‌ای از آداب و رسوم ویژه یهودی بود که در حریم امن گتو به راحتی اجرا می‌شد. از جمله این آداب و سنت‌ها، رعایت احکام خوراکی‌ها، حرمت ازدواج با غیر یهودیان، حرمت نوشیدن شراب محصول اجانب، ختنه، دست یابی به حد نصاب لازم برای انجام عبادات جمعی، آداب دفن اموات، اجرای قوانین مربوط به روز شنبه بود که نمی‌توانستند در مجاورت بیگانگان، به راحتی انجام دهند.
از این رو، زندگی در گتو، در ابتدا، نه یک امر اجباری، بلکه خواسته‌ای عمومی از سوی یهودیان بود که حتی برای تحصیل آن، سعی و تلاش به عمل آورده و گاه نسبت به خرید و اجاره آن نیز اقدام می‌کردند.
زمانی که اندلس به دست مسیحیان سقوط کرد،‌ یهودیان خواستار حق زندگی در گتو بودند.
یهودیان بر آنند که از جمله ویژگی‌های ممتاز و برجسته جیمز اول، پادشاه آراگون، آن بود که در سال 1239/م به آنان اجازه داد که بتوانند در محله‌ای مختص به خویش (گتو) زندگی کنند.(12)
یهودیان که دیگران را سرشار از نفرت و کینه نسبت به خویش می‌دیدند و آنان را در هر شرایطی درصدد آزار و طرد خود می‌دانستند، بنا به میل و اختیار خویش در گتو گرد آمدند تا در کنار یک دیگر آرامش و امنیت خود را تأمین کنند. به همین دلیل می‌کوشیدند محل زندگی خود را در نزدیک‌ترین نقطه به قصر حاکم قرار دهند تا با تقدیم رشوه و هدایا، بتوانند از حمایت و عنایت وی بهره گیرند.
دایره المعارف عبری (ج3، ص525) ضمن تأیید مطلب بالا، می‌نویسد: استقرار و تمرکز یهودیان در یک خیابان، معلول عدم احساس امنیت آنان در برابر فشارها و آزارهای وارده از سوی دیگر شهروندان بوده است.
سیسیل راث، گفته است: وحدت دینی و اجتماعی یهودیان، همراه با نفرتی که مردم از آنان داشتند، موجب گردآمدن این طایفه در خیابان یا محله ویژه‌ای در هر شهر شد.(13)
ژاک تنی، سناتور آمریکایی نیز می‌گوید:
یهودی، زندانی محله‌ای بوده است که در آن متولد می‌شد و رشد می‌کرد و نظام یهودیت بر آن سیطره داشت. زندگی او چیزی جز اطاعت بی چون و چرا از آداب و رسومی که باورهایش بر او تحمیل می‌کرد، نبود.(14)
در ژوئن سال 1945/م حاخام المر برگر(15)، طی سخنانی در کنفرانس سالانه مجلس یهودیان آمریکا در ایالت فیلادلفیا، رسماً با استقلال و آزادی یهودیان مخالفت ورزید و گفت:
یهودیان با این گونه آزادی‌ها از قبل مخالف بوده‌اند. از جمله در سال 1795/م، هنگامی که دولت هلند، تساوی حقوق یهودیان را با سایر هلندیان مطرح ساخت، یهودیان این طرح را نپذیرفتند. در آن زمان 50 هزار یهودی در هلند می‌زیستند که هزار تن از ایشان، به نمایندگی از هم کیشان خود، نامه‌ای برای دولت هلند تنظیم و امضا کردند و طی آن درخواست نمودند که آنان را از تساوی حقوق با دیگران معذور دارند و خواهش کردند که به ایشان اجازه داده شود تا بتوانند به عنوان یک اقلیت مهاجر و پناهنده، در نظام ویژه خویش (گتو) زندگی کنند.(16)
حاخام برگر تأکید کرده است که صهیونیسم بر این مبنا تأسیس یافته است که یهودیان بتوانند به شیوه گتویی زندگی کنند و شعار شکنجه شدن را به نفع صهیونیسم به کار گیرند.(17)
این حسّاسیت و التزام از سوی یهودیان برای زیستن در محله های ویژه و مستقل، چندان جدی و شدید بوده است که ادغام در جوامع غیر یهودی را به منزله ی ذوب شدن و انحلال موجودیت خویش می شمردند.
حاخامی دیگر گفته است: فرق میان یک یهودی با دیگران، مانند تفاوت میان الماس و نمک است. اگر یکی از افراد «گوییم» وارد اجتماع تازه ای شود، به همان راحتی و سرعتی که نمک در آب ذوب می شود، در آن جامعه حل می گردد؛ امّا یهودی، سرشت و طبیعت خود را حفظ می کند و نه تنها در آن جامعه ذوب و محو نمی شود، بلکه با ایجاد پوششی آهنین از ایمان و سنن و عادات یهودی به دور خویش، اصالت و موجودیت خود را محفوظ می دارد.
حاخام مزبور اضافه می کند: ما در ایجاد محله های یهودی گتو موفّق بوده و «گوییم» را واداشته ایم که گمان کند ما در چنگال او اسیریم... در حالی که گتو حقیقتاً قلعه ی امان ما بود و در آن اعمال عبادی خویش را آزادانه انجام می دادیم و برای تشکیل حکومت تمرین می کردیم. از این رو، همین که روز موعود فرا رسید، بی درنگ از آن خارج شده و قدرت را در دست گرفتیم.(18)
حتّی پاره ای از نویسندگان و سران یهود تأکید ورزیده اند که یهودی واقعی کسی است که در گتو زیسته باشد. مانند حاخام دی سولابول ضمن سخنرانی خویش در معبد یهودیان اسپانیا و پرتغال، در «سانترال باراک» واقع در نیویورک، تأکید کرده است که «در محله ی گتو، رعایت سنن یهودی و پاسداری از آن، امری طبیعی و قطعی بود؛ زیرا زندگی براساس آیین یهود، تنها در فضای حاکم بر محیط گتو میسر بوده است».
ماکس نورداو، صهیونیست معروف و دوست صمیمی تئودور هرتزل نیز از تمایل قلبی یهودیان نسبت به زندگی در محله های گتو سخن گفته و در مقام تشریح جنبه های مثبت این محله ها می گوید:
انسان یهودی نسبت به عزلت و کناره گیری، بس حریص است و چنان چه قدرت های حاکم، او را منزوی نسازند، او خود به دست خویش منطقه ی مستقلی را برای انزوا بر می گزیند تا به تنهایی و دور از مسیحیان، زندگی کند. با آن که امروزه تعبیر «محله ی یهودی» یا «منطقه ی انزوا» نشانه ی ننگ و عار به شمار می آید؛ ولی روان شناسان و صاحب نظران در مسائل نژاد و تاریخ می دانند که در گذشته، مناطق گتو برای یهودیان به منزله ی پناهگاه بوده است، نه زندان. این مناطق به یهود امکان رهایی از آزارها و شکنجه های دوره ی قرون وسطا را می بخشیده است؛ زیرا یهودیان در خارج از گتو احساس امنیّت نمی کرده و همواره خود را در معرض خطر می دیده اند. حتّی باید گفت که یهودیان در داخل گتو، نوعی حصار نامریی در اطراف خویش ایجاد می کردند که بسی مستحکم تر و تسخیر ناپذیرتر از دیوارهای سنگی اطراف گتو بود. تمام آداب و سنن یهودیان، تنها متوجّه یک چیز، آن هم پاسداری از آیین یهود، از طریق عدم اختلاط با بیگانگان – گوییم – بوده است.(19)
درباره ی این گتوِ نامریی، موسی مندلسون، فیلسوف یهودی که در عصر کاترین، امپراتور روسیه می زیست، گفته است:
یهودیان، خود را در یک حصار فکری و روحی قرار داده اند، هم چنان که محل سکونت خویش را به درون محله های گتو منتقل کردند.(20)
گفتنی است که اگر اقامت یهودیان در محله های گتو، امری اجباری و تحمیلی می بود و با چشم رضا و رغبت بدان نمی نگریستند، اینک مهاجران یهودی مقیم ایتالیا، همه ساله در محلّ احداث گتوِ «ویرونا»، اقدام به برگزاری جشن های سالگرد تأسیس آن نمی کردند و به دعا و شکرگزاری نمی پرداختند.(21)
خلاصه این که یهودیان همواره به جهان خارج از گتو با دیده شک و تردید نگریسته و آن را دنیایی مخاطره آمیز و غیر قابل اطمینان می شناختند. از این رو، میل به انزوا و اعراض از جامعه ی اکثریت در میان این طایفه چنان نیرومند و جدّی بود که جزء سرشت و دست کم طبیعت ثانوی آنان به شمار می آمد، به گونه ای که حتّی زمانی هم که در محیط های آزاد قرار می گرفتند و از امنیّت و آسایش لازم برخوردار می شدند، باز هم عزلت گزیدن و خزیدن در مناطق مسدود و دخمه های محصور خودی را ترجیح می دادند.
آنان، خود از ابتدا، اقامت در گتو را به عنوان شیوه ی برتر زندگی خویش، برگزیدند و بنا به اراده و میل خود در آن سکنا یافتند.
در تبیین علل این امر، به چند عامل اساسی می توان اشاره کرد:
الف) این قوم با این توهّم دیرینه که ملت برگزیده ی خدا و برتر از دیگر مردمند(22)، اختلاط با دیگر اقوام را دون شأن خویش می شمردند.
ب) ایشان برای آنچه «حفظ اصالت نژادی خویش» می خوانند، مایل نبودند که نژاد به اصطلاح برترشان آمیخته به نژادهای پست شود و مصمّم بودند که به خیال خود، امتیازات قومی و نژادی خویش را نسبت به اقوام دیگر محفوظ نگاه دارند. از این رو، به طور غیر ارادی، دست خوش نوعی احساسات درون گرایانه شده و خود را از دیگر مردم جدا کردند و به عزلت و انزوا تن سپردند.
ج) گرد آمدن این طایفه در کنار یک دیگر در محله ی گتو، به منظور گریز از فشارها و آزارهای دیگران و پناه گرفتن در قلعه ای امن و مطمئن بود تا بتوانند همواره از خطرات آزار و شکنجه ی دشمنان خود، مصون باشند.
د) آنان محیط یک پارچه ی یهودی گتو را بهترین و مطمئن ترین مکان برای اجرای مناسک دینی خود و منع دیگران از مداخله در شئون عبادی خویش می دانستند.
امّا لازم به یاد آوری است که در دوره های بعدی تاریخ، به لحاظ نفرت و کینه ای که جامعه ی میزبان از این میهمانان مرموز و بی احساس داشتند، آنان را به شکلی جدّی و با قید و بندی بیش تر، به اقامت ناچاری در گتو وادار کردند.
ژاکوب لس چنسکی در این باره گوید:
نخستین محله های گتو، انتخاب آزادانه ی اقلیّت های یهودی، برای برخورداری از یک زندگی راحت، همراه با احساس اطمینان و امنیّت بود؛ ولی بعدها زندگی در آن محیط به ناچار بر یهودیان تحمیل و از این راه، انواع فشارها و آزارها بر ایشان وارد شد.
گر چه در این میان عدّه ای چون سیسیل راث نظر عکس ابراز داشته و گفته اند: یهودیان، نخست با فشارهایی که برای اسکان در گتو بر آن ها تحمیل می شد، مخالفت می ورزیدند، امّا کم کم بدان خو گرفتند و از آن لذّت بردند و به آن دل بستند.(23)

پی نوشت ها :

1- جودت السعد، الشخصیه الیهودیه عبر التاریخ،ص 90.
2- همان، ص 96.
3- همان، ص92-93.
4- همان، ص91.
5- Talmud، واژه عبری به معنای تعلیم. مجموعه سنت‌های ربّانی که قوانین و مقررات موسی را شرح و تفسیر می‌کند. در تلمود دو قسمت مشخص دیده می‌شود: میشنه (Mischna) که در آن سنن شفاهی را به صورت مجموعه‌ای درآورده‌اند، و گمارا (جماره) (Gemara) که تفسیر آن است (فرهنگ معین).
6- واژه‌ای عبری به معنای دیگران، بیگانگان و اغیار است که یهودیان این اصطلاح را برای عموم غیر یهودیان و به ویژه مسیحیان به کار می‌برند. به کارگیری زیاد این لفظ در تلمود، حاکی از خود برتربینی یهود، نسبت به دیگر ملل است.
7- ر. ک: سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 40-42، نیز ر. ک: روژه گارودی، الاساطیر المؤسسه للسیاسه الاسرائیلیه فصل دوم (اسطوره خرافه الشعب المختار).
8 - برای توضیحات بیشتر در این باره، ر. ک: همین کتاب، بخش «عوامل نفرت از یهود»، قسمت پنجم.
9- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 42-43.
10- عبدالوهاب المسیری، الجماعات الوظیفیه الیهودیه، ص 113-114.
11- ر. ک: قاسم حسن، العرب و المشکله الیهودیه، ص46-49.
12- عبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود و الصهیونیه، ج4، ص289.
13- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 44 (به نقل از :
(Cecil Roth, History of the Jews. New York, 1966, p. 203.
14- چاک تنی، الاخطبوط الصهیونی، تعلیق هشام عواض، ص 71.
15- المر برگر – Elmer Berger ( متولد 1908/م)، حاخام و نویسنده برجسته یهودی که با اندیشه‌ای آزاد،‌در برابر اندیشه‌های تروریستی صهیونیسم ایستاد. وی دانش و عمر خود را در مبارزه با صهیونیسم گذراند. او در سال 1955/م از خاورمیانه دیدار کرد و طی نامه‌ای از قدس، درباره فقر و بینوایی ناشی از اقدامات صهیونیسم مطالبی نگاشت و در آن متذکر شد که «من از این که یهودی هستم، عمیقاً احساس خواری و شرمندگی می‌کنم. اسرائیل به خود یهودیان هم ستم روا می‌دارد.» کتاب مشکل یهودیان از جمله آثار اوست. (ر.ک: مجید صفاتاج، دانشنامه فلسطین، ج 2، ص371).
16- چاک تنی، الاخطبوط الصهیونی، تعلیق هشام عواض، ص71.
17- همان، ص 72.
18- سناء عبد اللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 46.
19- همان، ص 49.
20- حمدی الطاهری، الیهود و دولتهم، ج1، ص 178.
21- ر.ک: عبدالوهاب المسیری، موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه، ج4، ص 289؛ همو، الجماعات الوظیفیه الیهودیه، ص 114؛ سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 48.
22- A Super Nation, The Chosen People.
23- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص 51.

منبع :کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط