نویسنده: عجاج نویهض
«تا زمانى که یک فرد مسأله ی صهیونیسم را بررسى نکرده باشد نمى توان او را سیاستمدار یا نویسنده اى پخته به شمار آورد».
این عبارت از آنِ علامه پولس حنا مسعد، نویسنده کتاب همجیه ی التعالیم الصهیونیّه ی (چاپ 1938) است. وى در مقدمه ی خود مى گوید:
کتاب مسیحیان انجیل است که به وسیله ی آن جهانیان را تبشیر و موعظه می کنند و کتاب مسلمانان قرآن که آن را در بین مردم دنیا نشر می دهند، امایهودیان داراى دو کتاب هستند: یکی همان کتاب معروف تورات که به آن عمل نمی شود و دیگرى کتابى است به نام تلمود که براى جهانیان ناشناخته مى باشد. یهودیان این کتاب را بر تورات ترجیح می دهند و مخفیانه به مطالعه ی آن مى پردازند. اساس همه ی بدبختیها و مصیبتها همین تلمود است. مسیحیان معتقدند که خداوند پدر همگان است و مسلمانان الله را پروردگار جهانیان مى دانند. امّا صهیونیستها خدا را فقط براى خودشان مى خواهند. بالاتر از این، تلمود تصریح مى کند که تمامی نعمتها و برکات زمین از آن بنى اسرائیل است و مسیحیان و مسلمانان و بت پرستان براى خدمت به آنان آفریده شده اند.
آنها (یهود) از صلب خداوندند چنان که فرزند از صلب پدر. اقوام و ملل روى زمین از ارواح نجس آفریده شده اند و فقط به پاس حرمت بنى اسرائیل به آنها شکل و قیافه ی آدمى داده شده است. تعالیم این کتاب طاعون زده تماماً به همین منوال است. بر تلمود اصل حاکم است: هدف وسیله را توجیه مى کند. بنابراین، جاى شگفتى نیست اگر افراد دلسوز و میهن پرست در هر کشوری برضدّ این کتاب یکپارچه به پا خیزند و حکومتهاى خود را از وجود پیروان صهیونیست آن پاک سازند.
اکنون که اسرائیل (یهود) در سایر نقاط جهان با ناکامى مواجه شده و دست از پا درازتر برگشته است به فکر اشغال فلسطین، این سرزمین مقدس، افتاده و مدعى است که خداوند آن را به او بخشیده است. تعجبى هم ندارد؛ چون، کسانى که مدعى مالکیت جهان هستند آیا این جرأت را به خود نمى دهند که «فریاد مالکیت سرزمین کوچکى چون فلسطین را سردهند؟»
همین نویسنده در اواخر مقدمه مى گوید: «آنچه آمد مشتى است از خروار و اندکى است از بسیار مطالبى که در کتاب ما آورده شده است. ما نه غیب گفته ایم و نه یک کلمه بى مدرک حرف زده ایم. هر کلمه اى که نقل کرده ایم مأخذ اصلى آن را نشان داده ایم و از آن جا که دستیابى به نسخه اى کامل از تلمود بى نهایت دشوار است- چون متأخران پاره اى گفته هاى آن را حذف کرده اند و به جاى آنها یک سرى دایره هاى هندسى یا صفحاتى سفید و نقطه چین آورده اند- لذا ما در نقل عبارات تلمود و ترجمه ی آنها به کتاب پروفسور اگوست روهلنگ تکیه کرده ایم».
علامه پولس حنا مسعد مقدّمه ی کتاب خود را چنین به پایان مى برد:
«این کتاب را به تو خواننده گرامى تقدیم مى کنم، کتابى که عقاید اسرائیل (یهود)را، آن طور که در تلمود آمده است بدون هیچ کاهش و افزایشى، بیان می کند و تعالیم سست و بى ارزش آنها را که نسل اندر نسل به یکدیگر منتقل مى کنند، توضیح مى دهد و خرافات مضحکى را که این ملت منفور تقدیس می نمایند، شرح مى دهد. هدف ما هم از این کار چیزى جز نشر و ترویج دانش حقیقی نیست؛ دانشى که متعهد شده ایم تا با تمام توان و اراده و شور و نشاط، آن را خدمت کنیم».
دوازده سال پس از چاپ کتاب همجیه ی التعالیم الصهیونیه، مجله ی المقتطف، پیشکسوت مجلات عربى، از وجود آن آگاه شد و پس از نقل پاره اى مطالب آن چنین نوشت: «براى آن که از دیگر نمونه هاى این کفرگویى که روح بشرى آنها را برنمى تابد، آگاه شوید باید این کتاب- کتاب کشیش پول حنا مسعد- را بخوانید. در این کتاب سخنانى مى یابید که حتى به فکر افراد دیوانه و خرافى و مست و رذل و کسانى که حقیقت و عقل و ادب و شرم را بکلى از دست داده اند، خطور نمى کند».(1)
در این جا سخنان تلمود را به نقل از المقتطف مى آوریم. گفتنى است که از بس گفته هاى تلمود کفرآمیز و زشت است مجله ی مزبور از نقل مستقیم آنها خودداری ورزیده و به بیان مضمون آنها بسنده کرده است:
«یهود تلموفى را بالاتر از تورات و خاخام را برتر از خدا (پناه به خدا) مى شمارند. خداوند در حالى که سرپا ایستاده است، قرائت مى کند و آنچه را خاخام مى گوید او انجام مى دهد. تعالیم علماى لاهوت در تلمود بهتر از کلام شریعت است و گناهانى که علیه تلمود صورت مى گیرد بزرگتر از گناهانى است که نسبت به تورات انجام مى پذیرد.
خداوند روز را به دوازده ساعت تقسیم مى کند. در سه ساعت اول مى نشیند و شریعت را مطالعه مى کند. در سه ساعت دوّم به مردم دین (احکام) مى آموزد، در سه ساعت سوّم جهان را روزى مى دهد و در سه ساعت آخر با پادشاه ماهیها به بازى مى پردازد. این سلطان ماهی ها سیصد پا طول دارد و خداوند براحتى وارد دهان آن مى شود».
همجیه ی التعالیم الصهیونیه ی یک کتاب کم حجم و صدوپانزده صفحه اى است که خواندن آن دو ساعت بیشتر زمان نمى برد اما همین که خواننده آن را به پایان مى برد احساس مى کند که لازم است کتاب را براى بار دوّم و سوّم نیز مطالعه کند. دلیلش هم این است که در مطالعه ی بار اوّل برایش سنگین است که باور کند چنین سخنانى در یک کتاب دینى از گروهى انسان سر زده باشد در مطالعه ی دوّم احتمالاً به تأمل در مطالب آن مى پردازد و با افکار خود کلنجار مى رود. وقتی کتابچه را مى بندد و آن را جلو خود روى تخت خواب یا میز یا کف اتاق مطالعه اش مى اندازد تا بار دیگر به آن مراجعه کند، ناگهان چشمش به عبارتى در زیر صفحه ی عنوان کتاب مى افتد که نویسنده با آوردن آن خواسته است اهداف فصل را در آن خلاصه کند. آن عبارت این است: «تا زمانى که یک فرد مسأله ی صهیونیسم را بررسى نکرده باشد نمى توان او را سیاستمدار یا نویسنده اى پخته، به شمار آورد.
اگر خواننده بیدار و زنده باشد مى فهمد که مراد از صهیونیسم تلمود است؛ زیرا، خاستگاه صهیونیسم تلمود مى باشد. اصولاً تمام برنامه هایی که یهود براى تحقق: بخشیدن به رؤیاهاى خود، یعنى تأسیس یک اوتوکراسى دینى داودى- سلیمانى خودکامه ی حاکم بر جهان، ریخته و مى ریزند از تلمود مایه مى گیرد و پروتکلها از روح تلمود جوانه زده است.
علامه پولس حنا مسعد سعى بسیار داشته است که هر عبارتى نقل مى کند مأخذ آن را نیز بیاورد. به همن دلیل در پایان هر فصل لیستى از منابع خارجى زبان خود را با ذکر شماره صفحه اى که عبارت را از آن نقل کرده است، مى آورد. ما فکر نمى کنیم که هیچ دانشمند محقق دیگرى بیش از این دقت به خرج دهد. کتاب همجیّه ی التعالیم الصهیونیه از نوزده فصل مختصر تشکیل شده است و شمار عبارات گزیده اى که مأخذ آنها را آورده است به 263 فقره مى رسد. عناوین این نوزده فصل بدین شرح است: مذهب تلمودى- واژه ی تلمود- آسمانى بودن تلمود- خدایان تلمود- فرشتگان- داستاد شیاطین اسرار تلمودى- نفوس- بهشت و دوزخ- خویشاوند یهودى- مالکیت- فریب- اشیاء مسروقه- ربا- اشخاص- زن- سوگند- حرم- خلاصه.
با ذکر این توضیحات، اکنون براى آگاهی بیشتر خوانندگان از محتواى عقاید و باورهاى تلمودى به نقل هشتاد فقره از کتاب همجیّه ی التعالیم الصهیونیه ی بسنده مى کنیم. تذکر این نکته را لازم مى بینم که چون آوردن منابع و مآخذ خارجى زبان این عبارات حجم زیادى را به خود اختصاص مى دهد و از طرف دیگر همه ی این مراجع در کتاب علامه پولس حنا مسعد آمده است و طالبان می توانند به آن مراجعه کنند، در اینجا از ذکر آنها خوددارى مى ورزیم.
گزیده ها
1- «اساس و شالوده تهذیب ربنها (خاخامها) که سردمداران اسرائیل(یهود) هستند، همانا تلمود است. از این رو، مدارس فراوانى براى مطالعه ی تلمود در سراسر اروپا زیر نظر ربنها افتتاح شده است تا تمامى یهود فرصت یابند از تعالیم آن آگاه شوند. حتى در خود برلین سیصدوپنج سال پیش جمعیتی از این نوع به وجود آمد که اعضاى آن هر شب براى خواندن کتابهاى مقدس جمع مى شوند و از این طریق مثلاً تجار یهود که چیزى از تلمود نمى دانند دوستان و برادرانى یهودى براى خود پیدا مى کنند که اطلاعات تلمودى خود را به آنها مى آموزند. در این جا این سؤال پیش ما آید که: این درسها براى چیست؟ آیا هدف این نبوده است که آنها را به جاى یک کارگاه در زندگى روزمرّه خود بگذارند؟... حتى بعضى از آنها مى گویند: ما آشکارا اقرار مى کنیم که تلمود بمراتب برتر و بالاتر از کتاب شریعت موسوى (تورات) است»- ص11.2- «دکتر کورنر حوادثى را به شریعت قدیمى (آیین موسى) مى چسباند که آن را به مرتبه ی پایین تر و منحط تر از تلمود تنزل مى دهد. بعلاوه آن که ما هزاران دلیل تلمودى مى یابیم که با احکام تورات یکسره متناقض است. مثلاً اگر یک نفر یهودى از یک فرد مسیحى چیزى را سرقت کند و یا زنى غیر یهودى را بى سیرت سازد، مجمع او را مجازات نمی کند چون تلمود این را اجازه داده است. با وجود این، یهودیها به خود می بالند که با حفظ تلمود از تورات نگهدارى و محافظت می کنند». صص11 و 12.
منظور از مجمع در این عبارت همان سنهدرین سرّى است.
3- «ربن راشى این تعالیم را آن چنان که تلمود آورده است تصدیق و تأیید مى کند. او یک بار تاکی را که خوشه هاى رسیده اش آویزان بود، دید و خادمش گفت: چنانچه این تاک از غریبه باشد خوشه هایش را بچین و اگر با یهودى باشد به آن دست نزن»- ص63.
4- «سفارشی که مى گوید: «دزدى نکن» از نظر نسربن میمون به این معناست که: از یهودى دزدى نکن. اما از غیر یهودى او اجازه مى دهد که بدون هیچ ترس و واهمه اى دزدى کنى» - ص 63.
5- «پففر کورن(2) در این زمینه مى گوید: از نظر یهودى، املاک مسیحی مانند شنهاى دریاها بى صاحب است و نخستین یهودیى که به زور آنها را تصرف کند مال حقیقى آن اموال به شمار مى آید- ص65.
6- «تلمود تأکید مى ورزد که همچنان که بانوى خانه با استفاده از اموال شوهرش زندگى مى کند فرزندان اسرائیل نیز باید از اموال ملتهای روی زمین گذران زندگى کنند بدون آن که رنج کار را بر خود هموار سازند»- ص65.
7-«در مجمع یهودى سال 1631 منعقد در لهستان، اعضاى آن به اتفاق تصمیم گرفتند که باید عبارات توهین آمیز به دیگران حذف، و به جاى آنها با دوایر هندسى آورده شود و یا جایشان سفید باقى بماند. و تعالیمى از قبیل این که مسیحیان مردمانى هستند داراى اخلاق پست و سزاوار محبت و عدالت نیستند نباید منتشر شود، مگر از طریق آموزشهاى شفاهى در مدارس یهود»-صص14 و15.
8- «در تمام اعصار عموم یهودیان، به استثناى بعضى مشاقیم (مانند قرائیم)، تلمود را همچون تورات الهى و از جانب خداوند به شمار آورده اند. اما اگر حقایق را با عینک تفکر و اندیشه جستجو کنیم خواهیم دید که آنها تلمود را بالاتر از تورات مى دانند»- ص16.
9- «تورات مانند آب است و مشنا چون شراب و گمارا مثل شراب معطّر. و جهانیان نمی توانند بدون آب و شراب و شراب معطّر زندگى کنند. انسان ثروتمند هیچ یک از این سه را از دست نمى دهد. بدین سبب امکان ندارد که دنیا بدون تورات و مشنا و گمارا به ثبات دست یابد. شریعت چونان نمک است و مشنا و گمارا همچون ادویه و جهان هرگز بدون نمک و ادویه زندگى نمى کند»- ص16.
10- «کسانى که تورات را مطالعه مى کنند ممکن است کارشان فضیلت باشد، اما افرادى که مشنا را می خوانند فضیلتى را انجام می دهند و پاداش و اجر آن را می بینند، و آنها که گمارا را مطالعه مى کنند بالاترین و عالیترین فضیلت را به دست مى آورند»- صص16و 17.
11- «تلمود مى گوید: هر کس سخنان ربنها را ناچیز شمارد سزاوار مرگ است»- ص17.
12- «تعالیم علماى لاهوت (ربنها) در تلمود عالیتر از سخنان شریعت(تورات) است»- ص17.
13- اگر فردى از شما نسخه اى از تورات و مشنا در اختیار داشته باشد، ولى نسخه ی کامل تلمود را نداشته باشد، جایز نیست که با او داد و ستد کنید»-ص17.
14- «تلمود با این تعابیر آموزش مى دهد: چنان که در تورات آمده است، خداوند شریعت را بر کوه سینا نازل کرد، امّا در مشنا و گمارا، شریعت به صورت داستانها و امثال آمده است. دلیلش این است که خداوند خواست صداى زنده خود را تلمود تجسم بخشد تا هرگاه ملتها در برابر فرزندان اسرائیل خاضع و تسلیم شدند میان اسرائیل و بت پرستان همچنان جدایى و تفاوت باشد»- ص18.
15- «اگر خداوند مى خواست همه تلمود را بر روى کاغذ بنویسد چنانچه کره زمین تماماً کاغذ مى شد باز هم گنجایش آن را نداشت»- ص18.
16- «ربن مناخیم مى گوید که او و بسیارى از دانشمندان معتقدند خداوند در حل مشکلاتى که در آسمان به وجود مى آید از نظر ربنهای روی زمین استفاده مى کند»- ص19.
17- «در یکى از کتب یهود، منتشر شده در سال 1590، آمده است: سخنان ربنها شیرینتر از سخنان انبیاء است- چون سخنان ربنها کلمات زنده خداوند است... اگر ربن به تو بگوید که دست راست تو دست چپ است و دست چپت دست راستت، نباید سخنش را پشت سراندازى. چه رسد به این که بگوید دست راست تو راست است و دست چپت، چپ. در این صورت چقدر باید او را احترام کنى؟»- ص19.
18- «هرگاه صدایى از آسمان بیاید تا زمانى که ربن آن را تأیید نکند، بى ارزش است و اگر خداوند ربنى را در یک مجادله کمک کند خصم او را نیز در همان مجادله یارى مى رساند، ولى سرانجام ربن چیره مى شود»- ص21.
19- «خداوند بزرگ از این که بنى اسرائیل را رها کرد تا به ورطه ی بدبختى بیفتد پشیمان شد؛ مانند کسى که از یک گناه شخصى پشیمان مى شود. از این رو، هر روز دو قطره بزرگ اشک در دریا مى افکند و بر اثر آن چنان صدایى به وجود مى آید که تمام اهل جهان آن را مى شنوند و خیلى وقتها نیروى برخاسته از این صدا زمین لرزه هاى شدیدى پدید مى آورد»- ص27.
20- «در تلمود بارها آمده است که هرگاه خداوند بدون دلیلى معقول قسم بخورد باید به جاى آن سوگند دیگرى نظیر آن، یاد کند. آنچه این مطلب را، ثابت مى کند این است که یکى از حکماى اسرائیل روزى شنید که خداوند فریاد، مى زند: واى بر من، بدبخت شدم کیست که مرا از این سوگندم نجات دهد»؟-ص27.
21- «خداوند بناحق سوگند یاد کرد و براى برقرار کردن صلح و سازش میان ابراهیم و ساره، گناه دروغ را مرتکب شد و این همان مجوّزى است که به بنی اسرائیل حق مى دهد تا براى بازگرداندن صلح به جایگاه اصلیش دروغ گویند»- ص28.
22- «بیست و یک هزار فرشته ی مأمور نگهبانى از گیاهان هستند؛ چون بیست و یک هزار گونه ی گیاه در زمین وجود دارد»- ص30.
23- «کار اصلى فرشتگان بردن خواب به چشمان انسانها و نگهبانى از آنها در هنگام شب است. اما در روز از بشر کناره مى گیرند و از این رو باید به آنها پناه ببریم. فرشتگان زبان سریانی و کلدانى نمی دانند و همین عامل مانع از آن می شود که تقاضاها و دعاهاى اهل این دو زبان را بشنوند»- ص31.
24- «شیاطین از آب و آتش آفریده شده اند، و در وجود بعضى از آنها مقدارى هوا نیز هست. بقیه مخلوقات از خاک خلق شده اند. نفوس شیاطین از مادّه حفاظت شده اى پیرامون ماه ساخته شده و استفاده از این ماده جز برای نفوس شیاطین روا نیست. برخى شیاطین از صلب آدم به وجود آمده اند- همان آدمى که وقتى خداوند او را لعنت کرد از نزدیک شدن به حوّا خوددارى ورزید، تا مبادا نسل شقى و بدبختى را به وجود آورد. در این هنگام دو شیطان زن در برابر آدم آشکار شدند و آدم با آنها همبستر شد و شیاطین جدیدى زاده شدند»-ص33.
25- «یکی از جادوگران بزرگ فرانسوى به نام الیواس لوى گفته است: تلمود کتاب اساسی براى انواع سحر و جادوست»- ص26.
26- «ربن عازار کدوها و خربزه هاى مزرعه ی خود را به بزغاله و آهو تبدیل مى کرد»- ص36.
27- «پیروان تلمود معتقدندکه ابراهیم، پدرپدران، جادوگرى مى کرد و آن را به دیگران نیز آموخت. او براى شفاى بیماران به گردنشان سنگى مى بست. به گفته ی تلمود، یکی از ربنها با تبر خود سر افعیی را قطع کرد و سپس با دامن خود روى آن کشید و افعی دوباره زنده شد. او با دامن خود پرندگان مرده را لمس می کرد و آنها دوباره زنده می شدند و پروازمى کردند»- ص37.
28- «ربن فابیوس، از اهالی لیون، در سخنرانى خود به مناسبت عید آغاز سال عبرى(1843م.) اظهار داشت که آیین یهود برتر از مسیحیت و دیگر آئین است. علتش هم این است که در یهودیت رمز و راز وجود ندارد، بلکه در این آیین همه چیز نور است و خرد. به عکس مسیحیت که عقل را به زنجیر مى کشد به دنبال افکار جنون آمیز رهسپار مى شود»-ص39.
29- «آدم به قدرى بزرگ بوده که سرش به گنبد آسمان مى خورد. وقتی مى خوابید سرش در شرق عالم بود و پاهایش در غرب عالم. خداوند براى او دریچه اى ساخت که از آن سراسر جهان را مى دید. امّا هنگامى که آدم گناه کرد خداوند او را کوچ نمود و به شکل بشر فعلى درآورد.»- ص39.
30- «ابراهیم هفتادوچهار مرد را خورد و خون آنها را یکجا سرکشید. به همین دلیل به اندازه هفتاد وچهار مرد قدرت داشت»- ص41.
31- «خداوند ارواح تمامى بشر، از ابتداى خلقت او تا پایان جهان، را در همان شش روز آفرینش خلق کرد؛ سپس آنها را در مخزنهاى آسمان انبار کرد و دستور داد فقط زمانى از محل سکونت خود خارج شوند که مادران در آستانه ی به دنیا آوردن مولودى جدید هستند»- ص42.
32- «خداوند در آغاز ششصدهزار نفس یهودى آفرید؛ زیرا هر آیه اى از تورات ششصد هزار تفسیر دارد و هر تفسیرى سزاوار یک نفس است»- ص42.
33- «این منت بر ارواح یهود نهاده شده است که جزئى از خداوند باشند. این نفوس از جوهر خداوند جوانه مى زنند، چنان که فرزند از جوهر و ذات پدر بیرون مى آید»- ص42.
34- «این امر موجب مى شود که روح یهودى نزد خداوند مقبولتر و با منزلت تر از نفوس دیگر ملتهاى روى زمین باشد؛ چون نفوس این ملتها از شیطان جدا مى شوند و با نفوس حیوانات و جماد همانندى دارند. به همین دلیل تلمود مى گوید: نطفه ی مرد غیریهودى نطفه اى حیوانى است» ص42.
35- «روح فرد یهودى پس از مرگ به پیکرى دیگر منتقل مى شود. هرگاه روح از تن سالخورده اى بیرون مى رود به سوى جنینى مى شتابد که در شکم مادرش است.»- ص43.
36- «قاین(3) (قابیل) سه روح یا نفس داشت. اوّلی به یثرو(4) منتقل شد و دوّمی به قورح(5) و سوّمى به مصریى که موسى او را کشت»- ص43.
37- «نفس یافث به شمشون انتقال یافت و نفس تارح(6) به ایوب و نفس حوّا به اسحاق و نفس خدمتکار راحاب(7) زانیه یه حبر و نفس جایل به الیاس و نفس عیسو به مسیح...»- ص43.
در این جا نویسنده همجیّه ی التعالیم الصهیونیّه به این سخن اخیر تلمود چنین پاسخ مى دهد: «ما قلم خود را منزه تر از آن می دانیم که این نتیجه گیرى زشت و گستاخانه را بیاوریم، بلکه یهودیان را به انجیل مسیح حواله مى دهیم تا با چشمان خود ببینند که بنیانگذار دیانت مسیحى چگونه پاک زیست و از پیروان خود خواهان پاک زیستى است. این یهودیان که از دین خود سر برتافته اند و یا دست به خون همدین خود می آلایند، اینها هستند که پس از مرگ روحشان بیدرنگ به سوى حیوانات و گیاهان مى شتابد و در آنها لانه مى کند و آن گاه پس از گذراندن حیاتى شقا و تبار به سوى دوزخ سرازیر مى شود، تا دوازده ماه انواع عذابها را بچشد و پس از طی این مدت مجدداً زنده مى شود و به پیکرحیوانات و بت پرستان انتقال می یابد و چون پاک شد به یهودیت باز مى گردد»-ص43.
38- «طبق گفته ی تلمود بهشت جایگاه پاکترین رایحه ها و عطریات است. روزى ایلیا لباس کاهنى را با برگهاى درخت بهشت عطرآگین کرد. بوى این عطر همچنان از لباس به مشام مى رسید تا زمانی که کهنه و فرسوده شد و عاقبت آن را به سیصد قطعه ی نقره فروخت»- ص44.
39 - «دوزخ سرزمین لجنزار و گندیده اى است که در آن شادى و سرور نیست، بلکه هرچه هست گریه است و تاریکى. هر یک از مسکنهاى دوزخ داراى شش هزار صندوق و در هر صندوتى شش هزار بشکه ی (شیره ی) حنظل و افراست»-ص45.
40- «مشروبات آسمانى عبارتند از شرابهاى گرانبها و کهنه که از روز شروع آفرینش نگهدارى شده اند. تنها یهودیان نیک کردار به این بهشت لذتبخش درمى آیند و بقیّه در آتش جهنم افکنده مى شوند»- ص45.
41- «دوزخ شصت برابر آسمان و زندان ختنه ناشدگان است که پیشاپیش آنها پیروان مسیح بن مریم قرار دارند. زیرا اینان با دستهاى خود روی سینه هایشان نشان صلیب بسیار رسم مى کنند. بعد از مسیحیان، مسلمانان مى آیند؛ چون فقط دستها و پاها و رانها و عورتهاى خود را مى شویند، همه ی اینها در دوزخ جمع مى شوند و در آن جاودانه اند»- ص46.
42- «به گفته ی تلمود زمانى که مسیح بیاید از زمین شیرینى و لباسهاى پشمی و گندمهاى درشت مى روید، به طورى که هر دانه ی آن به اندازه قلوه یک گاو نر است»- ص47.
43- «مسیح عصاى پادشاهى را به اسرائیل بازمى گرداند. پس ملتها خدمتگزار او مى شوند و کشورها فرمانش را گردن مى نهند.
در این هنگام هر یهودیى مالک دو هزار و هشتصد غلام مى شود و سیصدوده پهلوان زیر فرمان او خواهند بود.
تا زمانى که پادشاهى ملتهاى غیر یهود منقرض نشود، مسیح نمى آید، چون اگر اسرائیل (یهود) کارآیى و توانایى داشته باشد، باید بى محابا بکوشد تا سلطه گران و حاکمان بر ملتها را چونان هسته اى به دور افکند؛ چرا که حکومت بر ملتهاى غیر یهود فقط حق یهود است و هر کجا که یهود وارد شود او باید حکومت کند. اما تا زمانى که از تحقق بخشیدن به این ایده فاصله دارند، انسانهایى بیگانه و تبعیدى به شمار مى آید»- ص47.
مایلیم خواننده را لحظاتى در این جا نگه داریم تا نگاه او را به حقایق وحشتناک زیر جلب کنیم:
الف- تمام برنامه هایى که یهودیان براى استیلاى بر جهان دارند و یهودیت پنهان جهانى با دستگاه هاى سیاسی و اقتصادی پیدا و ناپیدای خود در راه آن فعالیت مى کند، خطوطش در تلمود است.
ب- در این جا نیازى نمی بینیم متن پروتکلها را که با توضیحاتى کافى و روشنگر بر این برنامه تصریح دارد، بیاوریم. این برنامه واقعاً گیج کننده و حیرت آور است. زمانى که آن را در تلمود مطالعه مى کنیم با یک رشته افسانه و اوهام و پریشان گویى و امثال اینها در این زمینه مواجه مى شویم، اما هنگامى که به متن پروتکلها مراجعه مى کنیم و در آنها دقت می ورزیم متوجه مى شویم که اساطیر یهود به برنامه هایى دقیق و استوار تبدیل شده است. با این حال هیچ یک از افراد امّت مسلمان، این مطلب را نمی پذیرد که تحقق بخشی از این برنامه که یهودیت جهانى تاکنون موفق به انجام آن شده است، دلیل آن است که یهودیت جهانى مى تواند از حالا به بعد نیز در راه واقعیت بخشیدن به هدف بزرگ خود، یعنى احراز سلطه ی جهانى و رسیدن به پادشاهی داودى- سلیمانی و محو تشکیلات دولتها و ادیان و درآوردن یهودیت مادى به صورت دین حاکم بر ملتهاى جهان، توفیقى به دست آورد. بنابراین، این قضیه باز شکل افسانه به خود مى گیرد و بیشتر به افسانه شباهت پیدا می کند تا به واقعیت. با توجه به این واقعیت مسلّم که «اسرائیل» پوشش خارجى و موقت یهودیت جهانى است، باید گلویش را چندان فشرد تا به کام مرگ فرو رود. بر ماست که با تمام توان متوجه بخشهاى بعدى برنامه ی یهود باشیم.
ج- با توجه به آنچه گفتیم، نظر خوانندگان را به این مطلب جلب مى کنیم که میان گفته هاى تلمود در این زمینه و توضیحات مفصّلى که در پروتکلهاى هفدهم، هجدهم، بیستم، بیست و یکم و بیست و چهارم پیرامون این برنامه ی یهود آمده است، مقایسه کنند.
44- «پیش از آن که ملتهاى جهان مضمحل گردند و به بردگى گرفته شوند و پیش از آن که یهودیان آقا و سرور شهرهاى خود شوند و قبل از آغاز ملکوت مسیحى، جنگى طولانى بروز خواهد کرد که از وحشت آن کودکان پیر خواهند شد و دو سوّم جهان در کام نابودى فرو خواهد رفت، و یهودیان به مدت هفت سال سلاحهایى را که به دست آورده اند، مى سوزانند. در این هنگام دندانهای دشمنان دیرین اسرائیل (یهود) کلفت مى شود و به پهناى بیست و دو پا دهانهاى آنها بیرون مى زند. در انتظار چنین وضع و روزى است که یهودیان ملتهاى اجنبى (غیر یهود) در جنگى همیشگى یه سر مى برند»- ص48.
45- «زمانى که پرچم پیروزى نهایى برافراشته شد، مسیح از همه ی ملتها راضى مى شود، اما مسیحیان را از بین آنها طرد مى کند. در آن زمان، فرزندان اسرائیل به ثروتمندانى بزرگ تبدیل مى شرند، چون گنجها و ذخایر ملتها به دست ایشان مى افتد. این گنجها کاخهاى بزرگى را پر مى کند چندان که سیصد ستور بارکش هم براى حمل کلیدهاى درها و خزانه ها بسنده نیست»- ص48.
46- «در آن زمان همگان به یهودیت ایمان مى آورند، امّا مسیحیان را از این نعمت سهمى نیست، بلکه از روى زمین ریشه کن مى شوند؛ زیرا آنان از نسل شیطان هستند. در این هنگام تمایلات یهود ارضا مى شود، چون مسیحی که انتظارش را مى کشند و خود را براى دیدار او آماده مى کنند کسى جز همان اسرائیل نیست. به دیگر سخن، در زمان آمدن مسیح، ملت یهود بر دیگر ملتها فرمانروا مى شود»- ص48.
نویسنده همجیه ی التعالیم الصهیونیّه ی در حاشیه ی این سخن وحشیانه ی صهیونیستى مى گوید: «جاى تعجّب بسیار است که حکومتهاى مسیحی و اسلامى به یهود اجازه مى دهند این ترّهات و خزعبلات را منتشر کنند و چنین گستاخیهایى را نسبت به حضرت مسیح روا دارند و او را در زمره بت پرستان قلمداد کنند و از قول آن حضرت بگویند که وى زاده ... است»- ص41.
در محل نقطه چین کلمه اى است که نویسنده در کتاب خود آورده، لیکن ما از ذکر آن خودداری ورزیدیم.
47- «یهودیان نزد خداوند محبوبتر از فرشتگانند. بنابراین، اگر کسى به یک یهودى سیلى بزند درست مانند این است که عنایت الهى را سیلى زده باشد و این خود روشن مى سازد هرگاه بت پرست یا یک فرد غیریهودى، یهودیى را بزند سزاوار مرگ است»- ص52.
48- «تلمود به ما مى آموزد که اگر یهود نبودند، بی گمان برکت از روى زمین رخت برمى بست و باران نمی بارید و خورشید نمى تابید. پس، بدون اسرائیلیان ملتهاى روى زمین قادر به زندگى نیستند»- ص52.
49- «شکّى نیست که میان اشیاء برترى وجود دارد. پس، همان طور که انسان بر حیوان فضیلت دارد یهودیان نیز برترین ملتهاى روى زمین اند؛ زیرا میان جوجه ی کلاغ و کرّه اسب فرقى نیست» -ص52.
50- «گورهاى غیریهود دلهاى فرزندان اسرائیل را خنک مى کند چرا که فقط یهودیان بشرند و ملتهاى دیگر چیزى جز گونه هاى مختلف حیوان نیستند»- ص52.
51- «برحسب آموزش تلمود که به آیه ی شانزدهم از فصل دوازدهم سفر خروج مستند است، از دیدگاه یهود غیریهودیان سگ به شمار مى آیند. در این سفر آمده است که اعیاد مقدس مخصوص اسرائیل است نه براى کلاغها و سگها»- صص52 و 53.
52- «ربن موسى بن نحممان گفته است که اعیاد مقدس براى شماست نه برای نجسها و سگها»- ص53.
53- «دادن گوشت به غیریهودى جایز نیست، اما به سگ اشکالی ندارد چون سگ برتر از غیریهود است»- ص53.
54- «خانه هاى غیریهود اصطبل حیوانات است»- ص53.
55- «ربن ایدل عقیده دارد که: هیچ تفاوتى میان غیریهودى و گراز وحشى وجود ندارد. اگر زن یهودى از حمام خارج شود و نخستین نگاهش به موجود نجسى مثل سگ و الاغ و دیوانه و غیریهودى و شتر و خوک و اسب و انسان پیس بیفتد باید دوباره حمّام کند»- ص54.
56- «دورى گزیدن از مجالس رقص نشانه ی ذکاوت است؛ زیرا در این مجالس دو خصوصیت وجود دارد: اوّل لباسهاى رقاصه ها که موجب تحریک شهوات و تمایلات بد مى شود و دوّم زیبایی آنها که موجب مى شود زبان به ستایش آنها بگشاییم. این دو امر، در صورتى که رقاصه ها غیریهودى باشند بکلى ممنوع است»- صص55 و56.
57- «به عقیده یهودیان، بت پرستان که دین یهود را گردن نمى نهند مسیحیان که به عیسى مسیح ایمان دارند و مسلمانان که پیرو پیامبر محمد(ص) هستند، همگى دشمن خداوند و یهود مى باشند»- ص56.
58- تلمود به دوستان و نزدیکان خداوند اجازه مى دهد که اشرار ر ا کمک کنند چون مکتوب است که: با پرهیزکاران پرهیزکار باش و با بدکاران بد»- ص57.
59- «سلام کردن به کافران ممنوع است. انسان باید همیشه ترس از خدا را نقاب فریب دیگران قرار دهد. اگر یک فرد یهودى به غیریهودى سلام کند این براى عشق به صلح و سازش و دفع مشاجرات و کینه توزیهاست»- ص57.
60- «ربن بیشاى مى گوید: ریاکارى مجاز است»- ص57.
61- «اشرار و بدکاران همان قاطبه ی ملتهاى روی زمین و کلیه ی غیریهودیان هستند. تلمود مى گوید: هر کار خیرى که اسرائیل (یهود) انجام مى دهند و تمام خوبیهایى که به اغیار (افراد غیر یهود) مى کنند و محبّتى که به آنها روا مى دارند، گناهى است که یهودیان مرتکب مى شوند، زیرا آنها این کارها را به انگیزه بالیدن و مباهات کردن انجام مى دهند. مخصوصاً که غلافداران (کسانی که از رسم ختنه پیروى نمى کنند) بت پرستانى هستند که عهد و پیمان نمى شناسند. مسلمانان نیز، که ختنه مى کنند، از این قاعده مستثنا نمى باشند چون مردمانى نیک و خوب نیستند»- ص58.
62- «تلمود مى گوید: تو مى توانى سر غریبه کلاه بگذارى و با بهره زیاد به او وام بدهى، اما اگر با خویشاوند خود (یعنى یهودى) معامله کنى حق ندارى او را گول بزنى»- ص67.
63- «تلمود مى گوید: هرگاه یهودیى با فردى غیریهودى اختلاف پیدا کند تو باید از او پشتیبانى کنى و به فرد غریبه بگویی: این چیزى است که شریعت ما از ما مى خواهد و چنانچه شریعت آن غریبه با یهود همراهى نشان دهد باید برادرت را کمک کنی تا در دعوا حاکم شود و به غریبه بگویی: این چیزى است که شریعت تو از تو می خواهد. در صورتى که چنین نباشد (یعنى یهودیان دارای قاضى نباشند و قوانین مخصوص به خود نداشته باشند) وظیفه دارى که پیرامون آن غریبه تارهاى تزویر و نیرنگ بتنی و او را در آن دام افکنى تا یهودى پیروز شود»- ص67.
64- «به گفته ی تلمود، ربّانى «اسماعیل» سرقت از غیریهودى را روا می شمرد. او خود ظرف زرینى را به قیمتى ناچیز خرید چون صاحب آن که غیریهودى بود فکر مى کرد ظرفش مسى است. با این حال، ربانی اسماعیل حتى همان ثمن بخس را هم به طور کامل نپرداخت»(8)- ص68.
65- «ربانى «کاهانا» یک صدوبیست بشکه ی شراب از مردى غیریهودى خرید اما فقط بهاى صد بشکه ی آن را پرداخت».
66- «ربانى دیگرى شاخه هاى درختى را به یک نفر غریبه (غیریهودى) فروخت و سپس به خادم خود گفت: برو و از هر شاخه اى مقدارى بردار، چون سرقت از غیریهودى جایز است»- ص68.
67- «ربانى موسى گفته است: اگر غیریهودى در محاسبه اى اشتباه کند و این اشتباه به زیان غریبه و به نفع یهودى باشد، در صورت معلوم شدن اشتباه، یهودى باید بگوید: من چیزى نمى دانم. اما اگر غریبه عمداً سعى کند او را بیازماید نباید بگوید که تو اشتباه مى کنى؛ زیرا این کار ماهیت یهودى را برملا مى سا زد»- ص69.
68- «برناتز پیر در یکى از نوشته هاى خود مى گوید: اگر یک یهودى براى پیدا کردن یک نصرانى و کلاه گذاشتن سر او در طول هفته فعالیت و دوندگى کند این کار او با روز مقدس سبت برابرى مى کند و او حق دارد که به این عمل خود ببالد. برناتز مى گوید: درآوردن قلب مسیحى از سینه اش و از بین بردن بزرگان قوم آنها واجب است»- ص69.
69 - «در تلمود آمده است: چنانچه فردى گمشده بیگانه اى را به او برگرداند خداوند هرگز وى را نخواهد بخشید. توحق ندارى آنچه را بیگانه گم کرده است ولو این که پیدا کرده باشى به او باز گردانى. ربّانى موسی به شاگردان خود چنین آموزش مى دهد: استرداد اشیاى گمشده به بدعت گذاران و بت پرستان و کسانی که روز سبت را آشکارا ملوّث مى سازند، روا نیست» - ص70.
70- «اگر یک نفر یهودى اطلاعاتى درباره یک یهودى دیگر که از دست غریبه اى فرارى است به آن غریبه بدهد، یهودى فرارى به گردن او دینى دارد که باید بپردازد. یهودى فرارى بیش از برادرش که سعایت او را کرده است، سزاوار تقبیح نیست. بر این سعایت کننده است که خسارت برادر خود را که به سوی سعایت او متوجهش شده است، جبران کند»- ص70.
71- «درباره ی ملتهاى روى زمین نوشته شده است: گوشت شما از گوشت خر است و نسل شما از نسل حیوانات. بدین سبب، فرزندان مبارک و خجسته حق همانا یهودند و تبار آنها که در کوه سینا رشد و تکثیر کرد از هر نوع نجاست و پلیدى به دور مى باشد»- ص79.
72- «تلمود می گوید: بت پرستان را بکش، گرچه با کمالترین مردم باشند؛ هر کس بت پرستى را از چاله اى که در آن افتاده است بیرون آورد، یکى از بت پرستان را ابقا کرده است»- ص80.
73 - «اگر بت پرستى در گودالى افتاد تو با سنگى بزرگ دهانه ی آن را مسدود کن. نسربن میمون گفته است: شفقّت و دلسوزى نسبت به بت پرست بر تو حرام است، بلکه اگر دیدى که در رودخانه اى افتاد یا پایش در آن لغزید و مشرف به مرگ شد ضربه ی آخر را به او بزن و نجاتش مده»- ص80.
74- «تلمود مى گوید: منکر را اگر توانستى با دست خود بکُش. هر کس خون کافران را با دست خود بریزد قربانى مقبولى به درگاه خداوند تقدیم کرده است. به گفته ی ربانى عازار، مقصود از این عبارت مسیح و پیروان او هستند. ربانی یوشافاط مى گوید: مقصود کلیه ی اجانب هستند بدون استثنا. سفارشی که مى گوید: «نکش» به معناى منع کشتن اسرائیلى است. ابن میمون می گوید: کسانى که تعلیمات یهود را انکار مى کنند، بویژه مسیحیان، همگى باید نابود شوند و ریختن خون آنها همواره از کارهاى پسندیده است. اگر نتوان آنها را به سزاى اعمالشان رساند، باید از ایشان سعایت کرد»- ص82.
75- اگر بیگانه اى دشنامگو و بت پرست بیگانه دیگرى را بکشد و با همسر او همبستر شود، در صورتى که به دین یهود درآید پاک مى شود، اما اگر یهودیى را بکشد و سپس یهودیت را بپذیرد همچنان مجرم و مستحق مرگ خواهد بود» -ص83.
76- «اشکالى ندارد اگر یک یهودى فردى بیگانه و غیریهودى را گمراه سازد و کارى کند که باورش شود او غیریهودى است، اما چنانچه یهودیى، ولو ریاکارانه، نصرانى شود و زنی مسیحى بگیرد و مانند خانواده همسرش بت بپرستد مانند نصاریى گرفتار عذاب خواهد شد و در گودالى مى افتد که هیچگاه از آن بیرون نخواهد آمد»- ص83.
77- «موسى مى گوید: «در زن خویشاوند خود هوس مکن». هر کس با زن خویشاوند خود مرتکب فحشا شود سزاوار مرگ است. تلمود مى آموزد که خداوند زنا کردن مرد یهودى با زن یهودى را حرام کرده است، ولى زنان اجانب بر او مباحند.
ربى راشی، ربی لاوى، ربى جرسون و دیگران بر این عقیده اند که: یهودى وقتى بکارت دوشیزه اى مسیحى را ازاله می کند باورش این نیست که مرتکب فحشا شده است. ابن میمون در نوشته هاى خود تصریح مى کند که یهودى حق دارد از زنى غیرمؤمن یعنى اجنبى یا غیریهودى لذّت ببرد»- صص88،87.
78- «در شرحى از یک ربى قرن سیزده فرانسه آمده است: ربى تام مى گوید: سوداى فحشا با زن یا مرد اجنبى گناه نیست؟ زیرا شریعت از این دو بیزار است. چنان که گفته شده است: نطفه ی آنها نطفه ی استر است. به همین دلیل در پاره اى شرایط به زن یهودى اجازه داده مى شود که با مرد مسیحى ازدواج کند تا با این ازدواج غیرشرعى دین او را برباید. با آن که شریعت دستور حتمى به ازدواج با فاحشه ها را مى دهد، اما این ننگ را هم در این موقعیت اجازه مى دهد؛ زیرا ازدواج غیرشرعى با مرد مسیحى ازدواجى حیوانى است و پیوند زناشویى آن دو نیز از این دست به شمار مى آید»- ص88.
79- «تلمود مى گوید: اگر کسى در خواب ببیند که با مادرش زنا می کند ممکن است حکیم و دانشمند شود، زیرا در سفر امثال آمده است که: «حکمت را مادر نامیدم». اگر کسی در خواب ببیند که با نامزدش زنا می کند امید فراوان مى رود که به صداقت با شریعت نایل آید، و اگر کسی در خواب ببیند که با خواهرش نزدیکى مى کند امید بسیار مى رود به ضمیرى روشن دست یابد، چنانچه کسى ببیند که با زن خویشاوندش نزدیکى مى کند به سعادت جاودان مى رسد»- ص 88.
80- «تلمود مى گوید دخترى که سه سال و یک روز از عمرش مى گذرد، نامزدیش با همبستر شدن است و چنانچه کمتر از سه سال داشته باشد نامزدیش ملتزم به ازاله ی بکارت اوست»- ص89.
تلمود در جایى دیگر توضیح مى دهد که گروهى از ربّیها مانند ربى راب، ربى نشمال و دیگران وارد هر شهرى که مى شدند و زنى براى خود پیدا نمى کردند با صداى بلند فریاد مى زدند: کدام زن است که بخواهد چند روزى به همسرى ایشان درآید- ص89.
آرى... عباراتى که در تلمود آمده و به نحوى، که برخى از آنها را گفتیم و بعض دیگر را ناگفته گذاشتیم، به فحشا مربوط می شوند، از شماره بیرونند. ما بیش از این قلم را با آوردن نمونه هایى از این قبیل ضدّ اخلاقیات آلوده نمى سازیم. کتاب همجیّه ی التعالیم الصهیونیّه با استیفاى متون تلمودى کار بسیار خوبى کرده است. زیرا هر خواننده اى که خواهان آگاهى از محتویات تلمود و چنین تعالیمى باشد- تعالیمى که تا چند دهه ی پیش بر جهان عرب پوشیده بود- مى تواند در این نمونه ها به تأمل بپردازد. کتاب یاد شده با مقدمه و فهرست منابع خارجى116صفحه است که نُه صفحه ی آن را متون و عبارات تلمودى به خود اختصاص داده است.
در این جا ما نیز نمونه اى را به نمونه هاى پیشگفته اضافه مى کنیم. آنچه ذیلاً مى آید نمونه اى است از اخلاق یهودى در همه جا و همه ی زمانها، در شرق و غرب عالم و در گذشته و زمان حاضر. این رویداد را ابوحیان توحیدى (از رجال برجسته ی ادب و فقه و فلسفه ی قرن (922-1032م) در بغداد، که کتابهایش امروزه جزء نفایس به شمار مى آیند. وى در اخبار خلفا و وزرا و دانشمندان و دیگر مردم شخصیتی شناخته شده است و نظریات دقیق و عالمانه اى درباره ی جامعه ی عصر خود دارد) در کتاب الامتاع و المؤانسه ی، ج2، ص157، مصر1939، آورده است. او مى نویسد: «ابوالحسن على بن هارون زنجانى قاضى و صاحب مذهب به من گفت: دو نفر در راهى همسفر شدند. یکى از آنها مجوسى و از اهالى رى بود و دیگرى یهودیى از سرزمین جیّ (شهرستان فعلى در منطقه ی اصفهان). فرد مجوسى بر قاطرش سوار بود و توشه و خرجى راه و غیره با خود داشت و آسوده خاطر حرکت مى کرد، در حالى که آن یهودى زاد و توشه و خرجى راه با خود نداشت.
همین طور که داشتند با هم صحبت مى کردند، مجوسى به یهودى گفت: یا فلان! مذهب و عقیده تو چیست؟ یهودى گفت: من عقیده دارم در این آسمان خدایى وجود دارد که خداى بنى اسرائیل است و من او را مى پرستم و تقدیسش مى کنم و دست نیاز و التماس به سویش برمى دارم. از حضرت او روزى بسیار و عمر دراز و تندرستى و محفوظ ماندن از آفات و بلیّات و پیروزى بر دشمنم را مى طلبم و براى خود و همدینان و هم مذهبان خود از او خیر و نیکى مسألت مى کنم و به مخالفانم اهمیّتى نمى دهم، بلکه معتقدم که مخالف من ریختن خونش بر من روا، و یاری دادن او و دلسوزى و ترحم نسبت به وى بر من حرام است.
آن گاه به مجوسى گفت: من تو را از مذهب و عقیده و مافى الضمیر خود آگاه ساختم. حالا تو بگو که عقیده و دینت چیست؟ مجوسى پاسخ داد: عقیده و نظر من این است که من خواهان خیر و خوبى براى خود و همنوعانم هستم و براى هیچ یک از بندگان خدا، چه هم عقیده من باشد یا مخالف عقاید من، آرزوی بدى و زیان نمى کنم. یهودى گفت: هر چند به تو ستم و تعدى روا دارد؟ مجوسى گفت: آرى؛ زیرا من مى دانم که در این آسمان خدایى آگاه و عالم و حکیم وجود دارد که هیچ چیز بر او پوشیده نیست و نیکوکار را پاداش و بدکار را کیفر مى دهد. یهودى گفت: یا فلان گمان نمى کنم که مذهب خود را یاری رسانده و عقیده ات را تحقق بخشیده باشى. مجوسى پرسید: چطور مگه؟ یهودى گفت: زیرا من هم مثل تو بشر و همنوع تو هستم در حالى که خسته و گرسنه پیاده راه می روم و تو سوار بر مرکب و شکمت هم سیر است. مجوسی گفت: راست مى گویى. حالا چه مى خواهى؟ یهودى گفت: از غذایت به من بده و ساعتى مرا بر مرکوبت سوار کن چون خسته و ناتوان شده ام. مجوسى گفت: با کمال میل. آن گاه از استر خود پیاده شد و سفره اش را پهن کرد و به یهودى غذا داد تا سیر شد. سپس او را بر قاطرش سوار کرد و خود ساعتى پیاده با او رفت با هم صحبت مى کردند. وقتى یهودى استر را در اختیار گرفت و فهمید مجوسى خسته شده است، قاطر را هى زد و از مجوسى پیشى گرفت. مجوسی در پى او پیاده مى رفت اما به او نمى رسید. صدا زد: یا فلان قاطر را نگه دار و پیاده شو که از نفس افتادم. یهودى گفت: مگر نه این که ما همدیگر را از عقیده و مذهب خود آگاه کردیم و تو طبق مذهبت عمل کردى و آن را تحقق بخشیدى؟ حالا من نیز مى خواهم مذهب خود را جامه ی عمل بپوشانم و نظر و اعتقاد خود را یارى رسانم.
او همچنان قاطر را مى راند و مجوسى خسته و مانده در پى او می رفت و صدا مى زد: با تو هستم؟ بایست و مرا سوار کن. مرا در این جا رها نکن که طعمه ی درندگان مى شوم. به من رحم کن چنان که به تو رحم کردم. اما یهودى به فریادها و استغاثه هاى او اعتنایى نکرد تا آن که از برابر چشمان وى ناپدید شد. وقتى مجوسى از یهودى ناامید گشت و در آستانه ی مرگ قرار گرفت. از عقیده ی خود و توصیفى که از خدا کرده بود، یادش آمد. پس، رو به آسمان کرده گفت: الهى تو مى دانى که من به مذهبى عقیده دارم و طبق آن رفتار کردم و تو را به آنچه شایسته اى وصف نمودم و تو شنیدى و آگاه شدى. خدایا صفتى را که تو را به آن ستودم، درباره این مرد بی رحم جامه ی عمل بپوشان تا به حقیقت گفته ی من پى ببرد. مجوسى این دعا را کرد و به راه افتاد. اندکى که رفت دید قاطر آن، یهودى را زمین زده و گردنش شکسته و خود در گوشه اى منتظر صاحبش ایستاده است. مجوسى قاطر خود را سوار شده راه افتاد و یهودى را در پنجه مرگ رها کرد. یهودى صدا زد: یا فلان به من رحم کن و مرا بر استرت بنشان و در این بیابان رهایم نکن که از گرسنگى و تشنگى هلاک مى شوم. مذهبت را یارى رسان و به عقیده ات جامه ی عمل بپوشان... مجوسى گفت: من این کار را دوبار کردم، اما تو گفته هاى مرا فهم نکردى و آنچه را گفتم درک ننمودى. یهودى پرسید: چگونه؟ مجوسى گفت: چون من مذهبم را برایت توضیح دادم لکن تو سخنم را باور نکردى تا جایى که آن را عملاً تحقق بخشیدم چرا که گفتم: در این آسمان خدایى آگاه و عادل وجود دارد و هیچ چیز بر او پوشیده نیست. او نیکوکار را پاداش و بدکار را کیفر مى دهد. یهودى گفت: من سخنان تو را فهمیدم و آنچه را توصیف کردى دانستم. مجوسى پرسید: پس چرا از آنچه شنیدى پند نگرفتى؟ یهودى گفت: به سبب اعتقادى که بر اساس آن پرورش یافته ام و مذهبى که در آن تربیت شده ام. این عقیده و مذهب در وجود من به صورت یک عادت استوار و فطرت درآمده است؟ زیرا به پیروى از پدران و نیاکان و معلمان همدین و همکیش خود بر این عقیده خو گرفته ام و در چهارچوب آن پرورده شده ام، لذا این عقیده و مذهب چونان بنیانى استوار و ریشه ای مستحکم شده است و رها ساختن و دور انداختن و از میان بردن یک چنین عقیده اى دشوار است.
مجوسى با شنیدن این حرفها به او ترحم کرده وى را تا شهر با خود برد و او را در حالى که منکسر و رنجور بود به اولیایش سپرد. مجوسى ماجرا و داستان خود را براى مردم بازگو کرد. مردم زمانى دراز از ماجرایى که میان آن دو گذشته بود شگفت زده بودند.
بعدها شخصی ازمجوسى پرسید: تو به او خوبى کردى و با وجود این او به تو خیانت کرد. چطور شد که باز به او رحم کردى؟ مجوسى جواب داد: او عذر آورد که بر اساس این عقیده و اخلاق پرورش یافته و یک عمر در آن پایدارى به خرج داده و در راه آن کوشیده و بدان خو گرفته است. من فهمیدم که دست برداشتن از چنین عقیده اى بسیار دشوار است لذا حرفش را باور کردم و بر او رحمت آوردم و این در واقع تشکر من است از این که خداوند دعاى مرا مستجاب فرمود و از شرّ او رهاییم داد. به سبب ترحّمى که بار اول به او کردم پروردگارم مرا کمک کرد و با ترحم دوم از خداوند به خاطر لطفى که در حق من کرد سپاسگزارى کردم».
در حاشیه ی این داستان چند توضیح زیر را مى آوریم:
1- نمونه هایى از این دست آن قدر زیاد است که حقیقهً چندین جلد کتاب را پر مى کند.
2- در این داستان مشاهده مى کنیم که فرد یهودى پس از آن که به مجوسی خیانت مى ورزد و مجوسى او را تنها رها مى کند، علتى را که نمى گذارد وی انسان باشد براى مجوسى توضیح مى دهد و آن نحوه تربیت و پرورشى است که یافته است و با خون او آمیخته شده و پدر در پدر و نسل اندر نسل به وى رسیده است. یهودی که در تنگنا به سر مى برد ناچار شد از یک حقیقت ننگین پرده بردارد. حقیقتى که واقعیت دارد و تردیدى در آن نیست. یهودى فکر کرد که پرده برداشتن از روى این واقعیت حتماً مجوسى را متقاعد خواهد ساخت که همین طور هم شد.
3- آنچه امروزه براى ما اهمیت دارد این است که: وصفى که این یهودى از خود کرده است و انسان را از انسانیتش تهى مى کند، از روح تلمود و قبالا مایه مى گیرد. این خصلت را خاخامها در مدارس یهودى و کنیسه ها به یهود تلقین مى کنند و مواظبند که غیر یهود از آن آگاه نشوند.
4- گرچه این ماجرا به هزار سال پیش برمى گردد اما این خوى و خصلت با، مردن از بین نمى رود، بلکه همچنان که مورخ نامدار یهود، یوسفوس، دو هزار سال پیش گفته است یهودیها نسل اندر نسل آن را از یکدیگر به ارث مى برند. این امر در پروتکلها بوضوح نمایان است.
پی نوشت ها :
1- المقتطف، فوریه1950.
2- یوهانس پففرکورن (1524-1469 Pfefferkorn)، کشیش آلمانى -م.
.3- Gain
4- Jethro(یترون)
5- Korah
6- Thara
7- Rahab
8- این شیوه بسیاری از یهودیان است که از این طریق بتوانند صنایع دستی و میراث فرهنگی کشورها را به غارت ببرند(راسخون).