نگاهی به سیره ی نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام)، نشان می دهد که نیاز انسان به دعا و ربط با خالق بی همتا، یک نیاز مستمر و لازمه ی عبودیت و بندگی است. برترین مضامین و بلندترین معارف و زیباترین ادبیات و بهترین عاطفه و لطافت و خالص ترین تجلّی عشق و محبّت و گویاترین اظهار ضعف و عجز و غنی ترین برشماری نعمتها و رحمتها، در این ادعیه ارائه شده اند.
این نوشتاری است که از گفتارهای ولیّ فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب دعا، فراهم آمده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تعبیرات زیبایی از دعا و مناجات و راز و نیاز با حق تعالی دارند و در کنار این تعبیرات، آثار دعا و شرایط استجابت، با شیوایی و استدلال مطرح می فرمایند. دعا، یعنی خواستن؛ توبه، یعنی توجه و برگشتن بقصد اصلاح و تحول؛ اینها معانی زیبایی است که در بیانات معظمٌ له مشاهده می کنیم. در زمینه ی آثار نیز دعا را عامل سازندگی، پیش برد راه، خشوع دل، معراج مؤمن، سپر دفاعی، سپاسگزاری به درگاه خدا، تسویه ی باطن، قوت قلب و نترسیدن از قدرتها، مشحون از معارف بلند اسلامی، و... معرفی می نمایند. شرایط استجابت دعا را بی آلایشی دل، معرفت به حق تعالی، همت بلند، خواستن های بزرگ، اجتناب از گناه و حضور قلب می دانند.
دعا، شرایطی دارد
مطلب دیگر این است که گاهی هرچه انسان دعا می کند، مستجاب نمی شود. علت چیست؟ روایات دینی، این مشکل را برای ما حل کرده اند. مثلاً در روایات آمده است که، اگر شرایط دعا وجود نداشته باشد، دعا مستجاب نمی گردد. بالاخره، دعا هم شرایطی دارد. بزرگان دین فرموده اند: «کارهای نشدنی را، از خدای متعال، نخواهید.» در روایتی آمده است که، روزی، یکی از اصحاب نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، در حضور پیغمبر، دعا کرد و گفت: «اللّهم لا تحتجنی علی احداً من خلقک». «خدایا، مرا محتاج هیچ آفریده ای نکن». «فقال رسول (صلی الله علیه و آله و سلم): لا تقولنها کذا». « پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این طور نگو». «فلیس من احداً الّا و هو محتاج الی النّاس». مگر می شود که یک انسان، محتاج دیگران نباشد؟ «نگو که خدایا، مرا محتاج هیچ کس نکن. این، خلاف طبیعت بشری، خلاف سنّت الهی، و خلاف طبع نهاده ی پروردگار در وجود انسان است». چرا می گویی «خدایا، مرا محتاج هیچ کس نکن؟» این دعا، مستجاب نمی شود. آن فرد، عرض کرد: «یا رسول الله! پس چگونه دعا کنم؟» فرمود: «قل اللّهم لا تحتجنی علی شرار خلقک». «بگو: خدایا! مرا محتاج اشرار از بندگان خود نکن. مرا نیازمند مردمان شریر نکن. مرا محتاج انسانهای لئیم نکن. این، درست است. این، می شود. این را از خدا بخواه.» پس، اگر چیزی را از خدای متعال طلب کردیم که نشدنی و به خلاف سنّتهای معمولی عالم است، برآورده نمی شود.یکی از شرایط استجابت دعا این است که، آن را با توجه مطرح کنیم. گاهی لقلقه ی زبان، جملاتی چون «خدایا ما را بیامرز».، «خدایا به ما سعّه ی رزق بده» و «خدایا قرض ما را ادا کن» است. ده سال انسان این گونه دعا می کند، اصلاً مستجاب نمی شود. این، فایده ای ندارد. یکی از شرایط دعا این است که فرمود: «اعلموا ان الله لا یقبل الدّعاء عن قلب غافل». «خداوند متعال، از صاحب دل غافل (دلی که متوجه نیست چه خواسته ای را مطرح می کند و با که دارد حرف می زند)، دعایی را قبول نمی کند». معلوم است که دعای دارای این ویژگیها، مستجاب نمی شود. باید تضرّع کنید، و جدّی بخواهید. باید از خدای متعال، با الحاح بخواهید. باز بخواهید و باز بخواهید. در این صورت، البته، خدای متعال، دعاها را مستجاب خواهد کرد.(1)
شرایط استجابت دعا
چه دعایی باید بکنیم که دنبال آن، اجابت باشد. گاهی انسان چیزی را از خدا می خواهد و به حسب ظاهر احساس می کند که این خواسته برآورده نشد. شرط مهم اجابت دعا این است که دعا به معنای حقیقی کلمه و با شرایط خود انجام بگیرد.1ــ بی آلایشی و طراوت دل
اولین شرط دعا این است که با دل باطراوت و بی آلایش درخواست شود؛ مثل دل جوانها؛ لذا دعای جوانان اقبال و احتمال اجابت را بیش از همه دارد. گاهی بعضیها به بنده می گویند برای جوانهای ما دعا کن. البته ما همیشه برای همه ی جوانها دعا می کنیم؛ اما درواقع این جوانها هستند که اگر قدر دل بی آلایش و باطراوت خود را بدانند، دعای آنها از هر دعایی می تواند به استجابت نزدیکتر باشد.2ــ معرفت
یکی دیگر از شرایط دعای مستجاب این است که انسان دعا را با معرفت انجام دهد؛ یعنی بداند که این دعا و این درخواست از کسی است که قدرت دارد همه ی آنچه را که انسان می خواهد، برای او انجام دهد؛ یعنی به اثر دعا باور داشته باشد. به امام صادق (علیه السلام) عرض شد که: «ندعوا فلا یستجاب لنا»؛ دعا می کنیم، اما اثر اجابت را نمی بینیم؛ فرمود:« لانکم تدعون من لا تعرفونه»؛ بی معرفت دعا می کنید. در روایتی درباره ی معرفت در دعا نقل شده است که:« یعلمون انی اقدر علی ان اعطیهم ما یسألونی»؛ به قدرت اجابت پروردگار باور داشته باشند.3ــ همت بلند
در دعا همت بلند داشته باشید؛ درخواستهای بزرگ بکنید؛ سعادت دنیا و آخرت را بخواهید و نگویید اینها بزرگ است، اینها زیاد است؛ نه، برای خدای متعال اینها چیزی نیست. عمده این است که شما به معنای حقیقی کلمه و با همین شرایط، طلب کنید؛ خدای متعال این طلب را اجابت خواهد کرد. گاهی هم انسان نمی داند کاری که انجام گرفت، اجابت دعای او بوده؛ خود انسان غافل است.4ــ اجتناب از گناه
یکی دیگر از شرایط دعا، اجتناب از گناه و توبه است. این شبها هم شبهای توبه است. همه دچار گناه و تخلف هستیم. تخلفها کوچک و بزرگ دارد. از خدای متعال باید عذرخواهی و استغفار و طلب بخشش و توبه کنیم و به سوی خدا برگردیم. عزم ما باید این باشد که از ما گناه سر نزند. گاهی انسان عزم می کند و تصمیم می گیرد که گناه نکند؛ بعد دچار غفلت و اشتباه می شود و لغزش پیدا می کند؛ باز همین گناه سراغ انسان می آید؛ بار دیگر باید توبه و استغفار کند؛ منتها استغفار باید جدّی و حقیقی باشد. گناه نکردن باید یک قصد واقعی و جدّی باشد. درباره ی دعا و استجابت دعا در روایت دارد که: «و لیخرج من مظلم الناس»؛ انسان باید از مظلمه ی مردم خارج شود تا دعایش قبول شود. در روایت دیگر دارد که خدای متعال به حضرت موسی خطاب فرمود: «یا موسی ادعنی بالقلب النقی و اللسان الصادق». با دل پاک و زبان راستگو با خدای متعال حرف بزنید و دعا کنید؛ دعا قطعاً مستجاب خواهد شد.5ــ حضور قلب و خشوع
یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، حضور قلب و خشوع است. همان طور که عرض کردیم، معنای دعا این است که شما با خدا حرف بزنید؛ خدا را در مقابل خود احساس کنید و حاضر و ناظر بدانید. این که انسان همین طور طبق عادت چیزی را بر زبان بیاورد و مطالبه یی را ذکر کند ــ خدایا ما را بیامرز ــ بدون این که در دل خود حقیقتاً حالت طلبی را احساس کند، این دعا نیست؛ لقلقه ی لسان است. «لا یقبل الله عزّوجل دعاء قلب لاه»؛ دل غافل و بی توجه و سر به هوا اگر دعا کند، خدای متعال دعایش را قبول نمی کند. دلهای آلوده و غرق در تمنیات و شهوات نفسانی ــ که اصلاً غافلند ــ چگونه دعا خواهند کرد؟ چه توقعی است که اگر انسان این طور دعا کرد، مستجاب شود؟بعضیها دعا و عبادت و توبه را می گذارند برای دوران پیری؛ این اشتباه بزرگی است. اگر گفته شود توبه کنید، می گویند حالا وقت داریم. اوّلاً معلوم نیست وقت داشته باشیم؛ مرگ انسان را مطلع نمی کند؛ برای همه ی سنین هم است. اگر فرض کردیم حقیقتاً وقت داریم ــ یعنی بناست به سنین پیری برسیم ــ چنانچه کسی خیال کند که می شود دوران جوانی را با غفلت و غرق شدن در شهوات گذراند، بعد با خیال راحت و با آسانی به سراغ توبه رفت، اشتباه بزرگی مرتکب شده است. حالت دعا و انابه چیزی نیست که انسان هر وقت اراده کرد، برای او پیش بیاید. گاهی می خواهیم، نمی شود؛ دنبال حال و توجه هستیم، دست نمی دهد؛ «ذلک بما قدّمت یداک».(2) انسانی که زمینه ی توجه به خدا و رجوع الی الله را در خودش به وجود نیاورده باشد، این طور نیست که هر وقت اراده کرد، بتواند در خانه ی خدا برود. شما می بینید بعضی دلهای پاک ــ غالباً جوانها ــ خیلی راحت می توانند ارتباط برقرار کنند؛ اما بعضی هرچه تلاش می کنند، این ارتباط برقرار نمی شود. کسانی که فرصتی دارند و می توانند دل خودشان را نرم نگه دارند، قدر بدانند و رابطه ی خود را با خدا حفظ کنند؛ تا هر وقت خواستند در خانه ی خدا بروند، بتوانند.(3)
وعده ی الهی به استجابت دعا
دعا انسان را به خدا نزدیک می کند؛ معارف را در دل انسان ماندگار و مؤثر می کند؛ ایمان را قوی می کند؛ علاوه بر این که مضمون دعا ــ که خواستن از خداست ــ ان شاء الله مستجاب می شود و خواسته ی انسان برآورده می گردد؛ یعنی دعا از چند سو دارای برکات بزرگ است. لذاست که در قرآن کریم بارها در باب دعا و دعایی که بندگان صالح خدا کرده اند، سخن گفته شده است. همه اینها برای آن است که به ما درس داده بشود. انبیای الهی در مواقع سختی دعا می کردند؛ از خدای متعال کمک می خواستند؛ «فدعا ربه انی مغلوب فانتصر» (4) که از قول حضرت نوح نقل شده است. یا از قول حضرت موسی (علیه السلام) نقل شده است: «فدعا ربه ان هولاء قوم مجرمون».(5) موسی به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.خدای متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده کرده است که دعا را مستجاب خواهد کرد؛ که یکی از آیات، همین آیه ی مبارکه ی «و قال ربکم ادعونی استجب لکم» (6) است؛ یعنی پروردگار شما فرموده است که مرا دعا کنید، تا استجابت کنم. ممکن است استجابت به معنای برآورده شدن صد در صد آن خواسته هم نباشد. گاهی ممکن است قوانین خلقت اقتضای این را نکند که خدا آن حاجت را حتماً برآورده بکند ــ که در مواردی قوانینی وجود دارد که آن خواسته برآورده شدنی نیست، یا بزودی برآورده شدنی نیست ــ در غیر این موارد، قاعدتاً خدای متعال پاسخش این است که آن خواسته ی شما را برآورده می کند؛ همچنان که در دعای شریف ابوحمزه ی ثمالی ــ که در سحرهای ماه رمضان خوانده می شود ــ به همین معنا اشاره می کند. در قرآن فرموده است: «و اسئلوا الله من فضله ان الله کان بکل شییء علیماً».(7) اگرچه خدا عالم است و نیازهای شما را می داند، اما شما از خدا بخواهید و به خدا عرض کنید. این آیه را در دعا ذکر می کند. البته در دعای شریف، «ان الله کان بکل شیئی رحیماً» دارد؛ اما در قرآن «کان بکل شییء علیما» است. بعد می فرماید: «و لیس من صفاتک یا سیدی ان تأمر بالسؤال و تمنع العطیه». اما سجاد عرض می کند: پروردگارا! عادت تو این نیست که مردم را به خواستن امر کنی، اما آنچه که آنها خواستند، به آنها ندهی. یعنی معنای کرم الهی و رحمت الهی و قدرت محیطه ی الهی این است که اگر می گوید بخواهید، اراده فرموده است که آن خواسته را اجابت کند. این همان وعده ی الهی است که در همین آیه یی که در اوّل خطبه تلاوت کردم، صریح این معنا را بیان می کند: «و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان» (8)؛ هرگاه بندگان من درباره ی من از تو سؤال کنند که کجاست، بگو ای پیامبر، من نزدیکم و پاسخ می گویم و دعوت و خواسته ی آن کسی را که از من می خواهد و من را می خواند، اجابت می کنم. هرکس خدا را بخواند، پاسخی در مقابلش هست؛ «لکل مسألة منک سمع حاضر و جواب عتید»؛ هر سؤالی از خدا، هر خواسته یی از خدا، یک پاسخ قطعی در مقابل دارد. این خیلی مهم است و باید بندگان مؤمن خدا آن را خیلی قدر بدانند. حالا کسی که ایمان ندارد، طبیعی است که از این موقعیت ــ مثل خیلی از موقعیتهای دیگر ــ استفاده نمی کند. این وعده ی قطعی الهی است؛ یعنی خدای متعال هر خواسته یی را جواب خواهد داد. این یک وعده است و البته هر وعده یی هم شرایطی دارد. من در این جا آیاتی را درباره ی وعده های الهی جمع کرده ام، که حالا نمی خواهم تفصیلاً وارد بحث بشوم؛ اما به طور مختصر نکاتی را یادآور می شوم.
خداوند متعال وعده های فراوانی به بندگان خود داده است؛ یکی از وعده ها هم همین است. مثلاً یکی از وعده های الهی دیگر این است: «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها» (9)؛ هرکس کار بد بکند، این بدی به خود او برمی گردد و بر علیه خود اوست. یکی دیگر از وعده های الهی این است: «انا لا نضیع اجر من احسن عملاً» (10)؛ کسی که کار خوب انجام بدهد، خدای متعال پاداش او را ضایع نمی کند. فقط هم در آخرت نیست؛ شامل دنیا و آخرت است؛ یا در دنیا، یا در آخرت. وعده ی دیگر این است: «من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید»؛ (11) هرکس که خیر نزدیک ــ یعنی دنیا ــ را هدف بگیرد و به آخرت کاری نداشته باشد، «عجلنا له»؛ ما کمک می کنیم آنچه را که او هدف گرفته است؛ یعنی او را به آن هدف می رسانیم؛ «ما نشاء لمن نرید». البته قید و شرطهایی هم دارد؛ اگر تلاش کند، اگر زحمت بکشد، اگر کوشش بکند، به آن هدفها می رسد. مثل این که می بینید بعضی از ملتها تلاش کردند، کوشش کردند، زحمت کشیدند، قناعت کردند، آن جایی که باید صرفه جویی کرد، صرفه جویی کردند و توانستند به جاهای بزرگی برسند. در دنباله ی همین آیه می فرماید: «و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. کلاً نمد هؤلاء و هؤلاء» (12)؛ هم کسانی که در صدد کسب دنیا هستند، ما کمکشان می کنیم، هم کسانی که در صدد کسب آخرت هستند. در این جا تلاش دنیوی را با رضای الهی تطبیق می کنند؛ می فرماید آنها را هم کمک می کنیم. این سنّت آفرینش است، این سنّت الهی در عالم است؛ یعنی اگر تلاش کردید، زحمت کشیدید، حتماً به نتیجه خواهید رسید. خدای متعال هیچ تلاشی را بی نتیجه نمی گذارد؛ حتماً نتیجه یی دنبالش هست. گاهی افراد انسان می توانند آن نتیجه را بشناسند، همان را هدف می گیرند و به آن هم می رسند؛ اما گاهی آن نتیجه یی که بر آن عمل مترتب است، آن را درست نمی شناسند و دنبال نتیجه ی دیگری می گردند؛ ولی آن عمل نتیجه ی خودش را می دهد و بالاخره به نتیجه می رسند. بنابراین، خدای متعال هیچ تلاشی را بدون پاداش نگذاشته است.
وعده ی الهی دیگر این است: «وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم».(13) این هم یک وعده ی قطعی است؛ هر قومی، هر ملتی، هر جمعیتی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، خلیفه ی خدا در زمین خواهد شد؛ یعنی قدرت را در زمین در دست خواهد گرفت؛ برو برگرد ندارد. آنهایی که ایمان داشتند، اگر عمل صالح را با آن همراه کردند، همین اتفاق افتاد؛ کما این که در ایران اسلامی اتفاق افتاد؛ کما این که در هر دوره یی از دوره های تاریخ خود ما که چنین چیزی پیش آمد، اتفاق افتاد؛ «لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم».(14) اگر ایمان باشد، ولی عمل صالح نباشد، خلیفه ی خدا در زمین نخواهند شد. ایمان خشک و خالی و ایمان بی عمل، نتیجه یی ندارد؛ اما اگر ایمان با عمل همراه باشد، حتماً محقق خواهد شد.
وعده الهی دیگر، «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (15) است؛ هر کس که در راه خدا مجاهدت کند، خدا قطعاً راه را به او نشان خواهد داد. اینها چیزهایی است که یک روز خودمان در دوره ی جوانی ــ اوایلی که با معارف اسلامی و با این حرفها آشنا می شدیم ــ می خواندیم، می گفتیم، اعتقاد هم داشتیم، ایمان هم داشتیم، اما برای ما بوضوح اتفاق نیفتاده بود؛ می دانستیم کلام خدا راست است، اما آن را تجربه نکرده بودیم؛ ولی امروز تجربه شده است. همان اوقات در زمان مبارزات نهضت اسلامی در ایران ــ که شما جوانان هیچ یادتان نیست، میانسالها هم بعضی یادشان است، بعضی هم یادشان نیست ــ اگر کسی می خواست در این ایران، که امروز مهد اسلام و مأذنه ی اسلام است؛ یا در این تهران اگر کسی می خواست فقط خودش مسلمان زندگی کند، واقعاً ممکن نبود؛ مشکل بود! یعنی اگر کسی می خواست منهای هدایت و تربیت دیگران، خودش به طور کامل مسلمانی زندگی کند، نمی شد؛ انواع و اقسام موانع وجود داشت! اگر کسی می گفت این نهضتی که در قم آن آقا شروع کرده است و عده یی طلبه هم دور و برش هستند و تا فریادی هم می کشند، فوراً آنها را می گیرند و به زندان می برند و می زنند و می کوبند و شکنجه می کنند، یک روز بر اثر صبر و استقامت مردان خدا و مردان راه حقّ و آن رهبری راشده ی مهدیه، همه ی کشور را به خود متوجه خواهد کرد و همه ی دلها را جذب خواهد نمود و همه ی ملت را به صحنه خواهد آورد، کسی باور نمی کرد! و اگر می گفتند یک روز به برکت ورود مردم در صحنه، حکومت، حکومت اسلامی خواهد شد، کسی باور نمی کرد؛ اما وعده ی الهی بود و محقق شد؛ چون عمل شد.
دعا در چارچوب قوانین طبیعی مستجاب می شود
لازم نیست دعا همیشه قوانین طبیعی را به هم بزند و برخلاف قوانین طبیعی عمل کند؛ نه، دعا در چارچوب قوانین طبیعی مستجاب می شود و خواسته ی شما برآورده می گردد. این قدرت خداست که قوانین را جور می آورد، کنار هم می گذارد و مقصود شما برآورده می شود. البته آن جایی که دعای شما با یک قانون الهی دیگری تصادم پیدا کند، مستجاب نمی شود. وعده ی الهی حقّ است، اما آن وعده هم درست است. آدمهایی که بی کار باشند و در راه اهداف خودشان تلاش نکنند، تضمینی نیست که به هدف و مقصد برسند؛ حالا شما دعا کن، معلوم است که این دعا خیلی اقبال استجابت ندارد. البته یک وقت هم دیدید مستجاب شد؛ اما تضمینی نیست. در جایی برخلاف یک قانون طبیعی مسلّم، شما دعا کنید؛ معلوم نیست تضمینی داشته باشد. اگرچه در مواردی بلاشک دعا قوانین را هم خرق می کند، اما این طور نیست که وقتی می گوییم دعا مستجاب می شود، یعنی دعای شما اگر با قوانین دیگر الهی منافات داشته باشد و عملی همراهش نباشد و یا حتی خود دعا از روی توجه هم نباشد، باز هم مستجاب می شود؛ نه، در دعا، طلب کردن و خواستن از خدای متعال و حقیقتاً مطالبه کردن لازم است؛ این دعا مستجاب می شود. و اگر عمل و تلاش در راه اهداف بزرگ، همراه این دعا باشد، اقبال استجابت این دعا واقعاً بیشتر است. آن وقتی که دعا استمرار پیدا کند، حتماً اقبال استجابت در این دعا بیشتر است. اگر دیده شد که یک دعا چند بار تکرار گردید و مستجاب نشد، نباید مأیوس شد؛ بخصوص در مسائل بزرگ، بخصوص در مسائل مربوط به سرنوشت انسان و سرنوشت کشور و سرنوشت ملتها؛ چون گاهی طبیعت کارهای بزرگ چنین است که تحققش زمان می طلبد.(16)نورانیت دل، پاسخ خدا به دعاست
دعا که می خوانند، با حال و با توجه بخوانند و بدانند دارند با چه وجودی حرف می زنند و چه می خواهند؛ و بدانند این خواست، پاسخ دارد. در قرآن، چند جا به ما گفته شده است: «ادعونی استجب لکم» (17)، مرا بخوانید تا به شما پاسخ بدهم؛ یک جا دارد: «و اسئلوا الله من فضله» (18)، از فضل خدا طلب کنید و بخواهید. اینها وعده های الهی است؛ و وعده های الهی، صادقترین وعده هاست و حتماً چنانچه از خدا بخواهید، خدا به شما پاسخ خواهد داد. اگر انس پیدا کنید، خواهید دید که خیلی از پاسخها همانی است که در همان لحظه به شما داده می شود؛ یعنی آدم نباید خیال کند که پاسخ دعا حتماً همان پولی است که از خدا خواسته است، و باید برسد!گاهی اوقات پاسخ، همانی است که در آن لحظه به شما می دهند؛ آن چنان نورانیتی در دل شما به وجود می آید که می بینید اصلاً پاسختان را الان گرفته اید. آن حالتی را که انسان در دعا پیدا می کند، گاهی احساس می کند که دیگر غیر از آن، هیچ چیز نمی خواهد. وقتی یاد پروردگار در دل انسان، زنده باشد، این گونه است.(19)
گناه، علت گرفته شدن حال دعا
پناه بر خدا! ممکن است انسان مرتکب گناهی شود، که هرچه دعا کند، آن دعا بی اثر و بی فایده گردد. بی اثر شدن دعا، چگونه فهمیده می شود؟ به این گونه که، حال دعا از انسان گرفته می شود.در این خصوص عبارتی را از بزرگی نقل کرده اند. نمی دانم روایت از معصوم (علیه السلام)، است یا عبارتی از غیرمعصوم. هرچه هست، عبارت حکمت آمیزی است. می گوید: «انا من ان اسلب الدّعا اخلف من ان اسلب الاجابة». «از اینکه دعا از من گرفته شود بیشتر می ترسم تا اینکه اجابت از من گرفته شود.»
گاهی حال دعا از انسان گرفته می شود. این، علامت بدی است. اگر دیدیم در وقت دعا، در وقت تضرّع و در وقت توجه و تقرّب، هیچ نشاط و حوصله ی دعا نداریم، علامت خوبی نیست. البته، درستش هم می شود کرد. انسان می تواند با توجه، با التماس و با خواستن، حال دعا را به طور جدّی، از خدا بگیرد.(20)
دعای با دل، حتماً جواب دارد
در «دعای ابوحمزه»، عبارتی بسیار تکان دهنده وجود دارد؛ که آن عبارت، این است: «و اعلم انّک للرّاجی بموضع اجابةٍ و للملهوفین بمرصد اغاثةٍ و انّ فی اللّهف الی جودک و الرّضا بقضائک عوضاً من منع الباخلین و مندوحةً عمّا فی ایدی المستأثرین و انّ الراحل الیک قریبُ المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الاعمال دونک».(21) فرد دعا خوان و ثناگو، عرض می کند: «ای خدای من! من امید به تو را، بر امید به غیر تو، ترجیح دادم. پناه آوردن به تو را، جایگزین پناه بردن به دیگران کردم. و می دانم، اگر کسی به سوی تو بیاید، راه نزدیک است...».هر جا هستید، هرکه هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنّی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میانسال! ای پیرمردها و پیرزنها! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسط السوادها! هرکه هستید، اگر احساس نیاز به خدا می کنید ــ که هر انسان سالمی این احساس را می کند ــ بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجه کنید؛ جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب می دهد. وقتی دیدید دل شما ناگهان منقلب شد، این، همان جواب خداست. وقتی دیدید اشک شما جاری شد، وقتی دیدید روح شما به اهتزار درآمد، وقتی دیدید طلب، با همه ی وجود، از سر تا پای شما جاری شد، بدانید این، همان پاسخ الهی است؛ این، همان جواب خداست. و جواب بعدی هم، اجابت است؛ اجابت این خواسته ها، ان شاءالله. که در قرآن فرمود: «و اسئلوا الله من فضله».(22) از خدا بخواهید. «و لیس من عادتک ان تأمر بالسؤال و تمنع العطیّه». بگویید، سؤال کنید، بخواهید. و مگر می شود که بخواهید و ندهد؟! البته اقتضائات زمان و مکان و خصوصیات و نظایر آن هم، در خواستن از خدا، مؤثر است.(23)
ترک گناه، شرط مهم استجابت دعا
یک نکته را در زندگی عملی خودمان عرض می کنم که شاید ان شاء الله برای خود من و برای همه ی شما برادران و خواهران، وسیله یی برای تحرک بهتر و بیشتر باشد. آن نکته، این است که برای نزدیکی به خدا، اصل قضیه، ترک گناهان است. انجام مستحبات و نوافل و توسلات و دعا و بقیه ی امور، فرع است. اصل قضیه، این است که انسان از صدور گناه و خلاف از خود، مانع بشود. این، همان تقوا را می طلبد. تقوا و پرهیزگاری، مهمترین ــ یا بگوییم اوّلی ترین ــ مظهری است که وجود انسان باید داشته باشد. همین است که مانع از گناه انسان می شود. گناه نمی گذارد که انسان، حتّی خود را به لبه ی دریای عظیم مغفرت الهی برساند و از آن استفاده کند. گناه نمی گذارد که ما حال دعا و توجه پیدا کنیم. گناه نمی گذارد که ما به فکر بازنگری و بازسازی خودمان بیفتیم. کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. این، شرط اوّل قضیه است.البته گناهان مختلفند؛ گناههای گوناگون فردی و اجتماعی، گناههایی که به وسیله ی دست یا چشم یا زبان و از طرق گوناگون حاصل می شود. برای افراد مسلمان، شاید گناهان، مخفی نباشد و می دانند که چه چیزی گناه است. آن کسی که دعا هم می خواند، مستحبات را هم انجام می دهد، وظایف شرعیش را هم انجام می دهد؛ اما در کنار آنها، از گناه هم اجتناب ندارد، مثل آن کسی است که در حال سرماخوردگی و تب، هم داروهایی را که ضد سرماخوردگی است و شفابخش است، می خورد و هم از غذاهایی که برای سرماخوردگی مضر است، استفاده می کند. معلوم است که آن داروها، اثر نخواهد کرد. معلوم است که اگر آدم بیمار، آن غذایی که برای او مضر است، آن عملی که برای او زیان آور است، به آنها ارتکاب بکند، برای او، دارو اثری نخواهد کرد.
باید زمینه ی استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوی الهی را آماده کرد و آن، با ترک گناه است. لذا شما در دعای کمیل می بینید که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «اللّهم اغفرلی الذّنوب التی تحبس الدّعا».(24) یعنی خدایا! آن گناهانی که دعای مرا حبس خواهد کرد، آنها را بیامرز. گناهان، مانع از اجابت دعا می شود. در همین شبها و سحرها، در دعای شریف ابوحمزه می خوانید: «فرّق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک».(25) خدایا! میان من و گناهم فاصله بینداز؛ آن گناهی که مانع از انجام وظایفم می شود و باعث می گردد که نتوانم خودم را به تو نزدیک کنم. اصل قضیه، مسأله ی ترک گناه است.(26)
اعتراف به گناه، لازمه ی اصلاح
اسلام، اعتراف به گناه را در پیش بندگان، مجاز نمی داند. کسی نباید گناهی را که انجام داده است بر زبان آورد و پیش کسی به آن اعتراف کند. اما پیش خدا، چرا. بین خودتان و خدا، بین خودمان و خدا، خلوت کنیم، و به قصورهایمان، به تقصیرهایمان، به خطاهایمان و به گناهانمان، که مایه ی روسیاهی ما، مایه ی بسته شدن پر و بال ما، و مانع پرواز ماست، اعتراف نماییم، و از آنها توبه کنیم. اگر فردی بخواهد اصلاح شود، باید گناه و عیب خود را بپذیرد؛ و در پیش خود و خدا، به آن عیب و گناه، اعتراف کند. کسانی که برای خودشان هیچ عیب و خطایی قائل نیستند، هرگز اصلاح نخواهند شد.(27)پی نوشت ها :
1.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 28/ 11 /1373.
2.سوره ی حج، آیه ی 10.
3.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 29/ 7/ 1384.
4.سوره ی قمر، آیه ی 10.
5.سوره ی دخان، آیه ی 22.
6.سوره ی مؤمن، آیه ی 60.
7.سوره ی نساء، آیه ی 32.
8.سوره ی بقره، آیه ی 186.
9.سوره ی فصّلت، آیه ی 46.
10.سوره ی کهف، آیه ی 30.
11.سوره ی اسراء، آیه ی 18.
12.سوره ی اسراء، آیه ی 19 و 20.
13 و 14.سوره ی نور، آیه ی 55.
15.سوره ی عنکبوت، آیه ی 69.
16.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 4/ 10 / 1377.
17.سوره ی مؤمن، آیه ی 60.
18.سوره ی نساء، آیه ی 32.
19.گفت و شنود صمیمانه ی رهبر معظّم انقلاب اسلامی با گروهی از جوانان و نوجوانان (گروه کودک و نوجوان صدا و سیما، برنامه ی نیمرخ)، 14/ 11/ 1376.
20.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 28/ 11/ 1373.
21.مفاتیح الجنان؛ دعای ابوحمزه ثمالی.
22.سوره ی نساء، آیه ی 32.
23.خطبه های نماز جمعه ی سوم رمضان 1415، 14/ 11/ 1373.
24.مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
25.مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ی ثمالی.
26.دیدار اقشار مختلف مردم (روز یازدهم ماه مبارک رمضان)، 18/ 1/ 1369.
27.دیدار قشرهای گوناگون مردم، از شهرهای متفاوت، 28/ 2/ 1373.