در سال 1869 جاکوب برفمان (Jacob Berfman) کتابی نوشت و در آن اسرار این هیأتها و وسایلی را که برای باقی نگه داشتن سیطره مخفی جو تلمودی بر اذهان یهود به کار می گیرند، شرح داد. این کتاب که شباهت زیادی به پروتکل ها داشت، حدود 39 سال پیش از این تاریخ منتشر شد. در این کتاب، از توطئه های «دانشوران صهیون» علیه مسیحیت، اسلام، کشورهای اروپایی، قلمرو پاپ و سرانجام امپراتوری عثمانی پرده برداشته می شود.
کتاب برفمان، سپس، یکدفعه غیبش زد و امروزه خبری از آن نیست، فقط خدا می داند که این کتاب در کجا یافت می شود.
مطبوعات روس مدتها چیزهای عجیب و غریبی از کتاب برفمان منتشر می کردند تا آن که این کتاب ناپدید شد.
یهودیها برای کاستن از اهمیت این کتاب رسواگر، این مطلب را جعل و با تمام وسایل و امکانات تبلیغاتی خود منتشر کردند که برفمان به دروغ یهودیت را پذیرفت و سپس از آن روی برتافت و هدفش از نوشتن این کتاب چیزی جز شهرت طلبی نبوده است. ناقدان این سخن را رد می کنند. گروهی از ایشان معتقدند که کتاب برفمان اسرار ذبایح و کشته های بشری را در برداشته است. این تلاش یهود برای خاموش کردن آتش رسوایی قهالیان را سودی نبخشید؛ زیرا امکان ندارد کارهایی را که مردن از قهاله مشاهده می کنند مخفی نگه داشت. تنها کاری که برفمان کرده پرده برداشتن از روی یک جنایت هولناک است؛ جنایتی که اتفاق افتاد اما جزئیاتش همچنان مبهم بود و اتهامات دور و بر عمرو وبکر می چرخید تا آن که تحقیقات کار خود را کرد و جنایت، نحوه جنایت و جنایتکاران را نشان داد.
نظیر آنچه برای برفمان اتفاق افتاد در مورد پروتکل ها نیز رخ داد. آن دسته از نویسندگان اروپا که به مسأله یهود و یهودیت اهتمام می ورزند نخستین دلیلی که برای درستی پروتکل ها ارائه می دهند این است که می گویند برنامه ای که یهودیت جهانی به آن تکیه می ورزد و مرحله به مرحله اجرایش می کند تا در پایان یک قرن (که پایان همین قرن بیستم است) به هدف خود دست یابد، در جنگهای بین المللی و انقلابها و بحرانهای اقتصادی ساختگی و به تباهی کشاندن وجدانها هویدا و آشکار است؛ وجدانهایی که یهودیت جهانی می تواند بر آنها استیلا یابد و یا از طریق فراماسونری بین المللی آنها را زیر پرو بال خود بگیرد. آنچه امروزه عربها شدیداً به آن نیازمندند، آوردن دلیل و برهان بر درستی پروتکل ها و یا ویژگی برنامه و نقشه یهود نیست، بلکه به فهمیدم و اطلاع کامل از آنها به شیوه ای مفید- نه صرفاً سرگرمی یا شوخیی گذرا- احتیاج دارند.
خاخام نافیطوس مسیحی نما
داستان کتاب برفمان همزادی یهودی دارد که از هر جهت به هم شبیه اند. قضیه این همزاد به طور فشرده چنین است:در سال 1869، یعنی همان سال پیدایش کتاب برفمان در اروپای شرقی؛ جزوه کوچکی به اندازه کف دست یا کوچکتر به زبان عربی در سوریه و لبنان منتشر شد. این جزوه، که با حرف 24 بزرگ چاپ شده است و شباهت کامل با حرف چاپخانه امریکایی بیروت در آن زمان دارد، عنوانش الصحیفه الرضیه اللماعیه فی انهدام الدیانه العبرانیه است. این عنوان حقیقت محتوا را نشان نمی دهد؛ نه از آن رو که خواسته است به این حقیقت تصریح نکند و آن را در پرده بگوید، بلکه این امر ناشی از اعتقاد مؤلف است که بر محور دیانت یهود می چرخد و وی آن را در جزوه مذکور شرح و بسط می دهد از این رو، موضوع را به دیانت عبرانی پیوند داده است که البته هم از نظر واقعی و هم از لحاظ ظاهری این امر درست است. اما خود موضوع و واقعیت امر خطیرتر و بزرگتر است. نویسنده، در نخستین عبارتش بعد از صفحه عنوان این واقعیت را بیان داشته و گفته است که جزوه مذکور بخثی است پیرامون « راز مکتوم یهود درباره خونی که از مسیحیان می ریزند و دلایل سه گانه آن».
نویسنده، سپس، به توضیح این راز و علل و هدف آن و یهودیانی که این جنایت را مرتکب می شوند، می پردازد.
این جنایت وحشیانه که در این جزوه پنجاه و پنج صفحه ای شرح و بسط داده شده چنان زشت و وحشتناک است که مو بر بدن انسان راست می کند. ظاهراً در زمان چاپ این جزوه (1869) افکار در بیروت می رفته است تا خود را از قید و بند جمود رها ساخته به دنیای روشنایی راه یابد، حرکت روشنگرانه معلم بطرس البستانی قدرت گرفته بوده، دانشگاه امریکایی (کالج پروتستان سوریه) (1) نخستین سالهای خود را می گذرانده و نهضت ترجمه کتاب مقدس به عربی در حال رشد و بالندگی بوده است. با توجه به این مسائل، ما عقیده نداریم که این کتابچه مخفیانه چاپ شده است. چاپخانه دانشگاه امریکایی بیروت- اگر این گمان که حروف به کار گرفته در چاپ جزوه مذکور همان حروف چاپخانه یاد شده است درست باشد- دلیلی نمی بیند که به چاپ مخفی این جزوه و یا هر چیز دیگری مبادرت ورزد، بویژه در زمینه افشای فضایح و رسواییهایی که به دین موسوی مربوط می شود. افزون بر اینها، در آخرین صفحه این عبارت آمده است: « این جزوه در سال 1860 به چاپ رسید. ارزش آن سه غروش است». جمله اخیر نشان می دهد که این کتابچه در بازار به فروش می رسیده است.
نباید از یاد برد که حداود سی سال پیش از ظهور این جزوه، رویداد وحشتناکی در دمشق اتفاق افتاده بود که حتی امروز نیز یاد آن خون را در رگها منجمد می کند. این رویداد، ربودن پدر توماکبوشی (2) به همراه خادمش و ذبح کردن و کشیدن خون آن دو در تشتهایی مخصوص و انداختن استخوانهایشان در رودخانه دمشق است. بعداً معلوم و ثابت شد که این جنایت را حدود ده تن از یهودیان سرشناس دمشق که طبعاً تعدادی از آنها خاخام بوده اند، مرتکب شده اند. این حادثه ددمنشانه بازتاب گسترده ای در جهان داشت و تحقیقات رسمی، همه جزئیات هولناک را به اثبات رساند و جنایتکاران به اعدام محکوم شدند. یهودیت جهانی در اروپا به دست و پا افتاد. در آن زمان موزز مونته فیوری، (3) این یهودی انگلیسی و ثروتمند بزرگ، از سران « دانشوران صهیون» بود. این مرد با محمد علی در مصر تماس گرفته و راجع به اجاره کردن قسمت اعظم فلسطین- در آن وقت فلسطین در دست محمد علی بود- با او گفتگو کرده بود. محمد علی قبول کرد که آنچه مونته فیوری می خواهد به تیول او دهد. در همین اثنا حادثه پدر توما و حکم اعدام جنایتکاران اتفاق افتاد. مونته فیوری مأموریت یافت که از لندن با جیبی پر نزد محمد علی برود و از او بخواهد که فرمان عفو جنایتکاران را صادر کند. مونته فیوری در این مأموریت خود موفق گردید، اما مسأله « استیجار» فلسطین به مدت 99 سال به دنبال عقب نشینی ابراهیم، پسر محمد علی، از سرزمین شام منتفی شد.
نویسنده جزوه مورد بحث نه مسیحی است، نه مسلمان، نه بودایی، نه ملحد، نه برهمایی و نه مشرک، بلکه این جزوه اثر «خاخام نافیطوس است؛ کسی که در سی و هشتمین سال عمر خود عقیده عبرانی (یهودی) را کنار گذاشت و به آیین مسیحیت درآمد و به عنوان راهبی قانونی زندگی پارسایان را در پیش گرفت». این عبارت از شخص خاخام نافیطوس است و ما آن را عیناً نقل کردیم. وی بلافاصله پس از این عبارت می گوید: « این جزوه در سال 1803 به زبان ملداوی چاپ شد. سپس به یونانی و آن گاه در سال 1834 در شهر ناپل، از ایالت برومانیا، در چاپخانه یوحنا گاورگیوس، تحت عنوان شکست دیانت عبرانی به زبان ایتالیایی به چاپ رسید. در این سالهای اخیر نیز به زبان عربی ترجمه و چاپ شده است». نویسنده سپس به شرح مطالب مورد نظر خود می پردازد. او موضوعات بحث را « اسباب» می نامد یعنی علل و عواملی که موجب می شود خاخامها خون مسیحیان را بریزند.
خاخام نافیطوس، که ما نمی دانیم پیش از این چه نام داشته است، فرزند یک خاخام است و ظاهراً بزرگترین پسر او می باشد؛ زیرا می گوید که خاخامها از شدت ولعشان به کتمان قضیه خون، از میان فرزندان خود آن یکی از انتخاب می کنند که تشخیص داده باشند وی توانایی مخفی نگهداشتن این راز را دارد تا در نتیجه این «هنر» پیشرفته انسانی! را به او بسپارند. نافیطوس توضیح می دهد که سایر افراد خانواده- خانواده خاخام- از اسرار مربوط به کیفیت انجام این جنایت بی اطلاعند. این «هنر»! از پدر تنها به فرزند برگزیده منتقل می شود نه به هر فرزندی.
شاید هنوز هم نسخه هایی از این جزوه در بعضی خانه های سوریه و لبنان و دیگر جاها یافت شود. ما، خود، در سال 1955 اطلاع یافتیم که نسخه ای از آن در دمشق وجود دارد و به ما اجازه داده شد آن را مطالعه کنیم. این کار را کردیم و نکاتی هم که فکر می کردیم پیرامون محتویات آن لازم است ثبت شود، یادداشت نمودیم.
صحبت ما بر سر کتاب برفمان بود و لذا ما در این جا قصد نداریم که از موضع سخن فراتر رویم. به عقیده ما تمام تفاصیل و جزئیاتی که در بیست ساله اخیر پیرامون این «جنایت» در مطبوعات نوشته شده است، هر کدام به جای خود درست است، اما مسأله، به لحاظ افشای توحش غرایز یهود، آشکارتر و روشنتر می شود اگر جزئیات جنایت را با آنچه نافیطوس آورده است، تطبیق دهیم.
با وجود آن که یهودیها، هرگاه حادثه وحشیانه ای از این نوع در گوشه ای از جهان اتفاق افتاده است، سعی کرده اند از انتشار اخبار آدم دزدی و گرفتن خون آنها جلوگیری کنند، و با آن که در دایره المعارف یهودی (چاپ 1904- 1905) از بیش از چهل حادثه در اروپا و شرق یاد شده است؛ انکارهای ریاکارانه چیزی از واقعیت را تغییر نمی دهد. به عقیده ما حادثه پدر توماکبوشی گرچه شنیع است، اما زشت ترین و نفرت انگیزترین حادثه در نوع خود نیست. تحقیقات رسمی و جستجوی حتی کوچکترین اجزا و عناصر این رویداد و کشف اجساد افتاده در روخانه دمشق و اعترافات جنایتکاران و شهادت گواهان و پزشکان قانونی که همگی زیر نظر کنسولهای کشورها در دمشق انجام می شد، به حد نهایی خود رسید و موضوع را کاملاً اثبات کرد. رویدادهای بسیاری از این دست وجود دارد که یهودیها موفق می شوند آثار آنها را محو و از انتشار اخبارشان جلوگیری کنند و جهان را از آنها بی خبر نگه دارند، اما در مواردی هم قبل از آن که یهودیها بتوانند مسأله را در نطفه خفه کنند، اخبار یک رویداد جنایتکارانه در همه جا پخش می شود. در این چنین مواردی یهودیها به انکار و تبرئه و گمراه کردن افکار روی می آورند.
در سال 1963 روزنامه یهودی « ها آرتس» در بخش اشغالی فلسطین مطلبی منتشر کرد که خوب است خواننده از آن آگاه شود. ها آرتس بزرگترین روزنامه یهودی در به اصطلاح « اسرائیل» و نماینده جناح راستگرای برنامه صهیونیستی است. این روزنامه نوشته است: « یهودیهای منطقه تاشکند در شوروی متهم به ربودن بچه های مسلمانان به منظور آمیختن خون آنها با خمیر نان فطیر عید فصح یهود می باشند. خانمی که عضو شورای عالی اتحاد تاشکند است، خواهان بیرون راندن کلیه یهودیهای این شهر که تعدادشان بیش از پنجاه هزار نفر می باشد، شده است؛ زیرا دخترش قربانی یهودیانی شد که او را ربودند و برای تهیه نام عید فصح از دو گوش وی خون گرفتند». (4)
بعداً معلوم نشد که درخواست این خانم به کجا انجامید. آیا تحقق پیدا کرد یا خیر؟ آن پنجاه هزار یهودی به کجا رفتند؟ به عقیده ما، آنها هیچ جا نرفتند و تا این لحظه همان جا هستند که بودند. ای کاش دفاتر اتحادیه کشورهای عرب به این حوادث توجه نشان می دادند و اخبار آنها را، حادثه به حادثه، پی می گرفتند.
ما این جزئیات مربوط به موضوع زشت و نفرت انگیز آدم دزدی و خون کشی را فقط به این دلیل آوردیم که حوادث آنها به چیزی ارتباط پیدا می کند که وظیفه داریم توجه خواننده را به آن جلب کنیم و آن روح جنایت در فطرت و سرشت یهودیت است. از تلمود بگیرید و بیاید تا به قبالا و قهال و دانشوران صهیون و سرانجام پروتکل ها. سر و کله این جنایتها در همه جای جهان، شرق و غرب، اروپا و آسیا به گونه های متفاوتی آشکار می شود اما ماهیت همه آنها از یک منبع می جوشد. صور گوناگون وحشیگری صهیونیسم که در قتل عام عربهای فلسطین بروز می کند با تمامی این غرایز یهودی سازگاری دارد.
پی نوشت ها :
1- Syrina Prorestant College
2- پدر توما در سال 1807 از ایتالیا به دمشق آمد و مدت سی و سه سال در این شهر با خوشرویی به بیچارگان و فقرا و بیماران خدمت می کرد تا جایی که در میان مردم مشهور و محبوب شد و سپس خون او تیغه کاردهای یهود را رنگین کرد. او بدون شک بزرگترین قربانی انسانی است. بعد از جنگ جهانی دوم مجله بیروتی اسرار العالم به بررسی این موضوع پرداخت. اسناد تاریخ یوسف یزبک در شماره دوم (بی تا) این مجله تحقیقی نوشته و در آن حقایق مربوط به این جنایت را که در بازپرسیها ثابت شده آورده است. اوراق بازپرسی در کتاب الاصول العربیه لتاریخ سوریه آمده است. در این جا عباراتی را از مقدمه مجله یاد شده بر تحقیق استاد بزیک می آوریم: « وقتی بچه بودیم مادرانمان ما را از دور شدن از منزل و نزدیک شدن به محله های جهود برحذر می داشتند؛ زیرا عقیده داشتند که جهود بچه های کوچک را می دزدند و آنها را روی «تخت خاردار» می گذارند و خونشان را می گیرند و به وسیله آن « نان فطیر» خود را درست می کنند. در آن زمان ما به این داستان خیلی می خندیدیم و می گفتیم خرافه است. اما رویدادهای قضیه شگفت انگیزی که این نویسنده بزرگ (بزیک) گزارش می کند، سؤال برانگیز و شک آفرین است». البته جزوه خاخام نافیطوس هرگونه شک و تردیدی را در این مورد از بین می برد و خواننده با مطالعه آن احتیاج به هیچ برهان دیگری (برای اثبات جنایت خون دزدی یهود- م) ندارد.
3- Sir Moses Haim Mintefiore (1784- 1885).
4- ر ک: روزنامه بیروتی الشرق، مورخ 63/2/2.