نویسنده:بهزاد جامهبزرگ
پس از استعفای میرزا علیاصغرخان امینالسلطان (اتابک) از صدراعظمی، در سال 1321هـ.ق، وی با کسب اجازه از مظفرالدینشاه، به قصد زیارت مکه و به جای آوردن حج، عازم سفر گردید. اتابک که به جز حج قصد سیاحت و جهانگردی نیز داشت، راه سفر به حجاز را از شرق برگزید. از این رو، با گذر از روسیه وارد چین و سپس ژاپن شد و بعد با طی کردن مسافتی طولانی وارد آمریکا گردید و از آنجا، با عبور از سوئیس و مصر، وارد سرزمین حجاز شد. مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه)، که از رجال نامی و اهل قلم زمانهی خود بود و در این سفر همراه اتابک بود، از آنچه در این سفر گذشت سفرنامهای تحت عنوان «سفرنامهی مکه» نگاشت.
بر خلاف نام سفرنامه که شرح اعمال و مناسک حج و توصیفات مکه و مدینه را به ذهن متبادر میکند، این سفرنامه کمتر به این مسائل پرداخته و بخش اصلی آن شامل گزارشهایی در باب دو کشور چین و ژاپن است که از حیث توجه به تأثیرات تمدن و تفکر اروپایی در این کشورها و اقداماتی که در مسیر ترقی و پیشرفت آغاز کرده بودند، بسیار حائز اهمیت و تقریباً منحصر به فرد است.
از نقطه نظر ایرانیان، یکی از عواملی که همواره میتوانست ظرفیت ترقی را در یک مملکت ایجاد کند، نفوس و جمعیت زیاد بود. از نظر هدایت، برخورداری چین از «800 کرور جمعیت» این امکان را به آنها میداد که علاوه بر اینکه «خود را به فراخور زمان ساخته»، اوضاع عالم را نیز تحت تأثیر خود قرار دهند:
همان حق با امپراتور ویلهلم دوم بود که اعلان بلای زرد نمود، قنسول دولت خودش را در روش سیاسی به همین نظر ملامت میکرد و میگفت: این قوم هر وقت دست به کار بزنند، حکایت آنها و ما حکایت باد است و پشه، سیل است و خاشاک، همهی ماها را به خلیج پیجیلی خواهند ریخت... آری به اتفاق جهان میتوان گرفت. [1]
اما چینیها که در زمانی «در علم و صنعت مقامی داشتهاند»[2] اینک نه تنها از ظرفیتهای موجود برای ترقی استفاده نمیکردند، بلکه تحت تأثیر سیاستهای استعماری دولتهای اروپایی، از جمله انگلستان، به مردمی «پژمرده و دماغسوخته»[3] تبدیل شده بودند.
هدایت که با اثرات منفی نفوذ استعمارگران در خاک یک مملکت آشنا بود، بر اساس تجربیات و شناختی که از اقدامات استعماری روپاییان داشت، میدانست که هر جا تمدنی است، اروپایی کلاه میخواهد و با وسایل مکانیکی کلاه بر سر هر قوم میگذارد. [4] از این رو، بر این باور بود که چینیها از تجربهی ژاپن در برابر آمریکا و انگلیس میبایست «متنبه شده باشند» و از ورود دولتهای استعمارگر به خاک خود جلوگیری کنند. هدایت در این خصوص ادامه میدهد:
در یک همچو خاک و همچو مردمی، این اندازه غفلت از طرف اولیای امور محل تأسف است و باز چین را ملامت نمیشود کرد، کار خودشان را ساز داشتند و جلوی اشرار شمالی دیوار کشیده به آسایش گذران میکردند، نمیدانستند که از هزار فرسخ دورتر مردمی حریص چشم به اموال آنها دوخته، با توپ و تفنگ بر سر ایشان تاخت میآورند، با ساز جنگی که دیده شده است، غیر از رقص به ضرب آنها چاره نیست. [5]
در این اوضاع و شرایط نابسامان چین که انگلیسیها چنان تفوق و تسلطی بر چین پیدا کرده بودند که «سالی 30 میلیون تائل تریاک»[6] به چین میفروختند و در شانگهای محلهی آزادی ایجاد کرده بودند،[7] نیاز به انجام اصلاحات و مقابله با استعمارگران به شدت احساس میشد؛ اما چه سود که از جمله اشخاصی که در تدارک اصلاحات میکوشد، متأسفانه کالا و لباس اروپایی داشت و این اول قدم به سوی بدبختی است. [8]
ایدهها و نظرات متفاوتی نسبت به اصلاح اوضاع چین در میان چینیها وجود داشت؛ به گونهای که بنا به گفتهی هدایت «محققین» در این باب اختلافاتی داشتند: «بعضی را عقیده این است که چون تدارک افزار مغربزمین کرد، از همه به واسطهی توجه به کار و قناعت در معیشت، گوی سبقت خواهد برد. بعضی گویند که چین قبول مذهب مغرب نخواهد کرد و در درکات افکار خام مقهور خواهد شد. [9] اما هدایت، که اهالی مغرب را در اعتقاد به افکار خام کمتر از اهالی مشرق نمیدانست، تلازمی میان کسب افزار مغربزمین و «لامذهبی» نمیدید. هدایت با رد ایدهی لامذهبی، ترقی و پیشرفت را در طریقی دیگر جستوجو میکرد:
صاحب رأی دوم لامذهبی را از لوازم تربیت میداند و حال آنکه عشری از اعشار مردم اُرُپ دهریند و با تنگی و گشادی لباس، بلندی و کوتاهی عمارت یا طرح اثاثه و کالا نشان تمدنی نیست، پیشرفت اهل مغرب در صنایع آن هم نه نظر به ظرافت، بلکه نظر به سهولت عمل در نتیجهی دو حسن اتفاق است، برخوردن به قوهی بخار و اختراع اسلحهی فایق و اقتباس این دو رکن نه منافی قانون ابوت است، [ نه] فوق استطاعت و استعداد چین. من بر آنم که این گونه ترقی اروپایی آخر بلای جانشان خواهد شد، بلای مکانیک اقوی از بلای زرد است. [10]
هرچند که «برخوردن به قوهی بخار و اختراع اسلحهی فایق» پایه و اساس ترقیهای بعدی اروپا را تشکیل میداد، اما این دو عامل برای رسیدن اروپا به این مرتبهی تمدنی کافی نبود و ماده و منابع «طمطراق» اروپا میبایست از چپاول آمریکا، آفریقا و آسیا و تأمین میشد. هدایت، ضمن اشاره به بلایای وارده به ممالک غارتشده از جانب اروپاییان، راهکار رهایی این ممالک از بندگی دولتهای استعمارگر را بررسی میکند:
اروپا در 4 مائهی اخیر از چپاول آمریکا، آفریقا و آسیا صاحب طمطراق شده است، لکن همین طمطراق به نوبه، ریشهی ممالک منتفع را کنده است؛ اسپانی، پرتقال، هلند زیر بار اسلحه، استخوان همه خُرد خواهد شد تا کی عظام رمیمه شود، نه آخر برداشت فروداشتی است؟ تمدن دروغی امروزی تظاهر به زخرف و تجملات زائد است و از دولت ذخایر موجود در اقطار عالم، از این به بعد به عرق جبین و کد یمین باید سرمایهی زندگی به دست آورد. درین میدان، آنکه طاقت تحمل زحمتش بیشتر است و قناعت معاش میکند بر اشکالاتی که پیش خواهد آمد بهتر استیلا خواهد یافت. [11]
از نظر هدایت، ژاپنیها پایه و مبدأ تلاشهای خود در راه تحول را در انتقال دانش و تفکر شکلگرفته در اروپا یافته بودند. بنابراین فراگیری و تحصیل «در هر شعبهی علمی و صنعتی» توسط «جوانهای آزموده»ی ژاپنی و انتقال آن به اهالی ژاپن و «مردان کار»، از طریق بنای «هر گونه مدرسه»، ضمن آنکه ژاپن را در مسیر صحیح ترقی و تحول رهنمون میکرد، مبین فهم بنیانهای تمدنی غرب از جانب ایشان بود.
هیئت ایرانی با عبور از چین و ورود به ژاپن، با اوضاع متفاوتی مواجه شد. ژاپن هرچند از ممالک آسیایی بود، ولی به تعبیر هدایت «مثل ما نخوابیده است و تدارک اروپایی داشت.[12] پیشرفت ژاپن در ایجاد و ابداع صنایع برای ایرانیان بسیار چشمنواز بود و موجبات حیرت ایشان را فراهم میکرد: «دست صنعت ژاپنی از هیچ (!) چیزی میسازد که محل حیرت است. [13] مشاهدهی «صنایع آن قوم» نظیر «کارخانهی چینیسازی»، «کارخانهی میناسازی» و همچنین «منسوجات ابریشمی»[14]در شهر «کیوتو»، که از مراکز صنعتی آن کشور بود، به علاوه مدارس متعدد نظیر «مدارس دختران»[15] و «مدارس نظامی»[16] و همچنین برخی نهادهای مدنی، مانند محاکم آن کشور که «تقلیدی از محاکم اُرُپ» بود،[17] هیئت ایرانی را بیش از گذشته به جریان یافتن سامان جدید در ژاپن و تفاوتهای آن کشور با ایران واقف میکند؛ به طوری که اتابک در گفتوگو با «مارکی ایتو هیربومی که منزلتی فوقالعاده نزد امپراتور» داشت[18] و «ترقیات ژاپن نتیجهی حسن تدبیر و تعلیمات»[19]وی بود، از مبدأ تحولات مورد مشاهده میپرسد که هدایت آن را در سفرنامهاش به این شکل نقل میکند:
اتابک پرسید از کجا شروع کردید؟ گفت: چون دست به کار زدیم، دیدیم مرد کار نداریم، از جوانهای آزموده به اُرُپ و آمریکا فرستادیم، در هر شعبهی علمی و صنعتی تکمیل شدند، سپس به تشکیلات پرداختیم و هر گونه مدرسه در مملکت ساختیم. [20]
ژاپن هرچند از ممالک آسیایی بود، ولی به تعبیر هدایت، «مثل ما نخوابیده است و تدارک اروپایی» داشت. پیشرفت ژاپن در ایجاد و ابداع صنایع برای ایرانیان بسیار چشمنواز بود و موجبات حیرت ایشان را فراهم میکرد؛ آنچنان که هدایت در این باره مینویسد: «دست صنعت ژاپنی از هیچ (!) چیزی میسازد که محل حیرت است.»
ژاپنیها پایه و مبدأ تلاشهای خود در راه تحول را در انتقال دانش و تفکر شکلگرفته در اروپا یافته بودند. بنابراین فراگیری و تحصیل «در هر شعبهی علمی و صنعتی» توسط «جوانهای آزموده»ی ژاپنی و انتقال آن به اهالی ژاپن و «مردان کار» از طریق بنای «هر گونه مدرسه»، ضمن آنکه ژاپن را در مسیر صحیح ترقی و تحول رهنمون میکرد، مبین فهم بنیانهای تمدنی غرب از جانب ایشان بود. فراگیری دانش غربی به معنای نابودی آداب و رسوم ژاپنیها نبود، علاوه بر اینکه نوع اقدام ژاپن در فراگیری دانش غربی میتوانست الگوی سایر ممالکی که تمنای ترقی و پیشرفت داشتند، از جمله ایران، قرار گیرد. چگونگی این حرکت نیز برای ایرانیان عبرتآموز بود:
جوانانی که به خارج فرستادهاند در تحت مراقبت سرپرستان هنر آموخته و ثمر بخشیدهاند. هیچ یک از اطوار بلوارهای اروپایی به ژاپن سرایت نکرده و در آداب زندگی داخل نشده است، جز رسم خودشان مد نمیشناسند. بیماریهای تمدن هنوز به تمدن ژاپن نجسته است. تمام تفننات و تعیشات را دارند، لکن نه در معابر و گذرها. [21]
هدایت با بیان این فقره، گو اینکه در پی تداعی کارنامهی دانشجویان و مسافران ایرانی در اروپاست که بیش از آنکه متوجه بنیانهای تمدنی غرب باشند و به تحصیل و انتقال دانش و فنون غربی به مملکتشان بپردازند، محو در ظاهر و آداب و اطوار فرنگی میشدند و بهره بردن از شبهای پاریس و لندن را به هر گونه تلاش و ممارست در راه تفکر و اندیشه در باب شرایط جدید ترجیح میدادند. به دلیل وجود چنین اشاراتی و به لحاظ عمق و جامعیت نگاه هدایت به مسائل اساسی جوامع میزبان و همچنین تلاش برای ریشهیابی مسائل و تجویز راهحل، سفرنامهی مکهی وی را میتوان یکی از مهمترین سفرنامههای دورهی قاجار ارزیابی کرد.
بر خلاف نام سفرنامه که شرح اعمال و مناسک حج و توصیفات مکه و مدینه را به ذهن متبادر میکند، این سفرنامه کمتر به این مسائل پرداخته و بخش اصلی آن شامل گزارشهایی در باب دو کشور چین و ژاپن است که از حیث توجه به تأثیرات تمدن و تفکر اروپایی در این کشورها و اقداماتی که در مسیر ترقی و پیشرفت آغاز کرده بودند، بسیار حائز اهمیت و تقریباً منحصر به فرد است.
از نقطه نظر ایرانیان، یکی از عواملی که همواره میتوانست ظرفیت ترقی را در یک مملکت ایجاد کند، نفوس و جمعیت زیاد بود. از نظر هدایت، برخورداری چین از «800 کرور جمعیت» این امکان را به آنها میداد که علاوه بر اینکه «خود را به فراخور زمان ساخته»، اوضاع عالم را نیز تحت تأثیر خود قرار دهند:
همان حق با امپراتور ویلهلم دوم بود که اعلان بلای زرد نمود، قنسول دولت خودش را در روش سیاسی به همین نظر ملامت میکرد و میگفت: این قوم هر وقت دست به کار بزنند، حکایت آنها و ما حکایت باد است و پشه، سیل است و خاشاک، همهی ماها را به خلیج پیجیلی خواهند ریخت... آری به اتفاق جهان میتوان گرفت. [1]
اما چینیها که در زمانی «در علم و صنعت مقامی داشتهاند»[2] اینک نه تنها از ظرفیتهای موجود برای ترقی استفاده نمیکردند، بلکه تحت تأثیر سیاستهای استعماری دولتهای اروپایی، از جمله انگلستان، به مردمی «پژمرده و دماغسوخته»[3] تبدیل شده بودند.
هدایت که با اثرات منفی نفوذ استعمارگران در خاک یک مملکت آشنا بود، بر اساس تجربیات و شناختی که از اقدامات استعماری روپاییان داشت، میدانست که هر جا تمدنی است، اروپایی کلاه میخواهد و با وسایل مکانیکی کلاه بر سر هر قوم میگذارد. [4] از این رو، بر این باور بود که چینیها از تجربهی ژاپن در برابر آمریکا و انگلیس میبایست «متنبه شده باشند» و از ورود دولتهای استعمارگر به خاک خود جلوگیری کنند. هدایت در این خصوص ادامه میدهد:
در یک همچو خاک و همچو مردمی، این اندازه غفلت از طرف اولیای امور محل تأسف است و باز چین را ملامت نمیشود کرد، کار خودشان را ساز داشتند و جلوی اشرار شمالی دیوار کشیده به آسایش گذران میکردند، نمیدانستند که از هزار فرسخ دورتر مردمی حریص چشم به اموال آنها دوخته، با توپ و تفنگ بر سر ایشان تاخت میآورند، با ساز جنگی که دیده شده است، غیر از رقص به ضرب آنها چاره نیست. [5]
در این اوضاع و شرایط نابسامان چین که انگلیسیها چنان تفوق و تسلطی بر چین پیدا کرده بودند که «سالی 30 میلیون تائل تریاک»[6] به چین میفروختند و در شانگهای محلهی آزادی ایجاد کرده بودند،[7] نیاز به انجام اصلاحات و مقابله با استعمارگران به شدت احساس میشد؛ اما چه سود که از جمله اشخاصی که در تدارک اصلاحات میکوشد، متأسفانه کالا و لباس اروپایی داشت و این اول قدم به سوی بدبختی است. [8]
ایدهها و نظرات متفاوتی نسبت به اصلاح اوضاع چین در میان چینیها وجود داشت؛ به گونهای که بنا به گفتهی هدایت «محققین» در این باب اختلافاتی داشتند: «بعضی را عقیده این است که چون تدارک افزار مغربزمین کرد، از همه به واسطهی توجه به کار و قناعت در معیشت، گوی سبقت خواهد برد. بعضی گویند که چین قبول مذهب مغرب نخواهد کرد و در درکات افکار خام مقهور خواهد شد. [9] اما هدایت، که اهالی مغرب را در اعتقاد به افکار خام کمتر از اهالی مشرق نمیدانست، تلازمی میان کسب افزار مغربزمین و «لامذهبی» نمیدید. هدایت با رد ایدهی لامذهبی، ترقی و پیشرفت را در طریقی دیگر جستوجو میکرد:
صاحب رأی دوم لامذهبی را از لوازم تربیت میداند و حال آنکه عشری از اعشار مردم اُرُپ دهریند و با تنگی و گشادی لباس، بلندی و کوتاهی عمارت یا طرح اثاثه و کالا نشان تمدنی نیست، پیشرفت اهل مغرب در صنایع آن هم نه نظر به ظرافت، بلکه نظر به سهولت عمل در نتیجهی دو حسن اتفاق است، برخوردن به قوهی بخار و اختراع اسلحهی فایق و اقتباس این دو رکن نه منافی قانون ابوت است، [ نه] فوق استطاعت و استعداد چین. من بر آنم که این گونه ترقی اروپایی آخر بلای جانشان خواهد شد، بلای مکانیک اقوی از بلای زرد است. [10]
هرچند که «برخوردن به قوهی بخار و اختراع اسلحهی فایق» پایه و اساس ترقیهای بعدی اروپا را تشکیل میداد، اما این دو عامل برای رسیدن اروپا به این مرتبهی تمدنی کافی نبود و ماده و منابع «طمطراق» اروپا میبایست از چپاول آمریکا، آفریقا و آسیا و تأمین میشد. هدایت، ضمن اشاره به بلایای وارده به ممالک غارتشده از جانب اروپاییان، راهکار رهایی این ممالک از بندگی دولتهای استعمارگر را بررسی میکند:
اروپا در 4 مائهی اخیر از چپاول آمریکا، آفریقا و آسیا صاحب طمطراق شده است، لکن همین طمطراق به نوبه، ریشهی ممالک منتفع را کنده است؛ اسپانی، پرتقال، هلند زیر بار اسلحه، استخوان همه خُرد خواهد شد تا کی عظام رمیمه شود، نه آخر برداشت فروداشتی است؟ تمدن دروغی امروزی تظاهر به زخرف و تجملات زائد است و از دولت ذخایر موجود در اقطار عالم، از این به بعد به عرق جبین و کد یمین باید سرمایهی زندگی به دست آورد. درین میدان، آنکه طاقت تحمل زحمتش بیشتر است و قناعت معاش میکند بر اشکالاتی که پیش خواهد آمد بهتر استیلا خواهد یافت. [11]
از نظر هدایت، ژاپنیها پایه و مبدأ تلاشهای خود در راه تحول را در انتقال دانش و تفکر شکلگرفته در اروپا یافته بودند. بنابراین فراگیری و تحصیل «در هر شعبهی علمی و صنعتی» توسط «جوانهای آزموده»ی ژاپنی و انتقال آن به اهالی ژاپن و «مردان کار»، از طریق بنای «هر گونه مدرسه»، ضمن آنکه ژاپن را در مسیر صحیح ترقی و تحول رهنمون میکرد، مبین فهم بنیانهای تمدنی غرب از جانب ایشان بود.
هیئت ایرانی با عبور از چین و ورود به ژاپن، با اوضاع متفاوتی مواجه شد. ژاپن هرچند از ممالک آسیایی بود، ولی به تعبیر هدایت «مثل ما نخوابیده است و تدارک اروپایی داشت.[12] پیشرفت ژاپن در ایجاد و ابداع صنایع برای ایرانیان بسیار چشمنواز بود و موجبات حیرت ایشان را فراهم میکرد: «دست صنعت ژاپنی از هیچ (!) چیزی میسازد که محل حیرت است. [13] مشاهدهی «صنایع آن قوم» نظیر «کارخانهی چینیسازی»، «کارخانهی میناسازی» و همچنین «منسوجات ابریشمی»[14]در شهر «کیوتو»، که از مراکز صنعتی آن کشور بود، به علاوه مدارس متعدد نظیر «مدارس دختران»[15] و «مدارس نظامی»[16] و همچنین برخی نهادهای مدنی، مانند محاکم آن کشور که «تقلیدی از محاکم اُرُپ» بود،[17] هیئت ایرانی را بیش از گذشته به جریان یافتن سامان جدید در ژاپن و تفاوتهای آن کشور با ایران واقف میکند؛ به طوری که اتابک در گفتوگو با «مارکی ایتو هیربومی که منزلتی فوقالعاده نزد امپراتور» داشت[18] و «ترقیات ژاپن نتیجهی حسن تدبیر و تعلیمات»[19]وی بود، از مبدأ تحولات مورد مشاهده میپرسد که هدایت آن را در سفرنامهاش به این شکل نقل میکند:
اتابک پرسید از کجا شروع کردید؟ گفت: چون دست به کار زدیم، دیدیم مرد کار نداریم، از جوانهای آزموده به اُرُپ و آمریکا فرستادیم، در هر شعبهی علمی و صنعتی تکمیل شدند، سپس به تشکیلات پرداختیم و هر گونه مدرسه در مملکت ساختیم. [20]
ژاپن هرچند از ممالک آسیایی بود، ولی به تعبیر هدایت، «مثل ما نخوابیده است و تدارک اروپایی» داشت. پیشرفت ژاپن در ایجاد و ابداع صنایع برای ایرانیان بسیار چشمنواز بود و موجبات حیرت ایشان را فراهم میکرد؛ آنچنان که هدایت در این باره مینویسد: «دست صنعت ژاپنی از هیچ (!) چیزی میسازد که محل حیرت است.»
ژاپنیها پایه و مبدأ تلاشهای خود در راه تحول را در انتقال دانش و تفکر شکلگرفته در اروپا یافته بودند. بنابراین فراگیری و تحصیل «در هر شعبهی علمی و صنعتی» توسط «جوانهای آزموده»ی ژاپنی و انتقال آن به اهالی ژاپن و «مردان کار» از طریق بنای «هر گونه مدرسه»، ضمن آنکه ژاپن را در مسیر صحیح ترقی و تحول رهنمون میکرد، مبین فهم بنیانهای تمدنی غرب از جانب ایشان بود. فراگیری دانش غربی به معنای نابودی آداب و رسوم ژاپنیها نبود، علاوه بر اینکه نوع اقدام ژاپن در فراگیری دانش غربی میتوانست الگوی سایر ممالکی که تمنای ترقی و پیشرفت داشتند، از جمله ایران، قرار گیرد. چگونگی این حرکت نیز برای ایرانیان عبرتآموز بود:
جوانانی که به خارج فرستادهاند در تحت مراقبت سرپرستان هنر آموخته و ثمر بخشیدهاند. هیچ یک از اطوار بلوارهای اروپایی به ژاپن سرایت نکرده و در آداب زندگی داخل نشده است، جز رسم خودشان مد نمیشناسند. بیماریهای تمدن هنوز به تمدن ژاپن نجسته است. تمام تفننات و تعیشات را دارند، لکن نه در معابر و گذرها. [21]
هدایت با بیان این فقره، گو اینکه در پی تداعی کارنامهی دانشجویان و مسافران ایرانی در اروپاست که بیش از آنکه متوجه بنیانهای تمدنی غرب باشند و به تحصیل و انتقال دانش و فنون غربی به مملکتشان بپردازند، محو در ظاهر و آداب و اطوار فرنگی میشدند و بهره بردن از شبهای پاریس و لندن را به هر گونه تلاش و ممارست در راه تفکر و اندیشه در باب شرایط جدید ترجیح میدادند. به دلیل وجود چنین اشاراتی و به لحاظ عمق و جامعیت نگاه هدایت به مسائل اساسی جوامع میزبان و همچنین تلاش برای ریشهیابی مسائل و تجویز راهحل، سفرنامهی مکهی وی را میتوان یکی از مهمترین سفرنامههای دورهی قاجار ارزیابی کرد.
پی نوشت ها :
[1]مهدی قلیخان هدایت، سفرنامهی مکه، محمد دبیر سیاقی، تهران، تیراژه، 1368، ص 47.
[2]همان، ص 59.
[3]همان جا.
[4]همان، ص 106.
[5]همان، ص 107.
[6]همان ،ص 106.
[7]همانف ص 98.
[8]همان، ص 106.
[9]همان، ص 113.
[10]همان، ص 114.
[11]همان جا.
[12]همان، ص 38.
[13]همان، ص 159.
[14]همان، ص 155.
[15]همان، ص 165.
[16]همان، ص 166.
[17]همان، ص 172.
[18]همان، ص 163.
[19]همان، ص 164.
[20]همان جا.
[21]همان، صص 179 و 180.