مسئله فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان

در سال 1881م، در جریان ترور الکساندر دوم، تزار روس، یهودیان به قتل تزار متهّم شده و در روسیه و اروپای شرقی، تحت اذّیت و آزار فراوان قرار گرفتند. این فشارها باعث مهاجرت بسیاری از یهودیان به مناطق غربی اروپا
يکشنبه، 17 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسئله فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان
مسئله فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان

نویسنده: احمد کریمیان




 

در سال 1881م، در جریان ترور الکساندر دوم، تزار روس، یهودیان به قتل تزار متهّم شده و در روسیه و اروپای شرقی، تحت اذّیت و آزار فراوان قرار گرفتند. این فشارها باعث مهاجرت بسیاری از یهودیان به مناطق غربی اروپا گردید. دسته‌های پراکنده و اندکی از ایشان نیز به فلسطین کوچ کردند. از سوی دیگر نخستین تبلیغات صهیونیستی در ضرورت مهاجرت یهودیان به فلسطین و استقرار در آن سرزمین که یک چندی ساز شده بود، موجب شد تا گروه‌های کوچکی از این طایفه نیز، بدون نظم و سازمان‌دهی ویژه‌ای به سرزمین فلسطین وارد شوند. این مهاجران، هر کدام قطعاتی زمین کشاورزی را خریده و در کنار یکدیگر به کشت و زرع گروهی پرداختند. آنان در واقع هسته‌ی اولیه‌ی فعالیت‌های تعاونی و اشتراکی یهودی را که بعدها «کیبوتص» نامیده شد، بنیاد نهادند.(1)
از سال 1897، پس از تشکیل نخستین کنفرانس‌های صهیونیستی، این مهاجرت‌ها شتاب و نظم بیش‌تری به خود گرفت و خاندان ثروتمند روچیلد و دیگر سرمایه‌داران یهود، حمایت و پشتیبانی مالی این مهاجرت‌ها و خرید زمین برای یهودیان مهاجر به فلسطین را بر عهده گرفتند.
در پاسخ به مصوّبات کنفرانس بال، «محمد طاهر حسینی (مفتی بیت‌المقدّس در آن زمان)، ریاست هیئتی محلّی را جهت رویارویی توطئه اسکان یهودیان به عهده گرفت. به گواهی اسناد و مدارک تاریخی، مساعی هیئت مذکور، سرانجام از دست‌اندازی‌های فزاینده‌ی یهودیان به زمین‌های مزروعی جدید، جلوگیری نمود.»(2)
اجمالاً تا اواخر سده‌ی نوزدهم، مهاجرت‌های پراکنده و محدود یهودیان به فلسطین، و خرید قطعاتی از اراضی زراعی آن، به منظور اشتغال به امر کشاورزی و امرار معاش، حساسیّت و نگرانی اعراب را به طور جدّی برنمی‌انگیخت، و این یهودیان نیز مانند دیگر یهودیان بومی فلسطین، در کنار مسیحیان و مسلمانان از یک زندگی مسالمت‌آمیز برخوردار بودند.
اما از سال‌های آغازین سده‌ی بیستم که این مهاجرت‌ها آهنگی سریع، گسترده و سازمان یافته به خود گرفت، این امر حالت و وضعیّت دیگری پیدا کرد و رفته‌رفته فلسطینیان با نظر شک وحیرت بدان نگریستند و کم و بیش مخالفت‌ها و عکس‌العمل‌هایی را موجب شد.
در همین دوره «سیّد محمد رشید رضا (از شاگردان شیخ محمد عبده و سیّد جمال‌الدین افغانی) که ساکن مصر بود، نقش بزرگی را در افشای ماهیّت واقعی مهاجرت یهودیان ایفا کرد. وی در نشریّه‌ی المنار (یکی از نمودهای بیداری اسلامی در آن دوران)، برای نخستین بار ندای مقابله با خطر صهیونیسم را سر داد».(3)
با صدور اعلامیه‌ی بالفور، یهودیان برای اجرای مقاصد صهیونیستی خویش، پشتوانه‌ای مطمئن و نیرومند یافتند. از این رو، با امید و هیجانی توصیف‌ناپذیر، موجی از فعالیت و تحرّک را در امر مهاجرت به فلسطین و خرید زمین‌ها را آغاز کردند.(4) «تراست‌های (اسکان یهودیان در فلسطین) وابسته به بانک برادران روچیلد و دیگر بانک‌ها، توانستند پهنه‌های گسترده‌ای از زمین‌های کشاورزی و بارور فلسطین را از چنگ مالکان آن بربایند و برزگران عرب را با زور از آن برانند. برای پیش‌گیری از زمین بازی و فروختن دیگر باره‌ی زمین‌های غصب شده به عرب‌ها، نمایندگی یهودی، (صندوق قومی کلیمیان) را برای خریدن زمین با پول گردآوری شده از یهودیان بیرون فلسطین، بنیاد نهاد. زمین‌هایی را که با پول صندوق قومی، می‌خریدند، نمی‌شد فروخت؛ زیرا به گونه‌ی اجاره، برای مدتی میان 35 تا 49 سال به مهاجران یهودی واگذار می‌شد». (5)
هم‌چنان که خریداری املاک از سوی (این) صندوق... افزایش می‌یافت، صندوق تلاش می‌کرد قطعات مجاور یکدیگر را انتخاب کند تا هسته‌ی جغرافیایی ایجاد یک کشور به وجود آید. در طول دهه ی 1930م، صندوق ملی یهود، زمین‌هایی در ناحیه‌ی «حیفا» در طول جاده‌ی تل‌ آویو- اورشلیم، در ناحیه‌ی تل آویو و در «جلیل» خریداری کرد. آژانس یهود در زمین‌های خریداری شده، تأسیساتی که آن‌ها را «سدّ چوبی و برج مراقبت» می‌خواند، بنا کرد. این استحکامات به منظور استقرار یک کشور بنا شده بود و در مناطقی قرار داشت که یهودیان قبلاً در آن جا زندگی نکرده بودند.(6)
یهودیان برای به دست آوردن اراضی فلسطین، سه سازمان مستقل تأسیس کردند:
1. جمعیّت یهودی عمران فلسطین (بیکا) که با کمک‌های بارون ادموند روچیلد، تشکیل شد.
2. جمعیّت سرمایه‌گذاران یهود (کارن کایمت(7)) که تا سال 1944م، 86 هزار هکتار زمین به دست آورد و حکومت سرپرست هم مقدار قابل توجّهی از اراضی دولتی را به آنان واگذار کرد.
3. سازمان (کارن‌ هایسود) در سال 1931م تأسیس شد و وام‌های درازمدت با بهره‌ی اندک در اختیار کشاورزان یهود قرار می‌داد.(8)
فروشندگان این زمین‌ها، بیش‌تر از میان گروه‌های زیر بودند:
1. مالکان غایب (غیر مقیم در کشور) که بیش‌تر از خانواده‌های فئودال لبنانی بودند.
2. دولت عثمانی، بدین شکل که زمین‌های کشاورزانی را که قادر به پرداخت مالیات خود نبودند، ضبط می‌کرد و از طریق مزایده‌ی علنی می‌فروخت.
3. مالکان فلسطینی که بیش‌ترشان از خانواده‌های مسیحی بودند.(9)
گروه دیگری از مردم که زمین‌های خود را به یهودیان واگذار می‌کردند، عده‌ای از اراذل و اوباش فلسطینی بودند که در آن روزها به دلیل رواج فرهنگ مادی غرب و گسترش بی‌بند‌وباری‌های اخلاقی، تن به فساد و فحشا سپرده بودند و برای تأمین هزینه‌های هرزگی و عیّاشی، خویشتن را نیازمند پول می‌دیدند. در این مورد، احسان نمر می‌نویسد:
در اواخر خلافت عثمانی، دولت عثمانی گشایش مراکز فروش مشروبات الکلی و مراکز فحشا را مجاز نمود (کاری که قبلاً سابقه نداشت). این گونه مشروب‌فروشی‌ها در همه جا دایر گردید و شمار کثیری از جوانان کشور به شراب‌خواری معتاد شدند و پای آنان به مراکز فساد باز شد. شرارت و فساد، مانند قمار و اعتیاد به حشیش و غیره در میان جوانان جا باز نمود. به طوری که این امر، یکی از مهمترین عوامل واگذاری اراضی و املاک به یهودیان بود...(10)
دیوید هرست می‌نویسد: حدود نه دهم اراضی فروخته شده به یهودیان، تا سال 1929م متعلق به مالکان غایب از زمین‌ها بود؛ ولی سوای آن، به رغم رشد روز افزون «خطر صهیونیسم» مقصرترین افراد، مالکانی بودند که در کشور حضور داشتند، از سوی دیگر، رباخواران عرب، با تمام قوا پا به عرصه وجود نهادند، خرده مالکان ناچار می‌شدند، پول‌هایی با بهره، گاهی تا 50% از آنان وام بگیرند. آنان ناامیدانه به تکه زمین کوچک خود می‌چسبیدند، ولی سرانجام زیر بار خُرد کننده قرض، مجبور می‌شدند آن زمین را به زمین خواران حریص یهود، واگذار کنند. منافعی چشم‌گیر در کار بود که دهان‌ها را آب می‌انداخت: قیمت قطعه زمینی در اطراف ریشون- لو- صهیون که معمولاً هشت شلینگ بود، در اوایل دهه سی، به 10 تا 25 پوند رسید.(11)
انتصاب هربرت ساموئل به عنوان کمیسر عالی انگلیس در فلسطین، فصل نوی از تصرف زمین‌های فلسطین را به نفع یهودیان، گشود.
در ماه دسامبر 1920 م، وایزمن طی نامه‌ای به اطلاع ساموئل رساند که چون برای تهیه‌ی پول جهت گسترش مجتمع‌های یهودی‌نشین در فلسطین، عازم آمریکاست، به همین جهت باید ساموئل او را مطمئن کند که هر موقع لازم باشد، زمین‌های مناسب برای اسکان یهودیان در اختیارش قرار خواهد گرفت.»
… ساموئل پاسخ داد: «کمیسیون زمین که اخیراً تشکیل یافته، مطمئناً قادر خواهد بود پس از یک بررسی همه جانبه و ارزیابی وجب به وجب زمین‌های فلسطین، پاسخ قانع‌کننده‌ای به این سؤال بدهد و به نسبت قابل ملاحظه‌ای زمین مناسب برای مقصود شما را مشخص نماید.
مهم‌تر از این، وجود اراضی گسترده‌ای است که در مالکیت افراد یا طوایف گوناگون قرار دارد و تنها در بخشی از آن‌ها کشت و زرع انجام می‌شود. مالکین این اراضی، مطمئناً در مقابل دریافت مبالغ قابل توجّه حاضرند زمین‌های خود را بفروشند، و دولت هم به سهم خود آمادگی کامل برای تشویق چنین معاملاتی دارد تا بتوان از آن‌ها برای احداث مجتمع‌های مورد نظر استفاده کرد …
ضمناً باید دانست که در بعضی ایالات فلسطین- به خصوص در ایالت جنوبی- به دلیل پراکندگی جمعیّت، زمین‌های متعلّق به مردم خیلی بیش‌تر از مقدار مورد نیازشان است … . (12)
یکی از نخستین اقدامات ساموئل، پس از ورود به فلسطین آن بود که «صدور غلات و روغن، یعنی شالوده‌ی ثروت کشور را ممنوع ساخت تا بازارهای داخلی از این فرآورده‌ها آکنده شود، قیمت‌ها کاهش یابد و کشاورزان از پرداخت مالیات‌ها و وام‌ها درمانده شوند و در نتیجه زمین‌های‌شان را به یهودیان بفروشند».(13)
هنری فورد می‌نویسد:
ساموئل، یک کارمند انگلیسی را به سبب آن که یهودیان را از اتّخاذ شیوه‌های شرارت‌بار برای تسلط بر زمین‌های اعراب، منع کرده بود، از کار برکنار ساخت.
یهودیان در فلسطین با به کارگیری روش‌های معروف و سنّتی خویش، اعراب را تحت فشار اقتصادی سنگینی قرار می‌دادند. بدین معنا که در سال‌های پس از جنگ جهانی اول، با بالا رفتن قیمت‌ها و بروز بحران اقتصادی و نیز تقارن آن سال‌ها با خشک‌سالی و کم‌آبی، اعراب فلسطین، با دشواری‌های اقتصادی فراوانی روبه‌رو شدند. در چنین شرایط اضطراری، یهودیان شروع به دادن وام‌های ربوی با بهره‌های سنگین به اعراب کردند، و چون در موعد مقرّر از بازپرداخت اصل وام و سود هنگفت آن عاجز می‌ماندند، یهودیان، زمین‌های آنان را به ثمن بخس تصرّف می‌کردند. در این میان بانک آنگلو فلسطین (Anglo Palestin Bank) که متعلّق به سرمایه‌داران یهودی بود، نقشی اساسی و فعال در کمک مالی به یهودیان ایفا می‌کرد. هربرت ساموئل، روند عملیات یهودیان را مورد تأیید و حمایت کامل خویش قرار می‌داد. از سوی دیگر، بانک انگلیسی دیگری عهده‌دار کمک به اعراب شد تا آنان را نسبت به حفظ زمین‌های‌شان، مورد حمایت قرار دهد.
این بانک نیاز مالی اعراب را با دادن وام‌هایی با بهره‌ی اندک و شرایط آسان مرتفع می‌ساخت. بازپرداخت وام این بانک، مانند وام یهودیان، به صورت یک‌جا و در مدتی کوتاه انجام نمی‌گرفت. اعراب می‌توانستند در برابر به گروگان نهادن زمین‌های خود، اقساط وام خویش را در مدت پنج سال بپردازند و چنان چه در این مدت از عهده‌ی پرداخت اقساط خویش برنیایند، زمین‌های مزبور در حیطه‌ی تملّک بانک قرار می‌گرفت و بانک می‌توانست آن را به هر کس، حتّی غیر یهودیان بفروشد.
اما از آن‌جا که این امر با اهداف یهودیان در تسلط بر زمین‌های اعراب، هم‌آهنگ نبود، مدیرعامل بانک مورد خشم کمیسر عالی بریتانیا، هربرت ساموئل قرار گرفت و از کار برکنار شد.(14)
ساموئل در سال 1920 م، قانون نقل و انتقال اراضی را وضع کرد. به موجب این قانون، فروش اموال غیرمنقول، تنها به ساکنانِ فلسطین، مجاز اعلام شد، آن هم تنها با اخذ مجوّز از دولت.
هدف ساموئل از وضع این قانون آن بود که تسهیلات لازم را برای خرید زمین به وسیله‌ی یهودیانِ مهاجر فراهم آورد و از خریدِ زمین به وسیله‌ی فئودال‌های عرب که در خارج از فلسطین به سر می‌بردند، ممانعت کند.
یک سال بعد (1921 م) ماده‌ی قانونی دیگری به قانون انتقال اراضی الحاق کرد و طی آن، قیمت اراضی را پایین آورد و تسهیلات جدیدتری برای انتقال زمین به یهودیان فراهم کرد.
وی بر اساس قانون دیگری که تحت عنوان «تملیک اراضی به نفع ارتش» در سال 1920 م، وضع کرده بود، به بهانه‌ی توسعه‌ی پروژه‌های دولتی، بسیاری از زمین‌های اعراب بومی را مورد مصادره قرار داد.
از سوی دیگر وضع مالیات‌های سنگین اراضی، برای مالکانی که در خارج از فلسطین به سر می‌بردند، آن‌ها را ناچار به فروش زمین‌های‌شان می‌کرد.(15)
اقدام دیگر ساموئل آن بود که ابزار‌آلات کشاورزی را انحصاراً در اختیار خود گرفت، اراضی و دام‌های کشاورزان عرب را به بهانه‌ی مقروض بودن آن‌ها، مصادره می‌کرد. یک بار بر میزان مالیات‌ها چندان افزود که کشاورزان عرب برای پرداخت آن و رهایی از بدهی‌های خویش، املاک خود را در معرض فروش قرار دادند.(16)
در ادامه‌ی اجرای همین سیاست، دولت سرپرستی وسایل خرید بیش از بیست‌هزار هکتار اراضی «مرج بن عامر» را که صاحبانش در خارج فلسطین به سر می‌بردند، برای یهودیان فراهم کرد.
این اراضی شامل 22 دهکده بود و حدود نُهصد خانواده‌ی عرب که مالک یا مستأجر و یا برزگر زمین‌ها بودند، بالاجبار جای خود را به مهاجران یهود دادند و خود جلای وطن کردند.(17)
در دهه‌ی 1920 و 1930 م نزدیک به نیمی از همه‌ی زمین‌های آماده برای کشت، مالکیت مشاع داشت و این چیزی بود که زمین ربایی را بر سازمان‌های صهیونی دشوار می‌کرد. انگلیسی‌ها برای برداشتن این سد، با همه‌ی وسایل کوشیدند و قانون ویژه‌ای صادر کردند که به هر کشاورز اجازه می‌داد پاره‌ی زمین خود را جدا کند و از ملک مشاع بیرون برود. بسیاری از این گونه کشاورزان، همین که پا از ملک مشاع بیرون می‌نهادند، طعمه‌ی انجمن «اسکان کلیمیان در فلسطین» می‌گشتند.
… سیاست امپریالیستی انگلیسی‌ها و صهیونیست‌ها، روزگار بیابان‌گردان عرب را نیز تباه کرد، چه، با پشت‌گرمی به فرمانروایی محلی بریتانیا، سازمان‌های صهیونیستی بخش‌های بسیار بزرگی از زمین‌های سران قبیله‌ها را که چراگاه‌های دام‌ها بود، خریداری می‌کردند، و این کار، دام‌داران فلسطینی را گرفتار محرومیِ بیش‌تر می‌کرد و وادارشان می‌ساخت زندگی و میهن خویش را پشت سر بگذارند و به اردن خاوری، سوریه یا جزیره‌ی عربی روی آورند.
در همان هنگام، انگلیسی‌ها دست به کارهایی زدند و گام‌هایی برداشتند تا بزرگ مالکان عرب را که از «اسکان یهودیان» برآشفته بودند، آرام سازند. برای مثال فرماندار نظامی انگلیس قانونی درست کرد که برابر آن همه باید زمین‌های خود را در دفترهای تازه‌ی املاک به ثبت می‌رساندند و سند مالکیت می‌گرفتند. کارگزاران استعمار و فئودال‌های محلی بیش‌ترین کوشش خود را به کار بردند تا این قانون را از کشاورزان پنهان کنند و دست بر زمین‌های ایشان اندازند. تازه آن دسته از کشاورزان نیز که بودنِ چنین قانونی را می‌دانستند، برای گریز از مالیات سنگین، دانسته و شناخته، زمین‌های خود را ثبت نشده می‌گذاشتند یا آن را کم‌تر از آن چه هست وانمود می‌کردند، و بزرگ مالکان محلی از همین پاک دلیِ کشاورزان سود می‌جستند و زمین‌های بسیاری را به نام خود به ثبت می‌دادند و سند مالکیت می‌گرفتند.(18)
ترفند دیگری که کارگزاران سرپرستی انگلیس برای تصرّف زمین‌های کشاورزان فلسطینی به کار گرفتند این بود که «در سال 1928 م قانونی گذرادند که به ایشان اجازه می‌داد برای انجام کارهایی در راه سود همگانی، کشاورز را با زور وادار به فروش زمین خود کنند. بر پایه‌ی این قانون، به نماینده‌ی بلند پایه‌ی بریتانیا این حق داده شد که هر زمینی را که استعمارگران برای ساختن پایگاه‌های جنگی، بندر، کشیدن راه‌آهن، راه اتومبیل رو، یا … دادن امتیازها، بدان نیازمند می‌شوند، مصادره کند. (19)
در سال 1920 م، سازمان جهانی صهیونیست، صندوق بنیاد فلسطین (کَرن هایسود) را تأسیس کرد تا بودجه‌ی اسکان یهودیان در سرزمین‌های خریداری شده از سوی صندوق ملی یهود را تأمین کند. سکناگزینان صهیونیست، نیرویی به نام «هاگانا» (نیروی دفاع از خود» متّشکل از میلشیای «هاشومر» تشکیل دادند تا مأمور حفاظت از زمین‌های‌شان باشد. براندیس مغرورانه گفت: اعراب به زودی در خواهند یافت که نمی‌توانند این نیرو را ناچیز بشمارند.
یکی از وظایف اصلی «هاگانا» این بود که در این مورد که صندوق کجا زمین بخرد و سکونت‌گاه بسازد، تصمیم بگیرد. ژنرال آلون گفت: «تعدادی از افسران ارتش، محل هر دهکده را تعیین می‌کردند» تا مطمئن شوند که این دهکده‌ها به لحاظ نظامی از الگوی قابل دفاعی برخوردارند.(20)
ناگفته می‌توان حدس زد که اجرای این سیاست‌های مستبدانه، چه بحران‌های پیچیده و حادّی را در میان توده‌ی اعراب فلسطین، موجب می‌شده است. مصادره و تصرّف زمین‌های کشاورزان عرب با بهانه‌ها و شیوه های مختلف، باعث می‌شد که کشاورزان فاقد زمین، زیر فشار فقر و بی‌کاری و از سر اضطرار، به سوی شهرها روان شوند؛ اما در شهرها نیز با راکد بودن بخش تولید و صنعت، و امتناع جدّی یهودیان در دادن کار به این کشاورزان بی‌نوا(21)، روز به روز بر صف بی‌کاران افزوده می‌شد.
این نکته نیز از نظر دور نماند که در این میان، آزادی‌خواهان عرب و ارباب فکر و نظر و اصحاب بیان و قلم، در برابر این توطئه‌ها ساکت و بی‌تفاوت نبودند و با هر وسیله‌ی ممکن می‌کوشیدند تا از حقوق ملت مظلوم خود دفاع کنند. حتی بسیاری از روستاییان، صدای تظلّم و اعتراضات خود را نسبت به تصرف زمین‌هایشان، به سلطان عثمانی و والی آن در بیروت رساندند و در تلگرافی که به روزنامه‌ی فلسطین مخابره کردند، گفتند:
ما ترجیح می‌دهیم در دفاع از ملت و اموال خود بمیریم تا آن که مجبور شویم از کشور خود به جایی نامعلوم کوچ کنیم و از گرسنگی بمیریم.(22)
همین روزنامه در یکی از شماره‌های خود، طی مقاله‌ای پیشنهاد کرد که یک شرکت ملی فلسطینی برای اراضی تشکیل شود و با کمک گروهی از ثروتمندان فلسطین، نسبت به خرید اراضی غیر مزروعی اقدام کند و برای ممنوع کردن فروش اراضی اعراب به یهودیان، بر دولت فشار آورد. روزنامه در پایان مقاله، فلسطینی‌ها را برای دفاع از کشور، به وحدت و همکاری خواند.(23)
در سال 1911 م، نجیب نصار کتابی با عنوان: الصهیونیة، تاریخها، غرضها، اهمیّتها (صهیونیسم، تاریخ، هدف و اهمیت آن) منتشر کرد و صهیونیسم را دارای پایگاهی نژادی و اهدافی ملی و سیاسی خواند. به دنبال او، روزنامه‌نگاران عرب، مانند عیسی عیسی، سردبیر روزنامه‌ی فلسطین و محمد عزت دروزه، نویسنده و رجل سیاسی معروف فلسطین، هر کدام به گونه‌ای زنگ خطر صهیونیسم را به صدا در آوردند.
در سال 1913 م، مردم نابلس تظاهرات عظیمی در اعتراض به عمل دولت در فروش اراضی خود به یهودیان برپا کردند و در جریان آن نطق‌های آتشینی ایراد گردید. دعوت روزنامه‌ی کرمل برای سازمان‌دهی مبارزه، راه را برای پیدایش جمعیتی به نام «جمعیت مبارزه با صهیونیسم» هموار کرد. این جمعیت که مرکزش در نابلس بود و شعبه‌هایی در دیگر شهرها داشت، مردم را به تظاهرات دعوت کرده و تلگراف‌های اعتراض‌آمیزی به مقامات، مخابره نمود. (24)
در سال 1929 م، درگیری بر سر دست‌یابی به اماکن مقدّسه‌ی اورشلیم، به انجام حملاتی از سوی اعراب فلسطین، علیه سکونت‌گاه‌های یهودیان منجر شد که در نتیجه‌ی آن، 133 یهودی جان خود را از دست دادند.
یک کمیسیون انگلیسی به نام «کمیسیون شاو» که برای بررسی این وقایع منصوب و به منطقه اعزام شده بود، چنین گزارش داد که عامل نارضایتی، «واهمه‌ی مضاعف اعراب از این مسئله است که مهاجرت یهودیان و خرید املاک آن‌ها ممکن است آنان را از امرار معاش محروم کند و در نهایت تحت تسلّط سیاسی یهودیان در آورد».(25)
در سال 1935 م، و به هنگامی که مهاجرت و فروش زمین، از حد و حدود گذشته بود، حاج امین الحسینی، مفتی اعظم، حدود چهارصد روحانی، اعم از امام جماعت، مفتی، واعظ و مدّرس را گردآوری و فتوائیه‌ای صادر کرد که طبق آن فروش زمین به مهاجران یهود، غیر شرعی اعلام شد و قرار شد که با مرتکبان آن، همانند مرتدّان رفتار شود و از دفن اجساد آنان در گورستان‌های مسلمانان، ممانعت به عمل آید.
… به دنبال این اقدامات، زمین‌فروشان رفته رفته، انگ «خیانت» را بر خورد می‌دیدند، و این امر به تهمتی بدل شد که دسته‌های مختلف زمین‌داران، نثار یکدیگر می‌کردند.(26)
… اما دریغا که این اقدامات و اعتراضات(27) و فریادها توانسته باشد در برابر عملکرد تشکیلاتی صهیونیست‌ها و برنامه‌ها و نقشه‌های پنهان و منسجم و درازمدت آن‌ها و سیاست‌های شیطانی و قهر‌آمیز دولت صهیونیست انگلیس، کار چندانی از پیش برده باشد!
پیش از اتمام این بحث، لازم است از زوایه‌ای دیگر به مسئله‌ی زمین در فلسطین، نظری کوتاه بیفکنیم و اجمالاً اعتقاد و عملکرد یهودیان را نسبت به موضوع زمین، مورد توجه قرار دهیم.
یکی از ویژگی‌های قوم یهود، در طول تاریخ، پرهیز از انجام کارهای پرزحمت، و اشتغال در مشاغل راحت و پردرآمد بوده است. به همین جهت پرداختن به امر رباخواری، صرّافی، معاملات طلا، نقره و جواهر، و در دوره‌های اخیر، خرید و فروش اشیای عتیقه و بانکداری، مطلوب این قوم بوده است. اما از سوی دیر، ورود در حوزه‌ی فعالیت‌هایی هم چون کشاورزی که معمولاً مستلزم رنج و زحمات بسیار و اکتفا به درآمد محدود و دیررس می‌باشد، هرگز مورد توجه و علاقه‌ی آنان قرار نگرفت. به ویژه که امر زراعت، کشاورز را پای‌بند آب و زمین می‌کند، و این طایفه به سبب عدم اطمینان به آینده و تن سپردن به حوادث قهری که آنان را ناچار به مهاجرت‌های ناخواسته می‌کرده است، هرگز مایل نبودند خود را وابسته و متعلّق به زمین کنند.
اما پس از پیدایش جنبش صهیونیسم و آغاز مهاجرت پراکنده و سپس گسترده و منظّم یهودیان به سرزمین فلسطین، ناگهان صورت مسئله دگرگون شد و با تبلیغات و تأکیدات شدید و مستمر سران صهیونیسم، نگرش و باور این قوم نسبت به مسئله‌ی زمین تغییر یافت. بدین معنا که پرداختن به تلاش و فعالیت گسترده و تن سپردن به هر گونه سختی و مشقت، و محروم ساختن خویش از لذایذ زندگی، وجه مشترک نخستین میهمانان ناخوانده در سرزمین فلسطین بود.
تمرکز یکپارچه و جدّی یهودیان بر تلاش فیزیکی روی زمین‌های کشاورزی و حتی زِه‌کشی مرداب‌ها و خشکاندن و تبدیل آن به اراضی مزروعی، آن هم بدون انتظار سود و بهره‌ی فراوان، و تنها به منظور ایجاد اشتغال و شوق و انگیزه برای جوانان و هم‌کیشان، و در نتیجه «ساختن انسان یهودی جدید»، بارزترین شاخصه‌ی مهاجران اوّلیه به فلسطین بود.
آن‌ها مدّعی بودند که به آن سرزمین وارد شده‌اند تا خود را از زندگی گذشته تطهیر سازند و از رفتار و شخصیّت طفیلی و انگل‌گونه‌ی خویش که در طول دوران آوارگی حاصل کرده‌اند، رها شوند. به همین جهت آستین‌ها را بالا زدند و کمرها را بستند و قدم در میدان زراعت و صناعت و فعّالیت‌های تولیدی نهادند. این اقدام موجب شد تا یهودیان پیوند خود را با زمین و طبیعت، در فلسطین محکم سازند.
چنین بود که لازم دیدند زمین‌های بیش‌تری را از چنگ اعراب مسلمان خارج ساخته و آن‌ها را در موضع ضعف و محرومیت نگاه دارند.
ماکس نورداو(28) می‌گفت: ما هم چون انگلیسی‌ها در هند، و حتی سرسخت‌تر از آنان، همه‌ی توان خود را برای فعّالیت در فلسطین، در زمینه‌های فرهنگ و مدنیت و از راه سلطه و سیطره، به کار خواهیم بست … رسالت ما گشودن مرزهای آتی تا وصول به فرات است.(29)
دکتر روپن، کارشناس آژانس یهود در زمینه‌ی کشاورزی و اقتصاد، در سال 1930 م اعلام کرد:
برای ما زمین لازم‌ترین عنصر است تا بتوانیم در فلسطین ریشه بدوانیم. با توجه به این که عملاً زمین‌های قابل کشت و بی‌صاحب، دیگر در فلسطین وجود ندارد، ما باید زمین و سرنشینانش را تصاحب کنیم، تا بتوانیم دهقانانی را که بر روی آن کار می‌کنند، تغییر دهیم، و به عبارت دیگر، هم مالکین و هم مستأجرین را عوض نماییم.(30)
در دوره‌های بعدتر، پس از تأسیس رژیم اشغالگر قدس، این رژیم کوشید تا در مدارس خود، با آموزش‌های ویژه‌ی صهیونیستی، نگرش و بینش کودکان و نوجوانان خود را نسبت به تصرف و تملّک اراضی اشغالی، با تعالیم و اهداف توراتی هم‌آهنگ و هم‌سو نماید.
پروفسور اسرائیل شاهاک، استاد یهودی، دانشگاه قدس، می‌نویسد:
در اسرائیل، از دوره‌ی دبستان به کودکان یهودی القا می‌کنند که زمین‌هایی از فلسطین که به مالکیت یهود در آمده است، زمین‌های «باز خرید شده» می‌باشد و زمین‌هایی که به غیر یهودیان تعلق دارد، به عنوان «باز خرید نشده» و اسیر و اشغال شده به شمار می‌رود.
در مورد اخیر، مالک غیر یهودی پیشین می تواند با فضیلت‌ترین انسان‌ها، و مالک یهودی فعلی، بدترین جنایت‌کاران باشد. اگر این دومی یهودی باشد، معامله به منزله‌ی «بازخرید زمین» خواهد بود؛ اما چنان‌چه بدترین یهودیان، ملک خویش را به بهترین «بیگانگان» واگذار نماید، زمین بیچاره، که تا آن زمان طیب و طاهر و نجات یافته بود، گرفتار لعنت و ظلمت خارجی خواهد گردید. نتیجه‌ی منطقی این خواب و خیال‌ها، اخراج همه‌ی غیر یهودیان از زمین‌های «بازخرید شده» است.
در زمانی که یهودیان حریصانه به زمین دل‌بستگی و علاقه ابراز می‌کردند، و با اعتقاد به این اصل که «باید میان انسان و زمین، پیوندی از کار وجود داشته باشد»، گام به گام حیطه‌ی تملّک خود را بر زمین‌ها گسترش می‌دادند و در آن به تلاش و فعّالیت می‌پرداختند، و در دوره‌ای که سران یهود به احداث باغ‌های پرتقال و کشت‌انگور و تولید شراب روی آورده و روزها و ماه‌ها در پشت گاو‌آهن حرکت می‌کردند، سرمایه‌داران متشخّص و رفاه‌طلب عرب، تمایلی از خود به امر کشاورزی نشان نمی‌دادند و تنها به اجاره دادن زمین‌های خویش بسنده می‌کردند. یعنی چون می‌دیدند که یهودیان با بر عهده گرفتن این کارها، رنجِ رفت و آمد به روستا را از دوش ایشان برداشته‌اند، با خرسندی، روی از کار و فعّالیت برتافتند!
بدین ترتیب، خاک فلسطین در کام جان این بیگانگان طمّاع، طعمی لذیذ یافت.
این در حالی بود که آنان سعی داشتند زمین‌های کشاورزی خود را ر مناطق دوردست و در بیابان‌های غیرقابل سکونت و عمدتاً در مناطق مرزی انتخاب کنند. حتّی اگر شرایط طبیعی برای کشاورزی در آن مناطق، دشوار و غیراقتصادی می‌بود، آنان تنها به دنبال کسب زمین بودند و برای احیای آن نیازمند آبی بودند که گاه بهای یک متر مکعب آن چندین برابر قیمت آن در دیگر مناطق فلسطین بود؛ اما در عین حال از خود مقاومت نشان دادند و تلاش کردند تا بتوانند جای پای خویش را محکم کنند.
پائیل دایان، دختر موشه‌دایان (وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی)، در داستانی که با نام «خوشا بر بیمناکان» سروده است، از زبان ایفری به دخترش نیمرود می‌گوید:
این خاک را برگیر، آن را چنگ بزن، آن را حس کن و بچش، آن تنها خدای توست … اگر خواستی برای آسمان نماز بگزاری، تا فضیلت را بر دل‌های ما جاری سازد، برایش نماز مگزار، بلکه به آسمان بگو که بر زمین‌های ما ببار. این مهم است … اگر خواستی خود را سرگرم کنی و چیزی بیاموزی، برو دوشیدن گاو را بیاموز.
با چنین تعصّب و نگرش نسبت به اهمیّت خاک و زمین، تا پیش از سال 1948 م، میانگین درآمد یک یهودی 141 لیره استرلینگ در سال بود. در حالی که متوسط درآمد یک مسلمان فلسطینی پنجاه لیره بوده است. از سوی دیگر، مجموعه‌ی تولیدات یهودیان که در اقلیّت قرار داشته‌اند، 81 میلیون و ارزش تولیدات اکثریت عرب، 26 میلیون برآورد شده است(31)!

پی نوشت ها :

1- یکی از شایعاتی که درباره‌ی فلسطین، این روزها بسیار شنیده می‌شود و پاره‌ای از ساده‌لوحان نیز از سرِ ناآگاهی، این نغمه‌ی شوم را با تعابیر مختلف بر زبان می‌رانند، آن است که می‌گویند: روزگاری فلسطینیان با میل و رغبت خویش، زمین‌های خود را با قیمت گزاف به یهودیان فروخته‌اند و از این راه، بهره‌های سرشاری برده‌اند؛ امّا پس از چندی که این روند ادامه یافته و یهودیان، مالکِ بسیاری از زمین‌ها و مناطق فلسطین شده‌اند، اعراب دچار وحشت و نگرانی شده و احساس کرده‌اند که با یک نقشه‌ی حساب شده، سرزمین خود را به راحتی از دست داده اند و از همین جا مبارزات فلسطینیان بر ضدّ صهیونیست‌ها آغاز شده است!
گرچه این سخن برای کسانی که اندک آگاهی از فاجعه‌ی اندوهبار اشغال سرزمین فلسطین دارند، بسیار مضحک و کودکانه می‌نماید؛ ولی از آن‌جا که به یقین، دست‌های پنهانی در نشر این گونه اکاذیب، در جامعه‌ی امروز ما، و به ویژه در میان نسل جوان فعال است، لازم دیده شد مقاله‌ای به موضوع بالا اختصاص یابد.
2- سید هادی خسروشاهی، حرکت اسلامی فلسطین، ص 21-22.
3- همان، ص 22.
4- به هنگام صدور اعلامیه‌ی بالفور، صهیونیست‌ها، نها 5 /2% و در زمان تصویب «تقسیم فلسطین» (سال 1947 م) 5/ 6% از زمین‌ها را مالک بودند؛ امّا در سال 1982 م، آن‌ها 93% از زمین‌ها را در تصرف خود داشتند، (روژه‌گارودی، ماجرای اسرائیل، صهیونیسم سیاسی، ترجمه‌ی منوچهر بیات مختاری، ص 125.)
5- نویسندگان آکادمی علوم شوروی، تاریخ معاصر کشورهای عربی، ترجمه‌ی محمد حسین روحانی، ص 82-83.
6- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمه‌ی سهیلا ناصری، ص 33.
7- شرکت اراضی (کارن کایمت) در سال 1907 م به وسیله‌ی یهودیان در فلسطین تأسیس شد و اقدام به خرید زمین می‌کرد و در برابر اجاره بهایی بسیار ناچیز، آن را به مهاجران یهودی اجاره می‌داد. این امر به منظور توسعه‌ی اشتغال در حوزه‌ی کشاورزی انجام می‌گرفت، و یهودیان مستأجر، موظّف بودند که 1 % از محصول سالانه‌ی خود را به عنوان اجاره‌بها پرداخت کنند. این نرخ ناچیز، صرفاً برای تشویق یهودیان به مهاجرت، اسکان و اشتغال به زراعت در فلسطین، تعیین شده بود. (ر.ک: محمد وجدی بکر الدباغ، الایدیو لوجیة الصهیونیة و اسرائیل، ص 71.)
8- اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، یا کارنامه‌ی سیاه استعمار، ترجمه‌ی اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 128-129.
9- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه‌ی محمد جواهر کلام، ص 62.
10- سید هادی خسروشاهی، حرکت اسلامی فلسطین، ص 25.
11- دیوید هرست، تفنگ و شاخه‌ی زیتون، ترجمه رحیم قاسمیان. گفتنی است در فلسطین تعداد 62 باب آژانس معاملات املاک وجود داشت. شصت واحد از آن‌ها متعلّق به یهودیان بود که فقط به دنبال خرید زمین از فلسطینیان و فروش آن به یهودیان بودند. (از تعلیقات هشام عواض بر کتاب الاخطبوط الصهیونی، ص 56).
12- دورین اینگرامز، بذرهای توطئه، ترجمه‌ی حسین ابوترابیان، ص 135-136.
13- علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسئله‌ی فلسطین، ص 81-82؛ اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه‌ی سیاه استعمار، ترجمه‌ی علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 143.
14- هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمه‌ی علی الجوهری، ص 244.
15- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 121.
16- اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین یا کارنامه‌ی سیاه استعمار، ترجمه‌ی علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، ص 129.
17- همان، ص 143.
18- نویسندگان آکادمی علوم شوروی، تاریخ معاصر کشورهای عربی، ترجمه‌ی محمدحسین روحانی، ص 83-84.
19- همان، ص 84.
20- جان کوئیکلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمه‌ی سهیلا ناصری، ص 25-26.
21- فدراسیون کارگری یهود «سازمان هیستادروت» از استخدام کارگران عرب ممانعت به عمل می‌آورد و کارفرمایان یهودی را مجبور می‌ساخت تا آنان را از کار برکنار کنند. آنان حتی یهودیان را ترغیب می‌کردند تا تولیدات اعراب را نخرند. سازمان‌دهندگان این تحریم روی گوجه‌فرنگی‌های اعراب نفت می‌ریختند و به زنان یهودی که در بازار، تخم‌مرغ‌های اعراب را می‌خریدند، حمله می‌بردند و تخم‌مرغ‌ها را زیر پای‌شان له می‌کردند. (همان، ص 31).
22- عبدالوهاب کیالی، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه‌ی محمد جواهر کلام، ص 71-72.
23- همان، ص 73.
24- همان، ص 68، 71 و 74-75.
25- جان کوئیگلی، فلسطین و اسرائیل، رویارویی با عدالت، ترجمه‌ی سهیلا ناصری، ص 28.
26- دیوید هرست، تفنگ و شاخه‌ی زیتون، ترجمه‌ی رحیم قاسمیان، ص 83-84.
27- البته دامنه‌ی این اعتراضات، به مجاهدت‌ها و انقلاب‌های قهر‌آمیز و دامنه‌دار سال‌های بعد انجامید؛ اما اقدامات سرکوب‌گرانه‌ی ائتلاف صهیونیسم و دولت انگلیس، آن را به خاک و خون کشید.
28- صهیونیست مجارستانی (1849- 1923 م) و دوست نزدیک هرتزل.
29- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 109-110.
30- اسرائیل شاهاک، تاریخ یهود، مذهب یهود، ترجمه‌ی مجید شریف، ص 41-42.
31- کامل سعفان، الیهود تاریخاً و عقیده، ص 111-112.

منبع :کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط