در بحث امنیت، مفاهیمی از قبیل قدرت، تهدیدات، آسیب پذیری، منافع ملی، منافع مشترک، نقش حضور بیگانگان در منطقه، نقش حیاتی خلیج فارس در اقتصاد جهانی، قدرت های منطقه ای و نقش این قدرت ها، و اختلاف دیدگاهی که در منطقه وجود دارد، به عنوان مفاهیم مهم و اصلی قابل طرح اند. (1) ولی در این مقاله به سه مفهوم از این مفاهیم، یعنی مفهوم قدرت، تهدیدات، و نوع رفتار امنیتی ایران در منطقه خلیج فارس اشاره خواهم کرد.
مفهوم قدرت
در بحث قدرت باید گفت قدرت، مفهوم گذشته خود را از دست داده است. تا دیروز، از توان و قدرت نظامی به عنوان شاخصه اصلی قدرت یاد می شد(2)؛ اما امروز جنبه های نرم افزاری قدرت بیشتر مدنظر تحلیلگران است و شاخصه های نرم افزاری قدرت از منظر تئوری و عمل، سهم بالاتری در قدرت ملی دارد که در آینده اهمیت این شاخص بیشتر هم خواهد شد. در واقع، امروز توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، سیاسی، پیشرفت علمی و تکنولوژیکی در یک کشور، به عنوان پایه های اصلی قدرت محسوب می شوند. امروزه در برخی از موارد آنچه به ظاهر به عنوان عامل افزایش توان و قدرت ملی کشور تلقی می شود، در واقع باید از عوامل تضعیف قدرت ملی به حساب آورد. به عنوان مثال در بعضی از سال ها برخی از کشورهای منطقه خلیج فارس، بخش اعظم درآمد نفتی شان را صرف هزینه های تسلیحاتی کرده اند. به عنوان نمونه در سال 1991 درآمد نفتی عربستان سعودی 43 میلیارد و 701 میلیون دلار(3) و در همان سال خرید تسلیحاتی عربستان سعودی 35/5 میلیارد دلار بوده است. مقایسه این ارقام نشان می دهد که چگونه از درآمد نفتی 43 میلیارد، بیش از 35 میلیارد آن صرف خرید تسلیحات شده است. در اغلب سال های دهه نود، بیش از 30 درصد تولید ناخالص داخلی کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس صرف خرید تسلیحاتی شده است. برای مثال در سال 1995، 35 میلیارد یعنی 89 درصد از کل تولید ناخالص داخلی امارات متحده عربی، صرف خرید تسلیحات شده است. ممکن است به ظاهر، این خریدها به افزایش توانمندی یک کشور تفسیر شود، اما با دقت در ویژگی های قدرت و مفهوم آن در دنیای معاصر، این خریدها تبدیل به شاخصه های ضعف این کشورها خواهد شد. صرف بیش از 35 درصد از درآمد ناخالص داخلی برای توان تسلیحاتی به مفهوم ضربه به توسعه اقتصادی، توسعه صنعتی و تکنولوژیکی و در واقع نگه داشتن کشور در مسیر عقب ماندگی اقتصادی و صنعتی است. بی تردید پایان این راه، ضربه ای جبران ناپذیر به قدرت ملی این کشورها وارد خواهد کرد.تجربه بسیار روشن این مسئله در دهه های اخیر وضع شوروی است که از لحاظ تسلیحاتی قابل رقابت با بزرگ ترین قدرت های غربی جهان بود. اما جهان شاهد آن بود که عدم توازن در عناصر قدرت در این کشور، باعث فروپاشی این قدرت عظیم، و در واقع یک ابرقدرت در جهان شد.
به اعتقاد من، اساس قدرت در منطقه خلیج فارس، در تسلیحات و در انباشت تسلیحات نیست. کشورهای منطقه اگر می خواهند در صحنه جهانی نقش خود را ایفا کنند و به عنوان قدرت منطقه ای و قدرتی که نقش حیاتی و اساسی در قدرت جهانی دارند، مطرح باشند؛ یکی از مؤلفه های مهم قدرت اینها را نفت و گاز و نه قدرت تسلیحاتی تشکیل می دهد. حضور بیگانگان به جای اینکه تأمین امنیت منطقه خلیج فارس باشد، ضربه اساسی به قدرت است و به لحاظ امنیت ملی اگر ضربه ای بر قدرت ملی وارد شود، به مفهوم آن است که تهدید نزدیک تر شده است. حتی می توان گفت عوامل تنش به عوامل منازعه تبدیل و در نهایت به عوامل تهدیدات بالفعل تبدیل شده اند.
در حقیقت کمتر جنبه ای از جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال افریقاست که به نحوی تحت تأثیر ثروت هنگفت حاصل از نفت قرار نگرفته باشد. تحدید حدود مرزهای سیاسی بر روی خشکی و آب- در منطقه خاورمیانه و حتی خلیج فارس- به طور مکرر تحت تأثیر ذخایر نفت صورت گرفته است. (4)
در سطح جهانی اگر امروز کل ذخایر ثابت شده نفت جهان را 1000 میلیارد بشکه در نظر بگیریم، 660/8 میلیارد بشکه نفت جهان تعلق به پنج کشور منطقه خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربی دارد. این 5 کشور به عنوان ابرقدرت های نفتی جهان محسوب می شوند. اهمیت نفت این پنج کشور در آینده از امروز نیز بیشتر خواهد شد، زیرا بعد از سال 2025 به تدریج صدور نفت در جهان منحصراً در اختیار این پنج کشور قرار خواهد گرفت و صدور نفت کشورهای دیگر یا به طور کلی قطع می شود و یا بسیار ناچیز و به مقدار غیرقابل ملاحظه ای تقلیل می یابد.
از لحاظ آماری، ذخایر نفت ایران را 93 میلیارد بشکه اعلام می کنند، البته این رقم غیر از ذخایر جدیدی است که در سال های اخیر کشف شده است که با محاسبه آن، ذخایر ثابت شده نفت ایران حدود 130 میلیارد بشکه است و اگر قدرت گاز ایران را نیز اضافه کنیم و این قدرت گاز را از لحاظ توان انرژی به واحد بشکه نفت تبدیل کنیم، گاز قابل تبدیل ایران 100 میلیارد بشکه است؛ با این فرمول در مجموع، ایران دارای 230 میلیارد بشکه نفت و یا معادل آن است.
همین 93 میلیارد بشکه ای که فعلاً برای ایران اعلام می شود، به این مفهوم است که 9 درصد نفت جهان در اختیار ایران است. عراق با 112 میلیارد بشکه نفت، 10/8 درصد ذخایر نفت جهان و کویت با دارا بودن 96/5 میلیارد بشکه نفت، 9/2 درصد کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد. عربستان با 261/5 میلیارد بشکه نفت، 26 درصد(5) و امارات متحده عربی با 98/8 میلیارد بشکه، 9/4 درصد ذخایر نفت جهان را در اختیار دارند.
از لحاظ پیش بینی فعلی و بدون محاسبه اکتشافات جدید، ایران با تولید فعلی تا 69 سال دیگر توان صادرات نفت را در اختیار دارد. عراق و کویت هر یک بیش از 100 سال، عربستان حدود 83 سال و امارات متحده بیش از 100 سال این توان را دارند. اگر ذخایر نفت جدید ایران را ضمیمه کنیم، ایران نیز تا 80 سال دیگر توان تولید نفت به مقداری که امروز تولید می کند، دارد. مجموع ذخایر نفتی کشورهای این منطقه یکی از مؤلفه های قدرت این منطقه است. هرگونه همکاری برای تثبیت این قدرت و هرگونه همکاری برای استفاده صحیح از این قدرت به معنای تثبیت امنیت واقعی
این منطقه است. در بحث تهدیدات اشاره خواهم کرد که همین قدرت منطقه ای، متأسفانه به دلیل حضور بیگانگان، در بعضی از مقاطع به نقطه ضعف برای کشورهای منطقه تبدیل شده است، یعنی اقتصاد کشورهای منطقه تک محصولی شده و در کنار آن حاکمیت نفت- و نه مالکیت آن-متأسفانه در اختیار بیگانگان قرار گرفته و این خطر اصلی و تهدید اصلی برای منطقه است. این نکته به آن مفهوم نیست که ما نمی خواهیم صدور نفت آزاد در منطقه تضمین شود، ما کاملاً متوجه این مسئله هستیم که صدور نفت برای کشورهای صنعتی و امنیت آبراه مهم خلیج فارس از دیدگاه جهانی مهم است و ما هم با حساسیت به این مسئله نگاه می کنیم و معتقدیم که امنیت این آبراه را باید برای حرکت صحیح اقتصاد جهانی تضمین کنیم.
اگر ما مفهوم قدرت را در منطقه خلیج فارس به مفهوم ذخایر انرژی این منطقه در نظر بگیریم، کاملاً رفتارهای ما نسبت به یکدیگر و جهان تغییر خواهد کرد؛ اما اگر این قدرت اصلی را فراموش کنیم و به رقابت های تسلیحاتی بپردازیم که قدرت تسلیحات در برابر قدرت نفت آن قدر ناچیز است که در صحنه جهانی قابل ذکر نیست، دچار یک اشتباه بزرگ و اشتباه محاسبه برای قدرت ملی و در نهایت برای امنیت ملی و امنیت منطقه شده ایم.
مفهوم تهدید
اما جنس و مفهوم تهدیدات چیست، و کدام یک به منطقه خلیج فارس تعلق دارد و تهدید اصلی برای این منطقه کدام است؟ در بررسی دکترین های سیاست خارجی امریکا، دکترین نیکسون که بعدها توسط کارتر ادامه یافت، بر پایه ایجاد دو ستون در منطقه بود که یکی از آن دو ستون ایران بود. نیکسون در دکترین خود معتقد بود که استواری این دو ستون به معنای تأمین منافع غرب در منطقه حساس خاورمیانه و خلیج فارس و از جمله تأمین منافع امریکاست و به همین دلیل، در دوره نیکسون، توان نظامی ایران یکباره به چند برابر افزایش پیدا کرد. (6) در سال های 1972 تا 1975 خریدهای نظامی ایران بی سابقه بود تا جایی که بر مبنای برخی از گزارشات، در سال 1977، 9/4 میلیارد دلار از درآمد ایران صرف خرید تسلیحات شد. در آن سال حجم خرید تجهیزات نظامی 65 درصد نسبت به سال های قبل افزایش یافت(7). این دکترین با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بازگشت استقلال واقعی به کشور و عزت مردم ایران و اخراج امریکا به کلی دگرگون شد. از طرف دیگر فروپاشی شوروی، شرایط جدیدی را در صحنه جهانی به وجود آورد و در مجموع آمریکا در دوران بوش(پدر) دکترین جدیدی به نام نظم نوین جهانی را اتخاذ کرد.در نظم نوین جهانی که اساس این نظام برپایه تک قطبی بودن استوار است، غرب به عنوان رهبری جهان و امریکا به عنوان رهبر غرب مطرح است. (8) برای تحقق این دکترین، یکی از پایه های اصلی آن تسلط امریکا بر انرژی جهان است. حاکمیت بر شیرهای نفت خلیج فارس و حتی اخیراً حاکمیت بر شیرهای نفت دریای خزر به عنوان هدف اصلی امریکا در این منطقه است. البته بسیاری از قدرت های جهانی با این سیاست در تضاد و گاهی در رقابت اند. روسیه و اروپا و حتی ژاپن سیاست تسلط امریکا بر نفت منطقه را پذیرا نیستند، آنها کاملاً می فهمند این تسلط چه معنا و مفهومی دارد. این تضاد را در اجلاس گروه هشت کشورهای صنعتی جهان به خوبی احساس می کنیم.
اقتصاد و امنیت ملی
حضور امریکا در منطقه خلیج فارس، در کنار چاه های نفتی و اخیراً در منطقه دریای خزر برای سلطه بر انرژی است. البته همان طور که امریکا دنبال تسلط بر نهادهای اقتصادی دنیا مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است، دنبال تسلط بر نهادهای سیاسی جهان از جمله شورای امنیت سازمان ملل نیز می باشد. همچنین امریکا در پی تفوق در مسئله تکنولوژی بر جهان است. یک پایه اساسی نظم نوین جهانی نیز تسلط بر انرژی جهان است و به این دلیل امریکا در این منطقه حضور فعال پیدا کرده و ناوگان جدیدی را به عنوان ناوگان پنجم در منطقه مستقر کرده است. (9)سؤال اصلی این است که حضور امریکا که در واقع نوعی سلطه امریکا و یا با تسامحی، حاکمیت امریکا بر انرژی منطقه است، آیا تأثیر مثبت بر امنیت منطقه دارد؟ و یا ضربه ای اساسی بر قدرت و امنیت منطقه است؟ اگر کشورهای منطقه، نفت را که به عنوان انرژی حیاتبخش در صنعت جهان در اختیار خود داشته باشند، قدرت هم در اختیار آنهاست. اما اگر این قدرت در اختیار یک ابرقدرت به نام امریکا باشد که او بر نحوه تولید و صدور نفت، اندازه تولید و اندازه صدور آن و قیمت آن نظارت و یا دخالت داشته باشد، شرایط کاملاً متفاوت است. امروز کار به جایی رسیده که متأسفانه این قدرتِ منطقه تبدیل به نقطه ضعف منطقه شده است. آن روز که قیمت نفت با نقشه های پشت پرده کشورهای صنعتی جهان کاهش پیدا می کند، می بینیم که چه خطراتی را متوجه امنیت ملی کشورهای خلیج فارس می کند. مگر در کاهش اخیر قیمت نفت، عربستان سعودی مجبور به دریافت وام خارجی نشد؟ و مگر بسیاری از پروژه های اقتصادی کشورهای منطقه خلیج فارس تعطیل نشد؟ این بدان معناست که رشد اقتصادی منطقه متوقف شده و یا عقب گرد کرده که آثار آن در کوتاه مدت، اجتماعی و در میان مدت، امنیتی است.
بنابراین امنیت اقتصادی، رابطه تنگاتنگ با امنیت ملی کشورها دارد و رشد و توسعه اقتصادی کشورهای منطقه خلیج فارس که تا حدود زیادی وابسته به صادرات نفت است، نه تنها در اختیار آنها نیست که حتی تا حد زیادی کشورهای این منطقه قدرت پیش بینی زیادی برای آینده را هم ندارند. خطر اصلی اینجاست. حضور امریکا در منطقه، تنها به نفع امریکا و تنها برای ادامه روند نظم نوین جهانی امریکا و تک قطبی ماندن امریکا در جهان است و معنا و مفهوم دیگری ندارد. اما این حضور هیچ گاه سنخیتی با منافع ملی کشورهای منطقه نخواهد داشت؛ اگرچه امریکا برای حضور خود، بهانه ای پیدا کرده است و در هر مقطعی نیز بهانه های دیگری را- به دروغ یا راست- خواهد ساخت تا حضور خود را دائمی کند. امریکا امروزه بخش بزرگی از درآمدهای نفتی منطقه را مستقیم از کشورهای منطقه دریافت می کند و یا آنها را تبدیل به اسلحه می کند که بدون حضور مستشاران نظامی آنها، کشورهای منطقه قدرت استفاده از آن تسلیحات را نداشته باشند و این به مفهوم سلطه دائمی امریکا بر منطقه خواهد بود. این حضور نه تنها کمک به امنیت کشورهای منطقه نمی کند که می تواند امنیت کشورهای منطقه را در خطر قرار دهد. مردم مسلمان کشورهای منطقه نسبت به حضور کشورهای بیگانه از خود حساسیت نشان می دهند و همین مسئله می تواند زمینه ای برای ایجاد خطراتی در امنیت داخلی این کشورها باشد.
حضور امریکا در منطقه به مفهوم دخالت امریکا در بسیاری از اختلافات منطقه ای نیز می باشد که به نفع یک کشور و علیه کشور دیگر وارد عمل می شود و این به معنای برهم زدن توازن منطقه ای و همگرایی در منطقه است که مشکلات فراوانی را برای منطقه به وجود خواهد آورد. در نهایت در زمان خطر اصلی برای امنیت ملی کشورهای منطقه، حضور امریکا به هیچ عنوان کارساز نخواهد بود. تجربیات گذشته این منطقه، این حقیقت را به اثبات رسانده است. ما مطامع امریکا برای تسلط بر انرژی منطقه را به مفهوم تهدیدی برای منطقه و به مفهوم ضربه ای برای قدرت اصلی منطقه یعنی مالکیت و حاکمیت انرژی منطقه می دانیم. از طرف دیگر، خطر دوم برای کشورهای منطقه اسرائیل است. اسرائیل یک کشور متجاوز و توسعه طلب است. اسرائیل با اتکاء به امریکا هیچ گاه به مقررات بین المللی احترام نگذاشته است. رژیم صهیونیستی همواره مسیر تروریسم دولتی را ادامه داده و به آن افتخار کرده است. اسرائیل، رژیم تجاوزگری است که روزی را در تاریخ این دولت غاصب، بدون تجاوز به یکی از کشورهای منطقه نمی بینید. رژیم صهیونیستی اسرائیل در پی دستیابی به هدف سلطه طلبی و توسعه طلبی در منطقه است و دستیابی به این هدف، جزو اصول و مرامنامه صهیونیسم جهانی است. چطور کشورهای منطقه می توانند از این خطر بزرگ غافل باشند. تسلیحات کشتار جمعی اسرائیل اعم از میکروبی، شیمیایی و اتمی به عنوان خطر تهدیدکننده اصلی برای کل کشورهای منطقه است. اسرائیل در هر فرصتی به دنبال تسلط سیاسی، اقتصادی و حتی تسلط فرهنگی بر کل منطقه است. چطور می توان تهدید اصلی منطقه یعنی اسرائیل را از یاد برد. در حقیقت، دنیای غرب از طریق بزرگ نمایی و دامن زدن به برخی از اختلافات جزئی و کوچک در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس درصدد پنهان نگه داشتن خطر رژیم صهیونیستی در این مناطق است.
آسیب پذیری های منطقه
البته این یک واقعیت است که در منطقه ما آسیب پذیری هایی وجود دارند که اگر به دنبال حل آنها در منطقه نباشیم، ممکن است روزی تبدیل به تهدید شوند. اختلافات مرزی و ارضی در منطقه خلیج فارس، متأسفانه تقریباً در میان همه کشورها وجود دارند؛ بین عربستان و بحرین، بین بحرین و قطر، بین امارات و عربستان، بین امارات و عمان، بین امارات و ایران. همه این کشورها دارای مشکلاتی می باشند. کویت هم مشکل ارضی و مرزی با عربستان دارد. مشکل کویت و عراق هم که روشن است(10). ضروری است برای حل این مشکلات به دنبال راه حل باشیم. این موارد، آسیب پذیری منطقه است که اگر دنبال چاره آن نباشیم، می تواند تبدیل به تهدید شود.آسیب پذیری دومی که در منطقه وجود دارد این است که ما نسبت به برخی از مسائل بسیار مهم منطقه هنوز اختلاف نظر داریم. مهم ترین آن، حضور بیگانگان در منطقه خلیج فارس است. ما کشورهای منطقه با هم اتفاق نظر نداریم و این مسئله بسیار مهمی است که باید کنار هم بنشینیم، بحث کنیم و به یک نقطه نظر مشترک برسیم. اگر به دنبال راه حل نباشیم، این آسیب پذیری هم می تواند تبدیل به یک مشکل و معضل در منطقه شود. رقابت پشت پرده بین امریکا و اروپا در منطقه خلیج فارس که برای خود تقسیم بندی هایی انجام داده اند و هر کدام منطقه نفوذی را برای خود ترسیم کرده اند، که اگر در پی راه حل مسئله نباشیم، عامل دیگری برای خطرات آینده می باشد. مسئله عراق و عدم بازگشت آن به خانواده منطقه، آسیب پذیری دیگر منطقه است که همه باید تلاش کنیم عراق را از یک مسیر و راه حل منطقی و اصولی و صحیح به خانواده منطقه برگردانیم. اینها همه آسیب پذیری هایی است که در منطقه ما وجود دارند.
سعی غرب بر این است که این آسیب پذیری ها را به غلط به عنوان تهدید جلوه دهد. سعی غرب بر این است منازعات و رقابت ها و اختلافات مرزی و یا ارضی را به عنوان نه تنها اصلی ترین که بلکه به عنوان تنها مشکل منطقه جلوه دهد و این نقشه هم از خطراتی است که باید مراقب آن باشیم.
رفتار امنیتی ایران در خلیج فارس
در عرصه های سیاسی و خبری بین المللی، امروزه سعی بر این است که توانایی ها و نیات ایران، نادرست جلوه داده شود. وقتی با آمار و ارقام با دنیا مواجه می شویم، می بینیم که خرید تسلیحاتی و بودجه نظامی ایران، تنها 3 درصد تولید ناخالص داخلی ایران است. بیان و تبلیغ این واقعیت، می تواند تبلیغات دروغین غرب را کمرنگ کند. مراکز تحقیقاتی مستقل بین المللی باید این آمار را ارائه دهند و روشن سازند که ایران علی رغم اینکه بزرگ ترین ساحل را در منطقه خلیج فارس دارد، کمترین هزینه تسلیحاتی را دارد تا بهانه حضور از غرب در این منطقه گرفته شود.گرچه آنها به این مسئله متوسل می شوند و می گویند که درست است که ایران خرید تسلیحاتی زیادی ندارد، اما نیت ایران برای ما مهم است و پشت پرده از نیت های سوء ایران سخن می گویند. وقتی که در برابر رفتارهای سازنده ایران در منطقه و سیاست های اصولی ایران قرار می گیرند، به این نکته متوسل می شوند که شما مسائلی را نمی دانید و ما نیز نمی توانیم آنها را به شما بگوییم. همه اینها برای این است که بتوانند حضور نامشروع خود را توجیه کنند. هدف آنها افزایش تنش و تشنج در منطقه و دور شدن مردم منطقه از همگرایی و درنهایت عدم تفاهم و عدم اتحاد میان دولت های ساحلی منطقه خلیج فارس و در نتیجه جدایی ایران از همکاری های منطقه ای است. (11)
خوشبختانه امروز نگرش جدیدی در حال شکل گیری است که حتی دشمن هم ناچار است کم و بیش این نگرش را بپذیرد که ایران دارای نیت، توانایی، خواسته ها و نیازهای مشروع در منطقه خلیج فارس است. در جهت تبیین بیشتر این نگرش، لازم است به نکاتی اشاره شود. نسبت به رفتار امنیتی ایران در منطقه خلیج فارس و اینکه چگونه این رفتار قابل فهم و بررسی است، به اعتقاد من درک رفتار امنیتی ایران بر سه پایه استوار است(12): پایه اول، واقعیت های ساختاری منطقه است. ساختار استراتژیک منطقه بر این پایه استوار است که پیوند عمیقی بین امنیت ایران و امنیت خلیج فارس وجود دارد. ایرانی که دارای ساحلی طولانی است و کل ساحل شمالی خلیج فارس را در اختیار دارد، امنیتش نمی تواند از امنیت خلیج فارس جدا باشد. حتی امنیت آن نمی تواند از امنیت کل کشورهای منطقه جدا باشد. ما هرگونه تنش در کشورهای منطقه و بی ثباتی در کشورهای منطقه را به ضرر امنیت ملی خودمان می دانیم، چون هرگونه ناآرامی و تنش به مفهوم حضور بیشتر بیگانگان در منطقه خواهد بود. به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران، امنیت کشورهای جنوبی ساحل خلیج فارس را امنیت خودش می داند و امنیت خلیج فارس را پیوند خورده با امنیت ایران تلقی می کند. این نگرش ساختاری به ما نشان می دهد که ایران با چه دیدگاهی به مسائل امنیتی منطقه نگاه می کند.
نکته دومی که برای فهم صحیح به نگاه امنیتی ایران مطرح است، تجربه دو جنگ گذشته است: جنگ عراق علیه ایران و جنگ عراق علیه کویت. بررسی رفتار ایران در هر دو جنگ نشان می دهد که نگرش ایران، پایه های فکری و اساس رفتار ایران در امنیت منطقه چگونه است. من فقط به یک نکته در اینجا اشاره می کنم که در جنگ ایران و عراق بخش هایی از خاک ما در اختیار عراق بود و در مقاطعی عراق مدعی مالکیت آنها شد، یعنی ادعا کرد که خرمشهر جزو عراق است. ادعا کرد خرمشهر و آبادان دو شهر ایرانی نیستند. از آن طرف، بخش هایی از عراق هم در دست ما بود، فاو در اختیار ما بود، حلبچه و ماووت در اختیار ما بودند، بخش های دیگری از عراق در اختیار ما بودند، اما ایران هیچ گاه ادعای مالکیت بر آن بخش ها را نکرد. ایران همواره معتقد بود این بخش ها جزو سرزمین عراق است و با تأمین شرایط، ایران از این شهرها خارج خواهد شد. (13)
از این مهم تر در جنگ دوم منطقه یعنی جنگ عراق و کویت، ما رفتار اصولی و منطقی خودمان را نشان دادیم. علی رغم اینکه کویت در دوران جنگ عراق با ایران، همکاری گسترده ای با عراق داشت، عربستان و امارات نیز چنین بودند؛ اما بعد از پایان جنگ ما هرگز دنبال انتقام در این منطقه نبودیم و همواره به آینده و نه به گذشته نگاه می کردیم. به اصول خودمان همواره پایبند بودیم. به آینده بلندمدت روابط منطقه نگاه کردیم. همواره عقل ما بر احساسات ما فائق و غالب بود. لذا اولین کشور منطقه که تجاوز عراق به کویت را محکوم کرد، جمهوری اسلامی ایران بود. این رفتار ما در هر دو جنگ نشان می دهد که نیات ما در منطقه چگونه است و رفتار آینده ما در منطقه چگونه خواهد بود. چگونه مردم ایران ضمن اینکه در دفاع از سرزمین و نظام و ارزش های خود، قاطع و پایدار و پایبند به اصول هستند، اگر با مردم ایران، با احترام و رعایت شئون برخورد شود، بلافاصله پاسخ مناسب را از مردم ایران خواهند دید. این نتیجه دو جنگ در این منطقه بود(14).
ما معتقدیم برای ایجاد امنیت، در کنار ایستادگی و تقویت بنیه دفاعی، به دیپلماسی، مفاهمه، مذاکره سازنده و تعاملات انسانی و فرهنگی نیازمند هستیم. ما فکر می کنیم که نخبگان این منطقه در فراز و نشیب دو دهه گذشته قاعدتاً به این نتیجه رسیده اند که حضور بیگانگان در زمان خطر و مشکل ممکن است برای کوتاه مدت برای گذر از تنگناهای امنیتی تأثیرگذار باشد، اما در بلندمدت حضور بیگانگان در منطقه، صلح و ثبات و امنیت برای منطقه به ارمغان نخواهد آورد.
نکته سوم که برای درک نگرش امنیت ایران بسیار مهم است، اتخاذ سیاست های روشن و مشخص ایران در مسائل منطقه است که مسئولیت این کار برعهده شورای عالی امنیت ملی کشورمان است. تلاش این شورا در سال های گذشته بر این بوده است که یک امنیت پایدار در منطقه استقرار پیدا کند. برای این کار به دنبال طراحی و هماهنگی مجموعه ای از سیاست های امنیتی برای منطقه بوده است. سیاست های امنیتی ما در خلیج فارس بر دستیابی به این مفاهیم استوار است:
1) حفظ اقتدار نظام، 2)نفی جهان تک قطبی، 3)تنش زدایی در منطقه و در جهان، 4)گفتگو و تفاهم در مسائل منطقه و حل اختلافات و معضلات منطقه، 5)ایجاد جوّ اعتماد و دوستی در منطقه، 6)تقویت پیوندهای دوجانبه و چندجانبه، 7)و بالاخره حرکت به سمت همکاری و در نهایت تشکیل یک اتحادیه از همه کشورهای ساحلی خلیج فارس.
امروزه تنش زدایی باید به عنوان یک عنصر پایدار در ساختار سیاسی و امنیتی منطقه خلیج فارس مطرح باشد و ما تقویت پیوندهای دوجانبه و چندجانبه را مکمل سیاست تنش زدایی در منطقه می دانیم. کارنامه سیاست دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران و مخصوصاً در سال های اخیر نشانگر آن است که این سیاست کارایی و موفقیت لازم را برای اهداف این منطقه خواهد داشت. من بر این باورم که کلیه کشورهای ساحلی خلیج فارس برای تأمین امنیت همه جانبه خود باید اولاً هویت منطقه ای دقیق تری را تعریف کنند، ثانیاً به تعاریف نو و جدیدی از قدرت و همچنین از تهدیدات با مفاهمه با یکدیگر برسند، و ثالثاً نیت همکاری و هماهنگی و مشارکت را تقویت کنند. در این راستا می توان مواردی را به عنوان قدم های اولیه برای این حرکت برشمرد:
1. باز شدن باب گفتگو جهت اعلان منطقه خلیج فارس و حتی منطقه خاورمیانه به عنوان منطقه عاری از سلاح های کشتار جمعی و عدم اجازه ورود به ناوگان های خارجی به منطقه که حامل سلاح اتمی و یا سایر سلاح های کشتار جمعی هستند؛
2. توجه بیشتر کشورهای منطقه به نقش ایران به عنوان پل ارتباطی بین خلیج فارس با دریای خزر، آسیای مرکزی و منطقه قفقاز و آمادگی ایران برای ایجاد یک همکاری در کل منطقه حساسی که یک سمت آن خلیج فارس و سمت دیگر آن دریای خزر است؛
3. شفافیت کامل در خریدهای تسلیحاتی در منطقه برای ایجاد اعتماد در منطقه؛
4. انتقال اطلاعات از مانورها، فعالیت های نظامی و همچنین ایجاد زمینه برای مشارکت در مانورهای منطقه ای از سوی کشورهای منطقه؛
5. هماهنگی و همکاری برای مبارزه با مواد مخدر در منطقه؛
6. همکاری کشورهای منطقه برای مبارزه با تروریسم و جرایم سازمان یافته؛
7. ایجاد همکاری میان سرویس های اطلاعاتی کشورهای منطقه؛
8. همکاری مشترک جهت مسائل مربوط به حفظ محیط زیست در منطقه؛
9. ایجاد تسهیلات جهت افزایش همکاری های اقتصادی و از جمله مسئله قیمت نفت با توجه به تورم جهانی؛
10. تضمین امنیت منطقه در جهت صدور آزاد نفت از منطقه به کل جهان؛
11. مذاکره کشورها برای ایجاد سازمانی برای همکاری و امنیت منطقه خلیج فارس با حضور همه کشورهای منطقه؛
12. و در نهایت، گفتگو و رسیدن به امضای معاهده عدم تجاوز بین کشورهای منطقه.
پی نوشت ها :
1. همایش بین المللی خلیج فارس به سوی قرن 21، میهمانان داخلی و خارجی، مرکز مطالعات وزارت امور خارجه، 15 بهمن 1378.
2. این طرز تفکر نگرش پیروان مکتب واقع گرایی سیاسی است که بر این اعتقادند که سیاست حاد(High Politics)شامل مسائل سیاسی، امنیتی و نظامی در عرصه بین المللی بر سیاست ملایم(Low Politics) شامل مسائل رفاهی، اقتصادی و زیست محیطی و... اولویت و برتری دارد. جهت اطلاع از مباحث واقع گرایانه نگاه کنید به کتاب معروف مورگنتا:
هانس جی. مورگنتا، سیاست میان ملت ها، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374.
3. جهت آگاهی از درآمدهای نفتی عربستان سعودی در سال های 1992 -1981 نگاه کنید به منبع زیر:
Mordechai Abir,Saudi Arabia:Government,Society and the Gulf Crises,Routledge,London,1993
4. آلاسدایر درایسدل و جرالد اچ. بلیک، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال افریقا، ترجمه دره میرحیدر، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1374، ص 427.
5. رقیه سادات عظیمی، کتاب سبز عربستان سعودی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ دوم، 1375، ص 12.
6. در ارتباط با جایگاه ایران در دکترین«دوستونی نیکسون» نگاه کنید به منبع زیر:
-مارک، ج، گازیورسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز، 1371، صص 189-175.
-R. K. Ramazani,"Security in the Persian Gulf",Foreign Affairs,Spring 1979,pp. 821-835
7. برای دستیابی به آمار و ارقام جالبی از خریدهای تسلیحاتی و روابط نظامی و امنیتی رژیم محمدرضا شاه پهلوی و امریکا به منبع زیر رجوع شود:
علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران: نشر قومس، 1376، صص 347-338.
8. هانتینگتون در مقاله زیر به صورت مبسوط جنبه هایی از نظم نوین جهانی را که مطلوب ابرقدرتی امریکاست، به تصویر کشیده و از امریکا تحت عنوان« ابرقدرت تنها» نام برده است:
Samuel P. Huntington,"The Lonely Super Power",Foreign Affairs,Vol. 78,Mar/Apr1999
9. ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده امریکا (United States Fifth Fleet) یکی از پنج ناوگان فعال نیروی دریایی ایالات متحده امریکاست. مرکز کنونی این ناوگان نیروی دریایی امریکا، کشور بحرین است. مسئولیت اصلی این ناوگان حفظ منافع امریکا در خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و بخش هایی از اقیانوس هند است.
10. جهت اطلاع بیشتر از اختلافات مرزی و ارضی کشورهای خلیج فارس به منبع زیر رجوع شود:
پیروز مجتهد زاده، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس، ترجمه و تنظیم: حمیدرضا ملک محمدی نوری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1373.
11. به عنوان مثال گراهام فولر به عنوان یکی از تحلیلگران آمریکایی در یک نگرش استعماری معتقد است اهمیت نفت خلیج فارس برای نظام های اقتصادی غرب، بیش از هر دو آبراه کانال سوئز و کانال پاناماست. از این رو مادام که نفت اهمیت حیاتی خود را در نظام های اقتصادی صنعتی حفظ کرده است، قدرت های محلی حوزه خلیج فارس اجازه اعمال حق حاکمیت کامل خود را ندارند. رجوع شود به:
گراهام فولر، قبله عالم، ژئوپلتیک ایران، تهران: نشر مرکز، چاپ دوم، 1373، ص 78.
12. See:Shahram Chubin and Charles Tripp,Iran and Iraq at War,Westview Press,Second Printing,1991,pp. 158-203
13. جهت آگاهی از ابعادی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نگاه کنید به کتاب زیر که حاوی مقالات قابل تأملی در زمینه جنگ ایران و عراق است:
Christopher C. Joyner(ed),The Persian Gulf War:Lessons for Strategy,Law,and Diplomacy,Green Wood Press,Westport,New York,1990
14. نوع واکنش و رفتار ایران در دو جنگ مزبور در حقیقت بازتاب عملی شدن اصل 152 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. متن کامل این اصل به شرح زیر است:
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است. »