تربیت خدامحور

یکی از مبانی مهم هستی شناسی که در حوزه تربیت بسیار مؤثر است نوع رابطه حضرت باری تعالی با جهان آفرینش است. این بحث از دیرباز مورد توجه فیلسوفان متأله، دانشوران موحد و عارفان محقق بوده و در این باره مطالبی را
پنجشنبه، 4 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربیت خدامحور
تربیت خدامحور

 

نویسنده: مصطفی محمدی




 

چکیده

یکی از مبانی مهم هستی شناسی که در حوزه تربیت بسیار مؤثر است نوع رابطه حضرت باری تعالی با جهان آفرینش است. این بحث از دیرباز مورد توجه فیلسوفان متأله، دانشوران موحد و عارفان محقق بوده و در این باره مطالبی را مطرح کرده‌اند که در این مقال ما را به آن مطالب نیازی نیست، زیرا قرآن کریم این مطلب بسیار مهم را با جامعیت ویژه به تفصیل و با شیوایی و رسایی و زیبایی تام بیان داشته و به نکاتی در خور اشاره کرده که بسیاری از آن‌ها مورد غفلت اندیشه بشری قرار گرفته است.
البته باید این نکته را در نظر داشت که آنچه را قرآن کریم در این ارتباط بیان داشته بسیار گسترده است و این جستار گنجایش بیان آن را ندارد، از این رو به صورت گزینشی به آن قسمت از ارتباط خداوند با جهان آفرینش که صیغه‌ی تربیتی دارد می‌پردازیم؛ از منظر قرآن کریم رابطه‌ی خدا با جهان آفرینش رابطه رحمت، خالقیت، ربوبیت، مالکیت، صیانت، معیت و احاطه‌ی قیومی است.
واژگان کلیدی: رحمت، خالقیت، مالکیت، ربوبیت، معیت، صیانت

رابطه رحمت

رحمت وصفی جامع، شامل و فراگیر از اوصاف الاهی است که همه اشیاء را در برگرفته، و این وصف براساس تحلیل و تفسیر به اعطاء افاضه، خلق، تأمین نیاز و حاجت بر می‌گردد. (1) رحمت حضرت باری تعالی به رحمت رحمانیه و رحیمیه تفسیم می‌شود. رحمت رحمانیه رحمت عامه الاهیه است که تمامی اشیاء و پدیده‌های خرد و کلان و همه اشخاص مؤمن و کافر را شامل است پس اصل پیدایش و آفرینش هستی بر رحمت استوار است و تمامی پدیده‌های آسمانی و زمینی و مادی و معنوی و تک تک افراد بشر و به طور کلی انسان و جهان براساس رحمت رحمانیه و افاضه کلیه الاهیه پدید آمده‌اند و بدین سبب بعد از کلمه مقدسه «الله» اسمی جامع تر از رحمت برای حضرت حق نیست.
اما رحمت رحیمیه رحمت خاصه الاهیه با دو ویژگی ثُبات و بقا می‌باشد که از آن مؤمنان است و بر آنان در دنیا و آخرت افاضه می‌گردد. (2) و اینک با در نظر گرفتن این مقدمه کوتاه به چهار نکته مهم اشاره می‌کنیم:
1. خداوند رحمت آوردن و مهر ورزیدن را بر خود لازم و واجب شمرده، و این به دلیل فیاضیت ذاتیه اوست (قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون (؛ «بگو: «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکى نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانى‏اند که ایمان نمى‏آورند.» (3) البته این که خدا رحمت را بر خود واجب و لازم دانسته، سنت دیگری است که از آن ذوالمنن بر موجودات ساری و جاری است.
ما نبودیم و تقاضامان نبود
طلف تو ناگفته ما می‌شنود
2. اگر به اسماء و صفات الاهی ژرف بیندیشیم به این نکته مهم می‌رسیم که بیش‌ترین اسماء و صفات باری تعالی به صفت رحمت رحمانیه و رحیمیه باز می‌گردند از جمله: خالق، صانع، باری، رازق، نافع، واسع، ناصر، حافظ، کاسر ... و کریم، حلیم، حبیب، طبیب، مغیث، مجیب، مجیر، شفیق، رفیق، دلیل ... و ستار، غفار، صبار، جبار، فتاح، وهاب، منان، حنان، بارّ و ...
3. آفرینش جهان و انسان و پدیده‌های خُرد و کلان عالم وجود براساس رحمت باری است، نعمت‌های بیکران و الطاف بی پایان الاهی و فراهم آوردن زمینه آسایش و آرامش و رفاه انسان و افاضه و اعطاء نعمت‌های بیکران بی شمار به هر موجودی همه و همه براساس رحمت خداوند جلّ جلاله است.
4. بعثت رسولان و پیامبران و بعثت خاتم الانبیاء حضرت محمد (ص) و تشریع و تقنین قانون برای سعادت و کمال انسان و نیز بعثت شخص حضرت محمد به عنوان پیامبر بزرگ و سر سلسله پیامبران براساس رحمت است (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین (؛ «و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.» (4) که او مظهر رحمت رحمانیه و رحیمیه الاهی است و رحمت او شامل همه عالمیان و همه اشیاء و همه اشخاص است.
و اینک پس از یادآوری نکات فوق به پاره ای از آیات شریفه قرآن کریم که درباره رابطه رحمت خداوند با جهان و انسان است اشارتی به اختصار داریم:
(الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ به حمد رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیم (؛ «کسانی که عرش [خدا] را حمل می‌کنند، و آن‌ها که پیرامون آن‌اند، به سپاس پروردگارشان تسبیح می‌گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده‌اند طلب آمرزش می‌کنند: «پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده‏اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.»»(5)
پروردگارا رحمت و دانش تو بر همه چیز احاطه دارد و همه چیز را فرا گرفته است.
و در جملات پیش از این می‌فرماید: کسانی که عرش خدا را حمل می‌کنند و همان‌ها که پیرامون آنند به سپاسگزاری پروردگارشان تسبیح می‌گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان و صالحان طلب آمرزش می‌کنند، متن استغفار و طلب آمرزش فرشتگان حامل عرض خدا برای مؤمنان با دو وصف حضرت باری آغاز می‌شود؛ یکی رحمت و دیگری علم، زیرا خاستگاه افاضه حضرت ذوالجلال رحمت ذاتیه اوست و به موجب فیاضیت و رحمت ذاتیه می‌بخشد و به دلیل اینکه احاطه علمی بر هر چیزی دارد، تمامی نیازها را می‌داند. (6)
به هر حال فرشتگان مقرب الهی این گونه برای مؤمنان دعا می‌کنند؛ پروردگارا رحمت و علم تو همه چیز را احاطه کرده و تمامی اشیاء را فرا گرفته است. بنابراین آنچه نام شیء دارد زیر پوشش رحمت الاهی است جالب است بدانیم واژه شیء با همه گستردگی‌اش باز در آیه شریفه با کلمه کل که دال بر عموم است آورده شده است.
2- (وَ اکْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ قالَ عَذابی أُصیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُون (؛ ««و براى ما در این دنیا نیکى مقرّر فرما و در آخرت [نیز]، زیرا که ما به سوى تو بازگشته‏ایم.» فرمود: «عذاب خود را به هر کس بخواهم مى‏رسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است و به زودى آن را براى کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند و زکات مى‏دهند و آنان که به آیات ما ایمان مى‏آورند، مقرر مى‏دارم.»» (7)
در ارتباط با این آیه شریفه باید به سه نکته توجه شود: یکی اینکه رحمت خداوندی از مقتضیات الوهیت و از ویژگی‌های ربوبیت الاهی است و این رحمت همه اشیاء را فرا گرفته، بنابراین تمامی موجودات بدون استثناء براساس رحمت الاهی به وجود آمده‌اند و برای خودشان و آنچه با آن‌ها در ارتباط‌اند نعمت‌اند. (8) نکته دوم این است که رحمت الاهی فعلی است و شأنی نیست، زیرا مقصود از رحمت، رحمت عامه الاهیه است که بالفعل همه موجودات را فرا گرفته است و اختصاصی به مؤمن و کافر ندارد چنان که اختصاصی به موجودات با شعور و بی شعور ندارد و در دنیا و آخرت سریان و جریان دارد و همه موجودات زیر پوشش آن قرار دارند. (9) و نکته پایانی این که پیش از این جمله حضرت باری عذاب خود را به مشیت خود مقید کرده است، بنابراین عذاب الاهی محدود و اندک است اما رحمت او عام، شامل و فراگیر است. (10)
3- (قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون (؛ «بگو: «آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکى نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانى‏اند که ایمان نمى‏آورند.» کم علی نفسه الرحمه (11)
پروردگارتان رحمت را بر خود مقررّ و فرض کرده است.
در این آیه شریفه سخن از این است که رحمت، اقتضای ذات الاهی است و به عبارت دیگر فیاضیت ذاتیه عامه اساسی رحمت آوردن او بر موجودات است. و بدین سبب هر موجودی و هر مخلوق و پدیده ای معنون به عنوان رحمت است. (12) و نیز معنون به عنوان نعمت و فضل و لطف الاهی است و رحمت او چنان فراگیر و شامل و جامع است که قابل احصاء و شمارش نیست و بدین سبب در آیه شریفه دیگر می‌فرماید:
4. (وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّار (؛ «و از هر چه از او خواستید به شما عطا کرد، و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمى‏توانید آن را به شمار درآورید. قطعاً انسان ستم‏پیشه ناسپاس است.» (13)
اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی‌توانید آن را به شمار در آورید و هر جا می‌نگرید با نعمت و رحمت الاهی مواجه هستید.
بنابراین هماره نعمت و رحمت ملازم یکدیگرند و چنانکه نعمت قابل شمارش و احصاء نیست، خاستگاه آن نیز بیکران است و هیچ فرد و گروهی نمی‌تواند نعمت و رحمت الاهی را به شمار درآورد گو اینکه از نعمت‌های بی کران الاهی بهره می‌برد و ستم پیشگی و ناسپاس را رها نمی‌سازد.

نتایج

از آنچه گذشت معلوم گردید:
1- تکوین و تدبیر و تشریع بر پایه رحمت استوار شده و آفریدگار جهان آفریدگار رحمت، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر رحمت و امت اسلامی مرحومه است و کتاب آفرینش و کتاب آسمانی براساس رحمت نگاشته شده است. نتیجه این که پایه و مبنای هدایت و تربیت انسان رحمت است و باید سمت و سوی نظام تعلیم و تربیت اسلامی رحمت، مهرورزی و خیرخواهی باشد و اهداف و اصولی با این صبغه تعیین شوند و شیوه‌های تربیت با این جهت گیری اعمال گردند و برنامه‌هایی در جهت پرورش روحیه مهر و محبت و خیرخواهی و حمایت از ضعیفان برنامه ریزی شود.
2- در تمام شرایط و همه موقعیت‌ها آنچه سریان و جریان و سیطره دارد رحمت الاهی است پس باید امیدواری، انبساط، اطمینان و آرامش بر جان و دل ما حاکم باشد و هیچ گاه خود را نبازیم و هرگز خود را از دست رفته ندانیم و افسردگی و احساس تنهایی و پوچی بر ما چیره نشود؛ زیرا خالق هستی خدای رحیم است.
3- همه ما باید رحمت آوردن بر بندگان خدا را یاد بگیریم و بر خود فرض و لازم بدانیم و مهرورزی بر مردم را وظیفه خود دانسته و رفته رفته رحمت داشتن و رحمت آوردن بر مردم، خلق و خوی ثابت و مستقر ما باشد. شیوه آموزش معلمان و آموزگاران باید رحمت و مهرورزی باشد و اساس کار را بر تشویق قرار دهند. واعظان و هدایت گران جامعه باید اساس تربیت خود را بر مهر و محبت و لطف و فضل و خیرخواهی قرار دهند و به طور کلی در همه جا زمزمه محبت و آوای مهر طنین اندا باشد.
4. براساس آنچه گذشت اساس هستی بر رحمت است، البته وقتی رحمت باز شکافته شود از درون آن رابطه خالقیت، ربوبیت، مالکیت، معیت و احاطه قیومه نیز مستناد است.

رابطه خالقیت

خداوند آفریننده و پدید آورنده و خالق و صانع همه موجودات است. و تمامی آن‌ها در حدوث و بقا نیاز ذاتی، واقعی و وجودی به خداوند دارند و این بدان سبب است که فقر و افتقار و وابستگی موجودات عین ذات و تمامی هویت آن‌هاست. قرآن کریم رابطه خالقیت خداوند با موجودات را در آیات فراوانی با تعابیر مختلف بیان کرده و نه تنها پدیده‌ها و آفریده‌های طبیعی بلکه آنچه را می‌توان بر آن نام شیء نهاد، حتی اگر دست ساخته و آفریده انسان باشد آفریده و مخلوق و مصنوع باری تعالی است، چون خود انسان و مواد آفریده‌ی انسان و هوش و اندیشه انسان همه داده اوست.
نکته قابل توجه اینکه بیان شد که اساس تکوین و تشریع رحمت است و رحمت چنان عام و گسترده است که رابطه خالقیت، ربوبیت، مالکیت، صیانت، معیت و احاطه قیومیه را در درون خود دارد. بنابراین با توجه به اینکه رابطه رحمت تا حدودی مورد تفسیر و تقریر قرار گرفت نیازی نیست که این روابط شش گانه به تفصیل مورد بحث قرار گیرد از این رو در هر مورد تنها به ذکر یک آیه شریفه بسنده می‌شود:
(ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَکیل (؛ «این است خدا، پروردگار شما: هیچ معبودى جز او نیست، آفریننده هر چیزى است. پس او را بپرستید، و او بر هر چیزى نگهبان است.» (15)
در این آیه شریفه دلیل توحید الوهی، توحید در خالقیت دانسته شده است؛ زیرا اگر خداوند تنها خالق و آفریدگار هستی است پس غیر از او خالقی و آفریدگاری نیست تا با خالق هستی در الوهیت مشارکت داشته باشد. (16) آنچه در این آیه شریفه و آیات مشابه به چشم می‌خورد این است که خداوند با آنچه بر او نام شیء نهاده می‌شود رابطه خالقیت دارد و این سخن بسیار دقیق و جامع ممکن است سئوالاتی را ایجاب کند که چگونه خداوند نسبت به هر پدیده ای خالق است؟ و چگونه خداوند نسبت به آفریده و ساخته انسان نیز آفریدگار است؟ و چگونه ممکن است خداوند خالق افعال ناپسند نیز باشد؟ تمامی این سئوال ها مورد توجه علامه طباطبایی (ره) قرار گرفته و برای همین منظور بابی را در المیزان به عنوان عموم الخلقه و انبساط‌ها علی کل شیء گشوده است. (17) خلاصه سخن اینکه آفرینش و پیدایش تنها از آن خداست و همه مخلوقات و آفریده‌ها و ساخته‌ها یا بی واسطه و یا با واسطه انسان به خداوند باز می‌گردد و خدای خورشید، ماه، زمین، انسان، باران، آهن و فلز و خدای قوانین حاکم بر فضاء هوا و دریا یکی است و با توجه به این مسائل روشن است که خداوند خالق همه چیز است حتی نسبت به آفریده و ساخته نیز او آفریدگار است؛ زیرا انسان از قوانین و سنت‌های حاکم بر طبیعت، و از مواد موجود در طبیعت و از هوش و عقل و فکر خدادادی خود بهره می‌برد و چیزی را می‌سازد، پس بیش از این که انسان سازنده چیزی باشد به حق خداوند سازنده آن است. فکر کنید اگر مواهب طبیعی ای که در اختیار انسان است از او گرفته می‌شد آیا می‌توانست چیزی را بسازد؟ چه کسی نظام آفرینش را به وجود آورده، میان موجودات هماهنگی لازم را برقرار کرده، و سنت‌ها و قوانین خاصی حاکم ساخته که انسان می‌تواند از همه آن‌ها بهره برداری کند و در مواد موجود در طبیعت دخل و تصرف نماید؟
بنابراین آنچه بر آن می‌توان نام شیء نهاد مخلوق خداست. البته معنای این سخن نفی اختیار از انسان در حوزه خاص فعالیتش نیست چون براساس توحید افعالی و اینکه یک پدیده به چند فاعل در طول هم استناد داده می‌شود مسئله را حل می‌کند.. چنان که می‌توان نوشتن را به سر انگشتان، انگشتان، دست، بدن و نیز روح نسبت داد. اما اینکه می‌توان خداوند را خالق افعال ناپسند نیز دانست، این استناد تنها در حوزه تکوین است. یعنی چون خداوند خالق همه انسان‌هاست و او خواسته، انسان با اراده خود و اختیار و انتخاب خود کار را انجام دهد و با اراده خود راه بهشت و یا دوزخ را طی کند، بنابراین آفریدگار همه آفریده‌ها خداوند است.

رابطه ربوبیت

در بحث پیشین گذشت که رابطه خداوند با تمامی اشیاء، رابطه آفریننده با آفریده است. چون او آفریدگار همه اشیاء است و جز الله آفریننده ای نیست، حال این سخن مطرح است که اداره تمامی پدیده‌های هستی به دست باری تعالی است و او رب العالمین است و تدبیر و اداره همه اشیاء و اشخاص و ربوبیت تکوینی و تشریعی منحصر به اوست و جز او هیچ کس به صورت استقلالی در تدبیر و اداره عالم و وضع قانون و فرمان دادن و واجب الاطاعه بودن و ثواب و عقاب دادن دخالتی و تأثیری ندارد و چنانچه به گونه ای برای مدبرات امر و پیامبران و اولیاء خدا دخالت و تأثیری در تدبیر و اداره عالم تکوین و در حوزه تشریع وجود دارد همه به اذن و اراده اوست یعنی خود رب العالمین چنین خواسته و این گونه مقرر داشته است.
پیداست اگر باور داشته باشیم که مدبر و مؤثر حقیقی و واقعی و بالاصاله خداست و هیچ کس اصالتاً کاره ای نیست، تردیدی نیست که همه دل‌ها، آرمان‌ها و اندیشه‌ها به سوی او جهت داده می‌شود و همه امیدها و آرزوها، عشق‌ها و محبت‌ها بدان سوی هدایت می‌گردد و رفتار و کردار و گفتار و تلاش انسان در دریای اسرارآمیز ربوبیت خداوندی تطهیر می‌گردد و جان و دل آدمی سبکبار و آرام و با فراغت، بال روشنی حیات را در جوّ شسته از غبار دنیازدگی و خودخواهی باز خواهد یافت.
قرآن کریم در حوزه ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند به تفصیل تام سخن گفته است البته ما به دلیل این که این مقال گنجایش آن تفصیل را ندارد تنها به ذکر یک آیه در این ارتباط بسنده می‌کنیم:
(قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ به ما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون (؛ «بگو: «آیا جز خدا پروردگارى بجویم؟ با اینکه او پروردگار هر چیزى است، و هیچ کس جز بر زیان خود [گناهى‏] انجام نمى‏دهد، و هیچ باربردارى بار [گناه‏] دیگرى را برنمى‏دارد، آن گاه بازگشت شما به سوى پروردگارتان خواهد بود، پس شما را به آنچه در آن اختلاف مى‏کردید آگاه خواهد کرد» (18)
بگو آیا جز خدا پروردگاری بجویم؟ با اینکه او پروردگار هر چیزی است.
این آیه شریفه برهانی بر توحید ربوبی خداوند است. با این تقریب، جهان آفرینش از زمین گرفته تا آسمان و تمام پدیده‌های آن دارای نظام واحدی است بلکه تمامی پدیده‌های عوالم وجود دارای نظامی واحد است چون همه پدیده‌های کنونی با پدیده‌های گذشته و نیز با پدیده‌های آینده ارتباط دارند و با یکدیگر همبستگی و پیوستگی و تأثیر و تأثر دارند، در نتیجه بر کل عالم وحدتی وثیق و عمیق حاکم است. از اینجا به دست می‌آید که آن کسی که عالم را تدبیر می‌کند و اختیار آن در دست اوست یگانه است و با همه اشیاء رابطه ربوبی دارد.

رابطه مالکیت

با توجه به آنچه بیان شد که خداوند آفریننده و خالق و تدبیر کننده هستی است، غیر از او هیچ کس به صورت استقلالی دست اندرکار آفرینش پدیده‌ها و اداره آن‌ها نیست، بر این اساس این نتیجه بدیهی به دست می‌آید که مالک واقعی و صاحب اختیار مطلق العنان جهان و انسان و مالک تمامی پدیده‌های زمینی و آسمانی و همه مخلوقات محسوس و غیرمحسوس در عوالم وجود و آنچه نام شیء بر آن اطلاق می‌شود خداوند است و او نسبت به هر یک از پدیده‌ها و اشیاء و مخلوقات عوالم وجود مالک و صاحب است و ناصیه‌ی هر موجودی به دست اوست.
پر واضح است چون مالکیت خداوند ریشه در الوهیت و ربوبیت او دارد قراردادی، اعتباری، جعلی و قابل وضع و رفع و نقض و طرد نیست بلکه مالکیت او عینی، واقعی و ثابت و استوار است و تنها مالکیت واقعی از آن حضرت ذوالجلال است. به هر حال چون او صاحب و مالک و اختیاردار مطلق العنان هستی است پس باید جان و دل را بدو وابسته ساخت و با حضرتش انس ساز کرد و بی چون و چرا از او پیروی نمود و از تمامی تعلق‌هایی که عایق جان از اتصال و ارتباط با حضرت حق است دوری نمود.
در قرآن کریم از رابطه مالکیت حضرت باری به گستردگی سخن رفته است ولی این وجیزه را گنجایش آن گستردگی نیست، پس به عنوان نمونه به آیه ای اشاره می‌شود:
(وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنی وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (؛ «و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمى‏کنید و [حال آنکه‏] میراث آسمان‌ها و زمین به خدا تعلّق دارد؟ کسانى از شما که پیش از فتح [مکّه‏] انفاق و جهاد کرده‏اند، [با دیگران‏] یکسان نیستند. آنان از [حیث‏] درجه بزرگتر از کسانى‏اند که بعداً به انفاق و جهاد پرداخته‏اند. و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است، و خدا به آنچه مى‏کنید آگاه است» (19) و شما را چه شده که در راه خدا انفاق نمی کنید و حال آنکه میراث آسمان ها و زمین به خدا تعلق دارد؟
پیداست مالکیت زمین و آسمان و تمامی پدیده‌های عوالم وجود حدوثاً و بقائاً از آن خداست و در آغاز ملک او بوده و اینک و سرانجام نیز از ملک اوست و آدمی خیال می‌کند آنچه در اختیار دارد بالاصاله ملک اوست، در حالی که چنین نیست. مالک و صاحب اختیار واقعی آن حضرت مالک الارض و السموات است. به هر حال اگر مالک هستی اوست پس چرا بیراهه می‌رویم و چرا او را سپاس نمی‌گوییم، به راستی هر یک از ما مالک اعضاء و جوارح مان هستیم؟ آیا مالک گوش و چشم و جان و دلمان هستیم؟ (قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُون (؛ «بگو: «کیست که از آسمان و زمین به شما روزى مى‏بخشد؟ یا کیست که حاکم بر گوش‌ها و دیدگان است؟ و کیست که زنده را از مرده بیرون مى‏آورد و مرده را از زنده خارج مى‏سازد؟ و کیست که کارها را تدبیر مى‏کند؟» خواهند گفت: «خدا» پس بگو: «آیا پروا نمى‏کنید؟»» (20) اگر به حق ما مالک چشم و گوش و اعضا و جوارح خود هستیم پس چرا بر آن ها حاکم نیستیم و پس از اینکه عمری بر ما گذشت توانمندی‌های چشم و گوش گرفته می‌شود و ما قدرت آن را نداریم که چشم و گوش خود را از این فرسودگی و ناتوانی برهانیم و خود قضاوت کنیم، اگر خدا بخواهد نظام آفرینش را نابود سازد که چنین خواهد کرد، چه کسی می‌تواند مانع او گردد. (21) و اصلاً هر یک از ما واقعاً مالک نفع و ضرر و سود و زیان خود هستیم؟ (22) آیا مالک موت و حیات و رستاخیز خود هستیم؟ (23) بیچاره انسان که به خود دل می‌بندد که سراسر فقر و بیچارگی است و بدبخت تر از او کسی است که دل به کسانی می‌بندد که آنان نیز مانند خودش عین فقر و بیچارگی هستند. (24)

رابطه صیانت

با توجه به رابطه خالقیت، ربوبیت و مالکیت خداوند نسبت به تمام پدیده‌های عوالم وجود، صیانت و حفاظت خداوند نسبت به همه اشیاء روشن می‌شود، حضرت حق حافظ تمامی مخلوقات و همه پدیده‌های عوالم وجود است. بی تردید اگر لحظه ای این حفاظت و صیانت نباشد و اگر او لحظه ای نظر لطف و فضلش نسبت به نظام هستی کم گردد نظام آفرینش در هم فرو می‌ریزد و تمامی قالب‌ها در هم می‌شکند و همه چیز نابود می‌گردد. بنابراین نظام آفرینش برای پیدایش و بقائش در هر لحظه و کمتر از آن به صیانت و حفاظت خداوند سخت نیاز دارد.
به راستی اگر فاصله ما از خورشید کمتر و یا بیشتر می‌بود، اگر نیروی جاذبه و یا نیروی گریز از مرکز بیشتر و یا کمتر می‌بود و متعادل نمی‌بود چه می‌شد؟ اگر سنت‌ها و قوانین تغییر ناپذیر تکوین جابجا می‌شد آیا نظام آفرینش باقی می‌ماند؟ واقعاً چه کسی با برنامه ریزی دقیق منظومه شمسی را از خطرها و اختلافات محفوظ داشته است؟
در مورد رابطه صیانت و حفاظت باری تعالی در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که به یک آیه بسنده می‌شود.
(إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَکَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ به عده إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً ؛ «همانا خدا آسمان‌ها و زمین را نگاه مى‏دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمى‏دارد اوست بردبار آمرزنده.» (25)
در این آیه شریفه از حفاظت و صیانت آسمان‌ها و زمین سخن رفته است که خداوند دائماً در کار حفاظت آسمان‌ها و زمین است که مبادا اختلالی حاصل آید و به فرض اگر اختلال حاصل می‌شد باز این خداوند است که آن‌ها را حفظ می‌کند. گفتنی است که براساس حرکت جوهری و لبس بعداللبس و ایجاد پس از ایجاد هر لحظه خداوند جهان آفرینش را ایجاد می‌کند و این آفرینش علی الدوام استمرار دارد. و نکته دیگر این است که با این همه فساد و نابسامانی و گناه و جنایت و ظلمی که از انسان سر می‌زند، اما خدای رحمان حلیم و غفور است و ما را به بدی‌هایمان مؤاخذه نمی‌کند. (26)

رابطه معیت

از لطایف قرآنی و ظرایف عرفانی رابطه معیت (همراه بودن) خدا با اشیاء و اشخاص است، باور کردن این رابطه در خودسازی و پرورش معنوی انسان بسیار تأثیر گذار است. مقصود از معیت، هم معیت وجودی است و هم معیت علمی، معیت وجودی این است که خداوند با اشیاء و اشخاص و با آن‌ها احاطه قیومیه دارد البته بدون اینکه با آن‌ها آمیختگی، پیوستگی و وابستگی داشته باشد؛ زیرا خداوند نامحدود و نامتناهی است و هر که و هر چه و هر جا که باشند خداوند با آن‌ها خواهد بود. اگر انسان ژرف بنگرد آیت و نشانه و جمال حق را می‌تواند در هر شی ای بنگرد. چنان که از امیرالمؤمنان امام علی علیه السلام چنین رسیده است که:
ما رایت شیئا الا رایت الله قبله و معه و به عده
چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را بیش از آن و با آن و بعد از آن دیدم.
بنابراین خداوند با همه اشیاء و اشخاص و در همه جا هست و هر چه و هر که را انسان بنگرد نعمت و رحمت حق را مشاهده کرده است.
معیت علمی این است که هر فردی و هر شی ای در هر جا در احاطه علمی خدا قرار دارد و او به تمامی اعمال مردمان آگاهی کامل دارد و تمامی پدیده‌های عوالم وجود در قلمرو و علم او قرار دارند و هیچ چیزی از او غایب نیست. پیداست توجه انسان به رابطه معیت خداوند با مخلوقات چه بسیار برای او مؤثر و سازنده است و او را به کارهای شایسته تشویق و از ارتکاب رفتار و گفتار ناروا باز می‌دارد.
در قرآن کریم رابطه معیت خداوند با پدیده‌های عوالم وجود به شیوایی تام و رسایی کامل بیان شده است. با توجه به اینکه توجه داشتن و به یاد داشتن این رابطه تأثیر بسزایی در رشد معنوی انسان دارد مناسب است پاره ای از آیات شریفه قرآن در این زمینه بیان شود:
1- (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ به ما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیم (؛ «آیا ندانسته‏اى که خدا آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است مى‏داند؟ هیچ گفتگوى محرمانه‏اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست، و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست، و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر، مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست. آن گاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده‏اند آگاه خواهد گردانید، زیرا خدا به هر چیزى داناست.» (27)
مقصود از معیت (همراه بودن) در آیه شریفه امکان دارد معیت وجودی باشد یعنی نجوا کنندگان هر کجا باشند خداوند همراه با آنان می‌باشد و گفتگوی آنان را می‌شنود. (28) البته معیت علمی با آیه فوق مناسبت بیشتری دارد زیرا آغاز و انجام آیه شریفه مربوط به علم خداوند است. بر این اساس معنای این آیه است که خداوند به آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است احاطه علمی کامل دارد. (29) به هر تقدیر انسان در برابر گفتار و رفتارش مسئول است و هم او که در قیامت انسان را محاسبه می‌کند و از او پاسخ می‌خواهد، در اینجا حاضر و ناظر رفتار و گفتار آدمی بود و در قیامت به او خبر می‌دهد.
2- (هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فی‌ها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ ؛ «اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را در شش هنگام آفرید آن گاه بر عرش استیلا یافت. آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه از آسمان فرود آید و آنچه در آن بالا رود [همه را] مى‏داند. و هر کجا باشید او با شماست، و خدا به هر چه مى‏کنید بیناست.» (30)
در این آیه شریفه احاطه علمی حضرت باری تعالی به تفصیل بیان شده است:
1- خداوند آنچه را که در زمین فرو می‌رود مثل قطرات باران، بذر، دانه‌های گیاهان و.. را می‌داند.
2- خداوند آنچه از خاک بر می‌آید مثل انواع گیاهان، انواع حیوان، آب و ... را می‌داند.
3- خداوند آنچه از آسمان نازل می‌گردد مثل باران، فرشتگان، اشعه خورشید و ماه و ستارگان را می‌داند.
4- خداوند آنچه به آسمان بالا می‌رود مثل بخار، اعمال مردمان و فرشتگان و ... را می‌داند.
5- آدمی در تمام شرایط و موقعیت‌ها و مکان‌ها و زمان‌ها در محضر حق و در احاطه علمی او قرار دارد. (31)
در این آیه شریفه نیز هر چند معیت علمی خداوند مناسبت بیشتری دارد چون صدر و ذیل آیه شریفه مربوط به علم خداست، اما «و هو معکم این ما کنتم» تاب این را دارد که بر معیت وجودی نیز حمل گردد.
3- (وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون ؛ «و هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را- به هنگامى که مرا بخواند- اجابت مى‏کنم، پس [آنان‏] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.» (32)
این آیه شریفه رابطه خالق و مخلوق را بسیار زیبا، لطیف و شگفت آور ترسیم کرده است و نکاتی بس ظریف در آیه شریفه وجود دارد که به پاره ای از آن‌ها اشاره می‌شود:
1- عبادی: خدا به ضمیر غایب نفرمود اذا سالک الناس، بلکه فرمود عبادی. این تعبیر عنایت ویژه خداوند را می‌رساند.
2- فانی قریب: خداوند نفرمود: قل انه قریب، بلکه واسطه را حذف کرده که بی واسطه می‌توان با خدا سخن گفت.
3- فانی: جمله را مؤکد ساخته با انّ و با صفت قریب تا بر ثبات و دوام قرب دلالت کند و فعل نیاورده است.
4- اجیب: اساس جواب را با فعل مضارع دال بر استمرار و آن هم به صورت متکلم وحده آورده و کاملاً عنایت خدا را می‌رساند.
5- اذا دعان: جمله شرطیه اذا دعان دلالت می‌کند که برای اجابت صرف دعا و خواستن از خدا کافی است.
6- نکته ششم این است که باز می‌فرماید فلیستجیبوا لی، که باید بندگان درخواست کنند تا دعای آن‌ها را خداوند اجابت کند و نکته آخر این که خداوند بندگان را دعوت می‌کند تا هماره با او در ارتباط باشد که شرط اصلی کمال همین است. (33) نکته بسیار مهم در این آیه شریفه و آیات مشابه، به بیان احاطه قیومیه و قرب مطلق خداوند نسبت به انسان است. توضیح این که: چون خداوند قیّم و قیّوم و مالک واقعی و حقیقی انسان و جهان است پس نسبت به هستی احاطه قیومیه و قرب مطلق دارد و بدین سبب در این آیات سخن از این رفته که خداوند قریب است. (34) و این قرب ثبات و دوام دارد در هر زمانی و در هر مکانی و در هر موقعیت و شرایطی وجود دارد و در مقایسه قرب دیگران نسبت به انسان قرب خدا مطلق، جامع، کامل و واقعی است. و از این رو خداوند نزدیک تر است به انسان تا پدر و مادر و زن و فرزند و دوست و رفیق و قوم و خویش و بدین جهت در آیه دیگری می‌فرماید:
4- (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُون (؛ «و ما به آن [محتضر] از شما نزدیکتریم ولى نمى‏بینید» (35) پ
5- و نحن اقرب الیه من حبل الورید (؛ «و ما از شاهرگ او به او نزدیکتریم.» (36)
حتی حضرت باری از دل و جان انسان به انسان نزدیک‌تر است زیرا خدا میان آدمی و دلش حایل می‌شود. (37) و در حقیقت خداوند میان انسان و تمامی آنچه مرتبط با اوست حایل می‌شود.

جمع بندی

از آنچه بیان شد معلوم گردید که خداوند نسبت به هر یک از پدیده‌های عوالم وجود و نسبت به هر فردی از افراد انسانی احاطه قیومیه‌ی وجودیه و احاطه علمیه و قرب مطلق و مالکیت واقعیه عینیه دارد و تمامی موجودات و مخلوقات نسبت به حضرت باری مملوک و محاط و فقر محض و صرف ربط و عین نیاز و وابستگی به او هستند. یعنی در نظام آفرینش ما سوی الله عدم‌های هستی نمایند و در هر لحظه و کمتر از آن در وجود و بقا کمال به خداوند تعلق و وابستگی دارند. قرآن کریم پایه معنویت و دین را بر همین مهم استوار ساخته است زیرا تردیدی نیست که اگر انسان به خود آید و خود و موجودات پیرامون خود را بشناسد و باور کند که حضرت رب العالمین حی قیوم، خالق، مدبر و مالک و صاحب واقعی و محیط بر همه موجودات است و ماسوی الله عین نیازمندی، ولی با این همه اساسی‌ترین رابطه ای که خدا با هر موجودی دارد رابطه رحمت و مغفرت است، انسان رنگ خدایی پیدا می‌کند و آسمانی می‌شود پس اگر دانشوران و فرهیختگان و دانشجویان و حوزویان این ارتباط را با خدا دریافته باشند و در نشر آن بکوشند و برای تحقق آن برنامه ریزی کنند، بی تردید زندگی بشر دگرگون خواهد شد و مدینه فاضله پدید خواهد آمد.

پی‌نوشت‌ها:

1- المیزان، ج 1، ص 16
2- المیزان، ج 1، ص 16
3- انعام، 12
4- انبیاء، 107
5- غافر، 7
6- المیزان، ج 17، ص 309؛ مجمع البیان، ج 8، ص 799؛ تفسیر البرهان، ج 4، ص 744
7- اعراف، 156
8- المیزان، ج 8، ص 274؛ مجمع البیان ج 4، ص 747
9- المیزان، ج 8، ص 274
10- المیزان، ج 8، ص 275
11- انعام، 54
12- المیزان، ج 7، ص 105؛ مجمع البیان، ج 4، ص 475؛ التبیان، ج 4، ص 147؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 772
13- ابراهیم، 34
14- ابراهیم، 34
15- انعام، 102، و نیز، رعد 16؛ مؤمن 62؛ حشر، 24، فاطر، 3، فرقان، 2 و...
16- المیزان، ج 7، ص 291؛ مجمع البیان، ج 4، ص 532؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 751
17- المیزان، ج 7، ص 292 تا 302
18- انعام، 164
19- حدید، 10، و در این ارتباط: بقره، 255؛ نور 64؛ لقمان 26؛ نور 33 و ...
20- یونس، 31
21- مائده، 17
22- یونس، 49؛ اعراف، 188؛ رعد، 16
23- فرقان، 3
24- مائده، 76؛ نحل، 73
25- فاطر، 41 و نیز، نحل، 79؛ هود، 57؛ زمر، 62
26- المیزان، ج 17، ص 55-56؛ مجمع البیان، ج 8، ص 644؛ تفسیرالبرهان، ج 4، ص 533؛ نورالثقلین، ج 4، ص 368
27- مجادله، 7
28- المیزان، ج 19، ص 185؛ مجمع البیان، ج 9، ص 374؛ تفسیر البرهان، ج 5، ص 312
29- المیزان، ج 19، ص 184؛ مجمع البیان، ج 9 ف ص 374؛ التبیان، ج 9، ص 519
30- حدید، 4
31- المیزان، ج 9، ص 146
32- بقره، 186
33- المیزان، ج 2، ص 30-31؛ التبیان، ج 2، ص 129؛ نورالثقلین، ج 1، ص 171؛ تفسیر البرهان، ج 1، ص 395
34- بقره، 184
35- واقعه، 85
36- ق، 16 پ
37- انفال، 24

منابع
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1378 ش
4- طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ف دارالمعرفه، بیروت، 1408 ق
5- طوسی، محمد بن حسن، تبیان، احیا التراث العربی، بیروت، 1405 ق
6- حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، انتشارات علمیه، قم، 1382 ش
7- بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، دارالهادی، بیروت، 1412 ق



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط