پژوهشگر: احمد نوری
پزشکی در ایران باستان
بر پایه متون باستانی، جمشید (چهارمین شهریار پیشدادی) نخستین کسی بود که سنت استحمام با آب گرم و سرد را ابداع کرد. این گونه به نظر می رسد که در دوران سلطنت وی که مدت زمان زیادی هم به طول انجامید هیچ گونه گیاهی پژمرده نشد و هیچ مخلوقی نمرد. این به آن مفهوم است که در دوره حکومت جمشید علم پزشکی به قدری پیشرفت کرده بود که گیاهان و حیوانات با آسودگی می زیستند و به استثنای چند مورد مرگ بر اثر بیماری هایی مزمن، از هرگونه ناخوشی به دور و مصون بودند.در بند سوم یسنای نهم اوستا که به نخستین پزشک ایرانی اشاره دارد آمده: ای هوم (گیاه روحانی که در تشریفات مذهبی و پزشکی از آن استفاده می شد) آفرین بر تو. که از برای تو مردم دنیا را به ارمغان آورد؟ چه میزان اجر و پاداش کسب نمود؟ چه اقبال بزرگی در انتظار توست؟
پاسخ این سوالات در بند چهارم یسنای نهم آورده شده است: هوم پرهیزگار، آن که همگان را ازمرگ بازمی دارد، پاسخ آورده: ویونگهن از میان تمامی مردمان کره زمین، جمشید، مالک رمگان نیک را به من عطا فرمود، کسی که در دوران شهریاری خویش مردمان و حیوانات را ابدی و جاویدان ساخت.
جمشید پدر پیشدادیان دنباله رو ویونگهن، پزشکی آریایی بود. زردشت پرسش هایش را ادامه می دهد و هوم نیز ضمن پاسخ های خود به دیگر پزشکان آریایی پس از ویونگهن اشاره می کند: آبتین (پدر شهریاران پیشدادی، فریدون)، آترات (پدر اوروخشیه و گرشاسپ) و پورشاسپ (پدر پیامبر ایرانی، آشوزردشت).
اوستا به پزشکان دیگری چون جاماسپ و سنا که بعدها سیمرغ خوانده شد نیز اشاره می کند. در ادوار پس از نبوت زردشت، علم پزشکی در میان ایرانیان پیشرفت قابل توجهی یافت به طوری که عمده ترین طبیبان حرفه ای ایرانی، موبدان و مغ ها بودند. بهترین آموزگاران پزشکی و ستاره شناسی مغ ها بودند و دانش شان از طریق شاگردان شان و دروس نسل به نسل انتقال می یافت. متاسفانه تهاجم همه جانبه مقدونی ها، اعراب، تاتارها و افغان ها بسیاری از کتب گرانبها، آثار دانشمندان ایرانی و کتب پزشکی را از بین برد. قابل ذکر است که دیگر پزشکان ایرانی در ادوار بعد، مانی، روزبه و بزرگمهر بودند. در دوره هخامنشیان پزشکان متعددی در ایران بودند که دانشمندان یونانی و دیگر ملت های جهان نیز از تجربیات آنها استفاده می کردند. حجم عمده علوم در این عصر و حتی پیش از آن در دوره مادی بر پایه دانش های اوستایی بود.
در دوره ساسانیان دانشمندان کشورهای مختلف که دیوگنس نیز از جمله آنها بود رشته های متعددی را از جمله علم طب در دانشگاه جندی شاپور تدریس می کردند. پیشرفت دانش پزشکی با حمله اعراب به ایران متوقف شد. پس از مدتی دانشمندان بزرگی این علم را احیا کردند و حتی آن را نسبت به گذشته با رشد و پیشرفت بیشتری همراه کردند. بسیاری از دانشمندان دوران اسلامی سهم عمده ای در دانش پزشکی دنیا دارند که از آن میان می توان به ابن سینا، محمد زکریای رازی، فارابی و خیام اشاره کرد. این نام ها بر تارک تاریخ دانش پزشکی می درخشند و همواره مایه غرور و افتخار ملت ایرانند.
دانش پزشکی همان گونه که در اوستا به آن اشاره شد به پنج بخش (اردیبهشت یشت وندیداد) به این ترتیب تقسیم می شد: آشو پزشک (پزشک سلامتی)، داد پزشک (پزشک آزمایش)، کارد پزشک (جراح)، گیاه پزشک (طب گیاهی) و منتره پزشک (روانپزشکی که بیماران را با اوراد و ادعیه معالجه می کرد).
بند ششم اردیبهشت یشت اشاره دارد که معالجات پزشکان به وسیله آشا (تنظیف)، قانون، کارد، گیاه و اوراد و ادعیه صورت می گیرد.
۱) آشوپزشک (پزشک سلامتی)
آشو به معنای نظافت و سلامتی است؛ نظافت و سلامتی تن، محیط و درون. آشوپزشک خود باید از سلامتی تن و روان برخوردار باشد تا بتواند دیگران را هم معالجه کند. وظیفه دیگر آشوپزشک علاوه بر اطمینان یافتن از سلامت تن، نظارت بر محیط مناطق مسکونی و شهرها هم بود. آشوپزشک مسوول قرنطینه کردن بیماران نیز بود تا چهار عنصر آب، باد، زمین و آتش از هرگونه آلودگی مصون بمانند.در حقیقت تمامی خانواده های ایرانی موظف به انجام این وظایف بودند. وظیفه و مسوولیت دیگر آشو که به جشن ها و مراسم مربوط بود و در تمامی ایران نیز مرسوم بود پاکیزه سازی منازل در ایام نوروز و رهایی از تمامی ناپاکی هایی بود که در طول سال جمع شده بود. این رسم امروزه نیز همچنان پابرجاست و آغاز سال نو همراه با تن، روح، همسایگان و مردمانی پاکیزه است.
از دیگر سو ایرانیان از آلودن چهار عنصر طبیعی مقدس خودداری می کردند. مردم هیچ گاه تن خود یا وسایل آلوده را در آب جاری نمی شستند و این اقدام را گناهی بزرگ می دانستند. هیچ گاه اجسامی که انداختن شان در آتش باعت ایجاد دود می شد در آتش رها نمی شد و آتشدان همواره پاکیزه نگه داشته می شد. زمین و خاک همواره به دور از هرگونه آلودگی بودند و به این دلیل جسد مردگان را در ارتفاعات قرار می دادند تا خوراک پرندگان و گوشتخواران شوند. همواره اسپند و کندر در منازل دود می شد تا همگان رایحه خوشی را استشمام کنند و حشرات و باکتری ها کشته شوند. این سنت ها همچنان هم توسط ایرانیان و دیگر ملل پابرجاست.
۲) دادپزشک (پزشک آزمایش)
این دسته از پزشکان ارتباط بیشتری با دانش پزشکی داشتند. شغل آنها شباهت بسیاری به آسیب شناسان امروزی داشت و مسوولیت شان کالبدشکافی برای پی بردن به ریشه بیماری ها و یافتن راه درمانی برای آنها در آینده بود. این دسته از پزشکان جسد مرده را مورد آزمایش قرار می دادند و پس از تحقیق روی علت مرگ، اجازه دفن جسد را صادر می کردند. مومیایی کردن نیز از جمله دیگر مسوولیت های این دسته از پزشکان بود هرچند این رسم بیشتر در مصر باستان رواج داشت.۳) کاردپزشک (جراح)
عنوان این پزشکان نشان می دهد که مسوولیت شان درمان بیمار بوده است. به طور کلی فرآیند جراحی بسیار دشوار و خطرناک بود و چون قابلیت بی حس کنندگی وجود نداشت تنها عده معدودی از بیماران از این فرآیند جان سالم به در می بردند. در بند سی و نهم از بخش هفتم وندیداد آمده: کسی که می خواست جراح شود باید ابتدا دواپرست (شیطان پرست، در واقع به معنای غیرزردشتی) را عمل می کرد و اگر بیمار معالجه می شد باید این عمل را دوباره روی دواپرست دیگری انجام می داد. جراح در صورت شفای دواپرست دوم باید برای سومین بار این عمل را روی شیطان پرست دیگری انجام می داد و اگر آخرین نفر هم شفا می یافت، پزشک از این امتحان سربلند بیرون می آمد و می توانست برای همیشه جراحی کند.همان گونه که در بالا اشاره شد پزشک باید جراحی های متعددی را روی بیمار انجام می داد و تنها پس از گذراندن این آزمون قادر به فعالیت در این زمینه بود. در شاهنامه فردوسی به عمل تولد رستمینه اشاره شده است. پزشکی که رودابه مادر رستم را عمل کرد سیمرغ یکی از شهیر ترین پزشکان ایران باستان بود. سیمرغ یک مغ بود و بر بلندای دماوند می زیست. به خاطر همین سکونتگاه مرتفعش بود که وی را سنامرغ نامیدند. زال پسر سام بود، پدرش وی را در کودکی برای کسب دانش و معرفت به سیمرغ سپرد و یکی از شاگردان مورد علاقه سنا بود. زال از سیمرغ درخواست کمک کرد و سیمرغ بود که با عمل رودابه، رستم را به دنیا آورد. قابل ذکر است که در کاوش ها و حفاری های باستان شناسی در شهر سوخته تعدادی جمجمه به دست آمد که نشان عمل جراحی بر آنها آشکار است.
۴) گیاه پزشک یا اوروه پزشک (طب گیاهی)
اصل و منشاء طب گیاهی به رشد و گسترش کشاورزی و زراعت در ایران بازمی گردد. ایرانیان نخستین ملتی بودند که با خواص گیاهان آشنا شدند و از آنها برای درمان بیماری ها استفاده کردند. با گذشت یک هزار سال از آن زمان طب گیاهی همچنان در ایران و دیگر نقاط جهان از جمله هند و پاکستان کاربرد دارد. دانش طب گیاهی ریشه در ایران باستان دارد و از آنجا به کشورهایی چون هند، چین، بین النهرین و مصر منتقل شده است. در بند ششم از بخش بیستم وندیداد به طب گیاهی اشاره شده است: ما همه گیاهان را می پرستیم. ما در جست وجوی گیاهان هستیم و از آنها به خاطر ترس از سردرد، مرگ، آتش سوزی، تب، اژانه، وژهوه، جذام، نیش مار، داروکه، بیماری های مسری، چشم بد و ناپاکی ها و تباهی هایی که اهریمن برای انسان به ارمغان می آورد، نگهداری می کنیم. از نگاشته های ذکرشده روشن است که داروهای گیاهی برای درمان اکثر دردها و بیماری ها به کار می رفت. در بندهای سوم و چهارم از یسنای نهم همچون دیگر بخش های اوستا به گیاه هوم اشاره شده و همان گونه که از نگاشته های وندیداد، یسنا و یشت ها برمی آید دانش پزشکی ایرانیان با بسیاری ار بیماری ها و داروهای لازم برای معالجه آنها آشنا بود. علاوه بر هوم، از گیاهان دیگری نیز چون اسپند و کندر در ایران باستان برای معالجه بیماری ها استفاده می شد. عصاره نعناع و بیدمشک هم نقش عمده ای در درمان بیماری ها داشت. برخی از این گیاهان همچون هوم و اسپند در تشریفات مذهبی نیز مورد استفاده قرار می گرفتند.۵) منتره پزشک (روانپزشک)
منتره به معنای تحریک و تهییج رفتار است. منتره از جنبه ای ایزدی و نیرویی اصیل برخوردار بود که تاثیر عمده ای بر تسکین و درمان بیماران داشت. اختلالات روانی، بیماری هایی بودند که روح و روان را درگیر خود می کردند و این مشکل دیگر از طریق گیاه یا دارو حل نمی شد. پس در آن زمان بیمارانی که از این دست مشکلات رنج می بردند از طریق تلقین فکری و با استفاده از ارتباطات کلامی و شفاهی درمان می شدند. منتره به معنی سرود و دعایی بود که برای برقراری ارتباط با بیمار برای وی خوانده می شد. هنگامی که روح آدمی به شدت آشفته بود بهترین درمان برای او خواندن کتاب مقدس بود. اوستا اهمیت فراوانی برای منتره قائل است. در بند چهل و چهارم از بخش هفتم وندیداد این طور آمده: روش های متعددی برای درمان بیماری ها وجود دارد، به وسیله چاقو، کارد و گفتار مقدس. آن که از طریق گفتار مقدس درمان شود، تاثیربخش ترین درمان بر وی صورت گرفته است.بند پنجم اردیبهشت یشت اشاره دارد: دعایی که منطق های اهریمن و تمامی دیوها و افسونگری ها را دفع کند عالی ترین، زیباترین، قوی ترین، پیروزی بخش ترین و در نهایت شفابخش ترین گفتار مقدس است. پس بر پایه فرهنگ و سنن ایرانی منتره نابودکننده اهریمن، پلیدی، پندار ناپاک و تمامی زشتی ها بود. نام های خدایان، گاتاهای الهی، یسنا، ادعیه، تمامی آموزه های زردشت، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک همگی منتره بودند. اجداد و نیاکان ما اعتقاد داشتند زمانی که روح و روان سالم و شاداب باشد جسم هم سالم است.
عکس این جریان هم صادق است، هر چقدر روح و روان خسته و افسرده باشد فرقی ندارد که جسم چقدر نیرومند باشد، در نهایت ضعیف و پژمرده خواهد شد. دیگر شفابخش، آموختن فرهنگ و علوم برای نیل به کمال انسانی است. علم روانپزشکی در ادوار باستان قرائت ادعیه دینی، اوستا و مطالعه کتب مقدس دیگر آیین ها و ملل را توصیه می کرد. طی قرون دانش پزشکی از ایران به دیگر مراکز دنیای باستان همچون شوش، بابل، مصر، چین، هند، یونان و امپراتوری روم منتقل شد. ایرانیان در طول تاریخ ثابت کرده اند که همواره مشعلدار دانش و فرهنگ در جهان بوده اند.
منبع: آفتاب http://www.aftabir.com