ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع: راسخون
منبع: راسخون
اگر موجود هوشمندی از سیارهی دیگری پا به زمین گذارد مسلماً از تنوع جانوران و گیاهان کرهی زمین دچار شگفتی میشود و موجودات زندهای را میبیند که اندازه، رنگ، و شکلهای گوناگون دارند: جانورانی که همچون گیاهان هستند و گیاهانی که همانند جانوران به نظر میرسند؛ گیاهانی که سر به فلک کشیدهاند و از طرف دیگر گیاهانی که اگر هزاران عدد از آنها را جمع کنیم در سر سوزنی جای میگیرند؛ جانورانی خشکیزی که در لاکی محفوظاند، یا جانورانی که همچون چترهایی شناور هستند. بازدید کنندهی احتمالی ما شاید از چگونگی ردهبندی این همه موجود شگفت زده میشود. اما انسان این کار را انجام داده است و نظامهای بسیار مبتکرانهای را به کار گرفته است که شیرها، درختان، باکتریها، و حتی خود انسان نیز در آنها مکانی مناسب دارند.
ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی (384-322 قبل از میلاد مسیح)، اولین قدم را در راه ردهبندی منظم جانوران و گیاهان برداشت. او تمامی موجودات زنده را به سه ردهی کلی تقسیم کرد و گیاهان را در ردهی اول جای داد. وی بر این عقیده بود که گیاهان دارای «روح رویشی» هستند که تغذیه و فعالیتهای تولید مثلی آنها را بر عهده دارد. ردهی دوم شامل حیوانات است که علاوه بر «روح رویشی»، «روح حیوانی» نیز دارند. این روح، تنظیم کنندهی حرکات آنهاست. انسان، ردهی سوم را به خود اختصاص داده است و علاوه بر روح رویشی حیوانی، «روح استدلالی» نیز دارد که فعالیتهای هوشمندانه یا منطق وی را جهت میدهد.
نوشتههای ارسطو در باب گیاهان از بین رفته، اما آثارش در مورد حیوانات همچنان محفوظ مانده است. او بیش از پانصد نمونه را ردهبندی کرد که اغلب آنها آبزی بودهاند و در آبهای گرم مدیترانهای زندگی میکردند. وی حیوانات را به دو گروه عمده تقسیمبندی کرد. گروه اول شامل حیواناتی است که خون دارند (منظور خون قرمز رنگ است) و چهار ردهی اصلی را تشکیل میدهند که عبارتند از پستانداران، پرندگان، خزندگان، و ماهیها. گروه دوم شامل حیوانات بدون خون (منظور خون بیرنگ) است که عبارتند از سرپاوران، صدفداران، خرچنگهای آب شیرین، و حشرات.
تئو فراستوس، پیرو ارسطو که به سال 287 قبل از میلاد مسیح درگذشت، با استفاده از مشاهدات شخصی خود رسالاتی را در باب گیاهان به تحریر درآورد و بدین گونه در تشریح گیاهان دقت بیشتری را از خود نشان داد هرچند او در ردهبندی سهم به سزایی ندارد. همچنین پلینی بزرگ (23 تا 79 میلادی) در کتاب خود به نام تاریخ طبیعی اطلاعات زیادی آورده است.
صدها سال گذشت، سالهایی که پیش از دورهی رنسانس بود، و در مطالعهی جانوران و گیاهان پیشرفتی حاصل نشد. حتی در اوایل رنسانس، طبیعتگرایان غربی معتقد بودند که ارسطو، تئوفراستوس، و پلینی اگر نه تمامی جانوران، که دستکم اکثر آنها را توصیف کردهاند. درنتیجه سعی کردند تا تمامی گیاهان از جمله گیاهان موجود در اروپای مرکزی را به کمک توصیفات تئوفراستوس در مورد رشد و نمو گیاهان مناطق گرم مدیترانهای ردهبندی و تشریح کنند.
اکتشافات جغرافیایی سدههای شانزدهم و هفدهم نمونههای جدیدی از گیاهان و جانوران را آشکار ساخت و دانشمندان نیز آنها را در کتابهای خود جای دادند. در آن زمان تقسیمات اصلی گیاهان شامل درخت، درختچه، بوته، و علف میشد. گیاهشناس به هنگام فهرست کردن هر گیاه میبایست به مسائل زیادی توجه داشته باشد از جمله نام گیاه به زبانهای مختلف، نظرات نویسندگان پیشین در مورد آن، نظریهی خود وی، و سرانجام تأثیرات دارویی گیاه. همچنین در فهرستبندی و ردهبندی، هیچ نظامی، حتی نظام الفبایی، رعایت نمیشد.
سرانجام به این نتیجه رسیدند که این روش نامنظم ردهبندی ثمری ندارد. تا این که دانشمند سوئدی، کارل فون لینه (1707-1778 میلادی)، اولین نظام ردهبندی کارآمد را بنیان گذاشت. فون لینه در آثارش نام خود را به لاتینی کارلوس لینایوس مینوشت و امروزه نیز به لینایوس شهرت دارد. لینه تمامی گیاهان را بر اساس تعداد پرچم یا عضو نرینهی موجود در گل به ردههایی تقسیم کرد. هر رده را نیز بنا بر تعداد مادگی یا عضو مادینه به راستههایی ردهبندی کرد. سپس هر راسته را برحسب اختلافات جزئی معین به انواع مختلف تقسیم کرد. البته هر نوع نیز به نوبهی خود به جنسهای مختلف ردهبندی میشد. بنابراین لینه «Euphorblapios» را که یکی از جنسهای اروپایی است و به فرفیون شهرت دارد این گونه ردهبندی کرد: رده: Dodecondria (12 پرچم)، راسته: Trigynia (3 مادگی). این راسته به سه نوع مختلف تقسیم میشود: نوع: Euphorbia که نام ژنریک فرفیونهاست. جنس: apios فرفیونی که در کرِت یافت میشود.
لینه تمامی جانوران را به شش ردهی بزرگ تقسیم کرد: 1- چهارپایان (پستانداران چهارپا)، 2- پرندگان، 3- خزندگان (که شامل قورباغه و مارمولک نیز میشدند)، 4- ماهیها، 5- حشرات، 6- کرمها. حیوانات کاملاً متفاوتی چون حلزون و کرم خاکی نیز بنا بر ردهبندی وی در یک رده، یعنی ردهی کرمها، جای میگیرند.
سهم عظیم لینه در ردهبندی، کاربرد یک اسم نوع و یک اسم جنس برای هر یک از موجودات زنده بود – روشی که به واژگان دوگانه (نامگذاری دونامی) معروف است. وی همچنین از مشتقات لاتینی یا لاتینی شده استفاده کرد زیرا در آن زمان این زبان میان دانشمندان سرزمینهای مختلف زبانی همگانی به شمار میرفت. روش لینه در ردهبندی، پیشرفت عظیمی را به دنبال داشت گرچه چندی نگذشت که نقایص موجود در این ردهبندی نیز آشکار شد و زیست شناسان بر آن شدند تا روش طبیعیتری بیابند.
در سال 1898 میلادی، کنگرهی بینالمللی حیوان شناسی، یک کمیسیون بینالمللی نامگذاری دونامی را به منظور وضع قوانینی برای فهرستبندی و نامگذاری جانوران تعیین کرد. این قوانین در سرتاسر دنیا پذیرفته شد. ویرایش دهم کتاب لینه به نام نظام طبیعت که به سال 1758 میلادی منتشر شد به منزلهی بنیانی برای ردهبندی علمی برگزیده شد و نام هر جانوری که توسط لینه در آن کتاب تعیین شده بود به همان صورت مورد استفاده قرار گرفت.
به جانورانی که برای اولین بار کشف میشوند اغلب یک اسم نوع و یک اسم جنس تعلق میگیرد (همان نامگذاری دونامی که توسط لینه ابداع شد). گاهی اوقات یک اسم نوع فرعی یا یک اسم جنس فرعی، یا هر دو نیز برای جانوری در نظر گرفته میشود. این نامگذاری «چندنامی» خوانده میشود. کمیسیون مذکور گاهی قوانین جدیدی ارائه میدهد و راجع به اسامی و روشهای قبلی تصمیماتی اتخاذ میکند.
قوانین نامگذاری گیاهی نیز توسط کنگرهی بینالمللی گیاهشناسی تعیین میگردد. اولین کمیسیون به سال 1867 میلادی در پاریس تشکیل، و منجر به وضع قانونی شد که به «قانون پاریس» مشهور است، گرچه طی پنجمین کنگرهی گیاهشناسی بینالمللی در کیمبریج انگلستان به سال 1930 میلادی بود که قانونی جهانشمول وضع شد. قانون مذکور به سال 1935 به منزلهی سومین ویرایش «قوانین بینالمللی نامگذاری گیاهی» به انتشار رسید. این قوانین بعدها در سال 1954 مورد تجدید نظر قرار گرفت.
هر موجود زندهای در نظام ردهبندی نوین به یک جنس، نوع، تیره، راسته، رده، سلسله، و مملکت تعلق دارد. گاهی اوقات این گروهها را به زیرگروههایی تقسیم میکنند، مثل نوع فرعی و یا جنس فرعی که قبلاً متذکر شدیم. برای نشان دادن چگونگی ارتباط گروههای مختلف نظام ردهبندی جدید بهتر است به بررسی یک نمونه، مثلاً سگ، بپردازیم.
همان طور که میدانید سگ نژادهای مختلفی دارد، از جمله سگ آلمانیِ پاکوتاه، سگ شکاری، پودن، سگ آلمانی، سگ تازی، و .... و این در حالی است که این گونههای مختلف به رغم اختلافاتشان در ساختار و عادات، نقاط مشترکی دارند و قادر به اصلاح نژاد هستند. بنا بر این آنها را تحت عنوان یک جنس مورد مطالعه قرار میدهیم. شایان توجه است که بین سگها، شغالها، گرگهای صحرایی، و گرگها، که به جنسهای مختلفی تعلق دارند، شباهتهای معینی وجود دارد. بنا بر این آنها را در گروهی به نام نوع قرار داده و نام نوع را کانیس (Canis) میگذاریم. اعضای این گروه نسبت به اعضای گروه گربهها، که به نوع متفاوتی تعلق دارند، شباهت بیشتری به یکدیگر دارند. پس از روشی که لینه به کار برد اسم نوع و جنس همیشه به صورت لاتینی به کار میروند. اسم نوع با حرف بزرگ و اسم جنس با حروف کوچک آغاز میشود. اما هر دو به صورت ایتالیک (حروف کج) نوشته میشوند. برای مثال، اسم علمی سگ Canis familiaris است. گرگ صحرایی Canis latrans و گرگ امریکای شمالی Canis nubilus خوانده میشود. اگر اسم نوع و جنس جانور یا گیاهی چند بار در مقالهای برده شود، پس از نخستین بار که اسم به صورت کامل به کار میرود نام ژنریک را به صورت خلاصه یعنی تنها با بهکارگیری حرف اول میتوان نوشت. برای مثال Canis familiaris را میتوان چنین نوشت C. familiaris، اما نام ژنریک را هرگز نمیتوان حذف کرد.
حیواناتی که به نوع Canis تعلق دارند با دیگر حیوانات در تیرهی Canidae قرار میگیرند. نام تیره بر اساس نوعی است که به آن تعلق دارد. البته نام تیره از Canis مشتق میشود. گربهسانانی چون شیر، ببر، و گربهی خانگی تیرهی Felidae را تشکیل میدهند (که از اسم نوع گربه یعنی Felis گرفته شده است).
تیرهها نیز به نوبهی خود گروه بزرگتری به نام راسته تشکیل میدهند. تیرههای سگ، گربه، و راسو به راستهی Carnivora تعلق دارند (این لغت در زبان لاتینی به معنای گوشتخواران است). تیرهی سنجاب، موش صحرایی، موش معمولی، و تیرههای دیگر حیوانات جونده، راستهای را تشکیل میدهند به نام Rodentia یا جوندگان. راستهی Carnivora و راستههای دیگری که شامل Rodentia (جوندگان)، Chiroptera (خفاشان)، و Primates (بوزینه، میمون، انسان) میشوند زیرردهای تشکیل میدهند به نام Eutheria. جنین این حیوانات با جفت (پلاسنتا) به رحم مادر اتصال دارد.
گروه بعدی در ردهبندی «رده» نام دارد. جانورانی که در راستهی Carnivora، Rodentia و چند راستهی دیگر هستند غدد شیری دارند و به وسیلهی این غدد به نوزادان خود شیر میدهند. راستههایی که شامل جانوران مذکور با این ویژگی و چند خصیصهی دیگر هستند ردهای تشکیل میدهند به نام Mammalia که به پستانداران معروف است. سگ نیز نوعی پستاندار است.
سگ و دیگر پستانداران به زیرسلسلهای تعلق دارند به نام Vertebrata. این جانوران دارای اسکلت استخوانی بسیار پیشرفتهای هستند. ماهیها، دوزیستان، خزندگان، و پرندگان نیز به این زیرسلسله تعلق دارند. پس از رده سلسله قرار دارد (که از واژهی یونانی Phylon به معنای قبیله گرفته شده است). سلسله از ردههایی تشکیل شده است که دارای خصیصههای مشترکی هستند. سگ و مار ظاهراً به یکدیگر شباهتی ندارند، با این همه ارتباطی مسلم میان آن دو به چشم میخورد، زیرا هر دو دارای ستون مهره هستند. ستون مهره از حائل میله مانندی به نام نوتوکورد (نخستین مهرهی پشت) منشأ میگیرد. (نوتوکورد طنابی است استوانهای در جنین طنابداران که در امتداد محور طولی بدن بین دستگاه عصبی مرکزی و لولهی گوارش واقع شده است و محور طولی جنین را مشخص میکند.) تمامی جانورانی که نوتوکورد دارند قبل و پس از تولد در سلسلهی Chordata قرار میگیرند. برخی از جانوران اصلاً ستون مهره ندارند اما دارای نوتوکورد هستند و یا لااقل زمانی نوتوکورد داشتهاند.
و سرانجام با دو مملکت سروکار داریم که تمامی موجودات زنده را در خود جای میدهند: مملکت جانوران (زیا) و مملکت گیاهان (گیا). سگ به مملکت جانوران تعلق دارد، ولی برخی از موجودات تک سلولی ابتدایی هستند که نمیتوان دقیقاً گفت که به کدام مملکت تعلق دارند زیرا ویژگیهایی دارند که نه منحصراً به مملکت جانوران اختصاصشان میدهد و نه به مملکت گیاهان. برخی منابع بر این عقیدهاند که برای این دسته از موجودات باید مملکت سومی نیز به ردهبندی اضافه شود.
حال به ردهبندی یک گیاه، برای مثال درخت بلوط سفید، میپردازیم: مملکت: گیا. درخت بلوط سفید در مملکت گیاهان قرار دارد. سلسله: Pteropsida از گیاهان زمینی با ریشه، ساقه و برگهای پیشرفته. بلوط از نمونههای بارز گیاهان زمینی است. رده: Angiospermae. گیاهی با میوه، گل، و دانهی محفوظ و روپوشدار. بلوط گیاهی گلدار است. زیررده: Dicotyledoneae. نهاندانهای با دو لپه. بلوط سفید دولپهای است. راسته: Fagaies از گیاهان راش مانند. تیره: Fagaceae. راش، شاهبلوط، بلوط. نوع: Quercus. بلوط. دیوارهی میوهی این درخت تنها یک بلوط به بار میآورد. جنس: alba (سفید) پوست این درخت رنگی روشن دارد و نیز خصوصیاتی دیگر که آن را از دیگر جنسهای بلوط متمایز میکند.
نامهای علمی همچنان که در عصر لینه متداول بود به صورت لاتینی یا لاتینی شده به کار میروند. اسم علمی گاهی اوقات نشان دهندهی خصوصیت بارزی از یک گروه یا جنس است. برای مثال Arthropoda به معنای «بندپا» است. این نام به سلسلهای اطلاق میشود متشکل از عنکبوتیان، حشرات، و دیگر حیواناتی که دارای پاهای بندبند هستند.
با این حال، نام علمی همیشه نشان دهندهی ساختمان جانور نیست، بلکه گاهی نام شخص یا دانشمندی است که آن را کشف کرده است. حتی اسامی اشخاص افسانهای نیز به جانوران اطلاق میشود. برای مثال نام عنکبوتیان، یعنی گروهی که عنکبوتها به آن تعلق دارند، از Arachne، شخصیت افسانهای یونان، گرفته شده است. گاهی اوقات نیز نام مکان به کار میرود. برای مثال mexicanus به معنای مکزیکی و Virginiensis به معنای ویرجینیایی است. حتی نام رنگ نیز ممکن است استفاده شود، برای نمونه ninger به معنای سیاه.
تا به حال بیش از یک میلیون جنس (اکثراً جانور) توسط زیست شناسان توصیف شدهاند و هر ساله نیز به این فهرست افزوده میشود. برای به دست دادن فهرست کاملی از این جنسها صدها صفحه مطلب و نوشته لازم است و هیچ دانشمندی هر چقدر هم عالم باشد بیش از درصد کمی از این فهرست را به طور کامل در مغز خود نمیتواند جای دهد.
ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی (384-322 قبل از میلاد مسیح)، اولین قدم را در راه ردهبندی منظم جانوران و گیاهان برداشت. او تمامی موجودات زنده را به سه ردهی کلی تقسیم کرد و گیاهان را در ردهی اول جای داد. وی بر این عقیده بود که گیاهان دارای «روح رویشی» هستند که تغذیه و فعالیتهای تولید مثلی آنها را بر عهده دارد. ردهی دوم شامل حیوانات است که علاوه بر «روح رویشی»، «روح حیوانی» نیز دارند. این روح، تنظیم کنندهی حرکات آنهاست. انسان، ردهی سوم را به خود اختصاص داده است و علاوه بر روح رویشی حیوانی، «روح استدلالی» نیز دارد که فعالیتهای هوشمندانه یا منطق وی را جهت میدهد.
نوشتههای ارسطو در باب گیاهان از بین رفته، اما آثارش در مورد حیوانات همچنان محفوظ مانده است. او بیش از پانصد نمونه را ردهبندی کرد که اغلب آنها آبزی بودهاند و در آبهای گرم مدیترانهای زندگی میکردند. وی حیوانات را به دو گروه عمده تقسیمبندی کرد. گروه اول شامل حیواناتی است که خون دارند (منظور خون قرمز رنگ است) و چهار ردهی اصلی را تشکیل میدهند که عبارتند از پستانداران، پرندگان، خزندگان، و ماهیها. گروه دوم شامل حیوانات بدون خون (منظور خون بیرنگ) است که عبارتند از سرپاوران، صدفداران، خرچنگهای آب شیرین، و حشرات.
تئو فراستوس، پیرو ارسطو که به سال 287 قبل از میلاد مسیح درگذشت، با استفاده از مشاهدات شخصی خود رسالاتی را در باب گیاهان به تحریر درآورد و بدین گونه در تشریح گیاهان دقت بیشتری را از خود نشان داد هرچند او در ردهبندی سهم به سزایی ندارد. همچنین پلینی بزرگ (23 تا 79 میلادی) در کتاب خود به نام تاریخ طبیعی اطلاعات زیادی آورده است.
صدها سال گذشت، سالهایی که پیش از دورهی رنسانس بود، و در مطالعهی جانوران و گیاهان پیشرفتی حاصل نشد. حتی در اوایل رنسانس، طبیعتگرایان غربی معتقد بودند که ارسطو، تئوفراستوس، و پلینی اگر نه تمامی جانوران، که دستکم اکثر آنها را توصیف کردهاند. درنتیجه سعی کردند تا تمامی گیاهان از جمله گیاهان موجود در اروپای مرکزی را به کمک توصیفات تئوفراستوس در مورد رشد و نمو گیاهان مناطق گرم مدیترانهای ردهبندی و تشریح کنند.
اکتشافات جغرافیایی سدههای شانزدهم و هفدهم نمونههای جدیدی از گیاهان و جانوران را آشکار ساخت و دانشمندان نیز آنها را در کتابهای خود جای دادند. در آن زمان تقسیمات اصلی گیاهان شامل درخت، درختچه، بوته، و علف میشد. گیاهشناس به هنگام فهرست کردن هر گیاه میبایست به مسائل زیادی توجه داشته باشد از جمله نام گیاه به زبانهای مختلف، نظرات نویسندگان پیشین در مورد آن، نظریهی خود وی، و سرانجام تأثیرات دارویی گیاه. همچنین در فهرستبندی و ردهبندی، هیچ نظامی، حتی نظام الفبایی، رعایت نمیشد.
سرانجام به این نتیجه رسیدند که این روش نامنظم ردهبندی ثمری ندارد. تا این که دانشمند سوئدی، کارل فون لینه (1707-1778 میلادی)، اولین نظام ردهبندی کارآمد را بنیان گذاشت. فون لینه در آثارش نام خود را به لاتینی کارلوس لینایوس مینوشت و امروزه نیز به لینایوس شهرت دارد. لینه تمامی گیاهان را بر اساس تعداد پرچم یا عضو نرینهی موجود در گل به ردههایی تقسیم کرد. هر رده را نیز بنا بر تعداد مادگی یا عضو مادینه به راستههایی ردهبندی کرد. سپس هر راسته را برحسب اختلافات جزئی معین به انواع مختلف تقسیم کرد. البته هر نوع نیز به نوبهی خود به جنسهای مختلف ردهبندی میشد. بنابراین لینه «Euphorblapios» را که یکی از جنسهای اروپایی است و به فرفیون شهرت دارد این گونه ردهبندی کرد: رده: Dodecondria (12 پرچم)، راسته: Trigynia (3 مادگی). این راسته به سه نوع مختلف تقسیم میشود: نوع: Euphorbia که نام ژنریک فرفیونهاست. جنس: apios فرفیونی که در کرِت یافت میشود.
سهم عظیم لینه در ردهبندی، کاربرد یک اسم نوع و یک اسم جنس برای هر یک از موجودات زنده بود – روشی که به واژگان دوگانه (نامگذاری دونامی) معروف است. وی همچنین از مشتقات لاتینی یا لاتینی شده استفاده کرد زیرا در آن زمان این زبان میان دانشمندان سرزمینهای مختلف زبانی همگانی به شمار میرفت. روش لینه در ردهبندی، پیشرفت عظیمی را به دنبال داشت گرچه چندی نگذشت که نقایص موجود در این ردهبندی نیز آشکار شد و زیست شناسان بر آن شدند تا روش طبیعیتری بیابند.
در سال 1898 میلادی، کنگرهی بینالمللی حیوان شناسی، یک کمیسیون بینالمللی نامگذاری دونامی را به منظور وضع قوانینی برای فهرستبندی و نامگذاری جانوران تعیین کرد. این قوانین در سرتاسر دنیا پذیرفته شد. ویرایش دهم کتاب لینه به نام نظام طبیعت که به سال 1758 میلادی منتشر شد به منزلهی بنیانی برای ردهبندی علمی برگزیده شد و نام هر جانوری که توسط لینه در آن کتاب تعیین شده بود به همان صورت مورد استفاده قرار گرفت.
به جانورانی که برای اولین بار کشف میشوند اغلب یک اسم نوع و یک اسم جنس تعلق میگیرد (همان نامگذاری دونامی که توسط لینه ابداع شد). گاهی اوقات یک اسم نوع فرعی یا یک اسم جنس فرعی، یا هر دو نیز برای جانوری در نظر گرفته میشود. این نامگذاری «چندنامی» خوانده میشود. کمیسیون مذکور گاهی قوانین جدیدی ارائه میدهد و راجع به اسامی و روشهای قبلی تصمیماتی اتخاذ میکند.
قوانین نامگذاری گیاهی نیز توسط کنگرهی بینالمللی گیاهشناسی تعیین میگردد. اولین کمیسیون به سال 1867 میلادی در پاریس تشکیل، و منجر به وضع قانونی شد که به «قانون پاریس» مشهور است، گرچه طی پنجمین کنگرهی گیاهشناسی بینالمللی در کیمبریج انگلستان به سال 1930 میلادی بود که قانونی جهانشمول وضع شد. قانون مذکور به سال 1935 به منزلهی سومین ویرایش «قوانین بینالمللی نامگذاری گیاهی» به انتشار رسید. این قوانین بعدها در سال 1954 مورد تجدید نظر قرار گرفت.
هر موجود زندهای در نظام ردهبندی نوین به یک جنس، نوع، تیره، راسته، رده، سلسله، و مملکت تعلق دارد. گاهی اوقات این گروهها را به زیرگروههایی تقسیم میکنند، مثل نوع فرعی و یا جنس فرعی که قبلاً متذکر شدیم. برای نشان دادن چگونگی ارتباط گروههای مختلف نظام ردهبندی جدید بهتر است به بررسی یک نمونه، مثلاً سگ، بپردازیم.
همان طور که میدانید سگ نژادهای مختلفی دارد، از جمله سگ آلمانیِ پاکوتاه، سگ شکاری، پودن، سگ آلمانی، سگ تازی، و .... و این در حالی است که این گونههای مختلف به رغم اختلافاتشان در ساختار و عادات، نقاط مشترکی دارند و قادر به اصلاح نژاد هستند. بنا بر این آنها را تحت عنوان یک جنس مورد مطالعه قرار میدهیم. شایان توجه است که بین سگها، شغالها، گرگهای صحرایی، و گرگها، که به جنسهای مختلفی تعلق دارند، شباهتهای معینی وجود دارد. بنا بر این آنها را در گروهی به نام نوع قرار داده و نام نوع را کانیس (Canis) میگذاریم. اعضای این گروه نسبت به اعضای گروه گربهها، که به نوع متفاوتی تعلق دارند، شباهت بیشتری به یکدیگر دارند. پس از روشی که لینه به کار برد اسم نوع و جنس همیشه به صورت لاتینی به کار میروند. اسم نوع با حرف بزرگ و اسم جنس با حروف کوچک آغاز میشود. اما هر دو به صورت ایتالیک (حروف کج) نوشته میشوند. برای مثال، اسم علمی سگ Canis familiaris است. گرگ صحرایی Canis latrans و گرگ امریکای شمالی Canis nubilus خوانده میشود. اگر اسم نوع و جنس جانور یا گیاهی چند بار در مقالهای برده شود، پس از نخستین بار که اسم به صورت کامل به کار میرود نام ژنریک را به صورت خلاصه یعنی تنها با بهکارگیری حرف اول میتوان نوشت. برای مثال Canis familiaris را میتوان چنین نوشت C. familiaris، اما نام ژنریک را هرگز نمیتوان حذف کرد.
حیواناتی که به نوع Canis تعلق دارند با دیگر حیوانات در تیرهی Canidae قرار میگیرند. نام تیره بر اساس نوعی است که به آن تعلق دارد. البته نام تیره از Canis مشتق میشود. گربهسانانی چون شیر، ببر، و گربهی خانگی تیرهی Felidae را تشکیل میدهند (که از اسم نوع گربه یعنی Felis گرفته شده است).
تیرهها نیز به نوبهی خود گروه بزرگتری به نام راسته تشکیل میدهند. تیرههای سگ، گربه، و راسو به راستهی Carnivora تعلق دارند (این لغت در زبان لاتینی به معنای گوشتخواران است). تیرهی سنجاب، موش صحرایی، موش معمولی، و تیرههای دیگر حیوانات جونده، راستهای را تشکیل میدهند به نام Rodentia یا جوندگان. راستهی Carnivora و راستههای دیگری که شامل Rodentia (جوندگان)، Chiroptera (خفاشان)، و Primates (بوزینه، میمون، انسان) میشوند زیرردهای تشکیل میدهند به نام Eutheria. جنین این حیوانات با جفت (پلاسنتا) به رحم مادر اتصال دارد.
گروه بعدی در ردهبندی «رده» نام دارد. جانورانی که در راستهی Carnivora، Rodentia و چند راستهی دیگر هستند غدد شیری دارند و به وسیلهی این غدد به نوزادان خود شیر میدهند. راستههایی که شامل جانوران مذکور با این ویژگی و چند خصیصهی دیگر هستند ردهای تشکیل میدهند به نام Mammalia که به پستانداران معروف است. سگ نیز نوعی پستاندار است.
سگ و دیگر پستانداران به زیرسلسلهای تعلق دارند به نام Vertebrata. این جانوران دارای اسکلت استخوانی بسیار پیشرفتهای هستند. ماهیها، دوزیستان، خزندگان، و پرندگان نیز به این زیرسلسله تعلق دارند. پس از رده سلسله قرار دارد (که از واژهی یونانی Phylon به معنای قبیله گرفته شده است). سلسله از ردههایی تشکیل شده است که دارای خصیصههای مشترکی هستند. سگ و مار ظاهراً به یکدیگر شباهتی ندارند، با این همه ارتباطی مسلم میان آن دو به چشم میخورد، زیرا هر دو دارای ستون مهره هستند. ستون مهره از حائل میله مانندی به نام نوتوکورد (نخستین مهرهی پشت) منشأ میگیرد. (نوتوکورد طنابی است استوانهای در جنین طنابداران که در امتداد محور طولی بدن بین دستگاه عصبی مرکزی و لولهی گوارش واقع شده است و محور طولی جنین را مشخص میکند.) تمامی جانورانی که نوتوکورد دارند قبل و پس از تولد در سلسلهی Chordata قرار میگیرند. برخی از جانوران اصلاً ستون مهره ندارند اما دارای نوتوکورد هستند و یا لااقل زمانی نوتوکورد داشتهاند.
حال به ردهبندی یک گیاه، برای مثال درخت بلوط سفید، میپردازیم: مملکت: گیا. درخت بلوط سفید در مملکت گیاهان قرار دارد. سلسله: Pteropsida از گیاهان زمینی با ریشه، ساقه و برگهای پیشرفته. بلوط از نمونههای بارز گیاهان زمینی است. رده: Angiospermae. گیاهی با میوه، گل، و دانهی محفوظ و روپوشدار. بلوط گیاهی گلدار است. زیررده: Dicotyledoneae. نهاندانهای با دو لپه. بلوط سفید دولپهای است. راسته: Fagaies از گیاهان راش مانند. تیره: Fagaceae. راش، شاهبلوط، بلوط. نوع: Quercus. بلوط. دیوارهی میوهی این درخت تنها یک بلوط به بار میآورد. جنس: alba (سفید) پوست این درخت رنگی روشن دارد و نیز خصوصیاتی دیگر که آن را از دیگر جنسهای بلوط متمایز میکند.
نامهای علمی همچنان که در عصر لینه متداول بود به صورت لاتینی یا لاتینی شده به کار میروند. اسم علمی گاهی اوقات نشان دهندهی خصوصیت بارزی از یک گروه یا جنس است. برای مثال Arthropoda به معنای «بندپا» است. این نام به سلسلهای اطلاق میشود متشکل از عنکبوتیان، حشرات، و دیگر حیواناتی که دارای پاهای بندبند هستند.
با این حال، نام علمی همیشه نشان دهندهی ساختمان جانور نیست، بلکه گاهی نام شخص یا دانشمندی است که آن را کشف کرده است. حتی اسامی اشخاص افسانهای نیز به جانوران اطلاق میشود. برای مثال نام عنکبوتیان، یعنی گروهی که عنکبوتها به آن تعلق دارند، از Arachne، شخصیت افسانهای یونان، گرفته شده است. گاهی اوقات نیز نام مکان به کار میرود. برای مثال mexicanus به معنای مکزیکی و Virginiensis به معنای ویرجینیایی است. حتی نام رنگ نیز ممکن است استفاده شود، برای نمونه ninger به معنای سیاه.
تا به حال بیش از یک میلیون جنس (اکثراً جانور) توسط زیست شناسان توصیف شدهاند و هر ساله نیز به این فهرست افزوده میشود. برای به دست دادن فهرست کاملی از این جنسها صدها صفحه مطلب و نوشته لازم است و هیچ دانشمندی هر چقدر هم عالم باشد بیش از درصد کمی از این فهرست را به طور کامل در مغز خود نمیتواند جای دهد.