زیارت قبور اولیاء الهی از منظر عقل و نقل

نه تنها خداوند انسان را از ایستادن، دعا و نماز خواندن بر مزار مؤمنین منع نفرموده است. بلکه تعالیم اسلامی مسلمانان را به زیارت قبور اهل ایمان به ویژه آنها که در نزد خداوند متعال صاحب قرب و منزلت هستند، ترغیب می نماید.
شنبه، 13 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیارت قبور اولیاء الهی از منظر عقل و نقل
زیارت قبور اولیاء الهی از منظر عقل و نقل

نویسنده:عارفه فقیهی (1)




 

چکیده:

نه تنها خداوند انسان را از ایستادن، دعا و نماز خواندن بر مزار مؤمنین منع نفرموده است. بلکه تعالیم اسلامی مسلمانان را به زیارت قبور اهل ایمان به ویژه آنها که در نزد خداوند متعال صاحب قرب و منزلت هستند، ترغیب می نماید. در همین راستا ارادت مردم موجب ساخت بناهایی بر فراز مزار برخی از مؤمنین گشته است که ادله معتبر، جایگاه بالای آنها را به اثبات می رساند. سنت رسول خدا(ص)، روایات زیارتنامه اولیاء یا شرح ثواب برخی زیارات، احادیث معرفی جایگاه اهل ایمان در حیات و ممات و کرامات و معجزات وارده از ناحیه ایشان، از جمله مهمترین دلایل مؤید استحباب زیارت مقبره های آن بزرگواران است. در این پژوهش پس از معرفی اجمالی اولیاء و امام زادگان، به نقل مهمترین ادله نقلی و عقلی در تأیید این موضوع پرداخته شده است.

کلید واژه ها

زیارت ، اولیاء الهی ، زیارتگاه ، امام زاده، ادله عقلی و نقلی

مقدمه

زیارت قبور ائمه و بزرگان از قدیم مورد عنایت مسلمین به ویژه شیعیان قرار داشته است. مسلمانان برای گرامی¬داشت شأن و جایگاه ایشان، بقاعی بر فراز مزار ایشان بنا می کردند.این اماکن به سبب مقبره¬ بزرگان دارای فضایی معنوی است و به محلی برای زیارت، دعا و عبادت تبدیل گشته است. در دهه¬های اخیر به سبب ظهور فرقه¬ای به نام وهابیت که خود را یکی از فرق اسلامی می نامید؛ برخی عقاید دیرین مسمانان مورد تحقیر و تردید قرار گرفت. این گروه بدعت¬های متعددی در عقاید و احکام اسلامی ایجاد نمود و برای جلب حمایت سایر فرق اسلامی به سند سازی روی آورد.
یکی از سنت ¬هایی که مورد هجمهی تبلیغی و عملی وهابیت قرار گرفت، سنت زیارت قبور مؤمنین بالأخص زیارت قبور انبیاء و اولیای الهی بود. در این عصر با وجود چنین اندیشه¬هایی، باز تبیین سنن راستین اسلام در تمام زمینه های مورد هجمه، وظیفه عموم مسلمانان است و در همین راستا شرح دلایل احترام و زیارت قبور اولیای الهی بسیار مهم و حیاتی به نظر می رسد.

اولیاء در لغت

اولیا جمع کلمه الوَلِیّ‏ است که صفت مشبه و بر وزن فَعیل است و از ماده «ولی» ماخوذ است و همان معانى وَلىّ را دارد (قرشی، 1371: 8/ 247). در کتب لغت معانی متعدد ماده «ولی» ذکر گردیده است. به عنوان نمونه وَلِی‏: سرپرست و اداره کننده امر و نیز بمعنى دوست و یارى کننده و غیره آید (قرشی،1371: 7/245). برخی گفته اند وَلِی‏ برابر است با هر کس که ولی امر دیگرى باشد، دوستدار، دوست، یار، هم پیمان، همسایه، پیرو، داماد و... .(مهیار،1375: 71 ) و نیز ذکر شده ولی: ضد دشمن، اولیاء: ضد دشمنان: دوستان (طریحی،1375: ‏1/455). ابن فارس می نویسد: ولى لغت صحیح و متداولی است و بر قرب دلالت می کند (ابن فارس،1371: 6/ 141). همچنین نویسنده کتاب التحقیق بر این باور است که تمامی معانی از این ماده به یک اصل برمی گردند یعنی مفاهیم دوستی، نزدیکی، یاری، نسبت فامیلی از اصل آن سرچشمه گرفته اند (مصطفوی، 1360: ‏13 / 202)
با توجه به آنچه از بررسی کتب لغت حاصل می شود، به نظر می¬رسد زمانی که « وَلىّ» نسبت به مافوق استعمال گردد، به معناى حاکم و سرپرست و مالک است و اگر نسبت به همسان و همسطح به کار گرفته شود، مفید معناى صدیق و محب است و اگر نسبت به زیر دست به کار برده شود، مفید معناى عبد و تابع و مطیع است. و مقصود از اولیای الهی در این پژوهش همین مقصود است در عین حال اصل معناى « وَلىّ» همان نزدیک بودن دو شى‏ء و یا دو معنى است و معانى دیگر، از قراین حالیه و مقالیه استفاده مى‏گردد.

اولیاء در اصطلاح

امروزه به اغلب اولیای الهی که از نسل نبی مکرم (ص) باشند،امامزاده گفته می شود. در فرهنگ عامه گاه حتی به اولیایی که از سادات نباشند، امامزاده می گویند و واژه امامزاده تقریبا به لفظی برای اغلب زیارت گاه¬های شیعیان که در آن بزرگی آرمیده، مبدل گشته است.

عوامل مؤثر در جایگاه اولیای الهی

حال باید به این سؤال پاسخ داد که آیا تمامی منتسبان به رسول اکرم (ص) و ائمه پس از او شایسته تکریم هستند؟ در پاسخ باید گفت که در هیچ یک از کتب آسمانی و تعالیم الهی سبب و نسب عامل رفعت مقام انسان ها بیان نگشته است؛ بلکه نبی مکرم اسلام (ص) تنها عامل برتری انسان ها نسبت به یکدیگر را به فرمایش قرآن، تقوا اعلام کرد. در برخی از آیات و روایات، این سنت الهی به روشنی تبیین گشته است که در ادامه به ذکر مواردی از آن می پردازیم.

آیات

- وَ نَادَى‏ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ‏ِ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحَْاکِمِینَ(45) قَالَ یَنُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُْ صَالِحٍ فَلَا تَسَْلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنىّ‏ِ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ(هود/46)
یکی از روشن ترین آیاتی که اهل بیت پیامبران را بر اساس میزانی غیر از وابستگی خونی بیان می فرماید این آیات است. در این آیه خداوند ضمن اعلام اهلیت نداشتن فرزند نوح (ع) با آن حضرت، این نکته را به تمامی انسان ها یادآور می ¬شود که حتی نزدیکترین فرد به پیامبر خدا از لحاظ خونی، ممکن است به سبب گناهان به هلاکت رسد و حتی دعای پیامبری اولوالعزم برای او مستجاب نشود.
- وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سی‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ (عنکبوت/33)
خداوند در آیات متعددی از قرآن، همسر حضرت لوط (ع) را از گناه کاران و هلاک شدگان معرفی می نماید. در واقع استثناء شدن همسر حضرت لوط از اهل بیت آن حضرت که قرار است نجات بیابند، نشان می دهد بر حسب ظاهر همسر لوط (ع) از اهل آن حضرت به حساب می آمد، اما اعمال و اعتقادات آن وی را به هلاکت کشاند.
- ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ (سوره تحریم/10)
زن دیگری که قرآن وی را شایسته همراهی انبیاء را نمی داند، همسر حضرت نوح (ع) است و سرانجام عبرت آموز وی در آیه10 سوره تحریم برای ما نقل گردیده است. او همراه با همسر حضرت لوط(ع) به عنوان نمونه انسان هایی که در اثر خیانت و گناه به مجازات و عذاب محکوم شدند، بیان گردیده اند.
- اقْتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یخَْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَ تَکُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ(9) قَالَ قَائلٌ مِّنهُْمْ لَا تَقْتُلُواْ یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فىِ غَیَبَتِ الْجُبّ‏ِ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَعِلِینَ(10/ سوره یوسف)
خداوند در آیات متعددی در سوره یوسف به ذکر خطاکاری پیامبرزادگانی می پردازد که با وجود شناخت مسیر رستگاری، در معرض وسوسه های شیطان اغوا شده، دست به خطا و گناه می زنند. اگرچه سرانجام آن ها به سبب آمرزش الهی و گذشت افرادی که حقوقشان ضایع گشته بود،از عقاب و مجازات به مسیر هدایت تغییر یافت.اما همچنان سرگذشت آنها بهترین عبرت برای پندگیرندگان است.

روایات

برخی روایات در همین زمینه عبارتند ا:
- وَ قِیلَ إِنَّ النَّبِیَّ (ص) خَطَّ الْخَنْدَقَ عَامَ الْأَحْزَابِ وَ قَطَعَ لِکُلِّ عَشَرَةٍ أَرْبَعِینَ ذِرَاعاً فَاحْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فِی سَلْمَانَ وَ کَانَ رَجُلًا قَوِیّاً فَقَالَ الْمُهَاجِرُونَ سَلْمَانُ‏ مِنَّا وَ قَالَتِ الْأَنْصَارُ سَلْمَانُ‏ مِنَّا فَقَالَ النَّبِیُّ ص سَلْمَانُ‏ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت (مجلسی،1404 :‏17/ 170 )
آن چنان که تمامی مورخان نوشته اند سلمان یکی از عجمان و از اصحاب پیامبر (ص) بود که رسول گرامی اسلام (ص) وی را یکی از اهل بیت خود معرفی نمود. روایتی مشابه از حضرت امیر (ع) درباره سلمان نقل شده است:
- یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ بَخْ بَخْ سَلْمَانُ‏ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَنْ لَکُمْ بِمِثْلِ لُقْمَانَ الْحَکِیمِ عَلِمَ عِلْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَ الْآخِرِ(مجلسی،1404 : ‏10 /123 )
همچنین امام صادق(ع) سخن پیامبر(ص) درباره ی سلمان را وصف فرمودند. این روایت بدین شرح است:
- خَیْثَمَةَ الْجُعْفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ لِی یَا خَیْثَمَةُ- أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا مِنَّا السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ یَنَالُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّمَا عَنَى بِمَعْرِفَتِنَا وَ إِقْرَارِهِ بِوَلَایَتِنَا.( مجلسی ،1404: ‏65/ 55) خیثمه جعفى گوید: خدمت حضرت باقر(ع)رسیدم فرمود: اى خیثمه دوستان ما را از ما سلام برسانید و بگوئید به مقام قرب خداوند نخواهید رسید مگر با عمل، رسول خدا(ص) فرمود: سلمان از ما اهل بیت است مقصودش این بود که او ما را مى‏شناخت و به ولایت ما معتقد بود.
این گونه روایات تنها مختص سلمان نیست و برای برخی دیگر از اصحاب ائمه (ع) نقل شده است. به عنوان نمونه:
- یونس بن یعقوب نقل می کند:«من در مدینه بودم، در یکى از کوچه‏هاى آن امام صادق(ع) با من برخورد نمود و فرمود: یونس! زود برو که مردى از خاندان ما در خانه منتظر است. من به در خانه رسیده دیدم عیسى بن عبد الله نشسته است، به او گفتم: شما که هستى؟ گفت: مردى از اهل قم هستم. چیزى نگذشت که امام صادق (ع) سوار بر چهار پائى آمد و همان طور سواره داخل منزل شد و به ما رو کرد و فرمود: داخل شوید، سپس فرمود: یونس! گمان مى‏کنم که تو این گفته مرا که «عیسى بن عبد اللَّه از ما خاندان است» انکار دارى؟ عرض کردم: به خدا سوگند، آرى فدایت شوم، زیرا عیسى بن عبد اللَّه مردى از اهل قم است چگونه از شما خاندان است؟ فرمود: اى یونس، عیسى بن عبد اللَّه مردى از ماست چه زنده و چه مرده. مکی و مدنی بودن، و یا قمی و فارسی بودن هیچ دخلی در گرفتن این امتیاز ندارد؛ آنچه مطرح است تخلق به اخلاق انبیاء و اولیا است و بس» (شیخ مفید،1413: 140).
دقت در این روایات ما را به این نکته می رساند که میزانی برای اهلیت یافتن با انبیاء و اولیاء معین شده است و آن چیزی غیر از وابستگی نسبی و سببی است. دوام صفات و اعمال مورد رضای الهی همان عاملی است که پیوند میان پیامبران و امامان با مردم را حفظ می نماید. امیرالمؤمنین (ع) در کتاب نهج البلاغه چنین می فرمایند:« مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّه‏.» یعنی زبیر پیوسته خود را از ما حساب مى‏¬کرد تا آنکه فرزند نا فرخنده‏اش، عبد اللّه، پا به جوانى گذاشت(نهج¬البلاغه، حکمت444 )
اهلیت داشتن با رسول اکرم(ص) و خاندان گرامی ایشان از این جهت مورد اهمیت است که به فرموده قرآن آنها از هرگونه رجس و آلودگی مطهر گشته اند و نیز از حضرت رسول (ص) نقل شده است که تمام نسب ها در قیامت قطع می شود مگر نسب ایشان:ابْنُ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ کُلُّ نَسَبٍ وَ صِهْرٍ مُنْقَطِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا نَسَبِی‏ وَ سَبَبِی‏ (مجلسی،1404 : ‏7 / 238؛ طوسی ،1414: 340)
اما این حدیث بدین معنا نیست که در قیامت سیادت محفوظ است بلکه معنایش آن است که برکت سیادت موجب می‌شود که کسانی به واسطه اعمال صالح به رسول اکرم (ص) مرتبط می‌شوند. از طرفی وقتی ایشان فرمود: «أنا و علیّ أبوا هذه الامّة» (امام‏ حسن عسکری(ع) ،1409 : 330؛ شیخ صدوق: بی تا: 1/127) نتیجه گرفته می شود که یک نسب معنوی در قیامت وجود دارد که قطع نمی‌شود. بر همین اساس اتصال به رسول اکرم (ص)‏ و خاندان مکرم ایشان موجب خیر، برکت و نجات از عذاب است لکن این اتصال به طریق معنوی و تنها با کوشش هر شخص محقق می شود. بنابراین امام زاده نامیدن اولیای الهی به سبب پیوندی معنوی که با معصومین (ع) دارند، امری مجاز است.

علل زیارت قبور اولیای الهی

پس از شناخت اجمالی جایگاه اولیای الهی، سزاوار است به این مطلب پرداخته شود که چه ضرورتی یا علتی موجب زیارتگاه گشتن مقبره آن بزرگان شده است. این دلایل به دو دسته علل عقلی و نقلی قابل تقسیم است. پیش از ذکر هر دلیل لازم است مفهوم روشن و دقیقی از واژه زیارت ارائه گردد.
واژه «زیارت» از ماده ی«زَور» گرفته شده است، ابن فارس در معجم مقاییس اللغه مى‌نویسد: زیارت واژه ای است از ماده "زور" که نشان‌دهنده تمایل و عدول است. زائر را از آن جهت زائر می گویند که وقتی به زیارت می آید از غیر عدول می کند و رو بر می گرداند (ابن فارس،1371: 3 / 36). از این رو برخی گفته اند: زیارت به معنای قصد و توجه است. (قرشی، 1371: ‏3 / 189).
مقصود از زیارت قبور، ایستادن و دعا خواندن بر سر مزار و نیز نماز گزاردن در کنار مقابر است که تنها خداوند آن را برای اموات مؤمنین مجاز اعلام نموده است. همچنان که زیارت قبور کافران،مشرکان، منافقان و نظایر آنها حرام است؛ استحباب زیارت قبور انبیاء و اولیای الهی دلایلی حکیمانه دارد. در ادامه پس از ذکر شواهدی نقلی به تبیین ادله عقلی پیرامون این مسئله می پردازیم.

ادله نقلی زیارت قبور اولیای الهی

در هیچ یک از آیات قرآن مجید به طور صریح به شایستگی زیارت قبور مؤمنین اشاره نشده است، لکن خداوند در آیه 84 سوره توبه ضمن منع نمودن از ایستادن، دعا خواندن و نماز گزاردن بر منافقان، بلامانع بودن زیارت مقابر مؤمنین را اعلام می دارد:
«وَ لَا تُصَلّ‏ِ عَلىَ أَحَدٍ مِّنهُْم مَّاتَ أَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلىَ‏ قَبرِْهِ إِنهَُّمْ کَفَرُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُواْ وَ هُمْ فَاسِقُونَ چون بمیرند، بر هیچ یک از آنان نماز مکن و بر قبرشان نایست. اینان به خدا و رسولش کافر شده‏اند و نافرمان مُرده‏اند.»( توبه/84)
روایات معتبر فراوانی در تأکید بر این سنت نقل، از طریق عامه و خاصه نقل گردیده است. اغلب این روایات در پنج گروه جای می گیرند:

احادیثی که به زیارت قبور اولیاء ترغیب می کنند.

«مَنْ زارَنی بَعْدَ مَوْتی کان کَمَنْ زارَنی فِی حَیاتی» هر کس پس از مرگم مرا زیارت کند، مثل این است که مرا در حال حیات زیارت کرده است...» (طبری،1383 : 139 ).
محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین بن علی(ع) قال:« قال الحسین (ع) یا أبتاه ما لمن زارنا قال یا بنی من زارنی حیا و میتا و من زار أباک حیا و میتا و من زارک حیا و میتا و من زار أخاک حیا و میتا کان حقیق علی أن أزوره یوم القیامة و أخلصه من ذنوبه و أدخله الجنة» (شیخ صدوق،1364: 82 ).

روایاتی که سنت عملی رسول خدا(ص) و ائمه اطهار (ع) را تشریح می نمایند.

سلیمان بن بریده عن ابیه: «قالَ زارَ الْنَّبِی صلی الله علیه وآله ـ قَبْرَ اُمِّهِ فِی اَلْف مُقَنَّع فَلَمْ یَرْباکِیَاً اَکْثَرَ مِنْ یَوْمَئِذ »سلیمان بن بریده از پدرش نقل می کند که پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ با هزار نفر از نیروهای نظامی خود (در حالی که لباس جنگی به تن داشتند) قبر مادرش را زیارت کرد و تا آن روز گریه کنندگانی بیش از آن دیده نشده بود »(مسلم بن حجاج،1412: 2/ 671،ح 108؛ فیض کاشانی، بی تا :ج8/345 به نقل از المستدرک: 1/ 375).
امام جعفر صادق (ع) از پدرش نقل فرمودند که حضرت فاطمه (س) قبر عمویش حمزه را در روزها زیارت می کرد و در آنجا نماز می گزارد و گریه می کرد (فیض کاشانی، بی تا : 8/ 345).
از بعضی احادیث استفاده می شود که پیامبر (ص) با اصحاب خود به طور دسته جمعی به زیارت اهل قبور می رفتند و حضرت به آن ها تعلیم می کرد که اهل قبور را چگونه زیارت کنند. مانند این حدیث که می گوید:
«کان رسولُ اللّه یُعَلِّمُهُمْ اِذا خَرَجُوا اِلی المقابِرِ فکان قائِلُهُمْ یَقُولُ: السلام علیکم اَهْلَ الدِّیار مِنَ المؤمنینَ وَ المُسلمینَ وَ إنّا إن شاءَ اللّهُ للاحِقونَ أَسئَلُ اللّهَ لَنا وَ لَکُمُ العافِیَه»( مسلم بن حجاج،1412: 2/ 671).

احادیثی که در آنها زیارتنامه اولیای الهی یا ثواب برخی زیارات نقل گشته است.

از سعد بن سعد روایت کرده اند که درباره فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) از امام على بن موسى الرضا(ع) سؤال نمود، جواب فرمودند: «هر کس او را زیارت کند در حالی که عارف به حق او باشد، بهشت از آن اوست. پس هرگاه به کنار قبر او آمدی، در نزدیک سر او بایست و 34 مرتبه الله اکبر ،33 مرتبه سبحان الله و 33 مرتبه الحمدلله بگو و در ادامه بگو «السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللَّه‏.... السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَةَ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین‏ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه» (مجلسی، 1404: 48/ 316؛ 99/ 266)
در حدیثى دیگری آمده است که مردى از اهل رى خدمت امام هادى(ع) مشرف شد و حضرت از او پرسید کجا بودى؟ گفت: به زیارت امام حسین(ع) رفته بودم. آن حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت مى‏نمودى، هر آینه مثل کسى بودى که امام حسین (ع) را زیارت کرده باشد (ابن قولویه قمى،1356: 324؛ حرعاملی، 1409 :ج 14/ 575).

روایت حقوق اعضای بدن بر صاحبش

در مصباح الشریعه از امام صادق(ع) نقل شده که فرموده است: « برای هر جزئی از اجزای تو زکاتی از سوی خداوند واجب شده بلکه بر هر رویشگاه موی تو، بلکه بر هر چشم بر همزدن تو ....زکات پا، گام برداشتن در راه زیارت صالحان، مجالس ذکر و اصلاح میان مردم، صله رحم، جهاد و ... است، و تنها صاحبدلان و پرهیزگاران به کار می بندند»(فیض کاشانی، بی تا: 2/ 172).

وصف قبور مؤمنین و مجرمین در احادیث

« قال النبی (ص) القبر روضةٌ مِن ریاض الجَنّة أو حُفرة مِن حُفَرِ النیران» پیامبر (ص) فرمودند: قبر انسان یا باغی از باغ های بهشت است و یاحفره ای از گودال های دوزخ( ابن شهر آشوب ،1328: 2 /99). مشابه این حدیث از حضرت علی (ع) و امام زین العابدین (ع) نقل گردیده است (رک: کلینی، 1365: 3/ 242 ؛ علی بن ابراهیم قمی،1404ق: 2/94 )

ادله عقلی زیارت قبور اولیای الهی

انسان همواره به دنبال تایید حقانیت وعده ها واخبار از طریق رسول باطنی خود یعنی عقل است. به همین جهت است که قرآن انسان را به تفکر و تعقل در آیات الهی فرا می خواند. به علاوه یکی از دلایل آدمی در انجام یا عدم انجام فعلی، حکم و فرمان خداوند است.انسان در اموری که شرع درباره آن حکمی صادر ننموده است، مختار به انجام یا عدم انجام آن فعل است. ب او تمامی آن امور را با عقل و خردش می سنجد و اگر در انجام آن مانعی نیافت، دست به عمل می زند. اگرچه در مسئله¬ زیارت قبور اولیاء از طرق مختلف روایی استحباب این عمل به اثبات می رسد،اما می توان با در نظر نگرفتن این روایات و تنها از طریق عقل، استحباب و یا حداقل جواز زیارت قبور مؤمنین را به اثبات رساند. برخی از این ادله در ذیل می آیند:

عدم محذور نقلی یا عقلی،حکم جواز انجام فعل

شاید کمتر به این نکته توجه شده باشد که انجام بسیاری از امور به اختیار خود انسان گذاشته شده است. به عنوان نمونه هیچ آیه ای از قرآن به کاشت درختان فرمان نمی دهد اما آیه پنجم سوره حشر از قطع شدن برخی از درختان خرمای کافران اهل کتاب، به دستور و اذن الهی خبر می دهد. در واقع بر اساس این آیه، انسان حق قطع کردن درختی را که دارای مالک است ندارد؛ مگر آنکه به اذن خدا یا اذن صاحب آن درخت این کار را انجام دهد.
از بین نبردن درختان مالک دار مسئله ای بدیهی است که انسان برخوردار از عقل و خرد سالم خود آن را در می یابد و قرآن تنها به موارد استثنای ان حکم عقلی اشاره نموده است. موضوع زیارت قبور نیز همین گونه است. زیارت قبور یک سنت قدیمی و تمایل قلبی است و هیچ محذور عقلی ندارد زیرا عقل تنها مواردی را مجاز نمی شمارد که ضرر یا آسیبی برای شخص یا دیگران همراه داشته باشد. بر این اساس زیارت قبور بالاخص مقابر مؤمنین مجاز است و اسلام تنها از زیارت قبور اهل دوزخ نظیر مشرکان،کافران، منافقان و مرتدان که عملشان برای ما آشکار گردیده است،نهی کرده است.

ایجاد تحول مثبت و احساس آرامش قلبی پس از زیارت

ادراکات و احساسات از درون انسان ها صادر شده است و آن ها چیزهایی نیستند که بدون علت صادر گردند. خداوند مالک قلب هاست و تها ذکر اوست که به قلوب آرامش می بخشد و اگر زیارت زندگان واقعی به قلب انسان آرامش می دهد و تحولی در حالات او ایجاد می نماید، قطعا به اذن و اراده پروردگار است. بدین سبب تمامی انسان های آگاه از زیارت قبور اولیاء برای رسیدن به این آرامش بهره می گیرند و این چیزی است که عقل آن را تأیید می¬کند.

کراماتی که از اولیای الهی پس از وفاتشان صادر شده است.

نقل های متواتری از کرامات بزرگان در گذشته، در حال حیات و ممات به ما رسیده است. قرآن مردگان حقیقی را کسانی می دانند که قلوبشان مرده است و سخن حق را در نمی یابند و همچنین خداوند افرادی را که قلوبشان به ایمان زنده گشته است را زندگان راستین می داند.این حقیقت در کل عالم همواره جریان داشته و دارد. به عبارتی شهیدان، انبیاء و دیگر اولیای الهی زنده اند؛ حتی اگر جسم آن ها در نقاب خاک کشیده شده باشد. برهمین اساس توان انجام برخی امور به اذن الهی را دارند. دامنه این کرامات برای جمعی از اولیای الهی نظیر رسول اکرم (ص) و ائمه¬ اطهار (ع) بسیار گسترده است و اخبار آن در حال و گذشته بسیار به ما رسیده است. هر فرد عاقلی پس از مشاهده این کرامات بر خود لازم می بیند که بدان بزرگواران توسل جوید و آن ها را واسطه فیض میان خود و خدای خویش قرار دهد. همچنان که ما به واسطه قرار دادن افراد آبرومند نزد دیگران معتقدیم و بدان عمل می کنیم.

نتیجه

پس از تحقیق و بررسی درباره علل نقلی و عقلی زیارت قبور اولیاء، نتایج ذیل حاصل گردید:
1. زیارت قبور در اسلام منع نگردیده و تنها خداوند مؤمنین را از ایستادن در کنار مقابر اهل دوزخ و نماز خواندن و دعا کردن برای آنها منع نموده است.
2. زیارت قبور اهل ایمان و بلاخص اولیاء به وسیله روایات معتبر که در منابع تشیع و اهل سنت نقل گردیده است؛ مورد تاکید قرار گرفته است.
3. کلیه دلایل عقلی این مستحب شرعی را تأیید نموده و برای آن هیچ محذوری نمی شناسد.

پی نوشت ها :

1- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

منابع تحقیق :
- علاوه بر قرآن کریم
- امام على بن ابى طالب (ع) نهج البلاغه قم‏: انتشارات دار الهجره.
- امام حسن عسکری (ع).(1409). تفسیر منسوب به الإمام العسکری(ع)،قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عج).
- ابن فارس.(1371ق).معجم المقاییس اللغه،به کوشش عبد السلام محمد هارون، قاهره: دار الاحیاءالکتب العربیه،1371ق.
- ابن قولویه قمى.(1356). کامل الزیارات،‏ نجف اشرف: انتشارات مرتضویه .
- حر عاملى، محمد بن حسن.( 1409). وسائل الشیعة، قم: مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث،
- شهر آشوب مازندرانى ، محمد.(1328). ‏متشابه القرآن‏،تهران: انتشارات بیدار .
- صدوق (ابن بابویه قمى).(1364). ثواب الأعمال،‏ قم‏: انتشارات شریف رضى .
- صدوق (ابن بابویه قمى).( بی تا). علل الشرائع‏ ،قم: انتشارات مکتبة الداورى .
- طبرى، عماد الدین.(1383). بشارة المصطفى ،نجف اشرف: انتشارات کتابخانه حیدریه .
- طریحی،فخرالدین.(1375). مجمع البحرین، به کوشش سید احمد حسینی، تهران:کتابفروشی مرتضوی.
- طوسى،‏ محمد بن حسن .(1414).الأمالی ، قم :انتشارات دارالثقافة.
- فیض کاشانی،محمد بن شاه مرتضی.(بی¬تا). راه روشن ، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی.
- قرشی،سید علی اکبر.(1371).قاموس قرآن،تهران،دارالکتب الاسلامیه.
- قشیری نیشابوری،مسلم بن حجاج.(1412). صحیح مسلم، به کوشش محمد فواد عبد الباقی، بیروت: داراحیاءالکتب العربیه-دارالکتب العلمیه.
- قمى‏، على بن ابراهیم.(1404). تفسیر منسوب به علی بن إبراهیم القمی،‏ قم:مؤسسه دار الکتاب.
- کلینى رازى‏، محمد بن یعقوب.(1365). الکافی‏، تهران: دار الکتب الإسلامیة ‏.
- مجلسى،‏ محمد باقر بن محمد تقى.(1404). بحار الأنوار ،بیروت : مؤسسة الوفاء.
- مصطفوی ،حسن.(1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مفید، محمد بن محمد.(1413). الأمالی ، قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید .
- مهیار،رضا.(1375). فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، تهران، اسلامی.
سایت¬های اینترنتی:
-.بی نا، بی تا، عنوان: بررسی ساختار معنایی واژه ولایت در لغت و قرآن-پذیرش ولایت خداوند و آثار فردی
http://meeqat.persianblog.ir

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما