امامزادگان علوی و نقش آنان در گسترش علوم و ادبیات شیعی در تبرستان

امام زادگان علوی در طول یک صد و هفتاد سال حکومت خود در تاریخ علوم و ادبیات تبرستان موثر واقع شدند. هر چند با گذشت زمان جانشینان آنان به تدریج از داعیه‏های نخستین دور شده، تنها ظاهر و شکل شعارگونه‏ای از آرمان
پنجشنبه، 11 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امامزادگان علوی و نقش آنان در گسترش علوم و ادبیات شیعی در تبرستان
   «  امامزادگان علوی و  نقش آنان در گسترش علوم و ادبیات شیعی در تبرستان »

 

نویسندگان:
غفار محمدی (1)
رشید محمدی لیتکوهی (2)
روح الله قنبری (3)


 

چکیده:

امام زادگان علوی در طول یک صد و هفتاد سال حکومت خود در تاریخ علوم و ادبیات تبرستان موثر واقع شدند. هر چند با گذشت زمان جانشینان آنان به تدریج از داعیه‏های نخستین دور شده، تنها ظاهر و شکل شعارگونه‏ای از آرمان های اولیه را نگه داشتند، اما دامنه نفوذ نهضت علمی و ادبی آنان به تدریج از مرزهای تبرستان، گیلان و دیلم پا بیرون نهاد و مردمان سایر بلاد نیز آیین علویان را پذیرا شدند.
این نهضت علمی و ادبی علویان در سایه سار اقدامات آنان بوده است که از مهمترین آن می توان به این موارد اشاره کرد: توجه به اصحاب علوم و ادبیات و تشویق و حمایت مادی و معنوی از آنان، تاسیس مساجد، مدارس علمیه و کتابخانه ها، توجه به شعر و ادبیات به عنوان اهرمی در جهت نشر و گسترش عقائد سیاسی و مذهبی شیعه.
این مقاله در صدد است تا ضمن بررسی جایگاه علوم و ادبیات در گستره حکومت علویان تبرستان، دلائل توفیق آنان را در این زمینه باز شناسد و به تحلیل و ارزیابی آن بپردازد.
کلیدی واژه ها: تبرستان، علویان، علوم، ادبیات .

1- مقدمه:

در سال 250هـ.ق جرقه تشکیل دولت علوى در تبرستان زده شد. این جرقه، رویدادى بود که ریشه در تحولات پیشین داشت. عاملان طاهرى در تبرستان، به مردم ستم مى‏کردند و به تدریج خشم مردم را بر مى‏انگیختند. شخصى با نام جابر بن هارون نصرانى، زمین‏هاى بى‏مالک دیلم و گیلان را به نام امیر طاهرى به تصرف در مى‏آورد. این رخدادها زمینه یک شورش را فراهم کرد.
دو برادر با نام محمد و جعفر فرزندان رستم ـ که به نظر مى‏رسد پدرشان از آیین زرتشتى بریده و مسلمان شده بود ـ نفوذ چشمگیرى در این ناحیه داشتند. آنها یکى از علویان مقیم تبرستان ـ محمد بن ابراهیم ـ را به یارى خواستند. وى گفت که شخص قوى‏ترى را مى‏شناسد که بهتر مى‏تواند آنها را رهبرى کند. او حسن بن زید علوى را که در شهر رى اقامت داشت، به آنان معرفى کرد. آنها همراه با نامه‏اى از آن علوى، به سوى حسن بن زید رفتند و او را به تبرستان دعوت کردند. وى دعوت را پذیرفت و وقتى به تبرستان آمد، همه مردم آن ناحیه، از چالوس تا رویان و مازندران را آماده بیعت با خود دید و به گفته ابن اسفندیار: جمله مردم تبرستان، بیعت قبول کردند.
بهر روی پس از حوادثی، علویان بر تبرستان چیره شدند و بعد از آنکه پایه های قدرت سیاسی خود را مستحکم کردند، دست به نهضتی علمی و ادبی در گستره حوزه های تحت نفوذ خود زدند.
ناگفته نماند حضور علویان راستین، در هر نقطه ای از ممالک و بلاد اسلامی صرف نظر از اینکه از نظر سیاسی موفق به تشکیل حکومت شده اند یا نه، همواره موجب رشد و تعالی فکری مردم آن منطقه بوده است. البته باید پذیرفت بنابر دلائل متعدد این روند همواره سیر آرمانی خود را طی نکرده و به جهاتی گاه دچار افول نیز شده است.
به هر صورت حضور دولت علویان در تبرستان و تشکیل حکومت مقتدر شیعی منجر به اقدامات اساسی در ابعاد مختلف علمی، ادبی و هنری به عنوان میراث عظیم فرهنگ شیعی شده است که در ادامه به بررسی ابعاد این تاثیر می پردازیم.
اقدامات علویان تبرستان در گسترش علوم و ادبیات شیعه در تبرستان
آنچه از اخبار و روایات تاریخی بر می آید این است که داعیان علوی خود از اصحاب اهل فضل و علم و دانش بودند و بارگاه آنان محل نشو و نما و ملجاء و ملاذ پژوهندگان علوم دینی و سایر فضلاء بود. از بارزترین این داعیان، سرآمد ترین آنان یعنی حسن بن زید معروف به داعی کبیر است.
او فقیهی دانشمند بود و تالیفاتی از جمله کتاب الجامع فی الفقه، کتاب البیان و کتاب الحجة فی الامامة داشته است (ابن ندیم،244:1350).
همچنین نقل شده است که او مردی عالم، فاضل، ادیبی ظریف، متدین و صاحب علو نسب بود (حکیمیان، 1348: 87).
اهمیت داعی کبیر به عنوان یکی از بزرگترین و قدرتمند ترین حاکمان دولت شیعی علویان تبرستان از آنجاست که او پایه های علمی و فقهی و عقیدتی شیعه را با تألیفات خود بنیان گذاشت و آن را قوام بخشید (حسینیان و داداش نژاد، 1386: 20).
در مورد اطروش نیز که خود از سرآمدان علوم شیعی در دولت علویان بود، نوشته اند :« از اطراف جهان برای استفاده پیش او آمدندی و اقتباس فنون و علوم کردندی و از فقه و احادیث و نظر و شعر و ادب سیدی بسیار افادت بود»(ابن اسفندیار، 1366: 275).
اولیاء الله آملی نیز در رابطه با جایگاه علمی و فکری اطروش به عنوان یکی از عالمان بزرگ شیعی در گستره دولت علویان تبرستان می نویسد:« او سیدی بزرگ و فاضل بود و در همه علوم متفنن، صاحب رای و تصانیف و سالها مصاحب الداعی حسن بن زید و الداعی محمد بن زید بود.(آملی، 1383، 76)
نجاشی نیز وی را از علمای امامیه و صاحب تألیف کتاب هایی در این زمینه معرفی کرده است (نجاشی،1:1408/ 170).
حسن بن علی (ناصر کبیر) نیز خود یکی از علمای مهم زیدیه به شمار می آید. چنان که نزدیک به 100 کتاب در موضوعات دینی به نگارش درآورده است (ابن ندیم،360:1366). و بسیاری از مردم برای آموختن علم و دانش، به سوی آمل که محل اقامت او بود، حرکت کردند (مهجوری، 1342، 156).
ابن ندیم در کتاب الفهرست خود نام بسیاری از این کتابها را ذکر کرده است از جمله: کتاب الطهارة، کتاب الاذان و الاقامة، کتاب الصلوة، کتاب الایمان و النذور کتاب الصیام، کتاب المناسک، کتاب السیر، اصول الزکاة، کتاب الرهن، کتاب بیع امهات الاولاد، کتاب القسامة، کتاب الشفعة، کتاب الغصب، کتاب الحدود و ....(ابن ندیم،360:1366).
میترا مهر آبادی در کتاب تاریخ سلسله های ایرانی معتقد است :« شاید درخشان ترین چهره علمی و ادبی دولت علویان، ناصر کبیر باشد وی مدت مدیدی از محضر حضرت امام حسن عسگری کسب علم کرده بود» (مهرآبادی، 1378: 461).
ابن اسفندیار، مورخ قرن ششم هـ . ق ، که 300 سال بعد از او در تبرستان زندگی می کرد، در کتابش می نویسد؛ «فضل و علم و زهد و آثار کرامت او هنوز در گیلان و دیلمان ظاهر است و مذهب و طریقت او معتقد گیل و دیلم است»(ابن اسفندیار،1:1366/ 97).
ظهیر الدین مرعشی در کتاب ارزشمند خود (تاریخ تبرستان و رویان و مازندران) در رابطه با شیوه حکومت داری داعی صغیر و توجه او به علم و دانش و حمایت های او از دانشمندان و عالمان می گوید: « داعی ( داعی صغیر) در آمل بدین موجب می گذرانید که یک روز به مناظره ی علم فقه و آداب شریعت و قضاء بنشستی ، و روز دیگر به احکام مظالم و روز دیگر به تدبیر ملک و اقطاعات و روز جمعه به احوال محبوسان و مثل هذا می پرداختی و اهل علم و فضل و بیتوتات قدیمه را احترام و اعزاز می نمودی و از هیچ اهل فضل و علم خراج نستدی »(مرعشی، 1361، 151)
علویان در زمینه گسترش فرهنگ و علم و دانشی که به واسطه حکومت نوپای شیعی آنان به وجود آمده بود اقدامات خاصی انجام دادند که هر یک از این اقدامات به نوبه ی خط در بسط و گشترش علوم و ادبیات شیعی در گستره ی دولت نوپای علویان تبرستان مثمرثمر بوده است که در ادامه به مهمترین این اقدامات به طور موجز اشاره خواهد شد:

حمایت های مالی و معنوی از اصحاب علم و فرهنگ

همانطور که گفته شد داعیان علوی تبرستان علاوه بر جایگاه مذهبی و سیاسی، از دانشمندان و فحول و بزرگان عرصه ی علم و ادب نیز به شمار می رفتند و طبیعی است که آنانی که خود در ردیف عالمان کامل و فحول زمان قرار داشتند و اهل فضل را می نواختند.(صمدی، 1370، 120)
از جمله اقدامات علویان در زمینه ی گسترش و ترویج فرهنگ شیعی حمایت از اصحاب علم و فرهنگ و دانش به عنوان مبلغین و مروجین این دست آورد عظیم شیعی بود.
ابن اسفندیار نیز به حمایت های مالی علویان و داعی صغیر از اهل فضل و دانش اشاره داشته و می گوید: داعی صغیر دستور می داد اگر عالم یا هنرمندی صاحب زمین بود ، از او خراج گرفته نشود.(ابن اسفندیار، 1366،ج1، 284-285)
به عبارت دیگر نقش سازنده ی علویان در تروج سرمایه های علمی و فکری فرهنگ شیعی در تبرستان ، تشویق و حمایت آنان از عالمان و فقیهان و دانشوران زمان خود است. به نحوی که در مورد حسین بن قاسم نوشته اند که او « اهل علم را در احترام و توقیر مبالغت لازم دانستی و از عرب و عجم بلغاء و شعراء و متکلم و مذکر و فقیه به حضرت او جمع آمدندی و در حق همه احسان مروت فرمودی»(ابن اسفندیار، 1:1366/ 284)
تاسیس مدارس علمیه شیعی به عنوان مراکزی جهت تببین و ترویج فرهنگ و علوم شیعه
شواهدی در دست است که ثابت می کند پیش از حاکمیت علویان نیز مدارسی در تبرستان و مخصوصا شهر آمل وجود داشته است. چرا که محمد بن جریر طبری( متولد 244هـ. ق )، مقدمات علوم را در نزد علماء و فضلای آمل فرا گرفت (صمدی، 1370: 119)
در این تاریخ هنوز حکومت علویان در تبرستان شکل نگرفته بود. بعد از شکل گیری حکومت علویان، آنان که به اهمیت و نقش علم و دانش در گسترش فرهنگ شیعی واقف بودند به این امر توجهی خاص مبذول داشته اند.
از جمله اقدامات دولت علویان در جهت گسترش و ترویج دستاوردهای علمی فرهنگ شیعی را باید در اقدامات آنها در تاسیس مدارس علمیه ذکر کرد. همانطور که گفته شد علویان تبرستان خود در ردیف عالمان کامل و فحول زمان قرار داشتند و طبیعتاً توجه به علم و دانش و تاسیس جایگاه هایی که علوم شیعی را ترویج دهد، در دستور کار آنان قرار داشت. به نظر می رسد اولین مدارس علمی شیعی نیز در شهر آمل، بنا بر مرکزیّت دولت علویان بنا گردیده باشد. اسناد تاریخ نیز همین نظر را تایید می کنند.
در رابطه با حسن بن علی ذکر شده است که به تبلیغ اسلام و پرورش شاگردانی در مکتب خویش (که بعدها به نام ناصریه معروف شد) پرداخت. او بعد از دستیابی به حکومت تبرستان به حمایت از دانشمندان پرداخت و همچنین مکان های خاصی را برای تحصیل علم برای افرادی که علاقه مند به آموختن دانش بودند، ایجاد کرد. او در شهر آمل به تاسیس مدرسه اقدام کرد که گفته می شود نخستین مدرسه ای بود که در جهان اسلام ساخته شد چون تا قبل از آن زمان فعالیت های علمی مسلمانان بیشتر در حلقه های درسی مساجد یا منازل صورت می گرفت (زیدان، 1336: 625).
به نظر می رسد اقدامات علویان در این راستا مؤید برپایی اولین مدرسه علمیه در قرن چهارم هـ. ق در آمل باشد. امری که برخی از مؤلفان کتاب های تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران بدون ذکر سندی مشخص به آن اشاره داشته اند (وکیلیان، 1376: 71).
اولیا الله آملی در تاریخ معروف خود به مدرسه ناصر کبیر در آمل اشاره می کند که به وسیله ابومحمد حسن بن علی ملقب به ناصر کبیر در آمل احداث شد و خودش نیز در آن به تدریس فقه و حدیث و شعر و ادب می پرداخت ( صمدی، 1370: 120).
مرعشی در تاریخ رویان در رابطه با اقدامات اطروش معتقد است: از جمله اقدامات مهم اطروش در زمان امارت خویش پرداختن به مساله تعلیم و تربیت مردم و اهتمام به جهاد فرهنگی بود؛ به نحوی که مدارس علمی در زمان وی رونق گرفت و از اطراف جهت استفاده از علم و فقه و حدیث گرد او می آمدند (مرعشی،305:1363).
در مورد حسن بن قاسم از داعیان دولت علویان تبرستان نوشته اند: « داعی به آمل به عدل و علم مشغول بود چند پاره مدرسه و خانقاه فرمود»(ابن اسفندیار، 1366: 257). همین مدارس از بزرگترین عوامل رواج فرهنگ و نیز تربیت بزرگان علم و دانشی بودند که امروزه تاریخ فرهنگی این مرز بوم به وجود آنان فخر می ورزد. از جمله این مدارس می توان به دو حوزه درسی و علمی مهم شهر آمل اشاره کرد که عبارتند از مدرسه ناصر کبیر و مدرسه داعی صغیر (سیدکباری، 1378: 550). همچنین می توان قدمت حوزه علمیه گرگان قدیم و فعالیت آن در زمان اطروش را نیز از همین قبیل شمرد.( سیدکباری، 1378: 560)
ظهیر الدین مرعشی نیز می نویسد: « در همان حوالی که اکنون مشهد ( و محل دفن) اطروش است، وی مدرسه ای بنا کرده بود که سالها آباد بود و اطروش مدت ها در آنجا ساکن شده و مردم از اطراف برای استفاده از علوم فقه و حدیث به سوی اطروش می آمدند»(قهرمانی نژاد، 1378: 102).
تأسیس مساجد، کتابخانه ها و درمانگاها به عنوان پایگاه هایی برای بحث و جدل علمی، عقیدتی و فرهنگی
ترویج علم و دانش در تبرستان آن زمان، منحصر به مدارس نبود بلکه مساجد و درمانگاه هایی نیز تاسیس شد که در آن علاوه بر خدمات عمومی به ترویج علوم مختلف فقهی، عقیدتی و پزشکی پرداخته می شد. البته مساجد پایگاههای اجتماعی و سیاسی مهمی نیز به شمار می رفت. به نحوی که مورخان در رابطه با ناصر کبیر معتقدند که او پایگاه های متعددی برای کانون فعالیت خویش ایجاد کرد که مهم ترین نهادی که او برای فعالیت های علمی، فرهنگی و تبلیغات مذهبی در اختیار داشت، مسجد بوده است به همین دلیل مساجد زیادی در نقاط مختلف تبرستان و گیلان بنا کرد (ابن اثیر،8:1366/ 81).
رابینو که خود از مستشرقین بنام در زمینه پژوهش در سرزمین های شمالی ایران است در کتاب خویش به بیان ویژگی های علمی و فرهنگی تبرستان قدیم نیز پرداخته و از اقدامات داعیان علوی در ساخت مساجد و درمانگاه برای مردم سخن گفته است (رابینو، 1365: 69).
همچنین ذکر شده که کتابخانه ای توسط حسن بن علی در شهر آمل احداث کرده است که در کنار مدرسه ای که ساخته بود، مجتمع آموزشی بزرگی را تشکیل می داد. رابینو به ساخته شدن مساجدی اشاره کرده است که علاوه بر جایگاه عبادی و سیاسی دولت علویان، به عنوان پایگاه هایی برای تعلیم و تربیت شیعی نیز به شمار می رفتند. او اضافه می کند که برخی از آنها در حمله مسعود غزنوی در 426هـ .ق از بین رفت.( رابینو، 69:1365)
صاحب کتاب گیلان از آغاز تا مشروطیت در این زمینه می نویسد: « امروز از میراث دولت علویان آنچه را که خواهیم یافت، مدارس، ساختمانها، مساجد، کتابها، موقوفات، و پاره ای از اسناد و نوشته هاست»(میرابولقاسمی، 69:1369).
به این ترتیب توجه و علاقه به کسب علم و معرفت در میان مردم عمومیت یافت و آنان به پیروی از رهبران عقیدتی- سیاسی خویش به علم و دانش علاقه مند شدند. چنانکه تبرستان و مخصوصاً شهر آمل به عنوان خاستگاه علماء، عرفا، فقها و نویسندگان از شهرتی خاص در طول تاریخ تشیع برخوردار شد.
به عبارت دیگر مهمترین بعدی که در ابعاد تاثیرات فرهنگی علویان، نمود پیدا کرد رشد علمی فزاینده در میان مردم بود که با دیدن روحیات علمی اسلامی و شیعی دولتمردان علوی جذب ایشان شده بودند. بنابر این بی مناسبت نیست که علمای و محدثین و مورخین بزرگی در گستره ی دولت علویان ظهور کردند که هرکدام آثار ماندگار و بزرگی را بجای گذاشتند.
از جمله این افراد می توان بر محمد بن جریر طبری صاحب تفسیر کبیر و کتاب الولایة، طبری صاحب دلائل الامامة، علامه طبرسی صاحب مجمع البیان و مکارم الاخلاق، علامه ابو منصور طبرسی صاحب کتاب الاحتجاج و دهها نفر از بزرگان تبرستان اشاره کرد.

توجه و اهتمام به ادبیات متعهد شیعی

آنچه که از منابع و کتب تاریخی بر می آید این است که داعیان علوی علاوه بر جایگاه علمی خود، در شعر و ادب نیز ید طولائی داشتند و خود از ادیبان دوران به شمار آمده، پایه گذار ادبیات متعهد شیعی در سرزمین تبرستان بودند.
میترا مهر آبادی مولف کتاب تاریخ سلسله های محلی ایران معتقد است در زمینه ادبیات و شعر، حاکمان علوی به طور کلی از زبان و ادبیات عربی حمایت کرده اند. چرا که خود، عرب و عرب زبان بوده اند (مهرآبادی، 1378: 460).
مولف کتاب علویان تبرستان نیز معتقد است: « از مطالعه آثار تاریخ نویسان و نویسندگان تراجم احوال پیداست که سادات علوی نه تنها حامل پیام در زمینه مسائل الهی و مذهبی بودند بلکه خود در عربیت و ادبیت دست داشتند و بارگاه آنان محل نشو و نما و ملجا و ملاذ پژوهندگان علوم دین و سایر فضلاء بود»(حکیمیان، 1368: 178).
شوشتری با نقل قضایایی از طریق ابن کثیر شامی، حسن بن زید را فردی مطلع از ادبیات عرب و آگاه به اصول نقد شعر و ادبیات دانشته و می گوید: روزی شاعری به عنوان مدح گفت: اللهُ فَردٌ وَ اینُ زید فردٌ.(یعنی همانطور که خدا یگانه است حسن بن زید نیز منحصر به فرد و یگانه است!) داعی از این مطلع شعر به دلیل تشبیهی که شاعر بنابر وجه شبه آن بین جایگاه الله و او قائل شده بود به شدت عصبانی شد و گفت : اللهُ فردٌ و ابن زید عبدٌ. ( یعنی خدا یگانه است و حسن بن زید بنده اوست) (شوشتری، 1354: 2/ 317).
از شاعران بنام زمان او می توان از ابولغمر هارون بن محمد-شاعر تبری عرب زبان- یاد کرد. روایت شده است که روزی حسن بن زید حجامت کرده بود. ابولغمر به این مناسبت ، دو بیت شعر برای حسن بن زید سرود که چندان در او اثر کرد که بیدرنگ ده هزا درم به او داد. همچنین اشعار متعددی از او در باره جنگهای حسن بن زید روایت شده است (مهرآبادی، 1378: 460).
از شاعران مطرح زمان محمد بن زید، عبد العزیز العجلی بوده است که در حق او قصیده لامی گفت و محمد بن زید در پاداش آن سی هزار درم برای او فرستاد.(ابن اسفندیار،1:1366/ 95)
بذل بخشش بی نظیر و گاه تفریطی حاکمان دولت شیعی علوی نسبت به شاعران و ادیبان، بیان گر این حقیقت است که توجه داعیان دولت علوی به ادبیات و شعر، از وجه تفننی آن نبوده است. بلکه آنان برای شعر و ادبیات رسالتی قائل بودند. رسالتی که می توانست در گستره دولت شیعی آنان به عنوان ابزاری کارآمد درجهت ترویج و تبلیغ اندیشه ها و و اهداف این دولت شیعی باشد.
محمد بن زید یا داعی کبیر نیز خود یکی از بلغای روزگارش بوده است. دبیر وی به نام ابولقاسم الکاتب البلخی به فضل و بلاغت مشهور بود. همین دبیر با آن همه فضل و بلاغت، از بلاغت محمد بن زید در حیرت مانده بود (مهرآبادی، 1378: 461).
در مورد ناصر کبیر نیز نقل شده است که او علاوه بر جایگاه شامخ علمی از توان شاعری بالایی برخوردار بوده است. از آنجا که وی پس از کشته شدن محمد بن زید و تسلط سامانیان بر تبرستان، در گیلان به سرودن اشعار بسیاری در مرثیه محمد بن زید مبادرت کرد و کوشید تا یاد و خاطره او از ذهن مردم نرود و بدین سان زمینه را برای خروج آینده خود نیز آماده کرد. از این رو این اشعار او را می توان اشعار سیاسی – مذهبی دانست که کارکرد آن ها در آن روزگار، شاید از اقدام عملی نیز موثر تر بود (آملی، 1348: 106).
گفته شده که چون ناصر کبیر از کار حکومت کناره گرفت، مردم از سراسر جهان برای استفاده علوم سوی او روی نهادند و از علم، فقه، حدیث، نظر، شعر و ادب او استفاده می کردند.(آملی، 1348: 110)
البته موضوع شعر و ادبیات در عصر علویان تبرستان به همین موارد محدود نبود و گاه اشعاری با اغراض شعری وصف، هجو، مدح، رثا و ... نیز در میان اندک آثار این دوره دیده می شود.
برای مثال «هزار فن » این بیت فارسی را که از لطافت جناس مفلق برخوردار است، به ناصر کبیر نسبت می دهد.

 

ندیدم خوشتر از مازندران ، جا
الهی خیمه ما – زن- در-آن – جا (حکیمیان، 1368: 101)

اما به نظر نگارنده این مقاله نمی توان چنین شعری را به درستی به او نسبت داد. چرا که نام تبرستان در آن زمان عمومیت بیشتری نسبت به مازندران داشته است.
از طرف دیگر طبق نظر مرحوم بهار در کتاب ارزشمند سبک شناسی، گفتن شعر به زبان فارسی، آن هم از زبان علویان بعید به نظر می رسد. بهار در این زمینه می گوید: «تبرستان به دست سادات زیدی استقلال یافت و سیاست بغداد از تاثیر مستقیم و عمل شمشیر، به تاثیر غیر مستقیم و عمل قرطاس و قلم و دسیسه منجر گردید ... هر ایالتی به لهجه خود سخن می گفت. لیکن زبان علمی و ادبی، عربی بود. »(بهار،1321: 1/ 334) بنابر این زبان عربی در دوران تسلط علویان بر تبرستان زبان رایج ، رسمی و قاطع و حاکم به شمار می رفت و با آنکه طی دو قرن دوم و سوم و نیم قرن اول سده چهارم، تبرستان گرفتار کشمکش های سیاسی و محل برخورد عقاید مذهبی بود. اما همواره زبان عربی غالب بودن خود را حفظ کرده بود.
از سوی دیگر همان طور که گفته شد اغراض شعری در این دوره بر حول محورهای گوناگونی بود. اما عمده این محورها مدح و رثا بود که عمدتاً با مایه ها و آموزه های شیعی نیز همراه بود. برای مثال ابولحسن علی، فرزند ناصر کبیر پس از شهادت محمدبن زید مرثیه ای سرود که ابیاتی از آن در تاریخ تبرستان این اسفندیار مندرج است :

« فیـــا نکبة(1) اضحی لهـــا ال احمد
عبادید شتــــی(2) بعد الـــف بجمع

غدت آمــــل قفراً(3) خراباً قصــورا
و کانـــت حمی للساخط المتمنع »(حکیمیان، 1368: 256)

*این چه سوگی بود که آل احمد را فرا گرفت، آنانکه شمع هر جمعی بودند را به تلخی پراکندند.
*قصرهای آمل از پریشانی رو به ویرانی نهاد و جایگاه بدسگالان سرکش گردید.
با نگاهی بر این نوع رثا در اشعار علویان تبرستان در می یابیم که این نوع اشعار در ادامه اشعار مشهور شیعی در طول تاریخ بوده است. مضامین و تصاویر به کار گرفته شده در این اشعار شباهت فراوانی به اشعار شاعرانی چون دعبل (4) شاعر معروف شیعه دارد و با تطبیق آن اشعار با اشعاری که در رثای علویان سروده شده می توان به استمرار آن رویه شعری در عرصه ادبیات شیعه پی برد. برای مثال با مقایسه شعر ذکر شده و این شعر دعبل می توان برخی از مهمترین وجوه شباهت آن را بر شمرد:

«مدارس آیـاتٍ خلتْ مِن تــــــلاوةٍ
و منزلُ وحیٍ مُقْفرُ(5) العَرَصــــــاتِ

لآل رسول الله بالخَیفِ(6)مِن منـــى
وبالرُّکنِ والتَّعریفِ(7) والجَمَــــــرات

دیـارُ علیٍّ والحسیـنِ و جعـــــــفرٍ
وحمزةَ والسجادِ ذی الثفِنــــــاتِ(8)

وسبطَیْ رسول الله وَ ابْنَی نَبیّـــــهِ
ووارثِ عـلم الله والـحَسَنـــــــات» (دعبل ، 1989: 124)

از دیگر شاعران این دوره می توان به اخطلی شاعر معروف دوره ناصرکبیر اشاره کرد (ابن اسفندیار،1366: 1/ 269). همچنین می توان از شاعران دیگری چون : ابو عبد الله احمد بن محمد الولیدی ، عمر بن احمد و عبد الله بن محمد نام برد که هرکدام در شکوفایی شعر و ادبیات شیعی این دوره، در گستره ی حکومت شیعی علویان تبرستان نقش داشته اند.(ابن اسفندیار،1:1366/ 277-288)

نتیجه

حضور علویان در شمال ایران و تشکیل حکومتی نسبتاً مقتدر و مستقل که سنگ بنای قدرت خود را از آموزه های شیعی می دانستند، موجب به وجود آمدن زمینه ای بسیار مناسب برای نشر و گسترش علوم و ادبیات شیعی در گستره تبرستان گردید.
این مهم با عملکردها و برنامه های مناسبی که برخی از دولت مردان علوی همچون حسن بن زید و ناصرکبیر داشته اند و در پی اقداماتی همچون تاسیس مدارس علمیه، کتابخانه ها و مراکز درمانی و تشکیل حلقه های بحث و جدل علمی و ادبی و همچنین در سایه سار تشویق ها و حمایت های مادی و معنوی که علویان از اصاحاب علم و ادب انجام می دادند، دست یافتنی شد به طوری که این دوره را می توان از دوران طلایی در تاریخ تشیع به شمار آورد که سنگ بنای نهضت های علمی و ادبی شیعی در آن گذاشته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- النکبة : بلا. سوگ. گرفتاری.
2- شتی : پریشان و دور از هم.
3-القفر: خالی از سکنه.
4- از شاعران قرن سوم(246هـ.) که اشعار شیوایی در مدح رثای ائمه شیعه دارد.
5- القفر : الخلاء من الأرض لا ماء فیه ولا ناس. ( خالی از سکنه)
6- الخَیف : خیف منى الذی ینسب إلیه مسجد الخیف ، والخَیْف : کل هبوط وارتقاء فی سفح الجبل . هر پستی و بلندی در دامنه کوه.
7- التعریف : أراد به عرفات. ( منظور عرفات است)
8- الثفنة : پینه ای که از شدت کثرت در نشست و برخاست و یا سجود و ورکوع بر زانو و پیشانی ایجاد شود.

منابع
1- آملی ، محمد بن حسن .(1383). تاریخ رویان، تصحیح : منوچهر ستوده، تهران:اقبال، چاپ اول.
2- ابن اثیر، عزالدین علی.( 1366). تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، تهران: انتشارات علمی.
3- ابن اسقندیار، بهاء الدین محمد بن حسن. (بی تا). تاریخ تبرستان رویان و مازندان ،تهران: نشر خاور.
4- ابن ندیم ، محمد بن اسحاق .(1350). الفهرست فی اخبار العلماء المصنفین من القدماءو المحدثین و أسماء کتبهم، تحقیق رضا تجدد، تهران: بی نا.
5- -------------- .( 1366). الفهرست،ترجمه محمدرضا تجدد، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
6- بهار، محمد تقی.(1321). سبک شناسی ( یا تاریخ تطور نثر فارسی)، ج1، تهران: زوار.
7- حکیمیان، ابولفتح.(1368). علویان تبرستان، تحقیق در آثار و عقائد فرقه زیدیه ایران، تهران: انتشارات الهام.
8- حسینیان مقدم، حسین و منصور داداش نژاد .( 1386). تاریخ تشیع دولتها ، خاندانها و آثار علمی و فرهنگی شیعه، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
9- الخزاعی‌، دعبل‌بن‌ علی.( 1409). الدیوان‌ ، تصحیح‌: محمد یوسف‌ نجم‌، بیروت: دارالثقافة‌.
10- رابینو،هـ ل .(1365). مازندران و استراباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی ،چاپ سوم.
11- زیدان، جرجی .(1336). تاریخ تمدن اسلام، ج دوم، ترجمه: علی جواهر کلام، تهران: امیرکبیر.
12- سید کباری ، سید علیرضا .(1378). حوزه های علمیه شیعه در گستره ی جهان،تهران: امیرکبیر.
13- شوشتری ، قاضی نورالله .(1354). مجالس المومنین،تهران: اسلامیه.
14- صمدی، حسین.( 1370). در قلمرو مازندران، بابل: چاپ نقش جهان.
15- قهرمانی نژاد شائق،بها الدین.( 1378). علویان تبرستان پرچمداران امربه معروف، قم: نور السجاد،چاپ اول.
16- مرعشی، سید ظهیر الدین.( 1361). تاریخ تبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران: شرق.
17- مهجوری، اسماعیل.( 1342). تاریخ مازندران، ساری.
18- مهرآبادی، میترا.(1387). تاریخ سلسله های محلی ایران، تهران: دنیای کتاب ، چاپ اول.
19- میر ابولقاسمی ، محمد تقی .( 1369). گیلان از آغاز تا مشروطیت ،رشت: هدایت.
20- نجاشی ، ابولعباس.( 1408). رجال نجاشی ، بیروت: نشر دار الاضواء .
21- وکیلیان، منوچهر.( 1376). تاریخ آموزش و پرورش در اسلام و ایران، دانشگاه پیام نور، چاپ چهارم.

 




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.