نویسنده: محمدکاظم جعفرزاده
درآمد
ژرفاندیشی در متون دینی، ما را به این حقیقت میرساند که دستورها، آموزشها و مقررات متعددی درباره زندگی اقتصادی در اسلام وجود دارد، ولی انتظار یافتن مفهومهای جدیدی چون حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی، و رشد و توسعه اقتصادی که محصول یکی دو قرن اخیر است در متون دینی بیمورد خواهد بود. با وجود این، در این متون به طور ضمنی یا صریح به بحثها و عوامل مؤثر بر خلق حماسه اقتصادی و پیشرفت اقتصادی اشاره شده است؛ بحثهایی مانند تولید و عوامل آن، کار، منابع طبیعی، سرمایهگذاری، تجارت و دادوستد، عدالت اجتماعی و ... .با توجه به گستردگی مباحث دینی در مسائل اقتصادی و سیاسی، در این مقاله فقط به برخی از مفهومهای سازگار با حماسه سیاسی و اقتصادی در متون دینی اشاره میکنیم.
1. عزت و سربلندی جامعه اسلامی
ضرورت به دست آوردن عزت و سربلندی برای جامعه اسلامی، از مفاهیمی است که تأکید و اهتمام بر آن، بستر مناسبی برای رسیدن کشور به رشد و پیشرفت مطلوب فراهم میآورد؛ زیرا برای دستیابی به این هدف، جامعه باید از جنبههای گوناگونِ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی به شکوفایی و اقتدار لازم برسد تا به بیگانگان نیاز نداشته باشد. در این صورت، نه تنها از وابستگی و سلطهپذیری در امان میماند، بلکه با برتری در تمام زمینهها، خود را به رشد و پیشرفت تعریف شده برای جمهوری اسلامی 1404 شمسی میرساند و برای ملتهای آزاده و مسلمان الگویی ارزنده و مناسب خواهد بود.قرآن کریم عزت را مخصوص خداوند متعال، رسول او و مؤمنان دانسته است (منافقون: 8) و در این میان، ذات مقدس حقتعالی را سرچشمه تمام عزتها معرفی میکند. (فاطر: 10)
از آنجا که عزت همواره از دانش و قدرت سرچشمه میگیرد و دانش و قدرت هر کس محدود و ناچیز باشد، نمیتواند منشأ عزت به شمار آید، در آیات مربوط به عزت، به همه مسلمانان هشدار میدهد هیچگاه عزت خود را در همه شئون زندگی، اعم از اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و مانند آن، در دوستی با دشمنان اسلام نجویند؛ بلکه تکیهگاه خود را ذات پاک خداوند قرار دهند که سرچشمه همه عزتهاست. دشمنان اسلام عزتی ندارند که به کسی ببخشند و اگر هم میداشتند، قابل اعتماد نبود؛ زیرا هر روز که منافعشان اقتضا کند، صمیمیترین متحدان خود را رها میکنند؛ به گونهای که گویی هرگز با هم آشنایی نداشتهاند. تاریخ معاصر، شاهد بسیار گویایی از این واقعیت است. (مکارم، ج 4: 170)
امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام درباره کسب عزت از غیر خدا میفرماید: «هر کس با تمسک به غیر خدا عزت بجوید، آن عزت، وی را هلاک و نابود گرداند». (ابنابیالحدید، ج 7، 195)
نقش عزت جامعه اسلامی برای رسیدن به پیشرفت مطلوب، از آنجا ناشی میشود که خودکفایی، اقتدار اقتصادی و جهت دادن به رفتار افراد برای دستیابی به فضیلتهای انسانی، مقام قرب الهی و تحصیل رضایت حقتعالی است. بر این اساس، هدایت جامعه به سمت تأمین نیازمندیهای خود و کسب برتری علمی و صنعتی بر دیگر جوامع، از عناصر لازم و ضروری در این راه است. جامعهای که برای اداره خود دست نیاز به سوی بیگانگان دراز کند و به منابع و امکانات خود متکی نباشد و نتواند استعداد افراد را برای رسیدن به خودکفایی و پیشرفتهای علمی شکوفا سازد، هیچگاه به پیشرفت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نخواهد رسید. روشن است که در جهان کنونی اگر کشوری استقلال اقتصادی نداشته باشد، از جنبههای سیاسی و فرهنگی نیز وابسته خواهد بود و استقلال واقعی نخواهد داشت.
بنابراین، حرکت همه افراد برای رسیدن به خودکفایی، همراه با اقتدار اقتصادی و کسب استقلال، تلاش برای کسب عزت و کرامت جامعه به شمار میآید و از عناصر لازم برای نزدیک شدن به خداوند و جلب رضایت اوست. در این راستا، به قدری باید تلاش کرد که جامعه اسلامی در برابر دیگر جوامع، عزیز و سربلند باشد؛ چراکه خداوند متعال هیچگاه برای کافران، راه تسلط و برتری بر مؤمنان قرار نداده است. (نساء: 141) ازاینرو، از مسلمانان میخواهد تمام نیروهای نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود را در برخورد با توطئهها و دستدرازیهای دشمنان اسلام، بسیج کنند (انفال: 60)؛ زیرا جامعه اسلامی باید برتر و بالاتر باشد و چیزی بر آن برتری ندارد. (حرعاملی، ج 17: 376)
در پایان این بحث، لازم است به شاخصهای مهم عزت جامعه اسلامی برای خلق حماسه اقتصادی و سیاسی اشاره کنیم که عبارت است از:
میزان ایمان و تقوای اکثریت افراد جامعه؛
میزان اتحاد و همبستگی و روحیه همکاری میان آنان؛
پیشرفت دانش و فنآوریهای برتر و روز از نظر کمیت و کیفتیت؛
درصد دستیابی به استقلال در جنبههای گوناگون؛
خودکفایی همراه با اقتدار اقتصادی؛
میزان آمادگی مقابله با دستدرازیهای نظامی و فرهنگی دشمنان؛
برخورد از موضع قدرت در روابط با بیگانگان.
2. همسویی منافع فرد و جمع
از مهمترین مسائل اساسی نظام اقتصادی، ایجاد انگیزه در افراد برای تأمین مصالح اجتماعی است. در واقع، مشکل، پدید آوردن انگیزه در افراد برای تلاش در مسیر مصلحتهای جامعه است، نه شناساندن آن مصلحتها؛ زیرا بیشتر وقتها مصلحت اجتماعی با انگیزه ذاتی فرد یکی است.در نظام سرمایهداری، مردم به دو گروه خانوار و بنگاهها تقسیم میشوند. با توجه به مبنای فلسفی اصالت فایده، ساختار انگیزشی این نظام بر دو اصل استوار است: بیشینه کردن مطلوبیت برای خانوارها و بیشینه کردن سود اقتصادی برای بنگاهها. نظام سوسیالیستی نیز به مشکل تضاد منافع فرد و اجتماع توجه دارد، ولی راهحل را در اصل مالکیت دولتی و برنامهریزی متمرکز منحصر میداند. این روش ـ چنانکه تجربه شوروی نشان داد ـ به مرگ انگیزههای فردی و کاهش تولید میانجامد. در نظام اقتصادی اسلام، ساختار انگیزشی با توجه به «اصالت روح» و تأکید بر ابعاد غیرمادی انسان سامان مییابد و در پرتو آن، منافع فرد و مصالح اجتماع همسو میگردد.
توجه به ابعاد گوناگون انسان که هر یک میتواند منشأ انگیزشهای گوناگون باشد و سامان دادن آن در ساختارهای هماهنگ که تأمین کننده نیازهای انسان در عرصههای فردی و اجتماعی است، از ویژگیهای مهم نظام اقتصادی اسلامی به شمار میرود. در این نظام، بیشینه ساختن مجموع لذتهای مادی و غیرمادی هدف است، نه افزایش لذتهای مادی و کاهش رنجهای اینجهانی. در این نظام، هنگام تزاحم، لذتهای غیرمادی از نظر کمّی و کیفی بر لذتهای مادی برتری دارد. لذتهای مادی نیز چنانچه بر لذتهای غیرمادی انسان آسیب وارد نکند، مجاز و حتی گاه مطلوب است. (مصباح، اخلاق در قرآن، ج 2: 207 – 211)
این نظام، الگوی «رقابت کامل» را که پایانی جز «تنازع بقا» و حاکمیت انحصارگران غولپیکر ندارد، نمیپذیرد و با طرح «مسابقه در نیکیها» در مسیر حفظ نظام انگیزشی فرد و تأمین مصالح اجتماعی گام برمیدارد: «و اگر خدا میخواست شما را یک امت قرار میداد، ولی [خواست] شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس در کارهای نیک بر یکدیگر سبقت گیرید. بازگشت همه به سوی خداست؛ آنگاه درباره آنچه در آن اختلاف میکردید، آگاهتان خواهد کرد». (مائده: 48)
این نظام با توجه به اصل مسئولیت، از تأیید کسی که در برطرف ساختن مشکل افراد و تأمین مصالح جامعه نمیکوشد، خودداری میورزد و در مقابل، ایثارگران و انسانهای تهی از بخل و آز و خودپرستی را رستگاران واقعی میخواند. (حشر: 9) در واقع «دست نامرئی» این نظام اقتصادی، باور به گزارههای ارزشی اسلام است که با تکیه بر دو اصل فلسفی «توحید» و «اصالت روح» سامان یافته و با توجه به «اصل مسئولیت» پیروی از آن ضرورت دارد.
اسلام دلبستگیهای انسان را در ظرفی از محدودیتها و ضوابط شرع مقدس میریزد و جهت تولید عرضه کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه را هدایت میکند. نتیجه درهمآمیختگی جنبههای مادی و غیرمادی در چارچوب فکری اسلام، بقای عنصر «داوطلبانه بودن» در رفتار اقتصادی انسان است. بیگمان، ساختار انگیزشی بهرهمند از محرکهای مادی و غیرمادی، از ساختارهای محدود به محرک مادی بسیار نیرومندتر است.
3. همبستگی اجتماعی
در جامعه اسلامی راستین، افراد به هم پیوستهاند. (حجرات: 10) این همبستگی، زیست اقتصادی ـ اجتماعی پویا و بایستهای را برای انسانهای دینی به همراه دارد؛ چه اینکه بر اساس برادری اسلامی، هر مسلمان در ژرفای دل خود، سعادتمندی دیگران را آرزو میکند (نک: حکیمی، ج 1: 256) و خواهان زندگی آرامشبخش و بدون دغدغه افراد جامعه است. (نک: همان)همچنین در چنین اجتماعی، مردم مشکلات دیگران را مشکل خود میدانند و با آسایش خیال آنان آرامش مییابند. در شادی و غمشان شریکاند (همان: 269) و با نمایان ساختن عیب و کاستی تربیتی فرد، در حضور دیگران شرمسارش نمیکنند و شخصیت او را به این وسیله لگدکوب و هیچ نمیسازند. به فضیلتهای دیگران معترفاند و آن را به دیگران هم میگویند. (محمدی ریشهری، ج 4: 54) امین دیگران در مسائل مالی، و مایه امنیت جانی آنها هستند. (نک: حکیمی، الحیاة، ج 1: 258) همچنین با اعتقاد به برادری و برابری در استفاده از امکانات و منابع اقتصادی و در نظر گرفتن اولویت، مزیت را برای خود مردود میدانند. (نک: همان: 272)
به دیگران ستم نمیکنند، (نک: همان: ج 5: 104)خیانت نمیورزند (محمدی ریشهری، میزان الحکمة، ج 1: 42) و در کسب و تجارت، تولید یا معامله کالای غیراستاندارد در نگاهشان نارواست. (نک: حکیمی، ج 5: 380؛ محمدی ریشهری، ج 1: 42) به همین دلیل، هیچگاه با غشّ در کالا و هم آمیختن جنس خوب و بد و در نتیجه، نوعی مصرف تحمیلی بر مردم، ایمانشان را نمیبازند و به دنیا نمیفروشند. (نک: حکیمی، ج 5: 390) به جای آنکه از سادهلوحی و ناآگاهی دیگران و اضطرار آنها سوء استفاده کنند (نک: همان: 385) و سود کلان گرد آورند، با احساس ولایت اجتماعی به دفاع از منافع آنها میپردازند. (انفال: 72؛ توبه: 71)
4. راستی و درستکاری
دین، راستی را نشانه عزت (محمدی ریشهری، ج 5: 285)، نجابت (همان) و حقمحوری (همان) میداند و بهترین محاوره (همان) و همتای عدل (همان) معرفی میکند. در این نگرش، هر گاه در فرهنگ جامعهای راستی و درستی نهادینه شود، نجات از دشواریها نمایان میگردد؛ (همان) چه اینکه سامانیابی امور در راستی و درستکاری است. (همان) راستی، برکتزا (همان) و زینتبخش است (همان) و به کلام جان میدهد. (همان) با راستگویی و درستکاری، فرد و جامعه رشد میکند و به کمال میرسد. (همان) دین میگوید برای رهیابی، سعادتمندی و پیشرفت، باید فرهنگ راستی و درستی در جامعه رواج یابد. (توبه: 119) راستی، نشانه پرهیزکاری، (همان: ج 10: 638) و عامل نجات از ورطه خطاها و نادرستیهاست. (مجلسی، بحارالانوار، ج 68: 9)در نگرش دین، راستی، پایه ایمان است (محمدی ریشهری، ج 5: 287)، و دینباورِ صادق کسی است که با تلاش مالی ـ جانی، اعتلای ارزشهای دین را هدف بداند. (حجرات: 15) و نوید آیندهای روشن و ثمربخش، برای چنین کسانی است (احزاب: 35) که صادقانه یاوران دیناند و هر مشکلی را به جان میخرند و مهاجرتها را میپذیرند تا آنچه را خواست دین است، برآورده سازند. (حشر: 8) در نگرش کلان، راستی در امور، نشانه هوشمندی و جوانمردی است. (محمدی ریشهری، ج 5: 286) ازاینرو، شخصیت واقعی فرد بر اساس آن نمود مییابد و به عنوان معیار (همان: ج 3: 374) فرهنگ و اساس دینباوری معرفی میشود. (همان: ج 5: 287)
در بینش دین، مسلمان، راستگفتار و درستکردار است. (همان: ج 4: 522) همچنین، کسب و کاری اسلامی است که در آن، راستی و درستی اساس کارها گردد (حکیمی، ج 5: 381) و در معاملات غش، تقلب و نادرستی رخنه نکند (همان) و دینفروشی جایگزین راستی نگردد (همان: ج 5: 383) و ارزشهای دین، پشتوانه سودجویی و تمسخر باورهای دینی نشود. (نک: انعام: 70)
در نظر دین، راستی تنها در گفتارِ راست خلاصه نمیشود، بلکه باید در رفتار نیز نمود یابد. ازاینرو، دینباوری راستگوست که در راستای فقرزدایی، بخشی از ثروت خود را برای بستگانش کند. به آنان که فاقد درآمد یا ناتوان از کار و فعالیت هستند، مدد رساند. نیازهای ناگهانی دیگران را برطرف سازد. مرجعی برای بینوایان باشد و در راه آزادی و زیست سالم انسانها بکوشد. (نک: بقره: 177)
منابع
قرآن کریم.
ابنابیالحدید. 1363. شرح نهج البلاغه. قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
حر عاملی، محمد بن حسن. 1391 ق. وسائل الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
حکیمی، محمدرضا. 1375. الحیاة، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
محمدی ریشهری، محمد. 1387. میزان الحکمة. مترجم:حمیدرضا شیخی. قم: دار الحدیث.
مصباح یزدی، محمدتقی. 1377. اخلاق در قرآن. قم: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی رحمت الله علیه .
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. 1374. تفسیر نمونه. تهران: در الکتب الاسلامیة، چاپ بیست و سوم.
عباس نژاد، محسن. 1384. قرآن و اقتصاد. مشهد: بنیاد پژوهشهای قرآنی حوزه و دانشگاه.
مجلسی، محمد باقر. 1394 ق. بحار الانوار. تهران: مکتبة الاسلامیة، چاپ دوم.
www. irc.ir
/ج