نویسنده: لیلیان فورست
ترجمه: مسعود جعفری جزه
ترجمه: مسعود جعفری جزه
با توجّه به این که خود رومانتیک ها در به کار بردن این کلمه دچار ابهام و سرگردانی بوده اند، بهتر است که در این قسمت برای روشن شدن موضوع ببینیم رومانتیک ها این کلمه را از کجا آورده اند و معنای اولیه ی آن چه بوده است. لوگان پی یرسال اسمیت در مقاله ی مشهور خود تحت عنوان چهار کلمه ی رومانتیک، تحقیق ارزشمندی در این باب صورت داده که هر کس درباره ی این دوره ی ادبی مطالعه می کند از مراجعه به آن ناگزیر خواهد بود. مجموعه ی نقل قول ها و دیدگاه های خلاصه شده ای که اف. بالدنسپرگر گردآوری کرده به همراه مقاله ی خود او به زبان فرانسه نیز بسیار روشنگر و مفید است؛ اما کتاب جدید و وزین اچ. ایخنر یقیناً برای مقاصد تحقیقی اثری بی مانند است.
در اوایل قرون وسطا، «رمانس» بر زبان های جدید بومی دلالت می کرد و این زبان ها را از زبان لاتین که در مکتب و مدرسه آموخته می شد متمایز می گردانید. بدین ترتیب "enromancier" و "romancar" به معنی ترجمه یا تألیف کتاب به زبان های بومی به کار می رفت و این گونه کتاب ها «رمانز»، «رمان» یا «رمانس» نامیده می شدند. برای مثال، در زبان فرانسوی کهن کلمه ی «رمان» هم برای توصیف یک رمانس باوقار به کار می رفت که به نظم سروده شده بود و هم برای نامیدن داستانی عامه پسند. طولی نکشید که ویژگی های شاخص این قصّه های مبتنی بر عشق، ماجراجویی و هوسبازی های خیال با این کلمه پیوند یافت و کلمه ی رمان تداعی گر همه ی این خصوصیات گردید.
اما نخست در انگلستان بود که این اصطلاح به صورت کلمه ای مألوف و آشنا درآمد و رواج عام یافت. در حقیقت می توان آن را یکی از برجسته ترین هدیه های زبان انگلیسی به فکر اروپایی به شمار آورد. در آغاز، این اصطلاح با رمانس های قدیمی و قصّه های شوالیه گری و جوانمردی در پیوند بود که خصوصیات اصلی شان عبارت است از احساسات پر سوزوگداز، غیر واقع نمایی و عدم احتمال وقوع، اغراق و مبالغه، خیال پردازی - و به بیان ساده تر، عناصری که کاملاً در تضاد و تقابل با دیدگاهی عقلانی و معتدل قرار می گیرند. بدین ترتیب صفتِ «رومانتیک» در عبارت هایی نظیر «قصّه های پرهیجان رومانتیک» به کار می رفت تا بر حالت هایی همچون «دروغ بودن»، «غیر واقعی بودن» و «تخیّلی بودن» دلالت کند. درگیرودار عصر خرد در قرن هفدهم و در جهانی که تحت سیطره ی نظم و حقیقتی قرار دارد که خود را مطلق و بی چون و چرا می شمارد، به ناگزیراین اصطلاح دچار بی اعتباری وننگ فزاینده ای می شود، بدان گونه
که در ردیف کلماتی از قبیل «رؤیایی»، «مطنطن و اغراق آمیز»، «مضحک» و «کودکانه» قرار می گیرد. در اوضاع و احوالی که صحت داشتن و معقول بودن بر تخیّل برتری دارد، عبارتِ «قصّه های نامقول رومانتیک و داستان های باور نکردنی و شگفت انگیز» کاملاً عادی و رایج است.
این کلمه هنگامی شروع به بازیابی اعتبار و ارزش خود کرد و معانی تازه ای به خود گرفت که فضای عمومی در انگلستان اوایل قرن هجدهم دچار تغییر و تحولی آرام و نیمه خودآگاه گردید. اکنون این کلمه از اصطلاحی که صرفاً برای تحقیر و خوارداشت به کار می رفت به اصطلاحی تبدیل شده بود که بیانگر تأیید و رضایت و مقبولیت بود. از حدود سال 1711 کلمه ی «رومانتیک» در کنار واژه ی «عالی» به کار می رفت و معانی ای از قبیل «عالی» و «ظریف» را بیان می کرد. تقریباً در همین زمان با پدید آمدن اوّلین نشانه های گرایش به قرون وسطا، عصر الیزابت، (1) گوتیک و اسپنسر (2) از رمانس های قدیمی اعاده ی حیثیت شد. از این پس «رومانتیک» می توانست به معنی «مجذوب و مسحور تخیّل شدن» باشد؛ استعداد و نیرویی که بیش از آن که مشکوک و مورد سوءظن تلقی شود، بی قانون و عنان گسیخته جلوه می کند. ازاین گذشته، این اصطلاح به مناظر صحنه هایی که در طبیعت وجود دارد نیز اطلاق می شد، البته به معنایی مثبت و اغلب برای توصیف کوهستان ها، جنگل ها و سرزمین های بکر و دور افتاده، یعنی مکان هایی که عموماً صحنه ی وقوع حوادث رمانس های قدیمی بودند. بنابراین، در حدود میانه ی قرن هجدهم این کلمه معنایی دوگانه داشت: یک ویژگی قدیمی و مسبوق به سابقه که گویی همانند یا تداعی کننده ی رمانس های قدیمی بود، و شرح و بیانی که گویی جاذبه ی خود را از تخیّل و احساسات گرفته است.
در این زمان است که این کلمه وارد فرانسه می شود و پیش از آن که تلفّظ فرانسوی واژه ی «رومانتیک» به عنوان یک وام واژه ی انگلیسی پذیرفته شود، کوشش هایی برای ترجمه ی آن به معادل های فرانسوی «رومانسک» (3) یا «پیتورسک» (4) صورت می گیرد. این کلمه به عنوان یک «واژه ی انگلیسی» به دستِ لتورنیه، مترجم شکسپیر و اوسیان، و همچنین توسط مارکیز دو ژراردن، در کتابی که درباره ی هنر باغبانی و گل کاری تألیف کرده بود، به کار رفت. در حالی که «پیتورسک» بیانگر نوعی جذّابیت بصری بود، «رومانتیک» علاوه بر آن به واکنش عاطفی و پر احساسی اشاره داشت که از طریق یک منظره در انسان برانگیخته می شود. با توجّه به این معنای ضمنی است که واژه ی «رومانتیک» در جمله ی مشهور روسو نقش و اهمیتی خاص دارد. وی در ابتدای پاراگراف دوم از «گردش» پنجم خود در کتاب تأملات یک گردش کننده ی تنها می گوید: «سواحل دریاچه ی بی ین وحشی تر و رومانتیک تر از سواحل دریاچه ی ژنو است.» در واقع، بنابر فرهنگ لغت آکادمی فرانسه، در سال 1798 این معنا هنوز اصلی ترین معنای کلمه ی «رومانتیک» بوده است. در این فرهنگ در ذیل این واژه چنین آمده است: «معمولاً در باب مکان ها و مناظری سخن می گوید که تخیّل را برمی انگیزند تا در اشعار و داستان ها به شرح و توصیف آنها بپردازد.» کلمه ی رومانتیک در آلمان نیز سرنوشتی بسیار مشابه داشت و از طریق مجموعه اشعار فصل ها اثر تامسون (5) از انگلستان وارد این کشور شد. در این کشور نیز همانند فرانسه، کلمه ی تازه ابداع شده ی «رومانتیک» به قیاس زبان انگلیسی شکل گرفت. این کلمه که برای توصیف مناظر بکر و دور از زندگی شهری به کار می رفت، جایگزین کلمه ی قدیمی تر «رمان هافت» (6) شد.
بنابراین، «رومانتیک» از آغاز اصطلاحی مربوط به نقد هنری نبود و اساساً نشان دهنده ی دیدگاهی بود که با نظری مساعد به پدیده های عاطفی و تخیّلی می نگریست. انتقال این اصطلاح به فضای ادبی نسبتاً دیر صورت گرفت و می توان تاریخ آن را سال 1797 و تأمّلات و نکته سنجی های 125 صفحه ای فریدریش شلگل به شمار آورد. توجّه به سیر تاریخی واژه ی رومانتیک به خوبی ما را از این نکته آگاه می کند که این کلمه پیش از آن که با هنرها و ادبیات پیوند یابد، معانی خاصی به خود گرفته بود. تغییر و تحولات بسیار مهمّی که به ظهور جنبش رومانتیک در ادبیات انجامید ارتباطی با رایج شدن این کلمه به عنوان یک اصطلاح نقد ادبی ندارد، بلکه این امر به تغییر و تحوّل عمیق و نه چندان آشکار گرایش ها و طرز فکرها مربوط می شود که در طول قرن هجدهم به تدریج روی داد. زیرا اصطلاح «رومانتیک» و کلمات «خلّاقیت»، «ابداع» و «نبوغ» که همراه با آن در ذهن تداعی می شدند، تنها در پی نوعی ارزیابی دوباره ی ارزش های انسانی می توانستند وارد عرصه شوند؛ ارزیابی و بازنگری فراگیری که گذشته از سبک های نگارشی، دیدگاه کلّی دوران در باب انسان و طبیعت را نیز تحت تأثیر قرار داد. جنبش رومانتیک نتیجه ی نهایی و نقطه ی اوج این زنجیره ی طولانی تغییر و تحول است و اگر می خواهیم به معنا ومفهوم بنیادین آن دست یابیم، باید بیش از آن که در جستجوی یک تعریف شعارگونه و ظاهر فریب باشیم، به سیر تکاملی این جنبش توجّه کنیم.
پینوشتها:
1. دوران ملکه الیزابت اول (نیمه ی دوم قرن شانزدهم). شکسپیر از جمله ی نویسندگان این دوره است. م
2. Spenser ادوارد اسپنسر، شاعر انگلیسی قرن شانزدهم. م
3. romanesque که در فرانسوی به معنی افسانه ای و خیالی است. م
4. pittoresque که در فرانسوی به معنی دارای منظری بدیع و پر نقش و نگار است. م
5. Thomson جیمز تامسون، شاعر انگلیسی قرن هجدهم. م
6. romanhaft
/ج