نویسندگان:
حمیده فیض آبادی
حسین پناهی
در این مقاله می خواهیم به مسائل شیمی مطرح شده در قرآن بپردازیم. در سوره فرقان، آیه 53 می خوانیم:
و هوالذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا (فرقان/ 53)
«و او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکی گوارا و شیرین و دیگری شور و تلخ و در میان آن ها برزخی قرار داد تا به هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می گوید) دور باش و نزدیک نیا.»
این آیه یکی از مظاهر شگفت انگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم می کند. این حائل یا برزخ همان تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین، به اصطلاح وزن مخصوص آن ها است که سبب می شود تا مدت مدیدی به هم نیامیزند.
و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منفع للناس و لیعلم الله من ینصره ورسله بالغیب ان الله قوی العزیز (حدید/ 25)
«و آهن (و پولاد و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی و کارزار و هم منافع بسیار بر مردم است نیز برای حفظ عدالت آفریدیم تا معلوم شود که خدا و رسالتش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی نیاز) است.»
... و آهن را نازل کردیم که درآن نیروی شدید و منافعی برای مردم است. همان طور که می دانیم نیازهای عمده زندگی وابسته به آهن است.
این خود جلوه ای است از عنایت و هدایت خداوندی که این مخلوقات را به این ترتیب به حرکت درآورده است.
« به تحقیق حرام گردانید خدا بر شما مردار و خون و گوشت خوک را و هرچه را که به اسم غیرخدا کشته باشند پس هرکس به خوردن آن ها محتاج شود در صورتی که به آن تمایل نداشته و از اندازه ی سد رمق نیز تجاوز نکند گناهی براو نخواهد بود که به قدر احتیاج بخورد به درستی که خدا آمرزنده و مهربان است.»
قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیر الله به فمن اضطر غیرباغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم (انعام/ 145)
«بگو ای پیغمبر در احکامی که به من وحی شده من چیزی را که برای خورندگان طعام حرام باشد نمی یابم جز آن که میته باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است ویا حیوان که بدون ذکر نام خدا از روی فسق ذبح کنند ودرهمین ها که حرام است نیز هرگاه کسی به خوردن آن ها مضطر گردید در صورتی که از روی ستم و از راه تعدی و تجاوز از فرمان خدا نباشد و به قدر ضرورت صرف کند باز خدا خواهد بخشید که همانا خدای تو بخشنده و مهربان است.»
حرمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیرالله به و المنخنقة والموقوده و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالازلم ذلکم فسق الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا فمن اضطر فی مخمصة غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم (مائده/ 3)
«برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و خوک و آن ذبیحه ای را که به نام غیر خدا کشتند همه حرام شد و نیز حرام است هرحیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیز نیم خورده ی درندگان جز آن را که قبلا تزکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان می کشد و آن را که به تیرها قسمت می کنید (رسمی بود در جاهلیت) که چون در امری مردد می شوند به تیری می نوشتند (خدا امر کرد) و به تیری دیگر می نوشتند (خدا نهی کرد) آنگاه تیرها در هم ریخته و یکی به قرعه بیرون آورده مطابق آن رفتار می کردند که این کار فسق است امروز کافران از این که به دین شما دست برد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند پس شما از آنان بیمناک نگشته و از من بترسید امروز(به عقیده ی امامیه و برخی اهل سنت روز غدیرخم و خلافت علی (ع) مراد است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم بهترین آئین را که اسلام است برایتان برگزیدم که خدا بسیار بخشنده و مهربان است. (هرگاه کسی در ایام مجاعت و سختی از روی اضطرار نه برقصد گناه چیزی از آنچه حرام شده مرتکب شود حق براو سخت نگیرد»
انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فان الله غفور رحیم (نحل/ 115)
«خدا بر شما بندگان تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام غیرخدا ذبح کنند حرام گردانید و باز از همین حرام ها نیز اگر کسی مضطر و ناچار شود بی آن که قصد تجاوز و تعدی از حکم خدا نماید به قدر ضرورت تناول کند خدا البته غفور و مهربان است.»
نیتروزآمین ها، دسته ای از آمین ها هستند که به عنوان سرطان زا شناخته شده اند. این ترکیبات در برخی گوشت های خام، مانند گوشت خوک سرخ شده وجود دارند. به نظر می رسد که یک علت حرام بودن گوشت خوک در اسلام و قرآن، برخی خاصیت های بد آن مانند همین وجود عامل سرطان زا درآن باشد.
در ضمن یک عامل دیگر هم می تواند وجود کرم تنیای مسلح که باعث بیماری بسیار حادی در روده ها می شود باشد.
«و هر که را خدا گمراه نماید (یعنی به حال گمراهی وا گذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت تنگ گردان که گویی می خواهد از زمین برفراز آسمان رود این است که خدا آنان را که به حق نمی گروند مردود و پلید می گرداند.»
در این آیه از سختی و دشواری زندگی گمراهان سخن می گوید و آنان را به کسی تشبیه می کند که در حال صعود به لایه های بالایی جو است و در اثر این صعود دچار تنگی نفس و فشار سخت بر سینه خود می گردد.
مفسران پیشین در وجه تشبیه، در آیه فوق اختلاف نظر دارند برخی براین باور بوده اند که مقصود تشبیه به کسی است که بیهوده می کوشد تا پرواز کند و مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آید، چون این کار برایش مقدور نیست ناراحت می شود و از شدت ناراحتی نفس کشیدن بر او دشوار می گردد.
برخی گفته اند که این تشبیه همانند حالتی است که درختان نونهال بخواهند در جنگل های انبوه رشد یابند، اما درختان کهن سر در هم کرده راه سربرافراشتن را مسدود می کنند و این درختان تازه رشد به سختی و دشواری راه خود را به فضای آزاد باز می کنند مطالبی از این قبیل گفته شده که هیچ کدام مفهوم آیه را به خوبی روشن نمی سازد.
ولی امروزه با پی بردن به پدیده فشارهوا درسطح زمین و تناسب آن با فشار درجه خون از داخل بدن، که موجب تعادل فشار بیرونی و درونی است، وجه تشبیه درآیه بهتر روشن شده و تا حدودی از ابهامات تفاسیر پیشین کاسته شده است.
اشتباه مفسران پیشین در این بوده که از تعبیر«یصعد فی السماء» - با تشدید صاد و عین و به کاربردن «فی» - کوشش برای صعود به آسمان فهمیده اند در صورتی که اگر این معنا مقصود بود، بایستی واژه «الی» را به جای «فی» به کار می برد دیگر آن که «یصعد» - از نظر لغت - مفهوم «صعود» و بالا رفتن را نمی دهد بلکه کاربرد این لفظ - از باب تفعل «تصعد» - برای افاده معنای به دشواری افتادن می باشد به گونه ای که از شدت احساس سختی، نفس در سینه تنگ شود در لغت «تصعد نفسه» به معنای به دشواری نفس کشیدن و تنگی سینه و احساس درد و رنج است واژه های «صعود» و «صعد» بر دامنه های صعب العبوراطلاق می شود و برای هر امر دشوار بسیار سختی به کار می رود در سوره جن آمده:
و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا (جن/ 17)
«و هر که از یاد پروردگار خود روی گرداند، او را در عقوبت دشواری در می آورد.»
در سوره مدثر نیز آمده:
سارهقه صعودا (مدثر/ 17)
«به زودی او را به آتش دوزخ در افکنیم.»
از این رو معنای «کانما یصعد فی السماء» چنین می شود: او مانند کسی است که در لایه های مرتفع جو، دچار تنگی نفس و سختی و دشواری فراوان گشته است در واقع کسی که خدا را از یاد برده - در زندگی - مانند کسی است که در لایه های بالایی جو قرار دارد و دست خوش درد و رنج و سختی تنفس است لذا از این تعبیر(اعجازگونه) به خوبی به دست می آید که اگر کسی در لایه های فوقانی جو فاقد وسیله حفاظتی باشد، دچار چنین دشواری و تنگی نفس می گردد این جز با اکتشافات علمی روز قابل فهم نیست، که در آن روزگار برای بشریت پوشیده بوده است.
پیشینیان بر این عقیده بوده اند که هوا فاقد وزن است، تا سال 1643 م که وسیله هوا سنجی بردست «توریچلی» (1608 - 1647) اختراع گردید و بدین وسیله پی بردند که هوا دارای وزن است هم چنین پی بردند که هوا ترکیبی از گازهای مخصوصی است که هریک وزن مشخصی دارد و می توان وزن هوا را در هرکجا با مقدار فشاری که وارد می آورد، سنجید و هرچه از سطح دریا بالا رویم از این فشار کاسته می شود اکنون به دست آمده که فشار هوا در سطح دریا، معادل ثقل لوله عمودی جیوه به ارتفاع 76 سانتی متر است همین فشار در سطح دریا بر بدن انسان وارد می شود ولی در ارتفاع 5 کیلومتر از سطح دریا، این فشار به نصف کاهش می یابد پس هرچه بالاتر رود، این فشار به طور معکوس پایین می آید، به ویژه در لایه های بالای هوا که تراکم هوا به گونه فاحشی پایی می آید و رقیق می گردد.
در واقع نیمی از گازهای هوایی، یعنی تراکم پوشش هوایی چه از لحاظ وزن و چه از لحاظ فشار، درمیان از سطح دریا تا ارتفاع 5 کیلومتر واقع گردیده و سه چهارم آن تا ارتفاع 12 کیلومتر می باشد ولی موقعی که به ارتفاع 80 کیلومتر برسیم، وزن هوا تقریبا به 1/20000 پایین می آید به وسیله شهاب های آسمانی به دست آمده که تراکم هوا تقریبا تا حدود ارتفاع 350 کیلومتر است، زیرا از فاصله 350 کیلومتری سنگ های آسمانی بر اثر اصطکاک و برخورد با ذرات هوا ملتهب و شعله ور می گردند.
هوا سنگینی و فشار خود را از تمامی جوانب بر بدن ما وارد می سازد، ولی ما فشار و سنگینی آن را احساس نمی کنیم، زیرا فشار خون عروق بدن ما معادل فشار هوا است و هر دو فشار خارج و داخل بدن متعادل می باشند لیکن موقعی که انسان بر کوه های بلند بالا می رود و فشار هوا کم می شود، این تعادل بر هم خورده، فشار داخلی از فشار خارجی بیشتر می شود اگر رفته رفته فشار هوا کاهش یابد، گاه خون از منافذ بدن بیرون می زند اولین احساسی که به انسان در آن هنگام رخ می دهد، سنگینی بر دستگاه تنفسی است که بر اثر فشار خون بر عروق تنفسی تحمیل می شود و مجرای تنفس را تنگ کرده و موجب دشواری تنفس می گردد.
و آسمان را سقفی محفوظ [بر فراز زمین] قرار دادیم، که اینان از نشانه های آن روی گردانند.
گرد زمین را پوشش هوایی ضخیمی فرا گرفته، که عمق آن به 350 کیلومتر می رسد هوا از گازهای «نیتروژن» - به نسبت 78/03 درصد و «اکسیژن» به نسبت 20/99 درصد و اکسید کربن به نسبت 0/04 درصد و بخارآب و گازهای دیگر به نسبت 0/94 درصد ترکیب یافته است این پوشش هوایی با این حجم ضخیم و با این نسبت های گازی فراهم شده در آن، هم چون سپری آسیب ناپذیر، زمین را دربرگرفته و آن را از گزند سنگ های آسمانی که به حد وفور به سوی زمین می آیند و از همه اطراف، تهدیدی هولناک برای ساکنان زمین به شمار می روند، حفظ کرده زندگی را برایشان امکان پذیر می سازد.
فضا انباشته از سنگ های پراکنده ای است که براثر از هم پاشیدگی ستاره های متلاشی شده به وجود آمده اند از این سنگ ها به صورت مجموعه های بزرگ و فراوانی پیرامون خورشید در گردشند و روزانه تعداد زیادی از این سنگ ها موقع نزدیک شدن به کره زمین به وسیله نیروی جاذبه به سمت زمین کشیده می شوند این سنگ ها برخی بزرگ و برخی کوچک و با سرعتی حدود (60 - 50) کیلومتر در ثانیه به سوی زمین فرود می آیند، که سرعتی فوق العاده است ولی هنگامی که وارد لایه هوایی می شوند در اثر سرعت زیاد و اصطکاک فوق العاده با ذرات هوا، داغ شده شعله ور می شوند و در حال سوختن یک خط نوری ممتد به دنبال خود ترسیم می کنند و به سرعت محو و نابود می شوند که به نام شهاب سنگ شناخته شده اند برخی از این سنگ پرتاب ها آن اندازه بزرگ اند، که از لایه هوایی گذشته، مقداری از آن به صورت سنگ های سوخته با صدای هولناکی به زمین اصابت می کند.
این خود از آثار رحمت الهی است که ساکنان زمین را از آسیب پرتاب های آسمانی فراوان در امان داشته و پوششی بس ضخیم آنان را از گزند آفات گرداگردشان محفوظ داشته است که اگر چنین نبود، امکان حیات بر روی کره زمین میسر نبود علاوه در مورد پوشش اطراف زمین وجود لایه ازن از اهمیت بالایی برخوردار است این لایه که در اثر رعد و برق به وجود می آید، زمین را در برابر پرتوهای مضر کیهانی محافظت می کند اگر این لایه نبود حیات روی زمین ممکن نمی شد که تفصیل آن در جای خود آورده شده است پس همواره باید گفت:
سبحن الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین (زخرف/ 13)
«پاک ومنزه خدایی که او این ها را مسخر ما گردانید و گرنه ما هرگز قادر به آن نبودیم.»
و جعل فیها روسی من فوقها و برک فیها و قدر فیها اقوتها فی اربعة ایام سواء للسائلین - ثم استوی الی سماء وهی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین - فقضهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها وزینا السماء الدنیا بمصبیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم (فصلت 10 - 12)
«و او را روی زمین کوه ها برافراشت و انواع برکات و منابع بسیار درآن قرار داد و قوت و ارزاق اهل زمین را در چهار روز(برای هر شهر و دیاری) مقدر و معین فرمود و روزی طلبان را یکسان در کسب روزی خود گردانید - و آنگاه به خلقت آسمان ها توجه کامل فرمود که آسمان ها دودی بود او(به امر نافذ تکوینی) فرمود که ای آسمان و زمین همه به سوی خدا ( و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت یا به جبر وکراهت بشتابید آن ها عرضه داشتند ما با کمال شوق و میل به سوی تو می شتابیم - آنگاه نظم هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود و در هر آسمانی به نظم امرش وحی فرمود و آسمان (محسوس) دنیا را به چراغ های رخشنده ( مهر و ماه انجم) زیب و زیوری دادیم این تقدیر خدای مقتدر داناست.»
و در زمین از بالای آن( از سطح آن ) کوه ها قرار داد، و درون آن را شایان نمود، و منابع و ثروت های آن را در چهار روز (دوره) تعیین نمود. چیزی که برای همه نیازمندان به آن به طور مساوی می رسد - سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمین گفت: خواسته یا ناخواسته با هم همکاری دو جانبه کنید. گفتند: ما خواست تو را پیروی می کنیم. به این ترتیب آن ها را در دو روز(یا دو دوره) هفت جو نمود و به هر یک کار خاص آن را وحی نمود.
الذی خلق سبع سموت طباقا (ملک/ 3)
«و آن خدایی که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیافرید.»
واژه «سماء» در اصل به معنی: "چیزی است که در بالا قرار گرفته (بالای سر قرار گرفته)، و به بالای هرچیزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود از جمله به: سقف و آن چه در تصویر می بینیم اطلاق می شود. و درآیات به معنی "جو" به کار گرفته شده است. و «طباق»: به معنی طبقه طبقه روی هم دیگر است.
( واژه یوم در آیه احتمالا به معنی زمان و دوره و مرحله به کار گرفته شده است. و اگر به معنی روز به کار گرفته شده باشد، در آن صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده است).
و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده وان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون (حج/ 47)
«ای رسول ما کافران بسخریه از تو تقاضای تعجیل در عذاب می کنند و هرگز وعده ی خدا (به عذاب آنان) خلف نخواهد شد و همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست.»
2. جو هفت طبقه (هفت لایه) روی هم دیگر است که هرکدام وظیفه خود را دارد.
3. جو و زمین با هم همکاری دو جانبه می کنند. (در رابطه با مطالب دیگر آیه در بخش های مربوط به خود آن ها صحبت شده).
- دام ها گاز متان تولید می کنند و به جو می دهند. شالیزارها نیز گاز متان به جو پس می دهند.
- دشت نواحی قطبی دی اکسید کربن (CO2) از جو می گیرد و متان و دی اکسید کربن (CO2) را به آن پس می دهد.
- در نور روز درختان دی اکسید کربن (CO2) از جو می گیرند و اکسیژن به جو پس می دهند. و درشب گیاهان اکسیژن مصرف می کنند و دی اکسید کربن (CO2) پس می دهند. همین طور وقتی گیاهان بخشی از خود را می میرانند دی اکسید کربن (CO2) استفاده می کنند که این دی اکسید کربن وقتی گیاهان می پوسند از آن ها آزاد می شود.
- از جمله حیوانات و انسان ها از جو زمین اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن (CO2) به آن پس می دهند.
دریاها اندازه های زیادی دی اکسید کربن (CO2) را از جو می مکند و بخارآب و بخشی از آن دی اکسید کربن را در نواحی استوایی به جو پس می دهند.
«و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم و این کافران غافل از مشاهده ی آیات آن را اعراض می کنند»!
- نکته آیه: جو مانند سقف حفظ کننده درست شده:
- همیشه از طرف فضا سنگ های آسمانی به طرف زمین می آید، جو آن ها را می سوزاند، و آن ها ضمن چند ثانیه درخشیدن به پودر تبدیل می شوند و کم کم بدون این که دیده شوند به زمین می ریزند.
- جو امواج رادیویی را به طرف زمین برمی گرداند.
- خورشید انواع و اقسام امواج و انرژی از خود ساطع می کند. قشر گاز ازون جو که در ارتفاع میان 30000 تا 40000 متر قرار دارد، از به زمین رسیدن اشعه ماوراءبنفش که می تواند خیلی از موجودات زنده را بکشد جلوگیری می کند.
- قشر جو مانع از بیرون رفتن بخارآب می شود.
- قشر دی اکسید جو گرمای زمین را در جو زمین نگه می دارد و فقط قسمت ناچیزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود این قشر گرما از محدوده زمین خارج می شود و جو زمین 50 درجه سردتر از آن چه هست می شود. به این ترتیب جو مانند یک سقف ما را حفظ می کند.
«پس هر که را خدا هدایت او خواهد قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هر که را خواهد گمراه نماید (یعنی به حال گمراهی واگذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت تنگ گردان که گویی می خواهد از زمین برفراز آسمان رود این است که خدا آنان را که به حق نمی گردد مردود و پلید می گرداند.»
به این ترتیب وقتی خدا بخواهد کسی را راه ببرد سینه ی وی را برای اسلام باز می کند، و هرکه را بخواهد به حال خود رها کند سینه وی را تنگ خفه کننده می کند، چنان که گویی دارد در جو بالا و بالاتر می رود. به این ترتیب خدا برکسانی که ایمان نمی آورند زشتی و پلیدی زننده می گذارد.
- نکته آیه: کسی که در جو بالا و بالاتر برود دچار احساس سینه تنگی خفقان آور می شود.
آیه وضعیت کسی که اسلام را خوش نمی دارد، وضعیت وی در برخورد با اسلام را به وضعیت کسی تشبیه می کند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سینه تنگی خفه کننده می شود.
از سطح دریا تا ارتفاع 3000 متر اکسیژن به اندازه کافی وجود دارد و انسان می تواند به طور عادی و طبیعی نفس و زندگی کند. از ارتفاع 3000 متر به بالا اکسیژن به اندازه کافی وجود ندارد و فشار جو کاسته می شود. از آن جا که میان فشار جو بر بدن و فشار خون و مایعات بدن تعادل و توازن وجود دارد، از ارتفاع 4500 یا 4800 متری به دلیل کمبود اکسیژن و پائین بودن فشار جو انسان دچار تنگی نفس می شود. چنان چه بالا رفتن را ادامه بدهد، از ارتفاع 7500 متری به بالا احساس تنگی نفس وارد مرحله خفه شدن می شود. به ارتفاع 15000 متری که برسد توان تحمل پائینی فشار جو و کمبود اکسیژن را ندارد و در صورت نداشتن پوشاک و امکانات ویژه فضا بی هوش شده و می میرد. به این ترتیب چنان که در آیه آمده کسی که در جو رو به بالا می رود به نقطه سینه تنگی خفه کننده می رسد. و خداوند همین وضعیت را برای سینه کسانی که با دین درمی افتند پیش می آورد و آن را رجس می نامد و رجس به معنی: زشتی و پلیدی زننده و فرومایه گانه است.
ادامه دارد...
منبع مقاله:فیض آبادی، حمیده/ پناهی، حسین، شیمی در قرآن، تهران: فیض دانش، چاپ دوازدهم، (1389)
حمیده فیض آبادی
حسین پناهی
در این مقاله می خواهیم به مسائل شیمی مطرح شده در قرآن بپردازیم. در سوره فرقان، آیه 53 می خوانیم:
و هوالذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا (فرقان/ 53)
«و او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد، یکی گوارا و شیرین و دیگری شور و تلخ و در میان آن ها برزخی قرار داد تا به هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری می گوید) دور باش و نزدیک نیا.»
این آیه یکی از مظاهر شگفت انگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم می کند. این حائل یا برزخ همان تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین، به اصطلاح وزن مخصوص آن ها است که سبب می شود تا مدت مدیدی به هم نیامیزند.
و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منفع للناس و لیعلم الله من ینصره ورسله بالغیب ان الله قوی العزیز (حدید/ 25)
«و آهن (و پولاد و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی و کارزار و هم منافع بسیار بر مردم است نیز برای حفظ عدالت آفریدیم تا معلوم شود که خدا و رسالتش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی نیاز) است.»
... و آهن را نازل کردیم که درآن نیروی شدید و منافعی برای مردم است. همان طور که می دانیم نیازهای عمده زندگی وابسته به آهن است.
هدایت خداوند در عالم اتم ها
می دانیم که در یک قطره آب و در یک سرسوزن میلیاردها اتم وجود دارد و اجزای چرخنده هریک از اتم های عناصر مختلف که برگرد هسته مرکزی خود با سرعت می چرخند و درهر ثانیه هزاران کیلومتر راه را در یک محیط بسیار کوچکی طی می کنند. هیچ وقت از مدار خود خارج نمی شوند و با یک دیگر اصطکاک پیدا نمی کنند.این خود جلوه ای است از عنایت و هدایت خداوندی که این مخلوقات را به این ترتیب به حرکت درآورده است.
حرام بودن گوشت خوک
انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم (بقره/ 173)« به تحقیق حرام گردانید خدا بر شما مردار و خون و گوشت خوک را و هرچه را که به اسم غیرخدا کشته باشند پس هرکس به خوردن آن ها محتاج شود در صورتی که به آن تمایل نداشته و از اندازه ی سد رمق نیز تجاوز نکند گناهی براو نخواهد بود که به قدر احتیاج بخورد به درستی که خدا آمرزنده و مهربان است.»
قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیر الله به فمن اضطر غیرباغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم (انعام/ 145)
«بگو ای پیغمبر در احکامی که به من وحی شده من چیزی را که برای خورندگان طعام حرام باشد نمی یابم جز آن که میته باشد یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است ویا حیوان که بدون ذکر نام خدا از روی فسق ذبح کنند ودرهمین ها که حرام است نیز هرگاه کسی به خوردن آن ها مضطر گردید در صورتی که از روی ستم و از راه تعدی و تجاوز از فرمان خدا نباشد و به قدر ضرورت صرف کند باز خدا خواهد بخشید که همانا خدای تو بخشنده و مهربان است.»
حرمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیرالله به و المنخنقة والموقوده و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالازلم ذلکم فسق الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلم دینا فمن اضطر فی مخمصة غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم (مائده/ 3)
«برای شما مؤمنان گوشت مردار و خون و خوک و آن ذبیحه ای را که به نام غیر خدا کشتند همه حرام شد و نیز حرام است هرحیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیز نیم خورده ی درندگان جز آن را که قبلا تزکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان می کشد و آن را که به تیرها قسمت می کنید (رسمی بود در جاهلیت) که چون در امری مردد می شوند به تیری می نوشتند (خدا امر کرد) و به تیری دیگر می نوشتند (خدا نهی کرد) آنگاه تیرها در هم ریخته و یکی به قرعه بیرون آورده مطابق آن رفتار می کردند که این کار فسق است امروز کافران از این که به دین شما دست برد زنند و اختلالی رسانند طمع بریدند پس شما از آنان بیمناک نگشته و از من بترسید امروز(به عقیده ی امامیه و برخی اهل سنت روز غدیرخم و خلافت علی (ع) مراد است) دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم بهترین آئین را که اسلام است برایتان برگزیدم که خدا بسیار بخشنده و مهربان است. (هرگاه کسی در ایام مجاعت و سختی از روی اضطرار نه برقصد گناه چیزی از آنچه حرام شده مرتکب شود حق براو سخت نگیرد»
انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فان الله غفور رحیم (نحل/ 115)
«خدا بر شما بندگان تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام غیرخدا ذبح کنند حرام گردانید و باز از همین حرام ها نیز اگر کسی مضطر و ناچار شود بی آن که قصد تجاوز و تعدی از حکم خدا نماید به قدر ضرورت تناول کند خدا البته غفور و مهربان است.»
نیتروزآمین ها، دسته ای از آمین ها هستند که به عنوان سرطان زا شناخته شده اند. این ترکیبات در برخی گوشت های خام، مانند گوشت خوک سرخ شده وجود دارند. به نظر می رسد که یک علت حرام بودن گوشت خوک در اسلام و قرآن، برخی خاصیت های بد آن مانند همین وجود عامل سرطان زا درآن باشد.
در ضمن یک عامل دیگر هم می تواند وجود کرم تنیای مسلح که باعث بیماری بسیار حادی در روده ها می شود باشد.
دشواری تنفس با افزایش ارتفاع
و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء (انعام/ 125)«و هر که را خدا گمراه نماید (یعنی به حال گمراهی وا گذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت تنگ گردان که گویی می خواهد از زمین برفراز آسمان رود این است که خدا آنان را که به حق نمی گروند مردود و پلید می گرداند.»
در این آیه از سختی و دشواری زندگی گمراهان سخن می گوید و آنان را به کسی تشبیه می کند که در حال صعود به لایه های بالایی جو است و در اثر این صعود دچار تنگی نفس و فشار سخت بر سینه خود می گردد.
مفسران پیشین در وجه تشبیه، در آیه فوق اختلاف نظر دارند برخی براین باور بوده اند که مقصود تشبیه به کسی است که بیهوده می کوشد تا پرواز کند و مانند پرندگان در آسمان به پرواز در آید، چون این کار برایش مقدور نیست ناراحت می شود و از شدت ناراحتی نفس کشیدن بر او دشوار می گردد.
برخی گفته اند که این تشبیه همانند حالتی است که درختان نونهال بخواهند در جنگل های انبوه رشد یابند، اما درختان کهن سر در هم کرده راه سربرافراشتن را مسدود می کنند و این درختان تازه رشد به سختی و دشواری راه خود را به فضای آزاد باز می کنند مطالبی از این قبیل گفته شده که هیچ کدام مفهوم آیه را به خوبی روشن نمی سازد.
ولی امروزه با پی بردن به پدیده فشارهوا درسطح زمین و تناسب آن با فشار درجه خون از داخل بدن، که موجب تعادل فشار بیرونی و درونی است، وجه تشبیه درآیه بهتر روشن شده و تا حدودی از ابهامات تفاسیر پیشین کاسته شده است.
اشتباه مفسران پیشین در این بوده که از تعبیر«یصعد فی السماء» - با تشدید صاد و عین و به کاربردن «فی» - کوشش برای صعود به آسمان فهمیده اند در صورتی که اگر این معنا مقصود بود، بایستی واژه «الی» را به جای «فی» به کار می برد دیگر آن که «یصعد» - از نظر لغت - مفهوم «صعود» و بالا رفتن را نمی دهد بلکه کاربرد این لفظ - از باب تفعل «تصعد» - برای افاده معنای به دشواری افتادن می باشد به گونه ای که از شدت احساس سختی، نفس در سینه تنگ شود در لغت «تصعد نفسه» به معنای به دشواری نفس کشیدن و تنگی سینه و احساس درد و رنج است واژه های «صعود» و «صعد» بر دامنه های صعب العبوراطلاق می شود و برای هر امر دشوار بسیار سختی به کار می رود در سوره جن آمده:
و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا (جن/ 17)
«و هر که از یاد پروردگار خود روی گرداند، او را در عقوبت دشواری در می آورد.»
در سوره مدثر نیز آمده:
سارهقه صعودا (مدثر/ 17)
«به زودی او را به آتش دوزخ در افکنیم.»
از این رو معنای «کانما یصعد فی السماء» چنین می شود: او مانند کسی است که در لایه های مرتفع جو، دچار تنگی نفس و سختی و دشواری فراوان گشته است در واقع کسی که خدا را از یاد برده - در زندگی - مانند کسی است که در لایه های بالایی جو قرار دارد و دست خوش درد و رنج و سختی تنفس است لذا از این تعبیر(اعجازگونه) به خوبی به دست می آید که اگر کسی در لایه های فوقانی جو فاقد وسیله حفاظتی باشد، دچار چنین دشواری و تنگی نفس می گردد این جز با اکتشافات علمی روز قابل فهم نیست، که در آن روزگار برای بشریت پوشیده بوده است.
پیشینیان بر این عقیده بوده اند که هوا فاقد وزن است، تا سال 1643 م که وسیله هوا سنجی بردست «توریچلی» (1608 - 1647) اختراع گردید و بدین وسیله پی بردند که هوا دارای وزن است هم چنین پی بردند که هوا ترکیبی از گازهای مخصوصی است که هریک وزن مشخصی دارد و می توان وزن هوا را در هرکجا با مقدار فشاری که وارد می آورد، سنجید و هرچه از سطح دریا بالا رویم از این فشار کاسته می شود اکنون به دست آمده که فشار هوا در سطح دریا، معادل ثقل لوله عمودی جیوه به ارتفاع 76 سانتی متر است همین فشار در سطح دریا بر بدن انسان وارد می شود ولی در ارتفاع 5 کیلومتر از سطح دریا، این فشار به نصف کاهش می یابد پس هرچه بالاتر رود، این فشار به طور معکوس پایین می آید، به ویژه در لایه های بالای هوا که تراکم هوا به گونه فاحشی پایی می آید و رقیق می گردد.
در واقع نیمی از گازهای هوایی، یعنی تراکم پوشش هوایی چه از لحاظ وزن و چه از لحاظ فشار، درمیان از سطح دریا تا ارتفاع 5 کیلومتر واقع گردیده و سه چهارم آن تا ارتفاع 12 کیلومتر می باشد ولی موقعی که به ارتفاع 80 کیلومتر برسیم، وزن هوا تقریبا به 1/20000 پایین می آید به وسیله شهاب های آسمانی به دست آمده که تراکم هوا تقریبا تا حدود ارتفاع 350 کیلومتر است، زیرا از فاصله 350 کیلومتری سنگ های آسمانی بر اثر اصطکاک و برخورد با ذرات هوا ملتهب و شعله ور می گردند.
هوا سنگینی و فشار خود را از تمامی جوانب بر بدن ما وارد می سازد، ولی ما فشار و سنگینی آن را احساس نمی کنیم، زیرا فشار خون عروق بدن ما معادل فشار هوا است و هر دو فشار خارج و داخل بدن متعادل می باشند لیکن موقعی که انسان بر کوه های بلند بالا می رود و فشار هوا کم می شود، این تعادل بر هم خورده، فشار داخلی از فشار خارجی بیشتر می شود اگر رفته رفته فشار هوا کاهش یابد، گاه خون از منافذ بدن بیرون می زند اولین احساسی که به انسان در آن هنگام رخ می دهد، سنگینی بر دستگاه تنفسی است که بر اثر فشار خون بر عروق تنفسی تحمیل می شود و مجرای تنفس را تنگ کرده و موجب دشواری تنفس می گردد.
پوشش هوایی حافظ زمین
و جعلنا السماء سقفا محفوظا و هم عن ءایتها معرضون (انبیاء/ 32)و آسمان را سقفی محفوظ [بر فراز زمین] قرار دادیم، که اینان از نشانه های آن روی گردانند.
گرد زمین را پوشش هوایی ضخیمی فرا گرفته، که عمق آن به 350 کیلومتر می رسد هوا از گازهای «نیتروژن» - به نسبت 78/03 درصد و «اکسیژن» به نسبت 20/99 درصد و اکسید کربن به نسبت 0/04 درصد و بخارآب و گازهای دیگر به نسبت 0/94 درصد ترکیب یافته است این پوشش هوایی با این حجم ضخیم و با این نسبت های گازی فراهم شده در آن، هم چون سپری آسیب ناپذیر، زمین را دربرگرفته و آن را از گزند سنگ های آسمانی که به حد وفور به سوی زمین می آیند و از همه اطراف، تهدیدی هولناک برای ساکنان زمین به شمار می روند، حفظ کرده زندگی را برایشان امکان پذیر می سازد.
فضا انباشته از سنگ های پراکنده ای است که براثر از هم پاشیدگی ستاره های متلاشی شده به وجود آمده اند از این سنگ ها به صورت مجموعه های بزرگ و فراوانی پیرامون خورشید در گردشند و روزانه تعداد زیادی از این سنگ ها موقع نزدیک شدن به کره زمین به وسیله نیروی جاذبه به سمت زمین کشیده می شوند این سنگ ها برخی بزرگ و برخی کوچک و با سرعتی حدود (60 - 50) کیلومتر در ثانیه به سوی زمین فرود می آیند، که سرعتی فوق العاده است ولی هنگامی که وارد لایه هوایی می شوند در اثر سرعت زیاد و اصطکاک فوق العاده با ذرات هوا، داغ شده شعله ور می شوند و در حال سوختن یک خط نوری ممتد به دنبال خود ترسیم می کنند و به سرعت محو و نابود می شوند که به نام شهاب سنگ شناخته شده اند برخی از این سنگ پرتاب ها آن اندازه بزرگ اند، که از لایه هوایی گذشته، مقداری از آن به صورت سنگ های سوخته با صدای هولناکی به زمین اصابت می کند.
این خود از آثار رحمت الهی است که ساکنان زمین را از آسیب پرتاب های آسمانی فراوان در امان داشته و پوششی بس ضخیم آنان را از گزند آفات گرداگردشان محفوظ داشته است که اگر چنین نبود، امکان حیات بر روی کره زمین میسر نبود علاوه در مورد پوشش اطراف زمین وجود لایه ازن از اهمیت بالایی برخوردار است این لایه که در اثر رعد و برق به وجود می آید، زمین را در برابر پرتوهای مضر کیهانی محافظت می کند اگر این لایه نبود حیات روی زمین ممکن نمی شد که تفصیل آن در جای خود آورده شده است پس همواره باید گفت:
سبحن الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین (زخرف/ 13)
«پاک ومنزه خدایی که او این ها را مسخر ما گردانید و گرنه ما هرگز قادر به آن نبودیم.»
جو
جو اولیه و جو کنونی - طبقات جو - ارتباط میان جو و زمینو جعل فیها روسی من فوقها و برک فیها و قدر فیها اقوتها فی اربعة ایام سواء للسائلین - ثم استوی الی سماء وهی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین - فقضهن سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها وزینا السماء الدنیا بمصبیح و حفظا ذلک تقدیر العزیز العلیم (فصلت 10 - 12)
«و او را روی زمین کوه ها برافراشت و انواع برکات و منابع بسیار درآن قرار داد و قوت و ارزاق اهل زمین را در چهار روز(برای هر شهر و دیاری) مقدر و معین فرمود و روزی طلبان را یکسان در کسب روزی خود گردانید - و آنگاه به خلقت آسمان ها توجه کامل فرمود که آسمان ها دودی بود او(به امر نافذ تکوینی) فرمود که ای آسمان و زمین همه به سوی خدا ( و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت یا به جبر وکراهت بشتابید آن ها عرضه داشتند ما با کمال شوق و میل به سوی تو می شتابیم - آنگاه نظم هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود و در هر آسمانی به نظم امرش وحی فرمود و آسمان (محسوس) دنیا را به چراغ های رخشنده ( مهر و ماه انجم) زیب و زیوری دادیم این تقدیر خدای مقتدر داناست.»
و در زمین از بالای آن( از سطح آن ) کوه ها قرار داد، و درون آن را شایان نمود، و منابع و ثروت های آن را در چهار روز (دوره) تعیین نمود. چیزی که برای همه نیازمندان به آن به طور مساوی می رسد - سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمین گفت: خواسته یا ناخواسته با هم همکاری دو جانبه کنید. گفتند: ما خواست تو را پیروی می کنیم. به این ترتیب آن ها را در دو روز(یا دو دوره) هفت جو نمود و به هر یک کار خاص آن را وحی نمود.
الذی خلق سبع سموت طباقا (ملک/ 3)
«و آن خدایی که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیافرید.»
واژه «سماء» در اصل به معنی: "چیزی است که در بالا قرار گرفته (بالای سر قرار گرفته)، و به بالای هرچیزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود از جمله به: سقف و آن چه در تصویر می بینیم اطلاق می شود. و درآیات به معنی "جو" به کار گرفته شده است. و «طباق»: به معنی طبقه طبقه روی هم دیگر است.
( واژه یوم در آیه احتمالا به معنی زمان و دوره و مرحله به کار گرفته شده است. و اگر به معنی روز به کار گرفته شده باشد، در آن صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده است).
و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده وان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون (حج/ 47)
«ای رسول ما کافران بسخریه از تو تقاضای تعجیل در عذاب می کنند و هرگز وعده ی خدا (به عذاب آنان) خلف نخواهد شد و همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست.»
- نکات آیات:
1. جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده.2. جو هفت طبقه (هفت لایه) روی هم دیگر است که هرکدام وظیفه خود را دارد.
3. جو و زمین با هم همکاری دو جانبه می کنند. (در رابطه با مطالب دیگر آیه در بخش های مربوط به خود آن ها صحبت شده).
1. جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز(یا دو مرحله) به شکل کنونی خود درآمده است:
روز اول یا مرحله اول جو:
کره زمین هنگام پیدایش خود مذاب بوده و رفته رفته سرد شده و سطح آن منجمد شده ولی در ابتدا ضخامت قشر سطح آن کم بوده، به این خاطر فعل و انفعالات درونی زمین میلیون ها آتشفشان ایجاد و فعال کرده بوده است. و فعال بودن میلیون ها آتشفشان نیز جو زمین را پراز دود و دودی می کرده است. با گذشت زمان و سردتر شدن زمین و ضخیم تر شدن قشر سطح زمین از آتشفشان ها کاسته و کاسته شده است.و فعالیت های شدید خورشیدی بخش عمده ای از آن دودها را سوزانده و از محدوده زمین خارج کرده است.روز دوم (یا مرحله دوم) جو:
در جای آن دودها و گازهای کیهانی مرحله اول، یک جو دومی درست شد که از خود زمین می آمد. (چنان که آیه مطرح می کند که زمین و جو قرار داده شده بود که با هم همکاری کنند). در مرحله دوم جو فعالیت های آتشفشانی شدید رخ می دهد و زمین اندازه های زیادی از گازها از جمله: نیتروژن، آمونیاک، دی اکسید کربن، متان و همین طور بخارآب را بیرون می ریزد.وقتی دمای حرارت کاهش پیدا می کند بخار آب متراکم می شود، ابر درست می کند و باران می بارد و دریاچه و دریای اولیه ایجاد می شود. در عمق بیش از 10 متری آن آب ها (یعنی پائین ترین عمق برای نفوذ اشعه خطرناک ماوراء بنفش) گیاهان نخستین می رویند. گیاهان در عمل فتوسنتز اکسیژن به هوا پس می دهند. در جو مولکول های اکسیژن(O2) به وسیله اشعه فوق بنفش تجزیه شده و به اتم های ساده تبدیل شده (O) و برخی از این اتم ها با مولکول های اکسیژن ترکیب می شوند و ازون (O3) را تشکیل می دهند. و به این ترتیب جو شکل می گیرد.2. جو هفت طبقه(هفت لایه) روی هم دیگر است که هر کدام وظیفه خود را دارد:
جو زمین از جنبه های گوناگون به طبقات گوناگون تقسیم می شود. مثلا از نظر گرما آن را به پنج طبقه تقسیم می کنند. قرآن آن را از نظر کار و وظیفه به هفت طبقه تقسیم می کند. تقسیم بندی مورد نظر قرآن می تواند به ترتیب زیر باشد:1) تروپوسفر:
(تروپو به معنی متغیر است و اسفر به معنی گرد و دایره و منطقه): این طبقه طبقه آب و هواست.ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و طوفان در این طبقه است.2) استراتوسفر:
طبقه ای است آرام و تهی از بخارآب و طوفان و دگرگونی ها، و به دلیل خشکی آن معمولا ابر درآن درست نمی شود، از گسترش یافتن و پخش شدن طوفان ها در تروپوسفر جلوگیری می کند و برای پرواز هواپیماها مناسب است.3) ازونوسفر:
طبقه گاز ازن. این گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از خورشید می آید و برای زندگان در روی زمین خطرناک و کشنده است را می مکد.4) مزوسفر:
در این طبقه اجرام آسمانی که از فضا می آیند به دلیل داشتن سرعت بسیار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و خاکسترآن ها به زمین می رسد. اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملا بسوزند و خاکستر شوند به این خاطر بخشی از آن ها تا زمین رسیده و بر زمین سقوط می کنند.5) یونوسفر:
در خود به سه طبقه تقسیم می شود و مسئولیت انعکاس امواج به طرف زمین را دارد. همین طور اشعه خطرناک ایکس و بخشی از اشعه ماوراءبنفش قوی را می مکد.6) ترموسفر:
اشعه قوی ماوراءبنفش (که XUV یا EUV نامیده می شود) را می مکد. و در این طبقه ذرات هوا باردار می شوند (بار الکتریکی می گیرند).7) اکسوسفر:
ذرات در این طبقه نسبت به طبقات پائینی خیلی کم است و این امکان حرکت سریع به آن ها می دهد و این به نوبه خود امکان بیرون رفته از جاذبه زمین به برخی از آن ها می دهد. و بیرون رفتن ذرات از زمین نیز برای کم شدن از حجم و وزن زمین ضروری است. در این طبقه ماهواره هایی نیز گردش می کنند.3. جو و زمین با هم همکاری دو جانبه می کنند:
اگر نسبت دی اکسید کربن در هوا زیاد شود بخش زیادی آن خود را در سطح آب ها و در آب باران حل می کند و اکسیژن ضعیف درست می کند. وقتی باران می بارد و رودخانه راه می اندازد، اکسیژن کوه های زمین را تحلیل می برد. و دی اکسید کربن در آب به بی کربنات تبدیل می شود که دست آخر به دریا برده می شود.- دام ها گاز متان تولید می کنند و به جو می دهند. شالیزارها نیز گاز متان به جو پس می دهند.
- دشت نواحی قطبی دی اکسید کربن (CO2) از جو می گیرد و متان و دی اکسید کربن (CO2) را به آن پس می دهد.
- در نور روز درختان دی اکسید کربن (CO2) از جو می گیرند و اکسیژن به جو پس می دهند. و درشب گیاهان اکسیژن مصرف می کنند و دی اکسید کربن (CO2) پس می دهند. همین طور وقتی گیاهان بخشی از خود را می میرانند دی اکسید کربن (CO2) استفاده می کنند که این دی اکسید کربن وقتی گیاهان می پوسند از آن ها آزاد می شود.
- از جمله حیوانات و انسان ها از جو زمین اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن (CO2) به آن پس می دهند.
دریاها اندازه های زیادی دی اکسید کربن (CO2) را از جو می مکند و بخارآب و بخشی از آن دی اکسید کربن را در نواحی استوایی به جو پس می دهند.
سقف بودن جو
و جعلنا السماء سقفا محفوظا و هم عن ءایتها معرضون (انبیاء/ 32)«و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم و این کافران غافل از مشاهده ی آیات آن را اعراض می کنند»!
- نکته آیه: جو مانند سقف حفظ کننده درست شده:
- همیشه از طرف فضا سنگ های آسمانی به طرف زمین می آید، جو آن ها را می سوزاند، و آن ها ضمن چند ثانیه درخشیدن به پودر تبدیل می شوند و کم کم بدون این که دیده شوند به زمین می ریزند.
- جو امواج رادیویی را به طرف زمین برمی گرداند.
- خورشید انواع و اقسام امواج و انرژی از خود ساطع می کند. قشر گاز ازون جو که در ارتفاع میان 30000 تا 40000 متر قرار دارد، از به زمین رسیدن اشعه ماوراءبنفش که می تواند خیلی از موجودات زنده را بکشد جلوگیری می کند.
- قشر جو مانع از بیرون رفتن بخارآب می شود.
- قشر دی اکسید جو گرمای زمین را در جو زمین نگه می دارد و فقط قسمت ناچیزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود این قشر گرما از محدوده زمین خارج می شود و جو زمین 50 درجه سردتر از آن چه هست می شود. به این ترتیب جو مانند یک سقف ما را حفظ می کند.
دچار سینه تنگی و خفقان شدن با افزایش ارتفاع
فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلم و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء کذلک یجعل الله الرجس علی الذین لا یؤمنون (انعام/ 125)«پس هر که را خدا هدایت او خواهد قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند و هر که را خواهد گمراه نماید (یعنی به حال گمراهی واگذارد) دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت تنگ گردان که گویی می خواهد از زمین برفراز آسمان رود این است که خدا آنان را که به حق نمی گردد مردود و پلید می گرداند.»
به این ترتیب وقتی خدا بخواهد کسی را راه ببرد سینه ی وی را برای اسلام باز می کند، و هرکه را بخواهد به حال خود رها کند سینه وی را تنگ خفه کننده می کند، چنان که گویی دارد در جو بالا و بالاتر می رود. به این ترتیب خدا برکسانی که ایمان نمی آورند زشتی و پلیدی زننده می گذارد.
- نکته آیه: کسی که در جو بالا و بالاتر برود دچار احساس سینه تنگی خفقان آور می شود.
آیه وضعیت کسی که اسلام را خوش نمی دارد، وضعیت وی در برخورد با اسلام را به وضعیت کسی تشبیه می کند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سینه تنگی خفه کننده می شود.
از سطح دریا تا ارتفاع 3000 متر اکسیژن به اندازه کافی وجود دارد و انسان می تواند به طور عادی و طبیعی نفس و زندگی کند. از ارتفاع 3000 متر به بالا اکسیژن به اندازه کافی وجود ندارد و فشار جو کاسته می شود. از آن جا که میان فشار جو بر بدن و فشار خون و مایعات بدن تعادل و توازن وجود دارد، از ارتفاع 4500 یا 4800 متری به دلیل کمبود اکسیژن و پائین بودن فشار جو انسان دچار تنگی نفس می شود. چنان چه بالا رفتن را ادامه بدهد، از ارتفاع 7500 متری به بالا احساس تنگی نفس وارد مرحله خفه شدن می شود. به ارتفاع 15000 متری که برسد توان تحمل پائینی فشار جو و کمبود اکسیژن را ندارد و در صورت نداشتن پوشاک و امکانات ویژه فضا بی هوش شده و می میرد. به این ترتیب چنان که در آیه آمده کسی که در جو رو به بالا می رود به نقطه سینه تنگی خفه کننده می رسد. و خداوند همین وضعیت را برای سینه کسانی که با دین درمی افتند پیش می آورد و آن را رجس می نامد و رجس به معنی: زشتی و پلیدی زننده و فرومایه گانه است.
ادامه دارد...
منبع مقاله:فیض آبادی، حمیده/ پناهی، حسین، شیمی در قرآن، تهران: فیض دانش، چاپ دوازدهم، (1389)
/م