نمادسازی، آنچه مردم می خواهند

یادمان شهری در گذر زمان

این مطلب نگاهی تاریخی دارد به نمادسازی در ایران. از مقبره کوروش و پیش از آن زیگورات چغازنبیل تا برج آزادی و برج میلاد و یادمان ها و نمادهایی که در دوره معاصر ساخته شده اند. نویسنده با برشمردن انواع مختلف نمادها و
دوشنبه، 6 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یادمان شهری در گذر زمان
 یادمان شهری در گذر زمان






 

نمادسازی، آنچه مردم می خواهند
این مطلب نگاهی تاریخی دارد به نمادسازی در ایران. از مقبره کوروش و پیش از آن زیگورات چغازنبیل تا برج آزادی و برج میلاد و یادمان ها و نمادهایی که در دوره معاصر ساخته شده اند. نویسنده با برشمردن انواع مختلف نمادها و یادمان های تلاش می کند تحلیلی از آنچه در تاریخ هنر و معماری ایرانی به عنوان نماد و نشانه شناخته می شود ارائه کند و خاستگاه تاریخی و فلسفی این بناهای مهم را مورد ارزیابی قرار دهد. آنچه مهم است گذر زمان و برخورد مردم با بناهایی است که از آنها اسم برده شده، بناهایی که به نمادهای عمومی، شهری و ملی ماندگار تبدیل شده اند.
نماد، مظهر و بیانگر موضوعی است که به آن تعلق دارد. نماد گاهی به عنوان یادمان در شهرهای ما و در حوزه های استقرار انسان خود را نشان می دهد، اما گاهی یک نماد منجر به پدید آمدن یک یادمان نمی شود. ممکن است یک جامعه یا یک نظام نمادی را بسازد که یادمان آنها باشد اما در طی تغییر و تحولات اجتماعی و توسط مردمی که در آن شهر و آن فرهنگ زندگی می کنند، ‌آن نماد به رسمیت شناخته نشده و به تدریج مضمحل شود. حال اگر این نماد از توان و قوه بالای ظرفیت های فرهنگی هنری در حوزه معماری برخوردار باشد، ‌می تواند موضوع خود را تغییر دهد و به شکل دیگری و در مفهوم دیگری به حیات خود به عنوان نماد و یادمان ادامه دهد. مظهر و نمونه آن برج آزادی است. «شهیاد» را برای تبدیل شدن نماد و یادمان عصر پهلوی دوم به عنوان دروازه تمدن بزرگ و به عنوان ورودی تهران ساختند، اما این نماد به خاطر ظرفیت بالای فرهنگی و تاریخی اش در تغییرات اجتماعی اواخر دهه پنجاه، توسط خود مردم به نماد آزادی تغییر کرد و به عنوان نمادی جدید برای کشور و مردم جایگزین شد.
شهری که پایتخت می شود به دلیل آنکه منزلگاه همه گروه ها و فرهنگ های قومی یک ملت است و از آنجا که دروازه ورودی تغییر و تحولات به داخل کشور به شمار می رود، پر است از نماد و یادمان. به عنوان مثال در پاریس برج ایفل به تنهایی دارای سه وجه نمادین است: اروپای قرن بیستم، فرانسه و پاریس. طاق نصرت یا دروازه پیروزی هم از نمادهای مهم پاریس است. کلیسای نوتردام هم در جایگاه و مفهومی دیگر چنین وضعیتی دارد.
شهری مثل تهران نیز که بیش از دو قرن از پایتخت بودنش می گذرد و به ویژه به دلیل داشتن این جایگاه در قرون نوزده و بیست که دنیا عرصه بزرگ ترین تغییر و تحولات در تاریخ بشر از منظرهای اجتماعی و علمی و سیاسی بود، مهم ترین ورودی و دروازه ارتباطی با این تغییر و تحولات است و بالطبع شاهد و ناظر نمادها و یادمان های بسیار متفاوت با معانی گوناگون است. وقتی به دوره های قدیمی تر نگاه می کنیم می بینیم در ادوار مختلف توسط حکومت ها و افراد یادمان های مختلفی ساخته شده است.
گاه ما یادمان مقبره داریم، یعنی مقابر یادمانی مثل گنبد کاووس و برج سلطانیه. بسیاری از یادمان مقبره ها پس از اسلام بر بالای بلندی ساخته می شد، مثل میل قابوس. برخی از این یادمان مقبره ها را می توان نشانی دانست از چادر بزرگی که متعلق به قبایل ترک است و به شکل همان چادرها اما با آجر و گنبد رکن ساخته می شود. تنها نمونه یادمان مقبره ما در ایران پیش از اسلام مقبره کوروش است. البته قبل از زمان کوروش، از تمدن عیلامی یادمان هایی اندک باقی مانده که از آن جمله است. یادمان زیگورات. پس از اسلام با گسترش عجیب این نوع معماری مواجه می شویم که خود نمادی از فرهنگ شهرها و محله ها است. این یادمان تنها بر مزار شخصیت های مذهبی شکل نمی گیرند بلکه برای رجال سیاسی، ادبی و اجتماعی نیز ساخته می شوند. با برقراری حکومت صفویان در ایران و رسمی شدن مذهب شیعه توسط آنها با تحول عمیقی در این حوزه روبه رو می شویم. دیگر هیچ پادشاهی حتی شاه عباس هم برای خود مقبره و یادمان نمی سازد بلکه یادمان ها فقط برای ائمه و امامزادگان مقدس ساخته می شوند و پادشاهان فقط حضور در کنار این یادمان ها را برای خود موهبت و امتیاز تلقی می کنند. قبر نادر را ما در این روزگار به مقبره تبدیل کرده ایم، ‌اما نادر در زمان خودش آرامگاهی نداشت. در زمان پهلوی اول مجدداً این تغییر در ساختار فکر و ایده پردازی حکومت و مدیریت فرهنگی جامعه به وجود آمد که بر اساس آن بر مزار شخصیت های غیرمذهبی هم یادمان مقبره ساخته شد. مثلاً مقبره کاشف السلطنه؛ کسی که چای را به ایران آورد در همین دوران برای یک شخصیت حقیقی و ابن سینا و... می سازد، همه نمونه هایی از این دست یادمان سازی است.
بنابر آنچه آمد یک مدل از نمادها، ‌نمادهایی اند که به عنوان نشانه با یادمان بر مزار ساخته می شوند. گاه شخصیت های سیاسی و اجتماعی آنچنان در زندگی اجتماعی دوران خود موثرند که در ادوار بعدی حتی از منظر مذهبی مورد احترام قرار می گیرند. بر مزار سیده ملک خاتون؛ ملکه آل بویه یادمانی به وجود می آید چرا که او جلوی حمله سلطان ترک را به تهران می گیرد و هنوز هم قبر سید ملک خاتون همچون یک زیارتگاه در منطقه دولاب تهران مورد احترام است. یا قبر ملکه سلجوقیان، ‌همسر ملک شاه سلجوقی که توسط پسرخوانده اش در قلعه تجریش به قتل رسید و پسرش مجدداً پیکر او را در شهر ری به خاک سپرد، با نام زیارتگاه بی بی زبیده جنبه مذهبی پیدا کرده است.
نوع دوم یادمان ها که از قدیم تا امروز برای ما مانده، ‌مکان های مذهبی است. مکان به عنوان مکانت، ‌نه به این دلیل که فرد خاصی در آن قرار دارد. گاه در باورهای پیش از اسلام می بینیم که مردم چشمه هایی را مقدس می شمردند؛ چشمه هایی که به آناهیتا و... نسبت داده می شدند. بعد از اسلام می بینیم که همین چشمه ها را به علی (ع)نسبت می دهند و همچنان به آنها احترام می گذارند.
نوع سوم یادمان های ما زیارتگاه و پرستشگاه است. در ایران یکی از رسوم بسیار پسندیده، تبدیل پرستشگاه ها و آتشکده های دوره ساسانی به مساجد جامع و مهم دوره ی اسلامی است. این مساجد جامع به عنوان مکان هایی که در آنها خطبه نماز جمعه ایراد می شوند و نمازگزاران شهر در آنها اجتماع می کنند، ‌تبدیل به مهم ترین نماد شهرهای اسلامی می شوند. مسجد جامع اردستان، مسجد جامع زواره، ‌مسجد جامع اصفهان، ‌مسجد جامع تهران در دوره پیش از پایتختی که هنوز کوچک است و مسجد جامع پایتخت با نام مسجد امام(ره) و... هر کدام نقش کارکردی نمادین در این شهرها دارند.
با توجه به اینکه معماری ما تا پیش از دوران مشروطیت معماری درون گرا بوده است، احتمالاً‌ هر یک از این مساجد ورودی بسیار نفیسی داشته اند، ‌اما در مقابل این ورودی میدان یا فضایی عمومی و باز وجود نداشته است بلکه حتی ممکن است این ورودی در مسیر یک کوچه باریک بوده باشد. یعنی بر اساس تفکر حاکم بر معماری ما در این نوع یادمان ها بیرون بنا چندان مهم نیست بلکه درون آن هویت دارد و برای ما ارزشمند است. پس باز نوع متغیری از نماد و یادمان را در معماری شهرهایمان می بینیم.
نوع چهارم یادمان در شهرهای ما دروازه ها هستند. دروازه ها بعد از مساجد جامع مهم ترین نمادهای شهری به شمار می آیند. حصار شهرها نیز در کنار دروازه، ‌نماد دیگری از شهرها بوده است. حصار شهرها را به شکل قلعه در می آورد. همچنین خود قلعه های قدیمی نیز گاه می توانستند به صورت نماد درآیند.
نوع پنجمی از نمادهای شهری نیز از دیرباز در حوزه تجارت شکل می گرفت؛ بازارهای بزرگ شهرهای ایران همواره نمادی از هویت اجتماعی و فرهنگی مردمان آن شهر بوده اند. ورودی بازار و گاه یکی از سراها و تیمچه ها مثل تیمچه امین الدوله در بازار کاشان یا ورودی بازار تبریز، ‌سرای مظفری در بازار تبریز، ورودی بازار تهران در سبزه میدان، تیمچه حاجب الدوله یا سرای امیر و... نمونه هایی از این نمادهاست. می توان گفت حوزه اقتصاد و تجارت همواره در شهرهای ما در کار نمادسازی بوده است.
در دوران پیش از اسلام می توان نوع دیگری از یادمان را نیز برشمرد و آن فرمان ها یا بیانیه هایی است که به دستور شاهان و فرمانروایان به صورت کتیبه ها و سنگ نوشته ها از دوران آنها به یادگار می ماند؛ مانند نقش بیستون بر کوه مقدس. عموماً این نوع یادمان ها در دوران بعد از اسلام جایگاه خود را از دست می دهند و فرمان های پادشاهان که به شکل کتیبه از این دوران وجود دارد به داخل مسجدها به عنوان محل اصلی اجتماع مردم منتقل شده است، مثل مسجد جامع اردستان، مسجد آقابزرگ در کاشان و فرمان شاه عباس در مسجد جامع قزوین
از صد سال پیش اما با تغییر و تحولات اجتماعی و دستیابی مردم به حقوق مدنی و فرآیند جدید شکل گیری حقوق اجتماعی که طی آن مردم صاحب حق می شوند، ‌نگاه به یادمان سازی نیز تغییر می کند و این بار یادمان ها بر اساس مفاهیم اجتماعی، فرهنگی، اجتماعی و... در شهرها شکل می گیرند. این نمادها و یادمان ها گاه به شکل نقطه ی مشترک مساعی ملت در می آیند. یادمان هایی همچون مجلس شورای ملی در میدان بهارستان به عنوان نماد حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش از این دست است. یادمان هایی نیز در حوزه علم و آموزش شکل می گیرند مثل سردر دارالفنون. از این زمان به بعد اگر تهران را با دیگر شهرهای بزرگ امروز مقایسه کنیم، می بینیم این شهر با 22 منطقه شامل شمیرانات و قصران ری و... با هشت هزار سال تاریخ شاهدی بر انواع یادمان ها و نمادها است، از نوع قدیمی پیش از اسلام گرفته تا نوع جدیدی که نتیجه انقلاب مشروطه و شکل گیری هویت جدید شهری ناشی از آن است.
این نمادها گاه در یک دوره خاص باقی مانده اند. اما نگاه ما به نمادهایی است که توانسته اند به حیاتشان در دوره ما ادامه دهند حتی با تغییر محتوا و تغییر نماد و تبدیل آن به محتوا و رویکرد جدید.
کوه دماوند را شاید بتوان نخستین نماد شهر تهران دانست که در دسته نمادهای طبیعی قرار می گیرد؛ کوهی که در شعر شاعران و نقش نقاشان ما از دیرباز جایی ویژه داشته است. چشمه علی نیز که در کنار آن از هشت هزار سال پیش تمدن چشمه علی شکل گرفته به عنوان یک نماد طبیعی و مقدس از دیرباز بر جای مانده است. در بالای چشمه علی حصاری از دوران ساسانی و اشکانی بر جای مانده که امروز نمادی از دوران قدیم این شهر است. بالای چشمه نیز یک کتیبه متعلق به دوره ساسانی وجود داشته که در دوران فتح علیشاه پاک شده و امروز با نقش فتح علیشاه بر جای است.
همچنانکه گفته شد، ‌نماد به معنی آنچه امروز می شناسیم بیشتر در دوران اسلامی به شهرهای ما وارد شده است. از این منظر قدیمی ترین نمادی که بر جای مانده و در سفرنامه های فلاندن و کرپورتر هم به آن اشاره شده است، ‌برج آجری مقابل کوه طبرک است که در منابع قدیمی تر از آن به عنوان مقبره ابراهیم خواص یاد می شود و در ادوار بعدی با عنوان برج یزید و در عصر ناصری تا به امروز به نام غیر تاریخی برج طغرل شناخته می شود. این برج آجری نمادی از دوران هزارساله سلجوقی است؛ زمانی که زاویه ابراهیم خواص زیارتگاه بوده و موقوفه ری به آن تعلق داشته است.
مقبره و گنبد و بارگاه حضرت عبدالعظیم (ع) در ری از دیگر نمادهای تهران اسلامی است. اگر چه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در جوار امامزاده قدیمی ری یعنی امامزاده حمزه به خاک سپرده شده، امروز خود به هیات نماد این شهر درآمده و بعد از صفویه مهم ترین نماد مذهبی ری شده است، ‌همچنان که تا پیش از صفویه مقبره ابراهیم خواص صاحب این جایگاه بود.
تنها دروازه ای که در تهران بر جای مانده دروازه نو یا دروازه محمدیه است در میدان محمدیه، خیابان خیام، بازار دروازه نو.
مسجد جامع سلطانی، سردربازار تهران و ارگ تهران که امروز هیچ بنایی از آن بر جای نمانده از جمله نخستین نمادهای شهری هستند که در دوران قاجار به عنوان پایتخت برگزیده شد و روند نمادسازی در آن سرعت گرفت.
در دوران ناصری با ساخت بنای شمس العماره برای اولین بار بنایی سلطنتی در نمای عمومی شهر قرار گرفت و تبدیل به یکی از مهم ترین نمادهای تهران شد و ساعت آن در شعر و ادبیات کوچه و بازار جایگاه ویژه ای پیدا کرد.
سردر دارالفنون تا پیش از مشروطه اهمیت نمادین نداشت اما بعد از مشروطه و با تبدیل دارالفنون به بخشی مهم از عرصه اجتماعی و فرهنگی کشور، این سردر به نماد آموزش در کشور تبدیل شد تا جایی که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همواره آیین رسمی آغاز سال تحصیلی در دارالفنون برگزار می شد. این نماد با تاسیس دانشگاه تهران جای خود را به سردر این مجموعه داد.
با پایان گرفتن دوره قاجار و آغاز دوران پهلوی سردر باغ ملی یا میدان مشق به عنوان یک دروازه درون شهری به نماد دوران خودش تبدیل شد و تا امروز این جایگاه را به عنوان یکی از نمادهای اصلی شهری ما حفظ کرده است.
برج میلاد در دوران انقلاب اسلامی در تهران به عنوان نماد و یادمانی از این دوران ساخته شد. در حقیقت این برج بعد از اتمام ساختش به دلیل بی فایده شدن کاربری های فنی که در ابتدای ساخت برای آن تعریف شده بود، به تعاریف نمادین و یادمانی پناه برد. از سوی دیگر ساختمان هرمی شکلی که برای مجلس شورای ملی ساخته شد و در دهه اخیر محل قانونگذاری از مجلس سنای سابق به آن منتقل شد از جمله تلاش های ناموفق برای ساخت نماد و یادمان شهری است و با وجود گذشت چند سال از ساخت آن تبدیل به خاطره مردم شهر یا بخشی از هویت پایتخت نشده است.
این نکته بسیار قابل تامل است که حاکمان دوران ها زمانی که برج طغرل، شمس العماره و سردر باغ ملی را می ساختند، هیچ کدام به نمادسازی برای شهر و اینکه یادمانی از دوران خود بر جای بگذارند نمی اندیشیدند بلکه گذر زمان و برخورد مردم با این بناها آنها را به نمادهای عمومی، شهری و ملی تبدیل و ماندگارشان کرد، ‌نمادهایی که هر کدام برای نسل ها یادآور بخشی از زندگی شهری تهران است.
منبع :شهر زندگی زیبایی، نشریه داخلی سازمان زیباسازی شهر تهران، معاونت برنامه ریزی و توسعه، دوره اول، شماره چهارم، پاییز1391

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.