زمین در قرآن

«اعجازعلمی قرآن» مربوط به اشاراتی است که از گوشه های سخن حق تعالی نمودارگشته و هدف اصلی نبوده است، زیرا قرآن کتاب هدایت است و هدف اصلی آن جهت بخشیدن به زندگی انسان و آموختن راه سعادت به او است ازاین رو
شنبه، 11 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمین در قرآن
زمین در قرآن

 

نویسنده: حمیده فیض آبادی/ حسین پناهی




 

«اعجازعلمی قرآن» مربوط به اشاراتی است که از گوشه های سخن حق تعالی نمودارگشته و هدف اصلی نبوده است، زیرا قرآن کتاب هدایت است و هدف اصلی آن جهت بخشیدن به زندگی انسان و آموختن راه سعادت به او است ازاین رو اگر گاه در قرآن به برخی اشارات علمی بر می خوریم، ازآن جهت است که این سخن از منبع سرشارعلم و حکمت الهی نشأت گرفته و از سرچشمه علم بی پایان حکایت دارد.
در این مقاله می خواهیم بطور خاص به بررسی زمین از منظر قرآنی بپردازیم.

مساله حرکت زمین

در روزگاری که نظریه بطلمیوس به عنوان بهترین فرضیه در موضوع افلاک شناخته شده بود. در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دورآن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت.
در عهدی که وسایل علمی به هیچ وجه در اختیار بشر قرارنگرفته بود تا به غیر محسوسات خود به حقیقت دیگری متوجه شوند. قرآن با لطافت خاصی که نه با نظرات مردم آن زمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آن ها ازاسلام دوری کنند و نه حقیقت را بیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشاره فرموده و می گوید:
وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ* أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا* أَحْیاءً وَأَمْوَاتًا* وَجَعَلْنَا فِیهَا رَوَاسِی شَامِخَاتٍ وَأَسْقَینَاکُمْ مَاءً فُرَاتًا (مرسلات/24-27)
«وای آن روز به حال آنان که آیات خدا را تکذیب کردند- آیا ما زمین را کفایت(بر هر امربشر) قرار ندادیم- تا زندگان روی زمین تعیش کنند و مردگان درونش پنهان شوند- و در زمین کوه های بلند برافراشتیم و از ابر و باران به شما آب زلال گوارا نوشانیدیم.»
آیا ما برای شما زمین را مرور کننده سریع و زنده و مرده قرار نداده ایم بلکه در آن کوه های ثابت و بلندی قرار دادیم و برای شما از آن آب های پاک و گوارا آفریدیم.
در گذشته مفسرین در تفسیراین آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند زیرا کلمه کفات در لغت عرب به معنی موجودی که با سرعت پرواز می کند می باشد. و آن ها به عناوینی این جمله را تاویل می کردند ولی پس از کشف حرکت انتقالی زمین معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیز معلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله کفات که در آیه شریفه ذکرشده، زنده شدن و مردن زمین که به وسیله جمله احیا و امواتا گفته شده که مسلم با ضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و به وجود آمدن تابستان و زمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.
و یا درنتیجه در حرکت انتقالی زمین و به وجود آمدن فصل زمستان و تابستان جریان آب از اقیانوس ها به سطح خشکی و تصفیه آن ها به وسیله ابرها و آشامیدن بشر از آب پاک و قابل شرب نام می برد.
و یا در سوره نبا آیه 5 می فرماید:
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا* وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبا/6-7)
«آیا ما زمین را برای شما گهواره(مهد آسایش) خلق نگردانیدیم- و کوه ها را میخ هایی(عماد و نگهبان) برآن قرار ندادیم.»
و در سوره طه آیه 53 می گوید:
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا (طه/53)
«خدا آن کسی است که زمین را گاهواره(آسایشگاه) شما قرار داد.»
تردیدی نیست که این دو آیه با تشبیه کاملاً جالبی که اهل دقت متوجه آن هستند به حرکت وضعی زمین اشاره کرده است. و چون درمعنی این آیه بین مفسرین اختلاف شدیدی است.
ما دراین جا خلاصه کلام یکی از مراجع بزرگ را در تفسیر این دو آیه نقل می کنیم: در صفحه 86 تفسیرالبیان آمده است.
پس از بیان حرکت زمین دراین آیات که اشاره به حرکت وضعی زمین است فوراً بعد ازآن به بیان استحکام زمین به وسیله کوه ها که اگر نبود در اثر حرکت وضعی زمین در هم می پاشید و بعد اشاره به شب و روز که باز هم در اثر حرکت وضعی زمین یعنی گردش آن به دور خود به وجود می آید می فرماید و حیرت دانشمندان جهان را به خود جلب می نماید.
چنان که اگرکسی از باب نمونه در سوره نبا دقت کند این حقیقت را به خوبی درک می کند. ممکن است کسی بگوید که: چرا قرآن مجید حرکت وضعی و انتقالی زمین را با کنایه و تشبیه بیان کرده و صریحاً نفرموده زمین دو حرکت، یکی به دورخود و دیگری به دور خورشید دارد در جواب می گوئیم: الکنایه ابلغ من التصریح یعنی: کنایه بلیغ تراز تصریح است زیرا اگر پیامبر اسلام(ص) در هزار و چهار صد سال قبل که کلیه دانشمندان بشری معتقد بودند زمین حرکت ندارد.
می فرمود: زمین در حرکت است علاوه بر آن که او را به پیامبری قبول نمی کردند به او صدمه و آزار هم وارد می نمودند و به علاوه پیامبراکرم(ص) در آن زمان وسیله اثباب مدعی خود را هم برای مردم نداشت. یعنی نمی توانسته این حقیقت را برای آن ها ثابت کند و بالاخره آن چنان که گالیله را پس از هزار سال که از هجرت پیامبر(ص) گذشته بود با آن که ادعای نبوت هم نمی کرد وقتی حرکت وضعی و انتقالی زمین را اثبات نمود تنها به منظور آن که حرف تازه ای آورده با آن عظمت و جلالت علمی که در بین مردم داشت اورا به محکمه تفتیش عقاید در محضر پاپ احضار کرده و مدت ها او را زندانی نمودند و می خواستند اعدامش کنند که توبه کرد و توبه نامه او معروف است هم چنین پیامبراکرم(ص) را هم با وضع بدتری اذیت می نمودند و حتی قرآن به خطر می افتاد و رسالت حضرت خاتم الانبیا(ص) دچار حملات مردم و بلکه دانشمندان آن زمان قرار می گرفت و نمی گذاشتند صدای اسلام به گوش کسی برسد ولی وقتی قرآن با آن بیان اعجاز آمیز که در مقام تذکر نعمت های الهی یا در مقام اثبات وجود خدا با تشبیه و کنایه مطلب را بیان کرده علاوه برآن که مردم آن زمان راعلیه خودش تحریک نفرموده مطلب را به طوری کامل و صحیح ادا کرده که امروز دانشمندان به نحو احسن آن را قبول می کنند.

مساله کرویت زمین

درگذشته مفسرین متوجه نبودند که منظور از رب المشرقین و رب المغربین چیست زیرا اگر منظور، فصول باشد هر روز از فصل زمستان و تابستان و بهار و پائیز مشرق و مغرب جداگانه ای دارد و در لغت به محل فرو رفتن ماه مغرب نمی گویند اما از زمانی که کرویت زمین به صورت علم جلوه کرد معنی آیات به ترتیب زیرواضح شد.
قسمت اول آیات آیه 28 سوره شعرا می گوید:
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَینَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (شعراء/28)
«باز موسی گفت رب العالمین همان آفریننده ی مشرق و مغرب و روز و شب است و هر چه بین این ها است اگر شما در قدرت حق تعقل کنید.»
وقتی موسی در مناظره خود با فرعون می خواهد، خدا را به او معرفی می کند، می گوید: پروردگار من خدایی است که خالق شرق و غرب وآن چه در بین این دو است.
اگر تعقل و تفکرکننده باشید. این آیه چون در مقام مناظره با فرعون و طرفداران او بیان شده باید به محسوسات کسانی که مورد خطابند نزدیک باشد تا آن که مناظره صحیح انجام شود و لذا تنها به آن چه در وقت مناظره محسوس مخاطبین بوده اشاره فرموده و آن جز یک مشرق و یک مغرب و آنچه در بین آن ها ازمخلوقات وجود داشته، چیز دیگری نبوده است.(و این یکی از بزرگ ترین رموز بلاغت است).
و هم چنین اگر در سوره بقره آیه 136 می فرماید:
سَیقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (بقره/142)
«مردم سفیه بی خرد خواهند گفت چه موجب آن شد که مسلمین از قبله ای که بر آن بودند(بیت المقدس) روی به کعبه آوردند بگو ای پیغمبرمشرق و مغرب خدای را است.»
نیز در مقام مناظره است و باید محسوسات مخاطبین در زمان خاصی مورد توجه و منظور نظر قرار گیرد.
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره/115)
«مشرق و مغرب هر دو ملک خدا است پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آورده اید و خدا به همه جا محیط است.»
در مقام بیان احاطه الهی بر مخلوق بوده و این جا جزکلمه مشرق و مغربی که در زمان خطاب محسوس خلق است چیز دیگری نباید گفته شود، زیرا خلاف بلاغت بوده است.
و حتی اگر درسوره مزمل آیه 9 فرموده:
(مزمل/9)
«همان خدای مشرق و مغرب عالم»
خلاف حقیقت نبوده زیرا آیات قبل و بعد آن خطاب به شخص پیامبراکرم(ص) بوده و مسلم است زمان خاص و وقت خطاب، منظور شده و در این صورت جز یا جمله مفرد آن را ادا نمودن چیزدیگری معنی ندارد و یا لااقل برخلاف بلاغت می باشد. قسمت دوم ازآیات سوره رحمن آیه 17
رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَینِ (رحمن/17)
«آن خدایی که آفریننده دو مشرق و دو مغرب است.»
در این آیه که جنبه مناظره و خطاب به فرد خاص و زمان خاص منظور نشده است و بلکه فقط در بیان خداشناسی برای جن و انس بوده و تمام زمان ها را در نظر گرفته است، کلمه مشرقین درآیه آمده و با بیان زیر به کرویت زمین اشاره فرموده است: زیرا واضح است که با توجه به کرویت زمین، درهر زمانی که خورشید از دیدگان ما ناپدید شود درهمان زمان در جای دیگر ظاهر می گردد.
پس اگر مثلاً ما رو به جنوب بایستیم، طرف راست برای نیمکره ای که ما درآن قرار گرفته ایم، مغرب است و همان محل در زمان غرب خورشید، برای نیمکره دیگرمشرق خواهد بود.
و هم چنین طرف چپ برای نیمکره ما مشرق و برای نیمکره دیگر مغرب است.
بنابراین یک مشرق و یک مغرب طرف راست ما و یک مشرق و یک مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت.
و مسلم درغیراین فرض مشرقین و مغربین به صیغه تثنیه معنی ندارد. و نیز در آیه 38 سوره زخرف می فرماید:
حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یا لَیتَ بَینِی وَبَینَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ (زخرف/38)
«(و سرگرم دنیا شده)تا وقتی که از دنیا به سوی ما بازآید آنگاه با نهایت حسرت گوید ای کاش میان من و آن شیطان فاصله ای به دوری مشرق و مغرب بود که او بسیار همنشین و یاربدی بر من بود.»
وقتی آن که پیروی از شیطان کرده و از ذکر خدا اعراض نموده به محضر عدل الهی در قیامت مشرف می گردد، می گوید: ای کاش بین من و تو ای شیطان دوری دو مشرق بود، زیرا تو بد قرینی برای من بودی.
جای تردید نیست با فرض کرویت زمین و شرحی که درآیه بالا ذکر شد بعد دو مشرق در سطح کره، در نهایت درجه دوری از یک دیگر قرار گرفته است.
اگر مشرقین به معنی مشرق و مغرب نیمکره ای که ما درآن قرار گرفته ایم می بود و مجازاً این نام را بر این دو اطلاق کرده بودند نهایت درجه بعد که درآیه منظور بوده است، استفاده نمی شد.
بنابراین دراین آیه به کرویت زمین کاملاً اشاره شده و یکی دیگراز وجوه اعجاز قرآن مجید ظاهر گردیده است.
زیرا در زمانی که مردم دنیا معتقد نبودند که زمین کروی است حضرت رسول اکرم(ص) با نداشتن وسائل علمی و تحقیقاتی این اشاره صحیح است که زمین کروی است مسلماً این گفتارمعجزه است. قسمت سوم از آیات در سه آیه از قرآن به کلمه مشارق و مغارب که جمع مشرق هایی که از اختلاف افق به دست می آید باشد که باز به کرویت زمین اشاره شده و در مرحله دوم ممکن است اختلاف فصول در حرکت زمین به دور خورشید منظور باشد که برای هر روز شرق و غرب درنظر گرفته باشند که معنی مستبعدی است.

مساله سفرکیهانی از نظر قرآن

در زمانی که کلیه فلاسفه معتقد بودند که نفوذ در سقف نیلگون آسمان، غیرممکن است و حتی زیر بار ادعا پیامبراسلام(ص) که من به معراج جسمانی رفته ام به عنوان آن که خرق و التیام لازم می آید، نمی رفتند.
اسلام همان گونه که می گوید:
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَلَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَلَکُمُ الْأَنْهَارَ (ابراهیم/32)
«و کشتی ها را به امرخود به روی دریاها و نهرها را به روی زمین به اختیار شما جاری گردانید.»
نیزمی گوید:
وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ (ابراهیم/33)
«و خورشید و ماه را برای شما مسخر کرد.»
وَسَخَّرَلَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ (جاثیه/13)
«خدا مسخرشما گرداند آن چه در آسمان ها و زمین است، همه را، ولی اختیار در حقیقت ازاوست».
و بلکه صریح تر می فرماید:
یا مَعْشَرَالْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (الرحمن/33)
«ای گروه جن و انس اگر می توانید در اطراف زمین و آسمان ها برشوید(این خیال محالی است) هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد.»
ای گروه جن و انس اگر می توانید به اقطار آسمان ها و زمین نفوذ کنید پس فرو روید ولی این کار را نمی توانید انجام دهید مگر با تسلط و تهیه وسائل حرکت به اقطار آسمان ها و زمین. جمعی می گویند: آیه بالا در باره قیامت نازل شده و دلیلشان آیات قبل و بعد این آیه است که درباره روز واپسین نازل گردیده است.
بنابراین اسلام دراین موضوع هم بر خلاف فرضیات آن روز و برطبق علم امروز به امکان سفر کیهانی اشاره فرموده و به این وسیله پرده دیگری ازچهره اعجاز آیات قرآن برداشته است.

عمر زمین و قرآن

آن چه در کتب عهدین نوشته شده و هم چنین در زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) در بین مردم معروف بوده این بوده است که از عمر زمین کم تر از ده هزار سال گذشته است چنان که در سفر پیدایش از کتاب تورات به این مطلب تصریح شده است. ولی قرآن برخلاف نظریه دانشمندان آن روز و طبق علم امروز عمر کره زمین را طولانی دانسته و حتی زندگی بشر را درآن پرسابقه می داند.
زیرا وقتی قصه حضرت آدم را نقل می کند از قول ملائکه می گوید:
أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ (بقره/30)
«آیا می خواهید در کره زمین کسی را قرار دهی که درآن فساد و خونریزی کند.»
در تفسیر این آیه مفسرین واقعی قرآن یعنی ائمه اطهار(ع) می فرمایند ملائکه سابقه زندگی بشرو خصوصیات روحی او را می دانسته اند به همین جهت این سوال را از پروردگار نموده اند. ولذا وقتی از مفسرین حقیقی قرآن یعنی پیشوایان دین اسلام سوال می شود که آیا قبل ازاین عالم و آدم در کره زمین عالم و آدم دیگر هم بوده در پاسخ به مضامین مختلف جواب مثبت داده بلکه به قدری آن را درکره زمین مکرر می دانند که ذکرعدد آن را برای شنونده خسته کننده دانسته اند در تفسیر برهان در ذیل همین آیه روایات فراوان نقل شده است. بنابراین قرآن با بیان مطلب فوق یک پرده دیگر از وجوه اعجاز خود را به کناری زده و مطلب را ثابت کرده است.

قرآن و موجودات آسمانی

امروزبا وسایل مختلف علمی کشف شده که در کرات دیگر نیز موجودات زنده ای وجود دارد که آن ها حتی دارای علم و عقل و دانشند. و قرآن نیز با آیاتی به این جمله اشاره فرموده و می گوید:
وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِنْ دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یشَاءُ قَدِیرٌ (شوری/29)
«ازنشانه های خدا خلقت و آفرینش آسمان ها و زمین و جنبندگانی است که در آن ها پراکنده شده است و او قدرت دارد هرگاه بخواهد همه را جمع آوری کند.»
که از کلمه دابه کاملاً استفاده می شود که در آسمان ها نیز جانداری وجود دارد. این بود چند جمله بسیار مختصر از صدها مطلب علمی که دراعجاز قرآن از نظر علوم مادی در کتب مختلف ذکر شده است.

حرکت وضعی و انتقالی

وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌبِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88)
«و درآن روز کوه ها را بنگری و جامد و ساکن تصورکنی در صورتی که مانند ابر در حرکتند صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته که علم کامل او به افعال همه ی شما خلایق محیط است.»

 

به دوزخ بیفتند بد کار ها
از آن زشت اعمال و کردارها
عمل های آن هاست گویی مگر
بگشته مجسم به نار سفر

درقدیم تصور می شد که زمین وسط عالم امکان است و خورشید و ستارگان دورآن می چرخند و تصور می شد که زمین پایانی دارد مسطح که اگرازآن قسمت کسی عبور کند از زمین می افتد.
گالیله یکی از دانشمندان ستاره شناس که کاشف تلسکوپ است خط بطلان براین خیالات کشید و گفت نه تنها زمین مرکز عالم نیست بلکه کروی است و به دور خورشید می چرخد.
حال قرآن در 1400 سال پیش به حرکت داشتن زمین اشاره می کند. در آیه 88 از سوره نمل خداوند می فرماید: نگاه کوه ها می کنی تصور می کنی بدون حرکت است در صورتی که مثل ابرها در حرکت است. آن چه پر واضح است این است که کوه ها بر روی زمین قرار دارند و هر بلایی بخواهد به سر زمین بیاید به سر کوه ها هم می آید و هربلایی سر کوه ها بیاید به سر زمین هم می آید مثلاً اگر شب هایی از آسمان روی کوهی بیافتد ما اگر بگوییم آن شهاب روی کوه افتاده درست گفته ایم و اگر بگوئیم آن شهاب روی زمین افتاده درست گفته ایم بنابراین اگر ما بگوئیم کوه ها حرکت دارد درست مثل این است که گفته باشیم زمین حرکت دارد و اگر بگوئیم زمین حرکت دارد درست مثل این است که بگوئیم کوه ها حرکت دارد.
زمین در هر سال یعنی در هر 366 روز و 6 ساعت یک بار به دور خورشید می چرخد این حرکت را اصطلاحاً حرکت انتقالی زمین نامند زمین در هر 24 ساعت یک بار به دور خورشید می چرخد این حرکت را اصطلاحاً حرکت وضعی زمین نامند، آیا این معجزه نیست که 1400 سال پیش که مردم با شمشیرشکم یک دیگر را پاره می کردند پیغمبرظهورکند و قرآنی از جانب خدا بیاورد و در آن خبر دهد که زمین مثل ابرها حرکت دارد؟
فاصله گرفتن سیارات و زمین از هم دیگر
أَوَلَمْ یرَالَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا (انبیاء/30)
«آیا کافران ندیدند که آسمان ها و زمین بسته بود ما آن را بشکافیم.»
آیا کسانی که به خدا ایمان ندارند نمی توانند ببینند که زمین و سیارات منظومه شمسی در آغاز"به هم چسبیده" بودند بعد آن ها را با نیرو ازهم باز کردیم؟
اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا (رعد/2)
«خدا آن است که آسمان ها(سیارات منظومه شمسی) را با ستون هایی که آن ها را نمی بینید بلند کرد».
وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ (رحمن/7)
«آسمان را او کاخی رفیع گردانید و میزان(عدل و نظم)را در عالم وضع فرمود.»
و سیارات منظومه شمسی را بلند کرد و در آن(در منظومه شمسی) تعادل ایجاد نمود.
-نکات آیات:
1. زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده شده اند.
2. میان سیارات ستون های نامریی وجود دارد.
3. میان سیارات تعادل وجود داد.
1. زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد ازهم باز کرده شده و بلند کرده شده و بلند کرده شده اند:
چنان که پیش از خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در ابتدا در کنار هم شکل گرفته بوده اند و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت این که قرآن دورشدن آن ها را "بلند کردنِ" آن ها توصیف نموده این است که بالای ما قرار دارند و دور شدن آن ها نسبت به ما حالت "بلند شدن و بالا رفتنِ آن ها" را دارد.
2. میان سیارات ستون های نامریی وجود دارد:
سیارات منظومه شمسی با نیروی جاذبه که انسان آن را به صورت ستون هایی از موج تصورمی کند و به شکل ستون آن را رسم می کند با هم نگه داشته شده اند.
3. میان سیارات تعادل وجود دارد:
علتِ کشیده نشدن سیارات به طرف هم دیگرو یا هل ندادن هم دیگر وجود نیروی جذب و دفع متعادل میان آن ها است. مثلاً خورشید زمین را به طرف خود می کشد و زمین در حرکت خود دورخورشید که رو به دور شدن از خورشید است خود را از خورشید دفع می کند(که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود). نیروی کشش خورشید و دفع زمین به یک اندازه است، به این خاطر نه خورشید می تواند زمین را به طرف خود بکشد ونه زمین از مدار خود دور خورشید خارج شده و به بیرون از منظومه شمسی برود. ازآن جا که زمین در مداری شبیه بیضی دور خورشید می گردد هنگامی که به خورشید نزدیک می شود سرعت آن بیش تر می شود، در نتیجه نیروی دفع(نیروی گریز از مرکز) آن نیز بیش تر می شود که برابر می شود با نیروی جاذبه بیش تر شده خورشید، و هنگامی که از خورشید دور می شود و نیروی جاذبه خورشید کم تر می شود سرعت حرکت آن نیزکم تر می شود، و به این شکل همیشه نیروی جذب و دفع(نیروی گریز از مرکز) برابراست. این وضع در رابطه با همه اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آن ها می گردند صادق است، مانند زمین و ماه.

وجود 11 سیاره

إِذْ قَالَ یوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (یوسف/4)
«یوسف به پدر خود گفت:پدرم! من یازده سیاره دیدم و خورشید و ماه را دیدم که برای من سجده می کردند».
-نکته آیه: یوسف 11سیاره دیده است:
"خورشید " و "ماه"که یوسف در خواب دیده پدرو مادر وی(که مادر وی در واقع خاله وی بوده) می باشد. و 11 سیاره 11 برادر وی می باشد، ولی دیدن 11 سیاره الزاماً به این معنی است که یازده سیاره برای دیده شدن می بایست وجود داشته باشد.
در زمانی که یوسف این خواب را دیده(یعنی 2000 سال پیش از میلاد مسیح)، تا زمان حضرت محمد و همین طور تا پیش از اختراع تلسکوپ، انسان فقط سیاراتی را که به چشم می دید می شناخت. یعنی عطارد، زهره، مریخ ومشتری.
هفتمین سیاره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد-نپتون(هشتمین سیاره)در سال 1846- و پلوتون(نهمین سیاره) در سال 1930. مجموع سیارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آن ها رامی شناسد 9 تا است.
در سال 1992 انسان یک سیاره یخی کوچکی را درخارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس 15 سیاره کوچک دیگر را در همان نواحی پیدا کرده، ولی فعلاً مشغول بررسی آن هاست که آیا سیاره هستند یا سیارک و یا چیزدیگری.
در سال 2003 سیاره دیگری کشف شد که بعدها به عنوان دهمین سیاره شناخته شد. جرم آن حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن ازخورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است.
إِنَّ اللَّهَ یمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا (فاطر/41)
«محققاً خدا آسمان ها و زمین را از اینکه نابود شود نگاه می دارد و اگر روز به زوال نهند گذاشته از او هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت(و بدانید که) خدا(بر کیفر و گناه خلق) بسیار بردبار و آمرزنده است.»
همان طورکه آیه مطرح کرده زمین و سیارات در واقع در مدار خود نگه داشته شده اند که فرو نمی پاشند. چیزی که آن ها را نگه داشته نیروی جاذبه و دافعه(گریز از مرکز) میان آن ها و خورشید است. و این که آیه می گوید خدا آن ها را نگه داشته جنبه مجازی دارد. به این معنی که قانون جاذبه و دافعه(گریزازمرکز) از طرف خدا وضع شده است.
(هیچ یک از علومی که ما در این کتاب از آن صحبت می کنیم در زمان حضرت محمد وجود نداشته است. و منظور از موکول نمودن مسائل به آینده برای تعیین تکلیف شدن" این است که خدا به هر کسی و هر مردمی فرصت یک زندگی می دهد، و مجموع اعمال آن ها را در نهایت حسابرسی می کند، وبه خاطر ستمگری کسی یا کسانی یا حاکمیتی نظام هستی را به هم نمی ریزد و همه چیزرا نابود کند).

نیروی جاذبه و نیروی گریز از مرکز در فضا

إِنَّ اللَّهَ یمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا (فاطر/41)
«محققاً خدا آسمان ها و زمین را از اینکه نابود شود نگاه می دارد و اگر روز به زوال نهند گذاشته ازاو هیچ کس آنها را محفوظ نتواند داشت(و بدانید که)خدا(برکیفر و گناه خلق) بسیار بردبار و آمرزنده است.»
همان طور که آیه مطرح کرده زمین و سیارات در واقع در مدار خود نگه داشته شده اند که فرو نمی پاشند. چیزی که آن ها را نگه داشته نیروی جاذبه و دافعه(گریز از مرکز)میان آن ها و خورشید است. و این که آیه می گوید خدا آن ها را نگه داشته جنبه مجازی دارد. به این معنی که قانون جاذبه و دافعه(گریزازمرکز)از طرف خدا وضع شده است.
(هیچ یک از علومی که ما در این کتاب از آن صحبت می کنیم در زمان حضرت محمد وجود نداشته است. و منظورازموکول نمودن مسائل به آینده برای تعیین تکلیف شدن"این است که خدا به هر کسی و هر مردمی فرصت یک زندگی می دهد، و مجموع اعمال آن ها را در نهایت حسابرسی می کند، و به خاطر ستمگری کسی یا کسانی یا حاکمیتی نظام هستی را به هم نمی ریزد و همه چیز را نابود کند).

حرکت انتقالی زمین (گردش زمین به دور خورشید)

قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظرخود زمین را از مرکزیت جهان هستی درآورد به صراحت گفته است:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88)
«به کوه ها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند، درحالی که مانند ابرها درحرکتند.»
قرآن کریم دراین مورد اشارات فراوانی دارد و از زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره(طه/53) و شتر راهوار(ملک/15) یاد کرده است.
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى (طه/53)
«همان خدایی که زمین را آسایشگاه شما قرار داد و درآن راه ها برای روابط و سفر و حوائج خلق پدید آورد و هم از آسمان آب نازل کرد تا به آن آب آسمانی انواع نباتات مختلف از زمین برویانیدیم.»
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ (ملک/15)
«او آن خدایی است که زمین را برای شما نرم و هموارگردانید پس شما در پست و بلندی های آن حرکت کنید و روزی او خورید(و شکرش گویید) که بازگشت خلق به سوی اوست.»

ستون های نامریی(جوّ کره ی زمین)

قرآن در مورد این ستون ها می فرماید:
اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى یدَبِّرُالْأَمْرَ یفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
«خداست آن ذات پاکی که آسمان ها را چنان که می نگرید بی ستون برافراشت آنگاه با کمال قدرت عرش را در خلقت بیاراست و خورشید و ماه را مسخر اراده ی خود ساخت که هرکدام در وقت خاص(و مدار معین) به گردش آیند امر عالم را با نظامی محکم و آیات قدرت را با دلایلی مفصل منظم ساخته باشد که شما(بندگان) به ملاقات پروردگار خود یقین کنید.»
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِی أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ (لقمان/10)
«آسمان ها را بی ستونی که به حس مشاهده کنید خلق کرده و کوه های بزرگ را در زمین بنهاد تا ازحیرت و اضطراب برمید و در روی زمین انواع مختلف حیوانات را منتشر و پراکنده ساخت و هم از آسمان آب باران فرود آوردیم و به آن آب نبات گوناگون پرفایده برویانیدیم.»
هنگامی که ازامام رضا«علیه السلام» پرسیدند: مگرآسمان ستون دارد؟ فرمود: بله، در آن جا ستون هایی است که شما نمی بینید. شیخ طوسی هزارسال پیش در تفسیر خود فرموده است:
قرآن نگفته(بدون ستون)، بلکه فرموده است:(بدون ستون مریی)

همبستگی آسمان و زمین

ساختمان آفرینش از(گاز) تشکیل شده و سپس به(سدیم) تقسیم گردید و یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.
یکی از بهترین دلایلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند، این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.
همچنین، عناصر سنگ های آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند، همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.
خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:
أَوَلَمْ یرَالَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیءٍ حَی أَفَلَا یؤْمِنُونَ (انبیا/30)
«آیا کافران ندیدند که آسمان ها و زمین بسته بود ما آن ها را بشکافتیم و از آب هر چیزی را زنده گردانیدیم چرا باز به خدا ایمان نمی آورند.»
آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آن ها را از هم دیگر جدا کردیم.
منبع: فیض آبادی، حمیده/ پناهی، حسین، نجوم در قرآن، تهران: فیض دانش، چاپ دوازدهم، (1389).


 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط