آشنایی ایرانیان با کانت

نزدیک صد و پنجاه سال است که نام ایمانوئل کانت(1724-1804) فیلسوف بزرگ آلمانی بر زبان نخبگان ایرانی جاری است. این دوران آشنایی به سه مرحله قابل تقسیم است. مرحله اول، ‌آشنایی گذرا و مقدماتی 1936-1862: در این
يکشنبه، 12 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آشنایی ایرانیان با کانت
 آشنایی ایرانیان با کانت

 

نویسنده: محسن کدیور*



 

چکیده

نزدیک صد و پنجاه سال است که نام ایمانوئل کانت(1724-1804) فیلسوف بزرگ آلمانی بر زبان نخبگان ایرانی جاری است. این دوران آشنایی به سه مرحله قابل تقسیم است. مرحله اول، ‌آشنایی گذرا و مقدماتی 1936-1862: در این مرحله هفتاد و پنج ساله نخبگانی ایرانی کانت را به عنوان یکی از فلاسفه بزرگ اروپایی شناخته به نامش در برخی کتاب ها تصریح کرده و به طور غیر مستقیم و ضمنی به برخی آرای او اشاره داشته اند.
کنت دوگوبینو در 1862 در نامه ای متذکر می شود: "ایرانیان از کانت و اسپینوزا ـ که نامشان را شنیده اند‌ـ صحبت می کنند".
1. بدایع الحکمِ آقا علی مدرس طهرانی(1889-1818) از فلاسفه بزرگ پیرو ملاصدرا ـ نخستین کتاب فلسفی در ایران است که نام "کانت" در آن ذکر شده است. این کتاب که در 1896 در تهران منتشر شده از مهمترین آثار فلسفه اسلامی در دو قرن اخیر است و در واقع در پاسخ به هفت سؤال فلسفی یکی از شاهزادگان قاجار به نام بدیع الملک میرزا ملقب به عمادالدوله ثانی که هانری کربن از او با عنوان "افتخار طبقه اشراف ایرانی قرن گذشته" یاد کرده ـ نوشته شده و به افتخار نام وی بدایع الحکم نامیده شده است.
بدیع الملک علاوه بر تبحر در فلسفه اسلامی از فلسفه اروپایی نیز بی خبر نبوده است. او با زبان فرانسوی آشنا بوده و قبل از طرح سؤالات یاد شده به دنبال دستیابی کتاب "امر نامتناهی و کمیت(بررسی درباره مفهوم نامتناهی در فلسفه و علوم)" اولن (1910 -1830) از فلاسفه نوکانتی فلرانسوی و از پیروان شارل رنویه بوده است. بدیع الملک در پی دستیابی به نوعی فلسفه و از پیروان شارل رنویه بوده است. بدیع الملک در پی دستیابی به نوعی فلسفه تطبیقی ابتدا سؤالاتش را از استادش میرزا علی اکبر حکمی یزدی( م 1925) می پرسد و چون از پاسخ های مختصر وی قانع نمی شود برای دومین بار از استاد دیگرش آقاعلی می پرسد. پاسخ های آقاعلی اگر چه به اکثر سؤالات مفصل و عمیق است ـ اما پاسخ وی به سؤال هفتم که در آن نام تنی چند از فلاسفه غرب از جمله کانت به میان آمده متأسفانه بسیار مختصر و ناکافی است.
بدیع الملک در این سؤال فلاسفه غرب را به سه دسته تقسیم کرده ـ کانت و فیخته را به خطا از معتقدان به قدم ماده و قوه و از منکران خداوند برشمرده است. سؤالات بدیع الملک حول مباحثی از قبیل حقیقت ذات باری ـ علم و صفات خداوند ـ جبر و اختیار ـ مکان و زمان و ماده ـ و هدف و غایت از خلقت دور می زند. پرسش های بدیع الملک نخستین کوشش برای آشنایی فلسفه صدرایی فلسفه نوکانتی است ـ کوششی که به واسطه کم اطلاعی حکیمان ایرانی از فلسفه غرب پیگیری نشد.
2. نمونه دیگری که بر آشنایی نخبگان ایرانی با آرای کانت قابل ذکر است استنادهای افضل الملک (شیخ محمود کرمانی) در 1904 در شرح آرای دکارت به کانت است. این شرح همانند ترجمه وی از رساله گفتار در روش دکارت از ترکی به فارسی ـ هنوز منتشر نشده است. مرحله دوم، آشنایی عمومی و تاریخی 1982-1937. در این مرحله چهل و پنج ساله آرا کانت در ضمن ترجمه یا ترجمه آزاد تاریخ فلسفه غرب در اختیار دوستداران فلسفه قرار می گیرد و نخستین مقالات و کتب مستقل درباره کانت به فارسی ترجمه می شود.
3. اولین رأی کانت که در یک کتاب فارسی هر چند به اجمال مورد اشاره قرار می گیرد مقولات فاهمه است. ابوالحسن شعرانی استاد فلسفه اسلامی بر اساس منابع عمومی فرانسوی فلسفه در 1937 در کتاب مختصر اما قابل تاملی به نام فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه(مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرد نفس و تطبیق اصطلاحات) این رأی را مطرح کرده است. هر چند تمایلش بیشتر به دکارت است تا کانت.
4. محمد علی فروغی دانشمند و سیاستمدار در 1939 با انتشار کتاب مفصل سیر حکمت در اروپا با اختصاص حدود پنجاه صفحه به آرای اصلی کانت از قبیل نقد عقل محض، ‌نقد عقل عملی و بنیاد متافیزیک اخلاق، کانت شناسی در ایران را وارد مرحله جدیدی می کند. فروغی به منابع کار خود اشاره ای نکرده، ‌در مجموع شرحی مختصر ـ وفادار و صحیح از فلسفه کانت ارائه کرده که تا حدود چهل سال مهمترین منبع عمومی فلسفه کانت برای دانشجویان ناآشنا به زبان های اروپایی بوده است.
5. ترجمه مستقیم تاریخ های فلسفه غرب با ترجمه بخش کانت کتاب فلاسفه بزرگ آندره کرسون در 1947 آغاز می شود. ترجمه تاریخ فلسفه ویل دورانت در 1956 و از آن مهمتر تاریخ فلسفه غرب برتراندراسل در 1960 تا حدود زیادی سیر حکمت فروغی را تحت الشعاع قرار می دهد. بالاخره این مرحله با ترجمه بخش کانت تاریخ فلسفه کاپلستون که مفصل ترین و دقیق ترین شرح فارسی تا آن زمان است به پایان می رسد. مرحله سوم، آشنایی تخصصی و مستقیم ـ از 1983: پس از انقلاب اسلامی ترجمه آثار اصلی کانت ـ ترجمه برخی از شارحان کانت ـ و انتشار ترجمه انگلیسی آثار کانت و برخی شروح مشهور وی با سرعتی پرشتاب خبر از عطش جامعه علمی ایران برای درک اندیشه کانت می دهد. مجموع کتب و مقالات منتشره از کانت و درباره کانت در بیست سال اخیر چه به لحاظ کمی چه به لحاظ کیفی به هیچ وجه با دو مرحله قبلی قابل مقایسه نیست. گویی کانت در ربع قرن اخیر در ایران تولدی دوباره یافته است.
6. نقد عقل محض نخستین کتاب کانت است که در 1983 به فارسی منتشر می شود. و در ظرف کمتر از هفت سال تمهیدات و بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق در دست فارسی زبان ها قرار می گیرد. امروز هفت کتاب کانت به فارسی قابل مطالعه است.
1. آشنایی ایرانیان با فلسفه ی غرب به دو دوران اصلی قابل تقسیم است. دوران اول، قرن سوم و چهارم هجری(قرن دهم و یازدهم میلادی) که از آن به «قرون طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی» به شکل عام و «نهضت ترجمه» به شکل خاص تعبیر می شود(صفا، 1356، ‌ص 121-29) در این دوران مهمترین آثار فلاسفه ی یونانی به ویژه افلاطون و ارسطو و بسیاری از شارحان آنها و نیز برخی فلاسفه نوافلاطونی با کیفیت بالایی به زبان عربی(زبان اول فرهنگ اسلامی) ترجمه می شود (بدوی، ‌1981، ص 7-14) ایرانیان در این نهضت علمی نقش بسزایی ایفا کرده اند(مطهری، ‌1375، ‌ص 544). در واقع فلسفه اسلامی با شرح و تبیین این ترجمه ها آغاز می شود، ‌اما رشد و بالندگی فلسفه در میان مسلمانان به ویژه ایرانیان چنان شتاب می گیرد که چند قرن بعد آثار فیلسوفان مسلمان از جمله فلاسفه ایرانی از قبیل ابن سینا به لاتین ترجمه می شود و بر فلسفه قرون وسطای اروپا تأثیر می گذارد (ژیلسون، ‌1366، ‌کربن، ‌1373، ‌و مجتهدی، 1375، ‌ص 266 -183).
دوران دوم آشنایی ایرانیان با فلسفه غرب از اواخر قرن سیزدهم هجری(نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی) آغاز می شود. آشنایی ایرانیان با فلسفه جدید غرب در شرایطی کاملاً متفاوت با دوران اول اتفاق می افتد. در این دوران ایرانیان در حضیض سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند و اروپاییان در اوج اقتدار (حائری، 1367، ‌ص 322-272). این فاصله فراوان فرهنگی به تأخیر در اطلاع و آشنایی از فلسفه جدید دامن زده است. به هر حال ایرانیان در آشنایی با ابعاد مختلف فرهنگ و تمدن جدید غربی بسیار دیر به شناخت فلسفه غربی دست یازیدند.
در میان آثار ترجمه شده از زبان های اروپایی به فارسی از زمان عباس میرزا تا چند دهه بعد حتی یک کتاب فلسفی نیز به چشم نمی خورد (آدمیت، 1362، ‌ص 383-378). همچنان که در میان دانشجویان ایرانی که امکان تحصیل در اروپا را پیدا کرده اند تا چند دهه از فارغ التحصیل فلسفه خبری نیست. (محبوبی اردکانی، 1354).
با هدایت کنت دوگوبینو سیاستمدار و متفکر فرانسوی، رنه دکارت نخستین فیلسوف جدید اروپایی است که به ایرانیان شناسانده می شود. نخستین ترجمه ی رساله گفتار در روش دکارت در سال 1279 ه. ق(1867م) با عنوان حکمت ناصریه در تهران منتشر شده است(مجتهدی، ‌1354).
یکی از فیلسوفانی که از آغاز آشنایی ایرانیان با فلسفه ی جدید غرب نامش به میان آمده است ایمانوئل کانت( 1724-1804) فیلسوف بزرگ آلمانی است. در این مجال می کوشیم به سؤالاتی از این قبیل پاسخ دهیم: ایرانیان از چه زمانی و از چه طریقی با کانت آشنا شدند؟ سیر آشنایی ایرانیان با فلسفه کانت به چه مراحلی قابل تقسیم است؟ میزان آشنایی ایرانیان با فلسفه کانت چقدر است؟ کانت در فلسفه و اندیشه ایرانی به چه میزان مؤثر بوده است؟
بحث موردی آشنایی ایرانیان با کانت جدا از بحث کلی آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب نمی تواند باشد. پیشقدم بحث کلی «آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب» دکتر کریم مجتهدی (مجتهدی، 1379) است، ‌هر چند ایشان به شکل مستقل به بحث آشنایی ایرانیان به کانت نپرداخته اند. این مختصر تکمله و ادامه کار مجتهدی است.
آشنایی یکصد و پنجاه ساله ی ایرانیان با کانت به سه مرحله ی قابل تقسیم است:
مرحله ی اول: آشنایی گذرا و مقدماتی، ‌مرحله ی دوم: آشنایی عمومی و تاریخی، مرحله ی سوم: آشنایی تخصصی و مستقیم. این تحقیق در درجه اول متکی به مستندات کتبی اعم از کتب و مقالات و در درجه ی دوم درون و رساله های دانشگاهی است.

مرحله اول: آشنایی گذرا و مقدماتی

2. در این مرحله طولانی که به تنهایی نیمی از دوران یکصد و پنجاه ساله آشنایی ایرانیان با کانت را در بر می گیرد(1936-1862م/1315 -1242ه. ش) نخبگان ایرانی، ‌کانت را به عنوان یکی از فلاسفه ی بزرگ اروپایی شناخته اند. به نامش در برخی کتب فلسفی تصریح و به طور غیر مستقیم، ضمنی و گاهی نادرست به برخی آراء او اشاره اجمالی کرده اند.
نخستین سند آشنایی ایرانیان با کانت دو کتاب از کنت دوگوبینو(1882-1816) است. وی که بین سال های 1855 تا 1858 و 1861 تا 1863 (1274 -1271 و 1280 -1277ه. ق) کارمند سفارت و سپس وزیر مختار دولت فرانسه در ایران بوده است. وی که قبل از هجده سالگی با زبان فارسی آشنایی پیدا کرد و آثار متعددی را در مورد ایران به رشته تحریر درآورد. به علاوه او عمیقاً با فلسفه ی جدید غربی آشنا بوده است و با فلاسفه ی ایرانی رفت و آمد داشته است (Schemann,1914) بنابراین سخنش از اعتبار فراوانی برخوردار است. کنت دوگوبینو در نامه ای که در نوزدهم آوریل 1862 به کنت دوپروکش استن اتریشی (Comte de prokesch Osten) نوشته است فلسفه ی موجود در ایران را تا حدودی افلاطونی ارزیابی می کند و با دیدگاه خاص خود درباره عدم تساوی نژادهای انسانی، اظهار می دارد که این فلسفه کاملاً رنگ ایرانی به خود گرفته است. وی در این نامه متذکر می شود:
اینها [ایرانی ها] تصور می کنند که فلسفه ی اروپایی در اروپا مرده است و از کانت و اسپینوزا ـ که نامشان را شنیده اند ـ صحبت می کنند. اینها می خواهند که من گفتار در روش دکارت را برایشان ترجمه کنم، ‌نه از آن جهت که بخواهند فلسفه ی اروپایی را رونویسی کنند. بلکه از آن جهت که معتقدند در این فلسفه باید چیزی باشد و می خواهند بدانند چه چیز است. (Gobineau1933,p231) گوبینو در فصل چهارم از کتاب مذاهب و فلسفه ها در آسیای مرکزی تحت عنوان «تصوف و فلسفه» می نویسد:
یهودیان[ایرانی] روحانیون دانشمندی هم دارند که بعضی از آنها در معلومات تلمودی و فلسفی متبحر هستند. روزی یکی از متبحرین آنها نزد من آمد و راجع به اسپینوزا و مسلک فلسفی «کانت» صحبت به میان آورد و از من توضیحاتی خواست و مرا از پرسش های خود متحیر ساخت. اینها این افکار روشن و نام فلاسفه معروف را که هیچ کس تصور نمی کند که با آنها آشنایی داشته باشند. در کتبی پیدا کرده اند که مخصوصاً از کشور آلمان به ایران وارد می کنند و مخزن آنها در بغداد است. (Gobineau,1928,p,66)
وی مهمترین فیلسوف ایرانی در قید حیات یعنی حاج ملاهادی سبزواری را با کانت این گونه مقایسه می کند:
[سبزواری] هر روز ساعت معینی مانند «کانت» فیلسوف آلمانی به مسجد می رود و به شاگردان متعدد خود درس می دهد. وقتی که از خانه محقر خود قدم بیرون می گذارد در حالی که به عصای خود تکیه دارد جمعیت زیادی با احترام به او سلام می دهند و او را به مسجد می برند تا روی منبر قرار گرفته به تدریس بپردازد. (Ibid,p,81)
گوبینو فصل یاد شده را با این جملات به پایان می برد:
فیلسوفان ایرانی که با من آشنا هستند، ‌بیشتر مایلند که معرفت کاملی به احوال اسپینوزا و هگل پیدا کنند، علت آن هم معلوم است زیرا که افکار این دو فیلسوف آسیایی است. (Ibid)
آیا پرسشگران از فلسفه ی کانت و اسپینوزا در نامه و کتاب کنت دوگوبینو افراد واحدی هستند؟ اگر چنین باشد نخستین اطلاعات درباره کانت در کتب آلمانی از طریق بغداد به ایران وارد شده است. هر چند نه نام و نشان این روحانیون یهودی الاصل ایرانی مشخص است نه اطلاعاتی از آن کتب آلمانی در دست. بر اساس مدارک موجود تنها می توان گفت که یهودیان ایران در آن روزگار با یهودیان اروپا و فلسطین ارتباط فرهنگی داشته اند(لوی، 1339، ‌ج3، ‌ص 652).
احتمال دوم این است که پرسشگران از فلسفه ی کانت و اسپینوزا در کتاب مذاهب فلسفه ها در آسیای مرکزی از کنت دوگوبینو غیر از پرسشگران از وی در نامه به کنت استن اتریشی باشند. این احتمال به واسطه برخی قرائن اقرب به واقع است. از جمله اینکه اگر پرسشگران به زبان آلمانی مسلط بوده، ‌توان درک مطالب فلسفی را به آن زبان داشته اند، ‌لذا درخواست ترجمه کتاب گفتار در روش دکارت را به فارسی از وی نمی کردند، ‌چرا که به راحتی ترجمه رساله دکارت به آلمانی و شروح آن قابل دسترسی بود. بر اساس این قرینه پرسشگران از فلسفه کانت و اسپینوزا در نامه روحانیون یهودی ایرانی نیستند. قرینه دیگر جملات پیش گفته پایانی فصل تصوف و فلسفه ی کتاب مذاهب و فلسفه ها در آسیای مرکزی است: «فیلسوفان ایرانی که با من آشنا هستند بیشتر مایلند که معرفت کاملی به احوال اسپینوزا و هگل پیدا کنند» (lbid). ظاهراً این فیلسوفان ایرانی همان پرسشگران مورد نظر در نامه گوبینو به استن اتریشی هستند، هر چند در نامه تکیه بر کانت و اسپینوزا است و در جملات مذکور سخن از اسپینوزا و هگل در میان است.
به هر حال این احتمال که پرسشگران یاد شده از فلسفه ی کانت و اسپینوزا برخی فیلسوفان نکته سنج ایرانی باشند که گوبینو پنج فصل از شاهکار دکارت را طی چند جلسه برایشان تبیین کرده و آنها از وی خواسته اند که کتاب دکارت را به فارسی ترجمه کند بسیار قوی است. بنابراین احتمال، دو سؤال جدید مطرح می شود: یکی اینکه این فیلسوفان ایرانی پرسشگر از فلسفه ی کانت چه کسانی بوده اند؟ یقیناً بیشترین مراودات فلسفی گوبینون با فیلسوفان ایرانی با آقا علی مدرس طهرانی بوده است، ‌تا آنجا که گوبینو از آقا علی درخواست می کند که تاریخ حکمای ایران را در هفت قرن اخیر که کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته به رشته تحریر درآورد: «اکنون مشغول نوشتن کتابی است در تاریخ فلسفه، یعنی از ملاصدرا شروع کرده و به زمان حاضر می رساند» (Ibid,p86) گوبینو دستخط این رساله منحصر به فرد را با خود به فرانسه می برد. نسخه اصلی این رساله در ضمن پرونده گوبینو در کتابخانه دانشگاه استراسبورگ فرانسه نگهداری می شود(جمال زاده، 1340). اشاره ی گوبینو در فصل چهارم کتاب مذاهب و فلسفه های آسیای مرکزی به مشخصات پنجاه فیلسوف ایرانی یقیناً‌ برگرفته از رساله یاد شده آقا علی است(متن موجود رساله آقا علی: کدیور، ‌1378، ‌ج3، ‌ص 141-125). نزدیکی ارتباط آقا علی با گوبینو تا آنجا بوده که گوبینو از آقا علی جهت تدریس فلسفه اسلامی در دانشگاه سوربن دعوت می کند. هر چند برخی مقدسین آقا علی را از این سفر منصرف می کنند(پیشین، ج1، ‌ص 49). به هر حال بسیار محتمل است که شاخص ترین شرکت کننده در جلسات تبیین فلسفه ی دکارت و پرسشگر کانت و اسپینوزا آقا علی مدرس طهرانی بوده باشد. دیگر شرکت کنندگان این جلسه فلسفی میرزا علی اکبر حکمی یزدی، ‌میرزا حسن چینی(صدوقی سها1359، ‌ص 88) و بدیع الملک میرزا عمادالدوله حدس زده می شوند.
سؤال دوم: از آنجا که لازمه سؤال از فلسفه ی کانت و اسپینوزا آشنایی اجمالی قبلی با آراء آنهاست، ‌پرسیدنی است که این آشنایی اجمالی از کجا حاصل شده است؟ دو پاسخ احتمالی به این سؤال مقدر به ذهن می رسد، ‌پاسخ اول، ‌از طریق مطالعه ی ترجمه عربی کتب فلسفی که نام این فلاسفه را مطرح کرده بودند:
آیا آقا علی حکیم از کجا به فلسفه ی غرب آشنا شد؟ با آنکه تنها کتاب دکارت ترجمه شده بود. دانشمند بزرگوار آقا سید جلال الدین تهرانی مرا گفت: چون در آن زمان آبای یسوعی در بیروت کتاب ها و رساله ها در دانش و هنر فرنگستان به عربی می نوشتند، ممکن است که آقا علی حکیم به وسیله ی آن نوشته ها به فلسفه ی اروپا آشنا شده باشد. در تأیید نظر ایشان چند کتاب در فلسفه از علمای لاهوت مسیحی به دستم آمد که در همان زمان ها از زبان فرانسه به عربی ترجمه و منتشر شده بود.(مدرسی چهاردهی، 1347-4307)
متاسفانه وی به نام و مشخصات این کتاب اشاره ای نکرده تا در صحت و سقم این احتمال تحقیق شود.
پاسخ دوم، استماع نام این فلاسفه از مطلعانی از قبیل بدیع الملک میرزا است. این احتمال با قرائتی که خواهد آمد اقوی به نظر می رسد. فارغ از این احتمالات آنچه از مجموعه ی آثار کنت دوگوبینو به دست می آید، آشنایی برخی ایرانیان با نام کانت در دهه هفتم قرن نوزدهم و پرسش آنها از وی درباره ی آراء فلسفی کانت است.
3. نخستین ایرانی شناخته شده که یقیناً کانت را می شناخته و بر اساس اسناد مکتوب به جا مانده باب پرسش از فلسفه ی وی را از فیلسوفان ایرانی گشوده است، ‌شاهزاده بدیع الملک میرزا عمادالدوله از نوادگان فتحعلی شاه قاجار (متولد حدود 1250 و متوفی پس از 1313 هجری قمری) است. او را افتخار طبقه اشراف ایرانی قرن گذشته معرفی کرده اند(Corbin,1964. p53) از عماد الدوله چهار اثر به فارسی در دست است:
اول: عماد الحکمه یا ترجمه و شرح فارسی کتاب مشاعر صدرالمتألهین شیرازی:
این بنده آن کتاب [رساله ی مشاعر]را در خدمت جناب مستطاب عمده الحکماء و المتألهین و زبده العلماء المتشرعین المحقق الکامل و العارف الواصل آقا میرزا علی اکبر یزدی المدرس ـ دام افضاله ـ استفاده نمود، ‌و بیانات را جمع و تحریر نموده و به نظر استاد رسانید و آن را کتاب نمود مرسوم به عماد الحکمه به ملاحظه اینکه مسئله مزبور چنانکه اشاره بدان شد، عماد فن حکمت است(کربن، 1964، ص 75)
دوم: حکمت عمادیه یا شرح فارسی الدره الفاخره عبدالرحمن جامی:
چنین گوید... بدیع الملک میرزا... از بدو عمر طالب استماع مطالب عالیه، وحدت و مصاحبت اهل حکمت و معرفت بود و پیوسته در خاطر داشت که شاهد اصول مطالب حکمت را به فارسی نگارد به طریقه که مرسوم بر طریق قویم و نهج مستقیم استاد الحکمه و مقنّن طریقه التوحید و المعرفه اکمل المتقدمین و افخر المدققین و اوحد الموحدین العارف الکامل و الحکیم الواصل الی درجه مانا لها السابقون و لم یدرکها اللاحقون مرحوم آخوند ملاصدرا شیرازی قدّس سرّه که مختار علمای حکمت و مدققین الهیین این عصر است تا طالبان را صراطی مستقیم و راغبان را میزانی قویم باشد و این بنده محتاج بفضل ربه الکریم را موجب اجری و در عالم یادگاری باشد. تا در سنه یک هزار و سیصد و هفت هجری موفق شد که رساله موسومه به دره الفاخره را که تألیف مولانا المحقق المدقق العارف الکامل ملاعبدالرحمن جامی علیه الرحمه می باشد و جامع اصول مطالب و عمده مقاصد در این علم است، در خدمت جناب عمده الحکماء الالهیین و قدوه الفضلاء المتألهین، ‌الوحید الموحد و الفرید المتفرد، ‌المدرس فی المعقول و المنقول و الفروع و الاصول آقای آقا میرزا علی اکبر یزدی دامت افاداته استفاده نمود، و آنچه شنیده بود مرتب نموده، شرح بر آن رساله مقرر داشت. و به ملاحظه و صحت استاد رساند... بحمدالله کتابی شد نافع و جامع و او را حکمت عمادیه موسوم نمودم. (موسوی بهبهانی، 1358، ‌ص 117-118).
این دو کتاب سند گویایی بر تسلط بدیع الملک میرزا عمادالدوله بر فلسفه و عرفان اسلامی و تعلق خاطر وی به حکمت متعالیه صدر المتألهین است.
سومین اثر عمادالدوله چهار نامه وی به حاج میرزا حسن امین الضرب در سال 1306 ق (1889م) است(مجتهدی، 1355). این نامه ها نشان می دهد که عمادالدوله اولاً با زبان فرانسوی آشنا بوده، ‌نه تنها اطلاعات او در حد خواندن در زبان فرانسه اندک نبوده است، بلکه رسم الخط فرانسوی او بسیار پخته و زیبا است (پیشین). ثانیاً از فلسفه اروپایی نیز بی اطلاع نبوده است. بدیع الملک میرزا با اصرار فراوان به دنبال دستیابی به کتابی فرانسوی به نام زمان و مکان نامتناهی نوشته فرانسوا ماری آگوست اِوِلن( 1910 -1830) منتشره در 1880 است. منظور وی کتاب امر نامتناهی و کمیت، بررسی درباره ی مفهوم نامتناهی در فلسفه و در علوم است. (1)
اینکه عمادالدوله به دنبال کتابی فلسفی به زبان فرانسوی بوده که کمتر از ده سال قبل از آن منتشر شده جالب توجه است. هر چند از این نامه ها به دست نمی آید که آیا وی بالاخره کتاب را دریافت کرده یا نه. اولن بیشتر به کتاب دیگر عقل محض و تعارضات (2) (1907) شناخته می شود. وی به لحاظ فلسفی به جریان نوکانتیان فرانسوی تعلق دارد که ویژگی آن حفظ اعتبار علم و اصل جبر علمی در کنار اعتبار ایمان و اختیار به لحاظ اخلاقی است. در این جریان فلسفی ژول لاشلیه lachelier و شارل رنویه Renouvier از اولن مشهورترند. اولن در مورد تعارضات کانت تفسیری خاص خود دارد. هر چند در مجموع از پیروان رنوویه به شمار می رود.
اولن قائل به «اصالت امر متناهی» است، ‌ولی با توسل به ایمان از نخستین تعارض کانت خارج نمی شود. او معتقد است میان امر متناهی و نامتناهی تقابل واقعی وجود ندارد و فقط امر متناهی اثبات شدنی است، ‌اما وضع مقابل آنها (کمیت نامتناهی) جنبه ی توهمی دارد و فقط با قائل شدن به «اصالت امر متناهی» می توان وجود ثابتی را در نظر گرفت و معنویتی به آن بخشید، یعنی آن را صاحب عقل و اختیار دانست. اولن با پذیرش«اصل امتناع تناقض» در تعارضات چهارگانه کانت معمولاً حکم اول را مطابق فاهمه دانسته و پذیرفته و حکم دوم را تخیلی قلمداد کرده مردود شمرده است(پیشین).
چهارمین اثر بدیع الملک میرزا عمادالدوله دو رشته سؤال فلسفی است که وی کتباً از اساتیدش مطرح کرده است. وی در 1307 (1890) شش سؤال فلسفی خود را از ابتدا از استادش میرزا علی اکبر حکمی یزدی و سپس با افزودن یک سؤال دیگر (سؤال هفتم) برای بار دوم از همان استاد و سپس از فیلسوف شاخص آن دوران آقاعلی مدرس طهرانی می پرسد. چند سال ـ بعد که دیگر آقا علی مدرس در قید حیات نیست. عمادالدوله دومین رشته سؤالات خود را در قالب شانزده سؤال جدید فلسفی از میرزا علی اکبر مطرح می کند. (متن کامل هر دو رشته سؤال: مجتهدی، 1379، 279-270) سؤالات عمادالدوله سؤال از تطبیق دو سنت فلسفی است که خود پرسشگر آنها را حکمای شرق و حکمای «اروپ» نامیده است. سؤالات عمادالدوله علیرغم حجم کمشان در سنت فلسفه ی ایرانی اسلامی بی سابقه هستند. این سؤالات پرسش از مباحث کلامی از یک سو و مبانی علم جدید از سوی دیگر است و در هر دو سو متعلق به عصر جدید است. توضیحات تحلیلی عمادالدوله نشان از تبحر وی در مسائل مورد سؤال دارد و نشان می دهد که وی بیشتر نظر خاص مخاطب را جویا است نه لزوماً جواب سؤال را.
این دو رشته سؤال به لحاظ موضوعی به شش محور قابل تقسیم است: حقیقت ذات باری، مکان و زمان و ماده، ‌علم و صفات خداوند جبر و اختیار و حسن و قبح و ظلم و عدل، ‌هدف و غایبت از خلقت، و بالاخره طبقه بندی فلاسفه ی غرب در مقایسه با حکما و متکلمین مسلمان( مجتهدی، ‌پیشین، 280- 281). عماد الدوله تنها در سؤال هفتم رشته سؤالات اول مستقیماً نام چند فیلسوف بزرگ غربی از جمله کانت را به میان آورده، ‌اما تأمل دقیق تر در محتوای دیگر سؤالات وی نشان می دهد که تعارضات کانتی دغدغه اصلی وی در اکثر سؤال ها بوده است. در رشته سؤالات اول، سؤال دوم و سوم عمادالدوله تا حدودی تعارض اول فلسفه ی کانت یعنی تناهی یا عدم تناهی زمان و مکان را به خاطر آورد. سؤال چهارم و پنجم عمادالدوله تا حدودی با تعارض سوم و چهارم فلسفه ی کانت یعنی علیت فاعل مختار یا تبعیت جهان از قوانین طبیعی و جبری و وجود یا عدم واجب الوجود مطابقت دارد. محور پرسش ششم علت غایی است که با دلیل طبیعی و کلامی کانت قابل مقایسه است (مجتهدی، 1355). سؤال هفتم(از رشته اول سؤالات) عمادالدوله نخستین متن فارسی است که به فلسفه ی کانت پرداخته است:
هفتم، ‌حکمای فرنگ مثل متکلمین این مملکت قائلند به خالقی قدیم و علیم و ابدی و ازلی مجتمع جمیع صفات کمالیه و صفات را عین ذات می دانند و عباد را مسئول در اعمال و عالم را بهترین اقسام ممکنه الایجاد می دانند با آنکه منافی نظم را قائلند باز بهترین اقسام دیگر دانسته اند و براهین آنها همان براهینی است که حکما و متکلمین ایران بیان کرده اند. از جمله حکمای فرنگ به این اعتقاد «دکارت» (به کسر دال و سکون راء) و «باکن» (به ضمن کاف و سکون نون) و «لبنیز» (به کسر لام و سکون باء و کسر نون و سکون یاء و زاء) و «فنلن» (به کسر فاء نون و ضم لام و سکون نون ) و «بوسوت» (به ضم باء و سکون واو و ضم سین و سکون واو و تاء).
فرقه دیگر از حکمای فرنگستان قائل به خالق متجمع آن صفات کمالیه نیستند، بلکه به خالقی معتقد نیستند و می گویند که قوه و ماده قدیم و لایفنی بوده و هست که آن قوه و ماده از یکدیگر منفک نمی شوند. یعنی ماده بی قوه و قوه بی ماده ممکن نیست و از توافق ماده و قوه این» عالم ترکیب شده و می شود و آنچه شده و آنچه خواهد شد، ‌مثل حکمای آلمان که مشهور آنها «کان» (به فتح کاف و سکون نون) و «فیشت» (به کسر فاء و سکون یاء و شین و تاء).
فرقه دیگر می گویند یک وجود است که به صور مقتضیه ظهور و بروز دارد و آنچه دیده می شود شئونات و بروزات اوست لاغیر، ازلی و ابدی در تمامی کمال، و این فرقه کم هستند.
آنچه در این سؤالات عرض شد هیچ یک غیر آنچه ظاهر شرع انور است اعتقاد نویسنده و سائل نیست. در بعضی مواضع به طور نسبت به خود اعتقادی را عرض کرده محض طریق سؤال است که مطلب معلوم شود(مجتهدی، 1379، ص 273).
نخستین استعمال نام کانت به فارسی همانند تلفظ دیگر فلاسفه غربی، ‌خبر از ضبط نادرست آنها می دهد، ‌و این برخلاف دست خط فرانسوی برخی عبارات در نامه عمادالدوله به امین الضرب حاکی از کم اطلاعی وی در این حوزه است. به لحاظ محتوایی عمادالدوله فلاسفه ی فرنگ را به سه دسته تقسیم کرده است:
دسته ی اول همانند متکلمین ایرانی به خالق قدیم قائلند، ‌صفات را عین ذات می دانند و آدمیان را مسئول اعمال خود. و عالم را بهترین قسم جهان ممکن می شمارند. به نظر وی دکارت، ‌بیکن، ‌بوسوئه، ‌لایب نیتس و فنلن در این دسته قرار می گیرند.
دسته ی دوم به خالقی معتقد نیستند بلکه به ماده و قوه ی قدیم فناناپذیر باور دارند و جهان را توافق چنین ماده و قوه ای می شمارند. به نظر وی کانت و فیخته در این دسته قرار می گیرند.
دسته ی سوم به یک وجود واحد قائلند که به صور مقتضیه ظهور و بروز دارد و آنچه دیده می شود شئون و بروز اوست. او این فرقه را کم تعداد می شمارد و نام قائلان آن را ذکر نمی کند، ‌ولی ظاهراً‌ مرادش هگل و اسپینوزا است.
از طبقه بندی ای که عمادالدوله از فلاسفه بزرگ غرب کرده به خوبی پیداست که نه فقط با متون اصلی غربی آشنایی نداشته است، بلکه اگر هم از یک کتاب درسی مقدماتی استفاده کرده باشد، ‌باز در چند مورد دچار اشتباه فاحشی شده است خاصه در مورد کانت و فیخته که معلوم نیست به چه دلیل موجهی آن دو را جزء فرقه ی دوم آورده است. اگر منظور وی عدم اعتقاد به خداوند و ماده انگاری است، مادیون و طبیعیون قرن هجدهم از قبیل لامتری (lamettrie) و هلوتیوس(Helvetius) می بایست ذکر شوند، ‌نه کانت و فیخته (مجتهدی، 1355).
چه بسا بتوان برداشت عمادالدوله را این گونه تأویل کرد که به نظر کانت معرفت انسانی دارای ماده و صورتی است و وجود خداوند را نمی تواند به اثبات برساند و ذهن انسانی درباره مسائل مابعدالطبیعه دچار تنازع احکام می شود. در نهایت به نظر نمی رسد بدیع الملک میرزا در اینجا به مفهوم کانتی کلمه به بحث المعرفه توجه اصلی داشته یا مفهوم عمل اخلاقی را به معنایی که مورد نظر فیخته بوده دریافته باشد(مجتهدی، 1379، ‌ص 286).
در مجموع عمادالدوله اگر چه در مورد افکار فلاسفه جدید کلیاتی می دانسته ولی اطلاعاتش تخصصی و دقیق نبوده است، ‌به ویژه اطلاعاتش درباره کانت صحیح و کافی نبوده است، ولی به هر حال به بعضی مسائل زیربنایی در رابطه ی کلام سنتی و علم جدید توجه داشته و طرح این سؤالات به ویژه سؤال هفتم علیرغم برخی نواقص به عنوان گام اول در حوزه فلسفی کانت در ایران بسیار مهم ارزیابی می شود. پرسش های بدیع الملک میرزا نخستین کوشش در راه آشنایی فلسفه صدرایی با فلسفه کانتی است.
4. بدیع الملک میرزا با طرح شش سؤال(فاقد سؤال مورد نظر درباره کانت و دیگر فلاسفه ی غرب) آنها را نخستین بار از استادش میرزا علی اکبر حکمی یزدی پرسید. حکیم یزدی تنها به چهار سؤال اول پاسخی موجز داد و متذکر شد که پاسخ سؤال های پنجم و ششم از پاسخ های پیشین دانسته می شود (متن نخستین جوابیه به پرسش های بدیع الملک: محقق داماد، 1378، ‌ص 164 -155). بدیع الملک که ظاهراً پاسخ های کوتاه استاد خرسندش نساخته بود پس از دریافت جوابیه اول، سؤال دیگری (همان سؤال هفتم حاوی نام کانت) به سؤالات قبلی افزود و بار دیگر از استاد تقاضای جواب کرد. میرزا علی اکبر در پاسخ سؤال هفتم فرقه اول حکمای غرب قائل به خالق قدیم را موافق با رأی متکلمین و حکمای اسلام، و فرقه سوم قائل به شئونات و بروزات وجود را مذهب حکمای اسلام و صوفیه و حکما دانست، بدون اینکه کمترین اشاره ای به آرا و فلاسفه جدید اروپایی بنماید. درباره ی فرقه دوم که به نظر پرسشگر رأی کانت و فیخته می باشد می نویسد:
مذهب فرقه ی دیگر که به خالقی معتقد نیستند، ‌مذهب دهریین و طبیعیین است که دهریین وجود عالم را به بخت و اتفاق نسبت داده اند، ‌چنانکه مذهب ذیمقراطیس است که گفته است به بخت و اتفاق آن اجزاء فراهم آمده و این عالم از سماوات و ارضین ترکیب یافته و محتمل است عوالم دیگر غیر این عالم نیز ترکیب گردیده و موجود باشد. و طبیعیین وجود عالم را به طبیعت نسبت داده اند و عالم را قدیم و صاحب طبیعت کلیه می دانند که بلاشعور و اراده منشأ آثار قدیمه و حادثه است، ‌و قائل اند به هیولی و صورت جسمیه و صور نوعیه. و ماده ی قدیمیه در نزد فرنگیان عبارت از اجزای لایتجزا است که در خارج قابل قسمت نیستند و در ذهن قابل قسمت اند، و قوه ی قدیمه و قوه ی واحده نباشد. بلکه قوای کثیره باشد که عبارت است از صور نوعیه آن اجزاء و صور نوعیه ی دیگر که صور مرکبات باشد، ‌حادث باشند. و توافق ماده و قوه که قائل اند، ‌ممکن است به حسب اتفاق گفته باشند، و ممکن است به حسب تجاذب آن اجزاء گفته باشند لیکن اتفاق چون باطل است از تجاذب آن اجزاء یکدیگر را این کرات متحرکه ی متشتته در جو فراهم آمده، ‌به تفصیلی که محل مقتضی ذکر آن نیست(مدارس حکمی یزدی، ‌1365، ‌ص 141-140 ).
تأمل در این پاسخ نشان می داد که اطلاعات مجیب درباره ی کانت و دیگر فلاسفه ی اروپایی از اطلاعات سائل هم کمتر است.
5. بدیع الملک برای سومین بار سؤالات هفت گانه را برای پاسخ گویی به محضر حکیم مؤسس آقا علی مدرس (1889-1818) می فرستد. آقا علی به تفصیل به سؤالات شاهزاده فاضل پاسخ می گوید و نام کتاب خود را به افتخار پرسشگر بدایع الحکم می گذارد:
شاهزاده ی مفخم، امیرزاده ی معظم، نواب مستطاب اشرف، عمادالدوله بدیع الملک میرزا ابن عماد الدوله امام قلی میرزا ابن محمد علی میرزا الملقب بدولتشاه بن فتحعلی شاه قاجار اسکنهم فی اعلی الجنان لازالت لواء امارته مرفوعه و الام ایالته منصوبه، از آنجا که نظر به فطرت سنیه ی اصلیه و استعداد و قابلیت جبلیه و کمالات کسبیه و فضایل نفسیه و معالم عقلیه و حسن حیرت و صفای طویت و سریرت، ‌میل تام و رغبت تمام در تحقیق حقایق عرفانیه و معارف یقینیه و کشف اسرار آیات قرآنیه و بیان معضلات احادث نبویه و تبیان مشکلات آثار ولویه داشته و علی الدوام با فضلای نامدار و علمای عالی مقدار در این ابواب مصاحبت و مکالمه فرموده واز تحقیقات مطالب عالیه ابتهاج و مسرت و التذاذ دارند، ‌چند مسئله از مسائل حکمت الهیه به صورت سؤال مرقوم فرموده، ‌نزد این حقیر فقیر شهیر به آقاعلی مدرس طهرانی ولد مرحوم مغفور ملاعبدالله مدرس زنوزی انفاذ فرمودند که به اندازه ی قلیل بضاعتی که در حکمت الهیه دارد جواب نویسد. لذا به قدر حوصله و استعداد خود هر یکی را جوابی نوشته مجموع را رساله کرد و بدایع الحکم نام نهاد (مدرس طهرانی، 1314، ‌ص 5).
بدایع که در آخرین ماه های حیات آقاعلی در 1307 نگاشته شده، ‌هفت سال بعد در 1314 (1896) در تهران منتشر شد. بدایع از سه زاویه قابل توجه است: اول، این کتاب مهمترین تألیف آقا علی و پس از اسفار یکی از معتبرترین کتب حکمت متعالیه است. تقریرهای استادانه حکیم مؤسس از مباحث مختلف الهیات بالمعنی الاخص در بدایع نمایی با عظمت از اندیشه فلسفی اسلامی ارائه می کند. بی شک بدایع اگر تبویب و تنظیم مناسب تری داشت جای خود را در حوزه های فلسفی باز می کرد. دوم این کتاب یکی از مهمترین کتب فلسفی به زبان فارسی به شمار می آید. بدایع معتبرترین نماینده حکمت متعالیه در زبان فارسی است. سوم، صفحات پایانی بدایع الحکم نخستین جلوه مواجهه ی فلاسفه ی مسلمان با آراء فلاسفه ی پس از رنسانس غرب را به نمایش می گذارد.
اگر بدیع الملک میرزا عمادالدوله در آخرین سؤال خود اسامی فلاسفه ی بزرگ غرب را ذکر کرده است، ‌کار او نه جنبه تفننی داشته و نه جنبه ی فضل فروشی، بلکه از ابتدا اقلاً به نحو ذهنی برای خود او مقایسه ی میان افکار فلاسفه غرب و سنت تفکر اسلامی ایران مطرح بوده است و بدین معنی در حد نیت پنهانی او می توان کتاب بدایع الحکم را به معنایی نخستین کتاب فلسفه مقایسه ای میان تفکر شرق و غرب در ایران دانست. شاید هم بتوان گفت این کتاب محل برخورد و تلاقی فلسفه ای از نوع کانت اروپایی و سنت نوع ملاصدرایی شرق است. (مجتهدی، 1355)
علیرغم پاسخ بسیار مفصل آقا علی به دیگر سؤال ها، پاسخ پرسش هفتم از چند سطح تجاوز نمی کند. وی درباره ی فرقه دوم از فلاسفه غرب متذکر شده است.
و قوه و ماده ای که بعضی حکماء و فرنگ قائلند که صورت را حالّ و هیولی را محل می دانند و می گویند که هر یک به دیگری محتاج باشد به طوری که دور لازم نباید یعنی هیولی به ذات صورت مطلقه محتاج باشد به هیولی، و همه اجسام از این دو مرکبند و میانه ی این دو تلازم بود و از هم منفک نشوند، لکن این مطلب مستلزم نباشد انکار واجب الوجود را جل جلاله چنانکه حکماء و منشاء با قول به این مطلب اثبات واجب الوجود به براهین قاطعه کرده اند. (مدرس طهرانی، 1314، ‌ص 277)
پاسخ آقا علی نشانی از اطلاع وی از فلسفه کانت ندارد، در سرتاسر کتاب بدایع الحکم بلکه در مجموعه مصنفات حکیم موسس نکته ای که حاکی از توجه یا اطلاع وی به فلسفه ی جدید غرب به ویژه آراء ایمانوئل کانت باشد به چشم نمی خورد، ‌و با اطمینان می توان گفت هیچ مدرکی دال بر اطلاع مدرس طهرانی از فلسفه ی کانت در دست نیست. پرسش های نسبتاً دقیق (حداقل در غیر سؤال هفتم) بدیع الملک در بحث تطبیقی فلسفه ی صدرایی و فلسفه ی کانتی به واسطه ی کم اطلاعی حکیمان ایرانی از فلسفه ی غرب پیگیری نشد. ضمناً احتمال پیش گفته درباره ی امکان پرسشگری آقاعلی و آقا علی اکبر درباره ی فلسفه کانت از کنت دوگوبینو حداقل در آثار این دو حکیم شاهد صدقی ندارد.
6. نمونه ی دیگری که به آشنایی نخبگان ایرانی با آراء کانت قابل ذکر است استنادهای افضل الملک شیخ محمود کرمانی (1322-1267 ه. ق) در شرح آراء دکارت به کانت است. وی رساله ی گفتار در روش را چهل و دو سال پس از نخستین ترجمه در 1321 قمری (1908م) تحت عنوان نطق از ترکی به فارسی برگردانید. (نسخه ی خطی کتابخانه ملک، ش 6172) افضل الملک علاوه بر ترجمه ی متن رساله، شرح و تفسیری نیز بر آن افزوده است. این شرح و تفسیر نیز از ترکی ترجمه شده و نویسنده آن همانند مترجم ترک ناشناس است. به هر حال این شرح و تفسیر از فردی مسلط به فلسفه دکارت، آشنا با منتقدان دکارت و مطلع از دیگر فلاسفه بزرگ اروپایی از جمله کانت به رشته تحریر درآمده است(مجتهدی، 1362). (در قطعات منتخب منتشر شده استناد به کانت نیامده، برای یافتن این مستندات می باید به نسخه ی خطی (متن کامل) مراجعه کرد).
7. مرحله ی اول آشنایی ایرانیان با کانت را در نکات زیر می توان خلاصه کرد:
1. به گزارش کنت دوگوبینو در دهه ی هفتم قرن نوزدهم برخی نخبگان ایرانی با نام کانت آشنا بوده اند و درباره ی مسلک فلسفی کانت از وی سؤال کرده اند.
2. نخستین ایرانی که از طریق برخی فلاسفه ی نوکانتی همچون اولن با آرا کانت آشنایی مقدماتی داشته، بدیع الملک میرزا است وی در 1306 (1889) با طرح هفت سال تحت تأثیر تعارضات کانتی، نخستین بار نام کانت را هر چند نادرست استعمال کرد و در دسته بندی سه گانه از فلاسفه ی غربی درباره ی اعتقاد به خداوند، نام کانت را به غلط در زمره منکران خداوند و معتقدان به ماده و قوه ی قدیم به کار برد.
3. در پاسخ های دوگانه میرزا علی اکبر حکمی یزدی و کتاب پر اهمیت بدایع الحکم آقا علی مدرس طهرانی نشانه ای از اطلاع ولو اندک حکیمان ایرانی از فلسفه ی کانت مشاهده نمی شود.
4. در شرح رساله گفتار در روش دکارت که توسط افضل الملک کرمانی در سال 1321 (1908) از ترکی به فارسی ترجمه شده است، استنادهایی به آراء کانت مشاهده می شود.
5. در مجموع در هفتاد و پنج سال اول آشنایی ایرانیان با کانت، آشنایی گذار و مقدماتی است و به دشواری می توان گفت از حد اسم فراتر رفته است. تنها ایرانی ای که به برخی تعارضات کانت التفات کرده است بدیع الملک میرزا است.

مرحله ی دوم: آشنایی عمومی و تاریخی

در این مرحله ی چهل و پنج ساله آراء کانت در ضمن ترجمه یا ترجمه ی آزاد تاریخ فلسفه ی غرب در اختیار دوستداران فلسفه قرار می گیرد و نخستین مقالات و کتب مستقل درباره ی کانت به فارسی ترجمه می شود.
8. یکی از عرفای معاصر میرزاهادی خان حائری (متولد 1308 قمری، متوفی 1359 شمسی /م 1981 میلادی) فرزند شیخ عبدالله حائری رحمت علیشاه و شاگرد میرزا حسن کرمانشاهی است. درس مثنوی وی محفل اساتید فلسفه و عرفان معاصر ایرانی بوده است.
وی فارغ التحصیل مدرسه دارالفنون و با زبان فرانسوی آشنا بوده است. جز برخی اشعار وی چیزی از آثارش منتشر نشده است. یکی از مهمترین آثار مخطوط وی تاریخ فلاسفه است. (اسحاق، 1371، ‌ج2، ‌ص 517) گفته شده« این رساله در تاریخ فلسفه ی غرب است که ظاهراً مقدم بر کتاب سیر حکمت در اروپا تألیف مرحوم محمد علی فروغی نوشته شده است». (آزمایش، ‌1383، ‌18 /104) درباره ی میزان آشنایی هادی حائری با فلسفه کانت پس از مشاهده تاریخ فلاسفه او می توان قضاوت کرد.
9. ابوالحسن شعرانی استاد فلسفه ی اسلامی در 1316 ه. ش(1937) کتاب مختصری به نام فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه (مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه ی اروپا در الهیات و تجرد نفس و تطبیق اصطلاحات» در تهران منتشر کرد. وی در پایان کتاب توضیح داده که «اقوال مذکور در کتاب یا از کتب مصنفین و صاحبان اقوال یا از تاریخ«دزبری» که به ترتیب حروف تهجی اعلام طوائف را با شرح کامل ذکر کرده و ادله آنها از کتاب مزبور و کتاب فلسفه «لار» lahr که از کتب کلامی فرانسه است نقل گردید» (شعرانی، ‌1316، ‌ص 45). تمایل نویسنده آشکارا به فلسفه دکارت است. حسن مهم کتاب دقت عمیق نویسنده در معادل هایی است که برای اصطلاحات جدید فلسفی انتخاب کرده است. نویسنده به زبان فرانسوی مسلط است و در مجموع به سه رأی کانت پرداخته است.
اول: وی فلسفه ی جدید اروپا را به چهار مدرسه تقسیم می کند: شکاکان، ‌تجربیون، مثالیون و عقل گراها. در توضیح مدرسه ی سوم یعنی مثالیون با ایده آلیست ها می نویسد:
می گویند ما چیزهایی در ذهنمان وارد می شود و آن را تصور می کنیم ولی یقین نداریم صورت ذهنی موافق موجود خارجی است. و بعضی مبالغه کرده گویند اصل وجود خارجی را نمی دانیم، اما کانت معتدل تر است و گفته وجود عالم خارجی مسلم است، ‌زیرا تا چیزی موجود نباشد ظاهر نمی شود ولی کیفیت و احوال آن نامعلوم[است]. اصل مذهب شکاکین از اینجا ناشی شده که یکی از فلاسفه ی انگلیسی موسوم به لاک گفت ما اصل موجودات خارجی را ادراک نمی کنیم بلکه اشباح(ideas representative) آنها را درک می کنیم که ماهیت با وجود خارجی متفق نیستند.
کانت فیلسوف آلمانی تصدیق کرده که اگر چیزی به علم حضوری intuition ادراک شود ماهیت او معلوم است و لکن می گویند حتی ادراک انسان نفس خود را به علم حضوری نیست، بلکه به علم حصولی است، Conception، و نیز گفته قضایایی که به حمل اولی ذاتی analytique باشد صحیح است و لکن عمده قضایای مفید به حمل شایع صناعی است Synthetique به این جهت بر حکمت نظری pure reason اعتماد جایز نیست، اما حکمت عملی مانند اینکه عدل خوب است و خیانت قبیح است و از این قبیل هر چه باشد قابل اعتماد است. و وجود خدا، بقاء و تجرد نفس انسان را از روی این قبیل ادله ثابت کرده است.» (پیشین، ‌ص 110)
دوم: در باب مقولات. پس از مقولات ارسطویی متذکر شده است:
مقولاتی که کانت فیلسوف آلمانی تنظیم نموده چهار است و هر یک سه قسم می شود:
کمّ (وحدت، ‌کثرت و مجموعیت)، اضافه (بین علت و معلول، ‌بین حالّ و محل، ‌بین فعل و انفعال، ) کیف، ‌(واقعیت منفی بودن، محدودیت) ، حال(وجوب، امکان و وجود).
به عقیده ی کانت تمام مقولات، ‌اعتباری محض و در خارج ما به ازاء ندارند. (پیشین، ص15)
سوم: وی هفتمین دلیل بر اثبات صانع را قانون اخلاقی دانسته توضیح می دهد:
می گویند اول کسی که از این راه استدلال کرده سقراط بود و کانت فیلسوف آلمانی بر آن اعتماد کرده می گوید ما در وجدان خود می یابیم که بعضی افعال حسن و بعضی قبیح است و اگر افعال حسنه را مرتکب شویم مستحق تمجید و تحسین، و اگر افعال قبیحه را به جا آوریم مستحق سرزنش و ملامتیم. پس یک قانونی موجود است و مقنن آن خود ما نیستیم، زیرا که اگر خود ما بودیم می توانستیم آن را تغییر دهیم، ‌با اینکه اگر ما قرار بگذاریم که سرقت و قتل کار خوبی است باز پیش خود حس می کنیم که مخالف قانون صحیح رفتار کرده ایم و قانون به حال خود باقی است و چون مقنن این قوانین خود، ‌ما نیستیم لابد قوه غیر ما یعنی واجب الوجود است که وضع کرده و به ما الهام نموده است. (پیشین، ص 38)
10. محمد علی فروغی(1321-1256 ه. ش) دانشمند و سیاستمدار ایرانی در 1318 ش (1939م) با انتشار کتاب مفصل سیر حکمت در اروپا رایج ترین و عمومی ترین تاریخ فلسفه غرب را تا چهل سال پس از خود در اختیار فارسی زبانان قرار داد. او علاوه بر تسلط بر زبان فرانسوی با انگلیسی و عربی نیز آشنا بود. وی پس از انتشار حکمت سقراط در 1297 (1918) و ترجمه چند محاوره ی افلاطون، ‌گفتار در روش دکارت را برای سومین بار در 1310 (1931) به فارسی ترجمه و منتشر کرد. فروغی با انتشار ترجمه فن سماع طبیعی شفای ابن سینا با استعانت از درون حکیم معاصرش محمد حسین فاضل تونی در 1316 (1937) توانایی خود را در فلسفه اسلامی نشان داد.
فروغی آنچنان که در مقدمه ی سیر حکمت در اروپا تذکر می دهد به این نتیجه می رسد که بدون آشنایی اجمالی با تاریخ فلسفه در غرب رساله ترجمه شده ی دکارت قابل فهم نخواهد بود. لذا دست به کار تدوین سیر حکمت در اروپا می شود. فروغی در این مقدمه تصریح می کند که «رساله ی تاریخیه ترجمه نیست، ‌تألیف است، ‌چرا که تألیف برای تعلیم و تعلم پرفایده تر است. » او کتاب خود را تاریخچه ی مجملی از معارف اروپا معرفی می کند که در آن از گفته دانشمندان داخلی پرهیز شده، ‌هر چند در اصطلاحات حتی الامکان از دانشمندان خودی تبعیت کرده است. » (فروغی، ‌1318، ‌مقدّمه). فروغی در انتهای هر یک از مجلدات سه گانه کتاب خود فهرست اصطلاحات فلسفی به کار رفته در کتاب خود را همراه با معادل فرانسوی آنها به دست داده که تا چهار دهه پس از انتشار کارآمدترین فهرست اصطلاحات فلسفی بوده است.
متأسفانه فروغی به منابع تألیف خود اشاره ای نکرده است. محتمل ترین منابع فرانسوی کار فروغی تاریخ فلسفه آلفرد فویهfouillee و امیل بریهBrehier است. اما مقایسه دقیق سیر حکمت در اروپا با این دو تاریخ فلسفه چنین فرضیه ای را اثبات نمی کند(مجتهدی، 1379، ‌ص 328-325). فروغی از هر منبعی استفاده کرده باشد، کتابی با ارزش، وفادار به آراء فلاسفه غربی، ‌قابل اعتماد نسبی و با نثری روان و معادل هایی مناسب تدوین کرده است.
فروغی فصل هفتم از جلد دوم سیر حکمت در اروپا را به فلسفه کانت اختصاص داده، ‌68 صفحه کانت شناسی فروغی مفصل ترین بحث فلسفی به زبان فارسی تا آن زمان و چند دهه بعد است. برای اولین بار شرح زندگانی و سیر تحول افکار کانت و نقد عقل مطلق نظری و نقادی عقل مطلق عملی طی سه بخش تشریح شده است. شیوه ی نگارش فروغی حکایت از فهم رأی فلسفی توسط مؤلف دارد و به گونه ای نگارش شده که برای مخاطب ایرانی که برای نخستین بار با چنین مطالبی مواجه می شود قابل فهم باشد. برای آشنایی با نحوه ی کانت شناسی در نخستین تألیف مؤثر فارسی نمونه هایی را از آن نقل می کنیم:
پس از تأمل بسیار کانت هم در کشف حقیقت موجودات حس و تجربه را تنها وسیله ی تحصیل علم پنداشت و معتقد شد که انسان به معرفت ذوات نمی تواند دست بیابد و باید به بحث در عوارض و حادثات اکتفا نماید. ( فروغی، 1318، ‌ص 196)
در واقع تحقیقات کانت مقدمه ی فلسفه است و روش را به دست می دهد از این رو که معلوم می کند که عقل انسان چه می تواند دریابد؟ و چه اندازه و چگونه می تواند درک حقیقت کند؟ و روشی که برای تأسیس فلسفه باید اختیار کرد کدام است؟ جز اینکه چون از این مقدمات فراغت یافت و به عقیده ی خود روش صحیح فلسفه را دریافت، ‌پیری و ناتوانی در رسید، ولی حق این است که هر چند به ذی المقدمه نتوانست بپردازد، ‌همین مقدمات را که ترتیب داده او را از بزرگ ترین حکما به شمار آورده است(پیشین، ‌ص 200)
فروغی در بیان تحقیقات کانت در نقد عقل مطلق نظری متذکر می شود:
کانت در فلسفه مانند کپرنیک عمل کرد و به جای اینکه اشیاء را اصل بداند و ادراک را بر آنها منطبق کند، ‌ادراک را اصل قرار داد و اشیاء را بر آنها منطبق نمود، ‌و در مبحث شناخت برترین حس هم که معلوم کرد که زمان و مکان قالب هایی هستند که آنها را ذهن در خود دارد. و محسوسات را در آن قالب ها می ریزد مقدمه همین عمل بود، ‌یعنی آنجا راجع به محسوسات این فقره را نمایان کرد، ‌و اینجا راجع به مقولات در مبحث حس دانستیم که ما امور را به وسیله ی عینکی می بینیم که یک شیشه اش زمان و یک شیشه اش مکان است، ‌اکنون می بینیم عینک ما دستگاه مفصلی است که علاوه بر آن دو شیشه چندین شیشه دیگر دارد که عبارت از مقولات باشند. و نتیجه اینکه جهان یعنی اشیاء معلوم ما، ‌خواه محسوس و خواه معقول مصنوع ذهن ما هستند و بنابراین عالم و معلوم متحدند، ‌و به این وجه است که علم برای انسان میسر می شود. مقولات در علم به منزله ی صورت اند و وجدانیات به منزله ی ماده آن می باشند، و وجود هر دو برای علم ضروری است. زیرا که ماده بی صورت متحقق نمی شود، و صورت بی ماده همچون ظرف بی مظروف است، ‌و از این رو می توان دانست که علم ما جز بر امور تجربی به چیزی تعلق نمی تواند بگیرد. (پیشین، ص 220)
فروغی در نقد نسبت اصالت التصوری به کانت از قول وی می نویسد:
من نه سوفسطائیم و نه اصالت تصوری، ‌نه نفی موجودات می کنم، ‌نه منکر حقائقم، ‌نه علم و فلسفه را بی معنی می دانم، ‌من در عقل انسان صرافی می کنم و میزانش را می سنجم و حدودش را معین می کنم تا معلوم شود که دست عقل به کجا می رسد و به کجا نمی رسد. (پیشین، ‌226)
درباره ی جهان شناسی کانت فروغی متذکر می شود:
در تصور چهار فقره کمیت، کیفیت، و جهت... همین که صور آنها را وجودهای عینی مستقل قرار دادیم چون بخواهیم درباره آنها رأیی اختیار کنیم، گرفتار تنازع احکام می شویم یعنی در هر یک از آن صور معقول دو حکم متناقض در می یابیم که هر دو موجه می باشند و هر دو را نقض هم می توان کرد و این نشان جدلی بودن استدلال و بی بنیاد بودن موضوع گفتگو است. صور چهارگانه و تنازع احکام متناقص در آنها از این قرار است:
تنازع اول: جهان کران دارد یا بی کران است یعنی ابعادش متناهی است یا نامتناهی و آغاز زمانی داشته یا نداشته است؟
تنازع دوم: در جهان جوهر بسیط هست یا نیست؟
تنازع سوم: آیا همه امور موجب اند یا اختیاری هم هست؟
تنازع چهارم: وجودی که واجب باشد هست یا نیست؟ (پیشین، ‌ص 234، ‌233)
در زمینه خداشناسی فروغی توضیح می دهد؟
راه یقین به وجود چنین مبدئی استدلال عقلی نیست چنانکه براهینی که می آورند هیچ کدام قاطع و وافی نمی شود(پیشین، ص 236)
پس از نقد سه برهان وجودی آنسلم، ‌برهان جهانی و برهان علت غایی کانت این گونه نتیجه گیری می کند:
پس اثبات ذات باری به برهان عقلی میسر نیست، اگر از موجوداتی که به علم ما در می آیند بخواهیم به او برسیم، این موجودات عوارض و ظهوراتند و مادی می باشند و آنکه منتهی الیه این عوارض است باید از جنس نوع آنها باشد. اگر از این عوارض و ظهورات بگذریم و بخواهیم به عقل مطلق نظری مسئله را حل کنیم، دست ما تهی است و تکیه گاهی نداریم. لیکن آن قدر هست که اگر پای استدلالیان چوبین است و به اثبات عقلی نمی رسد دست منکران هم به جایی بند نیست و راه طلب باز است. (پیشین، ص 238)
فروغی تحقیقات کانت در علم اخلاق و نقادی عقل مطلق عملی را این گونه گزارش می کند:
نیکی اخلاقی آن است که شخص در او به نتیجه ننگرد و غایتی در پیش نداشته باشد و تنها از روی تکلیف [عمل]بکند و برای اینکه قانون یعنی امر کلی را رعایت کرده باشد... نخستین قاعده اخلاقی که خود را به آن مکلف می بینیم این است: همواره چنان عمل کن که بتوانی بخواهی که دستور عمل تو برای همه کس و همه وقت و همه جا قاعده کلی باشد... قاعده دوم اخلاقی: چنان رفتار کن که هر انسان را خواه شخص خودت خواه شخص دیگری باشد غایت بپنداری نه طریق وصول به غایت... قاعده سوم: چنان رفتار کن که از قانونگذاری تو(یعنی از ارادات عقلی تو) دستورهایی برآید که با استقرار غایات مطلق سازگار باشد(پیشین، ص249-246)
فروغی در اواخر بحث خود چنین نتیجه گیری می کند:
وصول به کمال یعنی خیر کل تام و سازگار شدن قانون اخلاقی، با جریان امور عالم از عهده خود نفس انسان که خواهان این مقام است ساخته نیست و چاره نداریم جز اینکه بگوییم کار وجودی است که خود دارای کمال مطلق باشد، ‌و وجود عالم و جریان امور او و الزام قانون اخلاقی و سازگار شدن او با جریان امور و عمل بر متقضای اختیار و آزادی، همه بر حسب مشیت او است یعنی ذات باری و پروردگار عالم است. پس کانت در امور اخلاقی هم مانند امور علمی به شیوه ی کپرنیک به عکس حکمای دیگر عمل کرد. به این معنی که پیشینیان از اثبات ذات باری و بقای نفس نتیجه می گرفتند که انسان مکلف به تکالیف اخلاقی است و لکن او مکلف بودن انسان را به تکلیف اخلاقی یقین دانست، سپس بقای نفس و یقین به وجود پروردگار را از آن نتیجه گرفت، ‌و چون به این نتیجه رسیدیم می توانیم بگوییم: امر مطلق عقل بر مکلف بودن انسان به حسن نیت و اراده خیر حکم خداست که بر دل ما وارد می شود. (پیشین، ص 255)
انتشار نخستین مقالات تألیفی فارسی درباره ی کانت با سلسله مقالات احمد فردید تحت عنوان از کانت تا هایدگر آغاز شد اما در دو شماره منتشر شده این مقاله مطالب مرتبط با کانت به بیش از چند سطر بالغ نشد(مجله ی سخن، ‌1323). به این ترتیب محمد علی فروغی با نگارش مقاله ای به نام «کانت» در این زمینه نیز پیشقدم است (مجله ارمغان، ‌1328).
11. این مرحله با انتشار ترجمه ی چهار تاریخ فلسفه ادامه می یابد. ترجمه هایی که هر یک از قبلی تخصصی تر و عمیق تر هستند، ‌ترجمه ها نیز همپای متن عمق و غنای بیشتر می یابد.
کاظم عمادی در سال 1328(1949) بخش کانت از کتاب فلاسفه بزرگ اندره کرسون(Cresson) (1869
-1950) را در 84 صفحه در تهران منتشر کرد. این نخستین کتاب با عنوان «کانت» در زبان فارسی است. دکتر عباس زریاب خویی در 1336(1956) تاریخ فلسفه ویل دورانت را به فارسی ترجمه و منتشر کرد. فصل ششم این تاریخ عمومی فلسفه تحت عنوان «ایمانوئل کانت و مسلک اصالت تصور (ایده آلیسم آلمان) » پنجاه صفحه به فلسفه کانت اختصاص دارد.
در 1340(1960) تاریخ فسلفه غرب برتراند راسل فیلسوف معاصر انگلیسی توسط نجف دریابندری به فارسی ترجمه و منتشر شد. در فصل بیستم از کتاب سوم آن در بیست و دو صفحه مختصراً فلسفه کانت تحلیل شده است.
بالاخره منوچهر بزرگمهر در 1360(1981) بخش کانت از جلد ششم تاریخ فلسفه فردریک کاپلستون را مستقلاً در حدود 250 صفحه ترجمه و منتشر کرد. این دومین کتاب فارسی درباره ی کانت است و مفصل ترین و عمیق ترین کتاب منتشره درباره کانت به زبان فارسی تا زمان خود محسوب می شود، ‌و تنها کتابی است که به سیطره ی سیر حکمت در اروپا در حوزه کانت شناسی فارسی پایان می دهد. در این کتاب هفت قسمت به چشم می خورد: زندگی و تألیفات کانت، ‌مسائل کتاب نقد اول، معلومات علمی، انتقاد از مابعدالطبیعه، اخلاق و دین، ذوق و معرفت الغایه، ‌ملاحظاتی درباره ی آثار منتشره پس از مرگ.
12. مرحله ی دوم با آغاز بررسی و نقد آراء فلسفی کانت توسط متفکران ایرانی به پایان می رسد. با توجه به تفاوت بنیادی فلسفه ی کانت با سنت فلسفی در دوران اسلامی طبیعی است که نظر اساتید ایرانی فلسفه به مقایسه فلسفه ی کانت با فلسفه ی اسلامی طبیعی جلب شود. در زمینه بررسی تطبیقی و تحلیل انتقادی آراء کانت کوشش های مهدی حائری یزدی(1378-1302) قابل ذکر است.
دکتر مهدی حائری یزدی که فلسفه ی کانت را در آمریکا و کانادا تحصیل کرده و متخصص فلسفه ی تحلیلی است مرجعش در آراء فلسفی کانت ترجمه انگلیسی آثار وی بود. حائری یزدی در مقایسه ی فلسفه ی کانت و فلسفه ی اسلامی می نویسد:
فلسفه ی کانت نه تنها در بسیاری مسائلی با فلسفه ی اسلامی همفکری یا لااقل تقارن فکری دارد، ‌بلکه در سبک و روش نیز شاید بتوان گفت در قرن های اخیر این فلسفه تنها فلسفه اروپایی است که در جهت فکری فلسفه اسلامی قرار گرفته و شایسته است یکی را به دیگری تطبیق و مقایسه نماییم. روش های دیگر فلسفی این شایستگی را ندارند و شاید حتی در اصطلاحات و مباحث عمومی فلسفه هم میسر نباشد که میان فلسفه اسلامی و متدهای دیگر اروپایی تفاهم به عمل آورد. پس از کانت، هگل را هم می توان با بعضی از فلاسفه بزرگ اسلامی مقایسه کرد و با فلسفه او تفاهم برقرار نمود. (حائری یزدی، 1360، ص 111)
حائری یزدی در انتهای فصل دهم کتاب کاوش های عقل نظری (ویرایش اول: 1347، ویرایش دوم: 1360) تحت عنوان «بحثی تطبیقی در وجود رابط» دیدگاه کانت درباره وجود را با دیدگاه فلاسفه ی مسلمان( به ویژه ملاصدرا) مقایسه کرده به هفت نکته دست یافته که سه نکته ی نخستین آن به طور خلاصه به این قرار است:
نخست آنکه کانت وجود را به طور کلی رابطه و نسبت مقولی تصور کرده و اصلاً به وجود محمولی یعنی وجودی که حقیقتاً محمول قضیه ای واقع شود قائل نیست و حتی بر طبق همین تفسیر اصرار دارد که تمام قضایای حملیه ی بسیط منطق را به صورت حملیات مرکبه بیرون آورده و در حقیقت می خواهد بگوید که اصلاً حملیه بسیطه در منطق وجود ندارد.
دوم، کانت می گوید چون وجود مطلق رابطه است نمی تواند چیزی بر موضوع قضیه بیافزاید، در صورتی که در مشرب فلسفی ما فقط وجود رابط می تواند افزایش در موضوع به عمل آورد.
سوم، ‌همان مصداقی که کانت از آن به عنوان object سخن رانده و طرف اصیل معادله قرار داده جز وجود واقعی آن مفهوم که عیناً‌ همان وجود محمولی است چیز دیگری نمی تواند بود، ‌و همین که کانت مصداق را به هر عنوانی که باشد طرف معادله خود واقع ساخته سخن خود را که وجود طرف نیست و همواره نسبت میان طرفین است نقض کرده است. (حائری یزدی، ص 107-108)
در بحث خداشناسی تطبیقی‌، حائری یزدی نظر کانت درباره ی دلیل هستی را به تفصیل تحلیل و نقد کرده در نهایت این گونه نتیجه گیری می کند:
نقص فلسفه ی کانت در این مسئله همین است که همه ی قضایایی که دارای حمل شایع صناعی می باشند و در اصطلاح او Synthetic هستند با یک چوب رانده و تمام آنها را از نوع ترکیب انضمامی به حساب آورده است. در حالتی که ترکیب انضمامی یکی از اقسام حمل شایع صناعی Synthetic می باشد و قسم دیگر آن نیز ترکیب اتحادی است که فرد را به ماهیت خود ارتباط می دهد، ‌و این قسم از قلم فیلسوفانه کانت حذف گردیده است و همین حذف و ایصال نامطبوع فلسفه او را دچار این مشکلات ساخته است. (پیشین، ‌ص 210)
اگر چه بررسی و نقد آراء کانت در آراء دیگر اساتید ایرانی فلسفه از قبیل مرتضی مطهری (1358-1298) در پاورقی های اصول فلسفه نیز جسته و گریخته به چشم می خورد (به عنوان نمونه: مطهری‌، 1371، ج6، ‌ص 191- 190) اما چنین بررسی هایی به واسطه ی اکتفا به منابع عمومی فارسی از قبیل سیر حکمت در اروپا چندان گسترده و عمیق نیستند.
12. ویژگی های مرحله ی دوم آشنایی ایرانیان با کانت را می توان به شرح زیر تلخیص کرد:
1. در این مرحله ی چهل و پنج ساله که از آن به «آشنایی عمومی و تاریخی» می توان تعبیر کرد، ‌ایرانیان فراتر از نام کانت، ‌از ورای تاریخ های فلسفه با آراء کانت آشنا می شوند.
2. نخستین آراء کانت که در یک کتاب فارسی منتشر شده اند عبارتند از ایده آلیسم کانتی، مقولات کانتی و دلیل اخلاقی بر وجود خداوند. این آراء در حدود سه صفحه در 1316 (1937) به قلم ابوالحسن شعرانی نگارش یافته اند.
3. محمد علی فروغی در کتاب سیر حکمت در اروپا در 1318 برای نخستین بار یک فصل از یک کتاب فارسی را به آراء کانت اختصاص داد. این تألیف پنجاه صفحه ای تا چهار دهه پس از انتشار مهمترین و رایج ترین منبع آشنایی ایرانیان با آرا کانت به شمار می رود.
4. نخستین کتاب مستقل فارسی درباره ی کانت ترجمه ی خش کانت از کتاب فرانسوی فلاسفه ی بزرگ اندره کرسون به قلم کاظم عمادی در 1328 در کمتر از صد صفحه در تهران منتشر شد.
5. ترجمه ی بخش کانت تاریخ فلسفه های ویل دورانت و برتراند راسل نتوانست جانشین کار فروغی شود. ترجمه ی بخش کانت از تاریخ فلسفه کاپلستون توسط منوچهر بزرگمهر در 1361 به سیطره ی بلامنازع سیر حکمت در اروپا در حوزه کانت شناسی فارسی پایان داد.
این کتاب تا زمان انتشار مفصل ترین و عمیق ترین منبع فارسی زبانان در فلسفه ی کانت به شمار می رفت.
6. اگر چه بررسی و نقد آراء و کانت در آثار متفکرانی از قبیل مرتضی مطهری از دهه 1330 بر اساس آشنایی از طریق سیر حکمت در اروپا به چشم می خورد، اما به یک معنی بررسی تطبیقی و تحلیل انتقادی آراء کانت در زبان فارسی بر اساس ترجمه انگلیسی آثارش توسط مهدی حائری یزدی آغاز می شود.
7. آشنایی اکثر قریب به اتفاق نخبگان ایرانی در این مرحله با آراء کانت از سطح تاریخ های فلسفه فراتر نرفته است.

مرحله ی سوم: آشنایی تخصصی و مستقیم

ربع قرن اخیر پرداختن به کانت در ایران چه به لحاظ کمی و چه به لحاظ کیفی سیر پرشتاب صعودی داشته است. گویی کانت در ایران تولدی دوباره یافته است. تولیدات دو دهه اول این مرحله از تولیدات مجموع یکصد و بیست سال، یعنی مجموع دو مرحله ی قبلی، بیشتر و عمیق تر است. به یک معنا می توان گفت کانت شناسی علمی در ایران در این مرحله آغاز شده است. بحث درباره ی این مرحله را در چند محور دنبال می کنم:
13. محور اول: ترجمه آثار کانت به فارسی
با اینکه ترجمه ی عربی نقد عقل محض در 1965، ‌نقد عقل عملی در 1966، ‌بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق در 1965 و تمهیدات در 1967 منتشر شده بود، ‌نخستین ترجمه یکی از آثار کانت به فارسی هجده سال دیرتر در 1983 در ایران منتشر شد. شمس الدین ادیب سلطانی در 1362 (1983) کتاب نقد عقل محض (1781) را 202 سال پس از انتشار متن اصلی تحت عنوان سنجش خرد ناب به فارسی برگردانید. ادیب سلطانی اساس ترجمه خود را منابع دست اول آلمانی قرار داد. این ترجمه اگر چه دقیق و وفادار به متن است اما به واسطه ی سلیقه ی خاص مترجم در واژه گزینی فارسی «ترجمه ای نامفهوم از کتاب کانت» قلمداد شد( بوشهری پور، 1363، ‌ص 50-52) همچنان که ترجمه ی عربی احمد شیبانی تحت عنوان نقد العقل المحض (بیروت، 1965) به مشکل عدم استفاده از اصطلاحات جاافتاده ی فلسفی در زبان عربی مبتلا است(حائری یزدی، 1360، ‌صفحه بیست و چهار). غلامعلی حداد عادل در 1367(1988) تمهیدات، ‌مقدمه ای برای هر مابعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه می شود 1783 را 205 سال پس از انتشار، ترجمه انگلیسی پیتر لوکاس P. G. lucas (1953) به فارسی برگردانید.
علی قیصری در 1369(1990) ترجمه ناتمام مرحوم حمید عنایت را از متن اصلی آلمانی تحت عنوان بنیاد مابعدالطبیعه ی اخلاق (گفتار در حکمت کردار) (1785) 205 پس از انتشار متن اصلی به چاپ رسانید.
عبدالکریم رشیدیان در سال 1377(1988) نقد قوه حکم (1790) را بر اساس متن آلمانی، ترجمه انگلیسی H. Bernard (1968) و ترجمه ی فرانسوی A. Philonenko (1974) 208 سال پس از انتشار متن اصلی ترجمه و منتشر کرد.
منوچهر صانعی دره بیدی چهار کتاب ذیل را از کانت ترجمه و منتشر کرده است:
1378 (1999) درس های فلسفه ی اخلاق (القا شده در 1775 تا 1781 منتشر شده در 1924) درس گفتارهای کانت جمع آوری شده توسط سه تن از شاگردان کانت، ترجمه از متن آلمانی و ترجمه ی انگلیسی.
1380 (2000) مابعدالطبیعه اخلاق (1797) شامل دو باب اصول اولیه ی مابعدالطبیعی تعلیم حق (فلسفه ی حقوق) و اصول اولیه مابعدالطبیعی تعلیم فضیلت (فلسفه ی فضیلت).
1381(2001) دین در محدوده ی عقل تنها (1793).
وی همچنین مقاله «تاریخ کلی در غایت جهان وطنی» را در 1378 به فارسی برگردانیده است.
محمد صبوری در 1380 رساله کوچک صلح پایدار( 1793) را منتشر کرد.
ضمناً‌ مقاله «روشنگری چیست؟ » کانت نیز دو بار در سال های 1370 و 1376 به فارسی ترجمه شده است.
بنابراین تاکنون هفت کتاب و دو مقاله از مهم ترین آثار کانت به فارسی ترجمه شده، ‌که نقد عقلی عملی (1788) و تعارض قوای عقلیه (1798) در میان آنها دیده نمی شود. ضمناً ترجمه های فارسی آثار کانت در یک سطح نیستند و تعمیق و تداوم کانت شناسی در ایران ترجمه مجدد برخی آثار وی را اجتناب ناپذیر می نماید.
14. محور دوم، ترجمه آثار شارحان کانت به فارسی:
یکی از شاخص های شناخت آراء یک فیلسوف میزان آگاهی از آرای شارحان وی است. در این مرحله آرام آرام آثار منتشر شده به زبان های اروپایی درباره کانت به فارسی ترجمه می شود، ‌اگر چه آثار اولیه ی ترجمه شده کتب عمومی کانت شناسی است، ‌اما ترجمه ی شرح های موضوعی و نیز شرح یک کتاب خاص کانت نیز در میان کتب ترجمه شده دیده می شود. مهمترین شروح آراء کانت که به فارسی ترجمه شده اند در سه دسته قابل ذکرند:

الف: شروح عمومی

عزت الله فولادوند در 1367 کتاب فلسفه ی کانت (1955) اشتفان کورنر S.Korner را ترجمه و منتشر کرد. این کتاب از زمان انتشار رایج ترین کتاب عمومی در حوزه ی کانت شناسی فارسی به شمار می آید. عبدالحسین نقیب زاده در 1372 کانت (1962) اثر یاسپرس را به فارسی برگردانید.

ب: شروح موضوعی

نظریه ی معرفت در فلسفه ی کانت یوستوس هارتناک بر اساس ترجمه ی انگلیسی هولمز هارتشورن H. Hartshorn از اصل دانمارکی در 1376 با دو ترجمه منتشر شد. عزت الله فولادوند اخلاق در فلسفه ی کانت راجر سالیوان را در 1380 ترجمه و منتشر کرد.

ج: شرح آثار کانت

محمدرضا حسینی بهشتی در 1357 کتاب ماکس آپل Max Apel تحت عنوان شرحی بر تمهیدات کانت، مقدمه ای به فلسفه انتقادی، ‌جلد اول: مسئله اصلی نظریه شناخت را ترجمه و منتشر کرد.
به نظر می رسد زبان فارسی در دو زمینه شرح های موضوعی آراء کانت و شرح آثار کانت به ترجمه های متنوع تری نیازمند است.
یکی دیگر از ابعاد کانت شناسی در این مرحله، تجدید چاپ ترجمه انگلیسی آثار کانت و شارحان وی در ایران است. از آنجا که در ایران قانون جهانی حق تکثیر(Copy Right) اجرا نمی شود. متأسفانه تجدید چاپ های یاد شده در مراجع بین المللی ثبت نشده و لذا به حساب نمی آیند. به عنوان نمونه تجدید چاپ مجموعه ی آثار کانت ویرایش کمبریج، ترجمه های Warner S. Pluhar، Kemp Smith و Guyer از نقد عقل محض، آثار منتشره پس از مرگ کانت و مجموعه ی دیدگاه های انتقادی درباره ی کانت قابل ذکر است.
15. محور سوم، تألیفات ایرانی درباره ی کانت
آنچه سهم متفکران یک فرهنگ را در حوزه کانت شناسی توزین می کند، ‌تولید ها، ‌تألیف ها، ‌تحلیل های تازه و نقدهای آن متفکران است. علی القاعده ترجمه ی آثار و شروح کانت به فارسی مقدمه لازم کانت شناسی بومی است. کانت شناسی ایرانی بالاخره در مرحله سوم متولد شد و با تألیفاتی که هنوز به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد دوران جنینی خود را می گذراند.
پرکارترین و شناخته شده ترین کانت شناس ایرانی دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه دانشگاه تهران است و مقالات و کتب وی در حقیقت نشانگر میزان اهتمام آکادمی های ایرانی به فلسفه ی کانت است. نخستین کتاب مجتهدی در 1363 تحت عنوان فلسفه ی نقادی کانت منتشر شد. این کتاب مختصر در حقیقت درس گفتارهای وی برای دانشجویان کارشناسی فلسفه است. مجتهدی با بیانی ساده در بخش نقد عقل محض مباحث حس استعلایی، ‌تحلیل استعلایی و دیالک تیک استعلایی و در بخش نقد عقل علمی، فلسفه اخلاق کانت را توضیح می دهد.
ده سال بعد در 1373 در مجموعه مقالات «نگاهی به فلسفه های جدید و معاصر در جهان غرب» مجتهدی پنج مقاله را به کانت اختصاص می دهد: رابطه ی مقولات فاهمه و استدلال جدلی الطرفین در فلسفه نظری کانت: شناخت روش علوم بر اساس فلسفه نظری کانت، ‌مبانی مابعد طبیعه از نظرگاه کانت، اولین منتقدان و مفسران فلسفه ی نقادی کانت در کشور آلمان، و بالاخره کانت به روایت هیدگر. جدی ترین و مفصل ترین این مقالات، ‌مقاله نخست است:
اگر میان عقل و فاهمه تباین ذاتی نیست و ذهن انسان را به نحو بنیادی متشکل از دو قسمت نمی توان دانست، پس کانت بدون اینکه قائل به بینونت مطلق میان آن دو شود، ‌به چه معنایی به تفکیک میان آن دو پرداخته است؟ البته از لحاظی کاملاً معلوم است که تفکیک در درجه ی اول بر اساس قلمرو و جهت و هدف فکر است و عقل به آن فعل ذهنی اطلاق می شود که به ورای قلمرو موجه شناخت عینی قدم می نهد ولی فاهمه عینیت شناخت خود را انحصاراً در عالم حس و در علوم تحصلی و در چارچوب قوانین فیزیک نیوتنی، ‌تضمین شده می یابد. فاهمه با حس همکار است ولی عقل از حس به نحو کامل فاصله می گیرد و به همین دلیل شناخت در حد حس و فاهمه جنبه تألیفی ماتقدم پیدا می کند، یعنی قلمروی از شناخت حاصل می آید که در آن اثبات و ثبوت با هم انطباق پیدا می کند ولی عقل به قلمروی می رسد که گویی به نحو همیشگی میان اثبات و ثبوت فاصله افتاده است و به جای تحقق انطباق آن دو، ‌فقط در واقع به نحوی تصور تقابل و تضاد آن دو ممکن و مقدور می شود و روش جدلی و دیالکتیکی بی حاصل و از لحاظ شناخت یقین عقیم باقی می ماند. (مجتهدی، 1373، ص169)
مجتهدی در 1376 کتاب دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر را منتشر کرد. این کتاب در واقع تحلیل دو کتاب هیدگر است. یکی مقولات و معنا در نزد دونس اسکوتوس (1915) و دیگری کانت و مسئله مابعدالطبیعه (1929). مجتهدی وجه تمایز قرائت هیدگری از کانت را با دیگر تفاسیر کانت چنین توضیح می دهد:
سعی هیدگر بر ان است که جنبه ی جوهری تفکر کانت را مشخص و ابعاد مسئله هستی را آن گونه دریابد که در ضمن کتاب کانت وجود دارد. جایی که اکثر مفسران کانت توجه خود را صرفاً‌ به مسئله«بحث المعرفه» معطوف می کند، ‌هیدگر به یک باره در تفسیر خود « به بحث وجود» می پردازد. به همین مناسبت او اولین مقدمه ی نوشته ی خود را با این جمله آغاز می کند: «هدف این اثر، ‌تفسیر و توجیه نقادی عقل محض کانت است، از آن حیث که اساس مابعدالطبیعه را احیا می کند، ‌بدین ترتیب مسئله مابعدالطبیعه به صورت هستی شناسی بنیادی مشخص و روشن می گردد. ( مجتهدی، ‌1376، ص 81)
منابع هر سه اثر مجتهدی ترجمه ی آثار و شارحان کانت به زبان فرانسوی است.
در 1364 دکتر میر عبدالحسین نقیب زاده مفصل ترین اثر فارسی درباره ی کانت را با اتکاء به منابع انگلیسی تحت عنوان طولانی فلسفه ی کانت بیداری از خواب دگماتیسم بر زمینه ی سیر فلسفه دوران نو منتشر ساخت. کتاب شامل سه بخش است. بخش نخست به زمینه ی کار کانت اختصاص دارد. بدنه ی اصلی کتاب را بخش دوم آن« کانت » تشکیل می دهد که مباحثی از قبیل فلسفه ی نقد تحقیقی، ‌استتیک فرارونده، منطق فرارونده، آنالیتیک فرارونده، آنالیتیک اصل ها، دیالکتیک فرارونده، روش شناسی، بنیادگذاری متافیزیک، اخلاق، نقد خرد عملی، نقد نیروی قضاوت، دیالکتیک نیروی قضاوت در آن به چشم می خورد. بالاخره در بحث سوم نگاهی به پیدایش دگرباره دگماتیسم می اندازد.
سومین تألیف ایران در حوزه کانت شناسی که شایسته ذکر است کار مرحوم دکتر شرف الدین خراسانی است. شرف در 1354 در کتاب از برونو تا هگل (طرحی از برجسته ترین چهره های فلسفی دوران جدید) حدود سی صفحه درباره کانت ارائه کرده بود. در ویرایش دوم کتاب در 1376 بخش کانت کتاب هفت برابر شده نزدیک 60% کتاب را به خود اختصاص داده، ‌نام کتاب نیز به از برونو تا کانت تغییر یافت. تحقیق شرف نخستین تألیف ایرانی متکی به منابع دست اول آلمانی درباره ی فلسفه ی کانت است. شرف با تحلیل آراء ابتدایی کانت آغاز می کند و سپس به تفصیل به مرحله ی انتقادی می پردازد. عناوین مورد بحث شرف در این مرحله عبارتند از: انتقاد عقل ناب، ‌شناخت پیشین و شناخت پسین، نظریه داوری ها، ‌مکان و زمان، منطق فراباشند؛ شیء فی نفسه، ‌دیالک تیک فراباشنده؛ ‌آنتی نومی های عقل، ‌ایده آل عقل ناب. شرف بحث مشبعی را به فلسفه ی اخلاق، فلسفه ی دین، فلسفه تاریخ، جامعه و سیاست اختصاص داده است. متأسفانه شرف منابع تحقیق خود را غیر از متون اصلی آثار کانت همچون فروغی مشخص نکرده است.
کانت شناسی فارسی راه بسیار درازی در پیش رو دارد و در مقایسه با دیگر کانت شناسی های آسیایی به ویژه هندی، ‌ژاپنی و عربی و با توجه به سنت غنی فلسفی در ایران هنوز جایگاه قابل اعتنایی در کانت شناسی بین المللی به دست نیاورده است.
16. محور چهارم، ‌پایان نامه های دانشجویان ایرانی درباره ی کانت:
در تاریخ هفتاد ساله دانشگاه در ایران، از آغاز تأسیس گروه فلسفه در دانشگاه تهران و ابتدای سنت رساله نویسی دانشجویان در مقطع کارشناسی و سپس در مقاطع بالاتر، فلسفه ی کانت یکی از دغدغه های اصلی دانشجویان ایران رشته ی فلسفه بوده است. در میان رساله های نخستین فارغ التحصیلات مقطع کارشناسی قبل از 1320 حداقل سه عنوان «کانت» مشاهده می شود. (کدیور، نوری، 1379، ‌ص 1853)
بر اساس تحقیق مؤسسه نو ارغنون تعداد پایان نامه های ایرانی رشته ی فلسفه درباره ی کانت از آغاز تاکنون در مقطع کارشناسی ارشد هشتاد و سه عنوان و در مقطع دکتری دوازده عنوان بوده است.
نخستین رساله ی دانشگاهی در مقطع دکتری دراین زمینه که با راهنمای دکتر کریم مجتهدی تحت عنوان نظرات کانت درباره مابعدالطبیعه بر اساس ترجمه تمهیدات اثر کانت در سال 1356 متعلق به غلامعلی حداد عادل است(که نه سال بعد با عنوان ترجمه تمهیدات کانت در تهران منتشر و قبلاً به آن اشاره شد). نخستین پایان نامه کارشناسی ارشد درباره ی کانت با راهنمایی دکتر یحیی مهدوی تحت عنوان ترجمه اساس مابعدالطبیعه اخلاق کانت در سال 1358 متعلق به احمد احمدی است.
از مجموع نود و پنج رساله درباره ی کانت بیست و دو عنوان به ترجمه فارسی متون انگلیسی شارحان کانت اختصاص دارد(یعنی 23%) بقیه عناوین به مقایسه آراء کانت با آراء فلاسفه مسلمان یا غربی(حدود 10%) توصیف آراء فلسفی کانت(بیش از 50%) و اندکی نیز به تحلیل انتقادی فلسفه ی کانت پرداخته اند. بیشترین راهنمایی رساله ها و پایان نامه های درباره ی کانت متعلق به دکتر غلامعلی حداد عادل(یازده پایان نامه ی کارشناسی ارشد و چهار رساله دکتری) و سپس دکتر احمد احمدی( پنج رساله دکتری و چهار پایان نامه کارشناسی ارشد ) است.
پنج دانشگاه اول ایران از حیث پرداختن به کانت در رساله های دکتری و پایان نامه های کارشناسی ارشد به ترتیب عبارتند از: دانشگاه تهران با 37 عنوان (8 دکتری، 29 کارشناسی ارشد)، ‌دانشگاه علامه طباطبایی 12 پایان نامه کارشناسی ارشد، ‌دانشگاه تربیت مدرس با 11 عنوان (4 دکتری و 7 کارشناسی ارشد)، دانشگاه شهید بهشتی 9 پایان نامه کارشناسی ارشد و دانشگاه اصفهان 8 پایان نامه کارشناسی ارشد. از 95 دانشجوی ایرانی که فلسفه کانت را به عنوان موضوع پایان نامه خود برگزیده اند،12 نفر دختر(در مقطع کارشناسی ارشد) بوده اند.
در مجموع در بیست و پنج سال اخیر هر چهار ماه یک دانشجوی ایرانی در رشته ی فلسفه از پایان نامه خود درباره ی کانت دفاع کرده است. به نظر می رسد در میان فیلسوفان غربی کانت یکی از پرطرفدارترین فلاسفه در میان دانشجویان ایرانی داشته است. اگر چه این اقبال به سمت کانت به لحاظ کمی رو به تزاید بوده، به لحاظ کیفی نیز به تدریج شاهد افزایش سهم تحلیل انتقادی نسبت به توصیف و ترجمه و گرایش از مباحث کلی به مباحث نسبتاً جزئی بوده ایم. هر چند در مجموع مستوای علمی این پایان نامه ها در مقایسه با استانداردهای بین المللی چندان رضایت بخش نیست.
اقبال دانشجویان ایرانی به کانت منحصر به دانشجویان، ‌فلسفه نیست، ‌کانت در میان دانشجویان ایرانی حقوق، علوم سیاسی و تعلیم و تربیت نیز طرفدارانی دارد و کم کم در میان رساله های آنها نیز تحقیق مباحث کانت جای خود را باز کرده است. به عنوان نمونه می توان به نخستین رساله های دکتری علوم سیاسی در ایران در این زمینه تحت عناوین عقل و نظم سیاسی در فلسفه سیاسی کانت(1380) و فلسفه ی سیاسی کانت، ‌اندیشه ی سیاسی در گستره ی فلسفه ی نظری و فلسفه ی اخلاق (1381) اشاره کرد.
17. مرحله ی سوم از حیات کانت در ایران، یعنی بیست و پنج سال اخیر، ‌را می توان در نکات زیر تلخیص کرد:
ـ نخستین ترجمه یکی از آثار کانت به فارسی یعنی نقد عقل محض 202 سال پس از انتشار متن اصلی و 18 سال پس از نخستین ترجمه ی عربی آن در 1362(1983) در تهران منتشر شد
ـ در این ربع قرن تقریباً هر سه سال یک اثر کانت به فارسی ترجمه شده است. پس از نقد عقل محض، ‌تمهیدات، ‌بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، نقد قوه ی حکم، ‌ما بعدالطبیعه اخلاق (فلسفه حقوق و فلسفه ی فضیلت)، ‌دین در محدوده عقل آنها، ‌درس های فلسفه ی اخلاق و صلح پایدار و نیز دو مقاله ی کانت به فارسی برگردانیده شده است.
ـ ترجمه ی فارسی شرح های عمومی فلسفه ی کانت، ‌شرح های موضوعی (از قبیل نظریه ی معرفت و فلسفه ی اخلاق) و نیز شرح تک نگاری های کانت(شرح تمهیدات) در این مرحله آغاز شد.
ـ از تألیفات ایرانی درباره ی کانت کتب و مقالات دکتر کریم مجتهدی، ‌و نیز دو کتاب از دکتر میرعبدالحسین نقیب زاده و دکتر شرف الدین خراسانی یاد کردنی است.
ـ در میان رساله های دانشجویان ایرانی رشته ی فلسفه نود و پنج رساله (دوازده رساله ی دکتری و هشتاد و سه پایان نامه کارشناسی ارشد) درباره ی فلسفه کانت دفاع شده است. یعنی در این بیست و پنج سال هر چهار ماه یک رساله دانشگاهی درباره فلسفه ی کانت در ایران دفاع شده است.
ـ ربع قرن اخیر غنی ترین مرحله کانت شناسی در ایران از زوایای مختلف است: ترجمه آثار کانت، ‌ترجمه ی شارحان کانت، تألیفات ایرانی درباره ی کانت و پایان نامه های دانشگاهی مرتبط با کانت.
سخن آخر: روشنفکری در ایران معاصر با فهم کانت پیوندی ناگسستنی دارد. تحلیل این مهم مجال و مقالی دیگر می طلبد. آهنگ کانت شناسی ایرانی در دو دهه ی اخیر بسیار امیدوار کننده و رو به رشد است. ایرانیان برای تأمل، تحلیل، نقد و ادامه ی اندیشه، ‌کانت راه درازی پیش رو دارند. این راه روش تازه آغاز شده است.

پی نوشت ها :

گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس
1. Infini et Quantite, etude: sur le concept de I'infini en philosophie et dans les sciences, Francois Jean -Marie Auguste Evellin
2. La Raison Pure et Les antiomies

منابع تحقیق :
 آپل، ماکس، شرحی بر «تمهیدات» کانت، ‌مقدمه ای بر فلسفه ی انتقادی، ‌جلد اول: مسئله اصلی نظریه شناخت؛ ترجمه ی محمدرضا حسینی بهشتی، ‌تهران، 1370 نشر دانشگاهی.
آدمیت، ‌فریدون؛‌1362 امیرکبیر و ایران، ‌تهران، ‌انتشارات خوارزمی، چاپ هفتم.
آزمایش، ‌سید مصطفی [گردآوری و تدوین]؛ 1383، عرفان ایران (مجموعه مقالات)، ‌انتشارات حقیقت، ‌جلد 18، ‌مقاله ی «فرزند عرفان و فرزندزاده ی عشق: میرزا هادی خان حائری» به قلم منوچهر صدوقی سها، صفحه 96 تا 113، پاورقی صفحه 104 به امضای «عرفان ایران»، [با تشکر از دکتر شهرام پازوکی که مرا به این رساله راهنمایی کرد].
اسحاق، محمد؛‌1371؛ سخنوران نامی ایران، ‌تهران، انتشارات طلوع.
بدوی، ‌عبدالرحمن؛ ‌1981، ‌دراسات و نصوص فی الفلسفه و العلوم عندالعرب، ‌بیروت، المؤسسه العربیه للدراسات و النشر.
بوشهری پور، ‌هرمز؛«ترجمه ای نامفهوم از کتاب کانت» نشر دانش‌، سال چهارم، شماره ششم، مهر و آبان 1363، ‌صفحه 52- 50.
جمالی، حسین، ‌عقل و نظم سیاسی در فلسفه سیاسی کانت، رساله دکتری علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی: استاد راهنما، ‌دکتر عباس منوچهری، دانشگاه تربیت مدرس، 1380.
جمال زاده، ‌سید محمدعلی، «میراث گوبینو»، مجله ی یغما، ‌سال 1340.
حائری، عبدالحسین؛ 1367، ‌نخستین رویارویی های اندیشه گران ایران با دو رویه ی تمدن بورژوازی مغرب، تهران، انتشارات امیرکبیر.
حائری یزدی، مهدی؛ 1360، ‌کاوش های عقل نظری، تهران، ویرایش دوم، شرکت سهامی انتشار.
دورانت، ‌ویل؛ تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، ‌تهران، 1349، ‌چاپ چهارم، شرکت سهامی کتاب های جیبی.
راسل، برتراند، ‌تاریخ فلسفه غرب، ترجمه ی نجف دریابندری، ‌تهران، 1365، نشر پرواز، ‌چاپ پنجم.
ژیلسون اتین، ‌روح فلسفه قرون وسطی، ترجمه ی علیمراد داوودی‌، تهران 1366، ‌شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
سالیوان، ‌راجر، ‌اخلاق در فلسفه کانت، ‌ترجمه ی عزت الله فولادوند، ‌تهران، 1380 انتشارات طرح نو.
شعرانی طهرانی، میرزا ابوالحسن، ‌فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه(مشتمل بر مهمترین اقوال فلاسفه اروپا در الهیات و تجرد نفس و تطبیق اصطلاحات) تهران، ‌تیر 1316، ‌کتابخانه و چاپخانه دانش، 47 صفحه، (با تشکر از دکتر شهرام پازوکی که علاوه بر راهنمایی به وجود این رساله، نسخه ای از آن را در اختیارم نهاد.)
شرف، شرف الدین خراسانی، از برونو تا کانت، ‌ویرایش دوم، 1376، ‌تهران، ‌انتشارات علمی و فرهنگی. صانعی دره بیدی، ‌منوچهر، ‌رشد عقل، ‌ترجمه و شرح مقاله ی کانت با عنوان معنای تاریخ کلی در غایت جهان وطنی، تهران، 1384 انتشارات نقش و نگار.
صفا، ‌ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، تهران، ‌1356 چاپ ششم، انتشارات امیرکبیر.
صدوقی سها، منوچهر، تاریخ حکما و عرفای متأخر بر صدرالمتألهین، تهران، ‌1358 انتشارات انجمن اسلامی حکمت فلسفه ی ایران.
فروغی، ‌محمدعلی؛ سیر حکمت در اروپا، جلد دوم 1318 تهران.
ـــــــ؛ «کانت»، مجله ارمغان، ‌سال 24 شماره 1و 2 تهران، ‌1328.
فردید، ‌احمد؛ ‌«از کانت تا هایدگر» مجله سخن، ‌سال دوم، ‌تهران 1323، ‌صفحه 201-193 و 376-370.
کاپلستون، ‌فردریک، ‌کانت، ‌ترجمه ی منوچهر بزرگمهر، ‌تهران 1360، مرکز نشر دانشگاهی.
کانت، ‌ایمانوئل؛ سنجش خرد ناب، ‌ترجمه ی میر شمس الدین ادیب سلطانی، ‌تهران، ‌1362 انتشارات امیرکبیر.
ــــــ؛ تمهیدات، ‌مقدمه ای برای هر مابعدالطبیعه آینده که به عنوان یک علم عرضه شود، ‌ترجمه ی غلامعلی حداد عادل، تهران، 1367 مرکز نشر دانشگاهی.
ــــــ؛ بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق(گفتاری در حکمت کردار)، ترجمه ی حمید عنایت و علی قیصری، تهران، ‌1369، ‌انتشارات خوارزمی.
ــــــ؛ نقد قوه ی حکم، ‌ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ‌تهران 1377، ‌نشر نی.
ــــــ؛ درس های فلسفه ی اخلاق، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، ‌1378 انتشارات نقش و نگار.
ــــــ؛ فلسفه حقوق، ‌ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، 1380 انتشارات نقش و نگار.
ــــــ؛ فلسفه فضیلت، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، ‌1380 انتشارات نقش و نگار.
ــــــ؛ دین در محدوده ی عقل تنها، ‌ترجمه ی منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، 1381 انتشارات نقش و نگار.
ـــــــ؛ «صلح پایدار»، ‌ترجمه ی محمد صبوری، تهران، ‌1380، ‌نشریه باوران.
ــــــ؛ [مقاله]«روشنگری چیست؟ در پاسخ به یک پرسش»، ترجمه همایون فولادپور، کِلک، شماره 22، ‌دی ماه 1370، ‌تهران.
ــــــ؛ «در پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟ » ترجمه سیروس آرین پور‌، در کتاب: روشنگری چیست؟ نظریه ها و تعریف ها، ‌تهران، ‌1376، ‌انتشارات آگاه.
کنت، ایمانوئیل، نقد العقل المحض، ترجمه احمد اشیبانی، ‌بیروت، 1960، ‌دارالیقظه.
ــــــ؛ نقد العقل العملی، ترجمه احمد الشیبانی، ‌بیروت 1960، ‌دارالیقظه.
ـــــــ؛ مقدمه کل میتافیزیقا مقبله، ‌ترجمه الدکتوره، نازلی اسماعیل حسین، راجعه الدکتور عبدالرحمن بدوی، دارالکتاب العربی للطباعه و النشر، قاهره، ‌1968.
ــــــ؛ تأسیس میتافیزیقا الاخلاق، ترجمه و قدم له و علق علیه، الدکتور عبدالغفار مکاوی، ‌راجعه الدکتور عبدالرحمن بدوی، ‌قاهره، 1965، ‌الدار القومیه للطباعه و النشر.
کدیور، محسن، [مقدمه، ‌تنظیم تصحیح و تحقیق]، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، ‌3 جلد، ‌تهران، ‌1378، ‌انتشارات اطلاعات.
ـــــــ؛ و محمد نوری؛ مأخذ شناسی علوم عقلی(منابع علوم عقلی از ابتدا تا 1375)، ‌3 جلد، ‌تهران 1379، انتشارات اطلاعات.
کربن، هانری؛ ‌تاریخ فلسفه ی اسلامی، ‌ترجمه ی سید جواد طباطبایی، ‌تهران، 1373، ‌انتشارات کویر و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران.
ــــــــ (ترجمه، ‌مقدمه و تعلیقات فرانسوی) ، ‌کتاب المشاعر، تصنیف صدرالدین محمد شیرازی مشهور به ملاصدرا، ‌با ترجمه ی فارسی بدیع الملک میرزا عماد الدوله، ‌تهران، ‌1964، قسمت ایرانشناسی انجمن ایران و فرانسه
ــــــ؛ مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ‌ترجمه و پیشگفتار دکتر کریم مجتهدی، تهران، ‌1381، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
ــــــــ؛ مقدمه بر المشاعر صدرالمتألهین شیرازی، ‌ترجمه و پیشگفتار، ‌دکتر کریم مجتهدی، ‌تهران، 1381، ‌انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
کرسون‌، اندره، ‌کانت، ‌ترجمه ی کاظم عمادی‌، تهران 1328، ‌انتشارات صفی علیشاه، 84 صفحه.
کورنر، ‌اشتفان، ‌فلسفه ی کانت، ‌ترجمه عزت الله فولادوند، ‌تهران، ‌1367 انتشارات خوارزمی.
گوبینو، ‌کنت دو؛ مذاهب و فلسفه ها در آسیای مرکزی، ترجمه م. ف [فره وشی]، بی تا، ‌بی جا.
لوی حبیب، تاریخ یهود ایران، ‌تهران، 1339، ‌انتشارات بروخیم.
مجتهدی کریم؛ «نخستین ترجمه ی فارسی گفتار در روش دکارت»، ‌مجله ی راهنمای کتاب، ‌سال 18، ‌شماره های 1و2و3 تهران، ‌فروردین، ‌اردیبهشت، ‌خرداد1354 (چاپ دوم، کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب، فصل 7).
ـــــــ؛ «ذکر فلاسفه بزرگ غرب در کتاب بدایع الحکم»، مجله راهنمای کتاب، سال 18، ‌شماره 10-12، ‌دی و اسفند 1355 (چاپ دوم، کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب، فصل 13)
ــــــــ؛ «بدیع الملک میرزا عمادالدوله و اولن فیلسوف فرانسوی»، مجله راهنمای کتاب، سال 19، ‌شماره 11-13، ‌بهمن و اسفند 1355، ‌(چاپ دوم، کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب، فصل 14)
ـــــــــ؛ «قطعاتی چند از یک متن فارسی به قلم افضل الملک کرمانی در تفسیر فلسفه ی دکارت»، مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تهران، ‌سال 25، ‌ش 1-5، ‌پاییز 1362 (چاپ دوم: کتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب، فصل 12)
ـــــــــ ؛ فلسفه نقادی کانت، ‌تهران 1363، ‌مؤسسه نشر هما.
ــــــــ؛ نگاهی به فلسفه های جدید و معاصر در جهان غرب (مجموعه مقالات)، تهران، ‌1373، ‌انتشارات امیرکبیر.
ــــــــ؛ دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر، تهران، ‌1376، ‌انتشارات سروش.
ــــــــ؛ آشنایی ایرانیان با فلسفه های جدید غرب، ‌تهران، 1379، ‌مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
ــــــــ؛ فلسفه در قرون وسطی، ‌مقاله ی آشنایی غریبان با فلسفه های اسلامی در قرون وسطی، ‌تهران، ‌1375، ‌انتشارات امیرکبیر.
محبوبی اردکانی حسین؛ تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ‌تهران، ‌1354، انتشارات دانشگاه تهران.
محقق داماد، مصطفی، ‌نخبگان علم و عمل در ایران، تهران، ‌1378، ‌مرکز نشر علوم اسلامی.
محمودی، سید علی؛ ‌فلسفه ی سیاسی کانت (اندیشه سیاسی در گستره ی فلسفه نظری و فلسفه ی اخلاق )، تهران، ‌1384، ‌نگاه معاصر.
مدرس حکمی یزدی، ‌میرزا علی اکبر؛ رسائل حکیمه، ‌تهران 1365، ‌وزارت ارشاد اسلامی.
مدرس طهرانی‌، آقا علی، بدایع الحکم، ‌چاپ سنگی تهران، 1314.
مدرسی چهاردهی‌، مرتضی، «دو فیلسوف شرق و غرب»، مجله وحید، سال 5، ‌شماره ی مسلسل 53، ‌اردیبهشت 1347.
مطهری، مرتضی مجموعه ی آثار، ج6، ‌اصول فلسفه و روش رئالیسم، ‌تهران، ‌1371 انتشارات صدرا.
ــــــــ؛ مجموعه آثار، ‌ج14، خدمات متقابل اسلام و ایران، ‌تهران، ‌1375، ‌انتشارات صدرا. موسوی بهبهانی، علی و نیکولاهیر(تصحیح و مقدمه)، الدره الفاخره فی تحقیق مذاهب الصوفیه المتکلمین و الحکماء المتقدمین، ‌تألیف نورالدین عبدالرحمن جامی، به انضمام حواشی مؤلف، شرح عبدالغفور لاری و حکمت عمادیه، تهران، 1358، ‌انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل.
نقیب زاده، میرعبدالحسین؛ ‌فلسفه ی کانت: بیداری از خواب دگماتیسم بر زمینه ی سیر فلسفه ی دوران نو، ‌تهران 1364، ‌مؤسسه انتشارات آگاه.
هارتناک، یوستوس، ‌نظریه ی معرفت در فلسفه ی کانت، ترجمه غلامعلی حداد عادل [و علی حقی]، 1376، ‌انتشارات فکر روز.
یاسپرس، ‌کارل، کانت، ‌ترجمه میرعبدالحسین نقیب زاده، تهران، ‌1372، انتشارات طهوری.
فهرست [الکترونیکی] پایان نامه های مرتبط با کانت در دانشگاه های ایران، 1383، ‌تهران، مؤسسه نو ارغنون.
Gobineau, Comte de , Carrespondence entre Le comte de Gobineau et La Comte de Prokessh Osten, Plon, Paris, 1933.
ـــــــ ; Les Religions et Les Philosophies dans L'Asie Contral, Les editions G Gress et cie, Paris, 1928.
Schemann, Ludwig: Qullen and Untersuchungen Zum Lebens Gobineaus, Strassbutg, Verlag, Von korly, Trubner, 1914.
Kant, Immanuel; The Gambridge Edition of the Works of I. Kant, Hekmat Publication Ins, Tehran.
ـــــــ; The Critique of Pure Reason, Translated by: Kamp Smith, Hekmat Publication Ins. , Tehran.
ـــــــ; The Critique of Purc Reason, Translated by:Werner S.Pluhar, Hekmat Publication Ins.,Tehran.:
ـــــــ ; The Critique of Pure Reason, Translated by Guyer, Hekmat Publication Ins. , Tehran.
ـــــــ; Lectures on Ethics, Hekmat Publications. , Tehran.
ــــــــ; Opus Postumum, Hekmat Publications Ins. , Tehran.
Immanuel Kant: Critical Assessments, Hekmat Publication Ins. , Tehran.

منبع مقاله :
مموعه مقالات علمی پژوهشی سمینار کانت: مطالعات انتقادی در فلسفه کانت 28 تا 30 آذر1383، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول1386.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.