بازگویی نقش مدیریت جنگ شهید حسن آبشناسان در گفتگو با سرتیپ دوم نیروی هوابرد شهرام رامتین سرپرست پیشین لشکر 28 کردستان

مردی شجاع و با تقوا

سرتیپ شهرام رامتین یکی از فارغ التحصیلان دوره رنجر مرکز پیاده شیراز بوده که از دیرباز از شهید سرلشکر حسن آبشناسان شناخت کامل دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نیروهای ویژه هوابرد پیوست و در اوایل سال 1359
شنبه، 18 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مردی شجاع و با تقوا
 مردی شجاع و با تقوا

 






 

بازگویی نقش مدیریت جنگ شهید حسن آبشناسان در گفتگو با سرتیپ دوم نیروی هوابرد شهرام رامتین سرپرست پیشین لشکر 28 کردستان

درآمد

سرتیپ شهرام رامتین یکی از فارغ التحصیلان دوره رنجر مرکز پیاده شیراز بوده که از دیرباز از شهید سرلشکر حسن آبشناسان شناخت کامل دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نیروهای ویژه هوابرد پیوست و در اوایل سال 1359 مسئولیت فرماندهی تیپ 23 این یگان را به عهده گرفت. با آغاز بحران آفرینی ضد انقلاب در مناطق کردستان، آذربایجان غربی، خوزستان و سیستان و بلوچستان سرتیپ رامتین به منظور سرکوب ضد انقلاب در مناطق یاد شده و نیز پس از آغاز جنگ تحمیلی، در مناطق عملیاتی جنوب حضور فعال داشت. در سال 1360 به لشکر 28 کردستان منتقل شد و آنجا فرماندهی یکی از تیپ های آن لشکر را به عهده گرفت. مدتی نگذشته بود که به مسئولیت معاونت فرماندهی لشکر و بعد به سرپرستی لشکر منصوب گشت. با پایان جنگ تحمیلی، دوره دانشکده فرماندهی ستاد را طی نمود و پس از مدتی معاونت اطلاعات و عملیات نیروی زمینی را به عهده گرفت. لذا توجه به شناختی که سرتیپ دو شهرام رامتین از شهید بزرگوار آبشناسان دارد گفتگویی با ایشان داشتیم که آن را با هم می خوانیم:

بفرمایید با شهید حسن آبشناسان در چه سالی و در کدام منطقه آشنا شدید؟

آشنایی من با شهید بزرگوار آبشناسان به دو مرحله باز می گردد. طبق معمول ارتشی ها به خاطر گردش مشاغل و همینطور طی نمودن دوره های مختلف همدیگر را زیاد می بینند. مرحله اول آشنایی مان خارج از چارچوب مسئولیت های مدیریتی دوران قبل از پیروزی انقلاب بوده است. چون هر دو در مرکز پیاده شیراز خدمت می کردیم و با توجه به رسته پیاده که داشتیم دوره های مختلف را در کنار یکدیگر طی کردیم. مرحله دوم آشنایی مان به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد. اولین دیدار من با شهید آبشناسان در این مرحله زمانی بود که او در آغاز جنگ تحمیلی فرماندهی تیپ سوم لشکر 21 حمزه را در منطقه عملیاتی کرخه به عهده داشت. این لشکر در مهرماه سال 1359 در این منطقه وارد عملیات شد و من آنجا برای اولین بار با شخصیت عملیاتی شهید آبشناسان آشنا شدم. ایشان را فردی شجاع و باتقوا یافتم. حال با توجه به شرایط اولیه جنگ که داشتیم در آن عملیات توفیقی به دست نیاوردیم. اما حضور افسرانی مثل آبشناسان نشان داد که به خوبی از عهده این جنگ که در سال های اولیه انقلاب بر ما تحمیل شد برخواهیم آمد.

اشاره کردید که در این عملیات توفیقی حاصل نشد. گفته شده آبشناسان زمانی که فرماندهی تیپ سوم لشکر 21 را به عهده داشت و با توجه به آگاهی که از وضعیت لشکر داشت با دستور سرهنگ ورشوچی فرمانده لشکر برای اجرای عملیات به علت عدم آمادگی لشکر مخالفت کرد. می خواهم بپرسم چرا او را ناگزیر به این عملیات کردند؟

در حقیقت دشمنان انقلاب اسلامی در شرایطی ما را وارد جنگ کردند که یگان های رزمی ما آمادگی جنگیدن را نداشتند. لشکر 21 حمزه زمانی که با قطار وارد اندیمشک شد شهید فلاحی هم آنجا حضور داشت. به نیروهای لشکر گرفتند آقا شما به سمت دشمن بروید و تیراندازی کنید. یعنی شرایطی حاکم بود که ما فقط می بایستی اظهار وجود می کردیم. حال نباید انتظار داشته باشید که در اولین عملیات جنگی ما پیروزی به دست بیاوریم. دشمن آمده و خاک ما را اشغال کرده و در حال پیشروی است. دشمن در آن مقطع می خواست از پل کرخه عبور کند و دزفول را به اشغال خود در آورد. اگر دزفول به دست دشمن سقوط می کرد خوزستان به دو قسمت تجزیه می شد. ولی راه دیگری نداشتیم. یعنی اگر منقطه تنگ فنی به دست دشمن می افتاد ما راه دیگری به خوزستان نداشتیم و باید از راه بوشهر و کناره خلیج فارس به سمت خوزستان می رفتیم. غیر از جنگیدن راه دیگری وجود نخواهد داشت. آنگاه تلاش برای آزادسازی خرمشهر و شلمچه مشکل می شد. در عین حال دشمن به شدت روی خوزستان فشار می آورد. دشمن با آمادگی کامل وارد معرکه شده بود. طبیعی بود که ما باید ابتدا پیشروی دشمن را متوقف می کردیم تا به اهداف اولیه اش نرسد. یکی از اهداف اولیه دشمن در منطقه دزفول عبور از رودخانه کرخه بود تا بتوانند خودش را به جاده اندیمشک اهواز برساند.
لذا لشکر 21 حمزه آمادگی کامل را نداشت. آن انسجام اولیه هم وجود نداشت. بعضی از واحدهای این لشکر در کردستان مستقر بودند. بنابراین چشمداشت پیروزی در این عملیات یک مقداری دور از ذهن است. برای اینکه دشمن با سرعت در حال پیشروی بود. اولین کاری که می بایست صورت گیرد در حقیقت اعلام وجود نیروهای دفاعی است. حضور لشکر 21 حمزه با سرعتی که در منطقه مستقر شد و به دشمن اعلام کرد ما هستیم، این خود شاید یک نوع پیروزی برای ما باشد. برای اینکه دشمن نتوانست از رودخانه کرخه عبور کند و به دزفول نزدیک بشود.

پس دلایل مخالفت آبشناسان با عملیات چه بوده است؟

خب آن موقع ما تجربه کافی برای رویارویی با دشمن را نداشتیم. شرایطی که بعد از پیروزی انقلاب حاکم شد همه را غافلگیر کرد. البته نحوه اجرای عملیات به دلیل وجود عوامل متعددی از قبیل نبود آمادگی رزمی، کمبود تجهیزات و نابسامانی در زمینه آموزش نیروی انسانی با مشکل عمده مواجه بودیم. لذا اگر مشکلی در سیستم فرماندهی پیش می آمد، نباید روی آن تکیه کرد. برای اینکه شرایط آن روز ایجاب می کرده. خب زمانی که تیپ سوم لشکر به فرماندهی شهید آبشناسان به سمت دشمن حرکت کرد با دشمن درگیر نشد. به خاطر اینکه شرایط جغرافیایی منطقه طوری بود که دشمن در منطقه ای مستقر بود که در آن خط تماس با دشمن برقرار نکرده بودیم. مسیر حرکت تیپ به گونه ای بود که امکان درگیری جدی با دشمن را پیدا نکرده بود. در حالی که تیپ یکم لشکر درگیر و تعدادی از نفرات آن شهید شدند. شاید فرمانده لشکر نظرش این بود که حتماً این یگان باید با دشمن درگیر شود.

منظورتان این است که شهید آبشناسان با توجه به عدم آمادگی لشکر و وجود عوارض جغرافیایی، طرح عملیات جنگ های نامنظم را در آن منطقه ترجیح داد؟

ما در آن مرحله از جنگ، جبهه خوزستان را به سه منطقه شمالی، میانی و جنوبی تقسیم کرده بودیم. نیروهای ما با توجه به شرایط منطقه و عوارض جغرافیایی و ناهمواری های زمین از یک طرف و نیز به علت عدم آمادگی همه نیروها از طرف دیگر نمی توانستیم این مناطق را به یکدیگر متصل کنیم. یعنی هور و مناطق رملی نوار مرزی جاهایی بودند که مانع حرکت نیروهای منظم بودند. لذا ستاد عملیات نامنظم در دزفول تشکیل شد که شهید آبشناسان یکی از فرماندهان عملیاتی این ستاد بود. به خاطر اینکه در تنگه میشداغ نیروی کافی نداشتیم و عمده کارهای بازدارندگی که آنجا انجام می شد صرفاً توسط همین هسته های جنگ های نامنظم بود که شهید آبشناسان یکی از فرماندهان آن بود.

گفته شده که عملکرد شهید آبشناسان در دشت عباس و غرب رودخانه کرخه موفق بوده است. بفرمایید دلیل اینکه سپهبد شهید صیاد شیرازی در آستانه عملیات فتح المبین ایشان را به جبهه کردستان منتقل کرده چه بوده است؟

در واقع شهید آبشناسان در جنگ های چریکی و نامنظم تخصص داشت. در کمیته رنجر و در گروه تکاوری مرکز پیاده شیراز تدریس می کرد. طبیعتاً شرایط جنگی در کردستان با منطقه خوزستان متفاوت بود. لذا در سال 1362 فرماندهی قرارگاه مشترک شمال غرب کشور را به عهده گرفت. یک فرمانده سپاهی و یک فرمانده ارتشی به طور مشترک در آن قرارگاه که مقر آن در ارومیه بود فرماندهی می کردند. لشکرهای 64 ارومیه و 28 کردستان هم ابزارهای عملیاتی قرارگاه را تشکیل می دادند. در آن موقع که در لشکر 28 کردستان بودم، منطقه عملیاتی شمال غرب میدان کارزار این دو لشکر بود و این دو لشکر در کنترل قرارگاه بودند. من برای اولین بار در سلسله مراتب فرماندهی لشکر 28 کردستان قرار گرفتم. آبشناسان به خاطر تخصصی که در جنگ های چریکی و نامنظم داشت در دستور کار شهید بزرگوار صیاد شیرازی فرمانده وقت قرارگاه مشترک شمال غرب قرار گرفت.
شهید آبشناسان در سال 1364 دستور داد از لشکر 23 تکاور در تهران بازدید به عمل آوریم. در خدمت ایشان از لشکر در همین پادگان حُر بازدید کردیم. آن موقع صحبت شده بود که فرمانده وقت نیروی زمینی شهید سپهبد صیاد شیرازی قصد دارد شهید آبشناسان را به فرماندهی لشکر 23 تکاور منصوب کند. به رغم اینکه او قبلاً فرماندهی قرارگاه شمال غرب را به عهده داشت و این سمت بالاتر از سمت فرماندهی یک لشکر بود. پس از گذشت چند روز از این بازدید و فراهم شدن شرایط عملیاتی شدن لشکر 23 تکاور آبشناسان به طور رسمی فرماندهی لشکر مزبور را به عهده گرفت. این لشکر قبلاً تیپ بود و پس از تصدی مسئولیت فرماندهی آن توسط شهید آبشناسان، عملیات قادر را در شمال غرب انجام داد و ایشان در همین عملیات به افتخار شهادت نایل آمد.

از میزان موفقیت شهید آبشناسان هنگام فرماندهی قرارگاه مشترکم شمال غرب (قرارگاه حمزه سید الشهداء (ع)) اطلاع دارید؟

موقعی که شهید آبشناسان فرماندهی قرارگاه حمزه را به عهده گرفت بسیاری از مناطق و محورهای کردستان که محل استقرار لشکرهای 64 ارومیه و 28 کردستان بود هنوز پاکسازی نشده بودند. محورهای مواصلاتی آنجا هم هنوز به طور کامل در اختیار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران قرار نداشتند. لذا با همکاری شهید آبشناسان و کمک فرماندهان لشکرهای یاد شده طرح های عملیاتی تهیه کردیم و برنامه حضوری با ایشان گذاشتیم که از سوی سلسله مراتب فرماندهی ارتش تأیید شد و سپس در اکثر محورها پاکسازی کامل به عمل آمد. الآن شرایطی را که شما در کردستان می بینید که یک نفر شبانه می تواند در محورهای گوناگون به راحتی تردد کند در نتیجه اقداماتی بود که در همان زمان صورت گرفت. آزادی عملی که اکنون نیروهای مسلح ما دارند در حقیقت بخش عمده آن نتیجه عملکرد قرارگاه حمزه که فرمانده آن شهید آبشناسان بود.

لطفاً این نکته را بیشتر روشن کنید طرح هایی که آبشناسان تهیه می کرد ابتکار شخصی بود یا با مشورت سایر فرماندهان قرارگاه تهیه می شد؟

در مناطقی مثل کردستان و آذربایجان غربی طبیعتاً فرمانده ای که تخصص عملیات چریکی را نداشته باشد نمی تواند موفقیت کامل را به دست بیاورد. اگر به نتیجه عملیاتی که در زمان فرماندهی شهید آبشناسان صورت گرفت نگاه کنیم، می توان اذعان کرد که عمده عملیات ها موفق بوده است. آنهم صرفاً به دلیل تبحر و تخصصی است که بالاترین رده تصمیم گیرنده در ارتش دارد. خب خود شهید صیاد شیرازی که در این کارها استاد بود شخصی را به نام سرهنگ حسن آبشناسان به فرماندهی قرارگاه منصوب می کند. خب طبیعتاً کسانی هم بودند که در این زمینه تخصص کافی را داشتند. ما طرح عملیاتی را تهیه و تقدیم او می کردیم. اگر اصلاحاتی لازم بود به عمل می آورد و جهت اجرا به یگان ها ابلاغ می کرد. معمولاً چنانچه کسی خواسته باشد در جنگ های نامنظم یا در عملیاتی تصمیم گیری کند، باید تخصص کافی را داشته باشد تا این تخصص به او کمک کند. کما اینکه کلیه عملیات هایی که در این زمینه انجام گرفت همه با موفقیت توأم بود، و این صرفاً به خاطر دید گسترده ای بود که آبشناسان در این زمینه داشت.

تا چه میزان شهید آبشناسان با سپاه پاسداران همکاری می کرد؟

یکی از ویژگی های خوب شهید صیاد شیرازی تلاش برای نزدیکی سپاه و ارتش بود. ایشان برای اجرای عزم جزمی که داشت، طبیعتاً افرادی را انتخاب می کرد که بتوانند به راحتی و به آسانی با سپاه هماهنگ شوند. حال این فرد هر که می خواهد باشد. اما وظیفه دارد سیاست نزدیکی سپاه و ارتش را دنبال کند. شهید آبشناسان این ویژگی را داشت و شهید صیاد به این ویژگی آبشناسان آگاه بود. وقتی که چنین شرایطی فراهم شود و چنین کسی وجود داشته باشد، خب سپردن کار به کاردان از مهمترین اصول مدیریت است. شهید صیاد در زمینه جنگی که در آن سامان جریان داشت و نحوه عملیاتی که حاکم بود افرادی را که باید با سپاه عملیات مشترک انجام می دادند انتخاب می کرد. چون همه عملیات ها که در زمان آبشناسان در منطقه کردستان انجام شد، عملیات مشترک بود. سپاه و ارتش هماهنگ کار می کردند. پس باید در رأس قرارگاه تاکتیکی که آنجا وجود داشت افرادی باشند که بتوانند راحت با سپاه ارتباط برقرار کنند و این روابط را مستحکم کنند و آبشناسان این قابلیت را داشت. به همین خاطر هم شهید صیاد او را انتخاب کرد.

آبشناسان ضمن اینکه در زمینه برخورد با ضد انقلاب قاطعیت داشت، برای اینکه بتواند به اهداف مقدس خود برسد با نیروهای خودی خیلی انعطاف پذیر بود. در این زمینه اگر خاطره ای در ذهن به یاد دارید بیان فرمایید؟

در زمستان سال 1361 به مناسبت عید مبعث رسول اکرم (ص) طرح سلسله عملیاتی را تدارک دیده بودیم. به میمنت همین مناسبت فرخنده نام عملیات را هم «عملیات بعثت» گذاشته بودیم. به موجب این طرح تصمیم داشتیم خط مرز را در منطقه کردستان تقویت کنیم. منطقه جغرافیایی عملیات در زاگرس مرکزی و کاملاً جنگی و دست نخورده بوده است. زیرا زمینه فعالیت ضد انقلاب در آن منطقه زیاد بود. و عوامل ضد انقلاب با استفاده از شرایط جغرافیایی آنجا به آن طرف مرز زیاد رفت و آمد می کردند. لذا طرح این عملیات را به رغم کمبود امکانات و نیروی انسانی تهیه کردیم و خدمت شهید آبشناسان فرمانده قرارگاه شمال غرب فرستادیم. به او گفتیم برای اینکه نقاط مرزی را در اختیار داشته باشیم می خواهیم این طرح را به مورد اجرا بگذاریم.
او به طور تلویحی با این طرح مخالفت کرد و در جواب گفت: «شما نیروی کافی ندارید چگونه می خواهید عملیات کنید؟».
اصولاً آبشناسان به خاطر شجاعت بی نظیری که داشت دائم در منطقه بود و از همه چیز خبر داشت. کسی نبود که در قرارگاه بنشیند و امر و نهی کند. با کوله پشتی در حال رفت و آمد بود. آقایی هم به نام حسن خرمی همیشه همراه او بود. به همین دلیل آن دو را «حسنین» می نامیدیم. آبشناسان سربازوارانه دائم و بدون تشریفات خاصی به مناطق گوناگون عملیات رفت و آمد می کرد.
بعد از گذشت 48 ساعت به منطقه ما در بانه آمد و به او گفتم: «سلام علیکم... خسته نباشید... حال شما چه طور است؟».
گفت: «آری من به این دلایل با طرح شما مخالفت کردم».
رفتیم نشستیم و به او گفتم: «آقا... ما امکانات خودمان را می دانیم. ولی به خاطر برقراری اقتدار جمهوری اسلامی باید این مناطق مرزی را بپوشانیم. به آن شکلی که می دانید امکانات به اندازه کافی نداریم. ولی این کار را خواهیم کرد... و می کنیم. با سپاه هم هماهنگ هستیم».
برای او دلیل آوردیم و گفتم: «مهمترین دلیل ما برقراری حاکمیت جمهوری اسلامی در آن منطقه وسیع جغرافیایی است».
آن منطقه بین سردشت و بانه واقع شده و آنجا اصلاً خط مرزی وجود نداشت و ضربات زیادی از ضد انقلاب در آن منطقه بر ما وارد شده بود. در آن طرف بانه و دره شیلر تا مریوان به کلی از دست حاکمیت جمهوری اسلامی خارج بود.
شهید آبشناسان دلایل ما را پذیرفت و گفت: «وقتی که طرح شما را خواندم به این دلایل مخالفت کردم. حال که شما دلیل مستند و منطقی ارائه کرده اید قبول کردم. اصولاً ما برای تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی به اینجا آمده ایم».
شهید آبشناسان پس از قبول طرح گفت: «یا علی... کارتان را شروع کنید».
هرگاه نام این بزرگوار به میان می آید، این کلمه «یا علی» در گوش من طنین انداز می شود. موقعی که «یا علی» گفت ما بعد از پنج یا شش روز عملیات بعثت را آغاز کردیم و به حمدالله عملیات هم در یک زمان 48 ساعته با موفقیت پایان یافت. با عملیات فریب و پوشش از سه محور به سمت مرز پیشروی کردیم و با تعداد اندکی شهید و زخمی روی خطوط مرزی مستقر شدیم. از آن به بعد در محور بانه به سردشت از قسمت مرزی مشکلی نداشتیم. این یکی از نشانه های انعطاف پذیری شهید آبشناسان در برابر حرف های منطقی و مستدل ما بود.

در مدتی که با شهید آبشناسان ارتباط و همکاری داشتید کلمه «یا علی» همیشه ورد زبان او بود یا فقط در آن دیدار این کلمه را از زبان او شنیدید؟

آبشناسان آدم ورزشکار بود. کسی که ورزشکار باشد یک نوع ارتباط عاطفی با «علی» و «نام علی» پیدا می کند. همیشه کلمه «یاعلی» ورد زبان او بود. این به خصوصیات اخلاقی او ارتباط داشت. از زمانی که در دانشگاه افسری درس می خواند به یاد دارم وقتی با کسی برخورد داشت می گفت: «مخلصم یا علی». ما همین روابط را با هم داشتیم. او رئیس ما در قرارگاه شمال غرب (قرارگاه حمزه سید الشهداء) بود. آبشناسان بعد از پایان مأموریت فرماندهی قرارگاه فرماندهی لشکر 23 تکاور را به عهده گرفت. این لشکر در عملیات قادر تلاش زیادی کرد. آن روز هم که آبشناسان شهید شد در منطقه عملیاتی قادر حضور داشت.

از پایان دوره هشت سال دفاع مقدس حدود 24 سال گذشت. بفرمایید در این مدت چه تغییری در ابزارها و تاکتیک های جنگی جهان حاصل شده است؟

کشورهایی که از نظر تجهیزات نظامی به پای کشورهای صنعتی نمی رسند، در نیمه دوم قرن بیستم شیوه های جنگی شان را تغییر دادند. جنگ ها را از آن حالت کلاسیک در آوردند. قبلاً دو لشکر در برابر یکدیگر صف آرایی می کردند و با یکدیگر می جنگیدند. اکنون اینجوری نیست. کشورهایی که از نظر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی به پای کشورهای قوی و جنگ افروز غربی نمی رسند آمدند و شیوه های جنگی را تغییر دادند. جنگ را به سمت جنگ های نامتقارن سوق دادند. جنگ هایی که هیچ همگونی با همدیگر ندارند. کشورهای غربی که مدت های مدیدی از قدرت برخوردار بودند، به کشورهای ضعیف زور می گفتند. کشور ضعیف که نمی تواند وارد جنگ بشود. با چه کسی می خواهد بجنگند؟ اولین مورد جنگ های نامتقارن جنگ ویتنام بود. زمانی که آمریکایی ها بعد از خروج فرانسوی ها وارد ویتنام شدند، مردم ویتنام به هوشی مینه نخست وزیر وقت گفتند آقا آمریکایی ها وارد کشور شدند. گفت خیلی خوب... ما در ظرف ده سال آینده آمریکایی ها را لخت از ویتنام بیرون می کنیم. هوشی مینه بعد از چهار سال فوت کرد. ولی ویتنامی ها برای مقابله با اشغالگران آمریکایی از راه جنگ نامنظم وارد عمل شدند و آمریکایی ها را شکست دادند. آمریکا 500 هزار سرباز در ویتنام داشت. از این مجموع 50 هزار نفر کشته و 200 هزار نفر زخمی برجای ماند. حدود 15 هزار نفر هم مفقود شدند. این اشغالگری برای آمریکا غیر از هزینه مالی، هزینه سنگینی در برداشت.
از آن وقت جنگ ها شکل دیگری پیدا کرد. بعد از جنگ ویتنام جنگ های دیگری روی داد که کشورهای بلوک شرق بر علیه کشورهای بلوک غرب در مناطق مختلف راه انداختند. در آن مدت جنگ های متعددی در مناطق مختلف جهان به خصوص در خاورمیانه و خلیج فارس روی داد. اکنون حدود 70 درصد انرژی جهان از منابع خلیج فارس می گذرد. همچنین حدود 80 درصد نیازمندی های سوخت فسیلی دنیا از این منطقه تأمین می شود. لذا این منطقه از اهمیت خاصی برخوردار است.
در قرن بیستم حدود 130 جنگ در دنیا رخ داد. از میان آن جنگ ها حدود 20 جنگ خیلی مهم بوده است. تنها 12 یا 13 جنگ مهم در خاورمیانه رخ داده است. هند و پاکستان شاهد چهار جنگ بوده اند. شش جنگ بین اعراب و اسرائیل از قبیل جنگ ژوئن سال 1967 و جنگ 33 روزه سال 2006 در لبنان و جنگ 22 روزه در نوار غزه رخ داده است. دو جنگ بین آمریکا و صدام به وقوع پیوسته است. خب طبیعتاً ما هم هشت سال جنگیدیم. ما به طرز ماهرانه این جنگ را به سمت جنگ های ناهمگون کشاندیم. برای اینکه نمی توانستیم با امکانات محدودی که داشتیم در برابر ابزارهایی که قدرت های دنیا در اختیار صدام قرار دادند، امکانات مان را به میدان کارزار بیاوریم. ولی تکنیک هایی که در نیروهای سه گانه زمینی و هوایی و دریایی به کار بردیم نشأت گرفته از ویژگی های جنگ ناهمگون بود که طولانی ترین جنگ قرن بیستم به شمار رفت.
گزینش این تکنیک ها باعث شد که کمبودهای خود را برطرف کنیم تا در حقیقت بتوانیم از این جنگ سربلند بیرون بیاییم.

صرفنظر از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جنگ تحمیلی، این جنگ از نظر نظامی چه دستاوردهایی برای ملت ما داشته است؟

ما از جنگ دستاوردهای بسیار ارزنده ای گرفتیم. یکی از این دستاوردها خوداتکایی است. به امکانات خودمان متکی شدیم. داشتن جنگ افزارهای خارجی پشتیبانی عملیاتی ندارد. خب داشتیم کشوری که به ما جنگ افزاری داده بود ولی قطعات آن را به ما نمی داد. این مسئله ما را به سمت خود اتکایی کشاند. لذا بهترین این دستاوردها خوداتکایی بود. آن موقع یکسری جنگ افزار غربی داشتیم که قطعات آن را اصلاً به ما واگذار نکردند. موقعی که غرب ما را تحریم اقتصادی کرد ما آمدیم امکانات درونی خودمان را جستجو کردیم. چیزی که خودمان می توانستیم فراهم کنیم. و همین مسئله بود که اکنون ما را به عنوان یکی از قدرت های موشکی دنیا درآورده است. این نشأت گرفته از آن شرایطی بود که در خصوص جنگ افزارهای پشتیبانی مقداری در تنگنا بودیم. همین مسئله باعث شد که ما خودمان را بیاییم و در حقیقت استراتژی جنگی مان را که صد درصد استراتژی غربی بود، بیاییم یک استراتژی بومی طراحی و اجرا کنیم. آن چیزی که به عنوان یک تفکر بومی هست در همه زمینه ها باید عمومیت پیدا کند. باید تاکتیک ساز و برگ و آموزش با شرایط خودمان متناسب باشد. اینها بزرگترین دستاوردهای هشت سال دفاع مقدس ما بودند.
در این جنگ ما شهدای عزیزی مانند شهید صیاد شیرازی، شهید آبشناسان را از دست دادیم. اگر بخواهیم دستاوردها و عملکرد خودمان را حساب کنیم، دستاوردهای خوبی به دست آوردیم. اونایر صدر اعظم آلمان در جنگ جهانی دوم گفت ما شش سال جنگ کردیم و در 60 سال آینده اقتصاد ما جنگی خواهد بود. نگاه کنید شش سال جنگ 60 سال عقب ماندگی برای آلمان به ارمغان داشت. ولی ما به پاس همان خوداتکایی که پیدا کردیم و این فرموده امام (ره) بود که وقتی خدمت ایشان رسیدند و گفتند که در تأمین بعضی قطعات مشکل داریم، امام فرمودند مگر خودمان نمی توانیم این قطعه را تولید کنیم. این رهنمون باعث شد که عزیزان صنعتگر ما بروند تولید کنند. به یاد دارم عزیزان ما در جبهه ها چکاننده های موشک آر.پی.جی. هفت به اندازه کافی نداشتند. رفتنه به یک نفر از این صنعتگران اصفهانی سفارش دادند و او مشابه آن را ساخت. رزمندگان آر.پی.جی. زن در به در دنبال آن سازنده چکاننده اصفهانی می گشتند. یعنی آن اصفهانی سازنده چکاننده بهتر از نوع اصلی ساخته بود. خیلی روانتر و دقیقتر کار می کرد. دستاوردهای جنگ اکنون ما را به این قطب از قدرت نظامی و اقتدار ملی رسانده است.
منبع مقاله :
ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران، شماره 83



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.