این مقاله در صحیفه مبین، ش 48، پاییز و زمستان 1389، ص 7ـ42. نسخه ی انگلیسی مقاله در مجله ی Journal of Qur'anic Studies سال پانزدهم، ش 1 (2013) انتشار یافته است.
قریب هفتاد و پنج سال پس از زمانی که نخستین چاپ تاریخ قرآنِ نُلدکه در 1860 انتشار یافت، دانشمندی ایرانی به نام ابوعبدالله الزنجانی (1892ـ1941) در بخش های پایانی کتابش به اثر بازنگری شده ی تاریخ قرآن به دست شوالی، برگشترسر و پرتسل اشاره کرد. زنجانی در کتاب خود (تاریخ القرآن، ص 183ـ186) تئودور نُلدکه را دانشمندی بزرگ خوانده، تاریخ قرآن او را کتابی با ارزش دانسته، و چکیده ای از مباحث وی در درباب ترتیب نزول سور قرآن را در کتاب خود آورده است.[2] این اثر را شاید بتوان نخستین کتاب مستقل با عنوان و موضوع تاریخ قرآن در میان مسلمانان دانست. اما چرا پیش از این، تاریخ قرآن در میان مسلمانان توجهی را جلب نکرده است. مقاله ی حاضر می کوشد علاوه بر تبیین این امر، مرور کوتاهی داشته باشد بر نگارش تاریخ قرآن در میان مسلمانان پیش و پس از تئودور نُلدکه.
یکم: پیش از نُلدکه
تاریخ قرآن امروزه به مجموعه مطالبی اطلاق می شود که به مسائلی مانند نزول قرآن، تاریخ گذاری سوره ها، حفظ و نگارش، گردآوری و تدوین، مصاحف نخستین، اختلاف قرائات، تحول رسم الخط و علامت گذاری های گوناگون در مصحف و حتی ترجمه قرآن به زبانهای مختلف می پردازد. عالمان اسلامی تا پیش از قرن بیستم به صورتی پراکنده به این مطالب می پرداختند. از همین رو، در قرون میانه، موضوع تاریخ قرآن هیچ گاه همانند مسائلی چون وجه اعجاز قرآن، قِدَم یا حدوث قرآن، زیادت یا کاستی و تحریف قرآن در میان دانشمندان اسلامی از جمله متکلمان، مفسران و ادیبان یا مورخان محل بحث و نزاع نبوده است. شاید گمان بریم کتاب های کهن اسلامی درباب علوم قرآن، اختلاف المصاحف، اختلاف قرائات و مانند آن خود نوعی تاریخ قرآن به معنای امروزی بوده اند. اما به گمان من این رأی صحیح نیست. مجموعه مطالبی که در آثار کهن اسلامی همچون کتاب المصاحف ها گردآوری شده اند، تنها و تنها اطلاعات خام، یا اسناد و مدارکی به شمار می آیند که می توان آنها را پذیرفت یا مردود دانست. از این نظر، روایات جمع قرآن که در الجامع بخاری،فضائل القرآن ابوعبید، و طبقات ابن سعد و مانند آن آمده اند یا روایات ترتیب نزول که در الاتقانسیوطی و مانند آن یافت می شوند، امروزه خود به تنهایی تاریخ قرآن به معنای مصطلح شمرده نمی شوند، مگر آنکه با پرسش ها، تحلیل ها و استنتاج های امروزین همراه شوند و صورت علم به خود بگیرند.نخست باید این پرسش را مطرح کنیم که چرا تا قرن بیستم میلادی، مسلمانان کتابی با عنوان <تاریخ قرآن> ننوشته اند. حتی اگر از عنوان خاص "تاریخ قرآن" هم صرف نظر کنیم، این پرسش همچنان جای دارد که چرا مسلمانان قرون میانه هیچ گاه در کتاب های خود به اندازه ی غربیان به موضوعاتی چون تاریخ گذاری قرآن، جمع و تدوین قرآن، تاریخ رسم الخط قرآن و مانند آن نپرداخته اند. در نگاه من تمام پاسخ را باید این جا یافت که موضوع تاریخ قرآن به عنوان یک رشته ی مستقل از مطالعات قرآنی، امری غربی است. همچنانکه در بالا آوردم، در آثار کلاسیک اسلامی، بخش ها یا گزارش هایی پراکنده می توان یافت که روایتی درباب ترتیب نزول سور را بیان می کند یا به نقل گزارشی درباب کیفیت جمع قرآن در عصر ابوبکر یا عثمان می پردازد؛ اما چنین آثاری را نمی توان با نوشته های مستقل کنونی از محمود رامیار، ابوعبدالله زنجانی، عبدالصبور شاهین و محمد مصطفی الاعظمی یکی دانست. آثار اخیر کمابیش الگویی غربی دارند و با ژانر هیچ یک از آثار اسلامی دوران کلاسیک مشابه نیستند (قس دیدگاه نسبتاً مشابه بهاءالدین خرمشاهی در مقاله ی <تاریخ قرآن>، ص 40). یافتن کتاب یا رساله ی کوتاهی درباب موضوع تاریخ قرآن، جمع و تدوین، تاریخ قرائات یا رسم الخط قرآن از عالمان سده های میانه همچون طبری، زمخشری، رازی، حتی آلوسی بغدادی همان اندازه عجیب است که بشنویم قدیم ترین جام جهانی فوتبال در قرن سوم میلادی در آفریقا برگزار شده است.[3]
چرا باید تاریخ قرآن را ــ به صورتی که امروزه در دست ماست ــ دانشی غربی بدانیم؟ سه عامل مهم را می توان برشمرد:
نخست آنکه
توجه به تاریخ علوم و سیر تحول اشیاء یا مفاهیم در میان غربیان بسیار بیشتر از مسلمانان و شرقیان است؛ از همین روست که دانش های تاریخی چون تاریخ فقه، تاریخ حدیث، تاریخ صرف و نحو و مانند آن در میان مسلمانان قرون میانه پدید نیامده است. از سوی دیگر، دانش تاریخ در میان غربیان به ویژه پس از عصر روشنگری تحول و پیشرفت چشمگیری داشته است. نگاه تاریخی به ادیان و کتاب های دینی ادیان نیز عمری کمتر از چهار قرن دارد. بنابراین طبیعی است که نخستین نگاه های تاریخی به متن قرآنی در میان غربیان و از جانب کسانی شکل گرفته باشد که با دستاوردهای تاریخ پژوهی و تاریخ ادیان در غرب آشنایی اجمالی داشته اند.دلیل دوم
که بیشتر با موضوع تاریخ گذاری آیات و سور همخوانی دارد ــ آن است که طی قرون متمادی، قرآن با همین ترتیب موجود در مصحف در ذهن و ضمیر مسلمانان جای گرفته و شناخته شده است؛ لذا مفسر یا عالم مسلمان چندان حاجتی به تحقیق گسترده درباب تاریخ گذاری آیات و سور احساس نمی کرده است. به عکس، تمامی غربیانی که از قدیم ترین زمان ها در قرون وسطا تا اوایل قرن بیستم با قرآن روبرو شده و سعی در شناخت و فهم آن داشته اند بیشتر با الگوی عهدینی خو گرفته بوده اند که در آن تمامی اجزای کتاب از نظر تاریخی، به همان ترتیب فعلی در عهد قدیم و جدید پدید آمده اند. به علاوه، بیان حوادث و رخدادها در عهد قدیم و جدید نیز نسبتاً مرتب اند و همانند قرآن به هم ریخته و مکرر نمی نمایند. بر این اساس، توجه به تاریخ قرآن و تاریخ گذاری سوره ها برای محققان غربی اولویت و اهمیت بسیار بیشتری یافته است.دلیل سوم
به نگاه و انگیزه ی عالمان اسلامی بازمی گردد. دانشمند مسلمان چه می کند؟ دانشمندان مسلمان علی العموم طی قرن ها همت خود را بر استنباط احکام فقهی و فهم متن قرآن از جهات کلامی، فقهی و تفسیری و ادبی گذارده اند. از نگاه ایشان متن مقدس از آن جهت که مقدس است تاریخ بردار نیست؛ به ویژه آنکه این متن در نگاه غالب اسلام سنتیِ اشاعره فرازمان و فرامکان (زمان شمول و مکان شمول) شناخته می شود. می توان گفت اندیشه هایی مانند قِدَم قرآن در میان اهل سنت و نیز دیدگاه های صوفیانه ی غزالی درباب ماهیت قرآن، همواره سبب تقویت چنین نگاهی بوده است. در مقابل اما، برای نخستین غربیان که در قرون وسطا با قرآن آشنا می شدند، چنین چیزی ابداً نمی توانست معنا داشته باشد. برای ایشان در درجه ی نخست، فهم دقیقی از تاریخ رویداد وقایع عصر پیامبر، شخصیت پیامبر (ص) ــ آن هم به قصد مواجهه ی جدلی و کلامی با اسلام ــ اهمیت داشته است.[4] از همین رو، نخستین ترجمه های قرآنی در زبان های اروپایی همچونمجموعه ی طلیطله شکل گرفتند. بعدها نیز که تلاش های اسلام شناسان غربی سمت و سوی آکادمیک یافت، ایشان بیشتر به تاریخ تحول افکار و اندیشه ها علاقمند بودند. برای ایشان قرآن همانند کودکی بود که روزگار جنینی را پشت سر گذاشته، نخستین دوره های نوزادی، کودکی، و نوجوانی را پشت سر گذاشته تا سرانجام به دوران کمال یا بلوغ خود رسیده است. قرآنی که امروز در اختیار ماست و در آن خطی کامل، همراه با نقطه، اعراب، و حتی علائم وقف و ابتدا می یابیم، اثری است در دوران بلوغ و کمال. حتی رویداد ترجمه ی قرآن یا تذهیب و آراسته سازی قرآن، بخشی از سرگذشت و تاریخ تحول قرآن بوده است. طبیعی است که چنین اثری از نگاه محقق غربی واجد تاریخ و سرگذشت است و باز هم طبیعی است که بررسی تاریخ تحول و تطور این کتاب مقدس برای محققان غربی اولویت نخست باشد.[5]نتیجه آنکه همواره نیازهای جامعه و پرسش های عالمان سبب پیدایش رشته های مختلف علمی و تحولات بعدی آن شده است. تاریخ قرآن به عنوان یک رشته ی علمی در سده های نخست اسلامی امری مورد نیاز عالمان یا پرسش جدی مطرح در جامعه نبوده است. عالمان اسلامی از همین رو، اطلاعات کلی و اندک خود درباب جوانب مختلف تاریخ قرآن را در مقدمه های تفاسیر خود یا در کتاب های عام با عنوان علوم القرآن گنجانیده اند (برای نمونه نک. مقدمه ی قرطبی بر الجامع لاحکام القرآن).
پینوشتها:
[1]ـ نسخه ی انگلیسی کامل تری از این مقاله به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال تالیف کتاب تاریخ قرآنِ نُلدکه، در کنفرانس بین المللی "خاستگاه های قرآن" (Les origines du Coran, le Coran des origines)، آکادمی علوم فرانسه، پاریس، 3ـ4 مارس 2011 ارائه شده است. لازم می دانم از دوستانم سید علی آقایی، بهنام صادقی و سعید عدالت نژاد تشکر کنم که با مطالعه ی پیش نویس اثر، نکات سودمندی را به من یادآوری کردند.
[2]ـ این اثر علاوه بر فارسی به دو زبان انگلیسی و آلمانی نیز ترجمه شده است. مشخصات ترجمه ها از این قرار است:ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ترجمه ی ابوالقاسم سحاب، تهران، کانون خدمات فرهنگی الست، 1341؛ نیز: تبریز، سروش، 1382. ابوعبدالله زنجانی, تاریخ جامع قرآن کریم، ترجمه ی حسام فاطمی، تهران، افشار، بی تا.
German Translation: Die Geschichte des Qur’āns, Hamburg: Islamisches Zentrum Hamburg e.V., 1999; and the English ons as “The history of the Qur’ān,” in Al-Tawḥīd4iii (1987) pp. 21-45; 5i (1987) pp. 17-26; 5ii (1987-1988) pp. 13-28; 5iii (1988) pp. 5-18.
[3]ـ برخی منابع قدیم و جدید از کتابِ تاریخ القرآن نوشته ی ابوالعباس جعفر بن احمد المروزی (متوفای 274 ق) نام برده اند. از آنجا که پیشترها ابن ندیم (الفهرست، ص 214) این کتاب را با عنوان تاریخ القرآن لتأیید کتب السلطانخوانده است، می توان حدس زد که این اثر "تاریخ قرآن" به معنای امروزی نباشد، چراکه فهرست آثار ابوالعباس جعفر بن احمد المروزی در الفهرست (همان) نشان از علاقه یا تخصص وی در امور قرآنی و تفسیری نمی دهد. ابن الندیم درباره ی وی می گوید: المروزی واسمه جعفر بن احمد المروزی ویکنى أبا العباس أحد المؤلفین للکتب فی سائر العلوم وکتبه عزیزة جدا وهو أول من ألف فی المسالک والممالک کتابا ولم یتمه وتوفی بالأهواز وحملت کتبه الى بغداد وبیعت فی طارق الحرانی سنة أربع وسبعین ومائتین فمن کتبه کتاب المسالک والممالک، کتاب الآداب الکبیر، کتاب الآداب الصغیر، کتاب تاریخ القرآن لتایید کتب السلطان، کتاب البلاغة والخطابة، کتاب الناجم)
ا بن طاووس (ص 605) نیز از کتابی با عنوان تاریخ القرآن نوشته ابوالحسن علی بن عیسی بن داوود جراح (م 334 ق) معروف به رُمّانی یاد می کند، اما مطالبی که از آن نقل می کند به روشنی نشان می دهد که محتوای این اثر کاملاً تفسیری است. فارس تبریزیان الحسون، مصحّح کتابِ سعد السعود، (ص 52 و 185) یادآوری می کند که نام کتاب احتمالاًتأریج القرآن [بالجیم المنقطة من تحتها نقطة واحدة] است.
[4]ـ هارتموت بوبتسین در آثار متعددش تصویری دقیق و همراه با جزییات از سیر قرآن پژوهی در غرب طی قرون وسطا و نخستین سده های عصر روشنگری به دست می دهد. آثار وی در این باب فراوان است. من در اینجا تنها به سه مقاله و کتاب مهم وی اشاره می کنم.
Hartmut Bobzin, “"A treasury of heresies": Christian polemics against the Koran,” The Qur’ān as text, edited by Stefan Wild, Leiden: Brill, 1996, pp. 157-175; “Pre-1800 preoccupations of Qur’ānic studies,” Encyclopaedia of the Qur’ān, edited by Jane Dammen McAuliffe, Leiden: Brill, 2004, vol. 4, pp. 235-253; “Latin translations of the Koran: a short overview,” Der Islam 70ii (1993) pp. 193-206; also in: The Koran: critical concepts in Islamic studies, edited by Colin Turner, London & New York: Routledge Curzon, 2004, vol. 4, pp. 116-127; Der Koran im Zeitalter der Reformation: Studien zur Frühgeschichte der Arabistik und Islamkunde in Europa. Beirut: Deutsche Morgenländische Gesellschaft; Stuttgart: Steiner, 1995 (Beiruter Texte und Studien, 42). xiv+598pp. [5]ـ تحول نگاه های عالمان اسلامی در چند دهه ی اخیر را با توجه به شماری از کتاب های مسلمانان درباب تاریخیت (historicity) متن قرآن می توان شناخت. نوشته های قرآنی محمد ارکون، نصر ابوزید، محمد عابد الجابری از این قبیل اند. برای برخی نمونه های مشابه در زبان ترکی نک.:
Omer Ozsoy, Kur’an ve Tarihselcilik Yazıları (Writings on the Qur’an and Historicity) Ankara: Kitabiyyat, 2004; Mehmet Paçacı, “Kur’an ve Tarihsecilik Tartışması,”Kur’an’ı Anlama’da Tarihsellik Sempozyumu (Symposium on the Role of Historicity in Understanding the Qur’an) (Bursa: Kurav-Bayrak, 2000); Şevket Kotan, Kur’an ve Tarihselcilik (The Qur’an and Historicism) (Istanbul: Beyan Yayınları, 2001); Karaman, Hayrettin, et al., eds. Kur’an-ı Kerim, Tarihselcilik ve Hermenötik
http://www.ical.ir
/م