نویسنده: هاجر خاتون قدمی
مشخصات کتابشناختی:
عمران مسیح، وحدت تاریخی سوره های قرآن ترجمه دکتر سیدحسین سیدی، تهران: نشر سخن، 1390.***
خداوند در سوره فرقان که مکی است از این اعتراض کافران سخن می گوید که چرا قرآن به یک باره نازل نشده است:«وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذلکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً ،وَ لاَ یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلاَّ جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً ». در این آیات ابتدا اعتراض کافران آمده است و سپس پاسخ به آن اعتراض، بیان روشی است که قرآن به صورت پراکنده نازل شده است. و بالاخره این پاسخ تعلیلی است برای این روشی که قرآن به آن نازل شده است؛ یعنی تثبیت آن بر دل پیامبر(ص).
این پژوهش در پی جلب نظر و توجه به بیان گونه های تعلیل نزول قرآن به صورت پراکنده نیست، چون در تعلیل، به مقصد آن، یعنی تثبیت بر دل پیامبر(ص) اشاره آشکار شده است؛ و در ضمن، نزول آن به صورت منظم و پیاپی(ترتیل)بوده و یک نزول نداشته است. این معنا از عبارت« و رتلناه ترتیلاً» (آن را سامان بخشیدیم) استنباط می شود. به عبارت دیگر، نزول از پیِ نزول و آیات از پی هم. این ترتیل در آیات در یک سوره قبل از ترتیب تمام قرآن موجود بوده است. پس چرا آن را به یک باره نازل نکرده است؟ پاسخ به این پرسش، کشف علّت عام روش نزول است که همان تعامل با واقعیت دوران مکّی و مدنی است. این همان معنای آیه سوره فرقان است که می فرماید:« و لا یأتونک بمثلٍ الا جئناک بالحق و أحسن تفسیراً». یعنی هرگاه برای تو مَثَلی آورند ما حق را برای تو می آوریم و آن چه را که از حیث تفسیر بهتر و زیباتر است؛ یعنی قرآن کریم پاسخی است به سخنان کافران؛ آن ها هرگز در دوران نزول قرآن نمی توانند مَثلی بیاورند مگر این که پاسخ از جانب خداوند در همان زمان می آید و موجب اثبات حقیقت و بطلان باطل می شود. حتی مَثل قرآن برتر از مثل آن ها و از حیث تفسیر(حجت و بیان) از آن ها بهتر است. این آیه تأکیدی بر علت و حکمت نزول تدریجی قرآن است یعنی قرآن کریم در نزولش با حوادث و رخدادهای دوران رسالت و اعتراض ها و پرسش ها و عکس العمل ها چه در مکه و چه در مدینه و چه از جانب مشرکان قریش و چه اهل کتاب و دیگران، در تعامل بوده است. قرآن کریم با مسلمانان نیز در تعامل بوده و به پرسش های آن ها نیز پاسخ می گفته است. به عبارتی قرآن کریم در نزول با واقعیت درگیر بوده و علت یا مناسبتِ نزول، همان واقعیت بوده است، حال چه آن واقعیت عام باشد چه خاص. قرآن کریم با اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در تعامل بوده و قبل از رحلت پیامبر(ص) تا کامل شدن به تدریج با هر اندیشه و حکمت و نهی و فرمانی مرتبط بوده است.
این که قرآن کریم اعتراض کافران درباره شیوه نزول قرآن و سپس پاسخ به آن را به وسیله آیات خود که تا قیامت خوانده می شود، حفظ کرده است، بی تردید، اهمیت بسیار آن را برای ما آشکار می سازد. این آیات پرده از امور مهمی برمی دارند که از جمله آن ها امور زیر است: 1.بیان گر روش تاریخی است که قرآن به آن نازل شده است؛ یعنی همان روشی که نزول قرآن را به صورت پراکنده، همگام با سیره نبوی و تاریخ دعوت در روزگار پیامبر(ص) جمع کرده است؛ 2.به روش واقع گرایانه در تعامل نزول قرآن با رویدادها اشاره دارد که همان ارتباط بین تاریخ نزول و رخدادهایی است که قرآن کریم به آن ها پرداخته است. پس نزول، تعاملی است با واقعیت روزمره ای که رسالت در مکه و در مدینه با آن درگیر بوده این تعامل با مناسبات و اسباب و علل زمانی و تاریخی بوده است؛ 3. به تحقق اهداف این رویکرد تاریخی واقعی فرامی خواند که همان تحقّق تثبیت برای پیامبر(ص)است؛ 4.آموزش رویکرد تاریخی، واقعی، تثبیتی به مؤمنان؛ رویکردی که قادر به کشف حقایق نزول است. این رویکرد تدّبر قرآن از جانب مؤمنان و مایه هدایت و بشارت برای مسلمان است.
هم باید به این معانی توجه داشت و آن ها را یادآور شد و هم باید به وضع روش های علمی همّت گماشت تا پژوهش گر را در کار مطالعه اهداف نزول تدریجی کمک کند. این هدف نگارنده در کتاب علم تاریخ نزول آیات القرآن الکریم و سوره بوده است؛ یعنی یادآوری این رویکرد قرآنی به هنگام تدّبر در نزول تدریجی قرآن؛ که در این زمینه به وضع قواعد این دانش و بیان منابع آن و ریشه های اصیل آن در دانش و بیان منابع آن و ریشه های اصیل آن در دانش های اسلامی به ویژه آثار علوم قرآنی پرداختیم.
هدف از وضع این دانش آن است که به دانش های قرآنی، به ویژه مباحث تاریخی آن، وحدت بخشد؛ لذا نگارنده کوشیده تا بر اهمیت شناخت تاریخ نزول آیه یا سوره تأکید ورزد. وی در این فراخوان به رویکرد تاریخی نزول تکیه کرده که هدف آن تحقّق تثبیت در ایمان و عمل صالح بوده است. پس مطالعه ارتباط بین تاریخ نزول و موضوع های آن همان رویکردی است که در آن توانمندی بر فهم استوار قرآن را یافته است. امید است با تأسیس دانش مناسبت، به این مباحث شناخت پیدا کنیم: وحدت تاریخی سوره های قرآن، به ویژه مناسبت تنزیلی که چنین تعریف شده است:« پیوند آیه به ماقبل و مابعدش در یک سوره با رابطه ای که آن دو را در بافت نزول به هم پیوند می دهد». اما مناسبت تاریخی، یعنی مکان ذکر آیه که با رخداد تاریخی در سیره نبوی و شناخت تاریخ نزول آیه یا سوره با شناخت تاریخ نزول آیه دیگری که قبل یا بعد از آن نازل شده است. اگر تاریخ نزول آیه ای شناخته شود، تاریخ نزول آیات همراه آن در همان بافت و سوره، همان تاریخ می باشد. مگر این که برای آیه ای تاریخ نزول دیگری یافت شود که یا به همان میزان ثابت باشد یا از آن تاریخ نخست قوی تر. گفتنی است، مناسبت تنزیلی یا مناسبت تاریخی در بافت نزول در یک سوره و در بافت رخداد تاریخی یک داستان به هم برخورد می کنند. ضرورتاً این یعنی وجود وحدت تاریخی سوره های قرآن؛ پس هر سوره قرآن دارای مدت زمانی تاریخی است که به حکم مناسبات تاریخی و تنزیلی در آن نازل شده است. اما برخی با استدلال های ضعیفی بر تفسیر تاریخی، اعتراض می کنند. سست ترین این استدلال ها از آن کسانی است که می پندارند که تفسیر تاریخی، بازنگری در ترتیب مصحف بر اساس نزول را زیر سؤال می بَرد. اما اساساً مسئله چنین نیست. شگفت تر از آن این که با همین استدلال یعنی استدلال بر نزول تدریجی قرآن که رویکرد تفسیر تاریخی بر آن مبتنی است، به این رویکرد اعتراض می شود. برخی می پندارند که نزول تدریجی وحدت تاریخی سوره های قرآن را نفی می کند، لذا ناگزیر باید تبیین نمود که معنای اصلی نزول تدریجی بر وحدت تاریخی نزول آیات یک سوره مبتنی است و دیگر این که نزول تدریجی نه با وحدت تاریخی منافات دارد و نه با دانش ترتیب نزول.
در رد این سخن کافی است بگوییم که در شناخت وحدت تاریخی نزول تمامی قرآن، یعنی همان مدت زمان بیست و سه سال که قرآن کریم بر پیامبر(ص) نازل شده است، شکی وجود ندارد؛ یعنی حدود بیست و سه سال. پس اگر وحدت تاریخی تمامی قرآن امری است روشن و شناخته شده، آیا شناخت وحدت تاریخی هر یک از سوره های آن به تنهایی ممکن نیست؛ سوره هایی که در وحدت تاریخی تمامی قرآن موجود است؟
هدف نگارنده از تألیف این کتاب دنبال همین نظریه است که در بیان رویکرد تاریخ تفسیر قرآن کریم و در یکی از مسائل مهم آن یعنی وحدت تاریخی در سوره های قرآن است. به گفته ایشان، رهنمودهای دوستان، وی را به بیان تأثیر عملی دانش تاریخ نزول و تبیین تأثیر رویکرد تاریخی در نوآوری در تفسیر تمامی قرآن یا برخی از سوره ها تشویق کرد. نیاز به ادامه بحث و بررسی در قواعد این روش و رویکرد و برگرفتن آن رهنمودها وی را در این کار جدی کرد و بر آن داشت تا برخی از اشکالاتی که ناشی از برداشت نادرست است، بپردازد. اما وظیفه اصلی همان تأکید و تمرکز بر یکی از مسائل مهمّ دانش تاریخ نزول، یعنی وحدت تاریخی در تفسیر سوره های قرآن و تبیین تأثیر این وحدت در تفسیر تمامی قرآن است؛ گویی قرآن کریم یک واحد به هم پیوسته و نظام مند است که با سیره نبوی در دوران مکی و مدنی سازگار است.
کتاب حاضر به دو بخش تقسیم شده است: ابتدا تبیین نظریه وحدت تاریخی و تأثیر آن بر تفسیر سوره های قرآن که به بررسی نظریات علمی در سندیت متن قرآنی می پردازد. در این بخش، به بیان معنای گردآوری قرآن و تفاوت میان گردآوری قرآن توسط خداوند و گردآوری توسط پیامبر(ص) و سپس گردآوری آن توسط دیگران پرداخته شده است. این برای تفکیک بین گردآوری قرآن از جانب خداوند و گردآوری مصحف توسط دیگران است. در همین بخش خواننده را به تجدیدنظر در دانش های قرآنی فرا می خواند. در بخش دوم کتاب به تبیین معنای تفسیر تاریخی و رد شبه ها پیرامون آن پرداخته می شود و به مسائلی چون مفهوم نظریه وحدت تاریخی سوره ها و رابطه میان آن و وحدت موضوعی اشاره شده است. در قسمت دیگر این کتاب تطبیق موردی رویکرد تاریخی بر یکی از سوره هاست که سوره مدنی احزاب می باشد. امید است که این بررسی در دیگر سوره های مکی و مدنی ادامه یابد.
نظریه گردآوری قرآن
اگر این سخن درست باشد که قرآن به صورت پراکنده نازل شده است و هم چنین آیاتی که به طور پراکنده باقی نمانده اند و در سوره های مستقلی قرار داده شده اند هر چند که نزول سوره کامل نبوده این، بدان معناست که وحدت ساختار بنیادین در قرآن کریم، در سوره ها تجلی یافته است. پس سوره اساس و مبنای وحدت ساختار در قرآن کریم است؛ لذا خداوند و تعداد واحدهای ساختار در قرآن کریم را صد و چهارده سوره قرار داده و در موارد متعددی به آن اشاره نموده است.اگرچه می دانیم نزول آیات و ساختار سوره ها به مدت بیست و سه سال طول کشید، اما تعداد دفعات نازل شدن آن توسط وحی و شکل گیری هر یک از سوره ها مطلّع نیستیم. هم چنین از تعداد دفعات و تعداد آیاتی که هر بار جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل کرد یعنی تعداد آیاتی که در هر مرتبه نازل می شد، بی خبریم. شاید این پرسش ها از نظر برخی مهم نیست یا نمی توان به آن ها اندیشید، اما پرسش مهم تری که باید مورد تأمل قرار گیرد این است که چه کسی گردآوری آیات و دسته بندی آن ها را عهده دار گشت تا از آن ها یک سوره کامل پدید آید؟ چه کسی گردآوری سوره ها را به عهده گرفت تا به قرآن کاملی بدل شود؟ آیا از وظایف پیامبر(ص) بود که جایگاه آیات را در هر مرتبه به اجتهاد خود تعیین کند؟ آیا در تعیین واحدهای ساختاری سوره، مثل حجم، کوتاهی و بلندی و تعداد آیات آن، خود حضرت اجتهاد کرده است؟ آیا در تعیین وحدت موضوعی سوره ها ایشان اجتهاد کرده است؟ آیا به وسیله ایشان وحدت تاریخی سوره ها تعیین شده یعنی در تعیین مدت زمان تاریخی که ساخت یک سوره از آغاز تا پایان طول کشیده؟ آیا خداوند گردآوری قرآن را از وظایف مسلمانان و مؤمنان و مسئولیت و اجتهاد آن ها قرار داده است؟ آیا خداوند خود عهده دار چنین کاری بوده؟ و گردآوری آیات پراکنده از حیث نزول و ساختار سوره ها را از وظایف پیامبر(ص) و مسئولیت های وی قرار نداده است، چه رسد به این که از وظایف و مسئولیت های مسلمانان و مؤمنان باشد.
گردآوری نخست: گردآوری ربّانی
پاسخ این پرسش ها آن است که گردآوری قرآن کریم از مسائلی است که در همان سال های نخست از آغاز نزول قرآن در مکه و تکمیل آن در مدینه، طراحی شده است. یعنی خداوند به این پرسش ها پاسخ داده و فرموده است که او خود قبل از حفظ کردن آن به گردآوری آن پرداخته است. خداوند به پیامبر(ص) خبر داده که عهده دار گردآوری آن است و در سوره قیامت، قبل از مسئولیت حفظ آن از مسئولیت گردآوری آن خبر داده است: ان علینا جَمعه و قرآنه، چنان که در سوره حجر هم به حفظ آن اشاره کرده است: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.بدین ترتیب آیات سوره قیامت دلیلی است قطعی الثبوت و قطعی الدلاله بر این که گردآوری قرآن عملاً توسط خداوند صورت گرفته است و پیامبر(ص)مأمور شده است آن را پی گیرد. این گردآوری، گردآوری حقیقی است؛ چون آن چه که به صورت پراکنده نازل شده بود، گرد آورده و گردآورنده هم خداوندی است که خود آن را پراکنده نازل کرده است. خداوند هم آن چه که پراکنده نازل کرده و هم از تاریخ نزول و مکان گردآوری آن هنگام نزول، آگاه است. از آن جایی که این گردآوری از جانب خداوند بوده و او نخستین گردآورنده آیات قرآن است، آن را گردآوری حقیقی نامیدیم. آن را گردآوری نخست نیز می نامیم، چون همان گردآوری ربّانی است. این همان معنای گردآوری است که در قرآن آمده است و تمام گردآوری های پس از آن، تابع آن و شاخه ای از آن به حساب می آیند؛ چه از جانب پیامبر(ص) باشد و چه صحابه و چه تابعین.
گردآوری دوم: توسط پیامبر(ص)
توجه و عنایت به قرآن از حالت معنوی و شنیداری به حالت مکتوب و نوشتاری بر روی صفحه و کاغذ نیز جمع و گردآوری محسوب می شود، چون آن چه که در آینده بر روی صفحه ها نوشته خواهد شد، همان است که گردآوری شده و همان قرائت و قرآن است. گردآوری در این جا روی صفحه هایی خواهد بود که قرآن بر آن نوشته می شود؛ لذا از حیث لغت می توان آن را گردآوری نامید، چون گردآوری بر صفحه هایی است که آیات و سوره های قرآن کریم بر آن نوشته شده است و این گردآوری خاص به وسیله صفحه هاست، و غیر از آن جمع به معنای نخست و قرآنی کلمه است که در سوره قیامت آمده است: انّ علینا جمعه و قرآنه...از آن جا که نزول آیات و سوره ها بر پیامبر(ص) پراکنده بوده، کتابت این آیات و سوره ها بر پوست و لیف خرما و غیره نیز پراکنده بوده است، و لذا گردآوری این آیات و سوره ها که بر روی پوست و کاغذ نوشته می شد، مترتب بر گردآوری قرآن توسط خداوند است که شامل آیات و سوره ها می شد. گردآوری قرآن توسط خداوند با گردآوری توسط پیامبر(ص) به صورت نوشته بر پوست و کاغذ و لیف خرما و... هم زمان بوده است. پس گردآوری قرآن توسط پیامبر(ص) همان گردآوری نوشته ها بر اشیای موجود آن روز یعنی سنگ و پوست و لیف خرما و... بوده است. بنابراین، گردآوری مکتوب قرآن توسط پیامبر(ص)همان گردآوری نبوی است و آن را گردآوری دوم، نامیدیم. گردآوری دوم هم مطابق گردآوری نخست و تابع و شاخه ای از آن است. قبل از رحلت پیامبر(ص) گردآوری دوم، کامل در اختیار مسلمانان و مؤمنان، به ویژه کاتبان وحی و صحابه حضرت(ص) قرار گرفت.
گردآوری سوم: گردآوری مصحف نمونه
وقتی پیامبر(ص) از دنیا رفت، گردآوری نبوی به صورت مکتوب و تمام آیات و سوره ها بر پوست و کاغذ در خانه حضرت (ص) تدوین شده بود و بخشی از آن یا تمامی آن به صورت مکتوب و مدوّن نزد کسانی بود که برای خود بخشی از سوره ها را نوشته بودند، چه آنان که از کاتبان وحی بوده اند و چه دیگر مسلمانان،یعنی وقتی پیامبر(ص) از دنیا رفت، تمام آیات قرآن بر کاغذ و پوست با نظم و ترتیب و ساختاری که جبرئیل از جانب خداوند آورد، نوشته شده بود. به عبارتی، گردآوری دوم قرآن کامل شده بود اگر پیامبر(ص) آن را کامل نمی کرد با امانت در تبلیغ که عهده دارش بود، در تناقض می افتاد. هم چنین با علاقه پیامبر(ص) به کتابت آن و برگرفتن کاتبان وحی که فرمان داد تا آیات را آن گونه که فرمان می دهد در جای خود قرار دهند نیز در تناقض واقع می شد؛ لذا جایز نیست دانشمندان مسلمان روایتی را بپذیرند که در گردآوری قرآن توسط پیامبر(ص) به صورت کامل و تدوین شده تشکیک روا می دارد. پیامبر(ص) گردآوری و تدوین قرآن را به صورت کامل بر کاغذ به پایان رساند و این تماماً به همان صورتی که از جانب خداوند در اول نازل شد، صورت گرفته بود. تفاوت بین گردآوری نخست با دوم آن است که گردآوری نخست، گردآوری پراکنده ها بوده تا قرآن را به صورت قرآنی قابل قرائت شکل دهد و گردآوری دوم، کتابت آن بر روی صفحه و پوست و لیف خرما و... بوده است و هر دو از جانب خداوند حفظ شده اند. از آن جا که پس از پیامبر(ص) مؤمنان امر به معروف و نهی از منکر می نمودند، در نشست های خود بر آن شدند تا مطالب تدوین شده را در یک مصحف واحد یعنی یک کتاب گردآورند. این کار توسط پیامبر(ص)صورت نگرفته بود، چون تا سال آخر عمرش نزول ادامه داشت.اما مؤمنان این پرسش را طرح می کردند که چگونه کاری را که پیامبر(ص)انجام نداده است ما انجام دهیم؟ یعنی آیا جایز است کاری را که پیامبر(ص) در باب قرآن انجام نداده است ما انجام دهیم؟ به عبارتی، آیا بر ما واجب یا جایز است که قرآن را در یک کتاب گرد آوریم؟ این پرسش اولین بار توسط ابوبکر و زید بن ثابت طرح شده بود. پاسخ آن است که این عمل مایه خیر مسلمانان گشت و دست نیازیدن پیامبر(ص)به گرد آوردن آن صحیفه ها در یک کتاب مانع مسلمان نشد، به ویژه پس از آن که برای صحابه یقین حاصل آمد که نزول قرآن با رحلت پیامبر(ص) کامل شده است. گروهی متخصص شکل گرفت و اعلام شد که حکومت اسلامی در پی گردآوری قرآن در یک مصحف واحد است و هر کس که نزدش محفوظ و مکتوب وجود دارد به همراه دو شاهد آن را بیاورد. هدف از این کار چند چیز بوده است: 1. اعلام آغاز روند گردآوری قرآن در یک مصحف؛ 2. گواهی تمام مسلمانان و مؤمنان در آن زمان بر روند گردآوری قرآن در یک مصحف؛ 3.فتح باب مشارکت در روند گردآوری قرآن تا همه کسانی که علاقه دارند در این کار مشارکت جویند به پاداش آن برسند؛ 3. علاقه دست اندرکاران مسئله به بستن درهای فتنه و ردّ شبهاتی که اگر گردآوری مصحف به طور پنهانی و بدون مشارکت دیگران صورت می گرفت، از سوی وسوسه گران ایراد می شد.
این گردآوری دارای چند ویژگی بود، از جمله گردآوری مصحف واحد توسط امت و گردآوری توسط صحابه. می توان آن را به گردآوری شاهدان نزول وحی و خلفا نیز توصیف کرد. این گردآوری را گردآوری مرتبه سوم نامیدیم، چون پس از گردآوری ربّانی و نبوی در مرتبه سوم قرار می گیرد. از دلایل درستی سخن در خصوص گردآوری سوم که هدفش گردآوری قرآن مکتوب در دوران پیامبر(ص) در یک کتاب بود، آن است که صحابه کوشیدند تا نامی بر آن بگذارند و اتفاق نظر بر آن شد که آن را مصحف بنامند تا تأکیدی باشد که کارشان بر گردآوردن آن بخش های جداجدا که در روزگار پیامبر(ص) نوشته بود در یک مصحف تمرکز دارد. گردآوری قرآن توسط مسلمانان در روزگار ابوبکر، در مضمون، چندان با گردآوری آن در روزگار پیامبر(ص)تفاوتی ندارد. چنان که با گردآوری نخستین توسط خداوند هم در متن و هم در نظم تفاوت ندارد، چون این گردآوری در مرتبه سوم است و در نتیجه گردآوری تمام آیات و سوره هایی است که توسط خداوند گرد آمده است. گردآوری قرآن در روزگار ابوبکر از بزرگ ترین دستاوردهایی است که امت مسلمانان با مشارکت همه به گردآوری نوشته های پراکنده در یک مصحف دست یازید. این مصحف مرجع تمام مصحف هایی گشت که پس از آن نوشته شده اند و لذا صحابه آن را مصحف نمونه یا الگو نامیدند، چون تمام مصحف هایی که پس از آن نوشته اند چه در وران خلافت ابوبکر و چه عمر و چه عثمان نسخه برداری از آن است. اگر موارد استثنایی بوده، یا نزد کسانی بوده که از مدینه دور بوده اند و یا نزد ساکنان شهرهایی بوده که بخشی از قرآن در هنگام فتوحات توسط صحابه به آن جا برده شده و قبل از نوشتن مصحف نمونه نوشته شده بود، یعنی مصحف هایی از آنِ مسلمانان بوده است که در روزگار پیامبر(ص) یا خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، بدون مراجعه به مصحف نمونه برای خود نوشته بودند، چون تا آن زمان از این کار نهی نشده بودند.
گردآوری چهارم: تعمیم دادن مصحف نمونه و یک دست کردن مصحف ها
در زمان خلافت عثمان میان برخی از مسلمانان در قرائت اختلاف پیش آمد و این کار مسلمانان و خلیفه وقت را ملزم نمود که چند نسخه رسمی از مصحف نمونه نسخه برداری کنند و در شهرها منتشر سازند تا در برابر دیگر مصحف های خاص به آن تکیه شود؛ این کار از بیم آن بود که این مصحف های خاص موجب اختلاف گردد. اجماع بر آن شد که تمام مصحف های خاص سوزانده شود تا روند نسخه برداری از مصحف نمونه یک پارچه گردد؛ لذا مسلمانان نسخه برداری مصحف های رسمی از روی مصحف نمونه در دوران خلافت عثمان را مصحف عثمانی یا گردآوری عثمانی نامیدند. این تنها توصیفی است از یک عمل که برای انجام آن و کسانی که به آن پرداختند وضع شده است. این گردآوری را مرحله چهارم نامیدیم تا از مراحل قبلی متمایز باشد. ویژگی گردآوری چهارم آن است که مصحف الگو و نمونه را به همه مسلمانان عمومیّت بخشید و تمام مصحف های ویژه را سوزاند تا امت پیرامون مصحف نمونه به وحدت برسند. بدین ترتیب در می یابیم که تمام فرایند گردآوری قرآن در متن قرآنی بدون تغییر و زیاد و کم کردن با هم منطبق اند. این تعدّد و تنوع روندها تنها در شکل های گردآوری است نه در مضمون و محتوا، چون تمام این ها برای همین آیات و سوره ها بوده آن گونه که خداوند در گردآوری نخست نازل کرده است. به کارگیری کلمه جمع در هر بار، چیزی است که زبان آن را می پذیرد و میان آن ها تفاوت چندانی نیست. پس اختلاف در معنای کلمه جمع است نه چیز دیگر. این ماجرای گردآوری قرآن، ابتدا توسط خداوند و سپس توسط شاهدان نخستین مصحفِ نمونه و بعد وحدت بخشیِ مصحف ها بوده است و مانعی نیست که هرگاه نیاز اقتضا کند مراحل گردآوری بعدی هم باشد، چون در گردآوری پس از گردآوری نخست، تدوین و نگارش و مستند کردن است و وجه تمایز آن با قبلش تعیین نیاز به آن و همگانی با امکانات علمی و فناوری در دوران گردآوری و کتابت است. نمونه آن کاری است که یکی از مسلمانان در گردآوری آوایی نخستین قرآن انجام داده و آن را مصحف مرتّل نامیده است. هم چنین است کاری که اکنون بر روی نوار و لوح فشرده و امثال آن صورت می گیرد.نوآوری در علوم قرآنی
علوم قرآنی از دانش های مهمی است که دانشمندان مسلمان بر تقسیم بندی و استنباط آن از قرآن کریم و سنّت نبوی اهتمام ورزیدند. البته توجه مسلمانان تنها به یک دانش محدود نشد بلکه با توجه به تلاش فراوان دانشمندان و تنوع در اجتهاد و تخصصشان، متنوع و متعدد گشت. تقسیم بندی آن به صورت جدای از هم قبل از تقسیم بندی کلی در علوم قرآنی آغاز شده بود؛ مثل تقسیم بندی علوم تفسیری، محکم و متشابه، اسباب نزول، ناسخ و منسوخ، اعجاز قرآن، قرائت و احکام آن و غیره. کتاب هایی که به نام علوم قرآنی تدوین شده اند از آخرین آثار در این زمینه اند.در میان دانشمندان مسلمان نخستین کسی که به این نکته توجه نمود زرکشی(ف. 794ه)است. وی بر آن است:« از آن جایی که علوم قرآنی محدود نیست و معانی آن نیز دست یافتنی نیست، توجه به آن تا جایی که ممکن باشد، لازم است و گذشتگان به تدوین کتابی در این زمینه که شامل انواع علوم آن باشد نپرداخته اند، حال آن که به تدوین در حوزه حدیث اقدام نموده اند. به همین سبب با طلب خیر از خداوند به تدوین کتابی جامع در این حوزه دست یازیدم و مطالبی را که در این باره گفته شده بود گرد آوردم و با معانی زیبا و حکمت های بلند، آن را آراستم که موجب سرور و انبساط در دل و شگفتی خرد می گردد و کلید درهای آن خواهد بود و مددکار مفسّر برای کشف حقایق آن و آگاهی از اسرار و ظرافت های آن. خداوند خود در این کار یاری کننده است و بر او توکل می کنم و از او مدد می جویم. این کتاب را البرهان فی علوم القرآن نام نهادم.»
زرکشی پس از این مطالب به بیان گونه های علوم قرآنی پرداخته که موضوع های بحث آن در این کتاب به 47 گونه رسیده است، از جمله: شناخت سبب نزول، شناخت مناسبات میان آیات، شناخت مکی و مدنی، شناخت اولین و آخرین آیه نازل شده و بیان گردآوری قرآن و حافظان آن. وی پس از برشمردن این گونه ها می گوید:« بدان، اگر آدمی بخواهد به بررسی هر یک از گونه های بیان شده بپردازد بایستی عمری صرف کند ولی با این حال باز نمی تواند به بیان حکم آن بپردازد؛ اما ما از هرگونه تنها به اصول آن بسنده کردیم و به رمز و اشاره به برخی فصول آن پرداختیم.» پس از حدود یک قرن، سیوطی (ف. 911ه)ظهور کرد تا بر سخن زرکشی در باب کاستی های تدوین در حوزه علوم قرآنی تأکید کند و بگوید:« در زمان بررسی و جستجو از گذشتگان تعجب می کردم که چرا در گونه های علوم قرآنی به مانند آن چه که در حوزه حدیث عمل نموده اند کتابی تدوین نکردند». سیوطی می گوید وی کتابی به نام التحبیر فی علوم التفسیر در صد و دو گونه علوم قرآنی تدوین کرده است و پس از پرداختن به گونه های چهل و هفت گانه زرکشی، کوشید تا در کتاب الاتقان فی علوم القرآن به هشتاد نوع از آن بپردازد. علت اختلاف در تعداد گونه های دانش های قرآنی آن است که این دانش ها فراوانند و هر مجتهدی بهره ای از آن ها دارد؛ لذا باب تعریف آن بر هیچ کس، نه گذشتگان و نه آیندگان بسته نیست. یکی از تعریف های این دانش ها چنین است:« مباحثی که از حیث نزول، ترتیب، گردآوری، کتابت، قرائت، تفسیر، اعجاز، ناسخ، منسوخ، و دفع شبهه و ... به قرآن کریم مربوط می شود». هدف نگارنده از بیان این مطالب و تعدد گونه های علوم قرآنی آن است که بیان کند دانشمندان تعداد این دانش ها را تعیین نکرده اند، در نتیجه، باب آن برای همیشه گشوده است.
نگارنده در کتاب علم تاریخ نزول آیات القرآن الکریم و سوره به گونه جدیدی از علوم قرآنی اشاره کرده است. مطالب این کتاب (وحدت تاریخی سوره های قرآن) با آن تفاوتی ندارد؛ چون هدف نگارنده نوآوری در یکی از دانش هایی است که در فهم و تفسیر قرآن یار می شود و با دادن قدرت تحلیل سوره ها به پژوهش گر، او را در فهم احکام و اهداف سوره ها آماده می کند و او را در تحلیل مضمون آن مثل وحدت موضوعی یا دوره زمانی و تاریخی که سوره به آن نیازمند است، توانمند می سازد.
نگارنده قبل از پرداختن به تعریف دانش وحدت تاریخی سوره های قرآن به مثابه یکی از دانش های نوین قرآنی و تأثیر آن بر تحلیل سوره ها و ذکر فایده های آن، بر نزدیکی و تداخل میان علوم قرآنی و تفسیری و این که نوآوری در علوم قرآنی دقیقاً همان نوآوری در توانمندی بر تفسیر قرآن کریم است تأکید می ورزد؛ چون علوم قرآنی کلید ابواب و عنوانِ کتاب آن و نیز کمک کننده به مفسّر برای دستیابی به حقایق آن و مایه آگاهی یافتن به اسرار و ظرافت های آن می باشد. در حقیقت، از دانش ها و معرفت هایی است که به فهم و تفسیر آن کمک می کند. اما دانش تفسیر تنها به فهم کتاب خداوند و بیان معانی آن و استخراج احکام و حکمت های آن با تکیه بر دانش های زبانی، صرف، نحو، علم بیان، اختصاص دارد. دانش تفسیر هم چنین به شناخت مکی، مدنی، اسباب نزول، ناسخ، و منسوخ، هم نیازمند است. به عبارتی، دانش تفسیر، نیازمند علوم قرآنی است و این یعنی تداخل و تکامل بین دو دانش که بر هر پژوهش گری هویداست.
نکته قابل توجه آن است که این دانش ها نقش معرفت شناختی، علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را ایفا کنند. مثلاً یکی از عناوینی که شایسته بررسی و پژوهش در حوزه نوآوری علوم قرآنی است، که در حقیقت افزوده کیفی به علوم قرآنی و نیز جامع دانش های کلاسیک و نو است و به منزله ابزار علمی جدید به کار گرفته می شود، عنوانی است که دکتر حسن حنفی از آن استفاده کرد، یعنی «الوحی و الواقع(دراسه فی اسباب النزول)». این عنوان جدید یعنی «وحی و واقعیت» قبلاً در کتاب های علوم قرآنی به کار نمی رفته و از همان اصطلاح کلاسیک«اسباب النزول»استفاده می شده است.
حنفی در ده مسئله به بحث و بررسی پرداخته که عبارتند از: 1.تحلیل واژگان 2.از ساخت به محتوا 3.تداخل کلام خداوند کلام بشر 4. تحلیل وحی در تاریخ 5.وحی و نزاع اجتماعی 6.وحدت و تعدّد 7.رسالت و تبلیغ 8.سخت گیری و آسان گیری 9.نظریه پردازی 10.تحقّق عمل.
بدین ترتیب حنفی روابط پیوسته بین وحی و واقعیت و نزول را در برخی دانش های قرآنی مثل اسباب نزول و ناسخ و منسوخ بیان کرده است. وی اظهار داشت که مبانی این دانش ها بر رابطه بین وحی و واقعیت مبتنی است.
نیاز امروز و هر روزگار دیگر است که اندیشمندان را به ایجاد این مبانی و رویکردها وامی دارد و قرآن کریم را بر حضور معرفت شناختی و علمی و پاسخ دینی(اسلامی) دادن به مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تمام مسائل عصر توانمند می سازد. تا زمانی که نوآوری در اصولی جدید از برداشت از اسلام و فقه اسلامی و مبانی تازه در دانش های قرآنی رخ ندهد، ادّعای نوگرایی در حدّ همان ادّعا باقی خواهد ماند و به علت تقلید نادرست از سنّت، در رؤیا محبوس خواهد ماند.
نمونه دشواری نوگرایی در علوم قرآنی، مشکلاتی است که یکی از رویکردهای نوین تفسیری با آن مواجه شده است؛ تفسیری که از اعجاز و شگفتی نظم قرآنی سخن می گوید و با پژوهش به اثبات وجود نظام ویژه ای در قرآن کریم یا در سوره های آن می پردازد صاحب این رویکرد، مفسّر عبدالحمید فراهی است که تفسیری براساس وحدت موضوعی به نام نظام القرآن نوشته است. وی در مقدمه تفسیرش به نشانه های این نظام اشاره کرد و به دشواری های این دانش اعتراف کرده است و چهار عامل را به عنوان مانعی بر سر راه یقین پیدا کردن به این نظام با دلالت روشن برشمرده است؛ دشواری هایی که تقریباً در برابر هر نوآوری وجود دارد: 1. مهم ترین این علل مبرّا دانستن کلام خداوند از هرگونه عیب است. تردیدی نیست که ظاهر نظام بر اساس نظام خاصی در بسیاری از موارد آن وجود دارد. اما اگر ادعا کنند که تمام آن منظم و چینش آن سامان یافته است در مواردی به خلاف آن می رسند که ناشی از پیچیدگی و ظرافت آن است و به سبب قصور فهم خویش این روش را رها می کنند و به این یقین می رسند که تصور هرگونه نظام مندی برای قرآن غیرممکن است؛ 2.علت دیگر آن است که قرآن کریم پراکنده نازل شده و در این پراکندگی در نگاه ظاهر نظامی دیده نمی شود؛ 3.فراوان گونه های تأویل و بحث و جدل در آن؛ چون نظم بر محور وحدت و همسانی می چرخد و با توجه به فراوانی وجوه، استنباط نظم دشوار خواهد بود. هر کس در این گونه متناقض و سخنان ناهمخوان نظر افکند، حیرت زده می شود و نمی داند کدام یک را برگزیند و در حجاب هایی از نظم در می غلتند که در هر جمله به یک وجه جاری است، مثل آن کس که راهی را می پیماید و در مرحله از آن با راه های پراکنده ای مواجه می شود؛ 4.حزب گرایی در امت اسلامی و گروه گروه شدن آن ها را به دست یازیدن به چیزهایی از قرآن کشانده است که مؤیّد آنان باشد؛ لذا تأویل ویژه آن برای آن ها خوشایند است؛ چه به ظاهر سخن باشد و چه به یکی از روش های حمل کلام بر برخی احتمالات. پیداست که غلبه پیش داوری و توّهم دور را نزدیک و ضعیف را قوی می نماید. بدین ترتیب هر گروهی چنین عمل می کند و هر حزبی تأویل بر اساس مکتب خود می نماید. دکتر زیاد الغامین درباره این علل می گوید:« این ها عللی هستند که در آن ها قدرت و واقع گرایی وجود دارد به گونه ای که برای مفسّر امروزی حجّت و شبهه ای در انصراف از نظام قرآن به طور عام و به ویژه نظام سوره های آن باقی نمی گذارد.»
خلاصه این که توان رویارویی با این موانع تنها مبارزه علمی است که در آن علم و عمل و پژوهش جدّی و جدید چه در حوزه تفسیر قرآن و چه در حوزه علوم قرآن و یا چیزهای دیگر عبارت علمی خداوند به شمار می آید.
نظریه وحدت تاریخی
با توجه به مطالب ذکر شده کتاب در باب ترتیب نزول سوره ها نکات زیر قابل بیان است:1. تمام روایات در باب ترتیب نزول سوره های قرآن بر اساس تاریخ نزول آن ها بوده یعنی ترتیب تاریخ نزول رعایت شده است و این فقط در باب مکی و مدنی نیست. به عبارت دیگر ترتیب تاریخی نزول سوره های قرآنی مدنظر بوده است؛ 2.تمام این روایات به قرن اول هجری نزدیک است و راویان آن ها از صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین بوده اند. یعنی توجه به دانش ترتیب نزول به برگزیدگان مربوط می شود؛ هیچ روایتی از این روایات به پیامبر(ص) نسبت داده نشده است. یعنی این ترتیب ها از اجتهادهای صحابه و تابعین بوده است. لازمه اش آن است که با این روایات به سان دانش های اجتهادی مثل فقه برخورد شود؛ 4.این روایات به یک ترتیب واحد اتفاق نظر ندارند و وجود اختلاف میان این روایات دلیلی است بر این که این ها ناشی از اجتهاد صاحبان آن ها یا اجتهاد کسانی بوده است که از آن ها درس می گرفتند؛ 5.اختلاف میان این اجتهادها اندک است و آن ها به هم نزدیک بوده اند یعنی این روایات تقریباً به حقیقت نزدیک اند و اختلاف اندک چه بسا به سبب عدول شاگرد از اجتهاد استادش در مقدم داشتن سوره یا مؤخّر کردن آن در ترتیب به علتی بوده است. مثلاً عکرمه و حسن از شاگردان ابن عباس بوده اند و میان روایات این دو اندک اختلافی وجود دارد؛ 6. چه بسا این روایات اجتهادی باشند و باب اجتهاد هم در ترتیب نزول برای دانشمندان باز است و منکران اجتهاد در مسئله ای که دلیل قاطعانه ای از جانب وحی برای آن نیامده، دلیلی ندارد؛ 7.اجتهاد در ترتیب نزول برای پژوهش و ژرفکاوی در رویکردهای تفسیر و نوآوری در دانش های مفید قرآنی است نه برای ترتیبی که مصحف بر آن است؛ چون ترتیب فعلی مصحف از اموری است که گردآوری و حفظ آن تاکنون به عهده خداوند است و مخالفت با ترتیب مصحف نمونه جایز نیست؛ 8.پیشنهاد می شود که ترتیب نزول مصحف ها همراه با اسم سوره به ویژه اگر مصحف ها بدون تفسیر باشد ذکر نشود؛ چون این اطلاعات به واسطه اجتهاد ظنّی است و هرچه که ظنّی باشد، در حوزه کتاب های تفسیری و علوم قرآنی است نه در حوزه مصاحف.مفهوم تفسیر تاریخی
تفسیر تاریخی اصطلاحی است که باید در آغاز به بیان آن پرداخت، چون شرح و بیان معنای هر اصطلاح از مقدمات هر پژوهش و دانش است. اگر تفکیک بین این دو کلمه صورت گیرد هر دو قابل فهم خواهد بود. کلمه تفسیر از حیث لغوی یعنی بیان و در اصطلاح یعنی معانی واژگان و آیات و سوره های قرآن. پس تفسیر دانشی است که فهم کتاب خداوند که بر محمد(ص)نازل شده و بیان معانی و استخراج احکام و حکمت آن به وسیله آن شناخته می شود. این دانش از زبان، نحو، صرف، بیان، اصول فقه و قرائت کمک می گیرد و به شناخت اسباب نزول و ناسخ و منسوخ هم نیازمند است. کلمه تفسیر بر آثار مفسران و مکاتب آن ها در تفسیر قرآن نیز اطلاق می شود. اما کلمه تاریخ در لغت یعنی شناخت زمان؛ شناخت زمان حوادث و رخدادهای گذشته و شناخت اندیشه ها و اشخاص و سرزمین های مربوط به آن رخدادها. مثلاً گفته می شود تاریخ اسلامی، تاریخ اندیشه اروپایی، یا تاریخ یک سرزمین، تاریخ یک اندیشمند. جمع بین کلمات«تفسیر تاریخی قرآن کریم»؛ یعنی بیان معانی واژگان و آیات و سوره های قرآن با توجه به تاریخ نزول آن ها و مناسبات و اسباب آن و شناخت زمانی که آن آیات در آن نازل شده اند به همراه تاریخ نزول دیگر آیات و سوره ها که قبل و بعد آن ها نازل شده اند.بنابراین، تفسیر تاریخی قرآن کریم یعنی تبیین معانی آیات و سوره ها با توجه به اصول معروف تفسیر در مکاتب تفسیری مسلمانان با برگرفتن معارف و اطلاعات تاریخی این آیات و تأثیر آن بر مناسبت و اسباب نزول که منوط است به شناخت تاریخ نزول آیه یا سوره و نزول آیات و سوره های قبل و بعد آن ها که گویی یک نظم واحد دارند و در بافت و معانی و موضوع ها در نزولی به هم پیوسته نازل شده اند؛ لذا تفسیر تاریخی یکی از گونه های تفسیر قرآن است که بر دانش تاریخ نزول آیات و سوره ها مبتنی است؛ دانشی که معنا و نشانه ها و منابع و فواید علمی آن در کتاب علم تاریخ نزول آیات القرآن الکریم و سوره آمده است و نیازی به پرداختن به آن در این جا نیست. آن چه در این جا بر آن تأکید می ورزیم اهمیت این دانش و ضرورت تعامل با آن به مثابه روشی برای ژرفکاوی در قرآن کریم است؛ گرچه این تنها روشی علمی و عملی است که می توان آن را بر تمام سوره های قران اجرا کرد. برخی از پژوهشگران هم به تفسیر تاریخی تمام قرآن پرداخته اند. از جمله: 1. تفسیر بیان المعانی از عبدالقادر ملاحویش العانی، در شش جلد که در سال 1962 چاپ شده است. نویسنده مدعی است که این اولین تفسیر در تاریخ نزول است؛ 2.التفسیر الحدیث از محمد عزه دروزه در نه جلد که در 1962 به چاپ رسیده است؛ 3.معارج التفکر و دقائق التدبّر، تألیف عبدالرحمن حسن حبنکه که در پانزده جلد به چاپ رسیده است و تفسیر سوره های مکی را به پایان برده و تفسیری است که به ترتیب نزول می پردازد.
رویکرد تاریخی در تفسیر تاریخی و اولویّت بخشی به آن در این روزگار، بر اساس فهم قرآن به معانی لغت و زبان عربی و توجه به بافت رخدادهای تاریخی که دعوت پیامبر(ص) در طی مرحله زمانی نزول قرآن با آن مواجه بود، مبتنی است. این رویکرد تفسیری، جانشین تفسیرهای سنتی و فرقه ای نیست؛ چون همچنان این تفاسیر سنتی و فرقه ای نقش علمی برجسته ای دارند و وصف سنتی یا فرقه ای تنها توصیفی از واقعیت و انگیزه های تألیف روزگار آن است؛ یعنی تفاسیری که تنها از گذشته به ما رسیده است، البته برخی از آنها با قرائت بسته فرقه ای آلوده اند و با تفاسیر و اجتهادهای دیگری به تسامح برخورد نمی کنند و از یک فرقه اعتقادی یا فقهی طرفداری می کنند؛ لذا به این اجتهادهای تفسیری فرقه ای و سنتی نباید به نگاه قدسی نگریست، یا تفسیرهایی که تا قیامت تنها تفسیر قرآن نیستند و جایز نیست، چه به عنوان مجموعه های تفسیری و چه به صورت فردی، به عنوان تفسیر قرآن تا قیامت مطرح باشند. فراخواندن به بر گرفتن تفسیر تاریخی، فراخوانی است ضروری تا تفسیر قرآن در تفاسیر سنتی یا فرقه ای یا تفاسیر جزئی محبوس نماند و تفسیر از حوزه اختلاف ناپسند میان مکاتب و مذاهب اعتقادی و فقهی و فکری و سیاسی خارج گردد. بنابراین، تفسیر تاریخی موردنظر ما غیر از تفسیر سنتی تاریخی است، بلکه تفسیر تاریخی مطلق و بدون قید است؛ تفسیری که از غایات و حکمت نزول این آیات در زمان نزولش پرده برمی دارد. برکسی پوشیده نیست که تفسیر تاریخی همان تفسیر اجتهادی است و لذا در معرض درست و نادرست قرار می گیرد؛ زیرا متکی بر اخبار تاریخی از سیره نبوی و کتاب های حدیثی و تفسیری است. در این اخبار چیزهایی هست که به نقد و بررسی نیازمند است. اما نزول تدریجی قرآن و قرائت همراه با تأمل توسط پیامبر(ص) مسئله ای یقینی است. مهم ترین وجه تمایز این تفسیر از دیگر تفاسیر آن است که تفسیر آیه را به اشخاص معین یا رخدادهایی محدود نمی کند که متن را در آن رخداد محبوس کند، بی آن که معنای متن و مناسبت و غایت آن را توجیه نماید. رویکرد علمی در تفسیر تاریخی همان حکم بر درستی ایت تفسیری و کشف توانایی آن بر تعیین رویکردهای فهم قرآن با اصول علمی مورد توافق همگان است؛ به ویژه در تکیه بر مناسبات نزول و جنبه های تاریخی و واقعی و دستیابی به معنای موردنظر آیات در بافت و نظم و وحدت موضوعی و تاریخی آن و آن گاه بررسی معانی روایات با توجه به درجه درستی معنا و متن و سند آن؛ لذا مانعی نیست که به آثار تفسیری و دیدگاه مفسران توجه شود. اما ترجیح همان معنایی است که به خاطر آن در روز نزول نازل شده است و این به مسئله کلی آیه و سوره ای که آیه در آن یافت شده نزدیک تر است.
مفهوم وحدت تاریخی
معنای کلمه تاریخ همان شناخت زمان است. برخی از قواعد علمی و روش های استنباطی موجب کشف معانی تاریخی در قرآن می گردد. این روش ها از خود قرآن استنباط شده است و پیداست که قرآن کریم صراحتاً به تاریخ نزول آیه یا سوره ای اشاره نکرده است و حتی صراحتی در تاریخ یک رخداد اسلامی یا داستان آفرینش آسمان ها و زمین و داستان آدم(ع) و پیامبران پس از او ندارد. زمان رخداد نزول قرآن در غار حرا، تاریخ بعثت و ماجرای معراج و تاریخ هجرت پیامبر(ص) یا تاریخ حتی یک جنگ و جهاد هم تعیین نشده است. قرآن تنها به هدایت و دانش و حکمت و عبرت و بشارت به بهشت و هشدار نسبت به آتش و دوزخ توجه نموده است. دانش تاریخ نزول آیات قرآن و سوره ها به قصد معرفت تاریخی نیست بلکه تنها برای حکمت تشریعی نزول پیاپی معانی قرآنی است. شناخت اسباب و علل و مناسبات و ناسخ و منسوخ و دانش های دیگری که دانشمندان به ضرورت و اهمیت آن ها برای مفسر تأکید کرده اند، تنها با معرفت تاریخی نزول آیات عملاً تحقق می یابد.یعنی شناخت تاریخ حادثه و آیات قبل و بعد آن. پس معرفت تاریخی برای دانشمند و مجتهد ضروری است تا بتواند به داوری درست دست یابد. یعنی اجتهاد فقهی، اعتقادی و سیاسی غالباً بر اجتهاد تاریخی قرآن مبتنی است؛ لذا دانش تاریخ نزول از دانش های روشمند است. دانش های روشمند همان دانش های اجتهادی است. «دانش تفسیر هم اساساً بر اجتهاد مبتنی است، چه تفسیر تحلیلی باشد و چه فقهی و چه علمی و چه صوفیانه و حتی روایی». مجتهد هم گاه به نتیجه درست می رسد و گاه خطا می کند. نگارنده این قواعد را به شکل زیر تبیین می کند: قاعده نخست: اشاره به معرفت تاریخی باید از خود آیه باشد، مثل ذکر کلمات زمان و مکان؛ قاعده دوم: حکم به سبب ورود کلماتی در آیه بر زمان یا مکان دلالت دارد، مثل، الآن، من قبل، منتُم، هنالک، یا افعال ماضی و مستقبل و حال؛ قاعده سوم: حکم به مناسبت تاریخی همزمان با رخداد تاریخی که بر تاریخ وقوع آن اتفاق نظر است؛ قاعده چهارم: حکم به مناسبت ترتیلی که در دانش تاریخ نزول آن را اصطلاحاً مناسبت تنزیلی می گوییم: هرگاه مناسبت تاریخی یک سوره مشخص شد، حکم تاریخ نزول آیات آن همان حکم آن است؛ زیرا در اصل یک مناسبت ترتیلی نازل شده است؛ قاعده پنجم: در آیه اشاره صریح به نزول قبلی وجود دارد؛ مثل آیه وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ فِی یَتَامَى النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِهِ عَلِیماً ً. مراد از عبارت و ما یتلی علیکم مطالبی است که در آغاز سوره نساء در باب احکام ارث آمده است. عایشه می گوید:« مردم از پیامبر(ص)پس از این آیه درباره زنان می پرسیدند که خداوند این آیه را نازل کرد. آن چه که خداوند ذکر کرد در کتاب بر آنان تلاوت می شود آیه نخستین است که فرمود: وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ ؛ قاعده ششم: مفهوم آیا ایجاب می کند که آیه ای قبل از آن در همین موضوع نازل شده باشد، مثل آیه وَ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً ً. در این آیه از وعده خداوند و پیامبر(ص) ذکر شده است. وعده کجا و چه زمانی بوده و کی نازل شده است؟ مراد آیه سوره نور است که فرمود: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ . بدین وسیله استدلال می شود که تاریخ نزول سوره نور قبل از سوره احزاب بوده است».این قواعد شش گانه در تعیین تاریخ نزول آیات و سوره ها به کار گرفته می شود که همگی از خود قرآن استنباط شده است.
اجتهاد مطلوب قبل از اقدام به تفسیر تاریخی همان ترتیب سوره های قرآن با توجه به تاریخ نزول سوره ها و ترتیب تقریبی آن هاست؛ این به واسطه وجود ترتیب های متعدد از جانب صحابه و تابعین و امکان بررسی سوره به مثابه یک وحدت و امر به هم پیوسته ممکن است. دریافتیم که مهم ترین عامل مساعد در ترتیب نزول، شناخت وحدت تاریخی هر سوره است؛ یعنی شناخت مدت زمانی که برای نزول یک سوره از آغاز تا پایان زمان صرف شده است. در ضمن، ترتیب نزول سوره ها ممکن نیست تا زمانی که به سوره های قرآنی به مثابه وحدتی جداگانه نگاه شود. این امر ممکن است، چون خداوند واحدهای بزرگ ساخت قرآن کریم را سوره ها قرار داده است و سوره ها از حیث نام و تعداد و آغاز و پایان مشخص اند.
وحدت تاریخی یعنی ویژگی انحصاری یک سوره از تاریخ آغاز تا پایان آن. گام های اساسی برای شناخت وحدت تاریخی هر سوره به قرار زیر است: 1. شناخت تاریخی وحدت تاریخی تمامی قرآن از وحدت تاریخی هر سوره و وجود آن در وحدت تاریخی تمام قرآن یعنی نزول آن در دوران پیامبر(ص) و زندگی حضرت(ص)و مدت زمان نزول قرآن به صورت پراکنده در دوره ای از روز بعثت تا وفات حضرت(ص) بیرون نیست، چون آیه ای از قرآن نیست که قبل از نبوّت یا پس از وفات حضرت(ص)نازل شده باشد.
2.تکیه بر ترتیبی که به نزول سوره ها توجه دارد: این اجتهاد گاه تابع اجتهاد پیشین است یا نکته جدیدی دارد و آن را تعدیل می نماید که البته به بررسی علمی و تاریخی قابل اعتمادی تکیه دارد؛ 3.اصل در نزول سوره های قرآن، نزولش در مدت زمانی نزدیک به حکم مناسبات ترتیلی در خود سوره است و هیچ آیه ای از مدت زمانی سوره بیرون نمی رود مگر به دلیلی. انگیزه توجه به این نگرش تاریخی سوره های قرآن یا ثمره علمی و عملی این پژوهش ها همان کشف یکی از رویکردها در تفسیر قرآن کریم است که امید سودمندی زیادی از آن می رود. در فصل قبل روشن شد که دانشمندان مسلمان از همان آغاز به دانش ترتیب نزول توجه نشان داده بودند. هر چند که در آن زمان چنین نامی نداشت. وجود این ترتیب ها در طول قرن ها، دلیلی است بر اهمیت آن، هرچند که گسترش نیافت و یا تفسیر قرآن بر اساس آن صورت نگرفته است و یا تقسیم بندی پاره ای از دانش های قرآنی براساس آن شکل نگرفته است و اصول آن در قرن های پس از روایات ترتیبی صحابه و تابعین کاربردی نشده است.
ممکن است شناخت این وحدت تاریخی از حکمت هایی باشد که هدف خداوند از پراکنده نازل کردن سوره ها بوده است. زیرا سوره ها به مثابه واحدهای یک ساختمان اند که هر یک دربردارنده تعداد معینی از آیاتند؛ یعنی وجود قرآن کریم در سوره های بسیاری است، چه بزرگ و چه کوچک، و سوره ها دارای موضوع ها و مسائل متنوعی هستند و به اندیشه ورزی در حکمت آن فرا می خوانند.
نظریه وحدت تاریخی ممکن است با اعتراض هایی رو به رو شود و مورد ردّ و انکار قرار گیرد، که گاه شبیه اعتراضاتی است که به تفسیر تاریخی که اخیراً مطرح شده و یا به ترتیب نزول سوره های قرآن شده است. این اعتراض ها غالباً به واسطه اشتباهی است که پیرامون حقیقت و اهداف این دانش یا به سبب دشواری و غیرممکن بودن در دستیابی به ترتیب یقینی ایجاد می شود. این مطلب قابل درک است و از قبل هم حقیقت این دانش و اهداف آن را تبیین کرده ایم که موجب رفع اشتباه می شود و آن این است که این دانش، دانشی روشی و اجتهادی و تفسیری است. حکمت نزول پراکنده قرآن با شناخت وحدت تاریخی هر سوره در تعارض نیست. بلکه پایه و اساس آن است. به ویژه اگر بر ترتیب نزولی تکیه کنیم که صحابه و تابعین در آن اجتهاد کرده اند؛ چون به شناخت مقدم و مؤخر تاریخ نزول سوره ها آگاه ترند، ضمن اینکه آن ها هم در ترتیب نزول و شناخت مکی و مدنی و اسباب نزول و ناسخ و منسوخ و تمام دانش های تاریخی مربوط به قرآن کریم، اندیشه خود را به کار بسته اند.
در دوران اخیر بحث تفسیر موضوعی قرآن یا وحدت موضوعی در تفسیر سوره های قرآن مطرح شده است و برخی می پندارند که رویکرد تازه ای در تفسیر است اما در حقیقت رویکردی کهن است و تنها در نام و توصیف و وضع قواعد علمی برای آن و تعیین روش پژوهش در آن، جدید است. آن چه جدید است در حقیقت همان وحدت موضوعی در تفسیر سوره هاست. اما مهم ترین نقد بر تفسیر موضوعی یا وحدت موضوعی در تفسیر قرآن یا تفسیر برخی سوره ها، عدم تکیه طرفداران این رویکرد به تفسیر تاریخی وحدت تاریخی سوره هاست که چنین رویکردهایی بسیاری از عوامل قدرت و روشمندی ضروری این تفسیر را از بین می برند. عنایت به تفسیر موضوعی یا وحدت موضوعی بدون توجه به وحدت تاریخی و تفسیر تاریخی موجب از دست رفتن بسیاری از فواید علمی می گردد که در مقاله بعدی به آن خواهیم پرداخت.
رابطه تکاملی میان وحدت تاریخی و موضوعی
دیدگاه ها در باب تعریف و اهمیت تفسیر موضوعی فراوان است. با توجه به این تعریف ها ملاحظه می شود که نظریه تاریخی یا وحدت تاریخی، مبنا را پژوهش در وحدت موضوعی سوره های قرآن قرار نداده است و اگر بی توجهی به نقش دانش تاریخ نزول در تفسیر موضوعی جایز باشد، بی توجهی نسبت به آن در تفسیر وحدت موضوعی سوره ها جایز نیست، چون از مبانی مهم کارکرد نزول سوره، بررسی آن در آن مرحله زمانی است که نازل شده و حوادثی که دعوت اسلامی با آن رو به رو بوده و توطئه هایی که علیه آن صورت گرفته است و آن سوره در آن محدوده زمانی به بیان احکامی می پرداخت که به گذشته و آینده می پردازد تا تمام مراحل به توفیق منجر شود. ظهور تفسیر موضوعی تخصصی در مسائل قرآن کریم و محورهای اساسی آن، تأکید و تمرکز بر دانش ترتیب نزول آیات و سوره های قرآن را می طلبد که سنگ بنای اصلی در تفسیر موضوعی است، زیرا این تفسیر، تمام قرآن را در یک پیام واحد به هم پیوسته و منسجم در سطرها و صفحه ها مورد بررسی قرار می دهد نه از حیث ترتیب شماره صفحه های آن، بلکه در ترتیب معانی و مسائل و تحدّیاتی است که با آن ها مواجه شده و به ارائه راه حل آن ها پرداخته است یعنی به ساختن عقلانیتی می پردازد که بر قیاس کلی و نه قیاس جزئی توانا است. هیچ رویکرد جدیدی نیست که در رویکردهای تفسیر ظهور یابد، مگر این که صاحب یا نویسنده آن می پندارد که در معرض حمله دیگر رویکردها واقع شده است. یا ایت که در پی آن است که به بیان ضعف دیگر رویکردها بپردازد تا پیشرو بودن رویکرد جدیدش را توجیه نماید. این یک نگرش سلبی است و اگر در تمام دانش ها یافت می شود جایز نیست که در دانش های تفسیری و قرآنی و میان مفسران و عالمان دینی نیز پدیدار گردد. هیچ گونه جدیدی نیست مگر این که ریشه در گذشته دارد و اصالت آن در فرهنگ اسلامی یافت می شود.برخی از نقاط مشترک بین وحدت موضوعی و وحدت تاریخی تفسیر سوره های قرآن به شرح زیر است:
1.شناخت اولیه از سوره، چه مکی چه مدنی، چه در اوایل مکی باشد یا اواسط و یا اواخر آن؛ تعداد آیات و نام های آن اگر بیش از یک نام دارد و ارتباط این نام با موضوع و تاریخ و ترتیب آن؛ 2.شناخت ترتیب آن در نزول تاریخی، چه به اجتهاد از جانب خود مفسر یا به پیروی از ترتیب نزول دانشمندی دیگر که آن را بر دیگری ترجیح می دهد؛ صرف نظر از این که این ترتیب سنتی باشد یا مدرن و بیان سبب ترجیح آن از خلال بررسی تفصیلی و مطمئن از حیث علمی؛ 3.توجه به وحدت موضوعی سوره به صورت اجمالی و بررسی دقیق امکان تطابق وحدت موضوعی با تاریخ نزول آن، با توجه به تقسیم بندی های درونی سوره، هرچند از سوره های بلند باشد و نزول دفعی آن ثابت نشده باشد؛ 4.ژرفکاوی در مسائل وحدت موضوعی سوره به همراه وحدت تاریخی با دیگر سوره های قرآنی، به ویژه سوره های قبل و بعد آن در ترتیب نزول تاریخی و جایگاه آن نسبت به ترتیب کلی؛ 5.برگرفتن روش علمی هندسی که به گردآوری واژگان از ظهور و کاربرد آن برای اولین بار در قرآن و سپس بررسی تحوّل واژه و تحول مدلول آن تا دوران اخیر و استقرار قرآنی واژه و جایگاهش با دیگر واژگان قرآنی در ساختار هندسی و تخصصی در حوزه های مختلف و مهم ترین آن چه که در خصوص انسان و جامعه مسلمان و غیرمسلمان است. مثل قاموس واژگان معرفت شناختی انسانی و قاموس واژگان عبادی یا اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی؛ 6.تمرکز بر حوزه های دنیوی که در رویارویی با تحدی های عصر توانمند است تا تفسیر به خاطر عبادت علمی و عملی در واقعیت زندگی روزمره باشد.
منبع مقاله: نشریه دین، شماره 187