شهید مطهری، اندیشمندی بی بدیل

در میان همه علما، فقها، اندیشمندان و فلاسفه، استاد شهید مطهری جایگاه ویژه ای داشت. (1) چرا این شخصیت عالی مقام به عنوان یک متفکر و اندیشمند یگانه و بی بدیل در عصر ما شناخته شد؟ این شهید بزرگوار دارای چه ویژگی
شنبه، 2 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهید مطهری، اندیشمندی بی بدیل
شهید مطهری، اندیشمندی بی بدیل

 

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

در میان همه علما، فقها، اندیشمندان و فلاسفه، استاد شهید مطهری جایگاه ویژه ای داشت. (1) چرا این شخصیت عالی مقام به عنوان یک متفکر و اندیشمند یگانه و بی بدیل در عصر ما شناخته شد؟ این شهید بزرگوار دارای چه ویژگی هایی بود و چه خدمتی به جامعه و امت اسلامی کرده بود که امروز نه تنها در میان مردم این سرزمین، بلکه در میان همه اندیشمندان و متفکران جهان اسلام به عنوان یک شخصیت بزرگ و مورد احترام همگان شناخته شده است؟

گسترش و عمق دانش

اولین ویژگی این استاد، دانش و علم گسترده و عمیق او نسبت به مسائل اسلامی بود. ما عالم و فقیه فراوان داریم، اما فقیه به مفهوم اندیشمند و دانشمندی که به کنه معارف و فرهنگ اسلامی پی برده باشد، تعداد آنها انگشت شمار است. علامه مطهری فقیهی به معنای واقعی کلمه و عالمی ژرف نگر بود. او به اعماق علوم و فرهنگ اسلامی دست یافته بود. علاوه بر این، ‌شهید مطهری عالمی نبود که تنها به علوم معمول و سنتی حوزه های علمی و دینی اکتفا کرده باشد. گرچه اساس سرمایه علمی این استاد از حوزه مقدسه علمیه قم و از اساتید بزرگوارش همچون امام راحل،‌ مرحوم علامه طباطبایی، مرحوم آیة الله العظمی بروجردی و دیگر اساتید در عرفان و فلسفه بود، اما او به علوم سنتی که در حوزه های علمیه تدریس می شد، اکتفا نکرد و با تلاش شبانه روزی خود به بسیاری از علوم مورد نیاز که برای هدایت نسل آن روز جامعه ضروری بود، دست یافت. پیامبر فرمود: «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه»(2)، به تعبیر این روایت،‌ او «اعلم» بود نه عالم. او دانشمندی بزرگ و کم نظیر در جهان اسلام بود.
اندیشمندان و متفکرانِ آشنا به علوم و معارفی که کمک به فهم و درک فرهنگ اسلام می نماید، فراوان اند، اما علامه مطهری شخصیتی نبود که به آشنایی با این گونه علوم اکتفا کرده باشد، بلکه او در بسیاری از این علوم در حد صاحب نظر و مجتهد بود. بسیاری از فقهای ما فقط در فقه و اصول به مقام اجتهاد می رسند و صاحب نظرند، ولی نسبت به سایر علوم اسلامی تنها در حدّ آشنایی با آنها قرار دارند. برای مثال به فلسفه و عرفان آشنایی دارند، علم کلام را خوانده اند، با تاریخ اسلام آشنا هستند، تفسیر قرآن را دیده اند، با منطق و ادبیات عرب آشنایی دارند، با حدیث و رجال کاملاً آشنا هستند؛ اما علامه مطهری در همه این علوم مجتهد و صاحب نظر بود. در منطق، کلام، فلسفه، تاریخ، حدیث، رجال و تفسیر مجتهد بود، بنابراین او فقط در فقه و اصول مجتهد نبود، بلکه در همه علوم مهم اسلامی به مقام اجتهاد رسیده بود و صاحب نظر بود. این یکی از ویژگی های علامه مطهری بود. امثال این شخصیت در تاریخ نادرند.
علامه مطهری با هجرتش از قم به تهران در فضای جدیدی قرار گرفت و از این فضا حداکثر استفاده و بهره برداری را نمود. ضمن اینکه محیط جدید نتوانست مسیر او را تغییر دهد. اساساً او به هر محیطی که قدم می گذاشت، در آن مؤثر بود و‌ آن محیط را متحول می کرد. او شخصیتی نبود که وقتی از حوزه به دانشگاه آمد، دانشگاه در او اثر بگذارد، بلکه او در دانشگاه اثر گذاشت. حتی او شخصیتی نبود که محیط تهران در او اثر بگذارد. محیط تهران در روند کار تحقیقی او، در قلم و جهادش اثر منفی نگذاشت. او مثل یک عالم و مدرسی که در حوزه علمیه قم مشغول تلاش است، در تهران با همان عشق و با همان علاقه به کار تحقیق، تدریس و نویسندگی ادامه داد. البته این محیط جدید باعث شد تا به افکار و دنیای جدیدی آشنا شود. او در این محیط جدید، با بسیاری از علوم و افکار جدید که برای هدایت جامعه لازم بود،‌ آشنا شد. اساساً فردی که می خواهد همانند پیامبر«طبیب دوّار بطبّه» (3) باشد و مشکلات جامعه را حل کند، فردی که می خواهد قادر به درمان بیماری های مهم اجتماعی و روحی جامعه باشد، باید با بسیاری از علوم انسانی عصر خود آشنا باشد. بنابراین استاد شهید در محیط تهران با بسیاری از علوم انسانی آشنا شد. آشنایی او با علومی از قبیل تاریخ جدید، فلسفه تاریخ، کلام جدید و فلسفه جدید کامل و گسترده بود و با دانش هایی از قبیل جامعه شناسی، روانشناسی، جرم شناسی، کیفرشناسی و علوم تربیتی در حد لازم آشنا گردید. در بسیاری از این علوم نه فقط با افکار و نظرات صاحب نظران آشنا شد، بلکه در مواردی آن چنان عمیق به بررسی و تحقیق پرداخت که خود صاحب نظر شد. وقتی ایشان وارد مباحث فلسفه جدید، کلام جدید و فلسفه تاریخ می شد، گاهی از متخصصین این رشته هم بهتر حرف می زد. حتی وقتی از مبانی فلسفه مادی بحث می کرد، از کسانی که ماتریالیست دو آتشه بودند، بهتر سخن می گفت. او ابتدا نظرات مخالفین را خوب می فهمید، خوب حلاجی و بیان می کرد و بعد رد می کرد. بنابراین یکی از ویژگی های علامه مطهری، وسعت و عمق دانش او بود. به راستی اطلاعات وسیع این اندیشمند و دقت نظر او حیرت آور بود.

زمان شناس

دومین ویژگی که شهید مطهری را ممتاز ساخته بود، آشنایی او به مشکلات و مسائل روز و مسائلی بود که مورد ابتلاء نسل جوان آن روز جامعه بود. در واقع او دردآشنا بود و به همه مشکلات و شبهات روز و به آنچه دشمن می خواست نسل جوان ما را اغواء کند، کاملاً آشنا بود. «العالمُ بزمانه»(4) بود. او اندیشمند و دانشمندِ زمان خود بود. می دانست چه افکاری، چه مسائلی و چه شبهاتی مطرح است و می دانست که چگونه باید با این شبهات مقابله کرد. اندیشمند و دانشمندی بود که «کرّار غیرفرّار» بود. هر اندیشمند و متفکری که نسبت به اسلام، شبهه ای یا اشکالی داشت- حال هر قدر پیچیده تر بود- او بیشتر برای حل و پاسخ به آن استقبال می کرد. او خود در یکی از نوشته هایش می گوید: به رئیس دانشکده الهیات آن زمان پیشنهاد کردم و گفتم اگر می خواهی در این دانشکده فلسفه مادی مطرح شود، بزرگ ترین دانشمند این رشته را دعوت کنید و کرسی درس در اختیار او قرار دهید تا او به صراحت مطالبش را مطرح کند و من جوابش را بدهم. او از هیچ صحنه علمی فرار نمی کرد. در تمام صحنه های علمی به استقبال مخالفین و حتی معاندین می رفت. انصافاً او شخصیتی بود که همواره از بحث و مباحثه و مناظره استقبال می کرد. کمتر شخصیتی را با این ویژگی ها و با این جامعیت که با اطمینان به استقبال هر مشکلی بشتابد، سراغ داریم.

آزاداندیش

سومین ویژگی علامه شهید مطهری حریت و آزادگی این متفکر و اندیشمند بزرگ بود. وی در بعضی از نوشتارها و گفتارهایش راجع به سازمان روحانیت و اصلاحاتی که باید در آن انجام گیرد، تعبیر زیبایی دارد و می گوید: روحانیت شیعه دارای قدرت کافی است، اما دارای حریت کامل نیست. او می گوید استقلال روحانیت شیعه در طول تاریخ موجب شده تا در برابر تمام زورمندان، قلدران و حکام ظالم تاریخ بایستد و مبارزه کند، چون مستقل بوده و زیر سلطه حکومت نبوده است. اما در عین حال به دلیل اینکه برای تأمین نیازهای اقتصادی، نیازمند به مردم بوده، طِلق لسان نداشته و زبان و بیانش آزاد نبوده و بعضی از ملاحظات،‌ همیشه مانع از اظهارنظر آزاد او بوده است. شهید مطهری خود دارای این حریت بود. آنچه می فهمید و لازم می دانست که تبیین کند، بدون هیچ ملاحظه ای بیان می کرد.

مبارزه در چند جبهه

چهارمین ویژگی شهید مطهری چند بعدی بودن شخصیت اوست. او به خوبی قادر بود در چندین جبهه یک تنه بجنگد. مانند آن فرمانده قوی که در میدان جنگ و صحنه ی نبرد وقتی می بیند از هر سمتی به سویش حمله می کنند، به هر طرف حمله می کند و دشمن را عقب می راند و به جایگاهش برمی گردد. شهید مطهری این چنین بود. از یک سمت با طاغوت می جنگید و مبارزه می کرد، چهره ای بود مبارز و مجاهد. بعضی افراد در آن دوران امثال شهید مطهری را درک نمی کردند، فکر می کردند هر که بیشتر و بلندتر داد بزند، او مبارزتر است. شهید مطهری وقتی کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت، ضربه سختی بر پایه های لرزان سلطنت زد. در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» بنیان بسیاری از تفکرات غلطی را که حکومت غیردینی بر آنها استوار بود و مدعی بود که اسلام نمی تواند حاکم باشد، لرزاند و در واقع پایه های فکری حکومت سلطنت را متزلزل نمود. او در برابر طاغوت زمان ایستاد، مبارزه کرد و از چهره های بارز روحانیت مبارز تهران در سال های قبل از پیروزی انقلاب بود. در همه جلسات شورای مرکزی جامعه، شهید بهشتی و شهید مطهری(ره) دو چهره ی بی نظیر و والای جامعه روحانیت مبارز بودند. اولین جبهه، جبهه مبارزه ی وی با طاغوت، استبداد زمان و حاکمیت ظالمانه بود. در عین حال وی در چندین جبهه دیگر نیز می جنگید. با الحاد و کفر می جنگید. با التقاط می جنگید و با تحجر هم می جنگید. در زمان اوج مبارزه با طاغوت، شهید مطهری یک لحظه مبارزه با نفاق و التقاط را رها نکرد. به یاد دارم در سال 1356 یک روز که خدمت ایشان رفته بودم، در منزل، کتابی از گروهک نفاقِ فرقان جلوی ایشان بود. کتابی که به عنوان تفسیر قرآن نوشته بودند. فرمودند این کتاب را خوانده ای؟ گفتم مقداری از آن را خوانده ام. در حالی که تمام بدنش می لرزید فرمود ببین با قرآن چه کرده اند! غیرت دینی وی در حدّی بود که نمی توانست خیانت به اسلام را شاهد باشد. او عاشق مکتب بود.

عشق به مکتب

واقعاً کسی که با شهید مطهری آشنا بود، به خوبی حس می کرد که هیچ چیز برای او عزیزتر از اسلام نبود. حاضر بود همه چیز خود را فدا کند، اما خدشه ای به چهره اسلام وارد نشود. اگر می دید یک نفر می خواهد بر چهره اسلام خدشه ای وارد کند، نمی توانست تحمل کند. می دوید تا با همه وجود و هرچه سریع تر آن زخم را جبران کند و تا آن زخم را مداوا نمی کرد، از کوشش باز نمی ایستاد. اگر یک نفر در روزنامه ای، مجله ای، و یا در کتابی به اسلام حمله می کرد، تا فکر نمی کرد و بهترین جواب را برایش تهیه نمی کرد، آرام نمی گرفت. او در تمامی این جبهه ها یک تنه می جنگید و مبارزه می کرد و احتیاجی به یاور و همراه نداشت.
شهید مطهری چهره ای است که می تواند بهترین الگو برای حوزه های علمیه و برای طلاب و فضلا باشد. اگر بخواهیم برای عشق به اسلام، برای حراست از فرهنگ اسلام الگویی پیدا کنیم، یکی از بهترین الگوها شهید مطهری است. او واقعاً عاشق مکتب بود. با همه وجود، رسالت و وظیفه خودش را دفاع از فرهنگ ناب اسلامی می دانست. اگر بگوییم شهید مطهری یکی از پرشورترین و قوی ترین سربازان مدافع مرزهای فرهنگ اسلام بود، مبالغه نکرده ایم.

احیاگر کم نظیر

هضم بعضی از روایات پیامبر و ائمه هدی(ع) درباره علما و فقها برای ما کمی سخت است، اما وقتی به زندگی شهید مطهری نگاه می کنیم، فهم همه آن روایات برای ما آسان می شود. برای مثال روایت« ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسّدها شیء» (5)، یک عالم و یک فقیه که از دنیا برود، جای او پر نمی شود! اثر فقدان او به صورت رخنه ای، برای همیشه در تاریخ باقی است! وقتی زندگی شیخ انصاری را مطالعه می کنیم،‌ می بینیم درست است «ثلم فی الاسلام ثلمة». وقتی زندگی شیخ طوسی را مطالعه می کنیم، می بینیم واقعاً «ثلم فی الاسلام ثلمة». واقعاً کجا می شود این چنین شخصیت هایی را پیدا کرد؟ وقتی زندگی امام(ره) را نگاه می کنیم، می بینیم «ثلم فی الاسلام ثلمة». اساساً نشانه ی فقیه واقعی همین است. فقیهی که مورد نظر اسلام است و آن همه از او تجلیل شده، فقیهی است که با فقدانش «بکت علیه الملائکة» (6) با مرگ و فقدانش فرشتگان آسمان متأثر و گریان می شوند. فقیهی است که «ینتفع بعلمه»(7) خود نفع می برد و نفع رسان است. فقیهی است که امین پیامبر است، «امناء الرسل»(8). جانشین پیامبر است «ورثة الانبیاء»(9). وقتی به زندگی شهید مطهری نگاه می کنیم، می بینیم این روایات چقدر زیباست و فهم آن چقدر ساده و آسان است.
به این بیان پیامبر توجه کنید که فرمود:« من جائه الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام کان بینه و بین الانبیاء درجة واحدة فی الجنة»(10)، پیامبر در این روایت می گوید عالم و پژوهشگری که درس می خواند و تحقیق می کند تا اسلام را زنده کند، هم درجه و هم مقام با پیامبران است. واقعاً چه کسی می تواند این تاج افتخار را بر سر بگذارد؟ «یحیی به الاسلام» باشد؟ محیی الدین باشد؟ چه کسی می تواند این لقب را دریافت کند؟ اسلام را زنده کند، شفاف کند، پرده را کنار بزند و چهره واقعی آن را نمایان سازد. عالمی که با دانش خود بتواند اسلام را زنده کند، چنین عالمی با انبیاء و پیامبران در بهشت در یک درجه و در یک رتبه قرار دارد.
وقتی شما کتاب های شهید مطهری را ورق می زنید، زندگی شهید مطهری را نگاه می کنید، می بینید چگونه این شخصیت والای تاریخ، اسلام را حیات بخشید و زنده کرد. خدا را یاری و دین خدا را کمک کرد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ» (11) ای انسان های مؤمن، یاور خداوند و یاور اسلام و یاور قرآن باشید! خداوند شما را دعوت کرده برای یاری دین خود. قرآن چقدر زیباست! کدام کتاب این قدر شأن انسان را بالا برده است؟ آیا مقامی بالاتر از «انصارالله» سراغ دارید؟ انسان می تواند به جایگاهی برسد که یاور خداوند، یاور اسلام و محیی الاسلام لقب بگیرد. وقتی زندگی شهید مطهری را نگاه می کنیم، می بینیم واقعاً او «ناصرالله»، «ناصرالاسلام»، «ناصرالقرآن»، «محیی الاسلام»، و «محیی الدین»‌بود و به راستی این القاب شایسته این مرد بزرگ و این اندیشمند کم نظیر جهان اسلام است.

مرزبان تیزبین

عالم دینی و فقیه واقعی کسی است که از مرزهای اسلام به خوبی دفاع کند. فقیه باید حصن اسلام باشد. «الفقهاء حصون الاسلام»(12) او بهترین مدافع از مرزهای اسلام بود. شهید مطهری امروز می تواند بهترین الگو برای نسل ما باشد؛ برای نسلی که امروز می خواهد رسالت بزرگ دفاع از فرهنگ اسلام را بر دوش داشته باشد. اما حیف و هزار حیف که بدخواهان و دشمنان نگذاشتند در سال هایی که وجود شهید مطهری می توانست برای نظام اسلامی ما بسیار پرفیض و پربرکت باشد، از او استفاده کنیم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما نیاز به شخصیتی داشتیم که اندیشه سیاسی انقلاب را پرورش دهد و تبیین کند. جای شهید مطهری در سال های 1358 و 1359، در تدوین قانون اساسی، ‌در حل معضلات فکری حکومت، در تبیین ارکان نظام اسلامی، در تشریح روابط حکومت با مردم،‌ در بیان روابط قوا با یکدیگر، در تشریح احکام اولیه و ثانویه، مصلحت نظام، ضرورت نظام،‌ معضل نظام، حکم حکومتی، عُسر و حرج فردی و جمعی و امثال این مباحث واقعاً خالی بود.

ثلمه واقعی

می بینیم به دلیل غیبت و عروج شهید مطهری، امام ناچار شد خود به میدان بیاید. وقتی تاریخ بعد از انقلاب را ورق می زنیم، می بینیم برای تشریح مسائل مهم فقه حکومتی کسی به صحنه نیامد تا خود امام ناچار شد مسائل سیاسی و فقه حکومتی را تبیین کند. خود امام ناچار شد ولایت فقیه را تشریح کند. خود امام حکومت اسلامی را تبیین کرد. خود امام ضرورت و مصلحت و احکام حکومتی را تبیین کرد. امام در مباحث ایدئولوژیکی خود به میدان آمد. امام خود در برابر مغزهای پوسیده ای که معتقد بودند اسلامِ چهارده قرن قبل، قادر نیست مشکلات امروز جامعه را حل کند، ایستاد و گره ها را باز کرد و امام راه را نشان داد. امام اصل زمان و مکان را مطرح کرد. همان اصل مشکل گشایی که با گذشت شش سال از رحلت امام هنوز جرئت نکرده ایم آن را به خوبی تبیین کنیم. جای شهید مطهری خالی! اگر شهید مطهری زنده بود، مگر می گذاشت حکومت اسلامی در وادی اندیشه این چنین غریب باشد؟ مگر می گذاشت امروز عده ای ناآگاه به حکومت اسلام و نظام اسلامی اتهام بزنند؟ او مگر تحمل می کرد! او با استدلال، با قلم، با بیان و با برهان روشن در برابر آنها می ایستاد و آنها را در صحنه فرهنگی منزوی می کرد. در این مقطع حساس فعلی که اندیشه های اسلامی به صورت یک نظام حکومتی مطرح است، نه به صورت یک تئوری، نه به صورت مذهبی که فرصت ظهور و بروز پیدا نکرده، واقعاً جای مطهری خالی است. گرچه در این مقطع مهم و حساس، اندیشمندان، فضلا و علمای حوزه های علمیه به ویژه حوزه مقدسه علمیه قم این مهم را بر دوش دارند، اما همچنان جای شهید مطهری را خالی می بینیم و هنوز جای خالی او پر نشده و هنوز غیبت این سرباز فداکار در صحنه های جهاد فکری و فرهنگی محسوس است.
صحنه دیگری که امروز با آن مواجه هستیم و جای شهید مطهری در آن خالی است، صحنه مبارزه فرهنگی اسلام در سطح جهانی است. امروز شاهد یک مبارزه روشن و آشکار بین فرهنگ اسلام و فرهنگ الحاد و کفر به مفهوم غربی و شرقی آن هستیم. دیروز که اسلام به صورت یک نظام، به عنوان یک قدرت مدیریت، به عنوان بزرگ ترین آتشفشان و به عنوان بزرگ ترین اهرم برای ایجاد جنبش ها و حرکت ها در سطح جهان مطرح نبود. اسلام، دیروز غریب بود و شیعه غریب تر. به کتب فقهای سابق نگاه کنید و ببینید چقدر شیعه غریب بوده است. وضع شیعه این چنین بود که نمی توانست حتی یک نماز جماعت داشته باشد. آن قدر در مضیقه و در فشار دشمن و آن قدر در محاصره بودند که شیخ طوسی با احتیاط می گوید: «یجوز لفقهاء اهل الحقّ ان یجمعوا بالناس الصلوات کلها و صلاة الجمعه و العیدین و یخطبون الخطبتین و یصلون بهم صلاة الکسوف مالم یخافوا فی ذلک ضرراً»(13). این فتوای شیخ الطایفة نشان می دهد که وضع شیعیان در آن روزگار چگونه بوده است. ولی امروز روز حیات اسلام و روز جلوه چهره اسلام در سطح جهان است. بزرگ ترین مبارزه ای هم که امروز نظام اسلامی ما بر عهده دارد، مبارزه فرهنگی است.

دعوای اصلی ما با جهان غرب

شاید به ذهن بعضی خطور کند که این همه مشکلاتی که امروز استکبار برای نظام به وجود آورده، به دلیل مسائل سیاسی یا نظامی است. نه، دعوای اصلی جهان با ما نظامی یا سیاسی و یا اقتصادی نیست. آیا ترس دنیا از ما به دلیل اقتصاد ماست؟ به دلیل قدرت نظامی ماست؟ به دلیل قدرت سیاسی ماست؟ ترس دنیا از ما به دلیل قدرت فرهنگی ماست. ترس دنیا به دلیل اندیشه ماست؛ اندیشه ای که توانست جهان اسلام را به حرکت درآورد. چرا امروز این همه تضییقات برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده اند؟ امریکا با ما چه دعوایی دارد؟ جنگ ما با امریکا در چه زمینه ای است؟ به اعتقاد من بالاترین مبارزه و جنگ، جنگ فرهنگی است. دعوای ما با امریکا، فرهنگی است.
امریکا اعلام می کند دموکراسی برای اداره کشورها بهترین شیوه است. اما برای اداره جهان بهترین شیوه دیکتاتوری است و در جامعه بین المللی و در سطح جهان، دیکتاتوری یک ابرقدرت به عنوان رهبری جهانی، شیوه ای مطلوب است و بنابراین امریکا باید رهبر باشد. ما با این دیکتاتوری مخالفیم. دعوای ما با امریکا یک دعوای فرهنگی است. دعوای اصلی ما این است که اگر دموکراسی مطلوب است،‌ باید در همه جا مطلوب باشد. امریکا در صحنه جهانی به چه دلیل رهبر باشد؟ امریکا با کدام انتخابات به رهبری دنیا برگزیده شده است؟ چرا امریکا با ژست یک رهبر با دیگر کشورها سخن می گوید؟
ما می گوییم باید قانون در روابط جهانی حاکم باشد، امریکا می گوید باید اراده کاخ سفید حاکم باشد. ما می گوییم اگر کشوری می خواهد تکنولوژی هسته ای صلح آمیز را به دست آورد، می تواند طبق معاهده عدم گسترش سلاح های هسته ای از تکنولوژی هسته ای برای مقاصد صلح جویانه استفاده کند. امریکا می گوید نه! معیار قانون نیست، بلکه معیار اراده ی من است. در واقع امریکا می گوید من معاهده ای را که به امضای 160 کشور رسیده،‌ قبول ندارم و اراده کاخ سفید از مصوبّات 160 کشور بالاتر است. دعوا بر سر این است. قوانین و مقررات بین المللی می گوید تجارت آزاد، ولی کاخ سفید می گوید مقررات بین المللی نباید حاکم باشد،‌ بلکه اراده ی کاخ سفید باید حاکم باشد. تجارت با هر کشوری که امریکا خواست آزاد است و با هر کشوری که او نخواست، ممنوع است. ما می گوییم سازمان های بین المللی باید آزاد باشند، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، شورای امنیت و کمیته ها و سازمان های وابسته به آن باید آزاد باشند، ولی امریکا می گوید همه اینها باید به عنوان ابزار من عمل کنند. این دعوای اصلی ما با امریکاست.
خوشبختانه، شیوه هایی که امریکا انتخاب کرده بسیار ساده لوحانه و کودکانه است و این هم از عنایت پروردگار است که دشمنان ما را از نادان ها قرار داده است. بی تردید اگر ما پاسداری از مرزهای فرهنگ اسلام را به خوبی انجام دهیم و این فرهنگ غنی و بزرگ در کشور ما و بر قلوب ما و بر جامعه ما حاکم باشد، این گونه تصمیمات امریکا پشیزی ارزش ندارد. مگر قبلاً تجربه نکرده اند؟ مگر در دوران جنگ تجربه نکرده اند؟ مگر در جنگ 8 ساله از همه طرف ما را محاصره نکردند؟ مگر همه کشورهای بزرگ و منطقه، به دشمن کمک نکردند؟ اگر در این زمینه قبلاً ما با شواهد سخن می گفتیم و بعضی باور نمی کردند، بعد از حمله عراق به کویت خودشان به این مهم اعتراف کردند.

محاصره، عامل خودکفایی

اگر امریکا به ما هواپیما، قطعه ی یدکی و موشک نداد، آیا ما ضرر کردیم؟ به عکس در سایه این محاصره ها،‌ بزرگ ترین منافع، نصیب مردم ما شد. آیا اگر امریکا به ما هواپیما، موشک و تجهیزات نظامی می داد، ما امروز یک قدرت عظیم نظامی مثل سپاه در اختیار داشتیم؟ اگر دنیا به ما امکانات می داد، ما امروز یک قدرت عظیم مثل بسیج در اختیار داشتیم؟ اگر امریکا به ما امکانات می داد، آیا ما امروز یک ارتش مؤمن و خوداتکاء در اختیار داشتیم؟ بی تردید ارتش به صورت همان ارتش نیازمند به تجهیزات غرب باقی می ماند. اما این فشارها باعث شد که ما روی پای خودمان بایستیم. در جنگ، مشکلات زیادی پیش آمد و روزهای بسیار سختی داشتیم. برای مثال، یک روز برادران ما در نیروی هوایی اعلام کردند که دیگر در منطقه جنوب دید راداری ندارند. چون دیگر لامپ رادار در انبار نداریم و نمی توانیم این لامپ را در بازار دنیا تهیه کنیم. لامپ سوخته را هم که نمی شود تعمیر کرد. در این شرایط حساس و در این تنگنا، برادران متعهد ما تصمیم گرفتند به هر قیمتی شده این لامپ ها را بازسازی و احیا کنند. همه افراد صاحب نظر این رشته جمع شدند و شب و روز کار کردند تا اولین لامپ راداری را بعد از چند ماه تلاش احیا کردند و با احیای لامپ های سوخته، رادارها راه افتاد. آیا ما ضرر کردیم؟! روزی رسید که گفتند اف-14 دیگر خاصیت ندارد، برای اینکه موشک فونیکس نداریم. اف-14 هم به دلیل موشک فونیکس ارزشمند است. هرچه هم تلاش کردیم نتوانستیم این موشک را تهیه کنیم. گفتیم نمی شود کاری کرد؟ گفتند نه. متخصصین ما به این نتیجه رسیدند که موشک زمین به هوا را به موشک هوا به هوا تبدیل کنند. طبیعی بود که این طرح ده ها اشکال داشت. متخصصین مؤمن و مخلص ما کار کردند تا به نتیجه رسیدند. ما موشک هاگِ زمین به هوا را با تغییراتی بردیم روی هواپیمای اف-14 و تبدیل کردیم به موشک هوا به هوا و با آن جنگیدیم و هواپیماهای عراقی را سرنگون کردیم. اینها از برکت چه بود؟ از برکت فشار دشمن، از برکت محاصره، در سایه این فشارها یک ارتش زنده و خوداتکاء متولد شد. یک سپاه قوی ظهور یافت. یک بسیج بزرگ و نیرومند به وجود آمد. امروز بحمدالله یک نیروی بسیار عظیم و قوی در اختیار داریم. نیرویی که به واسطه آن هیچ دشمنی جرئت تجاوز به خاک کشور ما را به خود نمی دهد.
تجربه نشان داده است که هرچه فشار بر ما بیشتر شود، به نفع ما خواهد بود. شما در همین چند هفته ببینید چه حوادثی رخ داده است؟ در امریکا تصمیمی اعلام شد، اما تمام رسانه های جهان کلینتون را به باد تمسخر گرفتند. تمام سیاستمداران می گویند این تصمیم اشتباه بود. نشریه اشپیگل در یک تعبیر با معنا نوشته است: کلینتون اسلحه را در دست گرفت و ماشه را هم کشید، اما نمی دانست که سر لوله کدام طرف است؟! به جای اینکه سر لوله طرف ایران باشد، طرف خود امریکا بود و او شلیک کرد. تعبیرات در سطح جهان این چنین است. امروز امریکا، امریکای شکست خورده و امریکای تنهاست. اگر ما می خواستیم ثابت کنیم که منزوی نیستیم، ‌ما تنها نیستیم و امریکا منزوی است، چگونه می توانستیم ثابت کنیم؟ آیا از این بهتر می شد؟! اینها چند سال است می گویند ایران منزوی است و محبوبیت ندارد. اگر این چنین است، پس چطور امروز هیچ کشوری حاضر نیست تسلیم نظر شما شود. آیا این آزمایش به ضرر ما بود یا به نفع ما؟ حرفی که کلینتون در کنگره جهانی صهیونیست ها اعلام کرد، در دنیای اسلام، به نفع ما تمام شد یا به ضرر ما؟ این قدر هم احمقانه عمل کردند که در جلسه یهودی ها و با حضور وزیر خارجه اسرائیل این تصمیم را اعلام کردند. همه فهمیدند این تصمیم به حمایت اسرائیل و صهیونیست ها بوده است. روشن شد که اصلی ترین دشمن در برابر استکبار و صهیونیست ها و غاصبین، جمهوری اسلامی ایران است. آیا از این بهتر می شد ایران را در قلوب صدها میلیون مسلمان محبوب کرد؟ حال آیا ما ضرر کردیم یا آنها؟

شکاف در جبهه دشمن

می بینید که امروز چگونه این حادثه، باعث وحدت، وفاق و یکپارچگی در ایران اسلامی ما شده است. همه آنهایی که تا دیروز اختلافی داشتند، امروز آن اختلافات را کنار گذاشته اند. اگر دیروز انتقاد تند داشتیم، امروز باید آن را کنار بگذاریم. امروز دشمن با همه وجود به صحنه آمده است، ما هم باید با همه توان در صحنه باشیم. این تصمیم باعث وحدت بیشتر در درون جامعه ما شده است. اما آن طرف، در امریکا چطور؟ در آنجا خوشبختانه اختلافات بیشتری در بین جناح ها ایجاد شده است. از مجلس نمایندگان گرفته تا روزنامه نگاران تا سیاستمداران همه انتقاد دارند. همه می گویند این تصمیم اشتباه بوده است. همه می گویند این تصمیم غلط بوده است. ما هیچ ضرری نکردیم. اینکه امریکایی ها اعلام کنند تجارت با ایران را تحریم می کنیم، این نشانه صحت راه ماست. این نشانه مسیر درست ماست. این نشان می دهد که امام و راه او زنده است. نشان می دهد راه ما، راه اسلام است. نشان می دهد ما مسیر را درست انتخاب کرده ایم. نشان می دهد دولت ما، مجلس ما و ملت ما ضداستکبار و ضدامریکاست،‌ پس ما ضرر نکردیم. به دلیل اینکه اهرم جدیدی برای خوداتکایی، استقلال بیشتر در بخش اقتصادی و تلاش بیشتر در سطح جامعه ما به وجود‌ آمده است. مسلماً این حرکت برای ما مبارک خواهد بود و برای دشمنان ما شکست جدیدی به حساب خواهد آمد، به شرط اینکه ما فرهنگ اسلام را رها نکنیم. اساس، فرهنگ اسلام است. اگر ما مجری این فرهنگ باشیم، این فرهنگ نجات بخش ما خواهد بود و همه مشکلاتی که دشمن پیش پای ما می گذارد، به نفع ما تمام خواهد شد. نصرت و یاری خداوند هم بدرقه راه مجاهدین و ایثارگران این راه خواهد بود. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ‌» (14).

پی نوشت ها :

1. سالروز شهادت آیه الله مرتضی مطهری(ره)، اعضای جامعه روحانیت مبارز و مردم مسلمان تهران، مسجد قبا، تهران، 14/ 2/ 1374.
2. بحارالانوار، ج1، ص 167.
3. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ی 108، ص 156.
4. اصول کافی، ج1، ص 27.
5. اصول کافی، ج1،‌ص 38؛ بحارالانوار، ج1، ص 220.
6. اصول کافی، ج1، ص 38.
7. بحارالانوار، ج2، ص 18.
8. همان، ج1،‌ص 216، ج2، ص 36.
9. همان، ج2، ص 151.
10. همان، ج1، ص 184.
11. قرآن مجید،‌ سوره صف، آیه 14.
12. اصول کافی، ج1، ص 38.
13. شیخ طوسی، النهایة، بیروت: دارالکتاب العربی، 1400ق، ص 302.
14. قرآن مجید، سوره محمد،‌ آیه 7.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط