آغاز و پایان بنی اسرائیل (1)

یهودیان خویشتن را بازماندگان طوایفی می دانند که در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب بین النهرین سکنی داشتند و سپس به سرزمین کنعان مهاجرت کردند. نسل های بعد به مصر کوچیدند. در مصر مقهور ستم فراعنه شدند...
يکشنبه، 24 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آغاز و پایان بنی اسرائیل (1)
 آغاز و پایان بنی اسرائیل(1)

 

نویسنده: عبدالله شهبازی




 

یهودیان خویشتن را بازماندگان طوایفی می دانند که در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد در جنوب بین النهرین سکنی داشتند و سپس به سرزمین کنعان مهاجرت کردند. نسل های بعد به مصر کوچیدند. در مصر مقهور ستم فراعنه شدند و زندگی مشقت باری یافتند. در حوالی سال 1350 پیش از میلاد، موسی(ع) دین خود را اعلام کرد که برخلاف ادیان بین النهرین و مصر و کنعان بر بنیاد پرستش خدای یگانه استوار بود؛ و در مهاجرتی معروف ایشان را به سرزمین کنعان انتقال داد. به طور کامل در کنعان استقرار یافتند، و در سال های پایانی هزاره دوم پیش از میلاد نخستین دولت خویش را در این منطقه به پا کردند.(1)
درباره طوایف فوق در دوران اقامت شان در بین النهرین اطلاع زیادی در دست نیست. می دانیم که از شاخه های آرامی زبان قوم سامی بودند و یک واحد مستقل قومی یا زبانی به شمار نمی رفتند؛ در آغاز "عبرانی"نامیده می شدند و سپس "بنی اسرائیل". تنها از دوران تبعید گروهی از بزرگان شان در بابل(598-539پیش از میلاد)به "یهودی" شهرت یافتند زیرا تبعیدیان از قبیله یهودا بودند.(2)
کهن ترین کتیبه ای که نام بنی اسرائیل در آن مندرج است به مرنپتح(3)، فرعون مصر (1224-1214 پیش از میلاد)، تعلق دارد. او در پنجمین سال سلطنتش به سرزمین کنعان تاخت و در کتیبه خود چنین نوشت:
شاهان مغلوب شدند و گفتند سلام...
تحنو ویران شد
سرزمین هتی ها آرام گرفت
کنعان به یغما رفت، و شر بر سر آن فرو ریخت...
اسرائیل غمگین شد...
فلسطین بیوه زنی برای مصر شد
همه سرزمین ها متحد شدند و آرامش بر همه حکمفرما شد
هرکه آشوبگر بود در بند مرنپتح شاه درآمد(4).

خاستگاه آرامی

طبق روایات "عهد عتیق"، نوح( که با "زیوسودرا"(5) در اساطیر سومری و "اوتناپیشتیم"(6) در اساطیر بابلی انطباق دارد)(7) دارای سه پسر بود که پس از "توفان" نسل انسان ها از تبار ایشان پدید شد:
سام، پسر اول، نیای اقوام آرامی، آشوری، عبرانی، قبایل شمالی عرب و عیلامی است.
پسر دوم، یافث، نیای اقوام شمال دریای سیاه و قفقاز، ماد، ایونی و قبرس است.
سومین پسر، به نام حام، مورد نفرین پدر قرار گرفت و مقدر شد که نسل او هماره مقهور تبار برادران دیگر باشد. حام در مصر مأوا گرفت؛ سه پسر او نیای مردم سواحل جنوبی دریای سرخ و یمن، مصر، لیبی و مراکش اند؛ و کوچکترین پسر، به نام کنعان، نیای سکنه کهن شرق دریای مدیترانه(فنیقی ها).
در جهان اسلام، این تقسیم بندی در برخی موارد متفاوت شد. برای نمونه، در سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، ابوالفضل میبدی گروه بندی نژادی فوق را چنین می دید: یافث" پدر ترک و خزر و صقلاب و تاریس و منسک و کماری و صین" و سایر سکنه شرقی است."حام پدر سیاهان است؛ سند و هند و زنج و قبط و حبش و نوبه و کنعان". و از پنج پسر سام بقیه سکنه زمین پدید شدند: ارم پدر عاد و ثمود، عالم پدر خراسان، یفر پدر روم، اسود پدر فارس، و ارفخشد نیای اعراب است.(8)
چنانکه می بینیم، در تقسیم بندی میبدی، ایرانیان و اعراب خویشاوند و از تبار سام به شمار رفته اند.
تقسیم بندی"عهد عتیق" در برخی موارد فاقد پایه های نژادشناختی و زبان شناختی است. برای نمونه، کنعانی ها( فنیقی ها)، در کنار مصری ها، از اقوام حامی به شمار رفته اند حال آنکه از نظر زبان و فرهنگ به عبرانی ها نزدیک ترند تا به مصری ها. عیلامی ها، شاید به دلیل همجواری با آشوری ها، سامی شناخته شده اند؛ که امروزه آنان را چنین نمی شناسند(9).
در تاریخنگاری یهود پیوندهای آرامی بنی اسرائیل مورد توجه قرار نمی گیرد و در تقسیم بندی قومی "عهد عتیق"نیز، چنانکه دیدیم، آرامی ها و عبرانی ها دو شاخه متمایز عنوان شده اند؛ عبرانی ها از تبار ارفخشد سومین پسر سام اند و آرامی ها از تبار آرام کوچکترین پسر سام.(10)معهذا، در بررسی دقیق تر خاستگاه آرامی قبایل بنی اسرائیل و تأثیر عمیق فرهنگ و سنن آرامی بر آنان، حتی تا سده های متمادی پس از مهاجرت شان به سرزمین کنعان، آشکار است.
موطن اولیه آرامی ها نواحی شمال شرقی شبه جزیره عربستان است؛ سرزمینی که در هزاره سوم پیش از میلاد دولت های سومر(11) و اکد(12) در آن پدید شد و شهر تاریخی اور(13)، زادگاه ابراهیم، در آن قرار داشت.
اور شهری است در منتهی الیه جنوبی رود فرات و شمال شرقی شبه جزیره عربستان؛ که در نیمه هزاره سوم پیش از میلاد در کناره فرات و حاشیه خلیج فارس واقع بود و جنوبی ترین شهر سومر به شمار می رفت. خرابه های اور موجود است؛ در 350 کیلومتری جنوب شرقی بغداد قرار دارد و امروزه، به علت دگرگونی های جغرافیایی، فاصله آن با ساحل خلیج فارس 255 کیلومتر است. این خرابه ها از سال 1853م. بارها و بارها مورد کاوش های جدی باستان شناسان قرار گرفته است. این کاوش ها نشان می دهد که شهر فوق از نیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد در اوج رونق و شکوه خود قرار داشت و کانون گسترش اقتدار پادشاهان سومر بود. در حوالی سال 2360 پیش از میلاد، در زمان سارگون اول(شروم کین)(14)، در قلمرو دولت اکد قرار گرفت که نخستین دولت سامی به شمار می رود. از اواخر هزاره سوم، این شهر به مرکز پادشاهان اور(2060-1950)بدل شد که دامنه حکمرانی شان سراسر جنوب بین النهرین و بخش هایی از سرزمین عیلام(خوزستان) را فرا می گرفت. باستان شناسان تخمین می زنند که در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد در شهر اور بیش از پانصدهزار نفر سکونت داشته اند. در این زمان، اور کانون اصلی پرستش خدای ماه(15) در منطقه بود. خرابه های معبد عظیم اور، که قدمت آن به حدود سال 2500 پیش از میلاد می رسد، بیانگر اهمیت و مرکزیت دینی این شهر در دوران فوق است. در اوایل هزاره دوم، دولت اور در زیر فشار عیلامی ها از شمال شرقی و قبایل کوچ نشین سامی آموری(16) از غرب(سوریه) فروپاشید و از این پس شهر اور در قلمرو دولت- شهرهای آموریان قرار گرفت. دو سده نخستین هزاره دوم پیش از میلاد، دوران رقابت و ستیز میان دولت- شهرهای آموری است تا سرانجام در سال 1792 یا 1728 حمورابی(17) به قدرت رسید و امپراتوری مقتدر بابل را پدید ساخت.(18) در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد، درست در زمانی که دولت-شهرهای آموری در حال فروپاشی بود و از درون آن امپراتوری بابل سربرمی کشید، گروه های جمعیتی سامی، که آنان را به نام قبایل آرامی می شناسیم، به شمال و غرب مهاجرت کردند و در سرزمین سوریه و مناطق شمالی رود فرات مأوا گرفتند. در اکتشافات شهر باستانی مری(19)، از دولت-شهرهای آموری در جنوب بین النهرین، قریب به 20 هزار سند ارزشمند تاریخی به دست آمده که به بایگانی دربار این شهر کهن آموری تعلق داشته است. در این اسناد، که قدمت آن به حوالی سال 1850 پیش از میلاد می رسد، از سرزمین شمالی رود فرات به عنوان "آرام-نهریم"(20) یاد شده است. این اسناد تشابه فرهنگ و زبان مردم آن زمان شهر مری را با عبرانی های نخستین نشان می دهد.(21)
در برخی از روایات"عهد عتیق"، خاندان ابراهیم گاه خود را آرامی می شمرند؛ و حتی یعقوب، بنیانگذار بنی اسرائیل، ابراهیم، نیای خویش را، "آرامی آواره"می خواند:
پس تو به حضور یهوه، خدای خود، اقرار کرده بگو پدر من آرامی آواره ای بود. و با عددی قلیل به مصر فرود شده در آنجا غربت پذیرفت. و در آنجا امتی بزرگ و عظیم و کثیر شد.(22)
به علاوه، خاندان ابراهیم با آرامی ها خویشاوند نزدیک اند. برادر ابراهیم، به نام ناحور(23)، پدربزرگ فردی به نام آرام(24)است(25)؛ اسحاق، پسر ابراهیم، از آرامی ها زن می گیرد(26) و همسر اول یعقوب نیز آرامی است.(27) نام منطقه "آرام-نهریم"، که در اسناد شهر مری به دست آمده، با نام خاندان ناحور- آرام منطبق است.
در حوالی نیمه هزاره دوم پیش از میلاد، آرامی ها در سرزمین های سوریه، بین النهرین، آشور و بابل استقرار داشتند. در "طومار جنگ"، که در اکتشافات مهم سال 1947 در غارهای کناره "دریای مرده"(بحرالمیت) به دست آمد، مأوای آرامی ها در "ماوراء فرات" ذکر شده است.(28) از زمان کتیبه های تیگلت پیلسر اول(29)، شاه آشور(1116-1076پیش از میلاد)، داده های باستان شناسی درباره آرامی ها غنی است. تیگلت پیلسر می گوید در چهارمین سال سلطنتش آرامی ها را شکست داد و شش دهکده آنان را در جنوب شرقی فرات تصرف کرد. از اوایل هزاره اول پیش از میلاد، آرامی ها دولت های مستقل خود را در سرزمین سوریه و بین النهرین به پا کردند. در روایات"عهد عتیق" از این دولت های آرامی به کرات نام برده شده است(30).
آرامی ها فرهنگ و خطی پیشرفته داشتند که نقشی مهم در تطور زبان و فرهنگ بشری ایفا کرد. در سده های نخستین هزاره اول پیش از میلاد، زبان و خط آرامی رایج ترین زبان و خط در غرب قاره آسیا بود و برخی پژوهشگران برآنند که خط برهمی(31)در هند، که در حوالی سال 600پیش از میلاد پدید شد، به شکلی آشکار متأثر از خط آرامی است.(32)
در تقسیم بندی های جدید زبان شناسی، زبان آرامی را شاخه شمالی زبان های سامی، عربی را شاخه جنوبی، و زبان های عبری و فنیقی(کنعانی)‌را شاخه غربی آن می دانند.(33) جایگاه زبان و به تبع آن فرهنگ آرامی بسیار بیش از این است و در واقع باید آن را "مادر" زبان های عربی و عبری به شمار آورد. توجه کنیم که از اوایل هزاره اول پیش از میلاد تا سده پنجم میلادی، زبان آرامی در شبه جزیره عربستان رواج کامل داشت و زبان تجاری و دیپلماتیک سراسر منطقه مهمی به شمار می رفت که از شرق مدیترانه تا بین النهرین و جنوب شبه جزیره عربستان گسترده است و کانون اصلی تمدن جهانی در آن عصر بود.(34) یهودیان نیز تا پیش از بازگشت از "تبعید بابل"، یعنی قریب به 1300 سال پس از استقرار در سرزمین کنعان، به زبان آرامی تکلم می کردند(35). تأثیر فرهنگ آرامی بر بنی اسرائیل فراتر از زبان است. در انقلاب ایلیاء نبی علیه اشرافیت بنی اسرائیل، چنانکه خواهیم دید، آرامی ها، به ویژه طایفه رکابی، در تاریخ بنی اسرائیل جایگاهی تعیین کننده می یابند؛ و اینانند که سنن یکتاپرستی موسوی را، در قبال تهاجم "بعل پرستی"فنیقی، در میان بنی اسرائیل احیاء می کنند.
از زمان اشغال دولت آرامی سوریه به وسیله امپراتوری آشور(732 پیش از میلاد) زبان و خط آرامی به زبان تجاری و دیپلماتیک این دولت بدل شد و پس از تصرف بابل به دست هخامنشیان(539 پیش از میلاد) به خط و زبان رسمی دولت هخامنشی نیز بدل گردید.(36) راز غلبه سریع زبان و خط عربی در ایران در دوران اسلامی را باید در این پیشینه طولانی جست.
ابراهیم از تبار سام بود و در حوالی سال 1900 پیش از میلاد در شهر اور به دنیا آمد. او از اور به حران(37)، شهری در شمال شرقی فرات و در کناره راه تجاری بین النهرین به مدیترانه، مهاجرت کرد و سپس راهی کنعان شد.(38) در کنعان نخستین پسر او، از همسر دومش هاجر، به دنیا آمد و او را اسماعیل نام نهاد.
طبق اسطوره های یهودی، پیش از تولد اسماعیل، فرشته ای بر ابراهیم ظاهر شد و خبر داد که این فرزند "مردی وحشی خواهد بود" و با همگان در ستیز دائم؛ و از او "دوازده رئیس" و "امتی عظیم" پدید خواهد شد.(39) راویان "عهد عتیق" آشکارا نفرتی شگرف از اسماعیل بروز می دهند. برای نمونه، درگذشت اسماعیل چنین بیان شده است:"و مدت زندگانی اسماعیل صد و سی و هفت سال بود؛ که جان را سپرده بمرد و به قوم خود ملحق گشت."(40)
عجیب است که در "عهد عتیق" هیچ اشاره صریحی به نام این "امت عظیم" وجود ندارد؛ ولی اشارات پراکنده به اسباط دوازده گانه اسماعیل، که دارای رمه های بزرگ شتر و گوسفندند و در همسایگی شرقی بنی اسرائیل می زیند(41)، تردیدی باقی نمی گذارد که منظور اعراب است. برای نمونه، "خدای اسرائیل" به قوم "برگزیده" خود چنین وعده می دهد:
توانگری دریا به سوی تو گردانیده خواهد شد و دولت امت ها نزد تو خواهد آمد... جمیع گله های قیدار(42) نزد تو جمع خواهند شد و قوچ های نبایوط(43)تو را خدمت خواهند نمود.(44)
نبایوط(نبط)و قیدار دو تن از اسباط دوازده گانه اسماعیل اند.(45)اشاره خصمانه" عهد عتیق" به سرشت و سرنوشت اسماعیل و نفرت از او و اسباط او روشن می کند که متن کنونی" عهد عتیق" در زمانی مورد جرح و تعدیل قرار گرفته که اعراب دشمن جدی یهودیان به شمار می رفته اند؛ و این تنها در دوران اسلامی است. توجه کنیم که متن کنونی "عهد عتیق" بر مبنای نسخی نشر یافته که قدمت کهن ترین آنها تنها به سده های نهم و دهم میلادی/ سوم و چهارم هجری می رسد.(46)
این امر کاملاً معقول و محتمل است. یک نمونه آشکار از دستکاری در روایات "عهد عتیق" را در داستان مهاجرت ابراهیم از شهر اور می توان دید. در "سفر پیدایش"آمده است:" پس تارح پسر خود ابرام... را برداشته با ایشان از اور کلدانیان بیرون شدند...(47)" انتساب شهر اور به کلدانی ها(48) نشان می دهد که متن فوق در دورانی متأخر بر زمان کلدانی ها مورد دستکاری قرار گرفته است.
قبایل کوچ نشین و سامی نژاد کلدانی قومی جدیدند که در سده های نخستین هزاره اول پیش از میلاد پدید شدند. آنان در شبه جزیره عربستان می زیستند و با امپراتوری آشور در ستیز بودند. کهن ترین اشاره به نام آنها در کتیبه های آشور نصیرپال دوم(49)(884 -859)است. کلدانی ها در سال 623 پیش از میلاد، به رهبری نبوپولاسر(50)، شهر اور را اشغال کردند و دولت خود را بنیان نهادند. شاهان کلدانی بابل، نبوپولاسر و پسرش نبوکدنصر(بخت النصر)(51)، متحدین دولت های ایرانی عیلام و ماد بودند.(52) چنانکه می بینیم، "عهد عتیق" شهر اور را در زمان ابراهیم، قریب به 1300 سال پیش از سلطه کلدانی ها بر آن، "اور کلدانی"خوانده است.
طبق اسطوره های عرب، اسماعیل در سرزمین عربستان به دنیا آمد و پسران او نیای قبایل دوازده گانه شمالی عرب اند. در این روایت نیز نابت(نبط)فرزند نخست است و نام سایر اسباط با روایت "عهد عتیق"انطباق دارد. به گفته ابن هشام، "عرب جمله از نسل اسماعیل اند یا از نسل قحطان". و قحطان بن عابر نیز، که نیای مردم یمن شناخته می شود، از تبار سام است.(53)
باید افزود که نام شش قبیله از قبایل دوازده گانه عرب(نابط، قیدار، ادبیل(54)، حدد(55)، دومه(56)، مسا(57) و تیما(58)) در کتیبه های آشوری و کتیبه های به دست آمده در شمال عربستان مندرج است.(59) بدینسان، قدمت اسطوره های دینی و قومی عرب بسیار کهن، و مستقل از اسطوره های یهودی، جلوه گر می شود و هیچ دلیل علمی وجود ندارد که منابع یهودی را نخستین یا تنها منبع شناخت اساطیری و تاریخی اعراب بدانیم. به عکس، تأثیر قبایل عرب(اسماعیلی)را در تاریخ کهن بنی اسرائیل کاملاً می توان حتی در متن کنونی "عهد عتیق"ردیابی کرد.
نخستین تأثیر اعراب بر بنی اسرائیل را در نام "یهودا"، چهارمین پسر یعقوب و بنیانگذار قبیله یهودا، می یابیم؛ یعنی در مفهومی که در بنیاد یهودیت جای می گیرد.
معنای نام "یهودا"روشن نیست. در "سفر پیدایش" این نام به معنای"حمد" و "شکرگذاری" آمده است.(60) معهذا، برخی زبان شناسان این معنا را صحیح نمی شمرند و ریشه آن را "وهد"(61) عربی می دانند به معنی زمین یا مقام پست؛ اراضی قبیله یهودا در قسمت پست سرزمین بنی اسرائیل قرار داشت یا مقام یهودا، یا قبیله یهود، در آغاز فروتر از سایرین بود و سپس خود را برکشید(62).
از میان قبایل اسماعیلی حداقل دو نام را مرتبط با تاریخ بنی اسرائیل می یابیم: حدد و نبط.
خاندان شاهان آرامی دمشق، که در تحولات درونی قبایل بنی اسرائیل نقش جدی و گاه تعیین کننده دارند، بن حدد(63)نامیده می شوند. این نام به معنای انتساب تبار آنان به فردی به نام "حدد"است. خاندان شاهان بنی حدد در دمشق شخصیت هایی واقعی، نه اسطوره ای، هستند و در کاوش های باستان شناسی نقش سنگی بن حدد به دست آمده است(64)، و در کتیبه های آشوری نیز نام خاندان حدد مندرج است. از این خاندان سه تن با نام "بن حدد" در دمشق به حکومت رسیدند. بن حدد اول با دولت های بنی اسرائیل رابطه دوستانه داشت ولی سرانجام با تحریک یهودیان به سرزمین اسباط ده گانه شمالی تاخت. بن حدد دوم رهبری اتحاد دوازده دولت سوریه و شرق مدیترانه، از جمله اعراب و افرائیم و فنیقی ها، را علیه شلمنصر سوم، امپراتور آشور، به دست داشت و در سال 853 پیش از میلاد جنگی بزرگ را علیه آشوری ها اداره کرد و آنان را عقب راند. بن حدد سوم(پسر حزائیل) مغلوب آشوری ها شد و به خراجگزار آنان بدل گردید.(65) سرانجام، در سال 732 پیش از میلاد با توطئه آحاز، شاه یهودیان، امپراتوری آشور به استقلال دولت سوریه، که سیاست مقابله با سلطه آشور را آغاز کرده بود، پایان داد.
به گمان ما، پیوند نام "نبط"(66)با تاریخ کهن بنی اسرائیل نیز از اهمیت جدی برخوردار است.
در "عهد عتیق" نام "نبط"در دو مورد جایگاه ویژه دارد و در هر دو مورد با دو عصیان بزرگ برای احیاء یکتاپرستی موسوی و علیه بت پرستی فنیقی پیوند می خورد. اگر برای این نام مفهومی نمادین(67) قایل شویم، که در اسطوره شناسی(68) جدید چنین تأویل هایی رایج است، و توجه کنیم که در اساطیر عرب نیز پسر بزرگ اسماعیل و نیای پیامبر اسلام(ص) "نبط"(نابت)نام دارد، این مفهوم نمادین اهمیت جدی می یابد.
یربعام بن نبط، که رئیس "خاندان یوسف"انگاشته می شود، رهبر شورش قبایل ده گانه شمالی بنی اسرائیل علیه اشرافیت قبیله یهودا و احیاء بت پرستی فنیقی در سرزمین آنان و بنیانگذار" دولت افرائیم"است. توجه کنیم که این شورش با هدایت پیامبری به نام اخیاء‌ شیلونی(69) آغاز شد. اخیا اهل شیلو است و در دوران پیری خود در این شهر می زیست.(70) شیلو شهری است در کنار دهکده وادی موسی در اردن امروز (150 کیلومتری جنوب شرقی بیت المقدس). این منطقه، که از گذشته های بسیار دور مأوای مردمی بومی بود، در سده نهم پیش از میلاد به تصرف دولت یهود درآمد. در سده چهارم پیش از میلاد سکنه شیلو را با نام اعراب نبطی می شناسیم. در اوایل سده سوم آنان دولت بزرگی را بنیاد نهادند که شیلو پایتخت آن بود. این شهر، که خرابه های باستانی آن امروزه با نام یونانی پترا(71)شهرت دارد( به معنی "شهر سنگی")، از مراکز مهم تجاری جهان آن عصر به شمار می رفت و در قلب شاهراه تجاری هند و مدیترانه جای داشت.(72)
مورد دیگر از حضور مفهوم "نبط"در اساطیر بنی اسرائیل، تجاوز به املاک و قتل فردی به نام نبط(نابوت)است به وسیله ایزابل ملکه فنیقی بنی اسرائیل. این ماجرا در انقلاب ایلیاء نبی و سقوط اشرافیت بنی اسرائیل و انهدام نهایی بت پرستی فنیقی در سرزمین اسباط ده گانه شمالی( مملکت افرائیم)جایگاه مرکزی دارد.(73)
طبق اساطیر یهودی، پس از اسماعیل، از سارا همسر نخست ابراهیم، اسحاق به دنیا آمد. این پسر، برخلاف اسماعیل، دردانه و برگزیده "خدای اسرائیل"است:" عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او، بعد از او، عهد ابدی باشد."(74) اسحاق در "سرزمین موعود"(کنعان)به دنیا آمد و در این سرزمین درگذشت. پسر کوچک اسحاق به نام یعقوب سومین "آباء بنی اسرائیل"، پس از ابراهیم و اسحاق است و بنیانگذار قوم بنی اسرائیل.
"اسرائیل" لقبی است که مَلِک حامل وحی از سوی خداوند به یعقوب داد(75) و به او وعده داد که از تبار وی ملتی فراخواهد روئید.(76) از آن پس، یعقوب خدای خود را "ال الوه اسرائیل"(خدا، خدای اسرائیل)می نامد(77) و در "عهد عتیق"قبایل عبرانی با نام های "بنی اسرائیل"، "قبایل اسرائیل"، "ملت اسرائیل" و "خاندان اسرائیل" خوانده می شوند.
دوازده پسر یعقوب قبایل دوازده گانه بنی اسرائیل، یا "اسباط دوازده گانه اسرائیل"، را بنیان نهادند. این قبایل عبارتند از: روبین(روبن)(78)، شمعون(سیمئون)(79)، لاوی(لوی)(80)، یهودا(جودا)(81)، یساکار(یشحر، یساخر)(82)، زبولون(زبلون، زیالون)(83)، دان(دون)(84)، نفتالی( نفتائیل)(85)، جاد(86)، اشیر(اشیر، اشر، اسر)(87)، مناسه(منسی)(88)، افرائیم(89) و بنیامین (ابن یامین، بنجامین)(90). مناسه و افرائیم پسران یوسف(91). یازدهمین و محبوب ترین پسر یعقوب اند و دو نیمه قبیله منسوب به آنان همان قبیله یوسف است.
این ادعا که قبایل اسرائیل همه از تبار فرزندان یعقوب اند(92)پذیرفتنی نیست؛ ولی معقول است که طبق سنن جوامع قبیله ای فرزندان یعقوب هر یک ریاست طایفه ای را به دست داشته اند و هر طایفه به نام رئیس خود شهرت یافته است.
قوم یهود به یهودا، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است. در پایان زندگی یعقوب، یهودا ریاست بزرگ ترین و پرجمعیت ترین طایفه بنی اسرائیل را به دست داشت و از آن پس قبیله او مهم ترین قدرت سیاسی بنی اسرائیل به شمار می رفت. در اسطوره های یهودی، که نقش مهمی در تکوین فرهنگ و روانشناسی قومی یهودیان داشته است،‌ یهودا زیرکترین و برجسته ترین برادران رقیب یوسف است و شخصیت او الگویی مقبول به شمار می رود.(93)
در این نمادهای اسطوره ای، نخستین بار با شخصیت یهودا به سان پیرمردی هرزه آشنا می شویم که نادانسته با عروس خویش، به گمان آنکه "فاحشه" است، می آمیزد و در ازای آن "مُهر و زنار و عصای خود" را به گرو می دهد. حاصل این پیوند دو پسر(فارص و زارح) است که نیاکان دو طایفه از قبیله یهودند.(94) تدوین کنندگان یهودی "سفر پیدایش"، از زبان یعقوب پیامبر، برای یهودا رسالت فرمانروایی بر بنی اسرائیل و جهانیان را وعده می دهند:
ای یهودا... دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود و پسران پدرت ترا تعظیم خواهند کرد... عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانروایی از میان پای های وی تا که "شیلو"بیاید. و مر او را اطاعت امت ها خواهد بود.(95)
این همان عصایی است که یهودا پیشتر به گرو داده بود!
یهودا نمادی دوروئی و خدعه در میان پسران یعقوب است. از سویی، در ماجرای توطئه برادران علیه جان یوسف نقش اصلی را به دست دارد و از سوی دیگر در نزد یعقوب سایر برادران را مقصر و خود را دوستدار یوسف و عامل نجات جان او جلوه می دهد. او با این خدعه سرانجام جانشین یوسف و فرمانروای قوم بنی اسرائیل می شود.
یهودا از قتل یوسف به دست سایر برادران ممانعت می کند و انداختن او را در چاه پیشنهاد می کند ولی این از سر ترحم نیست؛ مرگ در چاهی پر از مار و کژدم قطعاً دردناک تر از مرگی ساده است. چنان خدعه گر است که یوسف در میان برادران تنها او را دارای رحم و مروت می پندارد و برای نجات خویش به او ملتجی می شود. چنان قسی است که به لابه برادر کوچک کمترین وقعی نمی نهد. و چنان زیرک است که، به رغم برتری بر سایر برادران و توانایی در نجات یوسف، این تصمیم هولناک را به آنان نسبت می دهد:
یوسف... دامن یهودا گرفت. گفت: تو برادر مهتری، ترا حرمت و شفقت بیشتر بود، شفاعتی بکن. یهودا گفت: شفاعت سود نمی دارد. گفت: توبه کردم. گفت: این نه جای توبه است. گفت: عذر من ازیشان بخواه، کی اگر جرمی کردم به کودکی و نادانی کردم. گفت: عذر نمی پذیرند. گفت: باری بگو ایشان را تا این خرقه به من بگذارند، تا اگر بمانم عورت پوش من باشد، و اگر بمیرم کفن من باشد. گفت: رضا نمی دهند.
یوسف گفت: ای برادر، دستی بر کار من نه. گفت: کار از دست رفت...(96)
آنگاه که برادران به زندان یوسف می افتند، بی آنکه زندانبان خود را بشناسند، نخستین کس که سایر برادران را متهم می کند و تمامی گناه را به ایشان منتسب می سازد، یهوداست:
یهودا گفت: من شما را گفتم کی این معامله را مکنید. فرمان من نبردید. اکنون هم جان شد و هم سود و زیان و خان و مان شد، و هم پرده ما دریده شد.(97)
و آنگاه که یوسف، مَلِک مصر، آنان را به مجازات تهدید می کند، باز نخستین کس که لابه و فغان برمی آورد یهودا است:
یهودا روی واپس کرد. نوحه و زاری برآورد کی: وایعقوبا، کاشکی ترا بدیدی تا با تو بگفتمی شومی فعل ما کی در ما رسید و مکر و حیلت ما پرده روزگار ما درید.(98)
و سرانجام هموست که پیراهن وصل یوسف را برای پدر می برد همانگونه که پیشتر پیراهن خونین یوسف را برده بود.
در قرآن کریم، میان واژه های "بنی اسرائیل" و " یهود" تفاوتی محسوس می توان دید. در قرآن، " بنی اسرائیل " به قوم پیامبرانی چون موسی (ع) اطلاق می شود؛ خداوند بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داد لیکن قدر نعمت هایی را که بر ایشان ارزانی شد نشناختند و از راه موسی (ع) و سایر پیامبران رویگردان شدند.
واژه : یهود" در قرآن کریم ناظر به مفهوم جدیدی است که از قوم یهود" در سده های نخست میلادی شکل گرفته بود. نماد بارز آن کانون های یهودی معاصر پیامبر اسلام (ص) است که به طور عمده در سرزمین های بین النهرین و عربستان مستقر بودند و به مبادلات پولی مبتنی بر بهره (رباخواری) اشتغال داشتند؛ عملی که قرآن آن را به شدت نکوهش کرده است.
در قرآن، یهودیان قومی توصیف شده اند و به شدت ناسپاس و حریص بر دنیا. آنان هیچ ربطی به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان یعقوب ندارند؛ زیرا کتاب خداوند را پنهان کرده اند و گمراهی را بر هدایت ترجیح داده اند. به سبب پیمان شکنی و کفر بر آیات خداوند و کشتن پیامبران، خداوند بر دلهایشان مهر نهاده است و جز اندکی از ایشان ایمان نخواهند آورد؛ و به سبب گرفتن ربا و خوردن اموال مردم عذابی دردناک در انتظارشان است. آنان منکر و دشمن پیام خداوند، کین توزترین دشمن اسلام و مسلمانان و فساد کنندگان بر روی زمین و مورد لعن خداوندند. و سرانجام، خداوند ایشان را " حزب شیطان " می خواند.(استحوذ علیهم الشیطان، فانسیهم ذکر الله، و اولئک حزب الشیطان، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون.)(99)
مسلمانان نیز کم و بیش میان مفاهیم " بنی اسرائیل" و" یهود" تمایز قایل بوده اند. برای نمونه، میبدی (سده ششم هجری) از " جهودان بنی اسرائیل " سخن می گوید و عموماً میان " بنی اسرائیل " و" جهودان " تمایز قایل است.(100) در روایات اسلامی، اشرافیت یهود سخت با پیامبران بنی اسرائیل دشمنی داشتند. میبدی می نویسد:
روایت کرده اند که جهودان هفتاد پیغمبر در اول روز بکشتند و چندین زاهد برخاستند تا امر معروف کنند و ایشان را از آن قتل باز دارند و در آخر روز ایشان را نیز بکشتند.(101)
عناد اشرافیت یهود با پیامبران بنی اسرائیل تا بدانجاست که، طبق روایت مقاتل بن سلیمان، خداوند ذوالکفل پیامبر را از معاشرت با ایشان منع کرد: " منع الله ذوالکفل من الیهود."(102)

پی نوشت ها :

1.درباره زمان مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان و دشواری های یافتن یک زمان دقیق برای آن بنگرید به:
H.H. Ben-Sasson[ed],A History of the Jewish People,USA:Harvard University Press,1976,pp.40-43
2.Rabbi Alan W.Miller,"Hebrews",Americana,vol.14,p.40;Rephael Patai,"Jews",ibid,vol.16,p.72
3.Merneptah
4.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، ع.پاشایی، امیرحسین آریان پور، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1365، ج1، ص352؛ Ben-Sasson,ibid,p.25
5.Ziusudra
6.Utnapishtim
7.Americana,vol.20,p.392
8.ابوالفضل رشیدالدین المیبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: امیرکبیر، 1361، ج4، ص 388.
9.Judaica,vol.12,pp.882-885
10.سفر پیدایش، 22/10.
11.Sumer
12.Akkad
13.Ur
14.Sargon(Sharrum-kin)
15.Sin
16.Amori
17.Hammurabi
18.Americana,vol.27,p.794;ibid,vol.3,pp.9-10
19.Mari
20.Aram-naharaim
21.Ben-Sasson,ibid,pp.37-39
22.سفر تثنیه، 5/26.
23.Nahor
24.Aram
25.سفر پیدایش، 22/22.
26.همان مأخذ، 20/25.
27.همان مأخذ، باب های 28-29.
28.Judaica,col.3,p.252
29.Tiglath-pileser
30.ibid,pp.255-256
31.Brahmi
32.Americana,vol.1,p.620
33.ibid,vol.2,p.168
34.ibid,p.152
35.Webster`s Third New International Dictionary,1986,p.109
36.Americana,vol.2,p.168
37.Haran
38.سفر پیدایش، 26/11-31؛ 12/ 1-2.
39.همان مأخذ، 12/16؛ 20/17.
40.همان مأخذ، 17/25.
41.همان مأخذ، 18/25.
42.Kedar
43.Nebaioth
44.کتاب اشعیاء‌ نبی، 60/ 5-7.
45.سفر پیدایش، 25/ 13-16؛ کتاب اول تواریخ ایام، 1/ 29-31.
46.Judaica,vol.4,p.913;Americana,vol.3,p.565.
47.سفر پیدایش، 31/11.
48.Chaldea
49.Ashurnasirpal
50.Nabopolassar
51.Nebuchadnezzar
52.Americana,vol.6,p.245;Judaica,vol.5,p.330
53.ابن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، تهران: خوارزمی، چاپ اول، 1360، ج1، ص 21.
54.Adbeel
55.Hadad
56.Dumah
57.Massa
58.Tema
59.Judaica,vol.9,p.89
60.سفر پیدایش، 35/29.
61.wahd
62.ibid,vol.10,p.326
63.Ben-Hadad
64.این نقش سنگی در موزه ملی سوریه نگهداری می شود. تصویر آن در دایره المعارف یهود، ج4، ص 516 مندرج است.
65.ibid,vol.4,p.515
66.Nabat,Nebat,Naboth,Nebaioth
67.symbolic
68.Mythology
69.Ahijah the Shilonite
70.کتاب دوم پادشاهان، 1/14.
71.Petra
72.Americana,vol.21,p.815
73.بنگرید به: کتاب اول پادشاهان، باب21.
74.سفر پیدایش، 19/17.
75.همان مأخذ، 29/32.
76.همان مأخذ، 35/ 10-11.
77.همان مأخذ، 20/33.
78.Reuben
79.Simeon
80.Levi
81.Judah,Yehuda
82.Issachar
83.Zebulun
84.Dan
85.Naphtali
86.Gad
87.Asher
88.Manasseh
89.Ephraim
90.Benjamin
91.Joseph
92.سفر خروج، 7/1.
93.بنگرید به: Judaica,vol.10,p.332
94.سفر پیدایش، 38/ 14-30؛ 12/46.
95.همان مأخذ، 49/ 10- 8.
96.احمد بن محمد بن زید طوسی، قصه یوسف(الجامع الستین للطایف البساتین)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1367، صص 142-143.
97.همان مأخذ، ص 601.
98.همان مأخذ، ص 611.
99.بقره، 40-96، 140-141، 174-175؛ آل عمران، 187؛ نساء، 155، 161؛ مائده، 64، 82؛ مجادله، 19.
100.برای نمونه بنگرید به:میبدی، همان مأخذ، ج1، ص 166.
101.همان مأخذ، ص 208.
102.همان مأخذ، ص 650.

منبع مقاله :
شهبازی، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم 1390



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط