دنیاهای موازی

در حال حاضر چهار نظریه برای توصیف پیدایش و تکامل جهان وجود دارد که این نظریه ها عبارتند از: 1. نظریه انفجار بزرگ 2. نظریه رشته ها 3. نظریه جهان نوسان کننده 4. نظریه حالت پایدار، که از همه مهمتر نظریه ی رشته
سه‌شنبه، 26 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دنیاهای موازی
دنیاهای موازی

 

نویسنده: حمید ولی زاده




 
در حال حاضر چهار نظریه برای توصیف پیدایش و تکامل جهان وجود دارد که این نظریه ها عبارتند از: 1. نظریه انفجار بزرگ 2. نظریه رشته ها 3. نظریه جهان نوسان کننده 4. نظریه حالت پایدار، که از همه مهمتر نظریه ی رشته ها و انفجار بزرگ است که البته نظریه انفجار بزرگ خود زیر مجموعه ای از نظریه رشته هاست.
مهم ترین این نظریه ها نظریه رشته هاست که در حدود 100 سال، پیشگامان نظریه رشته ها با تلاش زیاد روی فرضیه هایی که هیچ کس دیگری آن را باور نمی کرد کار کردند اصل مطلب از این قرار بود که فیزیکدانان ده ها سال معتقد بودند که ریزترین ذرات موجود در اتم، الکترون (e)، پروتون(P)، نوترون (N) می باشند. الکترون ها بیرون هسته، به دور آن می چرخند و نوترون و پروتون که از ذراتی به نام گوارک ساخته شده اند در درون هسته قرار دارند.
براساس این نظریه رشته ها آن چیزی که ما آن را به صورت ذرات تاثیر ناپذیر در نظر می گرفتیم در حقیقت رشته های بسیار کوچک و در حال ارتعاش می باشند. شاید این رشته ها به صورت حلقه هایی باشند و یا به صورت رشته های بسته و یا به صورت خطی و در حالت کلی در حال حرکتند.
در سالهای دهه 1980 مثلا 1984 این نظریه شهرت زیادی پیدا کرد و مردم توجه زیادی به گروه هایی که در مورد رشته ها صحبت می کردند، داشتند یکی از جذابیت های مهم رشته ها تنوع در خصوصیات آنها بود.
درست مثل سیم های ویالون است که از طریق ارتعاش با فرکانس های متفاوت نوت های منحصر به فردی را در موسیقی پدیدار می کند و رشته های بسیار کوچک هم به همین شکل به ارتعاش در می آیند و با الگوهای مختلفی به رقص در می آیند و ذرات بنیادی طبیعت را به وجود می آورند.
اگر این دیدگاه صحیح باشد باید به یک نتیجه کلی برسیم با در نظر گرفتن تمام رشته ها در کنار یکدیگر به سنفونی عظیم و زیبایی می رسیم که همان جهان و دنیای ماست چیزی که در این میان خیلی هیجان انگیز و حیرت انگیز است این است که بتوانیم به خوبی بر آهنگ رشته ها تسلط پیدا کنیم.
این بخت را هم داریم که بتوانیم تمام ذرات طبیعت از کوچکترین ذرات درون اتمی گرفته تا کهکشان خارج از جو زمین را تشریح کنیم. به همین طریق است که نظریه رشته ها این توانایی بالقوه را دارد که بتواند یک نظریه یگانه برای همه چیز باشد. در این، یک موضوع دیگری هم مطرح می شود که در نگاه اول به نظر می رسد که اشتیاق ما برای این ایده باعث تندروی بیش از حد ما شده است.
چون که ما یک نظریه رشته ها ابداع کردیم؛ بلکه به جای یک نظریه 5 نظریه ابداع کرده ایم و این در حالی است که نظریه رشته ها با پنج نوازنده کمی شلوغ به نظر می رسد پنج نظریه چیزهای مشابه زیادی داشتند. به عنوان مثال در آنها رشته های در حال ارتعاش وجود داشت با این وجود جزئیات ریاضی آنها کاملاً متفاوت به نظر می رسید.
این در حقیقت خجالت آور است که چگونه یک نظریه متفاوت برای همه چیز پنج نسخه متفاوت داشته باشد و این نسخه های متعدد و گوناگون، نتیجه کمتری نیز به همراه داشته باشد. تا این که اتفاق دیگری افتاد اتفاقی که بسیار چشم گیر بود.
فیزیکدانی به نام «اد. وی. تن» که خیلی ها او را یکی ازبزرگترین فیزیک دانان حال حاضر زنده جهان می دانند که حتی به عقیده عده ای او جانشین برحسب آلبرت انیشتین محسوب می شود. «اد. وی. تن» در مورد رشته ها فرد بسیار خاصی است او در مورد اصول ریاضیات موضوع در متن موضوع درک ویژه ای داشت که بسیار فراتر از افراد دیگر بود تا این که در سال 1995 نظریه پردازان نظریه ای رشته ها از سراسر جهان برای کنفرانس سالانه خودشان به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمدند.
(اد. وی. تن) در نظریۀ رشته های 1995 حاضر شد و دنیا را به لرزه درآورد. چون 5 نظریه برای رشته ها زیاد بود او به این فکر افتاد که چندتایی از این نظریه ها را رد کند او ادعا کرد که در این باره فکر کرده و مسئله را حل کرده و او قرار بود به زودی راه حل یکایک نظریه رشته ها را در هر یک از ابعاد را برای دانشمندان شرح دهد.
این ادعای بزرگی بود و چون این از جانب او مطرح شده بود خیلی جای تعجب نبود نظریه رشته ها که کاملا دچار رکود شده بود به یک دفعه به شدت ترقی کرد و توجه مخالفان و موافقان را به خود جلب کرد (اد. وی. تن) همه را متحیر کرده بود. زیرا او دورنمایی کاملاً ساده ای از نظریه رشته ها را ارائه داد و از این دیدگاه قادر بودیم ببینیم که پنج نظریه متفاوت وجود ندارد، بلکه ما آنچه را که به صورت پنج نظریه می بینیم مثل این بود که بازتاب تصویر در دیواری از آینه ها، در واقعه پنج نگرش متفاوت در مورد موضوعی یکسانی بود.
بالاخره نظریه رشته ها به نظریه یگانه تبدیل شد نظریه ای (کارل ادوی. تن) با چنان پیشرفتی دگرگون کننده همراه بود که به آن نام جداگانه داده شد یعنی نظریه ای «M» البته هیچ کس نمی داند که اینM از کجا گرفته شده است. نظریه M هر چیزی که بود مثل بمب صدا کرد که یک دفعه همه چیز تغییر کرد و بعد از سخنرانی (اد. وی. تن) با این امید که این نظریه نظریه ای برای تشریح جهان و هر چیزی که در آن است جانی دوباره گرفت قبل از نظریه ی M به نظر می رسید که رشته ها در دنیایی با ابعاد ده گانه دارند فعالیت می کنند.
یک بعد زمان - سه بعد آشنای مکان و 6 بعد اضافی دیگر با حلقه های ریز و نامرئی این ابعاد اضافی از نظریه رشته ها نتیجه گیری می شد.
البته نظریه M از این هم فراتر رفت و وجود یک بعد دیگر فضا را ضروری دانست و مجموعه نهایی ابعاد را به بازده بعد رساند این نظریه در صورتی درست بود که ما هر یازده بعد را قبول کنیم این درصورتی است که 3+1 بعد را می توانیم درک کنیم برای ما انسان ها درک بعد اضافی غیرممکن است.
حال اگر حقیقتاً یازده بعد وجود داشته باشد پس رشته ها هم توانایی های بسیاری دارند و به مرور زمان مردم متوجه شدند که بنابراین علاوه بر نظریه ها چیزهای دیگر هم وجود دارد چیزهایی که صرفاً رشته نیستند، بلکه از رشته ها بزرگتر هستند آنها در واقع به پوسته ها و رویه ها شباهت دارند.
بعد اضافی که (اد. وی. تن) اضافه کرده بود به رشته ها این امکان را می داد که منبسط شوند و به چیزی شبیه به 0Membran) یا پوسته که به طور خلاصه به آن 0Brane). می گویند، تبدیل شوند که (Brane) می تواند سه بعد و یا بیشترم داشته باشد و با انرژی کافی تا اندازه بسیار عظیمی رشد کند شاید به بزرگی جهان، و این انقلابی در نظریه رشته محسوب می شد.
نظریه رشته ها به طور عجیبی یک جا جمع شده و نه تنها رشته ها بلکه پوسته ها و رویه ها هم نیز وجود دارند و مردم هنوز آن را نظریه رشته ها می نامند.
ولی نظریه پردازان مطمئن نیستند که این نظریه هنوز نظریه ای در باب رشته ها باشند ( بلکه شاید نظریه پوسته ها و رویه ها باشد) وجود پوسته های غول پیکر و ابعاد اضافی احتمال شگفت انگیز دیگری را هم مطرح می کرد.
این که تمام جهان ما در پوسته و در فضای بسیار بزرگتر و با ابعاد بیشتر قرار دارد و تقریباً مثل این که ما در یک قرص نان داریم زندگی می کنیم، ممکن است جهان ما مثل برشی از یک نان تست خیلی عظیم باشد که فیزیکدان ها بعضی اوقات آن را حجم کلی می گویند و اگر این تصورات صحیح باشد ممکن است این حجم کلی برش های دیگری را هم داشته باشد، جهانی دیگر درست در مجاورت جهان ما در واقع همان دنیاهای موازی.
در این صورت جهان ما نه تنها چیز خاصی نیست بلکه امکان دارد همسایه های بسیاری هم داشته باشیم ممکن است برخی از این جهان ها شبیه به جهان ما باشند و در آن ماده سیارات و گونه های مختلفی از جانداران وجود داشته باشد و بقیه قطعاً خیلی عجیب تر خواهند بود.
و نیز ممکن است تحت تسلط قوانین فیزیکی کاملاً متفاوت باشند ( مثل موجودات فرازمینی) تمام این جهان های دیگر در ابعاد اضافی نظریه M قرار دارند ابعادی که ما را احاطه کردند و برخی ها معتقدند که آنها درست در مقابل ما باشند و یا چسبیده به ما و اگر این گونه باشد.
پس چرا نمی توانیم و یا لمس کنیم اگر یک (brane) در یک فضایی دارای ابعاد بیشتر قرار گرفته باشد و ذرات و اتم های آن نتوانسته باشند از آن خارج شوند مانند این است که کسی دستش را دراز کند و نتواند چیزی را لمس کند و ممکن است در آن سوی جهان نیز چنین باشد چرا که اگر این امر صحت داشته باشد که جهان از برش های متعددی تشکیل شده است تصویری که از جهان داریم در سایه حقیقت قرار می گیرد که ما در یک برش ریز از یک جهانی با ابعاد بیشتر محفوظ شده ایم مسلماً این ایده مهم است به خصوص به این خاطر که ممکن است در هر یک از بزرگترین معماهای علم مدرن ما، بتواند ما را یاری کند منظور ارتباط با نیروی جاذبه (G) است، بیش از 300 سال از زمانی که اسحاق نیوتن همان طور که مشغول الهام سقوط یک سیب از درخت قانون جهانی جاذبه را مطرح می کرد می گذرد و ما امروز کاملاً معتقدیم که جاذبه نیروی قدرت مندی محسوب می شود بر همین اساس اغلب مردم تصور می کنند که نیروی جاذبه نیروی بسیار قدرتمندی است.
مثلاً صبح ها پا شدن از رختخواب کار سختی است و وقتی اشیاء سقوط می کنند دچار شکستگی می شوند حقیقت امر این است که نیروی جاذبه نیروی قوی نیست بلکه بسیار ضعیف است. نیروی جاذبه ما را در زمین نگه می دارد و زمین را در مدار خورشید ولی در حقیقت ما همیشه بر نیروی جاذبه غلبه می کنیم این کار سختی نیست وقتی شما یک سیب را در دستان گرفته اید و کل نیروی جاذبه زمین این سیب را به سمت خودش می کشد (یعنی به سمت پایین) ماهیچه های دست ما به راحتی برآن غالب می شود.
تنها ماهیچه های ما نیستند که جاذبه را شرم سار می کنند، بلکه آهن ربا هم به راحتی از عهده این کار برمی آید! مانند برداشتن یک کلید دستی از زمین به وسیله آهن ربا.
آهن رباها نیروهای متفاوتی را در خودشون دارند یعنی نیروی مغناطیسی (EM) همان نیرویی که درنورو الکتریسیته عمل می کند حقیقت این که نیروی الکترو مغناطیس بسیار بسیار قوی تراز نیروی جاذبه است و نیروی جاذبه در مقابل آن به طور حیرت آوری ضعیف است الکترومغناطیس در حدود چند هزار میلیارد، میلیارد، میلیارد، میلیارد برابر قوی تر است یعنی عددی که از یک عدد یک و 93 صفر به دنبال آن تشکیل می شود و در حدود چند دهه ضعف نیروی جاذبه دانشمندان را سرگردان کرده بود و حالا با دنیای رادیکال نظریه رشته ها را که پر از رشته ها و ابعاد اضافی است نگرش کاملا جدیدی درباره این مسئله به وجود آمده یک روش برای رودررو شدن با این سوال که چرا جاذبه در مقابله با نیروهای دیگر این قدر ضعیف است این است که سوال را کاملاً برعکس مطرح کنیم و بگوییم نه در حقیقت جاذبه نیروی ضعیفی نیست بلکه در مقایسه با سایر نیروهای دیگر فقط به نظر ضعیف می رسد شاید حقیقت این باشد که نیروی جاذبه هم مثل الکترومغناطیس قدرتمند است اما به دلیلی ما نمی توانیم قدرت آن را حس کنیم.
یک میز بیلیارد بزرگ را در نظر بگیرید و فرض کنید سطح میز بیلیارد نمایانگر جهان سه بعدی ما باشد گرچه دو بعدی فرض کنید توپ های بیلیارد نمایانگر اتم ها و دیگر ذرات می باشند، که جهان از آن ساخته شده است و برش ما از جهان مثل توپ های بیلیارد است که روی میز بیلیارد باقی می مانند؛ ولی هر وقت در بازی بیلیارد توپ ها به هم برخورد می کنند، چیزی از میز به بیرون نفوذ می کند. آن امواج صوتی است به این دلیل که ما میتوانیم صدای برخوردها را بشنویم.
براساس این نظریه ممکن است جاذبه مثل امواج صوتی باشد البته ممکن است که صرفاً زائده ای پوستی مربوط به ما نباشد ممکن است قادر باشد که از بخشی از جهان که مربوط به ماست به بیرون نفوذ کند.
می شود این قضیه را به طور دیگر مطرح کرد فکر کنید که جهان ما مثل برش یک قسمت از نان تست و من و شما و دیگر موجودات و هر آنچه را که می بینیم مثل ژله باشیم این ژله را می توان روی نان به راحتی حرکت داد البته این ژله به سطح نان چسبیده و از آن جدا نمی شود ولی شاید جاذبه تفاوت داشته باشد شاید جاذبه مثل دارچین و یا شکر باشد که این مواد اصلا چسبناک نیستند و به آسانی از سطح جدا می شوند ولی چرا باید جاذبه با همه چیزهایی که در دنیا دیده ایم تفاوت داشته باشد؟
ظاهراً نظریه رشته ها و نظریهM پاسخی برای این سوال ارائه می دهد سالها بر روی رشته تمرکز کردیم که حلقه های بسته ای بودند مثل کش های لاستیکی ولی بعد از نظریه M دانشمندان به انواعی دیگر هم جلب شد و حالا هر چیزی را در اطراف خود می بینیم. مثلاً ماده و نور احساس می کنیم از رشته هایی با دو سرباز تشکیل شده اند و انتهای هر رشته با پوسته سه بعدی ما بسته شده است البته رشته های حلقوی بسته هم وجود دارند یکی ازانواع آنها به جاذبه مربوط هستند اسم این رشته ها گرایتون ها هستند.
وقتی حلقه بسته باشد انتهای بازی که بتواند به جایی متصل باشد وجود ندارد گرایتون ها می توانند آزادانه به ابعاد دیگر فرار کنند و قدرت نیروی جاذبه را تغییر بدهد و باعث بشوند که از نیروهای دیگر موجود در طبیعت ضعیف تر به نظر برسند.
این بیان احتمالاً نادراست شاید ما روی پوسته ای زندگی می کنیم که در روی پوسته دیگر ما جهان های موازی قرار گرفته اند که شاید ما هم آنها را ببینیم و چه بسا روزی بتوانیم از طریق نیروی جاذبه آنها را حس کنیم.
مسلماً علم آن قدر پیشرفت می کند که بتوانیم دست به چنین کاری بزنیم و موفق شویم که دنیاهای دیگر را که احساس می کنیم وجود دارند را ببینیم حتی ممکن است انسان هایی مثل ما هم در آنجا وجود داشته باشند (همان فرازمینی ها) اگر می گوییم که در یکی از پوسته ها موجودات زنده هوشمند وجود داشته باشد، ممکن است به ما خیلی نزدیک باشند؛ به همین دلیل از دید تئوریک شاید قادر باشیم با تبادل منابع امواج جاذبه قدرتمند با این موجودات زنده هوشمند ارتباط برقرار کنیم.
شاید روزی توانستیم فناوری لازم را ابداع کنیم و با استفاده از امواج جاذبه با دنیاهای دیگر ارتباط حقیقی برقرار کنیم مثلاً (تلفن کردن و صحبت کردن با آنها) آیا دنیاهای موازی می توانند تاثیر حقیقی بر ما بگذارند یا نه؟
ولی یک نظریه بسیار جنجالی وجود دارد که براساس آن، آنها (یعنی موجودات فرازمینی) تا به حال یک نقش اساسی داشته اند همین به وجود آنها برای زندگی ما اهمیت می دهد براساس دانش کلاسیک جهانی که ما امروزه می بینیم زمانی بسیار کوچک بوده آن قدر کوچک که در تصور ما هم نمی گنجد و در طول پدیده مهیبی به نام انفجار بزرگ، یک دفعه بزرگتر شد خیلی بزرگ و بزرگتر، انفجار بزرگ ساختار فضا را منبسط کرد و به همراه آن پدیده هایی را به دنبال داشت که منجر به پیدایش جهانی شد که ما آن را می شناسیم و آن را دوست داریم.
با این وجود نظریۀ انفجار بزرگ همیشه با چند مشکل مواجه است اول این که وقتی جهان به ذره بسیار کوچکی در عین حال به چگالی بسیار بسیار بالایی تبدیل شود.
قوانین فیزیکی که ما در دست داریم به هم ریخته و اصلا دیگر منطقی به نظر نمی رسند اصل موضوع انفجار بزرگ، خود انفجار بزرگ است این انفجار دقیقا چیست!
شکل کلاسیک نظریه انفجار بزرگ هیچ چیزی درباره این که چه چیزی منفجر شد و پیش از انفجار چه اتفاقی افتاده بود و علت انفجار چه بود را توضیح نمی دهد.
تفاسیری را که از این انفجار ارائه می دهند هیچ کدام از آنها زمان را دقیقا به لحظه آغازین برنمی گردانند البته اغلب مردم این اعتقاد ساده لوحانه را دارند، که آغازی در میان بود که فضا و زمان و هر چیز دیگری از هیچ به وجود تبدیل شدند.
همه اعتراف می کنند که مشکلاتی وجود دارد. مسئله اینجاست که آیا مسئله رشته ها می تواند این مشکل را رفع کند برخی از نظریه پردازان رشته ها گفته اند که انفجار بزرگ اصلا آغاز کار جهان نبوده و شاید جهان مدت ها پیش از آن و حتی به طور دائمی وجود داشته است ولی همه با این مسئله به خوبی کنار نمی آیند من معتقدم فکر کردن به جهان بدون آغاز اصلا جذابیت ندارد به نظر من جهان بدون آغاز تفسیری نشدنی است.
به هر حال (تفسیر که می تواند وجود داشته باشد این است که دو Brane (پوسته، رویه) در دو نقطه دارای مکان و زمان مختلف به وجود آمده و پس ازنزدیک شدن به یکدیگر حرکت کردند تا این که با هم برخورد کردن در این برخورد باید انرژی زیادی آزاد می شد.
این همه انرژی باید پیامدی را به دنبال داشته باشد، شبیه انفجار بزرگ این انرژی گسترشی توده ای را به وجود آورد و تمامی ذرات جهان در این توده ی بزرگ آتشین حرارت سوزانی پیدا کردند و این یک واقعیت است.
با وجود این که این ادعا تا همین جا بسیار عجیب و غریب به نظر می رسید حامیان آن از این هم تندتر رفتند ادعا کردن که انفجار بزرگ یک پدیده خاص و استثنایی نبوده. آنها می گویند جهان های موازی فقط یک بار در گذشته قادر به برخورد با هم نبوده اند، بلکه دوباره و دوباره می توانند با هم برخورد کنند و این اتفاق در آینده هم امکان دارد به وقوع بپیوندد.
اگر این دیدگاه صحیح باشد همین حالا در آن دور دست ها یک Brane (پوسته) وجود دارد که اکنون خودش را برای برخورد با جهان ما جمع کرده لبته واقعا نظریه جالب و حیرت آوری است اما در آن چند مشکل تخصصی وجود دارد یکی از آن مشکلات این است که دانشمندان باید در مدل هایی که داشتند ارائه می دادند. باید موارد زیادی را به صورت فرضی اختیار کنند ولی فکر نمی کنم آن ها واقعاً مشکلات انفجار بزرگ را در نظریه رشته ها به طور کامل حل کرده باشند.
این یک نظریه هوشمندانه بود که از درون نظریه رشته ها برخاسته بود. اگر واقعاً نظریه رشته ها یگانه نظریه ی صحیح درباره جهان باشد، باید معمای انفجار بزرگ را هم حل کند و امیدهای بسیاری وجود دارد که روزی نظریه رشته ها موفق به انجام این کار شود.
ولی در حال حاضر تردیدهای بسیاری هم وجود دارد با همه هیجانی که در نظریه رشته ها وجود دارد و با همه نویدهایی که می دهد ما قادر به درک تمامی آن نیستیم آیا واقعا جهان از پوسته ها و رویه ها و ابعاد اضافی تشکیل شده است.
رشته ها را خیلی کوچک در نظر گرفته اند یعنی خیلی کوچکتر از یک اتم، و شاید هیچ راهی برای مشاهده آنها وجود نداشته باشد.
ولی اگر هیچ وقت هم نتوانستیم رشته ها را ببینیم شاید روزی توانستیم تاثیر آنها را روی محیط اطرافمان درک کنیم اگر از همان آغاز جهان رشته ها وجود داشتند.
یعنی زمانی که همه چیز بسیار کوچک بوده باید روی محیط اطراف خود اثرشان را از خود برجا گذاشته باشند و بعد از انفجار بزرگ یعنی زمانی که همه چیز منبسط شد آن رشته ها هم در آن زمان منبسط شده باشند اگر این طور باشد باید روزی بتوانیم نشانه های افسانه رشته ها را درمورد موجودات فرازمینی و دنیاهای موازی را اثبات کنیم و در ضمن در همین جا و در روی زمین هم احتمال این موضع هم وجود دارد که ما بتوانیم نشانه هایی از رشته ها بیابیم.
یکی از این موسسات تحقیقات در مورد رشته ها و پیدایش جهان هستی که در مرز فرانسه و سوئیس است آزمایشگاهی است به نام (sern) که آزمایشگاه sern در حال ساخت خرد کننده اتم بسیار عظیمی است. بعد از تمام شدن کار، این خرد کننده 7 برابر قوی تر از خردکننده فورمیلاد موجود در آمریکا خواهد بود sern نه تنها در زمینه جستجو در مورد ابعاد اضافی بلکه در زمینه دیگر اسرار شگفت انگیز جهان تحقیق خواهد کرد.
جستجو در مورد موضوعی به نام ابر تقارن ها در راس فهرست کارهایی که در دست دستور کار آزمایشگاه sern قرار دارد (ابر تقارن ها از اصلی ترین پیش بینی های نظریه رشته هاست و به طور خلاصه می توان گفت که براساس آن به ازای هر ذره درون اتمی که ما می شناسیم مثلا الکترون ها - پروتون ها و گرایتون ها (G.p.e) باید یک ذره سنگین تر به نام اسپارتیکل ها (S) هم وجود داشته باشد که تا به حال کسی آنها را مشاهده نکرده است.
از آنجا که براساس نظریه رشته ها وجود اسپارتیکل ها الزامی است پیدا کردن آنها دارای اولویت بسیاری است و به نظر دانشمندان یافتن ابر تقارن کشف خیلی بزرگی است به صورتی که یافتن ابر تقارن از یافتن حیات در ماه مهم تر است اگر (S) یافته شود این به معنی اثبات نظریه رشته ها نیست ولی دلیل ضمنی قدرتمندی است که نشان می دهد که مسیر درست را انتخاب کرده ایم.
بدون هیچ مشکلی در طول ده تاب یست سال آینده نسل جدیدی از نظریه رشته ها برای اثبات پیدایش جهان و وجود دنیاهای موازی ارائه و روشن خواهد شد. حال به نظریه های دیگری در مورد پیدایش جهان هستی و دنیاهای موازی می پردازیم.

نظریه جهان نوسان کننده:

نظریه انفجار بزرگ زیر مجموعه ای از نظریه رشته ها است به طوری که نظریه رشته ها قادر است کل نظریه ها را در زیر مجموعه ی خود قرار دهد.
حال به نظریه جهان نوسان کننده می پردازیم طبق این نظریه انبساطی که با انفجار بزرگ آغاز شد بر اثر نیروی گرانشی سرانجام متوقف خواهد شد.
آنگاه انقباض جهان شروع خواهد شد و مجدداً همه ماده جهان را به آتشگوی اولیه باز خواهد گرداند و سپس انفجار بزرگ دوم روی خواهد داد و روند تکامل بار دیگر آغاز خواهد شد (به نظر می رسد منطق توانای انسان که خداوند آن را در اختیار او قرار داده قادر به تجزیه و تحلیل این نظریه نباشد یعنی این نظریه به نظر بیشتر مورد اعتماد نیست).
ولی در مورد قسمت اول نظریه جهان نوسان کننده (انبساطی که با انفجار بزرگ آغاز شد) می توانیم این موضوع را مدنظر بگیریم که اگر این انبساط را با توجه به نظریه رشته ها و قانون دوم ترمودینامیک مورد بحث قرار دهیم به نتیجه های جالبی در این مورد خواهیم رسید. با توجه به قانون دوم ترمودینامیک که می گوید آنتروپی (بی نظمی جهان رو به افزایش است یعنی (0<s) است و اگر این قانون را در زیر مجموعه نظریه رشته ها قرار دهیم می توانیم بگوییم که عامل بی نظمی در جهان همان رشته هاس هستند که به شکل های باز، بسته و یا به صورت حلقوی و خطی هستند. که در حال ارتعاش اند، و در حالت کلی در حال حرکتند، رشته هایی که به صورت خیلی فرار در جهان ما پراکنده شده اند و همه چیز( از ذرات درون اتمی گرفته تا رویه ها و پوسته ها (BRANE) را در برمی گیرد که اساس پیدایش جهان است و اگر جهان را به سیستم های مساوی تقسیم کنیم یکی از این سیستم ها منظومه شمسی خواهد بود پس آنتروپی (بی نظمی) هم در منظومه شمسی رو به افزایش خواهد بود. (با توجه به قانون دوم ترمودینامیک) پس یکی از دلایلی که عامل اصلی بی نظمی محسوب می شود، انرژی گرمایی است که باعث افزایش ارتعاش و حرکت بی نظمی ملکول ها (رشته ها) می شود. چون منظومه شمسی جزئی از کهکشان راه شیری است پس می توان عامل بی نظمی در کهکشان راه شیری نیز شود. البته باید به این نکته مهم توجه کرد که در کهکشان راه شیری صدها منظومه شمسی وجود دارد که هر کدام دارای خورشیدهای متفاوت از لحاظ اندازه (بزرگی و کوچکی، چگالی، جرم و خواص فیزیکی و شیمیایی) می باشد. که یکی از آن خورشیدها در اختیار بشر زمینی است که عامل ایجاد حیات در این کره خاکی است ولی آنچه که مهم است مجموعه این خورشیدهاست که می تواند منبع عظیمی از انرژی گرمایی را در فضای کهکشان راه شیری پراکنده کنند و در نهایت باعث بی نظمی در کهکشان راه شیری شوند و در نتیجه چون کهکشان راه شیری خود دارای بی نظمی می شود پس می توان مسئله را از یک نگاه کلی تر مورد بررسی قرار داد. همان طور که می دانیم و جهانی که می شناختیم و با استفاده از محاسبات ریاضی به دست آمده است. دارای صدها کهکشان همانند کهکشان راه شیری هستند و اگر فرض کنیم که آنها هم مانند کهکشان راه شیری دارای بی نظمی هستند در نتیجه مجموعه این کهکشان ها باعث بی نظمی در سرتاسر جهان خواهند شد. البته میزان آنتروپی می تواند بسته به نوع، شکل و مکان کهکشان تغییر کند. اگر یک کهشکان را به صورت مارپیچ در نظر بگیریم، در مرکز مارپیچ آنتروپی بیشتر است و هر چه از مرکز به سمت حلقه های خارجی کهکشان حرکت می کنیم احتمال آنتروپی کم تر می شود و خود این افزایش و کاهش آنتروپی نیز می تواند در فضا عامل جابجایی و برخورد کهکشان ها شود و اگر جهان را مانند برشی از یک نان تست در نظر بگیریم (با توجه به نظریه رشته ها) و این نان برش های دیگری هم داشته باشد، یعنی جهان دیگردرست درمقابل جهان ما، و اگر در آن هم افزایش بی نظمی همانند جهان ما وجود داشته باشد آنگاه این بی نظمی تا حدی باعث انبساط این دو جهان می شود که در نهایت این دو جهان به یکدیگر برخورد می کنند. و شاید در آن جهان مقابل ما موجودات فرازمینی یا هوشمندی باشد که پس از برخورد با جهان ما، بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. البته درک ما از جهانی که هم اکنون در آن زندگی می کنیم آنقدر محدود است که نمی توانیم بگوییم که آیا جهانی دیگر هم اکنون در حال برخورد با ماست یا این که با ما برخورد کرده است و یا برخورد خواهد کرد. آنچه که مسلم است این است که اگر این برخوردها بر اثر افزایش آنتروپی باشد آنگاه با توجه به سرعت آنتروپی شاید توانستیم با موجودات فرازمینی ارتباط برقرار کنیم و اگر این فرضیه که جهان مانند برشی از نان تست درست باشد آنگاه احتمال این که در آن سوی دیگر جهان دو جهان موازی با یکدیگر برخورد کنند و یا این که برخورد کرده باشند و در آنها نیز مانند انفجار بزرگی که باعث ایجاد دنیاها و ایجاد حیات(زمین) شد اتفاق بیفتد، پس روند تکامل در نقطه دیگر دنیا نیز آغاز شده است و در نتیجه می توان گفت موجوداتی همانند ما در آن سوی دنیا وجود دارند. البته یکی از عواملی که ما نمی توانیم با موجودات دنیاهای موازی ارتباط برقرار کنیم مشکل فاصله، منبع سوختی و سرعت است. به گفته آقای انیشتین اگر انسان بتواند با حفظ حالت جشمانی خود با سرعت نور حرکت کند شاید جای امیدی برای برقراری با موجودات فرازمینی باشد، البته این یک طرف قضیه است طرف دیگر قضیه این است که شاید آنها (موجودات فرازمینی) توانسته باشند بر این مشکلاتی که ما را محدود کرده است غلبه و از کره زمین دیدار کرده باشند، پس با این وجود می توان نتیجه گرفت که با توجه به نظریه رشته ها و قانون دوم ترمودینامیک دیگر انقباض جهان معنی ندارد بلکه دنیاها بر اثر قانون بقای جرم، ماده و انرژی از یک حالت به یک حالت دیگر تبدیل می شوند. یعنی نه چیزی به وجود می آید و نه چیزی از بین می رود (همان ویژگی رشته ها و انواع مختلفی از شکل های آنها) شاید این تغییر حالت یا در اثر برخورد است یا در اثر آنتروپی یا ماده تاریک که به ماده تاریک انرژی تاریک هم گفته می شود.

نظریه حالت پایدار (ثابت):

چهارمین نظریه ای که در مورد پیدایش جهان هستی وجود دارد نظریه حالت پایدار است به طوری که تصویری را که طرفداران این نظریه رسم می کنند می توان به صورت زیر خلاصه کرد.
1. جهان آغاز و انجام دارد. 2. جهان همیشه به همان صورتی بوده و خواهد بود که اکنون به چشم ناظر می آید. 3. با دور شدن کهکشان ها از هم و پیر شدن آنها کهکشانی جدیدی درفضاهای تهی به جا مانده و تکامل می یابند وجود UFO ها). 4. گازها، غبار و انرژی (که مطابق فرمول انیشتین نوعی جرم است) که ستارگان در پیری از خود دفع می کنند مواد خامی که ستارگان جدید و جوان از آن به وجود می آیند. در حال حاضر نظریه رشته ها که بر نظریه انفجار بزرگ غالب شده است. بیش از همه مورد قبول است و نظریه حالت پایدار پس از آن قرار دارد البته پژوهش های بسیار وسیعی باید انجام شود تا بتوان در مورد این نظریه ها قاطعانه تصمیمی را گرفت. در آخر فقط یک چیزی برای همه انسان ها می ماند از این کره خاکی آن هم پیشبرد ارزش های اخلاقی و معنوی و علمی بر رروی این سیاره ی خاکی است که هم اکنون در اختیار ماست. و در پایان ما توجه به عظمت خلقت خداوند و ذکر این نکته که کیهانی شناخته شده توسط بشر امروزی دارای صدها میلیارد کهکشان و هر کهکشان دارای میلیارد ها ستاره است یا نه؟ آیا هدف از خلقت این همه اجرام آسمانی فقط برای ایجاد حیات در کره کوچکی مثل زمین بوده است. قضاوت با خود شما.منبع مقاله :
ولی زاده،‌حمید، (1367)، موجودات فرازمینی، زنجان: نیکان کتاب، چاپ اول، (1388)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط