نقدی بر کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران

بزرگ علوی، کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران (2) را به سال 1957 در دانشگاه همبولدت در برلن شرقی نوشت. دانشگاه مذکور به سبب نوشتن این کتاب به علوی درجه پروفسوری اعطا کرد. کتاب در روزگار خود مقبولیت
شنبه، 7 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقدی بر کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران
 نقدی بر کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران

نویسنده: علیرضا صدیقی(1)




 

اشاره

بزرگ علوی، کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران (2) را به سال 1957 در دانشگاه همبولدت در برلن شرقی نوشت. دانشگاه مذکور به سبب نوشتن این کتاب به علوی درجه پروفسوری اعطا کرد. کتاب در روزگار خود مقبولیت فراوان یافت و این نکته بسیار مهمّی است؛ امّا آنچه غریب می نماید، ترجمه آن پس از پنجاه سال، در دوره ای است که انواع و اقسام کتاب و نوشته درباره موضوع مورد بحث آن وجود دارد.
فضل تقدّم علوی در ورود به مطالبی که در روزگارش به سبب کمبود منابع و دوری نویسنده از ایران، دشوار می نمود، بر کسی پوشیده نیست؛ امّا گذشت روزگار و دسترسی به منابع بیشتر، به کتابهایی که بعداً نوشته شدند این مزیّت را بخشید که دقیق تر و جامع تر از کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران باشند. ترجمه این کتاب در ایران و ورود آن به بازار نشر در سال 1386، منظر جدیدی را در برابر خواننده پدیدار نمی کند. بی گمان، ترجمه این کتاب اندکی پس از انتشار آن به زبان آلمانی، می توانست بسیار مفیدتر واقع شود.
به هر روی، هدف علوی، ‌آشنا کردن مخاطبان با تغییرات و چهره های تحوّل ساز ادبیات معاصر تا اوایل دوران پهلوی دوم است. او بررسی خود را از کمی پیش تر، یعنی زمان کشته شدن ناصرالدین شاه، آغاز کرده است و ابتدا نویسندگانی را معرفی می نماید که به ساده شدن نثر کمک کردند. پس از آن با تقسیم مطالب کتاب به دو بخش«شعر» و «نثر» ویژگی های هر دوره را بررسی می کند و سپس به معرفی نویسندگان، شاعران و آثارشان می پردازد. عمده ترین ملاک علوی در بحث از تحوّلات، بیرون آمدن از فضاهای نوشتاری و سرایشی گذشته و پرداختن به زندگی و مصادیق آن، به خصوص مسائل سیاسی، ظلم طبقات حاکم بر مردم و مبارزات آنان است؛ از این رو، در تحلیل های او مسائل، تغییرات و تحوّلات سیاسی و شرایطی که طبقه حاکم برای مردم و کشور به وجود آورده اند، بسیار اهمیت می یابد.
کتاب تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران در برخی موارد اشکالاتی دارد. برخی از اشکالات به نویسنده و برخی نیز به مترجم کتاب مربوط است.

1.عمده ترین نکات مربوط به نویسنده

1-1. روش برگزیده

چنان که آمد، عمده ترین ملاک علوی در تحلیل مطالب توجه به مسائل سیاسی است. این ملاک، نام برخی از شاعران و نویسندگان را از چشم او دور داشته است. علوی خود نیز در پایان کتاب به این مسئله اشاره می کند و درباره علت آن، می گوید: « در آثار این دسته چیز تازه ای نیافته ام؛ [...] گذشته از این، هدف من آن بوده که با در دست داشتن کارهای برخی از سرایندگان، تصویری از کوشش ها و چشمداشت های مردم ایران و هشیاری شان به دست دهم».(علوی، 1386: 367).
اگر چه علوی شاعران را به «سنّتی» و «نوگرا» تقسیم کرده است، در معرفی شاعران و نویسندگان و آثار آنها، مرزبندی مشخصی ندارد؛ به همین دلیل، نام کسانی چون ابراهیم پورداوود را در دوره مشروطه در کنار نام کسانی چون میرزاده عشقی، فرّخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، و نام کسی چون شهناز اعلامی را در کنار نام شاعرانی چون فریدون تولّلی، نادرپور و ابتهاج آورده است و این خود، گونه ای آشفتگی را در کتاب سبب شده است. ملاک نو بودن در نگاه علوی سروکارداشتن اثر با زندگی مردم و اثرگذاری آن بر رویدادهای زمان و سلیقه مردم است.( همان: 77).
برخلاف شعر در بخش داستان دست علوی پُرتر می نماید. نقدها دقیق تر و حاصل آشنایی نویسنده با داستان است. اگر در بخش شعر، محتوای سیاسی و اجتماعی، مهم ترین دلیل نوجویی دانسته شده، در بخش داستان، معمولاً به هر دو بُعد صورت و محتوا و اسباب و ملزوماتِ هر یک توجه شده است. با این حال، انتخاب های علوی در این بخش نیز ناقص است و او از کنار برخی از نام ها می گذرد. شاید یکی از مهم ترین آنها نام خود بزرگ علوی باشد.
یکی از اشکالاتی که مترجم محترم کتاب و پیش از ایشان، برخی از منتقدان نیز بدان اشاره کرده اند، نبود نامی از نویسنده کتاب، یعنی بزرگ علوی، در میان نام نویسندگان دیگر است. ظاهراً نویسنده به سبب تواضع، از نشان دادن میزان تأثیر به خود بر ادب معاصر پرهیز کرده است. به نظر مترجم کتاب، این کار در میان آلمانی ها نه تنها خوب نیست، بلکه به دورویی و نداشتن اعتماد به نفس تعبیر می شود(3).
از سوی دیگر، تحلیل ادبیات داستانی بر پایه مسائل سیاسی و اجتماعی، گاهی سبب شده است تا با تمام دقّتی که در آیین بخش هست، برخی از قضاوت های علوی تأمل لازم را نداشته باشد. برای مثال، وقتی علوی پیش تر ریشه های تجدّد را در نثر فارسی نشان داده است دیگر نباید درباره جمال زاده بگوید: «یکی بود یکی نبود، دربرگیرنده شش داستان است که تصویری سنجش آمیز و واقع گرایانه از شهروندان خود به ما می دهد؛ یعنی از همان کسانی که تا آن زمان هیچ کس با نگاه ادبی به آنان نپرداخته بود و آیین ها، بینش ها، خوبی ها و کاستی هایشان را باز نگشوده بود».(همان: 222).
وقتی با همین نگاه، داستان حاجی آقای هدایت را هم نقد می کند، آن را یکی از پیشروانه ترین داستان های هدایت می خواند و می گوید: «در آن با تندیِ بی پیشینه ای، پرده از چهره یک قدرتمند بی وجدان، که نمونه ای بجا برای هم رده ایِ خود است، برگرفته تا آشفتگیِ زدایش ناپذیر فرومایگی، آزمندی به قدرت و پول، تباهی و چاپلوسی را به نمایش بکشد». (همان: 262). در حالی که حاجی آقا در میان آثار هدایت بسیار ضعیف است.

1 -2. یک سونگری و بی توجهی به ملاک های علمی

بزرگ علوی دغدغه های میهنی دارد و این نکته باعث شده که گاهی از حدّ اعتدال علمی خارج شده، نظریاتش رنگ تعصب به خود بگیرد. برای مثال، علوی به پیروی از برخی، وزن شعرفارسی را عربی می داند و از این رو، تغییر وزن از عروضی به هجایی را در شعر برخی، درآمدی خوب برای شتاب دادن به پیشرفت شعر فارسی می خواند(همان: 188)؛ زیرا وزن هجایی، وزن شعر ایران پیش از اسلام است. امّا توضیح نمی دهد چرا چگونه این اتفّاق می افتد. از طرف دیگر، این پرسش به ذهن می رسد که چرا علوی به تغییرات مربوط به زبان در شعر ایرج میرزا، قالب و نوع توصیف در شعر بهار و رشید یاسمی، قالب و طرح مسائل اجتماعی و انسانی در شعر پروین اعتصامی(ر.ک: شفیعی کدکنی، 1383: 107) اشاره ای نکرده است. به نظر می رسد تعصبات ملی، به نوعی در این تحلیل دخیل بوده اند(4).
علوی کار نیما را آزاد کردن شعر از قانون های فسیل شده عروض می داند.(علوی، همان: 305). به پنداشت او، کوتاهی و بلندی مصراع ها شعر را از فضای گذشته خارج می کند. این قضاوت، از ناآشنایی او با کار نیما هم حکایت می کند زیرا«نیما که به تک بُعدی بودن کار هم عصرانش در عرصه تجدّد پی برده بود، کوشید تا ترکیبی اعتدالی میان همه عناصر ساختمانی شعر به وجود آورد؛ شعری بسراید که از عواطف انسان عصر سخن بگوید و این عواطف با تصاویر و ایماژهایی عرضه شود که تکراری نباشد».(شفیعی کدکنی، همان: 108) «در شعر نیما، چگونه دیدن اهمیت دارد».(پورنامداریان، 1377: 108). علوی از نگرش تازه نیما در سیر تکوین شعر- که «خود از نگرشی تازه به جهان سرچشمه می گرفت و منجر به پیوند جانشینی میان عین و ذهن و معقول و محسوس می شد».-در می گذرد و به کوتاهی و بلندی مصراع ها بسنده می کند و از خود نمی پرسد چرا شاعرانی که رمزو راز کار نیما را در نیافته، تنها به کوتاهی و بلندی مصراع ها اکتفا کردند، مقبولیّتی چون نیما نیافتند؟
در ادامه نگاه ملی گرایانه درباره انتخاب نام نیما می نویسد:«نامی که وی بر خود گذاشته، نیما، نام یکی از فرمانروایان بومی مازندران (اسپهبدان تبرستان) بوده، و یوشیج یعنی اهل یوش، که مرکز ناحیه ای در استانِ نام برده است، و این خود نشان دهنده گرایش سراینده جوان به پس زنیِ همه چیزهای عربی و بزرگ داشتِ فرهنگ ایران باستان است». (علوی، همان: 304) به نظر می رسد چنین نگاهی بسیار افراطی باشد.

1 -3. کم توجهی به ادب کلاسیک

یکی از ایرادهای مترجم به علوی، کم توجهی و تقریباً بی توجهی ایشان به ادبیات کلاسیک است. به نرم مترجم محترم، علوی بنیادهای ادبیات جدید را در ادب کهن نشان نمی دهد(همان: 6).این ایراد کاملاً درست است؛ اگرچه مترجم محترم این نقص را در روش برگزیده علوی و توجه او به مسائل سیاسی و اجتماعی می داند، نه در ناآشنایی نویسنده با ادب کهن، امّا به هنگام سخن گفتن از ریشه ای سره نویسی نشان می دهد که در برخی از تحلیل ها دچار لغزش شده است.
علوی آنگاه که درباره سره نویسی سخن می گوید می نویسد:«این درگیری سرزبان سره و سره نگه داشتن زبان از واژگانِ وام گرفته شده تازی، پیشینه دور و دراز و شناخته شده ای دارد. می دانیم که اسماعیلیان و شعوبیان در سده چهارم هجری، گرایش به نگارش نوشته هایشان به زبان پارسی داشته اند. ابوعلی سینا (ابن سینا) و ابوریحان بیرونی (البیرونی) نخستین کسانی هستند که به چنین کوششی دست یاخته اند. پس از آن، با ناصرخسرو و افضل الدین کاشانی روبه رو می شویم که حتی متن های فراوان فرزانیِ دشواری را به پارسی برگردانده اند. در روزگار ما، یغمای سراینده، نامه ای به پارسی سره نگاشت و از خود به جای نهاد...»(همان: 287).
با توجه به سخن نویسنده آیا می توان ابن سینا و بیرونی را که اکثر آثارشان به عربی است در زمره سره نویسان به شمار آورد؟ آیا پارسی نویسی در آثار ناصرخسرو از مقوله سره نویسی است؟ اگر مقصود علوی تنها برگردان متون عربی به فارسی است، چرا از برگردان های دیگر در حوزه های مختلف دین، تاریخ، علم و... نامی نیاورده است؟ آیا سره نویسی امثال یغما را در کنار نثر ناصر خسرو و دیگران در دوره های گذشته می توان قرار داد؟

2. عمده ترین نکات مربوط به مترجم

در این بخش به نمونه هایی از اشکالات موجود در متن مترجم اشاره می شود. بدیهی است نقد این ترجمه خود مجالی جداگانه می طلبد که متخصصان ترجمه باید بدان بپردازند.

1-2. اشکالات دستوری و نگارشی

برخی از اشکالات بسیار و پراکنده در سراسر کتاب به قرار زیر است:
-اندیشه کاران می خوانند برای باز هم با بالا نگه داشتن روحیّه میهن پرستی همه تاریخ کهن را در برابر چهره شهروندان گذراند(همان: 190) که ظاهراً «گذارند» باید باشد.
-ملّی گرایی تازه بیدار شده و ایرانیان را به سوی رمانتیک می کشاند.
-در این میانه باید آزمندی شاه را که در این میانه زمین دار بزرگی شده بود...(همان: 203).
-بی شک او با این کار در تواناسازی زبان پارسی کارگر افتاده کرده(همان: 221).

2-2. بی توجهی به کاربرد درست واژگان

با وجود همّ مترجم محترم برای سره نویسی، گاهی واژگانی که حاصل گرته برداری نادرست است، وارد زبان ترجمه شده است؛ از آن جمله، واژه «بی تفاوت» در عبارت زیر است:
نشانگر خورسندی، ناخورسندی یا بی تفاوتی او در برابر درونه ساخت آنهاست.(همان: 260).
بی دقّتی در ترجمه، گاهی به دریافت نادرست مترجم از متن برمی گردد، برای مثال، مؤسسه ای که جمال زاده در آن به کار مشغول بوده، دیوان کار جهانی ترجمه گردیده که ظاهراً باید دیوان جهانی کار یا مؤسسه بین المللی کار باشد.(همان: 219).

3-2. کاربرد غیرعادی افعال

- این راه باید پس از آن برای پُرکردن درزها، کشیده شده بوده باشد(همان: 286).
-در جوانی بنگشتیان آتشینی بوده بودند(همان: 271).

2 -4 . سره نویسی

انتخاب چنین زبانی، برای ترجمه کتابی که سعی دارد نوگرایی و عوامل آن را در نثر معاصر نشان دهد از مقوله درک نکردن سبک نویسنده و انتقال آن به زبان مقصد است. بزرگ علوی در کتاب، نویسندگانی را ستوده است که از دشوار نویسیِ گذشته فاصله گرفته و به زبان آشنای مردم نوشته اند؛ امّا مترجم محترم، بی توجه به اهداف نوشتن کتاب، زبانی را برگزیده که در بسیاری موارد، نازیبا و ملالت آور است. در زیر به برخی از اشکالات حاصل از سره نویسی اشاره می شود:

2 -4 -1. نامفهوم بودن جملات

- یکی از ریشه های درخت دنباله یابنده زبان مادری خود را کاشته...(همان: 221).
- کتاب دساتیر که در برگیرنده زبان اختراعی نویسنده خود است، سرچشمه واژگان اصیل پارسی میانه آنان بود.(همان: 288).
- هم زمان با اینکه نیما یوشیج شاعر پُراستعداد با هستی شایستگی، در گزاره واژگانی واپسین و لطیف ترین پنداشت هایش دچار لغزش می شد، ما شهریار را در پیش روی خود داریم.(همان: 308) (مترجم محترم هستی را به معنی وجود، و گزاره را به معنی عبارت گرفته اند؛ با این همه باز معنای عبارت روشن نیست).
ابهام موجود، گاهی به دلیل بهره گیری از جملاتِ تودرتو به وجود می آید:
-تاریخ سیستان همچنین از نگاه درونه پری که از رویداد های تاریخی این داستان که برای بررسی تاریخ ایران ارزشمندند پر ارزش است.(همان: 278).

2-4-2 پیشنهاد معادل جدید برای واژگان و اصطلاحات معمول

مترجم محترم در برخی موارد معادل هایی نازیبا برای واژگان معمول و پرکاربرد در ادبیات پیشنهاد کرده اند« کِهداستان» و«مهِداستان» در برابر داستان کوتاه و رمان، از این دست است. با این همه، ایشان خود نیز گاهی از همان واژگان معمول استفاده کرده و از این منظر در ترجمه دودستگی نیز به وجود آورده اند (برای مثال، نک: استفاده از داستان کوتاه به جای واژه کهِداستان در صفحه 218). پوشیده است استعمال واژه هایی از این دست در سال 1386، هم معنایی می تواند داشته باشد؟

2 -4 -3. معنی کردن واژگان سره در پرانتز

مترجم محترم معمولاً واژگان غریبِ به کارگرفته در متن را در پرانتز معنی می کنند. صرف نظر از درستی یا نادرستی این شیوه، در این کار هم روال واحدی در پیش گرفته نشده است. گاهی بلافاصله و گاهی پس از چند بار استفاده از یک کلمه، معنای آشنای آن در پرانتز ذکر می شود. مترجم محترم گاهی از یاد می برند که واژه ای را پیش تر معنا کرده اند؛ به همین دلیل پس از استفاده چند باره آن، دوباره معنای کلمه را در پرانتز می آورند. واژه «دستینه» (امضا) از این دست است. گاهی نیز مترادف واژه را در کنار آن می آورند؛ مترادفی که پیش از این در پرانتز ذکر شده بود.(ر.ک: پسندش و تصویب در صفحه 264).

2 -5 لفظ پردازی نابجا

این لفظ پردازی گاهی باعث ابهام در دریافت معنا نیز می شود:
- دیگران دستگیر شدند یا مورد بدرفتاری نهاده گشتند(همان: 48).
- نثرنویسان این سزاواری را دارند که بر تخت سرایش بنشینند(همان: 56).
- نخستین مجموعه کِهداستانی او... گسترش یابی نثرش را خریده است.(همان: 225).

2 -6. یکدست نبودن نثر

مترجم محترم گاهی در کنار استفاده از واژگان سره و غریب، به واژگان و اصطلاحات عامیانه نیز توجه نشان می دهد و ناهمگنی نثر را دو چندان می کند:
-ما به جیک و پوک او دلبستگی چندانی نداریم(همان: 232).
-و بر این باور است که فرهنگ اروپایی می تواند و آماده است تا ایران را درسته فرو دهد(همان: 351).

2 -7 استفاده از تاریخ میلادی

از آنجایی که کتاب برای مخاطبان غیر ایرانی نوشته شده، طبیعی است که در نقل مطالب، از تاریخ میلادی استفاده شده باشد؛ امّا مترجم محترم در بیشتر موارد، همان تاریخ های میلادی را در متن آورده اند در حالی که حداقل در پرانتز می بایست تاریخ هجری را نیز ذکر می کردند تا ارتباط خواننده ایرانی، دائماً با متن قطع نشود.
در پایان، ضمن تذکّر مجدّد، این نکته که مترجم محترم باید در یکدست کردن و پیراستن متن اهتمام لازم را به عمل آورد، سخنان بزرگ علوی درباره ترجمه شعر پوشکین به زبان تاجیکی را نقل کرده، به قاعده قیاس، آن را قضاوت علوی درباره ترجمه کتاب خود بپنداریم. این ترجمه از ابوالقاسم لاهوتی است. علوی می نویسد:
«عیسایف می گوید بیرون دادن این سرایش به پارسی، پدیده ای شادی آفرین در زندگی فرهنگی مردم ایران است[امّا] احساس می کنم وظیفه ام است که استوار سازم درست عکس این است... این برارزش و اعتبار لاهوتی در ایران آسیب زده، زبان پارسی وی ساختگی، نامفهوم و بیشتر ناسرایشی است».(همان: 182).

پی نوشت ها :

1. عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.
2.تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران (ترجمه اکبری شالچی، تهران: نگاه، 1386) کتابی از بزرگ علوی است. رمان چشمهایش و پنجاه وسه نفر(تهران: نگاه، 1384)، از دیگر کتابهای بزرگ علوی هستند. این مقاله در شماره 3 کتاب ماه ادبیات (تیرماه 1386)، با عنوان«در جست جوی زمان از دست رفته» به چاپ رسیده است.
3.مترجم کتاب به سبب فروتنی نویسنده و برای جبران این نقص بخشی از مقدمه را به زندگی بزرگ علوی اختصاص داده است
4. برخلاف نظر علوی برخی برآنند که وزن شعر فارسی با وجود اشتراکاتی که در اصطلاحات با عروض عرب دارد ریشه عربی ندارد حتی برخی نیز عروض عربی را متأثر از وزن شعرفارسی دانسته اند.(ر.ک: وحیدیان، 1370: 31-45).

کتابنامه :
- پورنامداریان، تقی، 1377، خانه ام ابری است. چاپ اول، تهران: سروش.
- شفیعی کدکنی، محمّدرضا، 1383، ادوار شعر فارسی. چاپ دوم، تهران: سخن.
- علوی، بزرگ، 1386، تاریخ و تحوّل ادبیات جدید ایران، ترجمه امیرحسین اکبری شالچی، چاپ اول، تهران: نگاه.
- وحیدیان کامیار، تقی، 1370، حرفهای تازه در ادب فارسی. چاپ اول، اهواز: جهاد دانشگاهی.

منبع مقاله :
خاتمی، احمد؛ (1386)، گزیده مقالات کتاب ماه ادبیات درباره نقد کتاب، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول 1389



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.